کنفرانس بروکسل شورای انتقالی قدرت درایران

17:10 - 25 شهریور 1391
Unknown Author
مهناز هدایتی

باید بپذیریم درست است ما در «جامعه جهانی زندگی می­کنیم» اما همین جامعه جهانی برای نمونه اروپا وامریکا وارد خاک عراق و افغانستان شدند، به زور نظامی هم با تمام قوای نظامی وارد این کشورها شدند اما «قصد تصاحب » حتی یک سانتی متر از خاک این 2 کشور را نداشتند و به مرور زمان نیروهایشان را از این کشورها فرا خواندند و خواهند خواند، همین رفتار را هم در مقابل شهروندان تجزیه طلب کشورهایشان خواهند داشت اجازه نخواهند داد ذره­ای ازخاکشان به هرعنوانی جدا شود و « بهانه­های جدایی­طلبی در عصر حتی این کشورها هم پایان یافته است» همانطور که کشورگشایی و تصاحب خاک دیگر کشورها پرونده­اش برای همیشه در سرتاسر جهان رو به آرامش بسته شده است « بشر دیگر در اندیشه کشورگشایی نیست، بلکه در اندیشه صلح و آرامش و حفظ محدوده ثابت و دراختیار خویش می باشد » و خواهد بود.
یادآوری می­کنم « اتوماتیک­وار» قبل از سقوط هر نظام توتالیتر و ضدمردمی و در معنای مدرن آن سیستم حکومتی غیر دمکراتیک در طی این چند سال اخیر در کشورهای دارای چنین سیستمی« شورای انتقالی قدرت تشکیل شده است »، ازشروع اتوماتیک­وار آن تا به مرحله اجرایی آن در نشست این کنفرانس­ها تا به رسیدن توافق­ها و تفاهم­های درون کنفرانسی تا به مرحله انتقال تصمیم­های نهایی برای تحویل قدرت به مردم بعد از گذر از فروپاشی نظام­های ضد مردمی و کمک به انتقال قدرت در حیطه تصمیم­گیری نهایی مردم در روز انتخابات وهمراهی و همگامی در جهت ثبات و آرامش قبل از انتخابات و تحویل قدرت از طریق صندوق­های رای­گیری در انتخابات پیش روی که در چندین کشور همسایه، افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و دیگر کشورها صورت گرفته است و خواهد گرفت که معنای کلاسیک شورای انتقالی قدرت را می­توان به طور فشرده دراین قالب هم­تراز دید.

قبل از تعویض رژیم­های ضدمردمی در معدود کشورهای همسایه ایران اتفاق شکل­گیری کنفرانس شورای انتقالی قدرت اکثرا در « کشورهای اروپایی» برگزار شده است و می­شود و شورای بررسی انتقال قدرت در این کنفرانس­های مدنظر تقریبا در حمایت غربی­ها بوده است که « هموار کننده » بار سیاسی تبلیغاتی امنیتی و مالی آن را برعهده داشته اند که « نگاه غرب » به نشست کنفرانس بروکسل « نشست اپوزیسیون ایران » می­تواند همان نگاه کلی غرب در کنار این شوراهای تشکیل شده و به نتیجه رسیده دراین کشورهای آزاد شده باشد که ضرورت برقراری این کنفرانس­ها تا کسب نتیجه موردنظر دلایل حمایت غرب از این کنفرانس­های شورای انتقالی قدرت در افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و ایران و دیگرکشورهای شرایط پذیر باشد .

که البته باید گفت این یک روی سکه این ماجرای پرفراز و نشیب شورای انتقالی قدرت در جهان سوم است. ایجاد اتحاد، ایجاد کسب حمایت و مشروعیت از طرف جامعه بین­المللی از یک سو و آن روی دیگر این سکه تلاش سران حکومت­های در حال سقوط گنجاندن نام این شوراها و اعضای این شوراها در لیست خرابکار وطن­فروش عوامل تروریستی خائن مزدورغرب و دست نشانده عوامل امپریالیسم و صهیونیسم بین­الملل می­باشد که در تائید بر گفته­ام اشاره می­کنم به نقل قولی از \"معمر قذافی\" دیکتاتور سابق لیبی که اعضای شورای انتقالی قدرت در لیبی را عده­ای خیانتکار خواند و گفت با تروریست­ها مذاکره نخواهد داشت که لقب خیانتکار و تروریست کمترین لقب محترمانه­ای ست که به اعضای شورای انتقالی قدرت درکشورهای معترض به نبود دمکراسی اطلاق نموده­اند و اطلاق خواهند کرد .
و اما مهم­ترین دلایل حمایت غربی­ها از این کنفرانس­های متوالی که شورای انتقالی قدرت را در بطن خویش داشته است، رساندن آرامش حتی نسبی در خاورمیانه است که می­توان گفت عمده­ترین اهداف حمایتی غرب بوده است.

