یک طرح برابرگرایانه برای آیندهی زبان کُردی
14:06 - 12 اردیبهشت 1392
Unknown Author
علی پاکسرشت(ماکویی)
درباره مسئله انتخاب کرمانجی یا سورانی و یا ترکیبی از هر دو (به عنوان زبان رسمی)، برای من همیشه واضح بوده که گزینه سومی نیز وجود دارد و آن هم برخورد برابر با کرمانجی و سورانی است. وقتی کُردهای تحصیلکرده به زبانهای دیگر را میبینم که نوشتن به زبان خود خواه با الفبای لاتین خواه با الفبای عربی را نمیدانند عذاب میکشم. من معتقدم هر دوی اینها باید به عنوان گنج ملی و بخشی از هویت کُردی آنها به همه کودکان کُرد تعلیم داده شوند. چند سال پیش وقتی متوجه شدم شبکه تلویزیونی کُرد- سات از الفبای لاتین نیز (از جمله حروف ç و ş ) استفاده میکند از خوشحالی تعجب کردم. نباید نقش تلویزیون در آشنا نمودن مردم با آنچه که با آن آشنا نیستند را بیاهمیت دانست.
من به یک نظام آموزشی معتقدم که در آن همه کودکان کُرد به صورت برابر به کرمانجی (با الفبای لاتین) و سورانی (با الفبای عربی و لاتین هر دو) تعلیم ببینند.یک الفبای سوم موسوم به کریل (الفبای روسی) نیز وجود دارد که در اتحاد شوروی سابق بکار میرفت. این الفبا امروزه به تدریج با الفبای لاتین جایگزین میشود. توجه داشته باشید من به کلمه راه نوشت بیشتر معتقدم تا این که هر کدام را الفبایی (مجزا) بنامیم. بین راه نوشتهای لاتین، عربی و کریل یک رابطه یک به یک وجود دارد و هر سه برای کرمانجی و سورانی (1) کارایی خوبی دارند. باید اشاره کنم که یک الفبا هم وجود دارد که کمی به نام الفبای ایزدی مشهور است. برنامه آموزشی کُردی مورد بحث بخشی از یک روند خواهد بود که تحمل متقابل و پذیرش تفاوتها به طور عموم را ایجاد خواهد کرد.
احترام متقابل به لهجه دیگری، کنجکاوی هوشمندانه درباره چگونگی تفاوت لهجه دیگری بایستی بخشی و بستهای از این برنامه باشد. نمونهای از هژار (عبدالرحمن شرفکندی،1921یا 22 فوت 1980یا 81) را مثال میزنم که یک شاعر سورانی از منطقه مکریان در کردستان ایران است. او در دوران حرفهاش آثار مهمی از آثار کلاسیک کرمانجی خلق کرد. وی فقی طیران (1660-1590)، ملای جزیری (1640-1570) و احمد خانی(قرن هفدهم میلادی) را به سورانی درآورد. نسلی از جوانان را تصور کنید که کرمانجی و سورانی را کامل بدانند! در این صورت نیازی به ایجاد ترکیبی از هر دو وجود ندارد.این ترکیب به صورت طبیعی و بدون دخالت سیاستمداران انجام خواهد شد که دانش زبانشناختی ندارند. از همین حالا هم میتوانیم شاهد رخ دادن این موضوع باشیم. به عنوان مثال،کلمات سورانی مانند (مطبوعات ـ (çapemenî، (بیان کردن ـ Derbirrîn-) در کرمانجی کاملا متداول شدهاند و این تا زمانهای نه چندان دور یعنی دهه هشتاد میلادی وجود نداشت. از طرف دیگر، کلمات کرمانجی مانند(دوست ـ (heval ،( منطقه - (Dever ، ) جنبش یا حرکت سیاسی ـ (Bizav و همگی با حرف (v) در سورانی بکار میروند.
تاریخ این دو لهجه را در تماس با هم قرار داده است.اکنون به کمک تلویزیون و رادیوهای کُردی و اینترنت،برخورد کلمات و لهجهها بیشتر شده کاری که قبلا برای مردم ناشناخته بود. در طول شانزده سال که اولین فرهنگ لغت کرمانجی- انگلیسی خود را تالیف نمودم، واضح بود که این زبان در حال تحول است. هنگامی که در سال 1986 تازه کار را آغاز نمودم، بین کرمانجی و سورانی تمایز مشخصی وجود داشت. در پایان دوره نوشتن فرهنگ یعنی حوالی سال 2000 میلادی، دیوارهای بین این دو خیلی سست شده بود. سرانجام ضروری دیدم کلماتی متداول برای کرمانجی را وارد فرهنگ لغت کنم که یک دهه قبل برای آنها ناآشنا بود. نگاه به کرمانجی و سورانی به عنوان شرکای برابر فقط یک موضوع زبانشناختی نیست بلکه اجتماعی نیز است.
