بیشتر قوانین اجتماع ما بر معیارهای دینی وضع میشود
00:03 - 15 آذر 1390
گفتگوی اختصاصی آژانس خبررسانی کُردپا با مریم فتحی فعال مدنی
موضوع گفتگو: خشونتها علیه زنان
بیوگرافی:
مریم فتحی فعال مدنی، متولد 1361 در شهر مریوان و مقیم اسپانیا.
همانطور که مُطلعید خشونت و به ویژه اعمال انواع مختلف خشونتها علیه زنان از معضلات جامعهی امروز بشری در تمامی دنیاست. با این حال نوع و اعمال خشونت در بسیاری از کشورها بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی متفاوت است. ایران هم از این قائده مستثنی نیست. در طول سالهای مختلف بنا به شرایط موجود، اعمال خشونت در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی ادامه داشته است. اعمال خشونت سیستماتیک، گسترش خشونتهای اجتماعی و همینطور انواع مختلف خشونت از جمله قتلهای ناموسی، ضرب و شتم، آزار همسر و دیگر خشونتها همچنان در طول سالها نه تنها بر فعالیت زنان، بلکه بر جایگاه آنها در سطوح مختلف اجتماعی و خانوادگی تأثیر منفی و فروکاهنده داشته است.
کُردپا: در اکثر تئوریهای خشونت، مردان را به عنوان عاملان اصلی اعمال خشونت علیه زنان تلقی کردهاند اما در بطن و نهاد این مسئله باید دید که چه عواملی اعمال خشونت را در مردان نهادینه میکند و به آنها اجازه میدهد تا در اعمال خشونت علیه زنان آزادانه تر عمل کنند اصلا چگونه این تئوری شکل میگیرد و آیا میتوان مقصر تمامی عوامل را مردان دانست؟
م.فتحی: از نظر تاریخی شکلگیری این تئوری به تاریخ جوامع باز میگردد بخصوص در خاورمیانه که مهد تمدن بشری بوده است و زن بنیانگر این تمدن.
زن ، کشاورزی و دامداری را بوجود آورد وخالق تمدن یکجانشینی بود که شامل بافتهای عشیرهای با قوانینی بر پایه فرهنگ الهه - مادر بوده که در آن فرهنگ برابری، عدالت و آزادی پایههای زندگی با محوریت زن را تشکیل میداد اما در دراز مدت در اثر پیشرفتهای اجتماعی _ اقتصادی و افزایش اختلافات جامعه به خاطر احتیاج به مکانیزمهای دفاعی در برابر یورشهای خارجی به نظام مدیریتی پدر سالار روی آوردند و زمینه شروع خشونتهای جنسی و جسمی علیه زنان فراهم گردید.
در جوامع مردساالار قوانین بهنفع مردها وضع میشود و این خود مردان هستند که از طریق نهادهای اجتماعی ودولتی رفتار زنان را کنترل میکنند قوانینی کهدر آن خشونت تقویت و حمایت میشود و اینگونه است که خود عامل اجرایی این قوانین هستند.
اما در واقع نقش محوری را در تئوریزهکردن خشونت مردان بر علیهزنان ادیان و ایدئولوژیها ایفا میکنند. چرا که بیشتر قوانین اجتماع ما بر معیارهای دینی وضع میشود، ادیانی که جملگی زن ستیز هستند مخصوصا دین اسلام که من بودن را بهکلی از زنان گرفته و کمترین حق انتخاب را حتی در مورد پوشش ظاهری از آنها سلب میکند اسلام زنان را به اطاعت از مردان فرا خواندهو هر نوع تمرد و سرپیچی از مردان را برای زنان گناه و چرم محسوب مینماید، در این میان باورهای غلط فرهنگی در جغرافیاهای فرهنگی متفاوت، اعمال خشونت بر علیهزنان را تقویت و حمایت میکنند.