هدف از ایجاد آرامش در منطقه خاورمیانه کمک هرچه سریع تر به « صلح و آرامش جهانی­ست » که استراتژی طولانی مدت غرب می­باشد چرا که منطقه آشوب­زده مهم­ترین تاثیرگذاری­اش بر جهان غرب «بی ثبات کردن » فضای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در این کشورهاست، علاوه بر عوارض سیاسی، اقتصادی واجتماعی که برخود این کشورها پدیدآمده و خواهد آمد که ثبات اقتصادی برای غرب زمینه­ساز ثبات سیاسی و اجتماعی خواهد بود. «اصل کلی» که برای غرب در همه حال حائز اهمیت بوده و خواهد بود که همیشه سعی بر توازن و برقراری این ثبات داشته­اند حتی در مواردی با توصل به نیروی نظامی درکشورهای بر هم­زننده این توازن نظم جهانی وارد عمل شده­اند .

اما گذر فوری می­زنیم به تشکیل این شوراهای انتقالی قدرت در چند کشور همسایه وارد بحث چرایی و چند و چون آن نخواهیم شد که وقت­گیر هست و جای پرداختن به آن درحال حاضر نیست، ضرورتی هم ندارد وارد این بحث شویم اما اتفاق رخ­دادن این شوراها قبل از سرنگونی نظام­های سرنگون شده که در عراق و افغانستان توسط امریکا و متحدانش صورت گرفت حمله نظامی سال 2001 توسط امریکا به افغانستان و حمله نظامی 2003 به عراق در پس دیگر آن حمله­های مردمی بدون دخالت و حمله امریکا و اروپا در وحله نخست چون حمله مستقیم و حمله غیر مستقیم غرب که در بعضی از کشورها از جمله افغانستان و عراق و احتمالا ایران «حمله مستقیم » غرب بوده است و خواهد بود .

حمله «غیر مستقیم » حمله نظامی ناتو زیر چتر حمایت غربی­ها در این کشورها و یا همان همراهی با انقلاب­های مردمی درلیبی و احتمالا سوریه و «حمایت شفاهی از معترضین یمن و تونس » باز هم وارد بحث چندوچون این رخ دادهای انقلابی نمی­شویم به ما هم ربطی ندارد که بار منفی یا مثبت به این انقلاب­های پدید آمده در این کشورها بدهیم و یا احیانا زیر سئوال بردن این انقلاب­ها را مدنظر قرار بدهیم اما آن­طرف­تر قضیه این رخ­دادهای انقلابی و مردمی و با مداخلات نظامی غربی­ها ناتو و حمله­های مستقیم امریکا به جریان افتادن شوراهای انتقالی قدرت در این کشورها را ممکن ساخته است و خواهد ساخت .

که این شوراها قبل از رفتن «دولت رسمی اما غیر مردمی» از انقلاب­ها و جهش­های مردمی در کشورهای افغانستان، عراق، لیبی و دیگر کشورها را برعهده داشته­اند و همین­طور شورای انتقالی قدرت در سوریه که در تدارک زمینه­های بعد از بشاراسد در سوریه را دنبال می­کنند و در نیمه­ی راه قرار دارند. با توجه به آنچه در دیگر کشورها رخ داده و شاهدش بوده و خواهیم بود.

