کدام \"سیاسی کاری\" در دانشگاههای ایران؟
16:05 - 14 مرداد 1393
Unknown Author
سعید پیوندی
بحث \"سیاسی شدن\" دانشگاهها در حاشیه برخورد به وزیر علوم به موضوعی مطرح در فضای ایران تبدیل شده است. برخی مسئولان از جمله آیت الله خامنهای، نمایندگان مجلس و حتا امامان جمعه در هفتههای اخیر بارها درباره خطر \"سیاسی\" و یا \"دوقطبی\" شدن دانشگاه و آنچه که آنها لطمه دیدن فضای علمی نام میدهند سخن گفتهاند. هدف این هشدارها و انتقادات وزیر علوم و سیاستهای او در جهت کم کردن برخی فشارها و بازبینی اقدامات افراطی گذشته در قبال استادان و دانشجویان است. وزیری که ماههاست شمشیر داموکلس استیضاح را آویخته بر فراز سر خود میبیند. ادعای منتقدین این است که گویا در هشت سال گذشته فضای دانشگاهها علمی و آرام بوده و با تغییر وزیر علوم خطر \"سیاسی کاری\" و ناآرامی محیطهای آکادمیک را تهدید میکند.
پرسش مهمی که پیش میآید این است که سیاسی بودن دانشگاه و یا \"سیاسی بازی\" در دانشگاه به چه معناست و دانشگاههای ایران تا چه اندازه سیاسیاند؟ چه رابطهای میان پژوهش و کار علمی و سیاست وجود دارد و آیا میتوان دانشگاه را به فضای \"غیر سیاسی\" تبدیل کرد؟
دانشگاه و سیاست
دانشگاه به دلیل نوع فعالیت علمی و پژوهشی خود نمیتواند با سیاست کاری نداشته باشد. دانشگاه مدرن از قرن نوزدهم به این سو بر پایه اصولی مانند آزادیهای کامل آکادمیک، نقد و سنجشگری شکل گرفته است. آنچه ژاک دریدا فیلسوف پرآوازه فرانسوی \"دانشگاه بدون شرط\" مینامید دانشگاهی بود که در آن پژوهش و آموزش بدون سانسور و مصلحت سیاسی، امنیتی و یا دینی در کنار یکدیگر همزیستی میکنند. پژوهش و آموزش بدون آزادی و بدون امکان نقد و کاربرد اندیشه انتقادی به فعالیت میان تهی تبدیل خواهند شد. به زبان دیگر جامعه معاصر انسانی این اصل اساسی را پذیرفته است که نقد، سنجشگری و بررسی آزاد و بدون سانسور مسائل و پدیدههای علمی و جامعه در نهادی به نام دانشگاه صورت گیرد. معنا و اهمیت استقلال دانشگاه و آزادیهای آکادمیک هم از جمله به خاطر رابطه فعالیتهای دانشگاه با سیاست و نهادهای قدرت در جامعه است.
دو قرن پیشرفت و ترقی در کشورهای توسعه یافته بدون مشارکت سنجشگرانه و نقادانه دانشگاه در حوزههای گوناگون ممکن نبود. دانشگاه نقش دیدهبان و ناظر سنجشگر و نقاد جامعه و پدیدههای اجتماعی، علمی و فنی را ایفا میکند و از این منظر بررسی بدون تعصب و بدون سانسور مسائل علمی و اجتماعی، برخورد و تبادل اندیشه و نظر و گردش آزادانه اطلاعات بخشی از فعالیت روزمره و زمینه کار استاد و دانشجوست. اقتصاد، سیاست خارجی، محیط زیست، آسیبهای اجتماعی، وضعیت جوانان، برابری جنسیتی، فقر، عدالت اجتماعی، ساز و کارهای اداره جامعه، رویدادهای تاریخی، حقوقبشر، دمکراسی و جامعه مدنی، تحولات تکنولوژیک موضوعات کار دانشگاه، استاد و دانشجو هستند و آنها باید بتوانند آزادانه درباره آنها چون و چرا و بحث کنند و یا به پژوهش بپردازند.
