کرمانجی از دیروز تا امروز

16:13 - 21 فروردین 1392
Unknown Author
ترجمه از انگلیسی: علی پاک سرشت(ماکویی)

مهم‌ترین نکته درباره‌ی این بحث آن است که تصمیم‌گیری درباره‌ی زبان یا لهجه بودن (کُردی) یک تصمیم سیاسی است. به عنوان مثال، حتی اگر چه آذری و ترکی زبان‌هایی خیلی مشابه هستند و سخنوران این زبان‌ها معمولا به صورت متقابل همدیگر را می‌فهمند اما آذری و ترکی نه به عنوان لهجه بلکه به عنوان زبان تعریف می‌شوند. درواقع، تفاوت میان زبان و لهجه بیشتر بر مبنای زمینه‌های سیاسی یا تاریخی تعیین می‌گردد.

بان‌های ژرمنی اسکاندیناوی نیز چنین هستند. دانمارکی، سوئدی و نروژی زمینه‌ای مشابه دارند. بیشتر اهالی اسکاندیناوی هر سه را می‌فهمند، بنابراین اگر یک نگاه صرف زبانشناختی داشته باشیم، احتمالاً بتوان آنها را سه لهجه (از یک زبان) نامید. اما کمتر سوئدی‌ای را می‌توان یافت که از نامیدن سوئدی به عنوان لهجه‌ای از نروژی خوشحال باشد! مثال دیگر در مورد زبان‌های ملی هند، پاکستان یعنی هندی و اردو می‌باشد. قبل از تأسیس دولت پاکستان،هندی و اردو یک زبان تلقی می‌شدند.

 اما با ایجاد مرز ملی که هند و پاکستان را از هم جدا نمود، ناگهان به دو زبان تبدیل شدند! می‌توان این گونه مثال‌ها را به اختیار افزایش داد. نکته در این است که تصمیم درباره‌ی زبان تلقی نمودن شکل خاصی از کلام یا لهجه‌ای از زبان فرعی بیشتر در حوزه‌ی سیاسی قرار دارد نه زبانشناسی. اجماع نظر وجود دارد که مرز تعریف زبان و لهجه بر این اساس است آیا سخنوران آن زبان یا لهجه همدیگر را متقابلاً می‌فهمند یا نه. معمولاً، هر کُردی قادر است حداقل چیزی را در یکی از گونه‌های مختلف کُردی بفهمد. اما تمییز میان این گونه‌ها کار آسانی نیست.

به عنوان مثال، کرمانج‌های ساکن در کُردستان عراق به راحتی سخنان سوران‌های همان منطقه را می‌فهمند، در حالی که کرمانج‌های ترکیه تقریبا همیشه در درک سورانی مشکل دارند. همچنین، شاید سخنوران هر یک از گونه‌های کُردی بتوانند حداقل کمی از فارسی را درک کنند که زبانی خیلی نزدیک به کُردی است. برعکس، خیلی از فارس‌ها نیز خیلی از گفته‌های کُردی را می‌فهمند. اما کمتر کسی دوست دارد فارسی را لهجه‌ای از کُردی بنامد و بر عکس. پس باید نتیجه گرفت که معیار گرفتن درک متقابل نمی‌تواند وسیله‌ای کاربردی برای تمییز زبان‌ها و لهجه‌ها باشد. بعلاوه،تعریف کلمه \"درک(متقابل)\" نیز سخت است چون مفهومی نسبی می‌باشد.

از نظر بعضی از مردم، \"درک\" به معنای توانایی تمییز آواها است در حالی که به نظر بعضی دیگر،به معنای فهمیدن یک مکالمه می‌باشد. برای تعریف معنای \"درک\" معیار واحدی وجود ندارد. بنابراین، هنگام بحث درباره‌ی رابطه‌ی میان زازاکی و کرمانجی و معنای \"درک\" در آنها، مردم در واقع درباره‌ی یک موضوع بسیار پیچیده بحث می‌کنند.

در نتیجه، برای بحث‌های مربوط به این که زازاکی و کرمانجی دو لهجه از یک زبانند یا دو زبان جداگانه‌اند، یک جواب واحد \"درست\" وجود ندارد. بسته به این که این لهجه ها/ زبان‌ها از لحاظ زبانی، تاریخی فرهنگی یا سیاسی بررسی شوند می‌توان نتایج متفاوتی نیز بدست آورد. تحقیقات نیز نشان می‌دهد که اگر فردی بر کرمانجی تسلط پیشرفته‌ای داشته باشد، می‌تواند با یک زازا زبان ارتباط برقرار کند و اگر هر دو درباره‌ی لهجه/ زبان همدیگر مطالعاتی نیز داشته باشند این ارتباط قوی‌تر می‌گردد. به عبارت دیگر، در شرایط عادی برای کسی که کرمانجی یا زازاکی می‌داند یادگیری دیگری در مقایسه با یادگیری یک زبان خارجی آسان‌تر خواهد بود. با توجه به سیاست‌های سرکوب در حوزه‌ی زبان کُردی این موضوع بسیار حساس است. چون ماهیت موضع همیشه بحث برانگیز بوده و تعریف کلماتی مانند \"لهجه\" و \"زبان\" نیز دقیق نبوده، از هر گونه تعهد در این زمینه خودداری خواهیم کرد. خوشبختانه، تفاوت کرمانجی از منطقه‌ای به منطقه‌ای دیگر بسیار جزئی است و مشکل گوناگونی کم است.

