کنفرانس بروکسل شورای انتقالی قدرت درایران
17:10 - 25 شهریور 1391
Unknown Author
مهناز هدایتی
باید بپذیریم درست است ما در «جامعه جهانی زندگی میکنیم» اما همین جامعه جهانی برای نمونه اروپا وامریکا وارد خاک عراق و افغانستان شدند، به زور نظامی هم با تمام قوای نظامی وارد این کشورها شدند اما «قصد تصاحب » حتی یک سانتی متر از خاک این 2 کشور را نداشتند و به مرور زمان نیروهایشان را از این کشورها فرا خواندند و خواهند خواند، همین رفتار را هم در مقابل شهروندان تجزیه طلب کشورهایشان خواهند داشت اجازه نخواهند داد ذرهای ازخاکشان به هرعنوانی جدا شود و « بهانههای جداییطلبی در عصر حتی این کشورها هم پایان یافته است» همانطور که کشورگشایی و تصاحب خاک دیگر کشورها پروندهاش برای همیشه در سرتاسر جهان رو به آرامش بسته شده است « بشر دیگر در اندیشه کشورگشایی نیست، بلکه در اندیشه صلح و آرامش و حفظ محدوده ثابت و دراختیار خویش می باشد » و خواهد بود.
یادآوری میکنم « اتوماتیکوار» قبل از سقوط هر نظام توتالیتر و ضدمردمی و در معنای مدرن آن سیستم حکومتی غیر دمکراتیک در طی این چند سال اخیر در کشورهای دارای چنین سیستمی« شورای انتقالی قدرت تشکیل شده است »، ازشروع اتوماتیکوار آن تا به مرحله اجرایی آن در نشست این کنفرانسها تا به رسیدن توافقها و تفاهمهای درون کنفرانسی تا به مرحله انتقال تصمیمهای نهایی برای تحویل قدرت به مردم بعد از گذر از فروپاشی نظامهای ضد مردمی و کمک به انتقال قدرت در حیطه تصمیمگیری نهایی مردم در روز انتخابات وهمراهی و همگامی در جهت ثبات و آرامش قبل از انتخابات و تحویل قدرت از طریق صندوقهای رایگیری در انتخابات پیش روی که در چندین کشور همسایه، افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و دیگر کشورها صورت گرفته است و خواهد گرفت که معنای کلاسیک شورای انتقالی قدرت را میتوان به طور فشرده دراین قالب همتراز دید.
قبل از تعویض رژیمهای ضدمردمی در معدود کشورهای همسایه ایران اتفاق شکلگیری کنفرانس شورای انتقالی قدرت اکثرا در « کشورهای اروپایی» برگزار شده است و میشود و شورای بررسی انتقال قدرت در این کنفرانسهای مدنظر تقریبا در حمایت غربیها بوده است که « هموار کننده » بار سیاسی تبلیغاتی امنیتی و مالی آن را برعهده داشته اند که « نگاه غرب » به نشست کنفرانس بروکسل « نشست اپوزیسیون ایران » میتواند همان نگاه کلی غرب در کنار این شوراهای تشکیل شده و به نتیجه رسیده دراین کشورهای آزاد شده باشد که ضرورت برقراری این کنفرانسها تا کسب نتیجه موردنظر دلایل حمایت غرب از این کنفرانسهای شورای انتقالی قدرت در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و ایران و دیگرکشورهای شرایط پذیر باشد .
که البته باید گفت این یک روی سکه این ماجرای پرفراز و نشیب شورای انتقالی قدرت در جهان سوم است. ایجاد اتحاد، ایجاد کسب حمایت و مشروعیت از طرف جامعه بینالمللی از یک سو و آن روی دیگر این سکه تلاش سران حکومتهای در حال سقوط گنجاندن نام این شوراها و اعضای این شوراها در لیست خرابکار وطنفروش عوامل تروریستی خائن مزدورغرب و دست نشانده عوامل امپریالیسم و صهیونیسم بینالملل میباشد که در تائید بر گفتهام اشاره میکنم به نقل قولی از \"معمر قذافی\" دیکتاتور سابق لیبی که اعضای شورای انتقالی قدرت در لیبی را عدهای خیانتکار خواند و گفت با تروریستها مذاکره نخواهد داشت که لقب خیانتکار و تروریست کمترین لقب محترمانهای ست که به اعضای شورای انتقالی قدرت درکشورهای معترض به نبود دمکراسی اطلاق نمودهاند و اطلاق خواهند کرد .
و اما مهمترین دلایل حمایت غربیها از این کنفرانسهای متوالی که شورای انتقالی قدرت را در بطن خویش داشته است، رساندن آرامش حتی نسبی در خاورمیانه است که میتوان گفت عمدهترین اهداف حمایتی غرب بوده است.
