مهرداد درویش‌پور: اسیدپاشی‌ها جنبه‌ی نمادین در تحکیم پروژه‌ی اسلامیزه کردن جامعه دارد

20:20 - 15 آبان 1393
حادثه‌ی اسیدپاشی در اصفهان زمانی اعتراض عمومی مردم را بهمراه داشت که در مهرماه امسال برخی رسانه‌ها از مصدومیت شدید ٤ زن بر اثر پاشیدن اسید بر صورتشان خبررسانی کردند.

قربانیان همگی دختران مجرد و زنان متأهل بودند. اواخر همان ماه در اصفهان و تهران تجمع اعتراضی نسبتا گسترده‌ای برگزار گردید که تقریبا تمامی بحران‌های حال حاضر جامعه‌ی ایران نظیر بیکاری، آسیب‌های اجتماعی و اعتیاد را تحت‌الشعاع قرار داد.

از نکات بسیار مهم در نارضایتی‌ها اخیر، ارتباط خشونت اسیدپاشی با موضوع بدحجابی می‌باشد که واکنش حاکمیت را ناشی شد و همواره سعی در بر خلاف واقع نشان دادن چنین واقعیتی را داشت.

سازماندهی و عدم همراهی دیگر شهرها با اعتراضات اصفهان، تهران و مشهد از دیگر جنبه‌های تظاهرات مردم به اسیدپاشی‌ها بوده است.

یک جامعه‌شناس مقیم سوئد درباره‌ی حوادث اصفهان به آژانس کُردپا گفت: زنجیره‌ای بودن اسیدپاشی‌ها، قتل‌های زنجیره‌ای را تداعی می‌کند و حاکمیت به دنبال اسلامیزه کردن جامعه می‌باشد.

مهرداد درویش‌پور، حاکمیت را در هرچه سیاسی‌ترشدن اعتراضات دخیل می‌داند و همزمان گسست و تنش اتنیکی را عاملی در برابر گستردگی اعتراضات قلمداد کرد.

نگاهی به اسیدپاشی در اصفهان و رفتار شهروندان ایرانی در فردای اسیدپاشی‌ها موضوع گفتگوی کوتاهی با مهرداد درویش‌پور، جامعه‌شناس است که متن آن در پی می‌آید:

کُردپا:پاسخ شما به مقامات حکومتی که اشاره می‌کنند قبلاً اسیدپاشی در دیگر شهرها نظیر کرمانشاه، تبریز و اهواز و ... بود و اسیدپاشی‌های اخیر اصفهان توسط بیگانگان بزرگ‌نمایی می‌شود، چیست؟
مهرداد درویش‌پور: این ادعایی نامربوط است. گرچه در پس اسیدپاشی‌های قبلی هم نوعی خشونت لجام گسیخته‌ی افرادی که اقدام به چنین اعمالی می‌زدند وجود داشته و گاهی عناصر متعصب و فناتیک در انجام آن دخیل بوده‌اند.

\"23057.jpg\"
مهرداد درویش‌پور، جامعه‌شناس
اسیدپاشی‌ها را رسانه‌ها بزرگ‌نمایی نکرده‌اند بلکه اثرات تلخ آن در جامعه و واکنش مردم، اهمیت مسئله را برجسته کرده است. آنچه وقایع تأسف‌بار اصفهان را از دیگر اسیدپاشی‌ها متفاوت و متمایز می‌کرد، چند ویژگی این رخداد است؛ نخست اینکه اسیدپاشی‌های اخیر به صورت زنجیره‌ای صورت گرفت. یعنی همان گونه که در پی قتل‌های زنجیره‌ای، توجه عمومی جامعه جلب شد، در این مورد هم شاهد توجه افکار عمومی هستیم. اسید پاشی زنجیره‌ای اخیر امری در خود، اتفاقی و منحصر بفرد نبود. زنجیره‌ای بودن اسید پاشی، وحشت و هراس بیشتری درجامعه تولید می‌افکند؛ زیرا هر کس نگران آن است که فردا او، خواهر، دختر، مادر و دوست و نزدیکانش در معرض این حمله قرار گیرند.

