گفتگوی کُردپا با محمود فیضی، نگارندهی کتاب پوچشناسی
14:33 - 14 دی 1391
آژانس کُردپا به منظور اطلاعرسانی دربارهی چاپ کتاب ٢٠٠ صفحهای \"پوچشناسی\" و اهداف نگارش چنین اثری توسط نویسندهی آن، گفتوگوی کوتاهی با آقای \"محمود فیضی\" نویسندهی کتاب در کشور اتریش انجام داده است که متن کامل این گفتوگو در اختیار خوانندگان کُردپا قرار میگیرد.
کُردپا: ایدەی نوشتن این کتاب از چە زمانی در ذهن شما شکل گرفت؟
محمود فیضی: سلام و درود می فرستم به شما و همهی خوانندگان گرامی شما در سراسر جهان. اگر کسی کتاب را بخواند، در هنگام خواندن، در جریان نحوهی به وجود آمدن آن قرار خواهد گرفت، چون در چند جای متن کتاب، به طور مختصر، به زمان و چگونگی شکلگیری این اندیشه، پرداخته و آورده شده است. ولی در اینجا هم برای اطلاع و دادن ذهنیت و یک پیش زمینه به شما و خوانندگان بزرگوار، اشارهی کوتاهی به آن خواهیم کرد. نطفهی محتوای این کتاب از زمان کودکی و پیش از دبستان، در فکر و اندیشهی نگارنده بسته شد، زمانی که به طور اتفاقی و کاملاً طبیعی در صحنهی گفتگویی خانوادگی قرار گرفتم که درونمایهی آن دربارهی معنی و مفهوم زندگی بود، \"زندگی چه هدفی دارد؟\" سالها گذشت و این پرسش نیز در ظاهر فراموش شد، ولی بعدها معلوم شد که واقعا فراموش نشده است، بلکه در حال گذراندن دوران خفتگی خود بوده است، چرا که در سن هیجده سالگی \"١٣٧٥\" بیدار شده و به صورت یک وسواس و دغدغه و دلمشغولی جدی درآمد و پس از خواندن کتابهای پراکنده و پرسجوهای شفاهی و گفتاری و جویا شدن از اطرافیان، به هدایت و ترانههای خیام رسیدم، بعد از خواندن این کتاب بود که تمام اندیشهها و باورهایم زیر و رو شد و موضوع این کتاب که همان پوچ بودن و بیهودگی جهان هستی و زندگی است، در من به صورت یک باور قطعی در آمد و به این جهانبینی رسیدم. از آن به بعد هم به دنبال نوشتههایی از این دست گشته و کل نوشتهها و کتابهای \"صادق هدایت\" را یکی یکی و با دردسر فراوان و زحمت بسیار به معنی واقعی آن، خریده و یا به امانت گرفته و سه سال طول کشید تا کل نوشتههای هدایت و همچنین همفکران او مانند نیچه و کافکا و بکت و کامو و .... را بخوانم و با خواندن و آشنایی با این اندیشمندان، این فکر در من بیشتر ریشه دوانیده و گسترده و بارور شد. به این ترتیب به بهار سال 1378 خورشیدی میرسیم. در این سال، به ذهنم رسید که این جهانبینی یک چیزی کم دارد و این کمبود را زمانی حس کردم که وقتی در گفتگوهای دوستانه و یا در جمع دیگرانی که میپرسیدند: \"چرا هستی پوچ است؟\" و میخواستند دلایل این جهانی شناسی را بدانند، با دشواری رو به رو شده و از آوردن دلایل محکم و استوار و پایهای میماندم. هر چند که این دلایل، در تمام آثار اندیشمندانی آمده است که در بالا از آنها نام بردیم. ولی چون این دلایل طبقهبندی و ردهبندی و منسجم نشده و به صورت مبهم و فلسفی آورده شده است، در نتیجه: پاسخگوی این پرسشها نبود. این بود که به فکر افتادم که این دلایل باید به شیوهای کاملاٌ روشن و آشکار و فهرستبندی شده و به صورت علم و دانش در آورده شوند، تا پاسخگوی پرسشهای خود و دیگران باشد. پس ایدهی اصلی این کتاب چیزی جز دلیل بالا نبوده است.
