کودکان و جنگ ! - صلاحالدین نادری
15:25 - 28 مرداد 1393
Unknown Author
صلاحالدین نادری*
همیشه و در همه جنگها کودکان قربانیان اصلی هستند. این قضیه فقط به جنگ داعش در عراق و سوریه برنمیگردد و در همه جنگها و با هر مرام و مسلکی از جانب هر دو طرف درگیر جنگ، غالبأ حقوق کودکان و زندگی آنها تحت تاثیر و در معرض تهدید جدی قرار میگیرد. جدای از اینکه در بسیاری از نقاط دنیا، خود کودکان نیز به عنوان جنگجو به خدمت اهداف گروه و جنبشهای مسلحانه در میآیند. بر اساس گزارش صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل یونیسف: در دهه اخیر دست کم ۳۰۰ هزار کودک سرباز در بیش از ۳۰ درگیری جنگی حضور داشتهاند، ۲ میلیون کودک براثر جنگ از بین رفته و ۶ میلیون نفر نیز برای همیشه ناتوان شدهاند.
همچنین بر اساس گزارش سازمانهای حمایت از کودکان: درآغاز هزاره سوم و از سال ۲۰۰۳ میلادی، که ایالات متحده به عراق حمله کرد، ۳ میلیون انسان بیخانمان شدند که نیمی از آنها کودک بودند.
پس از جنگ هم با افزایش ناامنی، پدیده دزدی کودکان برای باجگیری از خانوادههای آنها بسیار رایج شد. طبق پژوهشی که یونیسف روی ۶۰۰ کودک عراقی ۳ تا ۱۰ ساله در سال گذشته انجام داده، نیمی از این کودکان فشارهای روانی شدیدی را متحمل شدهاند از جمله اینکه شاهد کشته شدن پدر و مادر خود بوده اند و این صحنه مدام در ذهنشان مرور میشود.
در هر نزاعی دو طرف منازعه خود را حامی و طرف مقابل را ناقض حقوق کودکان و زنان و اقشار بیپناه در جنگ معرفی میکنند. برمبنای آمار جدیدی که منتشر شده و به گفته سخنگوی یونیسف : چهارصد و چهل و هفت کودک فلسطینی در عملیات ارتش اسرائیل در نوار غزه جانشان را از دست دادهاند که سیصد و پنج نفر از آنها کودکان شیرخوار بودهاند.
استناد بنیادی طرفهای درگیر جنگ برای شروع یا اصرار به ادامه یک جنگ چه میتواند باشد؟ در این میان چه عوامی باعث میشود تا شمار قربانیان غیرنظامی و در این میان کودکان، آمار بیشتری را به خود اختصاص دهد؟ آیا غیر از این است که از افرد عادی و بویژه کودکان به عنوان سپرانسانی، ابزار یا طعمه استفاده میشود؟ به مانند آن چیزی که در پاکستان و افغانستان یا در غزه و عراق در سالهای اخیر شاهد آن بودهایم. کودکانی که تحت آموزش استشهادی و مغزشوئی و توجیهات ائدئولوژیک قرار گرفته و سپس آنها را وادار میکنند تا در بازار یا امکان عمومی و پر اذحام دیگری خود را منفجر نمایند. یا موشکهایی که حماس از دل خانههای فلسطینیان پرتاپ مینمود؟
افراد غیرنظامی، بویژه کودکان در جنگهای اخیر سوژه تبلیغاتی خوبی برای طرفهای درگیر در جنگ بودهاند تا با استفاده خبری و روانی بوجود آمده از کشتار افراد بیدفاع مشروعیت به جنگ و ستیزهای نامشروع خویش داده و طرف مقابل شان را جانیانی کودککش بشناسانند.
طبق اعلام یونیسف حدود دو هزار و نهصد کودک فلسطینی در بین مجروحان جنگ غزه دیده میشوند.
در جنگ سال ۲۰۰٨ در نوار غزه سیصد و پنجاه کودک و در سال ۲۰۱۲ سی و پنج کودک جان باختهاند. کودکان غزه دو جنگ ویرانگر اسرائیل را تجربه کردند و همچنان شاهد تصاویر هولناک سومین جنگ هستند. در جنگ اخیر غزه آمارها بیانگر آنست که قربانیان، بیش از دو جنگ قبلی بودهاند.
نمونه بارز دیگر، جنگ طالبان در افغانستان است که به گفته سیما سمر، رئیس کمیسیون مستقل حقوقبشر افغانستان، تلفات کودکان در جریان جنگها نسبت به سالهای گذشته رو به افزایش بوده است به طوری که تنها در سال ۱۳۹۲ در مقایسه با سال ۱۳۹۱ تلفات کودکان حدود ۱۴/۹ درصد بیشتر بوده است.