بریتانیاییها در طول دوران قیمومت عراق (1958-1919) اصرار میکردند که فقط سورانی در مدارس کردستان (عراق) تدریس شود که سبب نارضایتی قابل توجهی در میان کُردهای کرمانج شد. انتخاب فقط یک لهجه یا تحمیل یک لهجه بر کسانی که لهجهای دیگر دارند حتما به نارضایتی منجر خواهد شد. آگاهی از تلاش برای ایجاد اختلاف میان کُردها انگیزهای مهم برای ترغیب احساس انسجام ملی در میان کودکان کُرد در همه جاست. ابزار زبان میتواند مسئهای بسیار خطرناک باشد، یعنی ابزاری در دست بدخواهان برای ایجاد اختلاف دوامی در کردستان. بعضی از افراد عربی و آلمانی را الگویی برای چند شکلی بودن (زبان) کُردی پیشنهاد کردهاند. عربی و آلمانی هر دو شکل استاندارد شده نوشتاری دارند. عربی فصحه و هوخ دویچ یا آلمانی برجسته. در پاسخ به این افراد باید چنین بگویم : این طرح برای زبان کُردی فواید کمتری دارد. زبان آلمانی استاندارد افرادی صاحب سبک مانند مارتین لوتر(1546-1483) و جوهان ولفگانگ فون گوته(1832-1749) را داشته که توانسته گسترش موفق داشته باشد و همچنین میزان تحصیلات و آموزش بسیار متفاوت چیزی که کردستان از آن رنج میبرد.
هر زبانی تاریخ و زمینه خاص خود را داراست و شرایط زبانی عربی با بافت کُردی همخوانی ندارد. زبان قرآن وضعیت خاصی را به زبان عربی بخشیده که این شرایط در کُردی و یا زبان دیگری وجود ندارد. اگرچه شکل گفتاری و نوشتاری همه زبانها تا حدی با هم تفاوت دارند، عربی نیز این دوگونگی را بیشتر از خیلی از زبانها دارد. طبق معمول، همه اعراب خواندن و نوشتن به عربی فصحه یعنی شکل نوشتاری استاندارد آن را میدانند که در حدی گسترده از مراکش تا عراق یکی است. بعلاوه،در گفتگوهای روزانه هر کسی از لهجه محلی خود استفاده میکند. بیشتر مردم در مورد فصحه بودن یا نبودن تصویری واضح در ذهن دارند. شرایط دوگونگی عربی میتواند برای کُردی البته به صورتی متفاوت مدلی مفید باشد. کرمانجی استاندارد تقریبا درست شده، اگر چه در بعضی موراد شاید همه موافق نباشند چه چیزی در زبان استاندارد باشد و چه چیزی نباشد. سورانی نوشتاری نیز تقریبا مسیر خود را برپایه لهجه سلیمانیه با کمی تغییرات پیدا کرده است. یک نظام آموزشی کُردی میتواند به سخنوران کُردی کمک کند به راحتی شکل دستوری و واژگانی زبان استاندارد (خواه کرمانجی خواه سورانی) و لهجه گفتاری آنها را تشخیص دهد. آندسته از افرادی که هنوز هم بر ایجاد زبان واحد با ادغام کرمانجی وسورانی اصرار می کنند لازم است به موراد زیرین دقت کنند:
1ـ اسم در کرمانجی دو جنس مذکر و مونث و دو حالت مستقیم و غیر مستقیم دارد، در حالی که سورانی سلیمانیه و کرکوک نه جنس اسم و حالت هیچ کدام را ندارد، فقط سورانی اربیل و مکریان بعضی نشانههای جنس و حالت را دارد.
2ـ شکل مجهول در هر دو کاملا متفاوت است. به این مثال توجه کنید :”پسر دیده شد”. در کرمانجی چنین میشود، : ” Kur hat dîtin “یعنی با استفاده از فعل کمکی hat به علاوه مصدر ( در اینجا dîtin) جمله مجهول میشود در حالی که این جمله در سورانی چنین میشود: (Kureke bînra) که پسوند مجهول (ra) را به ریشه حال (bîn) اضافه میکند.
3ـ به علاوه، کرمانجی حرف تعریف (مجزا) ندارد درحالی که سورانی پسوند (eke) برای مفرد و (ekan) برای جمع معرفه را دارد.
4ـ کرمانجی دو مجموعه ضمیر شخصی مستقل دارد،یکی برای حالت مستقیم (ez – tu – ew – em – hûn – ew) و دیگری برای حالت غیر مستقیم(min – te–wî /wê– me – we – wan) سورانی یک مجموعه ضمیر شخصی مستقل (min – tu – ew – ême–êwe – ewan) و یک مجموعه پسوند های ضمیری دارد(-m – -t – -î/-y – -man – -tan – -yan) -.
5ـ کرمانجی زمان آینده مستقل دارد، مثال:( من خواهم دید Ez ê bibînim) که از زمان حال ساده مثال: (من میبینم Ez dibînim ) متمایز میباشد. برعکس، سورانی زمان حال ساده را هم برای زمان حال و هم زمان آینده بکار می برد. مثال: (من می بینم/من خواهم دید debînim).
کدام یک از این اشکال گوناگون برای این زبان واحد ترکیبی میتواند انتخاب گردد؟ به عنوان یک معلم با چندین سال تجربه تدریس کرمانجی و سورانی میتوانیم بگویم این تلاش نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه آن را بدتر خواهد کرد. به سردرگمی و شکست منجر خواهد شد. چندین زبان دواستانداردی وجود دارند. مانند نروژی(بوکمال و نینورسک)، آلبانیایی(گگ و توسک) و ارمنی(شرقی و غربی). حتی نمونههای صربی- کرواسی، هندی-اردو برای مقایسه بهتر هستند چون هر یک به بیش از یک الفبا بسیار نزدیک به هم (از نظر یکی بودن نوشتار و گفتار) نوشته میشوند.
