درد ۱۳ ساله دختران شینآباد؛ «اوایل نمیفهمیدیم چه بلایی سرمان آمده، اما حالا میدانیم» + گفتگو
۱۳ سال پیش، در مدرسه روستای «شینآباد» از توابع پیرانشهر، جان و زندگی چندین دختر دانشآموز در شعلههای بخاری نفتی و سیستم گرمایشی غیرایمن به خطر افتاد. امروز، بازماندگان آن فاجعه میگویند؛ «اوایل نمیفهمیدیم چه بلایی سرمان آمده، اما حالا که بزرگ شدهایم، میدانیم». بیش از ۱۳ سال است که این دختران بیش از ۱۰۰ بار زیر تیغ جراحی رفتهاند، مفاصلشان خشک شده، برخی انگشتان از دست رفتهاند، زخمها عفونت کرده و مشکلات قلبی ناشی از بیهوشیهای مکرر گریبانگیرشان است. بسیاری از درمانهای تخصصی، مانند استفاده از دستگاه «تیشو»، به دلیل تحریم و کمبود پزشکان متخصص انجام نشده و دسترسی به بیمارستانهای خصوصی برای آنها امکان پذیر نست. وعده اعزام به خارج برای درمان کامل نیز هیچگاه عملی نشد، حمایت روانشناسی وجود ندارد و وعده سهمیه کنکور و تضمین شغل نیز محقق نشده است. این روایت، سندی مستند و دردناک بر رنج جسمی و روحی ۱۳ ساله، بیتوجهی و تبعیض سیستماتیک علیه دختران شینآباد است.
این گزارش بر اساس گفتگوی مستقیم با یکی از دختران شینآبادی، بررسی وضعیت آنان پس از ۱۳ سال، مرور گزارشهای رسانههای حکومتی و اسناد پیشین کُردپا تهیه شده و تصویری روشن از درد، محرومیت و تبعیض سیستماتیک بازماندگان ارائه میدهد.
بخش اول:
صدای ۱۳ سال درد؛ «اوایل نمیفهمیدیم چه بلایی سرمان آمده، اما الان که بزرگ شدهایم میدانیم»؛
یکی از دختران بازمانده در گفتگویی کوتاه اما عمیق وضعیت خود و همکلاسیهایش را اینگونه آغاز کرد؛
«اوایل نمیفهمیدیم چه بلایی سرمان آمده، اما الان که بزرگ شدهایم میدانیم»
او درد و مشکلات جسمی ۱۳ ساله خود و دوستانش را اینگونه بیان میکند؛
«در این ۱۳ سال بیش از ۱۰۰ بار عمل شدیم. وضعیت فعلیمان مثل قبل است، مخصوصا مفاصل انگشتانمان خشک شده و خیلی اذیت میشویم. گاهی نمیتوانیم کارای روزانه خودمان را انجام دهیم، حتی یکی از بچهها شش انگشتش را از دست داده و تا الان یک پروتز برایشان نساختهاند که به درد بخورد. اکنون هم به خاطر بیهوشیهای متعدد و عوارض آن اکثر بچهها مشکلات قلبی دارند.»
او ادامه داد که بسیاری از درمانهای تخصصی مانند استفاده از دستگاه «تیشو» بهدلیل اینکه تحریم هستند هنوز انجام نشدهاند، و دلیل اصلی توقف درمان، بازنشستگی پزشکان متخصص و محدودیت دسترسی به بیمارستانهای خصوصی است؛
«خیلی از بچەها بە دستگاه «تیشو» نیاز دارند کە بیمارستان میگوید «تیشو» تحریم است. خیلی از جراحیهای دیگر هم هستند که بچەها جرات نمیکنند زیر تیغ جراحی بروند، علتش این است کە دکتراهای با سابقە خودمان بازنشست شدهاند و در بیمارستانهای خصوصی کار میکنند کە دولت میگوید هزینە بیمارستان خصوصی بالاست و نمیپردازد، زیرا حکومت با هزینهها مشکل دارد و موافقت نمیکنند، ما به مراکز خصوصی برویم و در نهایت بیمارستانی که برای ما در نظر گرفتن آموزشی هست.»
