یک طرح برابرگرایانه برای آینده‌ی زبان کُردی

14:06 - 12 اردیبهشت 1392
Unknown Author
علی پاک‌سرشت(ماکویی)

درباره مسئله انتخاب کرمانجی یا سورانی و یا ترکیبی از هر دو (به عنوان زبان رسمی)، برای من همیشه واضح بوده که گزینه سومی نیز وجود دارد و آن هم برخورد برابر با کرمانجی و سورانی است. وقتی کُردهای تحصیل‌کرده به زبان‌های دیگر را می‌بینم که نوشتن به زبان خود خواه با الفبای لاتین خواه با الفبای عربی را نمی‌دانند عذاب می‌کشم. من معتقدم هر دوی این‌ها باید به عنوان گنج ملی و بخشی از هویت کُردی آنها به همه کودکان کُرد تعلیم داده شوند. چند سال پیش وقتی متوجه شدم شبکه تلویزیونی کُرد- سات از الفبای لاتین نیز (از جمله حروف ç و ş ) استفاده می‌کند از خوشحالی تعجب کردم. نباید نقش تلویزیون در آشنا نمودن مردم با آنچه که با آن آشنا نیستند را بی‌اهمیت دانست.

من به یک نظام آموزشی معتقدم که در آن همه کودکان کُرد به صورت برابر به کرمانجی (با الفبای لاتین) و سورانی (با الفبای عربی و لاتین هر دو) تعلیم ببینند.یک الفبای سوم موسوم به کریل (الفبای روسی) نیز وجود دارد که در اتحاد شوروی سابق بکار می‌رفت. این الفبا امروزه به تدریج با الفبای لاتین جایگزین می‌شود. توجه داشته باشید من به کلمه راه نوشت بیشتر معتقدم تا این که هر کدام را الفبایی (مجزا) بنامیم. بین راه نوشت‌های لاتین، عربی و کریل یک رابطه یک به یک وجود دارد و هر سه برای کرمانجی و سورانی (1) کارایی خوبی دارند. باید اشاره کنم که یک الفبا هم وجود دارد که کمی به نام الفبای ایزدی مشهور است. برنامه آموزشی کُردی مورد بحث بخشی از یک روند خواهد بود که تحمل متقابل و پذیرش تفاوت‌ها به طور عموم را ایجاد خواهد کرد.

احترام متقابل به لهجه دیگری، کنجکاوی هوشمندانه درباره چگونگی تفاوت لهجه دیگری بایستی بخشی و بسته‌ای از این برنامه باشد. نمونه‌ای از هژار (عبدالرحمن شرف‌کندی،1921یا 22 فوت 1980یا 81) را مثال می‌زنم که یک شاعر سورانی از منطقه مکریان در کردستان ایران است. او در دوران حرفه‌اش آثار مهمی از آثار کلاسیک کرمانجی خلق کرد. وی فقی طیران (1660-1590)، ملای جزیری (1640-1570) و احمد خانی(قرن هفدهم میلادی) را به سورانی درآورد. نسلی از جوانان را تصور کنید که کرمانجی و سورانی را کامل بدانند! در این صورت نیازی به ایجاد ترکیبی از هر دو وجود ندارد.این ترکیب به صورت طبیعی و بدون دخالت سیاستمداران انجام خواهد شد که دانش زبان‌شناختی ندارند. از همین حالا هم می‌توانیم شاهد رخ دادن این موضوع باشیم. به عنوان مثال،کلمات سورانی مانند (مطبوعات ـ (çapemenî، (بیان کردن ـ Derbirrîn-) در کرمانجی کاملا متداول شده‌اند و این تا زمان‌های نه چندان دور یعنی دهه هشتاد میلادی وجود نداشت. از طرف دیگر، کلمات کرمانجی مانند(دوست ـ (heval ،( منطقه - (Dever ، ) جنبش یا حرکت سیاسی ـ (Bizav و همگی با حرف (v) در سورانی بکار می‌روند.

تاریخ این دو لهجه را در تماس با هم قرار داده است.اکنون به کمک تلویزیون و رادیوهای کُردی و اینترنت،برخورد کلمات و لهجه‌ها بیشتر شده کاری که قبلا برای مردم ناشناخته بود. در طول شانزده سال که اولین فرهنگ لغت کرمانجی- انگلیسی خود را تالیف نمودم، واضح بود که این زبان در حال تحول است. هنگامی که در سال 1986 تازه کار را آغاز نمودم، بین کرمانجی و سورانی تمایز مشخصی وجود داشت. در پایان دوره نوشتن فرهنگ یعنی حوالی سال 2000 میلادی، دیوارهای بین این دو خیلی سست شده بود. سرانجام ضروری دیدم کلماتی متداول برای کرمانجی را وارد فرهنگ لغت کنم که یک دهه قبل برای آنها ناآشنا بود. نگاه به کرمانجی و سورانی به عنوان شرکای برابر فقط یک موضوع زبانشناختی نیست بلکه اجتماعی نیز است.