همچنین رخدادهای زنجیره‌ای و به ویژه اسیدپاشی‌های زنجیره‌ای به زنان، درجه‌ای از سازماندهی و تداوم این خشونت را نشان می‌دهد. قتل‌های زنجیره‌ای یک قاتل منفرد نیز افکار عمومی را تحریک و وادار به واکنش می‌کند، چه برسد به آن که با اسیدپاشی‌زنجیره‌ای روبرو باشیم که درپی اظهارنظر مقامات جمهوری اسلامی و به ویژه ائمه‌ی جمعه، این باور همگانی شده است که در پس آن گروه‌های وابسته به اقتدارگرایان قرار گرفته‌اند. این ویژگی دوم این رخداد است است. امامان جمعه دائماً در شهرهای بزرگ و مهم یکی پس از دیگری تأکید می‌کردند که مبارزه فرهنگی جهت مقابله با بدحجابی کافی نیست و بایستی خون ریخت و متوسل به قوه‌ی قهریه شد. این سخنان به ویژه از زبان رهبر و احمد خاتمی دائما تکرار ‌شد.

مردم اسیدپاشی‌زنجیره‌ای را که در پی این تبلیغات و تهدیدات صورت گرفته و رهبر جمهوری اسلامی حتی یکبار هم آن را محکوم نکرده است، آشکار یا پنهان با کمپین تبلیغاتی حکومت در مبارزه با بدحجابی مرتبط می‌دانند و این همه، حوادث اخیر را از حوادث پیشین جدا و متمایز می‌کند. حتی اگر هم این اسیدپاشی‌ها اقدام سازمان یافته‌ی عناصر و مهره‌های وابسته به حکومت هم نباشد، بی‌شک متأثر از این کمپین علیه زنان است. طبیعی استکه مردم که این رخداد را یک نوع تهدید سازمان‌یافته علیه زنان می‌شناسند، ملتهب شده و واکنش نشان می‌دهند.

سومین ویژگی این رخداد، در واکنش جمهوری اسلامی نهفته است که فضای ملتهب را بیش از پیش دامن زد. بجای اینکه شاهد اقدام جدی در جهت دستگیری اسیدپاش‌ها باشیم، با تهدید، سرکوب و دستگیری معترضان به اسیدپاشی و روزنامه‌نگارانی که مسئله را در ارتباط با بدحجابی دیدند روبرو می‌شویم. در کنار آن، واکنش آماتوری و مضحک در انتصاب این رفتارها به \"عوامل صهیونیسم\" و سرویس‌های جاسوسی خارجی، به راستی نشان از دستپاچگی حکومت دارد.

این همه گمانه‌زنی و دل‌نگرانی از همسویی اقتدارگرایان و حتی شاید سازماندهی مستقیم این حرکت با اسیدپاشان را دامن زده است. این اعمال و رفتارها، موضوع را به چالشی سیاسی بدل ساخته که به گفته‌ی علی لاریجانی و احمد خاتمی حیثیت نظام را لکه‌دار کرده است. بنابراین سیاسی‌شدن، فراگیرشدن و واکنش‌های جدی در برابر این حرکت ناشی از پیوندهای پنهان و آشکار آن با کمپین تبلیغاتی و تهدیدات مقامات رسمی جمهوری اسلامی در مقابل با بدحجابی و نیز همسویی آن با طرح‌هایی نظیر تفکیک جنسیتی، آمران به معروف و ناهیان از منکر\" و... بوده که نشان می‌دهد حاکمیت به جد در پی اسلامیزه کردن بیشتر جامعه از طریق فشار بر زنان می‌باشد. این مجموعه، این حادثه را از حوداث پیشین جدا ‌می‌کند و ابدا محصول بزرگنمایی \"بیگانگان\" نیست.