هدف از ایجاد آرامش در منطقه خاورمیانه کمک هرچه سریع تر به « صلح و آرامش جهانیست » که استراتژی طولانی مدت غرب میباشد چرا که منطقه آشوبزده مهمترین تاثیرگذاریاش بر جهان غرب «بی ثبات کردن » فضای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در این کشورهاست، علاوه بر عوارض سیاسی، اقتصادی واجتماعی که برخود این کشورها پدیدآمده و خواهد آمد که ثبات اقتصادی برای غرب زمینهساز ثبات سیاسی و اجتماعی خواهد بود. «اصل کلی» که برای غرب در همه حال حائز اهمیت بوده و خواهد بود که همیشه سعی بر توازن و برقراری این ثبات داشتهاند حتی در مواردی با توصل به نیروی نظامی درکشورهای بر همزننده این توازن نظم جهانی وارد عمل شدهاند .
اما گذر فوری میزنیم به تشکیل این شوراهای انتقالی قدرت در چند کشور همسایه وارد بحث چرایی و چند و چون آن نخواهیم شد که وقتگیر هست و جای پرداختن به آن درحال حاضر نیست، ضرورتی هم ندارد وارد این بحث شویم اما اتفاق رخدادن این شوراها قبل از سرنگونی نظامهای سرنگون شده که در عراق و افغانستان توسط امریکا و متحدانش صورت گرفت حمله نظامی سال 2001 توسط امریکا به افغانستان و حمله نظامی 2003 به عراق در پس دیگر آن حملههای مردمی بدون دخالت و حمله امریکا و اروپا در وحله نخست چون حمله مستقیم و حمله غیر مستقیم غرب که در بعضی از کشورها از جمله افغانستان و عراق و احتمالا ایران «حمله مستقیم » غرب بوده است و خواهد بود .
حمله «غیر مستقیم » حمله نظامی ناتو زیر چتر حمایت غربیها در این کشورها و یا همان همراهی با انقلابهای مردمی درلیبی و احتمالا سوریه و «حمایت شفاهی از معترضین یمن و تونس » باز هم وارد بحث چندوچون این رخ دادهای انقلابی نمیشویم به ما هم ربطی ندارد که بار منفی یا مثبت به این انقلابهای پدید آمده در این کشورها بدهیم و یا احیانا زیر سئوال بردن این انقلابها را مدنظر قرار بدهیم اما آنطرفتر قضیه این رخدادهای انقلابی و مردمی و با مداخلات نظامی غربیها ناتو و حملههای مستقیم امریکا به جریان افتادن شوراهای انتقالی قدرت در این کشورها را ممکن ساخته است و خواهد ساخت .
که این شوراها قبل از رفتن «دولت رسمی اما غیر مردمی» از انقلابها و جهشهای مردمی در کشورهای افغانستان، عراق، لیبی و دیگر کشورها را برعهده داشتهاند و همینطور شورای انتقالی قدرت در سوریه که در تدارک زمینههای بعد از بشاراسد در سوریه را دنبال میکنند و در نیمهی راه قرار دارند. با توجه به آنچه در دیگر کشورها رخ داده و شاهدش بوده و خواهیم بود.
باید گفت قبل از به ثمر رسیدن اعتراضها و مخالفتهای داخلی درکشورهای درگیر اعتراض به حکومتهای مستبد بر « مسند قدرت نشسته » نقش شوراهای انتقالی قدرت در این کشورها از اهمیت چشمگیری برخوردار است شورایی که هماهنگکننده و سازمان دهنده روند انتقال قدرت از نظام رو به سقوط نظامهای بر مسند قدرت درکشورهایشان را برعهده داشتهاند و قبل از سرنگونی در روند ایجاد و تسهیل قدرت به منتخبین مردمی را ضرورتا برعهده گرفتهاند .
در سال 2001 درافغانستان شورای انتقالی قدرت «لویی جرگه افغانستان » در بُن آلمان در 13 دسامبر 2001 با حضور شرکتکنندگان از طیف وسیعی ازجناحهای مختلف قومی، مذهبی، سیاسی، عقیدتی تشکیل شد و توافقنامه دو مرحلهای قدرت در افغانستان به امضاء رسید و حامد کرزی به ریاست دولت انتقالی قدرت برگزیده شد برای یک دوره شش ماهه در افغانستان تا مراحل بعدی ثبات قدرت در این کشور و انتقال قدرت به برگزیده انتخاباتی مردم در افغانستان که حاصل توافقها بود و هم چنین توافق بر سر « تقاضای حضور سربازان بینالمللی » از سازمان ملل برای حضور در افغانستان «کابل و دیگر مناطق» این کشور برحسب ضرورت که این توافق در نشست جمعی شرکتکنندگان در نشست بُن اول آلمان بود .
اما در مورد عراق کنفرانس 4 روزه لندن که با حضور رهبران گروههای مخالف صدام حسین در26 آذر 1381 تشکیل شد که حاصل تجمع و تفاهمشان بعد از حل اختلافهای درون کنفرانسی نشست لندن به 2 توافقنامه برای آینده بعد از سرنگونی صدام حسین دست پیدا کردند و به توافق نهایی رسیدند و در امتداد این نشست به ضرورت توافق بر سر تشکیل کمیتهای برای هماهنگی فعالیتهای گروههای مخالف با « دیگر کشورها » به توافق رسیدند که نیاز همکاری و همراهی جهانی بخصوص کشورهای غربی از گروههای مخالف در افغانستان و عراق و اهمیت داشتن حمایت همهجانبه این کشورهای یاد شده از «جامعه جهانی » در این کنفرانسها کاملا به چشم میخورد و ضروری است و تکیهکردن این مخالفین حتی بر ضرورت توافق بر سر حضور نیروهای نظامی سازمان ملل در این کشورها محسوس است .