باید گفت قبل از به ثمر رسیدن اعتراض­ها و مخالفت­های داخلی درکشورهای درگیر اعتراض به حکومت­های مستبد بر « مسند قدرت نشسته » نقش شوراهای انتقالی قدرت در این کشورها از اهمیت چشم­گیری برخوردار است شورایی که هماهنگ­کننده و سازمان دهنده روند انتقال قدرت از نظام رو به سقوط نظام­های بر مسند قدرت درکشورهایشان را برعهده داشته­اند و قبل از سرنگونی در روند ایجاد و تسهیل قدرت به منتخبین مردمی را ضرورتا برعهده گرفته­اند .

در سال 2001 درافغانستان شورای انتقالی قدرت «لویی جرگه افغانستان » در بُن آلمان در 13 دسامبر 2001 با حضور شرکت­کنندگان از طیف وسیعی ازجناح­های مختلف قومی، مذهبی، سیاسی، عقیدتی تشکیل شد و توافقنامه دو مرحله­ای قدرت در افغانستان به امضاء رسید و حامد کرزی به ریاست دولت انتقالی قدرت برگزیده شد برای یک دوره شش ماهه در افغانستان تا مراحل بعدی ثبات قدرت در این کشور و انتقال قدرت به برگزیده انتخاباتی مردم در افغانستان که حاصل توافق­ها بود و هم چنین توافق بر سر « تقاضای حضور سربازان بین­المللی » از سازمان ملل برای حضور در افغانستان «کابل و دیگر مناطق» این کشور برحسب ضرورت که این توافق در نشست جمعی شرکت­کنندگان در نشست بُن اول آلمان بود .

اما در مورد عراق کنفرانس 4 روزه لندن که با حضور رهبران گروه­های مخالف صدام حسین در26 آذر 1381 تشکیل شد که حاصل تجمع و تفاهمشان بعد از حل اختلاف­های درون کنفرانسی نشست لندن به 2 توافقنامه برای آینده بعد از سرنگونی صدام حسین دست پیدا کردند و به توافق نهایی رسیدند و در امتداد این نشست به ضرورت توافق بر سر تشکیل کمیته­ای برای هماهنگی فعالیت­های گروه­های مخالف با « دیگر کشورها » به توافق رسیدند که نیاز همکاری و همراهی جهانی بخصوص کشورهای غربی از گروه­های مخالف در افغانستان و عراق و اهمیت داشتن حمایت همه­جانبه این کشورهای یاد شده از «جامعه جهانی » در این کنفرانس­ها کاملا به چشم می­خورد و ضروری است و تکیه­کردن این مخالفین حتی بر ضرورت توافق بر سر حضور نیروهای نظامی سازمان ملل در این کشورها محسوس است .

واما شورای انتقالی قدرت در لیبی هم در 27 فوریه 2011 کمتر از دو هفته بعد از آغاز اعتراض­ها و شروع قیام­های مردمی و انقلاب مردم لیبی آغاز و در 5 مارس 2011 اولین جلسه خود را در شهر بنغاری برگزار کردند و فرانسه اولین کشوری بود که این شورا را به رسمیت شناخت، همچنین قطر شورای انتقالی قدرت در لیبی را جایگزین حکومت لیبی به رسمیت شناخت.

در مورد شورای انتقالی قدرت در سوریه نیز نخستین نشست این شورا در 19 دسامبر 2011 با حضور نزدیک به 120 تن از مخالفین در تبعید بدون ذکر اسامی برگزار شد ودیگر نشست شورای انتقالی قدرت سوریه در 10 ژوئن 2012 دراستانبول ترکیه به برقراری حکومت بعد از بشاراسد پرداخته شد که تا ژوئن 2012 در حمایت از این شورا 12 عضو دائم شورای امنیت از جمله امریکا و فرانسه به رسمیت شناخته شده است و 2 سازمان بین­المللی اتحادیه اروپا و اتحادیه عرب و شورای انتقالی قدرت در لیبی نیز این شورا را به رسمیت شناخته است هم چنین تا تاریخ اول آپریل 2012بیش از 80 کشور درجهان شورای انتقالی قدرت سوریه را به رسمیت شناخته است .

اما به کنفرانس بروکسل برگردیم و پس از آن اگر لازم بود باز به شورای انتقالی قدرت دردیگر کشورهای همجوار ایران برخواهیم گشت .