سنت ادبی کُردی کرمانجی

ادبیات کلاسیک کُردی


سنت ادبی کرمانجی هنوز مورد بحث قرار دارد. درباره‌ی اولین شعرا و نویسندگان کرمانجی‌نویس دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. با این وجود، بعضی از آنها به عنوان اولین پیشقراولان این زبان پذیرفته می‌شوند.

مصحفا ره‌ش – کتاب مقدس کُردهای ایزدی- معمولاً به عنوان قدیمی‌ترین نوشته کرمانجی نگریسته می‌شود. آن شکلی کلاسیک از کرمانجی است و تصور می‌شود زمانی در قرن سیزدهم میلادی نوشته شده باشد. گفته می‌شود توسط شیخ حسن (١١٩٥) نوه‌ی شیخ عَدی پیغمبر ایزدی‌ها نوشته شده باشد. در بیشتر منابع، علی حریری (؟١٤٩٠-١٤٢٥) را به عنوان اولین شاعر کرمانجی‌نویس پس از اسلام معرفی می‌کنند. یک شاعر دیگر کرمانج صوفی مشهور دیگری به نام ملای جزیری (١٦٤٠-١٥٧٠) است. او در منطقه بوتان (درکُردستان ترکیه-م.) زندگی می‌کرد و بیش از ٢٠٠٠ بیت سروده است. ملای باته به خاطر کتابش به نام مولود به کرمانجی مشهور است که درباره‌ی تولد حضرت محمد(ص) می‌باشد. گمان می‌شود در قرن هفدهم میلادی در منطقه حکاری (در کُردستان ترکیه-م.) زندگی می‌کرد. فقی طیران (١٦٦٠-١٥٩٠) که به خاطر داستان‌های مردمی‌اش در کتابش سخنان اسب سیاه به کرمانجی در میان کرمانج‌ها بسیار مشهور است و اشعارش در موسیقی مدرن کرمانجی خیلی بکار می‌روند. احمد خانی(١٦٥١-١٧٠٧) مطرح‌ترین شاعر کرمانجی‌نویس نیز حماسه‌ی \"مم و زین\" را سروده است. او در کتابش درباره‌ی حقوق ملی و جمعی کُردها آن هم در دوره‌ای می‌نویسد که ملی‌گرایی حتی در میان اروپایی‌ها نیز موضوعی ناشناخته بود. کتابش نوعی اعلامیه برای متحد کردن کُردها تحت حاکمیت دو امپراطوری وقت بود. پس از احمد خانی مدتی طولانی هیچ اثری قابل توجه به کرمانجی نوشته نشد تا این که به قرن نوزدهم میلادی رسید. در این دوره به نام ملا محمود بایزیدی (١٨٦٧-١٧٩٩) بر می‌خوریم که الکساندر ژابا محقق روس در نوشته‌هایش درباره‌ی وی صحبت می‌کند. ملا محمود بایزیدی درباره‌ی ادبیات کلاسیک کرمانجی پژوهش‌هایی را با ژابا انجام می‌دهد و فهرست بعضی از مهم‌ترین چهره‌های ادبیات کرمانجی را مشخص می‌کند.

مم و زین و داستان دمدم دو اثر بسیار مهم کرمانجی هستند. مم و زین بر اساس داستان مم از قبیله‌ی آلان و زین از خانوده‌ی بوتان است. داستان منظوم دو عاشق است که فردی به نام بکر از قبیله‌ی بکری‌ها مانع رسیدن آنها به همدیگر می‌شود. این حماسه منبعی غنی از فرهنگ، تاریخ و افسانه‌شناسی کُردهاست. در این اثر خواسته‌های ملی کُردها در قالب عشق مم و زین بیان می‌شود. دمدم نیز داستان حماسه‌ی خان لپ‌زرین (پنجه طلایی) یک شاهزاده‌ی کُرد و شاه عباس صفوی در اوایل قرن هفدهم میلادی است که جنبه‌ی افسانه‌ای نیز به آن داده شده است.