اما باید اذعان داشت که در جوامعی که خشونت بر علیه زنان اعمال میشود مردان خود نیز از قربانیان این اعمال خشونتها محسوب میشوند چرا که خشونت عملی ضد انسانیست کهمدام خود را بازتولید میکند، زمانیکه در خانواده و در اجتماع خشونت غالب میگردد و بالاتر از گفتمانهای دیگر قرا میگیرد ارزشهای انسانی با ریزشی جدی مواجه خواهند شد و خشم و نفرت جای صفا و صمیمیت را میگیرد، برای نمونه اگر مردی در یک عمل خشونت آمیز زنی را میکشد، خواه زن یا خواهر و ... او باشد عملا شیرازهی زندگی خود و خانوادهاش را از هم میپاشد آسیبهای این جنایت در ابعاد وسیعتر جامعه را در بر میگیرد.
تئوری خشونت همراه با موارد و نمونههای عملی، مدام از طریق دستگاهای اجرایی ، رسانهها و مجموعهای از باورهای فرهنگ بومی تقویت میشود. گذشته از گسترش فرهنگ مردسالاری و سنتی که خود عامل اصلی اعمال خشونت علیه زنان میشود این خشونت در عادیترین روابط اجتماعی نیز شکل میگیرد که حاکمیت همانا قدرت اجرایی جامعه ایران خود بخشی از این موضوع میباشد.
کُردپا: ما هر روزه با برخورد نهادهای مختلف حکومتی با زنان در خیابانها ـ به بهانهی بدحجابی ـ تحت عنوان طرحهایی تحت عنوان حجاب و عفاف روبرو هستیم، آیا نوع رفتار چنین نهادهای حکومتی در قلب جامعه، خود نوعی از باز تولید و ترویج خشونت علیه زنان نیست؟
م.فتحی: در ایران شئۆنیسم مذهبی حاکم است، طبق این قوانین حجاب امری اجباریست، بههمین خاطر رژیم اسلامی بهشیوه سیستماتیک با این مسئله برخورد میکند.
از این روست که ما روزانه شاهد برخورد مامورین حکومتی با خانمهایی هستیم که تنها جرمشان بیرون بودن موها یا بوشیدن لباسهای رنگیاست که در بسیاری موارد این برخوردها فیزیکی هم میشود و این خود ترویج خشونت است.
اما در واقع فلسفه حجاب در قالب محجبه کردن زنان توهینیاست به انسانیت و بشر، که جدا از تحقیر کردن خانمها . شأن و منزلت مردان را هم پایین میآورد.
با این تعریف، زنان باید محجبه باشند تا از تعرض مردانه در امان بمانند و اینگونه مردان را عصیانگر و مهار نشدنی تعریف میکند.
حجاب افرینش و خلقت زنان را هم بهزیر سوأل میبرد و لطافت و زنانگی را از زنان میرباید و آن را بهبدترین شیوه زیر پوشش میبرد از موی سر گرفته تا دستها و پاها، که البته در بعضی جوامع اسلامی حتی صورت زنان با نقابهای توری مانندی پوشیدهمیشوند.
جالب اینجاست که درصورت سرپیچی و تمرد زنان بیحجاب با برخوردهای فیزیکی مأموران و در نهایت با حکمهای قضایی، شلاق و زندان روبرو خواهند شد که البته این خود تزریق خشونت از طریق قانون بهجامعه است.
مدتیاست که طرح تفکیک جنسیتی در ایران شدیدتر از گذشته، از مرحله تئوری به مرحلهی عملی، گامی بلند برداشته است. این تفکیک جنسیتی بدون هیچ تخفیفی کودکان خردسال مهد کودکها و پیش دبستانیها تا دانشگاهها و بیمارستانها را نیز در برگرفته است.