از این رو، برخورد یکسان با کرمانجی و سورانی فقط در شرایط کُردی قرار ندارد و این چندگونگی نیز در هیچ جای دیگر شناخته شده نیست. اگر چه من طرفدار ادغام هر دو در یک زبان نیستم اما راههایی برای نزدیکتر ساختن هر به همدیگر وجود دارد. این شاید در تدریس کُردی برای کُردزبانان و خارجیها یک مسئله آموزشی تلقی گردد. در مواردی که یک لهجه چندین شکل را ارائه میکند لازم است شکلهایی را در نظر بگیریم که در لهجه دیگر وجود دارد تا لهجهها را تنظیم کنیم. به عنوان مثال آنها را نزدیکتر سازیم.
بیایید با یک مثال از ریختشناسی شروع کنیم. وجه اخباری زمان حال افعال کرمانجی با پیشوند فعلی di میآید. مثال ( dibînim,difroşim) این در سورانی به صورت های گوناگون است : در مکریان ایران و اربیل به صورت debînim,defroşim در حالی که در سلیمانیه،کرکوک و سنندج ebînim,efroşim میگویند. در بیست سال گذشته سورانی حالت با پیشوند de را به e ترجیح داده در حالی که سورانی نوشتاری سلیمانیه پایه سورانی قرار گرفته است. با این کار درک متقابل هر دو لهجه بیشتر شده است.
بیایید در حوزه واژهشناسی نیز به کلمات کُردی برای معادل (جارو) نگاه کنیم. در سورانی کلمه gesikیا gisik کاملا متداول است. در کرمانجی این کلمه گونههای مختلف منطقهای دارد، مانند (melkes از miknasa عربی)، (kinoşe آرامی)،))( avlêk و siq.avêlارمنی)، تا bermalk,siçing,sivnik,sizik,cerîvk,sirge,gêzî و موارد دیگر. (مراجعه شود به، زیلان، سال 1989، شماره 128 و چاپ سال 2003). بدون شک، غنای کُردی با این گوناگونی نشان داده میشود، اما انتخاب یک کلمه(برای زبان واحد ترکیبی) از میان این همه کلمه کاری طاقت فرساست. آیا چنین نیست ؟ آیا هیچ یک از این اشکال کرمانجی به gesik سورانی شباهت دارد ؟ در واقع، gêzî کرمانجی و gesikسورانی به صورت روشن خیلی نزدیک هستند و به نظرم میتوان با انتخاب gêzî به عنوان کلمه استاندارد درک متقابل را بدست آورد چون این واژه به معادل سورانی آن خیلی نزدیک است.
یک مثال دیگر. کلمه (گفتن) را در کُردی بررسی کنیم. مصدر آن در کرمانجی gotin است. در سورانی چندین شکل برای مصدر آن وجود دارد. Wutin در سلیمانیه و کرکوک، kutin در مکریان و gotin در اربیل. با انتخاب کلمه gotin به عنوان شکل استاندارد در واقع گامی کوچک به سوی متحد کردن کرمانجی و سورانی بر میداریم. گویشهای محلی بخشی از یک زبان زنده هستند. اگر پیشنهاد من قبول میشد، مردم سلیمانیه و کرکوک را تشویق میکردم که به استفاده از wutin/witin و مکریان نیز کاربرد kutin را ادامه دهند اما در سخنرانی رسمی و نوشتار شکل gotin را بکار ببرند. در مورد کلمه (جارو) نیز من طرفدار حذف کلمات bermalk,avlêk,melkes,… نیستم. امیدوارم مردم این کلمات را در مناطق مربوطه خود بکار ببرند و به نسلهای دیگر نیز منتقل کنند و در عین حال شکل استاندارد gêzî را بدانند. این تقریبا شبیه همان وضعیتی خواهد بود که برای عربی ذکر کردیم یعنی همه به لهجههای خود صحبت میکنند در حالی که زبان استاندارد نوشتاری از مغرب تا هلال حاصلخیز یکی است و در مورد کرمانجی نیز از آدییامان تا آکره چنین است.
در سه مثال مذکور میبینیم که یک لهجه گوناگونی کمتری دارد در حالی که لهجه دیگر گوناگونی بیشتری دارد. با بررسی هر دو لهجه، روشی را پیشنهاد میکنم که بر اساس آن خیلی از شکلهای دو لهجه به هم نزدیکتر خواهند شد که همزمان استاندارد شدن است. بحث مورد نظر من چنین است. میبینم سورانی (ebînim - dibînim / debînim) کرمانجی/ (گفتنgotin gotin (wutin/witin, kutin.( جاور) gêzî (avlêk, bermalk, cerîvk, gesik(gisik) kinoşe,melkes, etc.))
مثال بعدی که باز هم در زمینه ریختشناسی است نشان میدهد که همیشه به سادگی انتخاب کردن یک شکل از میان شکلهای متعدد نیست که با آن شکل واحد در یکی از لهجهها هماهنگی داشته باشد.
وجه وصفی را مثال میزنیم. در کرمانجی وجه وصفی را از مصدر درست میکنیم (مثال : dîtin دیدن)، (دادن dan ) که حذف نشانههای مصدر یعنی ( -in / -n) به صورت dît- / da-)) و افزودن -î برای ریشههای مختوم به حرف بیصدا (-dîtî دیده) و افزودن (–yî) برای ریشههای مختوم به حرف صدادار (در کرمانجی بادینی y-) ( داده -dayî ) در میآیند). در سورانی سه شکل گوناگون منطقهای وجود دارند(مک کنزی،62-1961،جلد1،صص97 الی 213). در اربیل و رواندز در نزدیکی مرز لهجهای کرمانجی و سورانی،وجه وصفی همانند کرمانجی درست میشود(dîtinà dîtî;dan à day ). در سلیمانیه، کرکوک و مکریان پس از ریشه مختوم به بیصدا حرف (û یا -uw) و پس از ریشه مختوم به صدادار حرف (-w) میآید یعنی dîtû و daw. در سنه(سنندج) وارماوا پس از بی صدا به ((iğa- یغه و پس از صدادار به ((ğ- غ ختم میشود.