نسل جوان و دانشگاه
پدیده دیگری که همواره وجه سیاسی دانشگاه را از اهمیت برخوردار میسازد گروههای اجتماعی (استادان، پژوهشگران، روشنفکران و دانشجویان) است که با دانشگاه سر و کار دارند. اگر استادان بیشتر از طریق پژوهش، آموزش، نوشتن، گفتن و نقد در عرصه عمومی حضور مییابند، برای دانشجویان گاه کنش اجتماعی به بخش مهم روند ساخت و پرداخت هویتی آنها تبدیل میشود. تجربه دانشجویی برای بسیاری از جوانان دوران گذار از نوجوانی و آماده شدن برای ورود به جامعه و دنیای بزرگسالی است. این تجربه همزمان حس تعلق به یک گروه اجتماعی به نام دانشجویان و جوانان را بوجود میآورد که دارای مطالبات، نیازها و انتظارات خود ویژه است. جوانانی که با بیرون آمدن از محیطهای بسته آموزشی و خانوادگی گاه برای اولین بار هویت شهروندی و نوع جدیدی از فردیت خودمختار را تجربه میکنند و مشارکت در تحولات جامعه به خواست طبیعی و مشروع آنها تبدیل میشود.
این پدیده جهانی است و وضعیت و سنتهای هر کشور به جنبش دانشجویی و جوانان رنگ و ابعاد خاصی میدهد. در بسیاری از کشورهای اروپایی و یا در قاره آمریکا حرکتهای دانشجویی گاه به موتور جنبشهای اجتماعی هم تبدیل شدند.
درک چرایی و نیز رابطه سازنده با جنبشهای دانشجویی و جوانان و مطالبات آنها یکی از چالشهای اصلی کشورهای دمکراتیک در دنیا بوده است. با وجود حرکات گاه تند دانشجویان، بسیاری از جوامع توانستهاند از طریق سازوکارهای دمکراتیک و مدنی با چنین جنبشهایی کنار بیایند و به جای سرکوب و برخوردهای خشن راه دیالوگ و ارتباط سازنده را برگزینند. وجود تشکلهای مستقل دانشجویی و یا حتا شعب اتحادیههای صنفی و احزاب سیاسی در دانشگاهها بخشی از زندگی دمکراتیک جامعه را تشکیل میدهد. میتران رئیس جمهور سابق فرانسه که در دوران خود شاهد چندین جنبش اعتراضی دانشجویی مهم بود عقیده داشت که \"جوانان ممکن است در طرح مطالبات اعتراضی خود اشتباه کنند، اما خطای بزرگتر را کسانی مرتکب میشوند که راه سرکوب آنها را انتخاب میکنند.\" تجربه چند دهه جنبش دانشجویی نشان داده که حرکات سیاسی دانشجویان نه تنها به کار علمی و آکادمیک دانشگاه لطمه نزده که راهی بوده است برای بزرگ شدن، مشارکت مدنی و ورود به زندگی اجتماعی.
خواست مشارکت در سرنوشت جامعه و تغییر آن در نظامهای بسته و غیر دمکراتیک با دامنه و شدت بیشتری مطرح است. بسته بودن فضای جامعه و دانشگاه و برخورد امنیتی با دانشجویان و استادان شکاف میان جوانان و نهادهای رسمی را افزایش میدهد و دانشگاه را به محل تنشهای آشکار و پنهانی تبدیل میکند. در حقیقت کشانده شدن بخشی از فعالیتهای سیاسی دانشجویان به درون دانشگاه از جمله نتیجه بسته بودن فضای جامعه، نبودن احزاب و سازمانهای مدنی و پاسخ ندادن و عدم درک نیازی است که بطور مشروع در میان جوانان وجود دارد. تجربه این گونه کشورها در گذشته و حال نشان میدهد که نهادهای رسمی بیشتر به جای دیالوگ و درک نسل جوان راهکار سرکوب و برخوردهای امنیتی و محدودکننده را برمیگزینند و بهانه بسیاری از آنها هم این است که گویا دانشگاه محل فعالیت و اعتراض سیاسی نیست.