کُردپا: آیا جداسازی و تفکیک جنسیتی از همان ابتدای زندگی انسان (دوران کودکی) ایجاد نوعی ذهنیت متفاوت بودن و محافظت از زنان در برابر لطمه ناشی از قدرت مردان نیست؟ آیا این سیاست نوعی مشروعیت بخشیدن و ایجاد ذهنیت قدرتمند بودن به مردان نمیباشد؟
م.فتحی: این طرح کاملا غیر انسانیست چرا کهبسان دیواری میماند کهجامعهرا از نظر جنسیتی بهدو قسمت تقسیم میکند جمهوری اسلامی میخواهد آن را بعنوان یک تفکر نهادینهکند بهمین خاطر است کهاز پایین ترین ردهسنی اقدام بهاجرای ان می کندتا در مراحل بالاتر و در سطح اماکن عمومی همچون پارکها و هم در اجرای آن بهمشکل بر نخورد اما در عصر ارتباطات چنین فکری عملی نیست در طول مدت حکومت آخوندها در ایران اعمال چنین سیاستهایی بهجامعهایرانی آسیب زیادی وارد ساختهاست.
برای اثبات این ادعا کافیاست سری به صفحه حوادث روزنامهها زد. از جمله اینها میتوان به مواردی همچون فرار دختران و پسران نوجوان و جوان از مدرسه، خانه، تجاوزهای دسته جمعی، مزاحمتهای خیابانی و حتی پدیده وحشتناک اسید پاشی و ...اشاره کرد.
به طور کلی خشونت علیه زنان بیشتر به خشونتهای خانگی باز میگردد، اما شاهدیم که خشونتهایی از بطن حاکمیت نیز و شدیدتر از خشونتهای خانگی و خیابانی علیه زنان اعمال میگردد که همیشه مورد اعتراض بوده است که از این نمونه احکامی چون سنگسار در مورد زنان میباشد.
کُردپا: آیا این نقش دولت در بسط این خشونتها تأثیر گذار نیست؟ چرا که از یک سو وجود انواع خشونت را توجیه میکند و از سوی دیگر به گسترش آن علیه زنان رسمیت میبخشد.
م.فتحی: ترویج خشونت بر علیهزنان منافعی را هم برای سران حکومت اسلامی بهدنبال دارد، زنان در ایران محرومترین قشر جامعههستند از جملهاین محرومیتها محرومیت در امور اداری و سیاسی مملکت و تبعیض جنسیتی در قوانین، حتی در قوانین قضایی و امور حقوقی، برای نمونهدر ایران زنان حق ندارند برای ریاست جمهوری خود را کاندید کنند اما میتوانند بهکاندیدای مرد رأی بدهند، زنان نمیتوانند قاضی داگاهباشند، در ایران زنان حق حضانت فرزندان خود را ندارند و .... این یعنی بیشترین ظرفیت مبارزاتی ایرانیها در مسئلهزنان هست و در چنین شرایطی بهحرکت در آمدن پتانسیل زن میتواند رژیم را با چالشی جدی مواجهکند به همین خاطر رژیم ایران با ترویج خشونت مردان بر علیهزنان و بهکار گرفتن مردان بهعنوان عاملان سرکوب در اینباره، هم از بهحرکت در آمدن پتانسیل زن جلوگیری میکند و هم انرژی مبارزاتی مردان را بهانحراف میکشاند برای ترویج این خشونتهاست کهاحکام غیر انسانی و قرون وسطایی ای همچون سنگسار و شلاق را برای زنان صادر میکند.
البتهدر اعمال خشونتهای خانگی جدا از باورهای دینی، فرهنگهای غلط هم این خشونتها را توجیهو حمایت میکنند و گاها شرعیت میبخشند.
کُردپا: به نظر شما آیا اختصاص دادن چنین روزی تحت عنوان روز بینالمللی حذف خشونت علیه زنان خود نوعی باز انتشار ذهنیت خشونت علیه زنان نیست؟
م.فتحی: اختصاص دادن یک روز جهانی با این عنوان میتواند در باز انتشار این ذهنیت نقش داشتهباشد اما در واقع اختصاص این روز بیانگر این است کهیکی از معضلات عمدهبشر و تمدن امروزی است کهریشهکن کردن آن نیاز بهمطالعهو برنامهریزی جامع و دقیق در سطح جهانی دارد...
