سومین سالگرد قتلهای حکومتی بیپاسخ ۹ شهروند کُرد طی چهار روز در ژن ژیان ئازادی
۴ آبان ۱۴۰۴؛ جمهوری اسلامی ایران از ۲۷ مهر ۱۴۰۴ تا ۴ آبان ۱۴۰۴ در جریان خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی ۹ شهروند کُرد را در روزهای ۳۳م تا ۴۰ اعتراضات در تهران، سقز، سرپلذهاب، سنندج، مهاباد و قصر شیرین به قتل رساند.
۴ آبان ۱۴۰۱، در۴۰مین روز از خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی و در مراسم چهلم قتل حکومتی ژینا-مهسا امینی، اعتراضات مردمی به نقطه عطف مهمی تبدیل شد و بیشتر شهرهای کردستان و ایران اعتراضات وارد مرحله گستردهای از اعتراضات شدند. جمهوری اسلامی که از همان روزهای اول به شدت اعتراضات را سرکوب کرد، تنها در اعتراضات چهلم ژینا جان ۵ شهروند کُرد را گرفت و در ۴۰مین روز از اعتراضات مردمی در کردستان مرتکب قتل حکومتی ۴۷ نفر از شهروندان کُرد شده بود.
کُردپا به مناسبت سومین سالگرد قتل حکومتی سید علیرضا حسینی، سید محمد حسینی، رامین کرمی، رامین فاتحی، محمد لطفاللهی، محمد شریعتی، کیوان درویشی، افشین آشام و سمکو مولودی، نگاهی به نحوه کشتهشده این افراد به دست نیروهای سرکوبگر-حکومتی و بیپاسخ ماندن این قتلها پس از سه سال انداخته است.
قتل حکومتی سید علیرضا حسینی ۲۳ ساله در تهران؛
۲۷ مهر ۱۴۰۱، سید علیرضا حسینی ٢٣ سالە، اهل کرمانشاه و ساکن تهران در نتیجه شلیک مستقیم گلوله جنگی نیروهای یگان ویژه به ناحیه پشت سر کشته شد.
سید علیرضا حسینی به شغل کارگری در یکی از رستورانهای تهران مشغول بود. نیروهای یگان ویژه به ظن شرکت او و دیگر کارگران در اعتراضات مردمی، به محل سکونت آنها حمله میکنند و سید علیرضا که قصد فرار داشته از پشت سر مورد اصابت گلوله جنگی قرار میگیرد و در دم کشته میشود. دیگر کارگران نیز توسط نیروهای سرکوب بازداشت میشوند.
پیکر این جوان ۲۳ ساله ۲۹ مهر ۱۴۰۱ در روستای «سامله» از توابع کرمانشاه به خاک سپرده شد.
قتل حکومتی سید محمد حسینی ۲۲ ساله اهل سقز؛
۲۸ مهر ۱۴۰۱،سید محمد حسینی، ۲۲ ساله و اهل سقز در جریان اعتراضات مردمی این شهر بر اثر «ضربات باتوم از پشت سر» و «تزریق آمپول هوا» توسط نیروهای امنیتی-سرکوبگر کشته شد. نهادهای امنیتی تا ماهها با تهدید به «سر به نیست کردن» دیگر فرزندشان و «بدبخت کردن تمام جوانان طایفه» خانواده را مجبور به سکوت درباره قتل حکومتی او کردند.
سید محمد حسینی به دلیل شرکت در اعتراضات خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی هدف قتل حکومتی نیروهای امنیتی-سرکوبگر قرار گرفت. او که به شغل مسافربری مشغول بوده است، شب بیست و هشتم مهرماه ١٤٠١ در پی تماس تلفنی یک مسافر با قیمت بسیار عالی در ساعت یک نصفه شب از منزل خارج میشود که در محله "قوخ" سقز نیروهای امنیتی-سرکوبگر با باتوم از پشت وی را مورد ضرب و جرح شدید قرار داده و پس از تزریق آمپول هوا به آقای حسینی او را در داخل ماشینش قرار داده و روز بعد خبر مرگ او را تحت عنوان خودکشی به خانوادهاش اطلاع میدهند.
در ادامه پیکر سید محمد حسینی به بیمارستان و پزشکی قانونی منتقل میشود، اما هیچ برگهای به خانواده تحویل داده نشد و حتی مراجعه خانواده به پزشکی قانونی برای دریافت یک جواب مشخص، نتیجهای نداشت. نیروهای امنیتی-سرکوبگر نیز خانواده را تهدید کردند که علت مرگ فرزندشان را خودکشی اعلام کنند. تهدیدات تا جایی پیش رفت که مادر آقای حسینی تهدید شده بود در صورت عدم قبول خواسته نیروهای امنیتی-سرکوبگر پیکر فرزندش را تحویل نخواهند داد و فرزند دیگرش را «سر به نیست» خواهند کرد.
