کارکرد سیاسی اعیاد ملی
13:50 - 7 فروردین 1392
Unknown Author
مهدی هاشمی
مناسبتهای متعددی در مناطق مختلف ایران وجود دارد که اختصاص به گروههای مختلف مردمی دارد و توسط آنها بزرگ داشته میشود. از جمله این مناسبتها عید نوروز و چهارشنبهسوری، عیدفطر و عیدقربان، میلاد امام دوازدهم شیعیان، وفات فاطمه الزهرا و.... هستند که سطح گستردهای از جامعه را شامل میشود. در حالی که مناسبتهای دیگری نیز وجود دارد که به گروههای کوچکتری متعلق هستند نظیر اعیاد دینی صابئه در احواز یا دیگر اقلیتهای مذهبی در گوشه وکنار کشور.
جمهوری اسلامی با اتکا به تجربهی تاریخیاش از حضور گسترده وعاظ السلاطین \"واعظان حاکمیت\" خود در سراسر کشور، روزهای متعددی در طول سال را اختصاص به بزرگداشت شهادتها و وفاتها داده است. در این زمینه خمینی محرم را مایهی بقای نظام دانسته بود. عملکرد فرهنگی - سیاسی فعالیت مذهبی وعاظ السلاطین جمهوری اسلامی از منطقه تا منطقه متفاوت است. در مناطق مطلقاً شیعی فلات مرکزی ایران، این فعالیتها در راستای حفظ پایگاه مذهبی شیعه در برابر جریانات غیرمذهبی و یا مدرن ضد دینی است. همچنین میدان دادن به جریانانهای مذهبی فرقهگرای شیعی و حمایت آنها از دیگر اقدامات این وعاظ السلاطین است. مراسم \"قالی شویان\" درکاشان و همچنین مراسم \"عمرکشون\" در مناطق مرکزی ایران از این قبیل است.
چند دهه است که در مناطق کُردنشین نظیر کرمانشاه و نیز مناطق بلوچستان و اهواز مراسم مذهبی از قبیل شهادتها و ولادتها به ویژه ولادت امام دوازدهم، وسیلهای شده است برای هجوم به اهل تسنن و مذهب آنها. در کرمانشاه ولادت امام علی و امام زمان به شکل خیلی گستردهای از سوی نظام جشن گرفته میشود و تمامی خیابانهای شهر از پلاکاردها پر میشوند. در این روزها فضای حاکم بر شهر به شدت حالت ضد سنی به خود میگیرد. نگارنده در مدت اقامت تحصیلی چند سالهی خود درکرمانشاه از نزدیک شاهد این وضعیت بود. چنین وضعیتی نیز در اقلیم اهواز برقرار است. سخنرانان مساجد و شعرای وابسته به نظام و یا فرقهگراهایی که به بیراهه رفتهاند در این روزها هر آنچه از فحش و ناسزا درچنته دارند نصیب خلیفه اول و دوم مسلمانان ابوبکر و عمربنخطاب میکنند.
وفات دختر پیامبر بهانهی دیگری است در دست جمهوری اسلامی تا به مخالفان سیاسی خود در کُردستان و اهواز و بلوچستان بتازد. طی این مراسم با معرفی شدن عمر به عنوان حرمت شکن، انواع و اقسام اهانت و فحشهای رکیک ازبالای منابر شیعی در شهرهای مذکور نصیب عمر میشود.
کارکرد این مناسبتها برای جمهوری اسلامی چیزی جز حمله به مخالفان سیاسی خود نیست. این مخالفان در کُردستان و بلوچستان اکثراً سنی هستند، در حالی که در اهواز اکثریت شیعه هستند. در اهواز بخشی ازنسل جوان عرب به منظور قطع رابطه فرهنگی با مرکز و تقویت گرایش خود به هویت عربی خود به تسنن روی آورده است. جمهوری اسلامی با ترویج تحفهی فرقهگرایی که آن را در عراق و لبنان و یمن به خوبی آزموده است و از نتیجهی آن اطمینان خاطر دارد، در مناطق ملل ایران قصد دارد تا فعالان ملل را با بخشی از مردم خود رودررو قرار دهد. خطر آنجایی افزایش مییابد که جمهوری اسلامی با این کار قصد افزایش تنش میان شیعیان و سنیان ملل مذکور دارد.