کُردپا: آیا اعتراض و تجمعات اخیر در اصفهان، تهران، مشهد و ... نوعی خوگرفتن مردم به خشونت نیست؟ چرا که مردم زمانی به خیابان‌ها آمدند که خشونت به طرز عریانی نمایان گشت؟
مهرداد درویش‌پور: نه ضرورتاً، این واقعیتی است که ٣٥ \"23063.jpg\"
سال حاکمیتی خشونت‌‌ورز که از خشونت برای سرکوب مخالفان، استقرار نظم، قانون و مقابله با دشواری‌های اجتماعی استفاده می‌کند و حتی اعدام را به ملاء‌عام می‌آورد تا مردم به تماشای آن بنشینند، خشونت را در اذهان عمومی مردم عادی و نهادینه کرده است. به این معنا خشونت در ٣٥ سال اخیر بسیار گسترده‌تر و نهادینه‌تر از گذشته شده است. اما اینکه چرا مردم در این زمان در واکنش به اسیدپاشی‌ها به خیابان‌ها آمدند و آیا سکوت پیشین نشانگر نوعی خوگرفتن جامعه به خشونت است، ضرورتا چنین نیست و مسئله پیچیده‌تر است.

ایستادگی در برابر خشونت هزینه‌بردار است. در جریان جنبش سبز مردم به صورت گسترده به نظام اعتراض کردند و دیدیم که با چه خشونتی مواجه و سرکوب شدند. نابرابری قدرت بین اقتدار سیاسی ـ نظامی حکومت و نارضایتی مردم به گونه‌ای است که بسیاری از مردم به رغم انزجار از آن، حاضر نیستند به سادگی به خیابان‌ها بریزند و با خطر مجازات‌های سنگین روبرو شوند. بنابراین ترس و وحشت می‌تواند از دلایل انفعال و سکوت باشد و اگر در حال حاضر به میدان آمدند، ناشی از ابعاد سنگین و گسترده‌ای اسید پاشی همچون حادثه‌ای اجتماعی بود. علاوه بر آن حکومت قصد داشت این حادثه را انکار ‌کند و جامعه ساده‌تر می‌تواند با واکنش و اعتراض نشان دهد که در برابر این خشونت‌ها ساکت نیست. این را باید مثبت دانست. زیرا عملاً بعد از سرکوب جنبش سبز این مهم‌ترین تجمع اعتراضی در برابر حاکمیت و مسئولان حکومتی در جامعه ایران بوده و ان را باید به فال نیک گرفت.

کُردپا: اسیدپاشی‌در اصفهان آیا مستقیما واکنشی در برابر جنبش حقخواهی زنان است و به آن مربوط می‌شود و یا آنچنان که دولت می‌گوید افراط و تفریط در اجرای قوانین اسلامی است؟
مهرداد درویش‌پور: به این اسیدپاشی‌ها هم از منظر نقض حقوق‌بشر، نقض حقوق شهروندی و یورش به جامعه مدنی و هم به ویژه از زاوایه گسترش خشونت علیه زنان باید نگریست. جمهوری اسلامی ایران درپی در اسلامیزه کردن بیشتر جامعه است و بنیادگرایان از هر فرصتی برای طرح و تحکیم اقتدار سیاسی خود با نگرانی از گسترش شکاف روزافزون‌میان خود و مردم استفاده می‌کند. حکومت ٣٥ سال است به رغم در دست داشتن گسترده‌ترین رسانه‌ها و استفاده از اقتدار سیاسی، امنیتی و نیروی سرکوب نظامی نه تنها نتوانسته جامعه را اسلامیزه کند، بلکه سبک زندگی زنان، نوع پوشش، معاشرت، رفتارهای جنسی و ارزش‌های رایج در میان آنها کاملاً متفاوت و متضاد با معیارها و ارزش‌های جمهوری اسلامی است. این شکاف حکومت را وا داشته که با خشونت بیشتر علیه زنان و به عقب راندن آنها، اقتدار سیاسی خود را مستحکم کند.

اقتدارگرایان از این فرصت نیز برای بی‌رنگ کردن رئیس جمهوری نیز استفاده می‌کنند. در متن این شرایط آیا این تنها افراط و تفریط در اجرای قوانین اسلامی موجود است؟ من آن را گامی در تشدید پروژه‌ی اسلامگرایی سیاسی در جامعه می‌بینم. حتی پدیده‌ی داعش که خطری برای جمهوری اسلامی است در عین حال الهام‌بخش نیروهای بنیادگرا هم هست. زیرا اینها فکر می‌کنند که اگر داعش در عرض چند ماه توانست با خشونتی وحشیانه و تولید وحشت حاکمیت خود را تحکیم کند، چرا جمهوری اسلامی که ٣٥ سال بر قدرت سیاسی متکی است و موفق به انقیاد زنان نشده، نتواند با استفاده از خشونت بیشتر راهی برای تثبیت بیشتر حاکمیت خود بیابد.