در نهایت پیکر سید محمد حسینی با اعمال تهدیدات شدید به خانواده تحویل داده شد و در تاریکی شب و با حضور نیروهای امنیتی-سرکوبگر و تحمیل فشار و وادار کردن به اینکه خانواده بگویند خودکشی کرده، در غیر این صورت جنازه را تحویل نخواهند داد و کل جوانان طایفه را «بدبخت» خواهند کرد و فرزند دیگرشان نیز «سر به نیست» میشود، در آرامستان آیچی سقز به خاک سپرده شد.
ملیحە حسننژاد، مادر سید محمد حسینی که به دلیل قتل حکومتی فرزندش دچار سکته شده بود بعد از ٧ ماە بستری شدن در کما روز یکشنبه ١٨ تیرماە در بیمارستان جان سپرد. بعد از مرگ مادر آقای حسینی بود که قتل حکومتی او فاش شده و کُردپا بر آن شد که تمام جزییات این قتل حکومتی را پیگیری کند.
فشار شدید بر خانواده آقای حسینی، تهدید به «سر به نیست» کردن پسر بزرگ خانواده و «مفقودشدن کل خانواده» منجر به سکوت طولانی مدت خانواده در مورد قتل حکومتی او شده بود.
از دیگر سوم هم نام و نامخانوادگی دقیق او با یکی دیگر از جانباختگان سقز، سبب آشکار نشدن این قتل حکومتی تا ماهها شده بود. بیستم مهرماه ١٤٠١، سید محمد حسینی، اهل سقز، در جریان اعتراضات مردمی و هنگامی که به شلیک نیروهای امنیتی به سمت مردم اعتراض میکند با سرعت بالا توسط ماشین این ماموران دو بار زیر گرفته میشود و جان خود را از دست میدهند.
سید محمد حسینی فرزند سید هادی و سیده ملیحه متولد یکم اردیبهشتماه ١٣٧٩ در سقز است. او به شغل مسافربری در ماکسیم مشغول بهکار بوده است.
در وصف او و در جریان شرکت در خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی او را فردی «کاملا فعال»، «نترس» و «شجاع» توصیف کردهاند.
روایت کامل قتل حکومتی سید محمدی حسینی را اینجا بخوانید.
قتل حکومتی رامین کرمی ۳۱ ساله در سرپلذهاب؛
۲۰ مهر ۱۴۰۱، رامین کرمی، ۳۱ ساله، اهل سرپلذهاب و ساکن کرمانشاه، در جریان اعتراضات مردمی کرمانشاه بر اثر شلیک مستقیم نیروهای سرکوبگر-حکومتی به شدت زخمی و جان خود را از دست داد. نهادهای امنیتی خبر جانباختن او را ۲۸ مهر ۱۴۰۱ به خانوادهاش اعلام کردند.
پیکر این معترض کشتهشده با حضور نیروهای امنیتی و خانوادهاش در آرامستان «کل داوود» سرپل ذهاب به خاک سپرده شده بود.
نیروهای امنیتی خانواده این شهروند را تهدید کردند که از مصاحبه با رسانهها خودداری کنند.
رامین کرمی ٣١ سالە، فرزند پرویز، اهل شهرستان سرپل ذهاب و ساکن کرمانشاه بوده است.
قتل حکومتی رامین فاتحی ۴۸ ساله در سنندج؛
۲۹ مهر ۱۴۰۱، رامین فاتحی ۴۸ ساله، به دنبال بازداشت توسط نیروهای امنیتی در جریان اعتراضات مردمی سنندج، زیر شکنجه نیروهای امنیتی در یکی از بازداشتگاههای سنندج کشته شد. نهادهای امنیتی علت مرگ او را خودکشی اعلام کردند و پیکرش را بدون اجازه خانواده در بهشت «محمدی» سنندج به خاک سپردند.
بعد از کشتهشدن رامین فاتحی، نیروهای امنیتی تلفن همراه اعضای خانواده او را ضبط و آنان را تهدید کردند که از مصاحبه با رسانهها خودداری کنند. همچنین خانواده وی را تهدید کردند که اجازه برگزاری مراسم ختم برای برادرش را ندارند.