یک بام و دو هوای سیاست در دانشگاه
تجربه ایران مصداق رابطه آسیبشناسانه میان دانشگاه و سیاست است. در درک رایج بسیاری از مسئولین در ایران، حکومت و یا نهادهای رسمی به نام مصلحت حکومتی یا دینی، میتوانند در زندگی روزمره دانشگاهی و کار آکادمیک دخالت کنند و نام این کار را هم نه \"سیاسی کاری\" و \"سیاست بازی\" میگذارند و نه لطمه زدن مستقیم به فعالیت علمی و کیفیت دانشگاه. از نظر آنها سیاسی کاری در دانشگاه زمانی آغاز میشود که دانشجویان و استادان غیرخودی دست به فعالیت و یا اظهار نظر بزنند. بدین گونه است که در ایران فعالیت تشکلهای نیمه حکومتی و یا وابسته به حکومت مانند بسیج، نماینده رهبری و یا دخالتهای روزمره این یا آن نهاد غیرآکادمیک مانند حراست در زندگی علمی و دانشگاهی امری ضروری و مشروع تلقی میشود و اگر استاد و دانشجوی غیر همسو نظر انتقادی خود را بگونهای بیان کند مهر \"سیاسی کاری\" بر پیشانیاش میخورد.
بررسی تحلیلی و انتقادی رویدادهای دانشگاهی از سال ۱۳۵۹ به این سو نشان میدهند که حکومت و نهادهای وابسته و یا نزدیک به آن بگونهای سیستماتیک معیارهای دوگاه خود در مورد دانشگاه را دنبال کردهاند و فقط خود را مجاز به دخالت سیاسی در امور دانشگاه دانستهاند. الگوی ایدهال بسیاری از دست اندرکاران محافظه کار در ایران دانشگاهی مهندسی شده از بالاست که در آن همه چیز تحت نظارت باشد. آنچه که در دوران هشت ساله آقای احمدینژاد هم شاهد بودیم ادامه همین سیاستها بوده است در ابعاد بسیار خشنتر و گستردهتر. بطوریکه شاید بتوان گفت هیچگاه در تاریخ آموزش عالی ایران دانشگاه تا این اندازه از سوی صاحبان قدرت سیاسی و امنیتی تحقیر و استقلال آن نادیده گرفته نشده بود.
کسی هنوز اقدامات و خطابههای آتشین آقای کامران دانشجو به عنوان نماینده حکومت علیه کسانی که ذوب در ولایت نیستند را فراموش نکرده است. همان کسی که برای استادان و دانشجویان غیرخودی خط و نشان میکشید، حکم ستارهدار شدن دانشجویان و یا بازنشستگی زود رس استادان غیرهمسو را صادر میکرد و یا از دانشگاهیان میخواست افسران جنگنرم و سربازان صاحب زمان باشند. وجود دانشجوی ستارهدار، یکهتازی بسیج دانشجویی، فعالیتهای امنیتی حراست، برخورد با استادان دگراندیش، بازنویسی برنامههای علوم انسانی، بستن برخی رشتهها، جاسوسی از استادان در کلاسهای درس و اشکال دیگر برخورد با \"غیر خودی\" همه و همه مصداقهای روشن دخالتهای روزمره در زندگی علمی و خدشهدار کردن اصل استقلال دانشگاهی بودند. این اقدامات همگی ماهیت آشکار سیاسی دارند و بگونه ای آمرانه از بالا به دانشگاه تحمیل میشوند بدون آنکه استادان و دانشجویان از حق انتخاب و بیان نظر خود برخوردار باشند.