کُردپا: محتویات کتاب از چە چیزی سخن میگوید؟
محمود فیضی: این پرسش هم در متن کتاب و تا حدودی در پرسش نخست به آن پاسخ داده شده است. با این حال در پاسخ به آن، لازم به یادآوری است که موضوع این کتاب دانش پوچی است که پیشتر آن را به صورت \"فلسفهی پوچی\" شنیدهایم. در این کتاب پس از پیشگفتاری مفصل که در آن به انگیزهی اصلی نوشتن این کتاب و معنی فلسفه و هدف فلسفه پرداخته شده و سپس از فلسفهی پوچی یاد کردهایم که به صورت فیزیکی و متافیزیکی در آثار گذشتگان آمده است. در بخش متافیزیکی آن، کتاب \"جامعه\" که یکی از کتابهای \"کتاب مقدس\" است را آوردهایم که قدیمیترین کتاب متافیزیکباوران دربارهی پوچی است. افزون بر کتاب مقدس به کسانی چون حافظ و مولوی نیز اشارهی گذرایی شده است و با توجه به توضیحاتی که داده شده است، پوچگرا نامیده شدهاند. پس از این بخش، به بخش فیزیک باوران میرسیم، بخش فیزیکباور این کتاب نیز، به دو بخش تقسیم شده است، یکی دوران قدیم که بودا و اپیکور و خیام از بزرگان این شیوهی تفکر هستند و همچنین دوران جدید که در این دوران از کسانی چون شوپنهاور و نیچه و کافکا و کامو و هدایت، نام برده و آثارشان به صورت کوتاه بررسی شده است و از آنها به نام پوچ شناسان فلسفی یادکرده و جهانبینیشان را پوچ شناسی فلسفی نامیدهایم. به این ترتیب به بخش پایانی کتاب میرسیم که همان \"پوچ دانشی\" و یا \"دانش پوچی\" است و آن را \"پوچ شناسی\" نامیدهایم و با مقایسه کردن دانش پوچی با دانشهای امروزی دیگر، به پایان کتاب میرسیم .
کُردپا: دلایل چاپ این کتاب در خارج از کشور چیست و در چه تیراژی به چاپ رسیده است؟
محمود فیضی: پیشتر در جای دیگری هم گفته شده است که دستنوشتهی این کتاب، توسط ادارهی اطلاعات حکومت اسلامی ایران ضبط و مصادره شد و تازه اگر هم مصادره نمیشد، غیر قابل چاپ بوده و هست، چرا که سه دین متافیزیکباور، یهودیت و مسیحیت و اسلام، در این کتاب جزو جهانیبینیهای پوچ، ردهبندی شدهاند و از پیروان این ادیان به نام پوچگرایان مذهبی یادکرده، و از نظر پوچشناسی سیاسی نیز، این حکومت، در ردیف حکومتهای پوچگرا قرار داده شدهاند، پس به قول معروف؛ تو خود حدیث مفصل بخوان، از این مجمل !این کتاب در تیراژ ٥٠٠ نسخه و توسط نشر گردون در کشور آلمان چاپ شده است .
کُردپا: چرا بە زبان کُردی چاپ نشدە است؟
محمود فیضی: هر کسی بالاخره استاد و استادانی دارد که از آنها الگو میگیرد، زندگی نامهشان را میخواند و به طور طبیعی خود را با آنها مقایسه میکند، من هم وقتی به زندگی خود نگاه میکنم و آن را با استادان خود \"خیام و شوپنهاور و نیچه و کافکا و هدایت و ...\" مقایسه میکنم ، محیط پرورش زبانی و فرهنگیام را کم و بیش شبیه کافکا میبینم. میدانیم که کافکا با اینکه چکی بود، ولی نوشتههایش را به زبان آلمانی نوشته است. به این دلیل که با اینکه مدارس چکی نیز در دسترس بود، ولی پدرش او را به مدارس آلمانی زبان فرستاد تا پیشرفت کند! با این تفاوت که من در جاییزاده و بزرگ شدهام که خواندن و نوشتن به زبان مادریام(کُردی) نه تنها امکانپذیر نیست، بلکه ممنوع است، پس خود به خود امکان یادگیری زبان کُردی نوشتاری را نداشتهام، تا آن را به این زبان بنویسم و گرنه مانند هر کسی که دوست دارد، نوشتههایش را به زبان مادری خود بنویسد، من هم دوست داشتم که آن را به زبان کُردی بنویسم، از این گذشته ما با توجه به گسترهی خوانندگان یک زبان باید به آن زبان نگاه کنیم، پس با این دید، اگر آن را به زبان انگلیسی و یا حتی آلمانی مینوشتم و یا اگر ده تا زبان بلد بودم و به این ده زبان نوشته میشُد. مطمئناً نتیجهی بیشتری عاید میگشت. ولی باز چون چنین امکانی برای من فراهم نبود، در نتیجه آن را به زبانی نوشتم که بهتر بتوانم نیت و خواست خود را با آن بنویسم .
بالاخره اینکه از آنجا که محتوای این کتاب جهانی است و تنها مربوط به حوزهی یک زبان نیست. پس به زبانهای دیگر و از جمله زبان کُردی هم ترجمه خواهد شد.