چیزی که طرفهای درگیر جنگ هیچوقت به آن اهتمامی ندادهاند، عدم درگیرکردن افراد غیرنظامی در جنگ است و از این رو ما شاهد افزایش آمار و تلفات در جنگها و خصوصا در جنگهای اخیر در کشورهای عربی و خاورمیانه هستیم. در واقع برای کارگردانان جنگ سود و منفعت این قربانیان مهمتر از نجات جان آنان است. از جمله آنها گروه بنیادگرای دولت اسلامی(داعش) است که هنگام ورود به هر شهر و منطقهای با هدف قرار دادن یه به اسارت درآوردن کودکان و زنان سعی نموده است رعب و وحشت بیشتری را در مناطق تحت کنترل خود حاکم گرداند. در موارد بسیاری نیز بدون در نظر گرفتن روحیات و ویژگیهای روانی و جسمی این کودکان از آنها به عنوان ابزاری برای پیشبرد مقاصد ایدئولوژیک و سازمانی خود بهره جسته است. یکی از نمونههای اخیر آن، خبری است که در مطبوعات استرالیا منعکس شدهاست تحت عنوان:\" کودکی که در حمل سرهای بریده به پدر \"داعشی\" خود کمک میکند\". در این گزارش کودکی را مشاهده میکنیم که سر بریدهای را در میان دستان خود گرفته است و به نقل از پدر کودک آمده که با افتخار نوشته است که: \"این پسر من است.\"
از موارد دیگر استفاده داعش از کودکان گزارشی است که توسط سازمان دیدهبان حقوقبشر انتشار یافته است که در آن بیان شده که داعش، کودکان عراقی را به عنوان سپر انسانی در مقابل تیراندازی نیروهای عراقی، انجام عملیات شناسایی، جابهجایی کیسههای شنی و سنگرسازی در مقابل نیروها، مورد سوءاستفاده قرار داده و از این طریق تاکنون شمار زیادی از کودکان را به کام مرگ فرستاده است. به گزارش کمیساریای عالی حقوقبشر عراق، از ابتدای حضور نیروهای داعش در موصل تاکنون ۱۵۰ کودک آواره به دلیل افزایش دمای هوا و ابتلا به وبا جان خود را از دست دادهاند و کودکان بازمانده هم با مشکل کمبود غذا و نبود سرپناه مواجه هستند.
حال این سوال مطرح میشود که پدر این کودک چگونه به قضیه مینگرد؟اساسا چه عامل یا عواملی باعث شده است تا شخصی به آموزش خشونت به کودکان خود بپردازد؟ داعش یا گروهها و حکومتهای درگیر در جنگها با چه هدفی و به چه نیتی کودکان را به کار میگیرند؟ آیا کودکان در این سن توان تشخیص مسائلی از این دست یا دلیل سربریدن افراد را دارند؟ یا بیشتر آن را به عنوان یک بازی میپندارند که پدرشان نیز آنها را تشویق به انجام آن میکند؟
چه اثراتی در دراز مدت متوجه این قبیل کودکان است؟ اهداف واقعی جریانهای درگیر در جنگ برای استفاده ابزاری از کودکان چیست؟
در پاسخ به این سوالات و سوالاتی از این دست باید عنوان نمود که کودکان بهترین و سهلترین گزینه برای تربیت موجودات مسخشدهیی هستند که به اشارهی اربابان خود به حرکت درآیند و بعد ویرانگری بشر را به نمایش درآورند.
کودکانی که برای جنگیدن و خشونت ورزی و قتل مورد آموزش قرار میگیرند، بهراحتی شستوشوی مغزی داده میشوند و اهداف مورد نظر را در هر کجا که باشند، همراه با خود از میان برمیدارند.
از سویی دیگر، کودکانی که در معرض نوعی از انواع خشونت بهویژه جنگ بودهاند، خشونت را به سایر همسن و سالان خود نیز انتقال میدهند. از دیگر سو، کودکانی که در معرض جنگ بودهاند احساس همدلی هرگز درآنها شکل نمیگیرد و دچار بیاحساسی میشوند چرا که کودکی که با خشم بزرگ میشود همیشه میخواهد انتقام بگیرد.
در گزارشی که از سوی سازمان یونیسف منتشر شده، شرایط کودکان در معرض جنگ و خشونت ناشی از جنگ در سوریه را بدین صورت بیان میکند:
گزارش یونیسف بر آنچه \"زخمهای عمیق جسمی و عاطفی\" جنگ بر کودکان سوری خوانده، تأکید دارد.
جین مکفیل، کارشناس حفاظت از کودکان یونیسف که برای پناهندگان سوری در اردن فعالیت میکند، میگوید بسیاری از کودکان سوری \"صرفا در شرایط بقا زندگی میکنند و واکنشهای عادی اجتماعی و احساسی به آنچه را که دیدهاند، فراموش میکنند.\"
در گزارش آمده است میلیونها کودکی که بحران برآنها اثر گذاشته، ممکن است به \"نسل گمشده\" تبدیل شوند.