واما شورای انتقالی قدرت در لیبی هم در 27 فوریه 2011 کمتر از دو هفته بعد از آغاز اعتراضها و شروع قیامهای مردمی و انقلاب مردم لیبی آغاز و در 5 مارس 2011 اولین جلسه خود را در شهر بنغاری برگزار کردند و فرانسه اولین کشوری بود که این شورا را به رسمیت شناخت، همچنین قطر شورای انتقالی قدرت در لیبی را جایگزین حکومت لیبی به رسمیت شناخت.
در مورد شورای انتقالی قدرت در سوریه نیز نخستین نشست این شورا در 19 دسامبر 2011 با حضور نزدیک به 120 تن از مخالفین در تبعید بدون ذکر اسامی برگزار شد ودیگر نشست شورای انتقالی قدرت سوریه در 10 ژوئن 2012 دراستانبول ترکیه به برقراری حکومت بعد از بشاراسد پرداخته شد که تا ژوئن 2012 در حمایت از این شورا 12 عضو دائم شورای امنیت از جمله امریکا و فرانسه به رسمیت شناخته شده است و 2 سازمان بینالمللی اتحادیه اروپا و اتحادیه عرب و شورای انتقالی قدرت در لیبی نیز این شورا را به رسمیت شناخته است هم چنین تا تاریخ اول آپریل 2012بیش از 80 کشور درجهان شورای انتقالی قدرت سوریه را به رسمیت شناخته است .
اما به کنفرانس بروکسل برگردیم و پس از آن اگر لازم بود باز به شورای انتقالی قدرت دردیگر کشورهای همجوار ایران برخواهیم گشت .
کنفرانس بروکسل «یکی دیگر» از مجموع همین کنفرانسها و نشستهای درحال حاضر هم شکل شوراهای انتقالی قدرت در کشورهای منجر به انقلاب و پیروزی و درگیر با حمله نظامی و مداخله ناتو در کشورهای آسیایی که با حضور عدهای از ناراضیان ایرانی که سالیان سال در کشورهای اروپایی وامریکا تن به تبعید اجباری دادهاند که اغلب آنها شاید بیشتر از سه دهه را در خارج از ایران گذراندهاند و شناسنامه کاریشان حکایت از سالها تلاش و مبارزه برای ایجاد «دمکراسی و آزادی» درکشور خویش بود برگزار شد در راستای پیشبرد اهداف آزادیخواهانه ملت ایران و کمک به ثمر رساندن آن تا رسیدن به نتایح نهایی کسب شده قابل تعمق میباشد .
بیگمان نام بردن از یکایک آنها و عملکرد دیرینهشان در سطور این مقاله نمیگنجد اما نام هر یک از آنها تاریخچه مبارزهشان را درطی این سالها نشان میدهد و هر یک از اعضای این کنفرانس چه آنها که از دور زمانی در فراق و آزادی زادگاهشان روزشماری کردهاند و «هم غم مردم و هم غم خویش» خوردهاند و چه آنهایی که در سالهای اخیر به جمع هموطنان در تبعید خویش پیوستهاند و بیرق آزادی ایرانشان را در دست گرفتهاند و از هر فرصت و تریبونی برای رساندن صدایشان به داخل ایران کوتاهی نکردهاند تا جایی که «پا فراتر از آگاهی رسانی» برداشته و در حیطه فعالیت علنی و عملی برای رهایی وطنشان در قالب شرکت در کنفرانس بروکسل در جهت ایجاد یک شورای منسجم و ضروری برای انتقال قدرت در فردای واژگونی قدرت غیر مردمی حاکم بر زادگاهاشان برداشتهاند و یا بر حسب ضرورت پیش آمده به چنین اتفاق نظری رسیده اند .
اما کنفرانس بروکسل مکمل کنفرانس استکهلم به دعوت مرکز اولاف پالمه با 4 موضوع قابل بحث و قابل اهمیت پیگیری شد که حول موضوعات مهمی ازجمله :
1ـ بررسی روندهای سیاسی و گزینههای پیش روی ایران در سال جاری با توجه به شرایط حساس و ضعف سیاست سران جمهوری اسلامی و پای فشاری جمهوری اسلامی در قبال پروسه اتمیاش که درحالحاضر تا به این لحظه در بنبست مذاکراتی قرار دارد و شکست مذاکرات 5+1 با تهران هم چنان ادامه دارد و خواهد داشت که موقعیت جمهوری اسلامی را در وضعیت قرمز که همان وضعیت جنگی ست قرار داده است و به احتمال زیاد همچنان در این وضعیت خواهد ماند .