وعدهی اعزام به خارج که قرار بود امکان درمان کامل را فراهم کند نیز هیچگاه عملی نشد، زیرا؛
«وزیر بهداشت وقت گفت اگر ما برویم خارج، آبروی ایران میرود»
همچنین دسترسی به روانشناس و حمایتهای روانی بهطور کامل از ابتدا وجود نداشته و هیچ نهادی تاکنون اقدامی نکرده است؛
«متاسفانه ما هیچوقت با روانشناس در ارتباط نبودیم و همه بچهها از لحاظ روحی واقعا به روانشناس نیاز دارند، چون با بزرگ شدنمان درد و رنجهایمان هم قد کشیدند و دغدغههایمان بیشتر شدهاند.»
در حوزه تحصیلی نیز، وعده سهمیه کنکور و تضمین شغل عملی نشده است. دختران شینآبادی با وجود گذراندن مقاطع تحصیلی و شرکت در کنکور، از هیچ حمایتی برخوردار نشدهاند و بخشی از امید آینده آنان به وعدههای توخالی گره خورده است؛
«حتی به ما سهمیه کنکور ندادند و در واقع سر ما کلاه گذاشتند. گفتن براتون سهمیه کنکور در نظر گرفتیم؛ موقع اعلام نتایج کنکور متوجه شدیم دروغی بیش نبود». «الان نیز که دانشجویی هستیم، تمام هزینه دانشگاه را خودمان با هزار بدبختی و قرضو قول پرداخت میکنیم. دولت حتی هزینه تحصیلمان را هم نمیدهد».
پرداخت دیه خسارت نیز نصف سهم عادلانه بوده و بر اساس جنسیت آنان محدود شده است؛
«دیهای که پرداخت کردند بهعلت دختر بودن ما نصف دیه را به ما دادند. ما «دیه ما نصف دیه یک انسان عادی بود و حتی هزینه تحصیلمان را نمیدهند.»
بررسی وضعیت درمان و رنج جسمی نیز نشان میدهد که مشکلات آنان همچنان ادامه دارد؛ خشکی مفاصل، اثرات منفی متعدد بیهوشی، عفونت زخمها، و محدودیت دسترسی به درمانهای پیشرفته و مراکز خصوصی. کرونا نیز روند درمان را متوقف کرده و بخشی از زخمها عفونت کردهاند.
«واقعا مفاصلمون که خشک شدهاند خیلی اذیت کننده هستند. اوایل گفتند مفاصلتون رو خوب میکنیم، ولی فقط در حد حرف بود و الان از خشکی شدید مفاصل رنج میبریم».
پیامدهای اجتماعی و روانی نیز عمیق هستند؛ نگاههای تحقیرآمیز جامعه، محدودیتهای تحصیلی، عدم امکان زندگی عادی، و فقدان حمایت روانشناسی باعث شده است تا امید به زندگی طبیعی برای بسیاری از آنان محقق نشود؛
«فکر کنم زندگی ما هیچ وقت عادی نمیشود، چون هربار که جلوی آینه میرویم،همهچیز مرور میشود. هربار که مورد نگاههای چپ چپ جامعه قرار میگیریم، یادمان میآید که چه جوری زندگیمان را نابود کردند.»
او در پایان کوتاه و جدی میگوید؛ «درمان حق ماست و خواسته اصلی ما درمان در خارج از کشور یا حداقل در مراکز خصوصی و پیشرفته ایران است»
بخش دوم:
بایگانی رنج؛ بازخوانی وضعیت دختران از دریچه دو گزارش پیشین کُردپا (سالهای هشتم و نهم)
در این بخش، مروری خواهیم داشت بر وضعیت این دختران از نگاه دو گزارش تفصیلی سازمان حقوق بشری کُردپا که در هشتمین و نهمین سالگرد حادثه منتشر شد. این گزارشها فراتر از اخبار روزمره، به لایههای عمیقتر ستم، تبعیض جنسیتی و اتنیکی و دردهای پنهان این قربانیان پرداخته و تصویری تکاندهنده از «رنج سیستماتیک» را ثبت کرده بودند که مرور آنها برای درک عمق فاجعه و وضعیت امروز ضروری است؛
۱. ثبت نامها و روایتهای فراموشنشدنی کُردپا در گزارشهای پیشین خود تاکید داشت که این دختران اعداد نیستند. نامهایی چون سیما مرادی، شادی ابراهیمیان، اسرین معروفی، نادیه صالح، اسما دروی، آمنه راک، مبینا پرکم، آرزو طاهرآبادی، فریده امیدوار و... که هر کدام داستانی از درد دارند. و البته یادآوری نام سارینا و سیران که پروانهوار در آتش سوختند و جان دادند.