رامین فاتحی فرزند باقر اهل سنندج، روز ۲۱ مهر ۱۴۰۱ توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
همزمان با بازداشت رامین فاتحی خواهر و برادر او بهنامهای رادا و وریا نیز بهصورت خانوادگی توسط نیروهای امنیتی بازداشت و بهشدت شکنجه شدند. همچنین با وجود سه سال از قتل حکومتی او فشار و تهدید علیه خانواده با احضار و بازداشت ادامه دارد، اما دادخواهی خانواده و شرکت در مراسمات مختلف نیز همچنان ادامه دارد و آنها بر دادخواهی پافشاری میکنند.
۲۵ شهریور ۱۴۰۴، همزمان با سومین سالگرد قتل حکومتی ژینا-مهسا امینی، دایه «نهیه رحیمی»، مادر دادخواه ۷۱ساله رامین فاتحی در سنندج توسط نیروهای امنیتی اداره اطلاعات سنندج بازداشت و به مدت چندین ساعت بازجویی و هدف تهدید قرار گرفت که در هیچ مراسم و سالگردی شرکت نکند و فرزندش در خارج از کشور سکوت کنند در غیر این صورت به روش خودشان ساکت میکنند.
۳۰ مهر ۱۴۰۴، رادا فاتحی، خواهر رامین و از بازداشتشدگان خیزش در تداوم فشار بر خانواده، در صفحهی اینستاگرامش نوشت؛ برادرم وریا فاتحی مجددا به اداره اطلاعات سنندج احضار شد. او طی یک ماه گذشته نیز سه بار به این نهاد امنیتی فراخوانده شده و ساعتها هدف بازجویی و تهدید قرار گرفته است. بازجویان به او دستور دادهاند در دسترس بماند و از هرگونه حضور یا ارتباطی که از نظر آنان حساسیتبرانگیز است، خودداری کند. فاتحی تاکید کرده که احضارهای پیاپی و تهدیدهای اخیر، همانند بازداشتها و بازجوییهای پیشین، بخشی از یک روند مستمر و سازمانیافتهی سرکوب خانوادههای دادخواه است، نه یک اتفاق مقطعی.
۳۰ اسفند ۱۴۰۳؛ پدر و مادر رامین فاتحی در سنندج با حضور بر سر مزار فرزندشان سالروز تولد او و نوروز و سال نو را گرامی داشتند.
۱۹ اسفند ۱۴۰۳؛ مادر دادخواه رامین فاتحی با در دست داشتن عکسی از رامین فاتحی و قابی که رامین به مناسبت روز جهانی زن که پیشتر به مادرش هدیه داده بود، روز جهانی زن را گرامی داشت.
۲۹ آذر ۱۴۰۳؛ در آستانه یلدا، پدر و مادر رامین فاتحی با حضور بر سر مزار فرزندانشان به مناسبت یلدا یاد او را گرامی داشته و بر ادامه دادخواهی تاکید کردند.
۳۰ مهر ۱۴۰۳؛ همزمان با دومین سالگرد قتل حکومتی رامین فاتحی، خانواده جانباختگان خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی در سنندج بر سر مزار او تجمع کرده و ضمن ادامه دادخواهی و تجدید پیمان با راه جانباختگان، بر اتحاد و همبستگی مردم در برابر استبداد و ظلم تاکید کردند.
۲۹ اسفند ۱۴۰۲؛ خانواده با پهن کردن سفرە نوروزی بر سر مزار رامین فاتحی به مناسبت جشن نوروز یاد و نام او را گرامی داشتند.
یکم آبان ۱۴۰۲، مراسم سالگرد قتل حکومتی رامین فاتحی علیرغم تدابیر شدید امنیتی با حضور خانواده وی در آرامستان «بهشت محمدی» سنندج برگزار شد.
۲۵ فروردین ۱۴۰۲؛ رادا فاتحی، خواهر رامین فاتحی، خواهر رامین فاتحی و از بازداشتشدگان ژن ژیان ئازادی به به اتهام «اخلال در نظم و آسایش عمومی» به شعبه ١٠١ دادگاه کیفری سنندج احضار شد.
قتل حکومتی محمد لطف اللهی در سنندج؛
۴ آبان ۱۴۰۱، محمد لطفاللهی در جریان اعتراضات مردمی سنندج در محله «نایسر»، پس از زخمیشدن توسط نیروهای سرکوب بازداشت میشود. او پس از بازداشت در داخل یک ون به شدت مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و به مکان نامعلومی منتقل میشود. پیکر او ۵آبانماه به خانوادهاش تحویل داده میشود در حالیکه آثار کبودی و ضرب و جرح بر بدن او مشهود بوده و معلوم نیست چند ساعت پس از بازداشت جانباخته است.