محمود فیضی در روستای \"سیلاب\" از توابع شهرستان قروه متولد و پرورش یافت. وی دوران راهنمایی و دبیرستان را در شهر قروه به پایان رساند. فیضی ٦ سال است که ساکن کشور اتریش و مشغول تحصیل زبان آلمانی میباشد.
کُردپا: ایدەی نوشتن این کتاب از چە زمانی در ذهن شما شکل گرفت؟
محمود فیضی: سلام و درود می فرستم به شما و همهی خوانندگان گرامی شما در سراسر جهان. اگر کسی کتاب را بخواند، در هنگام خواندن، در جریان نحوهی به وجود آمدن آن قرار خواهد گرفت، چون در چند جای متن کتاب، به طور مختصر، به زمان و چگونگی شکلگیری این اندیشه، پرداخته و آورده شده است. ولی در اینجا هم برای اطلاع و دادن ذهنیت و یک پیش زمینه به شما و خوانندگان بزرگوار، اشارهی کوتاهی به آن خواهیم کرد. نطفهی محتوای این کتاب از زمان کودکی و پیش از دبستان، در فکر و اندیشهی نگارنده بسته شد، زمانی که به طور اتفاقی و کاملاً طبیعی در صحنهی گفتگویی خانوادگی قرار گرفتم که درونمایهی آن دربارهی معنی و مفهوم زندگی بود، \"زندگی چه هدفی دارد؟\" سالها گذشت و این پرسش نیز در ظاهر فراموش شد، ولی بعدها معلوم شد که واقعا فراموش نشده است، بلکه در حال گذراندن دوران خفتگی خود بوده است، چرا که در سن هیجده سالگی \"١٣٧٥\" بیدار شده و به صورت یک وسواس و دغدغه و دلمشغولی جدی درآمد و پس از خواندن کتابهای پراکنده و پرسجوهای شفاهی و گفتاری و جویا شدن از اطرافیان، به هدایت و ترانههای خیام رسیدم، بعد از خواندن این کتاب بود که تمام اندیشهها و باورهایم زیر و رو شد و موضوع این کتاب که همان پوچ بودن و بیهودگی جهان هستی و زندگی است، در من به صورت یک باور قطعی در آمد و به این جهانبینی رسیدم. از آن به بعد هم به دنبال نوشتههایی از این دست گشته و کل نوشتهها و کتابهای \"صادق هدایت\" را یکی یکی و با دردسر فراوان و زحمت بسیار به معنی واقعی آن، خریده و یا به امانت گرفته و سه سال طول کشید تا کل نوشتههای هدایت و همچنین همفکران او مانند نیچه و کافکا و بکت و کامو و .... را بخوانم و با خواندن و آشنایی با این اندیشمندان، این فکر در من بیشتر ریشه دوانیده و گسترده و بارور شد. به این ترتیب به بهار سال 1378 خورشیدی میرسیم. در این سال، به ذهنم رسید که این جهانبینی یک چیزی کم دارد و این کمبود را زمانی حس کردم که وقتی در گفتگوهای دوستانه و یا در جمع دیگرانی که میپرسیدند: \"چرا هستی پوچ است؟\" و میخواستند دلایل این جهانی شناسی را بدانند، با دشواری رو به رو شده و از آوردن دلایل محکم و استوار و پایهای میماندم. هر چند که این دلایل، در تمام آثار اندیشمندانی آمده است که در بالا از آنها نام بردیم. ولی چون این دلایل طبقهبندی و ردهبندی و منسجم نشده و به صورت مبهم و فلسفی آورده شده است، در نتیجه: پاسخگوی این پرسشها نبود. این بود که به فکر افتادم که این دلایل باید به شیوهای کاملاٌ روشن و آشکار و فهرستبندی شده و به صورت علم و دانش در آورده شوند، تا پاسخگوی پرسشهای خود و دیگران باشد. پس ایدهی اصلی این کتاب چیزی جز دلیل بالا نبوده است.