2ـ بررسی راههای اعتماد و هماهنگی نیروهای اپوزیسیون که باید گفت از این منظر به اتحاد اعتمادسازی معقول رسیده بودند چرا که لازمه شرکت و پاسخ مثبت به حضور در این کنفرانس خواهناخواه اتحاد اولیه محسوب میشود که حاصل اعتمادسازی قبل از حضور حکایت از تفاهم و هماهنگیهای اولیه را به دنبال داشته است و خواهد داشت .
3ـ بررسی راهکارها و گامهای عملی برای اجرای انتخابات آزاد که با بیشترین پرسش و کمترین پاسخ به این نتیجه میتوان رسید که انتخابات آزاد با وجود استمرار سیستم حکومت فعلی در ایران نه تنها هموار نیست بلکه با شرایط موجود در منطقه و شرایط جهانی انتخابات آزاد تنها بعد ازعبور از حاکمیت حکومت فعلی قابل اجراست و قابل اجرا خواهد بود .
جای تردید نبود درنشست بروکسل اصول مد نظر در آن علاوه بر مندرجات بیانیه پایانی کنفرانس که به امضاء اعضای شرکتکننده در کنفرانس رسید درپای فشاری بر چارچوب تمامیت ارضی ایران تجمع کرده بودند وغیر از این نبود آنها که شرکت کننده بودند شاید البته به احتمال خیلی کم روزگاری آنارشیسم گرا بودند و شاید هم به گسستن از یک پارچهگی ایران میاندیشیدند اما داغ غربت نشینی بر دلهایشان چنان سیطره انداخته بود که در نهایت آغوشی گرمتر از آغوش کشور اشغالشدهشان پیدا نکردند .
زیستن درغربت « سرایی که متعلق به آنها نیست » بلکه مهمانهای ناخواندهای هستند که در ملک میزبانشان به خوبی و گرمی پذیرفته شدهاند درملک میزبانی که میزبانش حاضر نیست « یک سانتی متر» از خاکش را از کل خاک کشورش جدا کند کشوری مثل امریکا یا کانادا یا اروپا که برای هرسانتیمتر ازخاکش حاضر است جانش را فدا کند و متجاوزین به خاکشان را با تمام تجهیزات نظامی به عقب براند و حتی در برخورد با « تجزیه طلبان داخلی» به عنوان یک عقب مانده ذهنی یا یک بیمار روحی و یا یک تروریست خطرناک مواجه شود که نهایت رفتار با کسانی که قصد تجزیه کشورشان را دارند اقامت همیشگی در تیمارستان یا زندان یا مراکز نگهداری ازمعلولین عقبمانده ذهنی خواهد بود.
باید بپذیریم درست است ما در « جامعه جهانی زندگی می کنیم» اما همین جامعه جهانی برای نمونه اروپا و آمریکا وارد خاک عراق و افغانستان شدند به زور نظامی هم با تمام قوای نظامی وارد این کشورها شدند اما « قصد تصاحب » حتی یک سانتی متر از خاک این 2 کشور را نداشتند و به مرور زمان نیروهایشان را از این کشورها فرا خواندند و خواهند خواند همین رفتار را هم در مقابل شهروندان تجزیهطلب کشورهایشان خواهند داشت اجازه نخواهند داد ذرهای ازخاکشان به هر عنوانی جدا شود و « بهانههای جداییطلبی در عصر حتی این کشورها هم پایان یافته است » همانطور که کشورگشایی و تصاحب خاک دیگر کشورها پروندهاش برای همیشه در سرتاسر جهان رو به آرامش بسته شده است « بشر دیگر در اندیشه کشورگشایی نیست بلکه در اندیشه صلح و آرامش و حفظ محدوده ثابت ودراختیار خویش میباشد » و خواهد بود .
اشاره دیگری میکنم به اینکه «تبعید» درس بزرگ وحدت در دایره ایران متعلق به ایرانی بودن را « تفهیم کرد» در کنفرانس بروکسل که نماینده تمام شهرهای ایران چه ازخطه شمال و چه ازخطه جنوب و شرق وغرب و مرکز ایران از طیفهای مختلف سیاسی شرکتکننده داشت و عجبا هیچ کسی ازهیچ کسی جویا نشد شما شرکتکننده در کدامین شهر ایران متولد شدهاید در مجموعه ایرانی شرکتکننده در این نشست نام « ایران متحد » بر روی اسامی شرکتکنندگان ثبت شده بود که برای جامعه بینالملل اروپایی و آمریکا و دیگر کشورها نیز قابل پذیرش بود و خواهد بود برای روزهای قبل وبعد از نظام فعلی حاکم بر ایران چرا که چیدمان این اسامی در کنار هم و در مجمع کنفرانس بروکسل گل چینی اندک ازگلستان نخبگان دلسوز و تلاشگر برای آزادی و دمکراسی در ایران بود در «چارچوب تمامیت ارضی ایران» به صورت واگذاری قدرت یکسان درتمامی استانها که لغت « فدرال» به جای «استان» در حضورذهن یاران میباشد متاسفانه ناخواسته مورد استفاده گفتاری قرارمیگیرد که فدرال یک لغت ایرانی نیست غیر فارسیست که باید تصحیح شود و همان لغت استان که یک لغت مندرج درلغت نامه دهخداست جایگزین شود .