بریتانیایی‌ها در طول دوران قیمومت عراق (1958-1919) اصرار می‌کردند که فقط سورانی در مدارس کردستان (عراق) تدریس شود که سبب نارضایتی قابل توجهی در میان کُردهای کرمانج شد. انتخاب فقط یک لهجه یا تحمیل یک لهجه بر کسانی که لهجه‌ای دیگر دارند حتما به نارضایتی منجر خواهد شد. آگاهی از تلاش برای ایجاد اختلاف میان کُردها انگیزه‌ای مهم برای ترغیب احساس انسجام ملی در میان کودکان کُرد در همه جاست. ابزار زبان می‌تواند مسئه­ای بسیار خطرناک باشد، یعنی ابزاری در دست بدخواهان برای ایجاد اختلاف دوامی در کردستان. بعضی از افراد عربی و آلمانی را الگویی برای چند شکلی بودن (زبان) کُردی پیشنهاد کرده­اند. عربی و آلمانی هر دو شکل استاندارد شده نوشتاری دارند. عربی فصحه و هوخ دویچ یا آلمانی برجسته. در پاسخ به این افراد باید چنین بگویم : این طرح برای زبان کُردی فواید کمتری دارد. زبان آلمانی استاندارد افرادی صاحب سبک مانند مارتین لوتر(1546-1483) و جوهان ولفگانگ فون گوته(1832-1749) را داشته که توانسته گسترش موفق داشته باشد و همچنین میزان تحصیلات و آموزش بسیار متفاوت چیزی که کردستان از آن رنج می­برد.

هر زبانی تاریخ و زمینه خاص خود را داراست و شرایط زبانی عربی با بافت کُردی هم‌خوانی ندارد. زبان قرآن وضعیت خاصی را به زبان عربی بخشیده که این شرایط در کُردی و یا زبان دیگری وجود ندارد. اگرچه شکل گفتاری و نوشتاری همه زبان­ها تا حدی با هم تفاوت دارند، عربی نیز این دوگونگی را بیشتر از خیلی از زبان­ها دارد. طبق معمول، همه اعراب خواندن و نوشتن به عربی فصحه یعنی شکل نوشتاری استاندارد آن را می­دانند که در حدی گسترده از مراکش تا عراق یکی است. بعلاوه،در گفتگوهای روزانه هر کسی از لهجه محلی خود استفاده می­کند. بیشتر مردم در مورد فصحه بودن یا نبودن تصویری واضح در ذهن دارند. شرایط دوگونگی عربی می­تواند برای کُردی البته به صورتی متفاوت مدلی مفید باشد. کرمانجی استاندارد تقریبا درست شده، اگر چه در بعضی موراد شاید همه موافق نباشند چه چیزی در زبان استاندارد باشد و چه چیزی نباشد. سورانی نوشتاری نیز تقریبا مسیر خود را برپایه لهجه سلیمانیه با کمی تغییرات پیدا کرده است. یک نظام آموزشی کُردی می­تواند به سخنوران کُردی کمک کند به راحتی شکل دستوری و واژگانی زبان استاندارد (خواه کرمانجی خواه سورانی) و لهجه گفتاری آنها را تشخیص دهد. آندسته از افرادی که هنوز هم بر ایجاد زبان واحد با ادغام کرمانجی وسورانی اصرار می کنند لازم است به موراد زیرین دقت کنند:

1ـ اسم در کرمانجی دو جنس مذکر و مونث و دو حالت مستقیم و غیر مستقیم دارد، در حالی که سورانی سلیمانیه و کرکوک نه جنس اسم و حالت هیچ کدام را ندارد، فقط سورانی اربیل و مکریان بعضی نشانه­های جنس و حالت را دارد.
2ـ شکل مجهول در هر دو کاملا متفاوت است. به این مثال توجه کنید :”پسر دیده شد”. در کرمانجی چنین می­شود، : ” Kur hat dîtin “یعنی با استفاده از فعل کمکی hat به علاوه مصدر ( در اینجا dîtin) جمله مجهول می­شود در حالی که این جمله در سورانی چنین می­شود: (Kureke bînra) که پسوند مجهول (ra) را به ریشه حال (bîn) اضافه می­کند.