دانشگاه خاموش و مطیع
کسانی که در ماههای اخیر دل نگران دانشگاه شدهاند از این نهاد درکی مهندسی شده دارند که با جوهر وجودی دانشگاه مدرن در تضاد آشکار است.
آنها در حقیقت با دانشگاه به مثابه نهاد مستقلی که وظیفه اصلیاش پژوهش علمی بدون سانسور در حوزههای گوناگون، کاربرد اندیشه انتقادی و وجود بحث و گردش و برخورد آزاد عقاید است مشکل دارند. برای آنها دانشگاهی قابل پذیرش است که همساز ایدئولوژی حاکم باشد و مطیع مصلحت حکومتی. دانشگاهی که سایه ترس بر سرش سنگینی می کند، خط قرمزهایش را از یاد نمیبرد و بدنبال علم و فرهنگی هم نیست که از مبانی ایدئولوژی حاکم فاصله میگیرند. درست به همین دلیل هم کامران دانشجو وزیر نمونه و ایدهال و صدرالدین شریعتی رئیس سابق دانشگاه علامه طباطبایی رئیس دانشگاه ایدهال آقایان بودند. در این دانشگاه خاموش و \"غیرسیاسی\" بود که براحتی میشد این یا آن رشته را بکلی تعطیل کرد، برای رشتههای علوم انسانی از بالا برنامه درسی نوشت و فهرست کتابهای \"مجاز\" تعیین کرد، صحبت از سهمیه و تفکیک جنسیتی به میان آورد، اشکال گوناگون مجازات اداری و آکادمیک را به استادان غیرخودی تحمیل کرد، هزاران بورس دولتی دوره دکترا را بیسروصدا میان خودیها تقسیم کرد، کسانی را بدون صلاحیت آکادمیک به هئیتهای علمی برد و عذر استاد و دانشجویی که با نظم حاکم کنار نیاید را خواست.
امروز سخن از \"خطر سیاسی شدن\" دانشگاه و یا \"سیاسی بازی\" گفتن معنایش چیزی نیست جز آرزوی بازگشت به دوران کامران دانشجو و وجود دست آهنین و امنیتی حکومت در فضای دانشگاهی. بیهوده نیست که شماری از نمایندگان، امامان جمعه و حتی تنی چند از مراجع تقلید با برکناری روسای افراطی دانشگاهها مانند شریعتی مخالفت میکنند و یا کسی مانند آقای حداد عادل انتخابی شدن رئیس دانشگاه را از نظر سیاسی \"غیر قابل قبول\" قلمداد میکند.
این دور بیپایان فشار به دانشگاه از سال ۱۳۵۹ و انقلاب فرهنگی به این سو هر چند با فراز و نشیب اما بیوقفه ادامه یافته است. برخورد و فشار به دانشگاه در دهههای گذشته تا آن اندازه بوده که به جرات میتوان گفت سانسور دولتی و خود سانسوری، ترس، با زبان اشاره و استعاره سخن گفتن و ریاکاری به بخشی از فرهنگ و ذهنیت دانشگاهی ما هم تبدیل شده است. دود این سخت گیریها، سرکوب، برخورد امنیتی، تحمیل سانسور و خودسانسوری، ساکت کردن استاد و دانشجو به چشم فضای علمی، جامعه و بویژه نسل جوان آن میرود. نسلی سرخورده و عاصی که دل خوشی ازکشور و حکومتش ندارد و اگر فرصتی یابد چمدانش را میبندد و عطای ایران را به لقایش میبخشد. سرنوشت این دانشگاه هم بیشباهت به نسل جوانش نیست: نهادی که میبایست در مرکز تحولات و پویایی علمی، اقتصادی و اجتماعی کشور باشد در عمل به حاشیه رانده شده و درگیر سوءظنها ، برخوردهای امنیتی و اگر و مگرهای بی پایان کسانی است که فکر می کنند میتوان دانشگاه را هم مانند یک کارخانه، یک آزمایشگاه فیزیک یا شیمی از بالا مهندسی کرد و آن را به برده قدرت سیاسی تبدیل کرد.