کُردپا: محتویات کتاب از چە چیزی سخن میگوید؟
محمود فیضی: این پرسش هم در متن کتاب و تا حدودی در پرسش نخست به آن پاسخ داده شده است. با این حال در پاسخ به آن، لازم به یادآوری است که موضوع این کتاب دانش پوچی است که پیشتر آن را به صورت \"فلسفهی پوچی\" شنیدهایم. در این کتاب پس از پیشگفتاری مفصل که در آن به انگیزهی اصلی نوشتن این کتاب و معنی فلسفه و هدف فلسفه پرداخته شده و سپس از فلسفهی پوچی یاد کردهایم که به صورت فیزیکی و متافیزیکی در آثار گذشتگان آمده است. در بخش متافیزیکی آن، کتاب \"جامعه\" که یکی از کتابهای \"کتاب مقدس\" است را آوردهایم که قدیمیترین کتاب متافیزیکباوران دربارهی پوچی است. افزون بر کتاب مقدس به کسانی چون حافظ و مولوی نیز اشارهی گذرایی شده است و با توجه به توضیحاتی که داده شده است، پوچگرا نامیده شدهاند. پس از این بخش، به بخش فیزیک باوران میرسیم، بخش فیزیکباور این کتاب نیز، به دو بخش تقسیم شده است، یکی دوران قدیم که بودا و اپیکور و خیام از بزرگان این شیوهی تفکر هستند و همچنین دوران جدید که در این دوران از کسانی چون شوپنهاور و نیچه و کافکا و کامو و هدایت، نام برده و آثارشان به صورت کوتاه بررسی شده است و از آنها به نام پوچ شناسان فلسفی یادکرده و جهانبینیشان را پوچ شناسی فلسفی نامیدهایم. به این ترتیب به بخش پایانی کتاب میرسیم که همان \"پوچ دانشی\" و یا \"دانش پوچی\" است و آن را \"پوچ شناسی\" نامیدهایم و با مقایسه کردن دانش پوچی با دانشهای امروزی دیگر، به پایان کتاب میرسیم .
کُردپا: دلایل چاپ این کتاب در خارج از کشور چیست و در چه تیراژی به چاپ رسیده است؟
محمود فیضی: پیشتر در جای دیگری هم گفته شده است که دستنوشتهی این کتاب، توسط ادارهی اطلاعات حکومت اسلامی ایران ضبط و مصادره شد و تازه اگر هم مصادره نمیشد، غیر قابل چاپ بوده و هست، چرا که سه دین متافیزیکباور، یهودیت و مسیحیت و اسلام، در این کتاب جزو جهانیبینیهای پوچ، ردهبندی شدهاند و از پیروان این ادیان به نام پوچگرایان مذهبی یادکرده، و از نظر پوچشناسی سیاسی نیز، این حکومت، در ردیف حکومتهای پوچگرا قرار داده شدهاند، پس به قول معروف؛ تو خود حدیث مفصل بخوان، از این مجمل !این کتاب در تیراژ ٥٠٠ نسخه و توسط نشر گردون در کشور آلمان چاپ شده است .
کُردپا: چرا بە زبان کُردی چاپ نشدە است؟
محمود فیضی: هر کسی بالاخره استاد و استادانی دارد که از آنها الگو میگیرد، زندگی نامهشان را میخواند و به طور طبیعی خود را با آنها مقایسه میکند، من هم وقتی به زندگی خود نگاه میکنم و آن را با استادان خود \"خیام و شوپنهاور و نیچه و کافکا و هدایت و ...\" مقایسه میکنم ، محیط پرورش زبانی و فرهنگیام را کم و بیش شبیه کافکا میبینم. میدانیم که کافکا با اینکه چکی بود، ولی نوشتههایش را به زبان آلمانی نوشته است. به این دلیل که با اینکه مدارس چکی نیز در دسترس بود، ولی پدرش او را به مدارس آلمانی زبان فرستاد تا پیشرفت کند! با این تفاوت که من در جاییزاده و بزرگ شدهام که خواندن و نوشتن به زبان مادریام(کُردی) نه تنها امکانپذیر نیست، بلکه ممنوع است، پس خود به خود امکان یادگیری زبان کُردی نوشتاری را نداشتهام، تا آن را به این زبان بنویسم و گرنه مانند هر کسی که دوست دارد، نوشتههایش را به زبان مادری خود بنویسد، من هم دوست داشتم که آن را به زبان کُردی بنویسم، از این گذشته ما با توجه به گسترهی خوانندگان یک زبان باید به آن زبان نگاه کنیم، پس با این دید، اگر آن را به زبان انگلیسی و یا حتی آلمانی مینوشتم و یا اگر ده تا زبان بلد بودم و به این ده زبان نوشته میشُد. مطمئناً نتیجهی بیشتری عاید میگشت. ولی باز چون چنین امکانی برای من فراهم نبود، در نتیجه آن را به زبانی نوشتم که بهتر بتوانم نیت و خواست خود را با آن بنویسم .
بالاخره اینکه از آنجا که محتوای این کتاب جهانی است و تنها مربوط به حوزهی یک زبان نیست. پس به زبانهای دیگر و از جمله زبان کُردی هم ترجمه خواهد شد.
محمود فیضی در روستای \"سیلاب\" از توابع شهرستان قروه متولد و پرورش یافت. وی دوران راهنمایی و دبیرستان را در شهر قروه به پایان رساند. فیضی ٦ سال است که ساکن کشور اتریش و مشغول تحصیل زبان آلمانی میباشد.