گزارش به دشواری دسترسی کودکان سوری به آموزش اشاره دارد – چه کودکانی که در اردوگاههای آوارگان اسکان داده شدهاند و چه آنها که در مناطقی باقی ماندهاند که مدارس تخریب و ویران شده یا به تصرف شورشیان درآمده است.
یونیسف میگوید نیمی از کودکان سوری که در سن تحصیل هستند نمیتواند به طور مرتب به مدرسه بروند، و از هر ۵ مدرسه یکی قابل استفاده برای کودکان نیست.
خطر بزرگ دیگری که کودکان سوری را تهدید میکند، نبود بهداشت و درمان کافی است. بنا به گزارش یونیسف، در حدود ۶۰% بیمارستانهای سوریه آسیب دیده یا ویران شدهاند.
نتیجه این وضع افزایش موارد ذاتالریه و اسهال و آسیبپذیری بیشتر در برابر بیماریهایی مانند سرخک و فلج اطفال است.
از نقطه نظر روانشناختی نیز دکتر کتایون خوشابی عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی در باره عوارض روانشناختی ناشی از جنگ بر کودکان عنوان میکند: در هر جنگی در درجه اول کودکان دختر، بعد همه کودکان و در درجه بعد زنان از آسیبپذیرترین اقشار جامعه هستند که در همه فجایع چه فجایع طبیعی و چه فجایع ناشی از دخالت انسانها همیشه بیشترین عوارض را محتمل میشوند.
کودکان عراقی در قربانگاههای خود کشته میشوند: در خانههایی که زندگی میکنند و در مدارسی که درس میخوانند، کشته میشوند در حالی که مشغول بازی فوتبال هستند. در مدارس مورد هجوم نظامیها، غیرنظامیها و شورشیها قرار میگیرند. آنان دزدیده میشوند تا برای آزادی از خانوادههایشان باجگیری شود. در دورانی که این کودکان گروگان گرفته میشوند، اکثرشان مورد تجاوز قرار میگیرند.
خوشابی همچنین اشاره میکند که: براساس نتایج تحقیقاتی که یونیسف بر ۶۰۰ کودک عراقی بین سه تا۱۰ساله انجام داده است نشان میدهد که نیمی از این کودکان در دوره سه ساله تحقیق دچار تروماها و فشارهای روانی متعددی بودهاند. با یک دختر عراقی صحبت میشد که تعریف میکرد چگونه پدر و مادرش را جلوی چشمانش کشتهاند و عمویش او را به پرورشگاهی در بغداد سپرده بود و با گذشت دو سال از آن اتفاق، این کودک هر روز صحنه کشتار را در ذهن خود مرور میکرد. این صحنهها به راحتی از ذهن هیچ فردی محو نخواهد شد و اثرات عمیق و طولانی مدت خود را تا آخرین روزهای زندگی این افراد به جای میگذارد.
به طوریکه پرفروشترین اسباب بازی که در کشور عراق به فروش میرسد سلاحهای جنگی است و کودکان در بازیهایشان مدام صحنههای درگیری را که شاهد بودهاند، بازسازی و تکرار میکنند.
کودکی که با خشونت و بیرحمی بزرگ میشود این بیرحمی را نسبت به همنوعان خود نشان میدهد.
کودکان دختر و دختران جوان در جنگها، مجبور به تحمل شرایط سختتری هستند: از جمله تجاوز و حاملگی ناخواسته ناشی از تجاوز، زیرا دختران جوان بسیاری در جریان جنگها مورد تجاوز قرار میگیرند. به عنوان مثال، در جریان نسلکشی که در اوگاندا اتفاق افتاد، بسیاری از کودکان دختر به دلیل تجاوزی که به آنها شده بود حامله شدند. مسلماً این مادران نوجوان احساسی جز خشم، تنفر و بیزاری نسبت به کودکانشان که ناشی از تجاوز است، ندارند و حتی ممکن است این کودکان را در کوچه و خیابان رها کنند.
نتایج تحقیقات دیگری نشان میدهد وقتی راجع به جنگ و صحنههای خشونت بار آن صحبت میکنیم باز هم کودکان همان علائم اختلال استرس پس از سانحه را نشان میدهند.
تحقیقاتی که پس از حادثه ۱۱ سپتامبر انجام شده نشان میدهد کودکانی که شاهد تصاویر جنگ و خشونتهای آن از تلویزیون بودهاند نیز دچار اضطراب، احساس ناامنی، ترسهای شبانه و بسیاری اختلالات دیگر بودهاند. که علائم آن مواردی همچون احساس ناامنی کودکان، چسپیدن به والدین است. اکنون بحث بر سر این است که کودکان نباید در معرض این تصاویر قرار بگیرند چه برسد به اینکه به عنوان قربانیان اصلی جنگ در صحنه حضور داشته باشند.
کودکانی که دچار این دست علائم شدهاند، تکرار مکرر این حادثه در ذهنشان صورت میگیرد. در نقاشیها و بازیهای این کودکان باز هم این ماجرا تداعی میگردد. این حوادث در کابوسهای شبانه کودکان تکرار میشود و صحنههای خشونت بار دیگری هم به آن اضافه میشود.