لندن شهریور 1391
باید بپذیریم درست است ما در «جامعه جهانی زندگی میکنیم» اما همین جامعه جهانی برای نمونه اروپا وامریکا وارد خاک عراق و افغانستان شدند، به زور نظامی هم با تمام قوای نظامی وارد این کشورها شدند اما «قصد تصاحب » حتی یک سانتی متر از خاک این 2 کشور را نداشتند و به مرور زمان نیروهایشان را از این کشورها فرا خواندند و خواهند خواند، همین رفتار را هم در مقابل شهروندان تجزیه طلب کشورهایشان خواهند داشت اجازه نخواهند داد ذرهای ازخاکشان به هرعنوانی جدا شود و « بهانههای جداییطلبی در عصر حتی این کشورها هم پایان یافته است» همانطور که کشورگشایی و تصاحب خاک دیگر کشورها پروندهاش برای همیشه در سرتاسر جهان رو به آرامش بسته شده است « بشر دیگر در اندیشه کشورگشایی نیست، بلکه در اندیشه صلح و آرامش و حفظ محدوده ثابت و دراختیار خویش می باشد » و خواهد بود.
یادآوری میکنم « اتوماتیکوار» قبل از سقوط هر نظام توتالیتر و ضدمردمی و در معنای مدرن آن سیستم حکومتی غیر دمکراتیک در طی این چند سال اخیر در کشورهای دارای چنین سیستمی« شورای انتقالی قدرت تشکیل شده است »، ازشروع اتوماتیکوار آن تا به مرحله اجرایی آن در نشست این کنفرانسها تا به رسیدن توافقها و تفاهمهای درون کنفرانسی تا به مرحله انتقال تصمیمهای نهایی برای تحویل قدرت به مردم بعد از گذر از فروپاشی نظامهای ضد مردمی و کمک به انتقال قدرت در حیطه تصمیمگیری نهایی مردم در روز انتخابات وهمراهی و همگامی در جهت ثبات و آرامش قبل از انتخابات و تحویل قدرت از طریق صندوقهای رایگیری در انتخابات پیش روی که در چندین کشور همسایه، افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و دیگر کشورها صورت گرفته است و خواهد گرفت که معنای کلاسیک شورای انتقالی قدرت را میتوان به طور فشرده دراین قالب همتراز دید.
قبل از تعویض رژیمهای ضدمردمی در معدود کشورهای همسایه ایران اتفاق شکلگیری کنفرانس شورای انتقالی قدرت اکثرا در « کشورهای اروپایی» برگزار شده است و میشود و شورای بررسی انتقال قدرت در این کنفرانسهای مدنظر تقریبا در حمایت غربیها بوده است که « هموار کننده » بار سیاسی تبلیغاتی امنیتی و مالی آن را برعهده داشته اند که « نگاه غرب » به نشست کنفرانس بروکسل « نشست اپوزیسیون ایران » میتواند همان نگاه کلی غرب در کنار این شوراهای تشکیل شده و به نتیجه رسیده دراین کشورهای آزاد شده باشد که ضرورت برقراری این کنفرانسها تا کسب نتیجه موردنظر دلایل حمایت غرب از این کنفرانسهای شورای انتقالی قدرت در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و ایران و دیگرکشورهای شرایط پذیر باشد .
که البته باید گفت این یک روی سکه این ماجرای پرفراز و نشیب شورای انتقالی قدرت در جهان سوم است. ایجاد اتحاد، ایجاد کسب حمایت و مشروعیت از طرف جامعه بینالمللی از یک سو و آن روی دیگر این سکه تلاش سران حکومتهای در حال سقوط گنجاندن نام این شوراها و اعضای این شوراها در لیست خرابکار وطنفروش عوامل تروریستی خائن مزدورغرب و دست نشانده عوامل امپریالیسم و صهیونیسم بینالملل میباشد که در تائید بر گفتهام اشاره میکنم به نقل قولی از \"معمر قذافی\" دیکتاتور سابق لیبی که اعضای شورای انتقالی قدرت در لیبی را عدهای خیانتکار خواند و گفت با تروریستها مذاکره نخواهد داشت که لقب خیانتکار و تروریست کمترین لقب محترمانهای ست که به اعضای شورای انتقالی قدرت درکشورهای معترض به نبود دمکراسی اطلاق نمودهاند و اطلاق خواهند کرد .
و اما مهمترین دلایل حمایت غربیها از این کنفرانسهای متوالی که شورای انتقالی قدرت را در بطن خویش داشته است، رساندن آرامش حتی نسبی در خاورمیانه است که میتوان گفت عمدهترین اهداف حمایتی غرب بوده است.