ادبیات معاصر کرمانجی

محمد اوزون رمان‌نویس مشهور کُرد در کتاب خود تحت عنوان مقدمه‌ای بر ادبیات کُردی تصویری بسیار منسجم از ادبیات کُردی در تمام بخش‌های کُردستان می‌دهد. نام تمامی روزنامه‌ها، مجلات و کتاب‌های منتشره کرمانجی در این کتاب آمده است. اولین روزنامه به نام کُردستان در سال ١٨٩٨ در قاهره مصر منتشر شد. روزنامه‌های دیگر بین سال‌های ١٩١٠ و ١٩٢٠ در استانبول منتشر شدند.

اولین آثار کلاسیک برای اولین بار در تبعید و در شهرهایی مانند دمشق، بیروت، قاهره، بغداد و بعضی شهرهای بزرگ اروپایی منتشر شد. در دوران اتحاد شوروی بعضی از نویسندگان و محققان کُرد مانند کردو اف (قانات کردو)، شامیل اف (عرب شمو) مطرح شدند و در قرن بیستم به ادبیات کرمانجی بسیار کمک کردند.

رشد و توسعه‌ی ادبیات کرمانجی با ایجاد الفبای مدرن لاتینی برای این زبان توسط جلادت بدرخان همراه شد که یک دیپلمات، نویسنده، زبانشناس و روزنامه‌نگار بود. وی تا پس از تاسیس جمهوری ترکیه در استابنول زندگی می‌کرد اما به خاطر فعالیت برای استقلال کُردستان ناچار شد از ترکیه فرار کرده و تا سال ١٩٥١ یعنی زمان مرگ در سوریه بماند.

او همراه بعضی از دیگر روشنفکران کُرد مجله‌ی هاوار را منتشر کرد و برای علاقمندان به نوشتن کُردی فضایی را ایجاد کرد. شماره‌های اولیه‌ی این مجله به الفبای عربی بود ولی شماره‌های دیگر فقط با الفبای لاتینی منتشر شد. به کمک این نشریه و الفبا سنت فوق العاده غنی کرمانجی توانست علی‌رغم محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های علیه زبان کُردی راهی برای گسترش بیابد. بعدا، روزنامه‌ای دیگر به نام روناهی به عنوان مرکزی مهم برای ادبیات کُردی درآمد. در طی سال‌های بعد، آثار مهمی در اروپا به ویژه در سوئد، آلمان پدید آمد که مهاجران کُرد زیادی در آن زندگی می‌کنند.
  
بعضی از نویسندگان مشهور کرمانج‌نویس در اروپا در آن سال‌ها فرات جَوَری، محمد اوزون، محمد امین بوزارسلان، محمود باکسی، حسن مته و روژن بارناس هستند. بعضی از چهره‌های مهم ادبیات کرمانجی در قرن بیستم عثمان صبری، جگرخون، ژان دوست، علی عبدالرحمن، لالش قاسو، مدنی فَرهو، باوه نازه و موسی آنتر هستند. دومین مرحله توسعه در دهه نود ملادی بود زمانی که دانشجویان جوان و روشنفکران در یک مجله ادبی به نام ژیانا ره‌وشه‌ن (روشن) و سپس به ره‌و شه‌ن تغییر نام داد گرد هم آمدند.

سال‌های بعد با افزایش شدید رمان‌های کرمانجی، داستان‌های کوتاه مدرن، نمایش‌های تئاتر و شعر همراه شد. بعضی از چهره‌های این دوره عبارتند از کاوه نمیر، ابراهیم سیدوه آیدوغان، رناس ژیان، یعقوب تیلرمنی، دلاور زراق و لال لالش.

سرانجام، تعداد قابل توجهی از زنان کرمانج شعر و داستان نوشتند و آثار مهمی را خلق کردند به ویژه کتاب سری شاه ماران (شاه مارها) که توسط انتشارات اوستا در دهه‌ی گذشته منتشر شده است. فاطمه ساوجی، گولیزر، آخین ولات و ژانا سیدا نمونه‌ای از این زنان هستند.
 
در طی سه دهه‌ی گذشته، در میان کُردهای ترکیه تلاش‌های زیادی صورت گرفته تا آثار ادبی را به کرمانجی خلق کنند. حجم مطالب چاپی از این دوره بیش از حد افزایش یافته است. چندین مرکز آکادمیک زبان و ادبیات کُردی ایجاد شده است مانند موسسه‌ی کُردی آمد(دیاربکر)، موسسه‌ی کُردی پاریس، برلین، استکهلم، بروکسل و موسسات دیگر در اروپا، آمریکا، استرالیا که به تلاش برای تجدید حیات زبان و ادبیات کرمانجی کمک می‌کنند.
……………………………
منبع :
www.academia.edu/2923495/Kurdish_Language_and_Literature
 
نوشته‌ی: شریف درینجه