تصویر ستم بر بدن: گزارشهای کُردپا مستند کرده بود که نادیا و مهناز امید به مادر شدن را از دست دادند. سیما مرادی به دلیل سوختگی شدید، دستگاه «تیشو» (بافتساز) دردناکی بر گردن داشت و تا سال هشتم، ۱۸ بار اقدام به خودکشی کرده بود. مبینا آرزوی داشتن گوش برای گوشواره انداختن داشت و آرزو در حسرت داشتن ابرو مانده بود.
۲. افشای «نگاه امنیتی» به درمان یکی از مهمترین ابعادی که در گزارش سالهای گذشته کُردپا به آن پرداخته شد، افشای دلیل واقعی عدم اعزام دختران به خارج بود. حسین احمدینیاز (وکیل دختران) در گفتگو با کُردپا فاش کرد که اعزام به خارج لغو شد زیرا مسئولان آن را «امنیتی و سیاسی» میدانستند و میترسیدند این دختران در خارج از کشور به «نماد وضعیت دختران و مدارس ایران» تبدیل شوند و برای جمهوری اسلامی «آبروریزی» شود. در واقع سلامت دختران، فدای وجهه نظام شد.
۳. مستندسازی تبعیض و خشونت ساختاری گزارشهای سالهای هشتم و نهم کُردپا به وضوح نشان داد که آنچه بر سر این دختران آمده، نه یک حادثه ساده، بلکه نتیجه فقر سیستماتیک، حاشیهنشینی و خشونت جنسیتی و اتنیکی علیه مردم کُردستان بوده است.
تاثیر بر خانواده: گزارش به وضعیت «سونیا» (خواهر سیما) اشاره کرده بود که با دیدن خواهر سوختهاش دچار افسردگی شد، ترک تحصیل کرد و در سن کم تن به ازدواج داد؛ نمونهای از آسیبهای زنجیرهای اجتماعی در شینآباد.
۴. عوارض توقف درمان و منطق خودساخته انزوا کُردپا گزارش داده بود که با شیوع کرونا، روند درمان قطع شد و زخمهای پیوندی دختران عفونت کرد. همچنین به بحران روانی آنها پرداخته شد؛ جایی که دختران با یک «منطق خودساخته» حتی در برابر وعده استخدام معلمی مقاومت میکردند و میپرسیدند: «کدام بچه مدرسهای دوست دارد معلمش صورتی سوخته داشته باشد؟»؛ جملهای که عمق تنهایی و عدم حمایت روانشناختی از آنان را نشان میداد.
بخش سوم:
کارنامه فریب؛ گزارش وضعیت دختران شینآباد از ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۴ از نگاه رسانههای حکومتی؛
بررسی وضعیت دختران شینآباد در بازه زمانی ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۴ نشاندهنده یک تغییر استراتژی خطرناک در برخورد حکومت با این پرونده است: «سیاست فرسایش و عادیسازی رنج». بر اساس پایشهای خبری کُردپا و گزارشهای منتشر شده در رسانههای داخلی (از جمله ایلنا و خبرآنلاین در پاییز ۱۴۰۴)، وضعیت دختران شینآباد در این سه سال اخیر نه تنها بهبود نیافته، بلکه با قطع حمایتهای پیشین و خلف وعدههای آشکار، وارد فاز بحرانیتری شده است که در چهار محور قابل بررسی است؛
۱. بحران درمان به بهانه هزینه و تحریم در سال ۱۴۰۴، دیگر خبری از اعزامهای پزشکی دولتی با تشریفات نیست. اسرین معروفی و آمنه راک در گفتگوهای اخیر خود از یک بنبست درمانی خبر میدهند؛
سپر انسانی آموزشی: با بازنشسته شدن پزشکان متخصص و دلسوز سالهای اول و انتقال آنها به بیمارستانهای خصوصی، دولت «هزینه درمان در بیمارستان خصوصی را نمیپردازد.» این تصمیم، دختران را در برابر یک انتخاب غیرانسانی قرار داده است: یا توقف درمان، یا سپردن بدنهای تکهتکه شده به رزیدنتهای آموزشی در بیمارستان دولتی حضرت فاطمه. اسرین میگوید: «نمیتوانیم خودمان را به هر رزیدنتی بسپاریم... همه بچهها دچار مشکلات قلبی و کلیوی ناشی از بیهوشیهای مکرر هستند و جرات رفتن زیر تیغ را ندارند.»