این سه گونه چنین هستند : سنندج سلیمانیه/مکریان اربیل دیده (dîtî dîtû dîtiğ) داده (day daw dağ) شکل مختوم به (iğ-) به کرمانجی جنوب یا کرمانشاهی محدود میشود (فتاح،2000،ص 386) و در خارج از این مناطق خیلی گسترده نیست. بیشتر تحصیلکردههای سورانی شکل مختوم به (î-) را عقب گرد تلقی میکنند : تحمیل آن بر سنت سفت نوشتاری ارائه شده با dîtû و daw ممکن است به نوعی عامل اختلاف برانگیز منجر شود که تلاش میکنیم از آن اجتناب نماییم. لهجههای اربیل و مکریان در نکات زیادی با هم سازگاری دارند. هر دوی آنها بیشتر با پیشوند de زمان حال ساده را درست می کنند تا با پیشوند e-، هر دو حالت غیر مستقیم اسم و دو جنس برای اسم را دارند، هر دو فاقد اشاره em هستند و فقط از ew استفاده میکنند. ولی، در وجه وصفی، مکریان و سلیمانیه و کرکوک همانند همدیگر آن را به صورت مختوه به û و w درست میکنند. این مناطق با هم اکثریت سخنوران سورانی را تشکیل میدهند و شکل نوشتاری استاندارد و جاافتاده کاربردی آن را منعکس مینمایند. چیزی که شکسته نیست را نباید تعمیر کرد. هنگامی که ریشه زمان حال ساده با ریشه مصدر متفاوت است، آنچه که شکل بنیادین نامیده میشود را میبینیم. برای توضیح این موضوع،به فعل (dîtin دیدن) نگاه کنیم. در کرمانجی و سورانی، زمان حال ساده از ریشه درست میشود (کرمانجی) dibînim(سورانیdebînim). در بیشتر لهجههای سورانی، میتوان bînîn را نیز در کنار dîtin به عنوان مصدر مشاهده نمود. چون dîtin در هر دو لهجه وجود دارد و bînîn در کرمانجی بکار نمیرود،پس واضح است که بایستی dîtin را به عنوان شکل استاندارد انتخاب نمود.
(گفتن Gotin) فعل دیگری با ریشه حال است. در کرمانجی، برای (من میگویم) چندین شکل متنوع وجود دارد;(dibêjim, divêjim, diwêjim; dibêm, divêm, diwêm) .dêjim شکل dibêjim به عنوان شکل استاندارد انتحاب شده است لذا نیازی به انتخاب یکی از اینها وجود ندارد(3). در سورانی، شکل dełêm در سلیمانیه،کرکوک و مکریان است و اربیل نیز معمولا حرف ł- را به حرف –r تبدیل می کند لذا derêm شکل قابل پیشبینی dełêm میباشد. در سنه(سنندج) و وارماوه این به شکل êjim است. ظاهرا bêj در سورانی وجود ندارد اگر چه به نظر میرسد به آن تغییر یافته شده است. در هر دوی کرمانجی وسورانی اسمهایی هستند که با استفاده از bêj درست شدهاند. stran•bêj (stran) در کرمانجی وgoranî•bêj (goranî) در سورانی. بعلاوه، خوانندهگان ترانههای عاشقانه همچون مم و زین، خجه و سیابند را نیز دهنگ بیژ (خواننده ترانه سنتی) مینامند. از این رو، شکل استاندارد gotin در کرمانجی dibêjim و در سورانی dełêm است. بایستی به استفاده از bêj در کلماتی مانند goranî•bêj و غیره راضی شویم.
امیدوارم با این مثالهای کوتاه توانسته باشم گوشهای از آنچه که استاندارد کردن زبان میتواند باشد را ارائه کنم. بایستی چندین عامل را در نظر گرفت که عبارتند از : دادههای زبانی تعداد زیادی از لهجهها و اطلاعات جامعه شناختی- زبانی و همچنین انتظارات واقعبینانه از شکلهای قابل قبول برای کاربران مربوطهشان. از این که میبینم چه مقدار از این کار همزمان با نوشتن این مقاله در حال پیشرفت است هیجان زده میشوم. تلاش برای گریز از چندشکلی بودن زبان کُردی یک خطای تاکتیکی خواهد بود. با تاکید میگویم این مسیر پیموده نشود. به جای ادغام دو لهجه در هم یا تحمیل یکی بر دیگری، توصیه میکنم هر دو تدریس شوند و بر استاندارد کردن هر دو تمرکز شود. این صرفا تاکید بر آن چیزی است که درحال رخ دادن است. زبانهای اقلیتی کردستان را فراموش نکردهام. یعنی زازاکی در بخشهایی از کردستان ترکیه و گورانی یا همان هورامی در بخشهایی از کردستان عراق و ایران،سورت و تورویو – لهجههای نئوآرامی مسیحیان کردستان و ترکمنهای منطقه کرکوک. یک نظام آموزشی برابرگرایانه بایستی تعلیم به این زبانهای اقلیت در سطوح محلی را نیز فراهم نماید.