3ـ به علاوه، کرمانجی حرف تعریف (مجزا) ندارد درحالی که سورانی پسوند (eke) برای مفرد و (ekan) برای جمع معرفه را دارد.

4ـ کرمانجی دو مجموعه ضمیر شخصی مستقل دارد،یکی برای حالت مستقیم (ez – tu – ew – em – hûn – ew) و دیگری برای حالت غیر مستقیم(min – te–wî /wê– me – we – wan) سورانی یک مجموعه ضمیر شخصی مستقل (min – tu – ew – ême–êwe – ewan) و یک مجموعه پسوند های ضمیری دارد(-m – -t – -î/-y – -man – -tan – -yan) -.

5ـ کرمانجی زمان آینده مستقل دارد، مثال:( من خواهم دید Ez ê bibînim) که از زمان حال ساده مثال: (من میبینم Ez dibînim ) متمایز می‌باشد. برعکس، سورانی زمان حال ساده را هم برای زمان حال و هم زمان آینده بکار می برد. مثال: (من می بینم/من خواهم دید debînim).

کدام یک از این اشکال گوناگون برای این زبان واحد ترکیبی می­تواند انتخاب گردد؟ به عنوان یک معلم با چندین سال تجربه تدریس کرمانجی و سورانی می­توانیم بگویم این تلاش نه تنها مشکلی را حل نمی­کند بلکه آن را بدتر خواهد کرد. به سردرگمی و شکست منجر خواهد شد. چندین زبان دواستانداردی وجود دارند. مانند نروژی(بوکمال و نینورسک)، آلبانیایی(گگ و توسک) و ارمنی(شرقی و غربی). حتی نمونه­های صربی- کرواسی، هندی-اردو برای مقایسه بهتر هستند چون هر یک به بیش از یک الفبا بسیار نزدیک به هم (از نظر یکی بودن نوشتار و گفتار) نوشته می­شوند.

از این رو، برخورد یکسان با کرمانجی و سورانی فقط در شرایط کُردی قرار ندارد و این چندگونگی نیز در هیچ جای دیگر شناخته شده نیست. اگر چه من طرفدار ادغام هر دو در یک زبان نیستم اما راه­هایی برای نزدیکتر ساختن هر به همدیگر وجود دارد. این شاید در تدریس کُردی برای کُردزبانان و خارجی­ها یک مسئله آموزشی تلقی گردد. در مواردی که یک لهجه چندین شکل را ارائه می­کند لازم است شکل­هایی را در نظر بگیریم که در لهجه دیگر وجود دارد تا لهجه­ها را تنظیم کنیم. به عنوان مثال آنها را نزدیکتر سازیم.

بیایید با یک مثال از ریخت­شناسی شروع کنیم. وجه اخباری زمان حال افعال کرمانجی با پیشوند فعلی di می­آید. مثال ( dibînim,difroşim) این در سورانی به صورت های گوناگون است : در مکریان ایران و اربیل به صورت debînim,defroşim در حالی که در سلیمانیه،کرکوک و سنندج ebînim,efroşim می­گویند. در بیست سال گذشته سورانی حالت با پیشوند de را به e ترجیح داده در حالی که سورانی نوشتاری سلیمانیه پایه سورانی قرار گرفته است. با این کار درک متقابل هر دو لهجه بیشتر شده است.

بیایید در حوزه واژه­شناسی نیز به کلمات کُردی برای معادل (جارو) نگاه کنیم. در سورانی کلمه gesikیا gisik کاملا متداول است. در کرمانجی این کلمه گونه­های مختلف منطقه­ای دارد، مانند (melkes از miknasa عربی)، (kinoşe آرامی)،))( avlêk و siq.avêlارمنی)، تا bermalk,siçing,sivnik,sizik,cerîvk,sirge,gêzî و موارد دیگر. (مراجعه شود به، زیلان، سال 1989، شماره 128 و چاپ سال 2003). بدون شک، غنای کُردی با این گوناگونی نشان داده می­شود، اما انتخاب یک کلمه(برای زبان واحد ترکیبی) از میان این همه کلمه کاری طاقت فرساست. آیا چنین نیست ؟ آیا هیچ یک از این اشکال کرمانجی به gesik سورانی شباهت دارد ؟ در واقع، gêzî کرمانجی و gesikسورانی به صورت روشن خیلی نزدیک هستند و به نظرم می­توان با انتخاب gêzî به عنوان کلمه استاندارد درک متقابل را بدست آورد چون این واژه به معادل سورانی آن خیلی نزدیک است.