اسم رمز «تحریم»: آمنه راک در سال ۱۴۰۴ فاش میکند که یک سال است معطل دستگاه تولید پوست جدید است، اما بیمارستان به بهانه «تحریم» از واردات آن سر باز میزند. این در حالی است که حکومت برای اولویتهای دیگر خود با سد تحریم مواجه نیست.
۲. خشونت اقتصادی؛ تحمیل هزینه بقا بر قربانیان در حالی که در سالهای ابتدایی دولت متعهد به تامین صفر تا صد هزینهها بود، گزارشهای سال ۱۴۰۴ نشان میدهد که حمایتهای لجستیکی قطع شده است.
هزینه رنج: اسرین معروفی میگوید: «قبلا دولت هزینه اسکان و غذا را میداد، اما الان هزینه خوراک و رفت و آمد در تهران با خودمان است.» تحمیل این هزینهها بر دخترانی که دانشجو هستند و درآمدی ندارند، مصداق بارز خشونت اقتصادی است.
۳. مهندسی آمار در اشتغال؛ ۴ نفر به جای ۲۸ نفر وعدهی بزرگ «استخدام رسمی در آموزش و پرورش» برای همه دختران که در سال ۹۹ توسط وزیر وقت داده شد، در سال ۱۴۰۴ به یک نمایش تبلیغاتی تقلیل یافت.
رسانههای حکومتی در آذر ۱۴۰۴ با هیاهو از «استخدام ۴ نفر از دختران» خبر دادند، اما نه در آموزش و پرورش (به عنوان معلم)، بلکه در شبکه بهداشت. جلال مرادی، پدر یکی از دختران، این روند را «اعصابخردکن» و قطرهچکانی توصیف میکند. این تاکتیک تفرقهافکنانه، تلاشی برای ایجاد شکاف میان دختران و بستن دهان منتقدان با آمارهای جزئی است.
۴. تبعیض سیستماتیک آموزشی و اجتماعی در سالهای ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۴ که دختران وارد دانشگاه شدند، عدم تحقق وعده «سهمیه کنکور» بیش از پیش خودنمایی کرد.
فریب سهمیه: آمنه راک صراحتا میگوید: «درخواست سهمیه دادیم اما فراهم نکردند.»
طرد اجتماعی: عدم فرهنگسازی و رها کردن دختران بدون حمایت روانشناختی، حضور آنان در جامعه را دشوار کرده است. روایت آمنه از دانشگاه دردناک است: «اولین روز دانشگاه، یکی مرا دید و به خاطر ظاهرم فریاد زد... رفتارها طوری است که انگار ما انسان نیستیم.»
بخش چهارم:
۱۳ سال نقض سیستماتیک حقوق بنیادین دختران شینآباد
طی ۱۳ سال گذشته (۱۳۹۱ تا ۱۴۰۴)، آنچه بر دختران شینآباد گذشته است، فراتر از یک حادثه ناشی از قصور مدیریتی است. این پرونده اکنون مصداق بارز «نقض مستمر و سیستماتیک حقوق بشر» توسط جمهوری اسلامی ایران است. کُردپا با استناد به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر (UDHR)، کنوانسیون حقوق کودک (CRC) و میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، موارد نقض فاحش حقوق این شهروندان کُرد را در پنج محور اصلی طرح میکند؛
۱. نقض حق حیات و سلامت (ماده ۳ و ۲۵ اعلامیه جهانی | ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق کودک)
شرح نقض: حکومت با «امنیتیسازی» پرونده درمان، مانع اعزام دختران به مراکز پیشرفته خارج از کشور شد تا به زعم خود از «آبروریزی سیاسی» جلوگیری کند. در سال ۱۴۰۴ نیز با قطع بودجه درمان در بیمارستانهای خصوصی و اجبار دختران به درمان توسط رزیدنتهای آموزشی در مراکز دولتی فاقد امکانات، عملا حق دسترسی به بالاترین استاندارد سلامت را از آنان سلب کرده است.