قتل حکومتی محمد شریعتی ۳۳ ساله در سنندج؛
۴ آبان ۱۴۰۱، همزمان با چهلم ژینا-مهسا امینی، اعتراضات گستردهای در سنندج شکل گرفت. محمد شریعتی، ۳۳ ساله و صافکار، از همراهان خیزش ژن، ژیان، ئازادی، در بلوار دکتر حسینی با شلیک گلولههای ساچمهای و دودزا از سوی نیروهای سپاه از فاصله حدود ۵۰ متری به ناحیه نخاع و کبد هدف قرار گرفت و نیم ساعت بعد، پیش از ورود به بیمارستان کوثر، جان باخت.
پیکر او توسط نیروهای سپاه به پزشکی قانونی منتقل و چندین ساعت گروگان گرفته شد. خانواده تحت تهدید مجبور شدند تعهد دهند پیکر شبانه و بدون حضور مردم دفن شود. ساعت ۲ بامداد ۵ آبان، تنها پدر خانواده در شرایط شدید امنیتی در آرامستان بهشت محمدی حاضر بود. در گزارش پزشکی قانونی علت مرگ «برخورد جسم سخت یا تیز» درج شد.
پدرش، اسدالله شریعتی، پس از مراجعههای مکرر به فرمانداری و بخشداری، با دادن تعهد کتبی توانست پیکر فرزندش را تحویل بگیرد. نیروهای امنیتی مراسم خاکسپاری، سوم، هفتم و چهلم را محاصره کرده و از هرگونه تجمع جلوگیری کردند.
نهادهای امنیتی سپس خانواده را تحت فشار گذاشتند تا محمد را «شهید جمهوری اسلامی» ثبت کنند، اما پدرش قاطعانه رد کرد و گفت:«خون پسرم فروشی نیست، حتی اگر به قیمت جانم تمام شود.»
پیش از سالگرد قتل، خواهر محمد شریعتی به قرارگاه امنیتی شهرامفر احضار و مجبور به امضای تعهد برای سکوت شد.
محمد شریعتی، فرزند اسدالله و ثویبه، متولد ۱۵ دی ۱۳۶۹ در سنندج بود و در حرفه صافکاری کار میکرد.
روایت کامل قتل حکومتی او را اینجا بخوانید.
۳ آبان ۱۴۰۳، در دومین سالگرد قتل حکومتی محمد شریعتی خانواده او و خانواده جانباختگان ژن ژیان ئازادی بر سر مزار عزیزانشان حضور پیدا کردند.
۲۹ اسفند ۱۴۰۲؛ خانواده محمد شریعتی در آستانه جشن نوروز برای گرامیداشت یاد و نامش بر مزار او سفره نوروزی پهن کردند.
قتل حکومتی کیوان درویشی ۴۲ ساله در سنندج؛
۴ آبان ۱۴۰۱، کیوان درویشی ۴۲ ساله و اهل سنندج، در جریان اعتراضات مردمی این شهر در «کمربندی ۲۵» بر اثر شلیک مستقیم گلولههای ساچمهای نیروهای سرکوب کشته شد. شامگاه همان روز مراسم خاکسپاری او با حضور گسترده مردم و سردادن شعارهای اعتراضی برگزار شد. در حالی گلولههای ساچمهای به نقاط حیاتی بدن او شلیک شدند که در برگه پزشکی قانونی علت فوت او «ایست قلبی» عنوان شده است.
۳ آبان ۱۴۰۳، در دومین سالگرد قتل حکومتی کیوان درویشی خانواده او و خانواده جانباختگان ژن ژیان ئازادی بر سر مزار عزیزانشان حضور پیدا کردند.
۲۸ اسفند ۱۴۰۲؛ خانواده کیوان درویشی در آستانه جشن نوروز برای گرامیداشت یاد و نامش بر مزار او سفره نوروزی پهن کردند.
۱۴ فروردین ۱۴۰۴؛ مادر محمدکیوان درویشی در روز سیزده بدر بر سر مزار فرزندش حضور پیدا کرد و یاد و مبارزه او را گرامی داشت.
قتل حکومتی افشین آشام، ۲۸ ساله در قصر شیرین؛
۴ آبان ۱۴۰۱، افشین آشام ۲۸ ساله، اهل روستای «سرخک سنجابی» و ساکن محله «پالیآباد» قصرشیرین در جریان اعتراضات مردمی این شهر بر اثر شلیک مستقیم نیروهای سرکوبگر-حکومتی کشته شد.