یک مثال دیگر. کلمه (گفتن) را در کُردی بررسی کنیم. مصدر آن در کرمانجی gotin است. در سورانی چندین شکل برای مصدر آن وجود دارد. Wutin در سلیمانیه و کرکوک، kutin در مکریان و gotin در اربیل. با انتخاب کلمه gotin به عنوان شکل استاندارد در واقع گامی کوچک به سوی متحد کردن کرمانجی و سورانی بر می­داریم. گویش­های محلی بخشی از یک زبان زنده هستند. اگر پیشنهاد من قبول می­شد، مردم سلیمانیه و کرکوک را تشویق می­کردم که به استفاده از wutin/witin و مکریان نیز کاربرد kutin را ادامه دهند اما در سخنرانی رسمی و نوشتار شکل gotin را بکار ببرند. در مورد کلمه (جارو) نیز من طرفدار حذف کلمات bermalk,avlêk,melkes,… نیستم. امیدوارم مردم این کلمات را در مناطق مربوطه خود بکار ببرند و به نسل­های دیگر نیز منتقل کنند و در عین حال شکل استاندارد gêzî را بدانند. این تقریبا شبیه همان وضعیتی خواهد بود که برای عربی ذکر کردیم یعنی همه به لهجه­های خود صحبت می­کنند در حالی که زبان استاندارد نوشتاری از مغرب تا هلال حاصل­خیز یکی است و در مورد کرمانجی نیز از آدییامان تا آکره چنین است.

در سه مثال مذکور می­بینیم که یک لهجه گوناگونی کمتری دارد در حالی که لهجه دیگر گوناگونی بیشتری دارد. با بررسی هر دو لهجه، روشی را پیشنهاد می­کنم که بر اساس آن خیلی از شکل­های دو لهجه به هم نزدیکتر خواهند شد که همزمان استاندارد شدن است. بحث مورد نظر من چنین است.  می­بینم سورانی (ebînim - dibînim / debînim) کرمانجی/ (گفتنgotin gotin (wutin/witin, kutin.( جاور) gêzî (avlêk, bermalk, cerîvk, gesik(gisik) kinoşe,melkes, etc.))
مثال بعدی که باز هم در زمینه ریخت­شناسی است نشان می­دهد که همیشه به سادگی انتخاب کردن یک شکل از میان شکل­های متعدد نیست که با آن شکل واحد در یکی از لهجه­ها هماهنگی داشته باشد.

وجه وصفی را مثال می­زنیم. در کرمانجی وجه وصفی را از مصدر درست می­کنیم (مثال : dîtin دیدن)، (دادن dan ) که حذف نشانه­های مصدر یعنی ( -in / -n) به صورت dît- / da-)) و افزودن -î برای ریشه­های مختوم به حرف بی­صدا (-dîtî دیده) و افزودن (–yî) برای ریشه­های مختوم به حرف صدادار (در کرمانجی بادینی y-) ( داده -dayî ) در می­آیند). در سورانی سه شکل گوناگون منطقه­ای وجود دارند(مک کنزی،62-1961،جلد1،صص97 الی 213). در اربیل و رواندز در نزدیکی مرز لهجه­ای کرمانجی و سورانی،وجه وصفی همانند کرمانجی درست می­شود(dîtinà dîtî;dan à day ). در سلیمانیه، کرکوک و مکریان پس از ریشه مختوم به بی­صدا حرف (û یا -uw) و پس از ریشه مختوم به صدادار حرف (-w) می­آید یعنی dîtû و daw. در سنه(سنندج) وارماوا پس از بی صدا به ((iğa- یغه و پس از صدادار به ((ğ- غ ختم می­شود.