در یکی از موارد، روزنامه \"دیلی پست\" طی گزارشی نوشته است که لاوند (نامی مستعار)، نوجوانی از منطقه کوبانی در کردستان سوریه است. او ۱۴ سال دارد که داعش او را ربوده و در سلولی به همراه ۲۱ نوجوان دیگر، زندانی کرد. او صدای داد و فریاد دوستانش را از طبقه پایین میشنید؛ جایی که زندانیان آن را \"اتاق شکنجه\" مینامیدند.
ترس، تنها چیزی است در ذهن لاوند مانده. دوستانش به تایرهای ماشین که به سقف آویزان بودند، بسته شده و به شدت مورد و شتم قرار میگیرند. او میدانست که نوبت او نزدیک است و به زودی به طبقه پایین برده خواهد شد و ماجراهای دوستانش نیز برای او تکرار خواهد شد. سلولی که لاوند با دیگر هم سن و سالانش در آن زندانی بودند، اتاق ٣ در ۴.۵ متر بوده و بازجویی از آنها سه روز به طول انجامیده است.
این مجموعه از میان ۱۵۰ دانشآموزی بودند که اواخر ماه می گذشته، در حالی که از امتحانات پایان سال از شهر حلب در سوریه باز میگشتند، در نزدیکی شهر کوبانی غرب کردستان توسط شبه نظامیان داعش ربوده شدند.
لاوند به همراه ۹ دانش آموز دیگر این شانس را داشتند که دو ماه پس از اسارتشان فرار کنند. اما دیگر دانشآموزان همچنان در اسارت داعش هستند.
نمونه بارز دیگر، ربودن ٢٠٠ دختر دانشآموز در نیجریه توسط گروه ستیزهجوی بوکو حرام در روز ١٤ آوریل امسال است.
کودکانی که در معرض جنگ بودهاند، وقتی در محیطی قرار میگیرند که دیگر کودکان این تجربه را ندارند، منزوی و گوشهگیر میشوند. این کودکان دیگر هیچ وقت به دوارن کودکی باز نمیگردند چون کودکی برای اینها مرده است: اگر در مناطق جنگی، دیگر کودکان هم در معرض این حوادث قرار بگیرند میزان تروما کمتر است ولی وقتی کودک در محیطی قرار بگیرد که دیگران این تجربه را نداشته باشند، بیشترین آسیب را میبیند به خصوص اگر محیطی که در آن زندگی میکند محیط حمایتگری نباشد.
پرخاشگری شدید در این کودکان خیلی شایع است: پرخاشگری نسبت به همسالان، والدین و حیوانات. از دردهای مختلف جسمی شکایت میکنند در حالی که هیچ کدام از این علائم منشاء ارگانیک و جسمی ندارد. کودکان دچار این احساس گناه میشوند که در حادثهای مقصر هستند و میتوانستند جلوی مرگ عزیزانشان و این حادثه را بگیرند. ناامیدی هم از دیگر علائم شایع است.
به گزارش سازمان ملل متحد در امور کودکان، تاثیرات جنگ روی زندگی کودکان منفی بوده و در کنار این که سبب کشته و زخمی شدن و قطع اعضای بدن کودکان شده، همچنین کودکان را از دسترسی به حقوق اساسیشان از جمله آموزش و پرورش و مراقبتهای کافی بهداشتی محروم کرده و موجب فقر و آسیبپذیری بیشتر در میان کودکان شدهاست.
همچنین در گزارش این سازمان در مورد وضعیت کودکان افغان در شرایط جنگی، شش مورد \"نقض فاحش حقوق کودکان در جنگهای مسلحانه\" در افغانستان برجسته شده است:
• کشتار و معیوب کردن کودکان
• استخدام کودکان توسط گروههای جنگی و نسبت دادن کودکان به نیروها و گروههای مسلح
• کودکربایی
• حمله به مکاتب/مدارس و شفاخانهها
• تجاوز جنسی و سایر اشکال خشونتهای جنسی علیه کودکان
• محروم کردن کودکان از حق دسترسی به کمکهای بشردوستانه
همه این سو استفادهها و نقض حقوق کودکان توسط طرفهای درگیر جنگها در حالی صورت میگیرد که این آمار روز به روز بیشتر میشود و در حال حاضر هزاران تن از کودکان کرد ایزدی بدون امکان دسترسی به آب و غذای کافی در میان رشته کوههای منطقه شنگال جنوب کردستان تحت محاصره و در معرض حملات مرگبار داعش هستند. همزمان دهها تن از این کودکان توسط این گروه کشته شده یا به اسارت در آمدهاند دهها تن نیز بر اثر تشنگی و گرسنگی جانشان را از دست دادهاند. ولی با این اوضاع نیز همه اصرار به ادامه جنگ دارند. جنگهایی که در آن همه بازندهاند.