نیروهای سرکوب پس از کشته شدن این جوان ۲۸ ساله پیکر او را ربوده و به سپاه نبی اکبر کرمانشاه منتقل کردند. در نهایت نهادهای امنیتی برای تحویل پیکر او به خانوادهاش درخواست وثیقه ۲۵۰ میلیون کرده بودند.
۶ آبانماه مراسم تشییع و خاکسپاری «افشین آشام» در روستای «سرخک سنجابی» از توابع شهرستان قصرشیرین با حضور گسترده مردم و سردادن شعارهای اعتراضی برگزار شد.
قتل حکومتی اسماعیل (سمکو) مولودی، ۳۵ ساله در مهاباد؛
۴ آبان ۱۴۰۱، همزمان با چهلم ژینا-مهسا امینی، در جریان اعتراضات گسترده در کردستان، سمکو (اسماعیل) مولودی، ۳۵ ساله و اهل مهاباد، با گلوله قناسه دوربیندار نیروهای سرکوب از ناحیه زیر بغل راست هدف قرار گرفت و گلوله از سمت چپ خارج شد. او در دم بر اثر خونریزی داخلی شدید جان باخت.
پس از کشتهشدن، نیروهای حکومتی قصد ربودن پیکر او از بیمارستان خمینی مهاباد را داشتند، اما با حضور پرشمار مردم، خانواده توانستند جسد را به منزل و سپس به مسجد ماموستا خضر گمرک منتقل کنند. هزاران نفر تا صبح در مسجد ماندند تا از ربودن پیکر جلوگیری کنند. در همین زمان، اداره اطلاعات مهاباد چندینبار خانواده را تهدید کرد تا پیکر را شبانه و بیصدا دفن کنند، اما پدر سمکو نپذیرفت.
صبح ۵ آبان ۱۴۰۱، پیکر سمکو با حضور گسترده مردم و شعارهای «مرگ بر خامنهای» و «سمکو راهت ادامه دارد» به خاک سپرده شد. در برگه رسمی جواز دفن، علت مرگ «اصابت گلوله سلاح جنگی به قفسه سینه» عنوان شده است. پس از خاکسپاری، اعتراضات مهاباد شدت گرفت و نیروهای سرکوب با شلیک مستقیم، چهار شهروند دیگر را نیز کشتند.
چند روز بعد، جلال محمودزاده، نماینده مهاباد در مجلس، خانواده را تحت فشار گذاشت تا علیه احزاب کردستانی شکایت کنند؛ اما خانواده پاسخ دادند؛ «شکایت ما از شخص خامنهای است.»
در ماههای بعد، اداره اطلاعات و سپاه مهاباد بارها پدر و برادر سمکو را احضار و تهدید کردند؛ از جمله با اجبار برای بستن پیج اینستاگرامی او و منع از برگزاری هرگونه مراسم یادبود. حتی برای جلوگیری از حضور مردم، درِ آرامستان مهاباد بسته میشد.
مادر او، حمیرا بروسان، با مویه و رقص عزایش به نماد دادخواهی در کردستان بدل شد و دختر خردسالش، دالیا، بر مزار پدر گفت: «هرگز قاتل پدرم را نمیبخشم.»
با وجود این دادخواهی، جمهوری اسلامی تنها پاسخ خود را در قالب پیشنهاد پرداخت ۹۰۰ میلیون تومان دیه ارائه داد که خانواده قاطعانه رد کردند.
سمکو مولودی، فرزند قادر و حمیرا بروسان، متولد ۷ مرداد ۱۳۶۶ در مهاباد بود و در حرفه کارواش کار میکرد. دخترش دالیا هنگام کشتهشدن پدر تنها ۵ ساله بود.
روایت کامل قتل حکومتی او را اینجا بخوانید.
مرگهای در دست بررسی؛
هرچند در چهارم آبان ۱۴۰۱ برخی گزارشها حاکی از کشته شدن ابراهیم میرزایی، ۴۲ ساله، اهل روستای گزگزاره از توابع بخش بلبلانآباد شهرستان دهگلان و ساکن خیابان ۱۱ متری سنندج بود که آقای میرزایی شامگاه چهارم آبان ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات مردمی سنندج بر اثر پرتاب گاز اشکآور توسط نیروهای حکومتی دچار اختلال شدید تنفسی شد و پس از بازگشت به خانه جان خود را از دست داد. با این حال، کُردپا تا زمان دسترسی به اطلاعات کامل، این مرگ را در دسته «در حال بررسی» قرار داده است.
تنظیم؛ اوین مصطفیزاده