به ویژه آن که حمله به حقوق زنان برای آن جنبه نمادین در تحکیم پروژه‌ی اسلامگرایی سیاسی دارد.

کُردپا: آیا اصولاً سیاسی‌شدن موضوع اسیدپاشی به صورت زنان را به نفع حقوق زنان می‌دانید و یا بالاجبار موضوعات سیاسی‌زده می‌شوند؟
مهرداد درویش‌پور: حقوق زنان در درجه اول یک حق اجتماعی در حوزه خانواده، فرهنگ، اجتماع، اشتغال،آموزش، قوانین و حوزه‌های \"23062.jpg\"
دیگر است اما چه می‌شود که یک چنین پدیده‌ی اجتماعی، ابعاد سیاسی به خود می‌گیرد؟ واقعیت این است که بیش از آنکه مردم در تظاهرات شعارهای سیاسی بدهند واکنش‌های سنگین حکومت و سرکوب معترضان این ماجرا آن را سیاسی کرد. ثانیا این که آیا این سیاسی شدن به سود زنان است یا نه به موضوع و پیامدهای آن مرتبط است.

مثلا شما نمی‌توانید خواستار برچیدن قوانین تبعیض‌آمیز بشوید و در آن هیچ جنبه‌ی سیاسی نیابید. سیاست، فقط اداره‌ی قدرت سیاسی و یا مبارزه در راه کسب قدرت سیاسی نیست، بلکه تغییر قانون اساسی یا تغییر بندهای از آن ضمن آن که مسئله‌ای اجتماعی است جنبه سیاسی هم دارد. بنابراین با آن که همه مسائل را نباید سیاسی کرد و سیاسی‌کردن هر مبارزه‌ی اجتماعی زنان برای حقوق خود می‌تواند دایره مشارکت گسترده‌تر را کاسته و هزینه آن را بالا برد، اما در بسیاری از مواقع، موضوع به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر با رفتار خود حاکمیت که این حقوق را به رسمیت نمی‌شناسد و به سرکوب آن می‌پردازد، سیاسی می‌شود.

کُردپا: چرا تظاهرات و اعتراضات به دیگر شهرها سرایت نکرد؟ تفاوت و هدفی فارغ از زنان اصفهان با کُردستان، بلوچستان و تبریز وجود داره؟ یا اینکه اشکال در چیز دیگری است؟
مهرداد درویش‌پور: نخست آن که کنترل حکومت در شهرهای کوچک ساده‌تر است. در ضمن این که اصفهان چرا اعتراض کرد با توجه \"23064.jpg\"
به آن که اسیدپاشی در آن جا صورت گرفت قابل فهم است. واکنش در تهران نیز با توجه به این که بسیاری از طرح‌های زن‌ستیز به مجلس برای تصویب ارائه شده است و تهران مرکز زنان قدرتمند و کنشگر اجتماعی است و به عنوان پایتخت و سیاسی‌ترین شهر ایران که در جریان جنبش سبز هم یک تنه ایستاد، قابل پیش‌بینی بود. با این همه این که چرا تجمع در تهران بیش از دویست نفر نبود و اعتراض به اسید پاشی به شهرهای دیگر کشیده نشد یکی دلیل آن وحشت از قدرت سرکوب حکومت - به ویژه در شهرهای کوچکتر که خطر شناسایی و دستگیری فعالان بالاتر است– می‌باشد.

دوم، جامعه علاوه بر ترس با نوعی از رخوت، رکود و افسردگی روبروست. بسیاری از این رخداد سخت ناراضی‌اند اما حاضر نیستند هزینه بپردازند و به پای تظاهرات بروند. به دلیل اینکه خیلی امیدوار نیستند که به سادگی بتوانند تغییری در اوضاع ایجاد کنند.