*فعال حقوق کودکان و مدیر وبسایت خبری کودک نیوز
همیشه و در همه جنگها کودکان قربانیان اصلی هستند. این قضیه فقط به جنگ داعش در عراق و سوریه برنمیگردد و در همه جنگها و با هر مرام و مسلکی از جانب هر دو طرف درگیر جنگ، غالبأ حقوق کودکان و زندگی آنها تحت تاثیر و در معرض تهدید جدی قرار میگیرد. جدای از اینکه در بسیاری از نقاط دنیا، خود کودکان نیز به عنوان جنگجو به خدمت اهداف گروه و جنبشهای مسلحانه در میآیند. بر اساس گزارش صندوق حمایت از کودکان سازمان ملل یونیسف: در دهه اخیر دست کم ۳۰۰ هزار کودک سرباز در بیش از ۳۰ درگیری جنگی حضور داشتهاند، ۲ میلیون کودک براثر جنگ از بین رفته و ۶ میلیون نفر نیز برای همیشه ناتوان شدهاند.
همچنین بر اساس گزارش سازمانهای حمایت از کودکان: درآغاز هزاره سوم و از سال ۲۰۰۳ میلادی، که ایالات متحده به عراق حمله کرد، ۳ میلیون انسان بیخانمان شدند که نیمی از آنها کودک بودند.
پس از جنگ هم با افزایش ناامنی، پدیده دزدی کودکان برای باجگیری از خانوادههای آنها بسیار رایج شد. طبق پژوهشی که یونیسف روی ۶۰۰ کودک عراقی ۳ تا ۱۰ ساله در سال گذشته انجام داده، نیمی از این کودکان فشارهای روانی شدیدی را متحمل شدهاند از جمله اینکه شاهد کشته شدن پدر و مادر خود بوده اند و این صحنه مدام در ذهنشان مرور میشود.
در هر نزاعی دو طرف منازعه خود را حامی و طرف مقابل را ناقض حقوق کودکان و زنان و اقشار بیپناه در جنگ معرفی میکنند. برمبنای آمار جدیدی که منتشر شده و به گفته سخنگوی یونیسف : چهارصد و چهل و هفت کودک فلسطینی در عملیات ارتش اسرائیل در نوار غزه جانشان را از دست دادهاند که سیصد و پنج نفر از آنها کودکان شیرخوار بودهاند.
استناد بنیادی طرفهای درگیر جنگ برای شروع یا اصرار به ادامه یک جنگ چه میتواند باشد؟ در این میان چه عوامی باعث میشود تا شمار قربانیان غیرنظامی و در این میان کودکان، آمار بیشتری را به خود اختصاص دهد؟ آیا غیر از این است که از افرد عادی و بویژه کودکان به عنوان سپرانسانی، ابزار یا طعمه استفاده میشود؟ به مانند آن چیزی که در پاکستان و افغانستان یا در غزه و عراق در سالهای اخیر شاهد آن بودهایم. کودکانی که تحت آموزش استشهادی و مغزشوئی و توجیهات ائدئولوژیک قرار گرفته و سپس آنها را وادار میکنند تا در بازار یا امکان عمومی و پر اذحام دیگری خود را منفجر نمایند. یا موشکهایی که حماس از دل خانههای فلسطینیان پرتاپ مینمود؟
افراد غیرنظامی، بویژه کودکان در جنگهای اخیر سوژه تبلیغاتی خوبی برای طرفهای درگیر در جنگ بودهاند تا با استفاده خبری و روانی بوجود آمده از کشتار افراد بیدفاع مشروعیت به جنگ و ستیزهای نامشروع خویش داده و طرف مقابل شان را جانیانی کودککش بشناسانند.
طبق اعلام یونیسف حدود دو هزار و نهصد کودک فلسطینی در بین مجروحان جنگ غزه دیده میشوند.
در جنگ سال ۲۰۰٨ در نوار غزه سیصد و پنجاه کودک و در سال ۲۰۱۲ سی و پنج کودک جان باختهاند. کودکان غزه دو جنگ ویرانگر اسرائیل را تجربه کردند و همچنان شاهد تصاویر هولناک سومین جنگ هستند. در جنگ اخیر غزه آمارها بیانگر آنست که قربانیان، بیش از دو جنگ قبلی بودهاند.
نمونه بارز دیگر، جنگ طالبان در افغانستان است که به گفته سیما سمر، رئیس کمیسیون مستقل حقوقبشر افغانستان، تلفات کودکان در جریان جنگها نسبت به سالهای گذشته رو به افزایش بوده است به طوری که تنها در سال ۱۳۹۲ در مقایسه با سال ۱۳۹۱ تلفات کودکان حدود ۱۴/۹ درصد بیشتر بوده است.