کنفرانس بروکسل «یکی دیگر» از مجموع همین کنفرانس­ها و نشست­های درحال حاضر هم شکل شوراهای انتقالی قدرت در کشورهای منجر به انقلاب و پیروزی و درگیر با حمله نظامی و مداخله ناتو در کشورهای آسیایی که با حضور عده­ای از ناراضیان ایرانی که سالیان سال در کشورهای اروپایی وامریکا تن به تبعید اجباری داده­اند که اغلب آنها شاید بیشتر از سه دهه را در خارج از ایران گذرانده­اند و شناسنامه کاری­شان حکایت از سال­ها تلاش و مبارزه برای ایجاد «دمکراسی و آزادی» درکشور خویش بود برگزار شد در راستای پیشبرد اهداف آزادی­خواهانه ملت ایران و کمک به ثمر رساندن آن تا رسیدن به نتایح نهایی کسب شده قابل تعمق می­باشد .

بی­گمان نام بردن از یکایک آنها و عملکرد دیرینه­شان در سطور این مقاله نمی­گنجد اما نام هر یک از آنها تاریخچه مبارزه­شان را درطی این سال­ها نشان می­دهد و هر یک از اعضای این کنفرانس چه آنها که از دور زمانی در فراق و آزادی زادگاهشان روزشماری کرده­اند و «هم غم مردم و هم غم خویش» خورده­اند و چه آنهایی که در سال­های اخیر به جمع هم­وطنان در تبعید خویش پیوسته­اند و بیرق آزادی ایرانشان را در دست گرفته­اند و از هر فرصت و تریبونی برای رساندن صدایشان به داخل ایران کوتاهی نکرده­اند تا جایی که «پا فراتر از آگاهی رسانی» برداشته و در حیطه فعالیت علنی و عملی برای رهایی وطنشان در قالب شرکت در کنفرانس بروکسل در جهت ایجاد یک شورای منسجم و ضروری برای انتقال قدرت در فردای واژگونی قدرت غیر مردمی حاکم بر زادگاهاشان برداشته­اند و یا بر حسب ضرورت پیش آمده به چنین اتفاق نظری رسیده اند .

اما کنفرانس بروکسل مکمل کنفرانس استکهلم به دعوت مرکز اولاف پالمه با 4 موضوع قابل بحث و قابل اهمیت پی­گیری شد که حول موضوعات مهمی ازجمله :
1ـ بررسی روندهای سیاسی و گزینه­های پیش روی ایران در سال جاری با توجه به شرایط حساس و ضعف سیاست سران جمهوری اسلامی و پای فشاری جمهوری اسلامی در قبال پروسه اتمی­اش که درحال­حاضر تا به این لحظه در بن­بست مذاکراتی قرار دارد و شکست مذاکرات 5+1 با تهران هم چنان ادامه دارد و خواهد داشت که موقعیت جمهوری اسلامی را در وضعیت قرمز که همان وضعیت جنگی ست قرار داده است و به احتمال زیاد همچنان در این وضعیت خواهد ماند .
2ـ بررسی راه­های اعتماد و هماهنگی نیروهای اپوزیسیون که باید گفت از این منظر به اتحاد اعتمادسازی معقول رسیده بودند چرا که لازمه شرکت و پاسخ مثبت به حضور در این کنفرانس خواه­نا­خواه اتحاد اولیه محسوب می­شود که حاصل اعتمادسازی قبل از حضور حکایت از تفاهم و هماهنگی­های اولیه را به دنبال داشته است و خواهد داشت .

3ـ بررسی راهکارها و گام­های عملی برای اجرای انتخابات آزاد که با بیشترین پرسش و کمترین پاسخ به این نتیجه می­توان رسید که انتخابات آزاد با وجود استمرار سیستم حکومت فعلی در ایران نه تنها هموار نیست بلکه با شرایط موجود در منطقه و شرایط جهانی انتخابات آزاد تنها بعد ازعبور از حاکمیت حکومت فعلی قابل اجراست و قابل اجرا خواهد بود .