این سه گونه چنین هستند : سنندج سلیمانیه/مکریان اربیل دیده (dîtî dîtû dîtiğ) داده (day daw dağ) شکل مختوم به (iğ-) به کرمانجی جنوب یا کرمانشاهی محدود می­شود (فتاح،2000،ص 386) و در خارج از این مناطق خیلی گسترده نیست. بیشتر تحصیل­کرده­های سورانی شکل مختوم به (î-) را عقب گرد تلقی می­کنند : تحمیل آن بر سنت سفت نوشتاری ارائه شده با dîtû و daw ممکن است به نوعی عامل اختلاف برانگیز منجر شود که تلاش می­کنیم از آن اجتناب نماییم. لهجه­های اربیل و مکریان در نکات زیادی با هم سازگاری دارند. هر دوی آنها بیشتر با پیشوند de زمان حال ساده را درست می کنند تا با پیشوند e-، هر دو حالت غیر مستقیم اسم و دو جنس برای اسم را دارند، هر دو فاقد اشاره em هستند و فقط از ew استفاده می­کنند. ولی، در وجه وصفی، مکریان و سلیمانیه و کرکوک همانند همدیگر آن را به صورت مختوه به û و w درست می­کنند. این مناطق با هم اکثریت سخنوران سورانی را تشکیل می­دهند و شکل نوشتاری استاندارد و جاافتاده کاربردی آن را منعکس می­نمایند. چیزی که شکسته نیست را نباید تعمیر کرد. هنگامی که ریشه زمان حال ساده با ریشه مصدر متفاوت است، آنچه که شکل بنیادین نامیده می­شود را می­بینیم. برای توضیح این موضوع،به فعل (dîtin دیدن) نگاه کنیم. در کرمانجی و سورانی، زمان حال ساده از ریشه درست می­شود (کرمانجی) dibînim(سورانیdebînim). در بیشتر لهجه­های سورانی، می­توان bînîn را نیز در کنار dîtin به عنوان مصدر مشاهده نمود. چون dîtin در هر دو لهجه وجود دارد و bînîn در کرمانجی بکار نمی­رود،پس واضح است که بایستی dîtin را به عنوان شکل استاندارد انتخاب نمود.

(گفتن Gotin) فعل دیگری با ریشه حال است. در کرمانجی، برای (من می­گویم) چندین شکل متنوع وجود دارد;(dibêjim, divêjim, diwêjim; dibêm, divêm, diwêm) .dêjim شکل dibêjim به عنوان شکل استاندارد انتحاب شده است لذا نیازی به انتخاب یکی از اینها وجود ندارد(3). در سورانی، شکل dełêm در سلیمانیه،کرکوک و مکریان است و اربیل نیز معمولا حرف ł- را به حرف –r تبدیل می کند لذا derêm شکل قابل پیش­بینی dełêm می­باشد. در سنه(سنندج) و وارماوه این به شکل êjim است. ظاهرا bêj در سورانی وجود ندارد اگر چه به نظر می­رسد به آن تغییر یافته شده است. در هر دوی کرمانجی وسورانی اسم­هایی هستند که با استفاده از bêj درست شده­اند. stran•bêj (stran) در کرمانجی وgoranî•bêj (goranî) در سورانی. بعلاوه، خواننده­گان ترانه­های عاشقانه همچون مم و زین، خجه و سیابند را نیز ده­نگ بیژ (خواننده ترانه سنتی) می­نامند. از این رو، شکل استاندارد gotin در کرمانجی dibêjim و در سورانی dełêm است. بایستی به استفاده از bêj در کلماتی مانند goranî•bêj و غیره راضی شویم.

امیدوارم با این مثال­های کوتاه توانسته باشم گوشه­ای از آنچه که استاندارد کردن زبان می­تواند باشد را ارائه کنم. بایستی چندین عامل را در نظر گرفت که عبارتند از : داده­های زبانی تعداد زیادی از لهجه­ها و اطلاعات جامعه شناختی- زبانی و همچنین انتظارات واقع­بینانه از شکل­های قابل قبول برای کاربران مربوطه­شان. از این که می­بینم چه مقدار از این کار همزمان با نوشتن این مقاله در حال پیشرفت است هیجان زده می­شوم. تلاش برای گریز از چندشکلی بودن زبان کُردی یک خطای تاکتیکی خواهد بود. با تاکید می­گویم این مسیر پیموده نشود. به جای ادغام دو لهجه در هم یا تحمیل یکی بر دیگری، توصیه می­کنم هر دو تدریس شوند و بر استاندارد کردن هر دو تمرکز شود. این صرفا تاکید بر آن چیزی است که درحال رخ دادن است. زبان­های اقلیتی کردستان را فراموش نکرده­ام. یعنی زازاکی در بخش­هایی از کردستان ترکیه و گورانی یا همان هورامی در بخش­هایی از کردستان عراق و ایران،سورت و تورویو – لهجه­های نئوآرامی مسیحیان کردستان و ترکمن­های منطقه کرکوک. یک نظام آموزشی برابرگرایانه بایستی تعلیم به این زبان­های اقلیت در سطوح محلی را نیز فراهم نماید.