درباره مسئله انتخاب کرمانجی یا سورانی و یا ترکیبی از هر دو (به عنوان زبان رسمی)، برای من همیشه واضح بوده که گزینه سومی نیز وجود دارد و آن هم برخورد برابر با کرمانجی و سورانی است. وقتی کُردهای تحصیلکرده به زبانهای دیگر را میبینم که نوشتن به زبان خود خواه با الفبای لاتین خواه با الفبای عربی را نمیدانند عذاب میکشم. من معتقدم هر دوی اینها باید به عنوان گنج ملی و بخشی از هویت کُردی آنها به همه کودکان کُرد تعلیم داده شوند. چند سال پیش وقتی متوجه شدم شبکه تلویزیونی کُرد- سات از الفبای لاتین نیز (از جمله حروف ç و ş ) استفاده میکند از خوشحالی تعجب کردم. نباید نقش تلویزیون در آشنا نمودن مردم با آنچه که با آن آشنا نیستند را بیاهمیت دانست.
من به یک نظام آموزشی معتقدم که در آن همه کودکان کُرد به صورت برابر به کرمانجی (با الفبای لاتین) و سورانی (با الفبای عربی و لاتین هر دو) تعلیم ببینند.یک الفبای سوم موسوم به کریل (الفبای روسی) نیز وجود دارد که در اتحاد شوروی سابق بکار میرفت. این الفبا امروزه به تدریج با الفبای لاتین جایگزین میشود. توجه داشته باشید من به کلمه راه نوشت بیشتر معتقدم تا این که هر کدام را الفبایی (مجزا) بنامیم. بین راه نوشتهای لاتین، عربی و کریل یک رابطه یک به یک وجود دارد و هر سه برای کرمانجی و سورانی (1) کارایی خوبی دارند. باید اشاره کنم که یک الفبا هم وجود دارد که کمی به نام الفبای ایزدی مشهور است. برنامه آموزشی کُردی مورد بحث بخشی از یک روند خواهد بود که تحمل متقابل و پذیرش تفاوتها به طور عموم را ایجاد خواهد کرد.
احترام متقابل به لهجه دیگری، کنجکاوی هوشمندانه درباره چگونگی تفاوت لهجه دیگری بایستی بخشی و بستهای از این برنامه باشد. نمونهای از هژار (عبدالرحمن شرفکندی،1921یا 22 فوت 1980یا 81) را مثال میزنم که یک شاعر سورانی از منطقه مکریان در کردستان ایران است. او در دوران حرفهاش آثار مهمی از آثار کلاسیک کرمانجی خلق کرد. وی فقی طیران (1660-1590)، ملای جزیری (1640-1570) و احمد خانی(قرن هفدهم میلادی) را به سورانی درآورد. نسلی از جوانان را تصور کنید که کرمانجی و سورانی را کامل بدانند! در این صورت نیازی به ایجاد ترکیبی از هر دو وجود ندارد.این ترکیب به صورت طبیعی و بدون دخالت سیاستمداران انجام خواهد شد که دانش زبانشناختی ندارند. از همین حالا هم میتوانیم شاهد رخ دادن این موضوع باشیم. به عنوان مثال،کلمات سورانی مانند (مطبوعات ـ (çapemenî، (بیان کردن ـ Derbirrîn-) در کرمانجی کاملا متداول شدهاند و این تا زمانهای نه چندان دور یعنی دهه هشتاد میلادی وجود نداشت. از طرف دیگر، کلمات کرمانجی مانند(دوست ـ (heval ،( منطقه - (Dever ، ) جنبش یا حرکت سیاسی ـ (Bizav و همگی با حرف (v) در سورانی بکار میروند.
تاریخ این دو لهجه را در تماس با هم قرار داده است.اکنون به کمک تلویزیون و رادیوهای کُردی و اینترنت،برخورد کلمات و لهجهها بیشتر شده کاری که قبلا برای مردم ناشناخته بود. در طول شانزده سال که اولین فرهنگ لغت کرمانجی- انگلیسی خود را تالیف نمودم، واضح بود که این زبان در حال تحول است. هنگامی که در سال 1986 تازه کار را آغاز نمودم، بین کرمانجی و سورانی تمایز مشخصی وجود داشت. در پایان دوره نوشتن فرهنگ یعنی حوالی سال 2000 میلادی، دیوارهای بین این دو خیلی سست شده بود. سرانجام ضروری دیدم کلماتی متداول برای کرمانجی را وارد فرهنگ لغت کنم که یک دهه قبل برای آنها ناآشنا بود. نگاه به کرمانجی و سورانی به عنوان شرکای برابر فقط یک موضوع زبانشناختی نیست بلکه اجتماعی نیز است.