چیزی که طرفهای درگیر جنگ هیچوقت به آن اهتمامی ندادهاند، عدم درگیرکردن افراد غیرنظامی در جنگ است و از این رو ما شاهد افزایش آمار و تلفات در جنگها و خصوصا در جنگهای اخیر در کشورهای عربی و خاورمیانه هستیم. در واقع برای کارگردانان جنگ سود و منفعت این قربانیان مهمتر از نجات جان آنان است. از جمله آنها گروه بنیادگرای دولت اسلامی(داعش) است که هنگام ورود به هر شهر و منطقهای با هدف قرار دادن یه به اسارت درآوردن کودکان و زنان سعی نموده است رعب و وحشت بیشتری را در مناطق تحت کنترل خود حاکم گرداند. در موارد بسیاری نیز بدون در نظر گرفتن روحیات و ویژگیهای روانی و جسمی این کودکان از آنها به عنوان ابزاری برای پیشبرد مقاصد ایدئولوژیک و سازمانی خود بهره جسته است. یکی از نمونههای اخیر آن، خبری است که در مطبوعات استرالیا منعکس شدهاست تحت عنوان:\" کودکی که در حمل سرهای بریده به پدر \"داعشی\" خود کمک میکند\". در این گزارش کودکی را مشاهده میکنیم که سر بریدهای را در میان دستان خود گرفته است و به نقل از پدر کودک آمده که با افتخار نوشته است که: \"این پسر من است.\"
از موارد دیگر استفاده داعش از کودکان گزارشی است که توسط سازمان دیدهبان حقوقبشر انتشار یافته است که در آن بیان شده که داعش، کودکان عراقی را به عنوان سپر انسانی در مقابل تیراندازی نیروهای عراقی، انجام عملیات شناسایی، جابهجایی کیسههای شنی و سنگرسازی در مقابل نیروها، مورد سوءاستفاده قرار داده و از این طریق تاکنون شمار زیادی از کودکان را به کام مرگ فرستاده است. به گزارش کمیساریای عالی حقوقبشر عراق، از ابتدای حضور نیروهای داعش در موصل تاکنون ۱۵۰ کودک آواره به دلیل افزایش دمای هوا و ابتلا به وبا جان خود را از دست دادهاند و کودکان بازمانده هم با مشکل کمبود غذا و نبود سرپناه مواجه هستند.
حال این سوال مطرح میشود که پدر این کودک چگونه به قضیه مینگرد؟اساسا چه عامل یا عواملی باعث شده است تا شخصی به آموزش خشونت به کودکان خود بپردازد؟ داعش یا گروهها و حکومتهای درگیر در جنگها با چه هدفی و به چه نیتی کودکان را به کار میگیرند؟ آیا کودکان در این سن توان تشخیص مسائلی از این دست یا دلیل سربریدن افراد را دارند؟ یا بیشتر آن را به عنوان یک بازی میپندارند که پدرشان نیز آنها را تشویق به انجام آن میکند؟
چه اثراتی در دراز مدت متوجه این قبیل کودکان است؟ اهداف واقعی جریانهای درگیر در جنگ برای استفاده ابزاری از کودکان چیست؟
در پاسخ به این سوالات و سوالاتی از این دست باید عنوان نمود که کودکان بهترین و سهلترین گزینه برای تربیت موجودات مسخشدهیی هستند که به اشارهی اربابان خود به حرکت درآیند و بعد ویرانگری بشر را به نمایش درآورند.
کودکانی که برای جنگیدن و خشونت ورزی و قتل مورد آموزش قرار میگیرند، بهراحتی شستوشوی مغزی داده میشوند و اهداف مورد نظر را در هر کجا که باشند، همراه با خود از میان برمیدارند.
از سویی دیگر، کودکانی که در معرض نوعی از انواع خشونت بهویژه جنگ بودهاند، خشونت را به سایر همسن و سالان خود نیز انتقال میدهند. از دیگر سو، کودکانی که در معرض جنگ بودهاند احساس همدلی هرگز درآنها شکل نمیگیرد و دچار بیاحساسی میشوند چرا که کودکی که با خشم بزرگ میشود همیشه میخواهد انتقام بگیرد.
در گزارشی که از سوی سازمان یونیسف منتشر شده، شرایط کودکان در معرض جنگ و خشونت ناشی از جنگ در سوریه را بدین صورت بیان میکند:
گزارش یونیسف بر آنچه \"زخمهای عمیق جسمی و عاطفی\" جنگ بر کودکان سوری خوانده، تأکید دارد.
جین مکفیل، کارشناس حفاظت از کودکان یونیسف که برای پناهندگان سوری در اردن فعالیت میکند، میگوید بسیاری از کودکان سوری \"صرفا در شرایط بقا زندگی میکنند و واکنشهای عادی اجتماعی و احساسی به آنچه را که دیدهاند، فراموش میکنند.\"
در گزارش آمده است میلیونها کودکی که بحران برآنها اثر گذاشته، ممکن است به \"نسل گمشده\" تبدیل شوند.
گزارش به دشواری دسترسی کودکان سوری به آموزش اشاره دارد – چه کودکانی که در اردوگاههای آوارگان اسکان داده شدهاند و چه آنها که در مناطقی باقی ماندهاند که مدارس تخریب و ویران شده یا به تصرف شورشیان درآمده است.