هدف از ایجاد آرامش در منطقه خاورمیانه کمک هرچه سریع تر به « صلح و آرامش جهانیست » که استراتژی طولانی مدت غرب میباشد چرا که منطقه آشوبزده مهمترین تاثیرگذاریاش بر جهان غرب «بی ثبات کردن » فضای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در این کشورهاست، علاوه بر عوارض سیاسی، اقتصادی واجتماعی که برخود این کشورها پدیدآمده و خواهد آمد که ثبات اقتصادی برای غرب زمینهساز ثبات سیاسی و اجتماعی خواهد بود. «اصل کلی» که برای غرب در همه حال حائز اهمیت بوده و خواهد بود که همیشه سعی بر توازن و برقراری این ثبات داشتهاند حتی در مواردی با توصل به نیروی نظامی درکشورهای بر همزننده این توازن نظم جهانی وارد عمل شدهاند .
اما گذر فوری میزنیم به تشکیل این شوراهای انتقالی قدرت در چند کشور همسایه وارد بحث چرایی و چند و چون آن نخواهیم شد که وقتگیر هست و جای پرداختن به آن درحال حاضر نیست، ضرورتی هم ندارد وارد این بحث شویم اما اتفاق رخدادن این شوراها قبل از سرنگونی نظامهای سرنگون شده که در عراق و افغانستان توسط امریکا و متحدانش صورت گرفت حمله نظامی سال 2001 توسط امریکا به افغانستان و حمله نظامی 2003 به عراق در پس دیگر آن حملههای مردمی بدون دخالت و حمله امریکا و اروپا در وحله نخست چون حمله مستقیم و حمله غیر مستقیم غرب که در بعضی از کشورها از جمله افغانستان و عراق و احتمالا ایران «حمله مستقیم » غرب بوده است و خواهد بود .
حمله «غیر مستقیم » حمله نظامی ناتو زیر چتر حمایت غربیها در این کشورها و یا همان همراهی با انقلابهای مردمی درلیبی و احتمالا سوریه و «حمایت شفاهی از معترضین یمن و تونس » باز هم وارد بحث چندوچون این رخ دادهای انقلابی نمیشویم به ما هم ربطی ندارد که بار منفی یا مثبت به این انقلابهای پدید آمده در این کشورها بدهیم و یا احیانا زیر سئوال بردن این انقلابها را مدنظر قرار بدهیم اما آنطرفتر قضیه این رخدادهای انقلابی و مردمی و با مداخلات نظامی غربیها ناتو و حملههای مستقیم امریکا به جریان افتادن شوراهای انتقالی قدرت در این کشورها را ممکن ساخته است و خواهد ساخت .
که این شوراها قبل از رفتن «دولت رسمی اما غیر مردمی» از انقلابها و جهشهای مردمی در کشورهای افغانستان، عراق، لیبی و دیگر کشورها را برعهده داشتهاند و همینطور شورای انتقالی قدرت در سوریه که در تدارک زمینههای بعد از بشاراسد در سوریه را دنبال میکنند و در نیمهی راه قرار دارند. با توجه به آنچه در دیگر کشورها رخ داده و شاهدش بوده و خواهیم بود.
باید گفت قبل از به ثمر رسیدن اعتراضها و مخالفتهای داخلی درکشورهای درگیر اعتراض به حکومتهای مستبد بر « مسند قدرت نشسته » نقش شوراهای انتقالی قدرت در این کشورها از اهمیت چشمگیری برخوردار است شورایی که هماهنگکننده و سازمان دهنده روند انتقال قدرت از نظام رو به سقوط نظامهای بر مسند قدرت درکشورهایشان را برعهده داشتهاند و قبل از سرنگونی در روند ایجاد و تسهیل قدرت به منتخبین مردمی را ضرورتا برعهده گرفتهاند .
در سال 2001 درافغانستان شورای انتقالی قدرت «لویی جرگه افغانستان » در بُن آلمان در 13 دسامبر 2001 با حضور شرکتکنندگان از طیف وسیعی ازجناحهای مختلف قومی، مذهبی، سیاسی، عقیدتی تشکیل شد و توافقنامه دو مرحلهای قدرت در افغانستان به امضاء رسید و حامد کرزی به ریاست دولت انتقالی قدرت برگزیده شد برای یک دوره شش ماهه در افغانستان تا مراحل بعدی ثبات قدرت در این کشور و انتقال قدرت به برگزیده انتخاباتی مردم در افغانستان که حاصل توافقها بود و هم چنین توافق بر سر « تقاضای حضور سربازان بینالمللی » از سازمان ملل برای حضور در افغانستان «کابل و دیگر مناطق» این کشور برحسب ضرورت که این توافق در نشست جمعی شرکتکنندگان در نشست بُن اول آلمان بود .
اما در مورد عراق کنفرانس 4 روزه لندن که با حضور رهبران گروههای مخالف صدام حسین در26 آذر 1381 تشکیل شد که حاصل تجمع و تفاهمشان بعد از حل اختلافهای درون کنفرانسی نشست لندن به 2 توافقنامه برای آینده بعد از سرنگونی صدام حسین دست پیدا کردند و به توافق نهایی رسیدند و در امتداد این نشست به ضرورت توافق بر سر تشکیل کمیتهای برای هماهنگی فعالیتهای گروههای مخالف با « دیگر کشورها » به توافق رسیدند که نیاز همکاری و همراهی جهانی بخصوص کشورهای غربی از گروههای مخالف در افغانستان و عراق و اهمیت داشتن حمایت همهجانبه این کشورهای یاد شده از «جامعه جهانی » در این کنفرانسها کاملا به چشم میخورد و ضروری است و تکیهکردن این مخالفین حتی بر ضرورت توافق بر سر حضور نیروهای نظامی سازمان ملل در این کشورها محسوس است .