اما چهارشنبه سوری که یک مناسبت زردشتی است از سوی مخالفان جمهوری اسلامی در مناطق مرکزی ایران به ویژه تهران اهمیت خاصی دارد. پسران و دختران در این روز به منظور اظهار مخالفت خود با جمهوری اسلامی به یک سنت زرتشتی متوسل میشوند و خطر در آتش افتادن را به جان میخرند. در سالهای اخیر جمهوری اسلامی نیز به منظور گرفتن فرصت مخالفت از دست مخالفشان اجازه داده است تا در رسانهها به چهارشنبهسوری پرداخته شود و تنها با اقداماتی علنی علیه امنیت نظام برخورد میکند. چهارشنبهسوری از سوی اپوزیسیون مرکزگرا در نقاط مرکزی ایران علیه نظام به کارگرفته میشود و در نقاط حاشیهی ایران در صورت وجود امکان برگزاری آن از سوی برخی مهاجران وارده به این مناطق، علیه ملل ساکن آن مناطق مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. هر ساله شماری از رسانههای اپوزیسیون با انتشار اخباری در مورد برگزاری چهارشنبهسوری در اهواز سعی میکنند تا هویت این منطقه را مرکزگرانه قلمداد کنند و عربهایی که اسلام برای آنها به یک فرهنگ تبدیل شده است را آتش پران معرفی کنند.
نوروز مناسبت ملی مهمی در ایران است که از سوی مرکزگرایان حاکم و اپوزیسیون به شیوههایی متفاوت و گاهی مشترک مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. جمهوری اسلامی این مناسبت را بهانهای میداند جهت تقویت و پیشبرد هرچه بیشتر طرح یکسانسازی فرهنگی خود در مناطقی که نوروز در فرهنگ مردمان آنها جایی ندارد.
اقلیم اهواز از این قبیل مناطق است. به همین دلیل است که جمهوری اسلامی هرساله بیش از سه میلیون مسافر تحت عنوان \"راهیان نور\" را ازگوشه و کنار ایران به اقلیم اهواز سرازیر میکند تا هم فضای نوروزی را بر این اقلیم حاکم سازد و هم زمینهی آشنایی مسافران با این اقلیم و تشویق آنها به مهاجرت به آن را فراهم سازد. همچنین در این روزها رسانههای داخلی کشور فرهنگ و افسانهها و اساطیر فارسی را به بهانهی نوروز آن چنان گسترده تبلیغ میکنند که هیچ کس حتی دورترین روستاها نیز از دست آن در امان نیست.
اپوزیسیون نیز با بهانه کردن نوروز به هر آنچه مذهبی است حمله میکند. آنها در حقیقت زیر لوای حمله به جمهوری اسلامی به دیگر ملل حمله میکنند. خلاصه گفتمان ارائه شده از وبسایت ها وشبکه های ماهوره ای اپوزیسیون عبارت است از حملهی همه جانبه به اعتقادات مذهبی مردم از طریق فحاشی مستقیم و نفی وجود ملل و تأکید بر ملت تک فرهنگ ایران است. این امر در فضایی صورت میگیرد که با خود عطر مدرنیتهی غربی و آزادیهای فردی را به واسطهی خوانندهها و مجریان زن زیبا رو و جذاب حمل میکند.
در پاسخ به اقدامات تنگ نظرانهی جمهوری اسلامی در محدودیت آزادی فردی طبقههای متوسط و مرفه که اکثراً مرکزنشین هستند اپوزیسیون به جای تاختن به اقدامات این رژیم، به عربها میتازد و دین و هویت و فرهنگ آنها را با اقدمات نژادپرستانهاش مورد هجوم قرار میدهد. این امر درحالی صورت میگیرد که ملل حاشیهی ایران بیشترین ضرر را از مذهبی بودن جمهوری اسلامی متحمل شده و میشوند. شیعی بودن نظام برای اهل سنت نظیر کُرد و بلوچ و برخی عربها اهانتهای مستمری را متوجه اعتقادات مذهبی آنها ساخته است و وحدت ملی این ملل را تهدید میکند و آنها را به دو دسته متاخصم شیعه و سنی تقسیم کرده است. همچنین نهادینه شدن دشمنی با عرب در متن تشیع فعلی ایران \"تشیع صفوی\" سبب شده است تا عربها به دلیل گناه بزرگی چون عرب بودن به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم مورد غضب شیعیان باشند.
اقدامات و عملکرد دوگانهی اپوزیسیون زمانی واضح تر میشود که آنها از یک طرف فحش و ناسزا گفتن به پیامبر اسلام و هرآنچه به اسلام مرتبط است را امری مسلم میدانند اما از طرف دیگر به ترویج مفاهیم دین زرتشتی میپردازند و بر مراسم برخاسته از این دین تأکید میکنند. این اپوزیسیون نام زرتشت را با احترام و پرستیژ خاصی به کار میبرد. همچنین شاهد هستیم که در سالهای اخیر بخشهایی از اپوزیسیون ایرانی دست در دست لابی قوی و ثروتمند اروپایی مبشر مسیحیت شده است. شمار زیادی از شبکهی ماهوارهای فارسی زبان اپوزیسیون به ترویج مسیحیت روی آوردهاند. این اقدامات نه تنها جدی بودن شعار جدایی دین از سیاست اپوزیسیون را به کلی زیر سئوال میبرد بلکه نشان میدهد که اپوزیسیون از سکولاریسم فرسنگها دور است و به هیچ وجه نمیتواند کاندیدی باشد که ادعای دفاع بی طرفانه از آزادی انسانها در فردای پس از جمهوری اسلامی را داشته باشد. عملکرد اپوزیسیون از جهت عدم احترام به آزادی عقیده ملل حاشیه ایران، فرورفتن کامل درنژادگرایی و دگرستیزی در منشی کاملاً مشابه با منش جمهوری اسلامی و به بهانهی مخالفت با آن، هویت و وجود ملل غیرفارس را مورد هدف قرار داده است.