یونیسف میگوید نیمی از کودکان سوری که در سن تحصیل هستند نمیتواند به طور مرتب به مدرسه بروند، و از هر ۵ مدرسه یکی قابل استفاده برای کودکان نیست.
خطر بزرگ دیگری که کودکان سوری را تهدید میکند، نبود بهداشت و درمان کافی است. بنا به گزارش یونیسف، در حدود ۶۰% بیمارستانهای سوریه آسیب دیده یا ویران شدهاند.
نتیجه این وضع افزایش موارد ذاتالریه و اسهال و آسیبپذیری بیشتر در برابر بیماریهایی مانند سرخک و فلج اطفال است.
از نقطه نظر روانشناختی نیز دکتر کتایون خوشابی عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی در باره عوارض روانشناختی ناشی از جنگ بر کودکان عنوان میکند: در هر جنگی در درجه اول کودکان دختر، بعد همه کودکان و در درجه بعد زنان از آسیبپذیرترین اقشار جامعه هستند که در همه فجایع چه فجایع طبیعی و چه فجایع ناشی از دخالت انسانها همیشه بیشترین عوارض را محتمل میشوند.
کودکان عراقی در قربانگاههای خود کشته میشوند: در خانههایی که زندگی میکنند و در مدارسی که درس میخوانند، کشته میشوند در حالی که مشغول بازی فوتبال هستند. در مدارس مورد هجوم نظامیها، غیرنظامیها و شورشیها قرار میگیرند. آنان دزدیده میشوند تا برای آزادی از خانوادههایشان باجگیری شود. در دورانی که این کودکان گروگان گرفته میشوند، اکثرشان مورد تجاوز قرار میگیرند.
خوشابی همچنین اشاره میکند که: براساس نتایج تحقیقاتی که یونیسف بر ۶۰۰ کودک عراقی بین سه تا۱۰ساله انجام داده است نشان میدهد که نیمی از این کودکان در دوره سه ساله تحقیق دچار تروماها و فشارهای روانی متعددی بودهاند. با یک دختر عراقی صحبت میشد که تعریف میکرد چگونه پدر و مادرش را جلوی چشمانش کشتهاند و عمویش او را به پرورشگاهی در بغداد سپرده بود و با گذشت دو سال از آن اتفاق، این کودک هر روز صحنه کشتار را در ذهن خود مرور میکرد. این صحنهها به راحتی از ذهن هیچ فردی محو نخواهد شد و اثرات عمیق و طولانی مدت خود را تا آخرین روزهای زندگی این افراد به جای میگذارد.
به طوریکه پرفروشترین اسباب بازی که در کشور عراق به فروش میرسد سلاحهای جنگی است و کودکان در بازیهایشان مدام صحنههای درگیری را که شاهد بودهاند، بازسازی و تکرار میکنند.
کودکی که با خشونت و بیرحمی بزرگ میشود این بیرحمی را نسبت به همنوعان خود نشان میدهد.
کودکان دختر و دختران جوان در جنگها، مجبور به تحمل شرایط سختتری هستند: از جمله تجاوز و حاملگی ناخواسته ناشی از تجاوز، زیرا دختران جوان بسیاری در جریان جنگها مورد تجاوز قرار میگیرند. به عنوان مثال، در جریان نسلکشی که در اوگاندا اتفاق افتاد، بسیاری از کودکان دختر به دلیل تجاوزی که به آنها شده بود حامله شدند. مسلماً این مادران نوجوان احساسی جز خشم، تنفر و بیزاری نسبت به کودکانشان که ناشی از تجاوز است، ندارند و حتی ممکن است این کودکان را در کوچه و خیابان رها کنند.
نتایج تحقیقات دیگری نشان میدهد وقتی راجع به جنگ و صحنههای خشونت بار آن صحبت میکنیم باز هم کودکان همان علائم اختلال استرس پس از سانحه را نشان میدهند.
تحقیقاتی که پس از حادثه ۱۱ سپتامبر انجام شده نشان میدهد کودکانی که شاهد تصاویر جنگ و خشونتهای آن از تلویزیون بودهاند نیز دچار اضطراب، احساس ناامنی، ترسهای شبانه و بسیاری اختلالات دیگر بودهاند. که علائم آن مواردی همچون احساس ناامنی کودکان، چسپیدن به والدین است. اکنون بحث بر سر این است که کودکان نباید در معرض این تصاویر قرار بگیرند چه برسد به اینکه به عنوان قربانیان اصلی جنگ در صحنه حضور داشته باشند.
کودکانی که دچار این دست علائم شدهاند، تکرار مکرر این حادثه در ذهنشان صورت میگیرد. در نقاشیها و بازیهای این کودکان باز هم این ماجرا تداعی میگردد. این حوادث در کابوسهای شبانه کودکان تکرار میشود و صحنههای خشونت بار دیگری هم به آن اضافه میشود.