کُردپا: با تشکر و ممنون از قبول این گفتگو
م.فتحی: تشکر از شما و سپاس از زحماتتون برای رسیدن به جامعهای برابر بهدور از هر تبعیض جنسیتی.
موضوع گفتگو: خشونتها علیه زنان
بیوگرافی:
مریم فتحی فعال مدنی، متولد 1361 در شهر مریوان و مقیم اسپانیا.
همانطور که مُطلعید خشونت و به ویژه اعمال انواع مختلف خشونتها علیه زنان از معضلات جامعهی امروز بشری در تمامی دنیاست. با این حال نوع و اعمال خشونت در بسیاری از کشورها بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی متفاوت است. ایران هم از این قائده مستثنی نیست. در طول سالهای مختلف بنا به شرایط موجود، اعمال خشونت در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی ادامه داشته است. اعمال خشونت سیستماتیک، گسترش خشونتهای اجتماعی و همینطور انواع مختلف خشونت از جمله قتلهای ناموسی، ضرب و شتم، آزار همسر و دیگر خشونتها همچنان در طول سالها نه تنها بر فعالیت زنان، بلکه بر جایگاه آنها در سطوح مختلف اجتماعی و خانوادگی تأثیر منفی و فروکاهنده داشته است.
کُردپا: در اکثر تئوریهای خشونت، مردان را به عنوان عاملان اصلی اعمال خشونت علیه زنان تلقی کردهاند اما در بطن و نهاد این مسئله باید دید که چه عواملی اعمال خشونت را در مردان نهادینه میکند و به آنها اجازه میدهد تا در اعمال خشونت علیه زنان آزادانه تر عمل کنند اصلا چگونه این تئوری شکل میگیرد و آیا میتوان مقصر تمامی عوامل را مردان دانست؟
م.فتحی: از نظر تاریخی شکلگیری این تئوری به تاریخ جوامع باز میگردد بخصوص در خاورمیانه که مهد تمدن بشری بوده است و زن بنیانگر این تمدن.
زن ، کشاورزی و دامداری را بوجود آورد وخالق تمدن یکجانشینی بود که شامل بافتهای عشیرهای با قوانینی بر پایه فرهنگ الهه - مادر بوده که در آن فرهنگ برابری، عدالت و آزادی پایههای زندگی با محوریت زن را تشکیل میداد اما در دراز مدت در اثر پیشرفتهای اجتماعی _ اقتصادی و افزایش اختلافات جامعه به خاطر احتیاج به مکانیزمهای دفاعی در برابر یورشهای خارجی به نظام مدیریتی پدر سالار روی آوردند و زمینه شروع خشونتهای جنسی و جسمی علیه زنان فراهم گردید.
در جوامع مردساالار قوانین بهنفع مردها وضع میشود و این خود مردان هستند که از طریق نهادهای اجتماعی ودولتی رفتار زنان را کنترل میکنند قوانینی کهدر آن خشونت تقویت و حمایت میشود و اینگونه است که خود عامل اجرایی این قوانین هستند.
اما در واقع نقش محوری را در تئوریزهکردن خشونت مردان بر علیهزنان ادیان و ایدئولوژیها ایفا میکنند. چرا که بیشتر قوانین اجتماع ما بر معیارهای دینی وضع میشود، ادیانی که جملگی زن ستیز هستند مخصوصا دین اسلام که من بودن را بهکلی از زنان گرفته و کمترین حق انتخاب را حتی در مورد پوشش ظاهری از آنها سلب میکند اسلام زنان را به اطاعت از مردان فرا خواندهو هر نوع تمرد و سرپیچی از مردان را برای زنان گناه و چرم محسوب مینماید، در این میان باورهای غلط فرهنگی در جغرافیاهای فرهنگی متفاوت، اعمال خشونت بر علیهزنان را تقویت و حمایت میکنند.