بحث \"سیاسی شدن\" دانشگاهها در حاشیه برخورد به وزیر علوم به موضوعی مطرح در فضای ایران تبدیل شده است. برخی مسئولان از جمله آیت الله خامنهای، نمایندگان مجلس و حتا امامان جمعه در هفتههای اخیر بارها درباره خطر \"سیاسی\" و یا \"دوقطبی\" شدن دانشگاه و آنچه که آنها لطمه دیدن فضای علمی نام میدهند سخن گفتهاند. هدف این هشدارها و انتقادات وزیر علوم و سیاستهای او در جهت کم کردن برخی فشارها و بازبینی اقدامات افراطی گذشته در قبال استادان و دانشجویان است. وزیری که ماههاست شمشیر داموکلس استیضاح را آویخته بر فراز سر خود میبیند. ادعای منتقدین این است که گویا در هشت سال گذشته فضای دانشگاهها علمی و آرام بوده و با تغییر وزیر علوم خطر \"سیاسی کاری\" و ناآرامی محیطهای آکادمیک را تهدید میکند.
پرسش مهمی که پیش میآید این است که سیاسی بودن دانشگاه و یا \"سیاسی بازی\" در دانشگاه به چه معناست و دانشگاههای ایران تا چه اندازه سیاسیاند؟ چه رابطهای میان پژوهش و کار علمی و سیاست وجود دارد و آیا میتوان دانشگاه را به فضای \"غیر سیاسی\" تبدیل کرد؟
دانشگاه و سیاست
دانشگاه به دلیل نوع فعالیت علمی و پژوهشی خود نمیتواند با سیاست کاری نداشته باشد. دانشگاه مدرن از قرن نوزدهم به این سو بر پایه اصولی مانند آزادیهای کامل آکادمیک، نقد و سنجشگری شکل گرفته است. آنچه ژاک دریدا فیلسوف پرآوازه فرانسوی \"دانشگاه بدون شرط\" مینامید دانشگاهی بود که در آن پژوهش و آموزش بدون سانسور و مصلحت سیاسی، امنیتی و یا دینی در کنار یکدیگر همزیستی میکنند. پژوهش و آموزش بدون آزادی و بدون امکان نقد و کاربرد اندیشه انتقادی به فعالیت میان تهی تبدیل خواهند شد. به زبان دیگر جامعه معاصر انسانی این اصل اساسی را پذیرفته است که نقد، سنجشگری و بررسی آزاد و بدون سانسور مسائل و پدیدههای علمی و جامعه در نهادی به نام دانشگاه صورت گیرد. معنا و اهمیت استقلال دانشگاه و آزادیهای آکادمیک هم از جمله به خاطر رابطه فعالیتهای دانشگاه با سیاست و نهادهای قدرت در جامعه است.
دو قرن پیشرفت و ترقی در کشورهای توسعه یافته بدون مشارکت سنجشگرانه و نقادانه دانشگاه در حوزههای گوناگون ممکن نبود. دانشگاه نقش دیدهبان و ناظر سنجشگر و نقاد جامعه و پدیدههای اجتماعی، علمی و فنی را ایفا میکند و از این منظر بررسی بدون تعصب و بدون سانسور مسائل علمی و اجتماعی، برخورد و تبادل اندیشه و نظر و گردش آزادانه اطلاعات بخشی از فعالیت روزمره و زمینه کار استاد و دانشجوست. اقتصاد، سیاست خارجی، محیط زیست، آسیبهای اجتماعی، وضعیت جوانان، برابری جنسیتی، فقر، عدالت اجتماعی، ساز و کارهای اداره جامعه، رویدادهای تاریخی، حقوقبشر، دمکراسی و جامعه مدنی، تحولات تکنولوژیک موضوعات کار دانشگاه، استاد و دانشجو هستند و آنها باید بتوانند آزادانه درباره آنها چون و چرا و بحث کنند و یا به پژوهش بپردازند.