در یکی از موارد، روزنامه \"دیلی پست\" طی گزارشی نوشته است که لاوند (نامی مستعار)، نوجوانی از منطقه کوبانی در کردستان سوریه است. او ۱۴ سال دارد که داعش او را ربوده و در سلولی به همراه ۲۱ نوجوان دیگر، زندانی کرد. او صدای داد و فریاد دوستانش را از طبقه پایین میشنید؛ جایی که زندانیان آن را \"اتاق شکنجه\" مینامیدند.
ترس، تنها چیزی است در ذهن لاوند مانده. دوستانش به تایرهای ماشین که به سقف آویزان بودند، بسته شده و به شدت مورد و شتم قرار میگیرند. او میدانست که نوبت او نزدیک است و به زودی به طبقه پایین برده خواهد شد و ماجراهای دوستانش نیز برای او تکرار خواهد شد. سلولی که لاوند با دیگر هم سن و سالانش در آن زندانی بودند، اتاق ٣ در ۴.۵ متر بوده و بازجویی از آنها سه روز به طول انجامیده است.
این مجموعه از میان ۱۵۰ دانشآموزی بودند که اواخر ماه می گذشته، در حالی که از امتحانات پایان سال از شهر حلب در سوریه باز میگشتند، در نزدیکی شهر کوبانی غرب کردستان توسط شبه نظامیان داعش ربوده شدند.
لاوند به همراه ۹ دانش آموز دیگر این شانس را داشتند که دو ماه پس از اسارتشان فرار کنند. اما دیگر دانشآموزان همچنان در اسارت داعش هستند.
نمونه بارز دیگر، ربودن ٢٠٠ دختر دانشآموز در نیجریه توسط گروه ستیزهجوی بوکو حرام در روز ١٤ آوریل امسال است.
کودکانی که در معرض جنگ بودهاند، وقتی در محیطی قرار میگیرند که دیگر کودکان این تجربه را ندارند، منزوی و گوشهگیر میشوند. این کودکان دیگر هیچ وقت به دوارن کودکی باز نمیگردند چون کودکی برای اینها مرده است: اگر در مناطق جنگی، دیگر کودکان هم در معرض این حوادث قرار بگیرند میزان تروما کمتر است ولی وقتی کودک در محیطی قرار بگیرد که دیگران این تجربه را نداشته باشند، بیشترین آسیب را میبیند به خصوص اگر محیطی که در آن زندگی میکند محیط حمایتگری نباشد.
پرخاشگری شدید در این کودکان خیلی شایع است: پرخاشگری نسبت به همسالان، والدین و حیوانات. از دردهای مختلف جسمی شکایت میکنند در حالی که هیچ کدام از این علائم منشاء ارگانیک و جسمی ندارد. کودکان دچار این احساس گناه میشوند که در حادثهای مقصر هستند و میتوانستند جلوی مرگ عزیزانشان و این حادثه را بگیرند. ناامیدی هم از دیگر علائم شایع است.
به گزارش سازمان ملل متحد در امور کودکان، تاثیرات جنگ روی زندگی کودکان منفی بوده و در کنار این که سبب کشته و زخمی شدن و قطع اعضای بدن کودکان شده، همچنین کودکان را از دسترسی به حقوق اساسیشان از جمله آموزش و پرورش و مراقبتهای کافی بهداشتی محروم کرده و موجب فقر و آسیبپذیری بیشتر در میان کودکان شدهاست.
همچنین در گزارش این سازمان در مورد وضعیت کودکان افغان در شرایط جنگی، شش مورد \"نقض فاحش حقوق کودکان در جنگهای مسلحانه\" در افغانستان برجسته شده است:
• کشتار و معیوب کردن کودکان
• استخدام کودکان توسط گروههای جنگی و نسبت دادن کودکان به نیروها و گروههای مسلح
• کودکربایی
• حمله به مکاتب/مدارس و شفاخانهها
• تجاوز جنسی و سایر اشکال خشونتهای جنسی علیه کودکان
• محروم کردن کودکان از حق دسترسی به کمکهای بشردوستانه
همه این سو استفادهها و نقض حقوق کودکان توسط طرفهای درگیر جنگها در حالی صورت میگیرد که این آمار روز به روز بیشتر میشود و در حال حاضر هزاران تن از کودکان کرد ایزدی بدون امکان دسترسی به آب و غذای کافی در میان رشته کوههای منطقه شنگال جنوب کردستان تحت محاصره و در معرض حملات مرگبار داعش هستند. همزمان دهها تن از این کودکان توسط این گروه کشته شده یا به اسارت در آمدهاند دهها تن نیز بر اثر تشنگی و گرسنگی جانشان را از دست دادهاند. ولی با این اوضاع نیز همه اصرار به ادامه جنگ دارند. جنگهایی که در آن همه بازندهاند.
*فعال حقوق کودکان و مدیر وبسایت خبری کودک نیوز