اما باید اذعان داشت که در جوامعی که خشونت بر علیه زنان اعمال میشود مردان خود نیز از قربانیان این اعمال خشونتها محسوب میشوند چرا که خشونت عملی ضد انسانیست کهمدام خود را بازتولید میکند، زمانیکه در خانواده و در اجتماع خشونت غالب میگردد و بالاتر از گفتمانهای دیگر قرا میگیرد ارزشهای انسانی با ریزشی جدی مواجه خواهند شد و خشم و نفرت جای صفا و صمیمیت را میگیرد، برای نمونه اگر مردی در یک عمل خشونت آمیز زنی را میکشد، خواه زن یا خواهر و ... او باشد عملا شیرازهی زندگی خود و خانوادهاش را از هم میپاشد آسیبهای این جنایت در ابعاد وسیعتر جامعه را در بر میگیرد.
تئوری خشونت همراه با موارد و نمونههای عملی، مدام از طریق دستگاهای اجرایی ، رسانهها و مجموعهای از باورهای فرهنگ بومی تقویت میشود. گذشته از گسترش فرهنگ مردسالاری و سنتی که خود عامل اصلی اعمال خشونت علیه زنان میشود این خشونت در عادیترین روابط اجتماعی نیز شکل میگیرد که حاکمیت همانا قدرت اجرایی جامعه ایران خود بخشی از این موضوع میباشد.
کُردپا: ما هر روزه با برخورد نهادهای مختلف حکومتی با زنان در خیابانها ـ به بهانهی بدحجابی ـ تحت عنوان طرحهایی تحت عنوان حجاب و عفاف روبرو هستیم، آیا نوع رفتار چنین نهادهای حکومتی در قلب جامعه، خود نوعی از باز تولید و ترویج خشونت علیه زنان نیست؟
م.فتحی: در ایران شئۆنیسم مذهبی حاکم است، طبق این قوانین حجاب امری اجباریست، بههمین خاطر رژیم اسلامی بهشیوه سیستماتیک با این مسئله برخورد میکند.
از این روست که ما روزانه شاهد برخورد مامورین حکومتی با خانمهایی هستیم که تنها جرمشان بیرون بودن موها یا بوشیدن لباسهای رنگیاست که در بسیاری موارد این برخوردها فیزیکی هم میشود و این خود ترویج خشونت است.
اما در واقع فلسفه حجاب در قالب محجبه کردن زنان توهینیاست به انسانیت و بشر، که جدا از تحقیر کردن خانمها . شأن و منزلت مردان را هم پایین میآورد.
با این تعریف، زنان باید محجبه باشند تا از تعرض مردانه در امان بمانند و اینگونه مردان را عصیانگر و مهار نشدنی تعریف میکند.
حجاب افرینش و خلقت زنان را هم بهزیر سوأل میبرد و لطافت و زنانگی را از زنان میرباید و آن را بهبدترین شیوه زیر پوشش میبرد از موی سر گرفته تا دستها و پاها، که البته در بعضی جوامع اسلامی حتی صورت زنان با نقابهای توری مانندی پوشیدهمیشوند.
جالب اینجاست که درصورت سرپیچی و تمرد زنان بیحجاب با برخوردهای فیزیکی مأموران و در نهایت با حکمهای قضایی، شلاق و زندان روبرو خواهند شد که البته این خود تزریق خشونت از طریق قانون بهجامعه است.
مدتیاست که طرح تفکیک جنسیتی در ایران شدیدتر از گذشته، از مرحله تئوری به مرحلهی عملی، گامی بلند برداشته است. این تفکیک جنسیتی بدون هیچ تخفیفی کودکان خردسال مهد کودکها و پیش دبستانیها تا دانشگاهها و بیمارستانها را نیز در برگرفته است.