جای تردید نبود درنشست بروکسل اصول مد نظر در آن علاوه بر مندرجات بیانیه پایانی کنفرانس که به امضاء اعضای شرکت­کننده در کنفرانس رسید درپای فشاری بر چارچوب تمامیت ارضی ایران تجمع کرده بودند وغیر از این نبود آنها که شرکت کننده بودند شاید البته به احتمال خیلی کم روزگاری آنارشیسم گرا بودند و شاید هم به گسستن از یک پارچه­گی ایران می­اندیشیدند اما داغ غربت نشینی بر دل­هایشان چنان سیطره انداخته بود که در نهایت آغوشی گرم­تر از آغوش کشور اشغال­شده­شان پیدا نکردند .

زیستن درغربت « سرایی که متعلق به آنها نیست » بلکه مهمان­های ناخوانده­ای هستند که در ملک میزبانشان به خوبی و گرمی پذیرفته شده­اند درملک میزبانی که میزبانش حاضر نیست « یک سانتی متر» از خاکش را از کل خاک کشورش جدا کند کشوری مثل امریکا یا کانادا یا اروپا که برای هرسانتی­متر ازخاکش حاضر است جانش را فدا کند و متجاوزین به خاکشان را با تمام تجهیزات نظامی به عقب براند و حتی در برخورد با « تجزیه طلبان داخلی» به عنوان یک عقب مانده ذهنی یا یک بیمار روحی و یا یک تروریست خطرناک مواجه شود که نهایت رفتار با کسانی که قصد تجزیه کشورشان را دارند اقامت همیشگی در تیمارستان یا زندان یا مراکز نگهداری ازمعلولین عقب­مانده ذهنی خواهد بود.

باید بپذیریم درست است ما در « جامعه جهانی زندگی می کنیم» اما همین جامعه جهانی برای نمونه اروپا و آمریکا وارد خاک عراق و افغانستان شدند به زور نظامی هم با تمام قوای نظامی وارد این کشورها شدند اما « قصد تصاحب » حتی یک سانتی متر از خاک این 2 کشور را نداشتند و به مرور زمان نیروهایشان را از این کشورها فرا خواندند و خواهند خواند همین رفتار را هم در مقابل شهروندان تجزیه­طلب کشورهایشان خواهند داشت اجازه نخواهند داد ذره­ای ازخاکشان به هر عنوانی جدا شود و « بهانه­های جدایی­طلبی در عصر حتی این کشورها هم پایان یافته است » همانطور که کشورگشایی و تصاحب خاک دیگر کشورها پرونده­اش برای همیشه در سرتاسر جهان رو به آرامش بسته شده است « بشر دیگر در اندیشه کشورگشایی نیست بلکه در اندیشه صلح و آرامش و حفظ محدوده ثابت ودراختیار خویش می­باشد » و خواهد بود .

اشاره دیگری می­کنم به اینکه «تبعید» درس بزرگ وحدت در دایره ایران متعلق به ایرانی بودن را « تفهیم کرد» در کنفرانس بروکسل که نماینده تمام شهرهای ایران چه ازخطه شمال و چه ازخطه جنوب و شرق وغرب و مرکز ایران از طیف­های مختلف سیاسی شرکت­کننده داشت و عجبا هیچ کسی ازهیچ کسی جویا نشد شما شرکت­کننده در کدامین شهر ایران متولد شده­اید در مجموعه ایرانی شرکت­کننده در این نشست نام « ایران متحد » بر روی اسامی شرکت­کنندگان ثبت شده بود که برای جامعه بین­الملل اروپایی و آمریکا و دیگر کشورها نیز قابل پذیرش بود و خواهد بود برای روزهای قبل وبعد از نظام فعلی حاکم بر ایران چرا که چیدمان این اسامی در کنار هم و در مجمع کنفرانس بروکسل گل چینی اندک ازگلستان نخبگان دلسوز و تلاش­گر برای آزادی و دمکراسی در ایران بود در «چارچوب تمامیت ارضی ایران» به صورت واگذاری قدرت یکسان درتمامی استان­ها که لغت « فدرال» به جای «استان» در حضورذهن یاران می­باشد متاسفانه ناخواسته مورد استفاده گفتاری قرارمی­گیرد که فدرال یک لغت ایرانی نیست غیر فارسی­ست که باید تصحیح شود و همان لغت استان که یک لغت مندرج درلغت نامه دهخداست جایگزین شود .

لندن شهریور 1391