بریتانیاییها در طول دوران قیمومت عراق (1958-1919) اصرار میکردند که فقط سورانی در مدارس کردستان (عراق) تدریس شود که سبب نارضایتی قابل توجهی در میان کُردهای کرمانج شد. انتخاب فقط یک لهجه یا تحمیل یک لهجه بر کسانی که لهجهای دیگر دارند حتما به نارضایتی منجر خواهد شد. آگاهی از تلاش برای ایجاد اختلاف میان کُردها انگیزهای مهم برای ترغیب احساس انسجام ملی در میان کودکان کُرد در همه جاست. ابزار زبان میتواند مسئهای بسیار خطرناک باشد، یعنی ابزاری در دست بدخواهان برای ایجاد اختلاف دوامی در کردستان. بعضی از افراد عربی و آلمانی را الگویی برای چند شکلی بودن (زبان) کُردی پیشنهاد کردهاند. عربی و آلمانی هر دو شکل استاندارد شده نوشتاری دارند. عربی فصحه و هوخ دویچ یا آلمانی برجسته. در پاسخ به این افراد باید چنین بگویم : این طرح برای زبان کُردی فواید کمتری دارد. زبان آلمانی استاندارد افرادی صاحب سبک مانند مارتین لوتر(1546-1483) و جوهان ولفگانگ فون گوته(1832-1749) را داشته که توانسته گسترش موفق داشته باشد و همچنین میزان تحصیلات و آموزش بسیار متفاوت چیزی که کردستان از آن رنج میبرد.
هر زبانی تاریخ و زمینه خاص خود را داراست و شرایط زبانی عربی با بافت کُردی همخوانی ندارد. زبان قرآن وضعیت خاصی را به زبان عربی بخشیده که این شرایط در کُردی و یا زبان دیگری وجود ندارد. اگرچه شکل گفتاری و نوشتاری همه زبانها تا حدی با هم تفاوت دارند، عربی نیز این دوگونگی را بیشتر از خیلی از زبانها دارد. طبق معمول، همه اعراب خواندن و نوشتن به عربی فصحه یعنی شکل نوشتاری استاندارد آن را میدانند که در حدی گسترده از مراکش تا عراق یکی است. بعلاوه،در گفتگوهای روزانه هر کسی از لهجه محلی خود استفاده میکند. بیشتر مردم در مورد فصحه بودن یا نبودن تصویری واضح در ذهن دارند. شرایط دوگونگی عربی میتواند برای کُردی البته به صورتی متفاوت مدلی مفید باشد. کرمانجی استاندارد تقریبا درست شده، اگر چه در بعضی موراد شاید همه موافق نباشند چه چیزی در زبان استاندارد باشد و چه چیزی نباشد. سورانی نوشتاری نیز تقریبا مسیر خود را برپایه لهجه سلیمانیه با کمی تغییرات پیدا کرده است. یک نظام آموزشی کُردی میتواند به سخنوران کُردی کمک کند به راحتی شکل دستوری و واژگانی زبان استاندارد (خواه کرمانجی خواه سورانی) و لهجه گفتاری آنها را تشخیص دهد. آندسته از افرادی که هنوز هم بر ایجاد زبان واحد با ادغام کرمانجی وسورانی اصرار می کنند لازم است به موراد زیرین دقت کنند:
1ـ اسم در کرمانجی دو جنس مذکر و مونث و دو حالت مستقیم و غیر مستقیم دارد، در حالی که سورانی سلیمانیه و کرکوک نه جنس اسم و حالت هیچ کدام را ندارد، فقط سورانی اربیل و مکریان بعضی نشانههای جنس و حالت را دارد.
2ـ شکل مجهول در هر دو کاملا متفاوت است. به این مثال توجه کنید :”پسر دیده شد”. در کرمانجی چنین میشود، : ” Kur hat dîtin “یعنی با استفاده از فعل کمکی hat به علاوه مصدر ( در اینجا dîtin) جمله مجهول میشود در حالی که این جمله در سورانی چنین میشود: (Kureke bînra) که پسوند مجهول (ra) را به ریشه حال (bîn) اضافه میکند.
3ـ به علاوه، کرمانجی حرف تعریف (مجزا) ندارد درحالی که سورانی پسوند (eke) برای مفرد و (ekan) برای جمع معرفه را دارد.
4ـ کرمانجی دو مجموعه ضمیر شخصی مستقل دارد،یکی برای حالت مستقیم (ez – tu – ew – em – hûn – ew) و دیگری برای حالت غیر مستقیم(min – te–wî /wê– me – we – wan) سورانی یک مجموعه ضمیر شخصی مستقل (min – tu – ew – ême–êwe – ewan) و یک مجموعه پسوند های ضمیری دارد(-m – -t – -î/-y – -man – -tan – -yan) -.
5ـ کرمانجی زمان آینده مستقل دارد، مثال:( من خواهم دید Ez ê bibînim) که از زمان حال ساده مثال: (من میبینم Ez dibînim ) متمایز میباشد. برعکس، سورانی زمان حال ساده را هم برای زمان حال و هم زمان آینده بکار می برد. مثال: (من می بینم/من خواهم دید debînim).
کدام یک از این اشکال گوناگون برای این زبان واحد ترکیبی میتواند انتخاب گردد؟ به عنوان یک معلم با چندین سال تجربه تدریس کرمانجی و سورانی میتوانیم بگویم این تلاش نه تنها مشکلی را حل نمیکند بلکه آن را بدتر خواهد کرد. به سردرگمی و شکست منجر خواهد شد. چندین زبان دواستانداردی وجود دارند. مانند نروژی(بوکمال و نینورسک)، آلبانیایی(گگ و توسک) و ارمنی(شرقی و غربی). حتی نمونههای صربی- کرواسی، هندی-اردو برای مقایسه بهتر هستند چون هر یک به بیش از یک الفبا بسیار نزدیک به هم (از نظر یکی بودن نوشتار و گفتار) نوشته میشوند.