کُردپا: آیا جداسازی و تفکیک جنسیتی از همان ابتدای زندگی انسان (دوران کودکی) ایجاد نوعی ذهنیت متفاوت بودن و محافظت از زنان در برابر لطمه ناشی از قدرت مردان نیست؟ آیا این سیاست نوعی مشروعیت بخشیدن و ایجاد ذهنیت قدرتمند بودن به مردان نمیباشد؟
م.فتحی: این طرح کاملا غیر انسانیست چرا کهبسان دیواری میماند کهجامعهرا از نظر جنسیتی بهدو قسمت تقسیم میکند جمهوری اسلامی میخواهد آن را بعنوان یک تفکر نهادینهکند بهمین خاطر است کهاز پایین ترین ردهسنی اقدام بهاجرای ان می کندتا در مراحل بالاتر و در سطح اماکن عمومی همچون پارکها و هم در اجرای آن بهمشکل بر نخورد اما در عصر ارتباطات چنین فکری عملی نیست در طول مدت حکومت آخوندها در ایران اعمال چنین سیاستهایی بهجامعهایرانی آسیب زیادی وارد ساختهاست.
برای اثبات این ادعا کافیاست سری به صفحه حوادث روزنامهها زد. از جمله اینها میتوان به مواردی همچون فرار دختران و پسران نوجوان و جوان از مدرسه، خانه، تجاوزهای دسته جمعی، مزاحمتهای خیابانی و حتی پدیده وحشتناک اسید پاشی و ...اشاره کرد.
به طور کلی خشونت علیه زنان بیشتر به خشونتهای خانگی باز میگردد، اما شاهدیم که خشونتهایی از بطن حاکمیت نیز و شدیدتر از خشونتهای خانگی و خیابانی علیه زنان اعمال میگردد که همیشه مورد اعتراض بوده است که از این نمونه احکامی چون سنگسار در مورد زنان میباشد.
کُردپا: آیا این نقش دولت در بسط این خشونتها تأثیر گذار نیست؟ چرا که از یک سو وجود انواع خشونت را توجیه میکند و از سوی دیگر به گسترش آن علیه زنان رسمیت میبخشد.
م.فتحی: ترویج خشونت بر علیهزنان منافعی را هم برای سران حکومت اسلامی بهدنبال دارد، زنان در ایران محرومترین قشر جامعههستند از جملهاین محرومیتها محرومیت در امور اداری و سیاسی مملکت و تبعیض جنسیتی در قوانین، حتی در قوانین قضایی و امور حقوقی، برای نمونهدر ایران زنان حق ندارند برای ریاست جمهوری خود را کاندید کنند اما میتوانند بهکاندیدای مرد رأی بدهند، زنان نمیتوانند قاضی داگاهباشند، در ایران زنان حق حضانت فرزندان خود را ندارند و .... این یعنی بیشترین ظرفیت مبارزاتی ایرانیها در مسئلهزنان هست و در چنین شرایطی بهحرکت در آمدن پتانسیل زن میتواند رژیم را با چالشی جدی مواجهکند به همین خاطر رژیم ایران با ترویج خشونت مردان بر علیهزنان و بهکار گرفتن مردان بهعنوان عاملان سرکوب در اینباره، هم از بهحرکت در آمدن پتانسیل زن جلوگیری میکند و هم انرژی مبارزاتی مردان را بهانحراف میکشاند برای ترویج این خشونتهاست کهاحکام غیر انسانی و قرون وسطایی ای همچون سنگسار و شلاق را برای زنان صادر میکند.
البتهدر اعمال خشونتهای خانگی جدا از باورهای دینی، فرهنگهای غلط هم این خشونتها را توجیهو حمایت میکنند و گاها شرعیت میبخشند.
کُردپا: به نظر شما آیا اختصاص دادن چنین روزی تحت عنوان روز بینالمللی حذف خشونت علیه زنان خود نوعی باز انتشار ذهنیت خشونت علیه زنان نیست؟
م.فتحی: اختصاص دادن یک روز جهانی با این عنوان میتواند در باز انتشار این ذهنیت نقش داشتهباشد اما در واقع اختصاص این روز بیانگر این است کهیکی از معضلات عمدهبشر و تمدن امروزی است کهریشهکن کردن آن نیاز بهمطالعهو برنامهریزی جامع و دقیق در سطح جهانی دارد...
کُردپا: با تشکر و ممنون از قبول این گفتگو
م.فتحی: تشکر از شما و سپاس از زحماتتون برای رسیدن به جامعهای برابر بهدور از هر تبعیض جنسیتی.