واما شورای انتقالی قدرت در لیبی هم در 27 فوریه 2011 کمتر از دو هفته بعد از آغاز اعتراضها و شروع قیامهای مردمی و انقلاب مردم لیبی آغاز و در 5 مارس 2011 اولین جلسه خود را در شهر بنغاری برگزار کردند و فرانسه اولین کشوری بود که این شورا را به رسمیت شناخت، همچنین قطر شورای انتقالی قدرت در لیبی را جایگزین حکومت لیبی به رسمیت شناخت.
در مورد شورای انتقالی قدرت در سوریه نیز نخستین نشست این شورا در 19 دسامبر 2011 با حضور نزدیک به 120 تن از مخالفین در تبعید بدون ذکر اسامی برگزار شد ودیگر نشست شورای انتقالی قدرت سوریه در 10 ژوئن 2012 دراستانبول ترکیه به برقراری حکومت بعد از بشاراسد پرداخته شد که تا ژوئن 2012 در حمایت از این شورا 12 عضو دائم شورای امنیت از جمله امریکا و فرانسه به رسمیت شناخته شده است و 2 سازمان بینالمللی اتحادیه اروپا و اتحادیه عرب و شورای انتقالی قدرت در لیبی نیز این شورا را به رسمیت شناخته است هم چنین تا تاریخ اول آپریل 2012بیش از 80 کشور درجهان شورای انتقالی قدرت سوریه را به رسمیت شناخته است .
اما به کنفرانس بروکسل برگردیم و پس از آن اگر لازم بود باز به شورای انتقالی قدرت دردیگر کشورهای همجوار ایران برخواهیم گشت .
کنفرانس بروکسل «یکی دیگر» از مجموع همین کنفرانسها و نشستهای درحال حاضر هم شکل شوراهای انتقالی قدرت در کشورهای منجر به انقلاب و پیروزی و درگیر با حمله نظامی و مداخله ناتو در کشورهای آسیایی که با حضور عدهای از ناراضیان ایرانی که سالیان سال در کشورهای اروپایی وامریکا تن به تبعید اجباری دادهاند که اغلب آنها شاید بیشتر از سه دهه را در خارج از ایران گذراندهاند و شناسنامه کاریشان حکایت از سالها تلاش و مبارزه برای ایجاد «دمکراسی و آزادی» درکشور خویش بود برگزار شد در راستای پیشبرد اهداف آزادیخواهانه ملت ایران و کمک به ثمر رساندن آن تا رسیدن به نتایح نهایی کسب شده قابل تعمق میباشد .
بیگمان نام بردن از یکایک آنها و عملکرد دیرینهشان در سطور این مقاله نمیگنجد اما نام هر یک از آنها تاریخچه مبارزهشان را درطی این سالها نشان میدهد و هر یک از اعضای این کنفرانس چه آنها که از دور زمانی در فراق و آزادی زادگاهشان روزشماری کردهاند و «هم غم مردم و هم غم خویش» خوردهاند و چه آنهایی که در سالهای اخیر به جمع هموطنان در تبعید خویش پیوستهاند و بیرق آزادی ایرانشان را در دست گرفتهاند و از هر فرصت و تریبونی برای رساندن صدایشان به داخل ایران کوتاهی نکردهاند تا جایی که «پا فراتر از آگاهی رسانی» برداشته و در حیطه فعالیت علنی و عملی برای رهایی وطنشان در قالب شرکت در کنفرانس بروکسل در جهت ایجاد یک شورای منسجم و ضروری برای انتقال قدرت در فردای واژگونی قدرت غیر مردمی حاکم بر زادگاهاشان برداشتهاند و یا بر حسب ضرورت پیش آمده به چنین اتفاق نظری رسیده اند .
اما کنفرانس بروکسل مکمل کنفرانس استکهلم به دعوت مرکز اولاف پالمه با 4 موضوع قابل بحث و قابل اهمیت پیگیری شد که حول موضوعات مهمی ازجمله :
1ـ بررسی روندهای سیاسی و گزینههای پیش روی ایران در سال جاری با توجه به شرایط حساس و ضعف سیاست سران جمهوری اسلامی و پای فشاری جمهوری اسلامی در قبال پروسه اتمیاش که درحالحاضر تا به این لحظه در بنبست مذاکراتی قرار دارد و شکست مذاکرات 5+1 با تهران هم چنان ادامه دارد و خواهد داشت که موقعیت جمهوری اسلامی را در وضعیت قرمز که همان وضعیت جنگی ست قرار داده است و به احتمال زیاد همچنان در این وضعیت خواهد ماند .