از این رو، برخورد یکسان با کرمانجی و سورانی فقط در شرایط کُردی قرار ندارد و این چندگونگی نیز در هیچ جای دیگر شناخته شده نیست. اگر چه من طرفدار ادغام هر دو در یک زبان نیستم اما راههایی برای نزدیکتر ساختن هر به همدیگر وجود دارد. این شاید در تدریس کُردی برای کُردزبانان و خارجیها یک مسئله آموزشی تلقی گردد. در مواردی که یک لهجه چندین شکل را ارائه میکند لازم است شکلهایی را در نظر بگیریم که در لهجه دیگر وجود دارد تا لهجهها را تنظیم کنیم. به عنوان مثال آنها را نزدیکتر سازیم.
بیایید با یک مثال از ریختشناسی شروع کنیم. وجه اخباری زمان حال افعال کرمانجی با پیشوند فعلی di میآید. مثال ( dibînim,difroşim) این در سورانی به صورت های گوناگون است : در مکریان ایران و اربیل به صورت debînim,defroşim در حالی که در سلیمانیه،کرکوک و سنندج ebînim,efroşim میگویند. در بیست سال گذشته سورانی حالت با پیشوند de را به e ترجیح داده در حالی که سورانی نوشتاری سلیمانیه پایه سورانی قرار گرفته است. با این کار درک متقابل هر دو لهجه بیشتر شده است.
بیایید در حوزه واژهشناسی نیز به کلمات کُردی برای معادل (جارو) نگاه کنیم. در سورانی کلمه gesikیا gisik کاملا متداول است. در کرمانجی این کلمه گونههای مختلف منطقهای دارد، مانند (melkes از miknasa عربی)، (kinoşe آرامی)،))( avlêk و siq.avêlارمنی)، تا bermalk,siçing,sivnik,sizik,cerîvk,sirge,gêzî و موارد دیگر. (مراجعه شود به، زیلان، سال 1989، شماره 128 و چاپ سال 2003). بدون شک، غنای کُردی با این گوناگونی نشان داده میشود، اما انتخاب یک کلمه(برای زبان واحد ترکیبی) از میان این همه کلمه کاری طاقت فرساست. آیا چنین نیست ؟ آیا هیچ یک از این اشکال کرمانجی به gesik سورانی شباهت دارد ؟ در واقع، gêzî کرمانجی و gesikسورانی به صورت روشن خیلی نزدیک هستند و به نظرم میتوان با انتخاب gêzî به عنوان کلمه استاندارد درک متقابل را بدست آورد چون این واژه به معادل سورانی آن خیلی نزدیک است.
یک مثال دیگر. کلمه (گفتن) را در کُردی بررسی کنیم. مصدر آن در کرمانجی gotin است. در سورانی چندین شکل برای مصدر آن وجود دارد. Wutin در سلیمانیه و کرکوک، kutin در مکریان و gotin در اربیل. با انتخاب کلمه gotin به عنوان شکل استاندارد در واقع گامی کوچک به سوی متحد کردن کرمانجی و سورانی بر میداریم. گویشهای محلی بخشی از یک زبان زنده هستند. اگر پیشنهاد من قبول میشد، مردم سلیمانیه و کرکوک را تشویق میکردم که به استفاده از wutin/witin و مکریان نیز کاربرد kutin را ادامه دهند اما در سخنرانی رسمی و نوشتار شکل gotin را بکار ببرند. در مورد کلمه (جارو) نیز من طرفدار حذف کلمات bermalk,avlêk,melkes,… نیستم. امیدوارم مردم این کلمات را در مناطق مربوطه خود بکار ببرند و به نسلهای دیگر نیز منتقل کنند و در عین حال شکل استاندارد gêzî را بدانند. این تقریبا شبیه همان وضعیتی خواهد بود که برای عربی ذکر کردیم یعنی همه به لهجههای خود صحبت میکنند در حالی که زبان استاندارد نوشتاری از مغرب تا هلال حاصلخیز یکی است و در مورد کرمانجی نیز از آدییامان تا آکره چنین است.
در سه مثال مذکور میبینیم که یک لهجه گوناگونی کمتری دارد در حالی که لهجه دیگر گوناگونی بیشتری دارد. با بررسی هر دو لهجه، روشی را پیشنهاد میکنم که بر اساس آن خیلی از شکلهای دو لهجه به هم نزدیکتر خواهند شد که همزمان استاندارد شدن است. بحث مورد نظر من چنین است. میبینم سورانی (ebînim - dibînim / debînim) کرمانجی/ (گفتنgotin gotin (wutin/witin, kutin.( جاور) gêzî (avlêk, bermalk, cerîvk, gesik(gisik) kinoşe,melkes, etc.))
مثال بعدی که باز هم در زمینه ریختشناسی است نشان میدهد که همیشه به سادگی انتخاب کردن یک شکل از میان شکلهای متعدد نیست که با آن شکل واحد در یکی از لهجهها هماهنگی داشته باشد.
وجه وصفی را مثال میزنیم. در کرمانجی وجه وصفی را از مصدر درست میکنیم (مثال : dîtin دیدن)، (دادن dan ) که حذف نشانههای مصدر یعنی ( -in / -n) به صورت dît- / da-)) و افزودن -î برای ریشههای مختوم به حرف بیصدا (-dîtî دیده) و افزودن (–yî) برای ریشههای مختوم به حرف صدادار (در کرمانجی بادینی y-) ( داده -dayî ) در میآیند). در سورانی سه شکل گوناگون منطقهای وجود دارند(مک کنزی،62-1961،جلد1،صص97 الی 213). در اربیل و رواندز در نزدیکی مرز لهجهای کرمانجی و سورانی،وجه وصفی همانند کرمانجی درست میشود(dîtinà dîtî;dan à day ). در سلیمانیه، کرکوک و مکریان پس از ریشه مختوم به بیصدا حرف (û یا -uw) و پس از ریشه مختوم به صدادار حرف (-w) میآید یعنی dîtû و daw. در سنه(سنندج) وارماوا پس از بی صدا به ((iğa- یغه و پس از صدادار به ((ğ- غ ختم میشود.