تحلیل: بهانه «تحریم» برای عدم واردات دستگاه بافتساز، در حالی که بودجههای کلان نظامی و تبلیغاتی تأمین میشود، نشاندهنده اولویت نداشتن جان شهروندان برای سیستم است.
۲. تبعیض ساختاری؛ جنسیتی و اتنیکی (ماده ۲ و ۷ اعلامیه جهانی)
شرح نقض:
تبعیض جنسیتی: پرداخت «نصف دیه» به قربانیان در سالهای ابتدایی صرفا به جرم «دختر بودن»، زخمی بود بر کرامت انسانی آنان که نشان داد در قوانین جمهوری اسلامی، رنج یک زن نصف یک مرد ارزشگذاری میشود.
تبعیض اتنیکی/جغرافیایی: وقوع حادثه به دلیل استفاده از بخاری نفتی در منطقهای که روی منابع انرژی است، و سپس اجبار قربانیان و خانوادههایشان به طی کردن مسافتهای طولانی و تحقیرآمیز به تهران برای دریافت خدمات درمانی در ۱۳ سال گذشته، نماد توزیع ناعادلانه ثروت و امکانات و مرکزگرایی تبعیضآمیز علیه کردستان است.
۳. نقض حق دادرسی عادلانه و جبران خسارت (ماده ۸ اعلامیه جهانی)
شرح نقض: عدم محاکمه علنی مسببان اصلی حادثه (مسئولان وقت آموزش و پرورش)، فقدان دسترسی به وکیل مستقل و رایگان در تمامی مراحل، و تبدیل «حق مسلم» قربانیان به «لطف قطرهچکانی» مسئولان. نشاندهنده وعدههایی است که هرگز محقق نشدند (سهمیه کنکور، حقوق مادامالعمر، دیه کامل) و مصداق فریبکاری سیستماتیک و سلب حق جبران خسارت موثر است.
۴. نقض حق کار و امنیت اجتماعی (ماده ۲۳ اعلامیه جهانی)
شرح نقض: در حالی که دولت مسئول مستقیم معلولیت و کاهش توانایی کار این دختران است، از تضمین شغلی آنان شانه خالی کرده است. استخدام نمایشی تنها ۴ نفر در سال ۱۴۰۴ (پس از ۱۲ سال تاخیر) و رها کردن سایرین، نقض تعهد دولت در قبال تامین آینده اقتصادی قربانیانی است که خود مسبب وضعیتشان بوده است.
۵. شکنجه سفید و نقض امنیت روانی (ماده ۵ اعلامیه جهانی)
شرح نقض: رها کردن قربانیانِ دچار سوختگی شدید بدون هیچگونه حمایت روانشناختی مستمر در جامعه، و قرار دادن آنها در معرض آسیبهای شدید روحی (افسردگی، انزوا، خودکشی) مصداق رفتار ظالمانه و غیرانسانی است. حکومت با عدم فرهنگسازی و عدم حمایت، این دختران را در «زندانِ نگاههای جامعه» حبس کرده است.
سازمان حقوق بشری کُردپا اعلام میکند پرونده شینآباد آزمونی بود که جمهوری اسلامی در آن مردود شد، نه بهخاطر ناتوانی بلکه بهخاطر «بیارادگی عمدی» و «نگاه امنیتی» به جان انسانها. به همین دلیل با توجه به ۱۳ سال عملکرد جمهوری اسلامی در پرونده شینآباد، خواهان اعزام فوری دختران به خارج از ایران برای ادامه روند درمان است، زیرا وضعیت آنها روزبهروز بحرانیتر میشود و حق درمان، از حقوق مسلم این دختران است که تاکنون نادیده گرفته شده است. همچنین، کُردپا خواهان پایان دادن به تبعیض و خشونت علیه این دختران و تضمین حقوق کامل آنهاست.