نسل جوان و دانشگاه
پدیده دیگری که همواره وجه سیاسی دانشگاه را از اهمیت برخوردار میسازد گروههای اجتماعی (استادان، پژوهشگران، روشنفکران و دانشجویان) است که با دانشگاه سر و کار دارند. اگر استادان بیشتر از طریق پژوهش، آموزش، نوشتن، گفتن و نقد در عرصه عمومی حضور مییابند، برای دانشجویان گاه کنش اجتماعی به بخش مهم روند ساخت و پرداخت هویتی آنها تبدیل میشود. تجربه دانشجویی برای بسیاری از جوانان دوران گذار از نوجوانی و آماده شدن برای ورود به جامعه و دنیای بزرگسالی است. این تجربه همزمان حس تعلق به یک گروه اجتماعی به نام دانشجویان و جوانان را بوجود میآورد که دارای مطالبات، نیازها و انتظارات خود ویژه است. جوانانی که با بیرون آمدن از محیطهای بسته آموزشی و خانوادگی گاه برای اولین بار هویت شهروندی و نوع جدیدی از فردیت خودمختار را تجربه میکنند و مشارکت در تحولات جامعه به خواست طبیعی و مشروع آنها تبدیل میشود.
این پدیده جهانی است و وضعیت و سنتهای هر کشور به جنبش دانشجویی و جوانان رنگ و ابعاد خاصی میدهد. در بسیاری از کشورهای اروپایی و یا در قاره آمریکا حرکتهای دانشجویی گاه به موتور جنبشهای اجتماعی هم تبدیل شدند.
درک چرایی و نیز رابطه سازنده با جنبشهای دانشجویی و جوانان و مطالبات آنها یکی از چالشهای اصلی کشورهای دمکراتیک در دنیا بوده است. با وجود حرکات گاه تند دانشجویان، بسیاری از جوامع توانستهاند از طریق سازوکارهای دمکراتیک و مدنی با چنین جنبشهایی کنار بیایند و به جای سرکوب و برخوردهای خشن راه دیالوگ و ارتباط سازنده را برگزینند. وجود تشکلهای مستقل دانشجویی و یا حتا شعب اتحادیههای صنفی و احزاب سیاسی در دانشگاهها بخشی از زندگی دمکراتیک جامعه را تشکیل میدهد. میتران رئیس جمهور سابق فرانسه که در دوران خود شاهد چندین جنبش اعتراضی دانشجویی مهم بود عقیده داشت که \"جوانان ممکن است در طرح مطالبات اعتراضی خود اشتباه کنند، اما خطای بزرگتر را کسانی مرتکب میشوند که راه سرکوب آنها را انتخاب میکنند.\" تجربه چند دهه جنبش دانشجویی نشان داده که حرکات سیاسی دانشجویان نه تنها به کار علمی و آکادمیک دانشگاه لطمه نزده که راهی بوده است برای بزرگ شدن، مشارکت مدنی و ورود به زندگی اجتماعی.
خواست مشارکت در سرنوشت جامعه و تغییر آن در نظامهای بسته و غیر دمکراتیک با دامنه و شدت بیشتری مطرح است. بسته بودن فضای جامعه و دانشگاه و برخورد امنیتی با دانشجویان و استادان شکاف میان جوانان و نهادهای رسمی را افزایش میدهد و دانشگاه را به محل تنشهای آشکار و پنهانی تبدیل میکند. در حقیقت کشانده شدن بخشی از فعالیتهای سیاسی دانشجویان به درون دانشگاه از جمله نتیجه بسته بودن فضای جامعه، نبودن احزاب و سازمانهای مدنی و پاسخ ندادن و عدم درک نیازی است که بطور مشروع در میان جوانان وجود دارد. تجربه این گونه کشورها در گذشته و حال نشان میدهد که نهادهای رسمی بیشتر به جای دیالوگ و درک نسل جوان راهکار سرکوب و برخوردهای امنیتی و محدودکننده را برمیگزینند و بهانه بسیاری از آنها هم این است که گویا دانشگاه محل فعالیت و اعتراض سیاسی نیست.