این سه گونه چنین هستند : سنندج سلیمانیه/مکریان اربیل دیده (dîtî dîtû dîtiğ) داده (day daw dağ) شکل مختوم به (iğ-) به کرمانجی جنوب یا کرمانشاهی محدود میشود (فتاح،2000،ص 386) و در خارج از این مناطق خیلی گسترده نیست. بیشتر تحصیلکردههای سورانی شکل مختوم به (î-) را عقب گرد تلقی میکنند : تحمیل آن بر سنت سفت نوشتاری ارائه شده با dîtû و daw ممکن است به نوعی عامل اختلاف برانگیز منجر شود که تلاش میکنیم از آن اجتناب نماییم. لهجههای اربیل و مکریان در نکات زیادی با هم سازگاری دارند. هر دوی آنها بیشتر با پیشوند de زمان حال ساده را درست می کنند تا با پیشوند e-، هر دو حالت غیر مستقیم اسم و دو جنس برای اسم را دارند، هر دو فاقد اشاره em هستند و فقط از ew استفاده میکنند. ولی، در وجه وصفی، مکریان و سلیمانیه و کرکوک همانند همدیگر آن را به صورت مختوه به û و w درست میکنند. این مناطق با هم اکثریت سخنوران سورانی را تشکیل میدهند و شکل نوشتاری استاندارد و جاافتاده کاربردی آن را منعکس مینمایند. چیزی که شکسته نیست را نباید تعمیر کرد. هنگامی که ریشه زمان حال ساده با ریشه مصدر متفاوت است، آنچه که شکل بنیادین نامیده میشود را میبینیم. برای توضیح این موضوع،به فعل (dîtin دیدن) نگاه کنیم. در کرمانجی و سورانی، زمان حال ساده از ریشه درست میشود (کرمانجی) dibînim(سورانیdebînim). در بیشتر لهجههای سورانی، میتوان bînîn را نیز در کنار dîtin به عنوان مصدر مشاهده نمود. چون dîtin در هر دو لهجه وجود دارد و bînîn در کرمانجی بکار نمیرود،پس واضح است که بایستی dîtin را به عنوان شکل استاندارد انتخاب نمود.
(گفتن Gotin) فعل دیگری با ریشه حال است. در کرمانجی، برای (من میگویم) چندین شکل متنوع وجود دارد;(dibêjim, divêjim, diwêjim; dibêm, divêm, diwêm) .dêjim شکل dibêjim به عنوان شکل استاندارد انتحاب شده است لذا نیازی به انتخاب یکی از اینها وجود ندارد(3). در سورانی، شکل dełêm در سلیمانیه،کرکوک و مکریان است و اربیل نیز معمولا حرف ł- را به حرف –r تبدیل می کند لذا derêm شکل قابل پیشبینی dełêm میباشد. در سنه(سنندج) و وارماوه این به شکل êjim است. ظاهرا bêj در سورانی وجود ندارد اگر چه به نظر میرسد به آن تغییر یافته شده است. در هر دوی کرمانجی وسورانی اسمهایی هستند که با استفاده از bêj درست شدهاند. stran•bêj (stran) در کرمانجی وgoranî•bêj (goranî) در سورانی. بعلاوه، خوانندهگان ترانههای عاشقانه همچون مم و زین، خجه و سیابند را نیز دهنگ بیژ (خواننده ترانه سنتی) مینامند. از این رو، شکل استاندارد gotin در کرمانجی dibêjim و در سورانی dełêm است. بایستی به استفاده از bêj در کلماتی مانند goranî•bêj و غیره راضی شویم.
امیدوارم با این مثالهای کوتاه توانسته باشم گوشهای از آنچه که استاندارد کردن زبان میتواند باشد را ارائه کنم. بایستی چندین عامل را در نظر گرفت که عبارتند از : دادههای زبانی تعداد زیادی از لهجهها و اطلاعات جامعه شناختی- زبانی و همچنین انتظارات واقعبینانه از شکلهای قابل قبول برای کاربران مربوطهشان. از این که میبینم چه مقدار از این کار همزمان با نوشتن این مقاله در حال پیشرفت است هیجان زده میشوم. تلاش برای گریز از چندشکلی بودن زبان کُردی یک خطای تاکتیکی خواهد بود. با تاکید میگویم این مسیر پیموده نشود. به جای ادغام دو لهجه در هم یا تحمیل یکی بر دیگری، توصیه میکنم هر دو تدریس شوند و بر استاندارد کردن هر دو تمرکز شود. این صرفا تاکید بر آن چیزی است که درحال رخ دادن است. زبانهای اقلیتی کردستان را فراموش نکردهام. یعنی زازاکی در بخشهایی از کردستان ترکیه و گورانی یا همان هورامی در بخشهایی از کردستان عراق و ایران،سورت و تورویو – لهجههای نئوآرامی مسیحیان کردستان و ترکمنهای منطقه کرکوک. یک نظام آموزشی برابرگرایانه بایستی تعلیم به این زبانهای اقلیت در سطوح محلی را نیز فراهم نماید.