به این دو عامل باید عامل دیگری را هم اضافه کرد، همان طور که پیشتر گفته شد، خشونت در جامعه ایران تا حدودی نهادینه شده است. امری که باعث می‌شود مردم با حساسیتی که در کشورهای دیگر ممکن است با این حادثه روبرو شوند،برخورد نکنند و با نوعی نظاره‌گری و انفعال به آن بنگرند. در جامعه‌شناسی خشونت، نظاره‌گری خشونت و انفعال در برابر آن، می‌تواند نوعی خشونت منفعل تلقی شود. زیرا سکوت یا عدم واکنش به عادی‌سازی خشونت و تدوام آن یاری می‌رساند. ما با نمونه‌های دردآورتری هم روبرو شده‌ایم. مثلا برخی از جوانان سعی کردند تراژدی اسیدپاشی را به تفریحی شاد و خنده‌آور برای خود بدل کنند و برای ترساندن و تمسخر زنان و شادی خود، آب توی بطری‌ها پر کرده و رفتند با موتور روی زنان آب ریخته و ا زوحشت آنها، قهقه زدند.

در جامعه‌ای که در آن سقوط ارزش‌های اخلاقی، گسترش خشونت و وحشت این گونه فراگیر و نهادینه شده، قابل فهم است که چرا واکنش به این مسئله آنقدر که انتظار داریم گسترده نباشد. اما نکته دیگری در سوال شما وجود دارد و آن اشاره به کُردستان و بلوچستان بود. در ایران، نوعی تنش اتنیکی پنهان و آشکار جریان دارد که تنها بین حکومت اسلامی و مردم کُردستان و بلوچستان و مردم عرب‌نشین خوزستان و ... نیست بلکه تهدیدی علیه همبستگی ملی است.این تنش‌های اتنیکی که ناشی از تبعیض است اگر پاسخ نگیرد می‌تواند به گسست بیشتر منجر شود. زمانیکه حادثه‌ای در کُردستان اتفاق می‌افتد اگربخش‌های دیگر جامعه پاسخ درخور ندهند، نمی‌توانند انتظار متقابلی داشته باشند و یا برعکس اگر مردم اتنیک‌های تحت ستم در جنبش عمومی همچون جنبش سبز فعالانه شرکت نکنند، این خطر وجود دارد با پشتیانی درخوری در واکنش به حوادث کُردستان و مناطق اتنیکی تحت ستم روبرو نشوند. یک نمونه زنده و آخرین آن مسئله کوبانیست. در جریان همبستگی جهانی با کوبانی شهرهای گوناگون کُردستان ایران نیز به طور گسترده‌واکنش نشان دادند که طبیعی بود. در تهران هم واکنش‌هایی نشان داده شد که گرچه محدود اما به هر رو مثبت بود. اما در بسیاری از شهرهای ایران خبری نبود. در حالیکه در سطح جهان واکنش‌های جدی در حمایت از کوبانی صورت گرفت. بخشی از این عدم تحرک بی‌شک مربوط به اختناق و سرکوب در جامعه است. با این همه زمانی که شهرهای کوچک و بزرگ کُردستان این چنین به میدان آمده اما شهرهای دیگر واکنش در خوری نشان ندادند، حس عدم همبستگی می‌تواند تاثیر منفیبر روی مردم کُرد بگذارد. بگونه‌ای که وقتی حادثه‌ای در اصفهان یا تهران روی بدهد در مناطق اتنیک‌های تحت ستم نظیر کُردستان، بلوچستان یا آذربایجان یا بخش‌های عرب‌نشین خوزستان با واکنش درخوری روبرو نشویم.

البته در جریان اسیدپاشی زنجیره‌ای در اصفهان تنها این کُردستان و تبریز و بلوچستان نبودند که واکنش درخوری نشان ندادند، بلکه ترس و خوگرفتن نقش مهم‌تری داشته است.با این همه نباید این مسئله را نادیده گرفت که گسست‌های اتنیکی می‌تواند باعث شود حس هم‌سرنوشتی کم رنگ‌تر شود و واکنش درخور صورت نگیرد. از این نظر وظیقه همه روشنفکران و نیروهای اپوزسیون و شهروندان گوناگون جامعه و فعالان جنبش مدنی است که در این مواقع واکنش درخوری نشان دهند تا حس همبستگی در دفاع از حقوق‌بشر و عدالت را در کل کشور تقویت کنند.