یک بام و دو هوای سیاست در دانشگاه
تجربه ایران مصداق رابطه آسیبشناسانه میان دانشگاه و سیاست است. در درک رایج بسیاری از مسئولین در ایران، حکومت و یا نهادهای رسمی به نام مصلحت حکومتی یا دینی، میتوانند در زندگی روزمره دانشگاهی و کار آکادمیک دخالت کنند و نام این کار را هم نه \"سیاسی کاری\" و \"سیاست بازی\" میگذارند و نه لطمه زدن مستقیم به فعالیت علمی و کیفیت دانشگاه. از نظر آنها سیاسی کاری در دانشگاه زمانی آغاز میشود که دانشجویان و استادان غیرخودی دست به فعالیت و یا اظهار نظر بزنند. بدین گونه است که در ایران فعالیت تشکلهای نیمه حکومتی و یا وابسته به حکومت مانند بسیج، نماینده رهبری و یا دخالتهای روزمره این یا آن نهاد غیرآکادمیک مانند حراست در زندگی علمی و دانشگاهی امری ضروری و مشروع تلقی میشود و اگر استاد و دانشجوی غیر همسو نظر انتقادی خود را بگونهای بیان کند مهر \"سیاسی کاری\" بر پیشانیاش میخورد.
بررسی تحلیلی و انتقادی رویدادهای دانشگاهی از سال ۱۳۵۹ به این سو نشان میدهند که حکومت و نهادهای وابسته و یا نزدیک به آن بگونهای سیستماتیک معیارهای دوگاه خود در مورد دانشگاه را دنبال کردهاند و فقط خود را مجاز به دخالت سیاسی در امور دانشگاه دانستهاند. الگوی ایدهال بسیاری از دست اندرکاران محافظه کار در ایران دانشگاهی مهندسی شده از بالاست که در آن همه چیز تحت نظارت باشد. آنچه که در دوران هشت ساله آقای احمدینژاد هم شاهد بودیم ادامه همین سیاستها بوده است در ابعاد بسیار خشنتر و گستردهتر. بطوریکه شاید بتوان گفت هیچگاه در تاریخ آموزش عالی ایران دانشگاه تا این اندازه از سوی صاحبان قدرت سیاسی و امنیتی تحقیر و استقلال آن نادیده گرفته نشده بود.
کسی هنوز اقدامات و خطابههای آتشین آقای کامران دانشجو به عنوان نماینده حکومت علیه کسانی که ذوب در ولایت نیستند را فراموش نکرده است. همان کسی که برای استادان و دانشجویان غیرخودی خط و نشان میکشید، حکم ستارهدار شدن دانشجویان و یا بازنشستگی زود رس استادان غیرهمسو را صادر میکرد و یا از دانشگاهیان میخواست افسران جنگنرم و سربازان صاحب زمان باشند. وجود دانشجوی ستارهدار، یکهتازی بسیج دانشجویی، فعالیتهای امنیتی حراست، برخورد با استادان دگراندیش، بازنویسی برنامههای علوم انسانی، بستن برخی رشتهها، جاسوسی از استادان در کلاسهای درس و اشکال دیگر برخورد با \"غیر خودی\" همه و همه مصداقهای روشن دخالتهای روزمره در زندگی علمی و خدشهدار کردن اصل استقلال دانشگاهی بودند. این اقدامات همگی ماهیت آشکار سیاسی دارند و بگونه ای آمرانه از بالا به دانشگاه تحمیل میشوند بدون آنکه استادان و دانشجویان از حق انتخاب و بیان نظر خود برخوردار باشند.
دانشگاه خاموش و مطیع
کسانی که در ماههای اخیر دل نگران دانشگاه شدهاند از این نهاد درکی مهندسی شده دارند که با جوهر وجودی دانشگاه مدرن در تضاد آشکار است.