2ـ بررسی راههای اعتماد و هماهنگی نیروهای اپوزیسیون که باید گفت از این منظر به اتحاد اعتمادسازی معقول رسیده بودند چرا که لازمه شرکت و پاسخ مثبت به حضور در این کنفرانس خواهناخواه اتحاد اولیه محسوب میشود که حاصل اعتمادسازی قبل از حضور حکایت از تفاهم و هماهنگیهای اولیه را به دنبال داشته است و خواهد داشت .
3ـ بررسی راهکارها و گامهای عملی برای اجرای انتخابات آزاد که با بیشترین پرسش و کمترین پاسخ به این نتیجه میتوان رسید که انتخابات آزاد با وجود استمرار سیستم حکومت فعلی در ایران نه تنها هموار نیست بلکه با شرایط موجود در منطقه و شرایط جهانی انتخابات آزاد تنها بعد ازعبور از حاکمیت حکومت فعلی قابل اجراست و قابل اجرا خواهد بود .
جای تردید نبود درنشست بروکسل اصول مد نظر در آن علاوه بر مندرجات بیانیه پایانی کنفرانس که به امضاء اعضای شرکتکننده در کنفرانس رسید درپای فشاری بر چارچوب تمامیت ارضی ایران تجمع کرده بودند وغیر از این نبود آنها که شرکت کننده بودند شاید البته به احتمال خیلی کم روزگاری آنارشیسم گرا بودند و شاید هم به گسستن از یک پارچهگی ایران میاندیشیدند اما داغ غربت نشینی بر دلهایشان چنان سیطره انداخته بود که در نهایت آغوشی گرمتر از آغوش کشور اشغالشدهشان پیدا نکردند .
زیستن درغربت « سرایی که متعلق به آنها نیست » بلکه مهمانهای ناخواندهای هستند که در ملک میزبانشان به خوبی و گرمی پذیرفته شدهاند درملک میزبانی که میزبانش حاضر نیست « یک سانتی متر» از خاکش را از کل خاک کشورش جدا کند کشوری مثل امریکا یا کانادا یا اروپا که برای هرسانتیمتر ازخاکش حاضر است جانش را فدا کند و متجاوزین به خاکشان را با تمام تجهیزات نظامی به عقب براند و حتی در برخورد با « تجزیه طلبان داخلی» به عنوان یک عقب مانده ذهنی یا یک بیمار روحی و یا یک تروریست خطرناک مواجه شود که نهایت رفتار با کسانی که قصد تجزیه کشورشان را دارند اقامت همیشگی در تیمارستان یا زندان یا مراکز نگهداری ازمعلولین عقبمانده ذهنی خواهد بود.
باید بپذیریم درست است ما در « جامعه جهانی زندگی می کنیم» اما همین جامعه جهانی برای نمونه اروپا و آمریکا وارد خاک عراق و افغانستان شدند به زور نظامی هم با تمام قوای نظامی وارد این کشورها شدند اما « قصد تصاحب » حتی یک سانتی متر از خاک این 2 کشور را نداشتند و به مرور زمان نیروهایشان را از این کشورها فرا خواندند و خواهند خواند همین رفتار را هم در مقابل شهروندان تجزیهطلب کشورهایشان خواهند داشت اجازه نخواهند داد ذرهای ازخاکشان به هر عنوانی جدا شود و « بهانههای جداییطلبی در عصر حتی این کشورها هم پایان یافته است » همانطور که کشورگشایی و تصاحب خاک دیگر کشورها پروندهاش برای همیشه در سرتاسر جهان رو به آرامش بسته شده است « بشر دیگر در اندیشه کشورگشایی نیست بلکه در اندیشه صلح و آرامش و حفظ محدوده ثابت ودراختیار خویش میباشد » و خواهد بود .
اشاره دیگری میکنم به اینکه «تبعید» درس بزرگ وحدت در دایره ایران متعلق به ایرانی بودن را « تفهیم کرد» در کنفرانس بروکسل که نماینده تمام شهرهای ایران چه ازخطه شمال و چه ازخطه جنوب و شرق وغرب و مرکز ایران از طیفهای مختلف سیاسی شرکتکننده داشت و عجبا هیچ کسی ازهیچ کسی جویا نشد شما شرکتکننده در کدامین شهر ایران متولد شدهاید در مجموعه ایرانی شرکتکننده در این نشست نام « ایران متحد » بر روی اسامی شرکتکنندگان ثبت شده بود که برای جامعه بینالملل اروپایی و آمریکا و دیگر کشورها نیز قابل پذیرش بود و خواهد بود برای روزهای قبل وبعد از نظام فعلی حاکم بر ایران چرا که چیدمان این اسامی در کنار هم و در مجمع کنفرانس بروکسل گل چینی اندک ازگلستان نخبگان دلسوز و تلاشگر برای آزادی و دمکراسی در ایران بود در «چارچوب تمامیت ارضی ایران» به صورت واگذاری قدرت یکسان درتمامی استانها که لغت « فدرال» به جای «استان» در حضورذهن یاران میباشد متاسفانه ناخواسته مورد استفاده گفتاری قرارمیگیرد که فدرال یک لغت ایرانی نیست غیر فارسیست که باید تصحیح شود و همان لغت استان که یک لغت مندرج درلغت نامه دهخداست جایگزین شود .
لندن شهریور 1391