آنها در حقیقت با دانشگاه به مثابه نهاد مستقلی که وظیفه اصلیاش پژوهش علمی بدون سانسور در حوزههای گوناگون، کاربرد اندیشه انتقادی و وجود بحث و گردش و برخورد آزاد عقاید است مشکل دارند. برای آنها دانشگاهی قابل پذیرش است که همساز ایدئولوژی حاکم باشد و مطیع مصلحت حکومتی. دانشگاهی که سایه ترس بر سرش سنگینی می کند، خط قرمزهایش را از یاد نمیبرد و بدنبال علم و فرهنگی هم نیست که از مبانی ایدئولوژی حاکم فاصله میگیرند. درست به همین دلیل هم کامران دانشجو وزیر نمونه و ایدهال و صدرالدین شریعتی رئیس سابق دانشگاه علامه طباطبایی رئیس دانشگاه ایدهال آقایان بودند. در این دانشگاه خاموش و \"غیرسیاسی\" بود که براحتی میشد این یا آن رشته را بکلی تعطیل کرد، برای رشتههای علوم انسانی از بالا برنامه درسی نوشت و فهرست کتابهای \"مجاز\" تعیین کرد، صحبت از سهمیه و تفکیک جنسیتی به میان آورد، اشکال گوناگون مجازات اداری و آکادمیک را به استادان غیرخودی تحمیل کرد، هزاران بورس دولتی دوره دکترا را بیسروصدا میان خودیها تقسیم کرد، کسانی را بدون صلاحیت آکادمیک به هئیتهای علمی برد و عذر استاد و دانشجویی که با نظم حاکم کنار نیاید را خواست.
امروز سخن از \"خطر سیاسی شدن\" دانشگاه و یا \"سیاسی بازی\" گفتن معنایش چیزی نیست جز آرزوی بازگشت به دوران کامران دانشجو و وجود دست آهنین و امنیتی حکومت در فضای دانشگاهی. بیهوده نیست که شماری از نمایندگان، امامان جمعه و حتی تنی چند از مراجع تقلید با برکناری روسای افراطی دانشگاهها مانند شریعتی مخالفت میکنند و یا کسی مانند آقای حداد عادل انتخابی شدن رئیس دانشگاه را از نظر سیاسی \"غیر قابل قبول\" قلمداد میکند.
این دور بیپایان فشار به دانشگاه از سال ۱۳۵۹ و انقلاب فرهنگی به این سو هر چند با فراز و نشیب اما بیوقفه ادامه یافته است. برخورد و فشار به دانشگاه در دهههای گذشته تا آن اندازه بوده که به جرات میتوان گفت سانسور دولتی و خود سانسوری، ترس، با زبان اشاره و استعاره سخن گفتن و ریاکاری به بخشی از فرهنگ و ذهنیت دانشگاهی ما هم تبدیل شده است. دود این سخت گیریها، سرکوب، برخورد امنیتی، تحمیل سانسور و خودسانسوری، ساکت کردن استاد و دانشجو به چشم فضای علمی، جامعه و بویژه نسل جوان آن میرود. نسلی سرخورده و عاصی که دل خوشی ازکشور و حکومتش ندارد و اگر فرصتی یابد چمدانش را میبندد و عطای ایران را به لقایش میبخشد. سرنوشت این دانشگاه هم بیشباهت به نسل جوانش نیست: نهادی که میبایست در مرکز تحولات و پویایی علمی، اقتصادی و اجتماعی کشور باشد در عمل به حاشیه رانده شده و درگیر سوءظنها ، برخوردهای امنیتی و اگر و مگرهای بی پایان کسانی است که فکر می کنند میتوان دانشگاه را هم مانند یک کارخانه، یک آزمایشگاه فیزیک یا شیمی از بالا مهندسی کرد و آن را به برده قدرت سیاسی تبدیل کرد.