خط مشی اپوزیسیون در مخالفت با جمهوری اسلامی کاملاً آگاهانه و حساب شده پیریزی شده است. مخالفت با جمهوری به گونهای درچارچوبی دگر ستیزانه و اسلام ستیزانه پیریزی شده است که قبل از خود جمهوری اسلامی هویت ملل حاشیه ایران و عناصر اصلی ایستادگی آنها در برابر هجمهی اسیمیلاسیون فرهنگی مرکزی \"زبان و مذهب\" را مورد هدف قرار داده است.
عید فطر و عید قربان دو عید مهم مسلمانان جهان هستند که در میان عربهای اهواز، اهل سنت بلوچ، ترکمن، کُرد، ترک و... مهمترین اعیاد به شمار میروند. در مورد عربهای اهواز باید گفت که این ملت از لحاظ فرهنگی و تاریخی تنها دو عید فطر و قربان را جشن میگیرند. پس از انتفاضهی ١٥ آوریل ٢٠٠٥ تاکنون، هرساله جوانان عرب در این دو مناسبت در اعتراض علیه سیاست یکسانسازی فرهنگی و محدودیتهای تام اعمال شده علیه فرهنگ عربی در اهواز دست به تظاهرات میزنند. در این روزها جوانان عرب با به تن کردن دشداشهی سفید و چفیه سرخ خیابانهای اهواز را به موجی سفید مبدل میسازند. در اولین سال اعتراضها در عید فطر ٢٠٠٥ نیروهای امنیتی دو جوان عرب را از بالای پل پنجم اهواز به پایین پرت کرده و برخورد آنها با بستر خشک کارون سبب جان باختن آنها شد.
عید فطر درتهران به هیچ وجه شکل و شمایل یک عید بزرگ مسلمانان را ندارد. تنها یک نماز جماعت بزرگی برگزار میشود و همه به خانههای خود میروند و هیچگونه جشنی درکار نیست. همین وضعیت دربارهی نوروز در اهواز نیز صدق میکند.
روشن است که ملت ایران همه باهم یک رنگ نیستند و همه با هم نه نوروز را جشن میگیرند و نه عید فطر و قربان را. هر گروهی عید خاص خود را دارد. حتی اعیاد و مناسبتهای مشترک نیز با یک شیوه جشن گرفته نمیشوند و درقبال آنها هرملتی وگروهی رویکردی متفاوت دارد.
مخالفت مرکز و اقشار مختلف حاشیه و پیرامون با دولت مرکزی نیز به واسطهی تمسک به مفاهیمی متفاوت صورت میگیرد. در مرکز رد اسلام و تمسک به مفاهیم دین زرتشتی مورد توجه جوانان قرار می گیرد و در حاشیه رد تشیع صفوی و تمسک به هویت اسلامی غیرصفوی صورت میگیرد تا هویت ملی از گزند اسیمیلاسیون فرهنگی محفوظ بماند.
مرکزگرایانی که منکر تفاوتها میشوند در حقیقت میخواهند که رویارویی ناسالم فرهنگی نهفته در بطن جامعه ادامه یابد تا در سایهی برتری اپوزیسیون مرکزگرا از لحاظ امکانات مادی و دردست داشتن قدرت از سوی مرکزگرایان حاکم، به خواستههای غیرانسانی خود دست یابند. با این تفسیر ملاحظه میکنیم که اعیاد ملی توسط گروههای مختلف اجتماعی، سیاسی و حاکمیت به اعیاد سیاسی مبدل شده و کارکرد و فلسفه آنها از گرایشهای انسانی دور شده است.
مناسبتهای متعددی در مناطق مختلف ایران وجود دارد که اختصاص به گروههای مختلف مردمی دارد و توسط آنها بزرگ داشته میشود. از جمله این مناسبتها عید نوروز و چهارشنبهسوری، عیدفطر و عیدقربان، میلاد امام دوازدهم شیعیان، وفات فاطمه الزهرا و.... هستند که سطح گستردهای از جامعه را شامل میشود. در حالی که مناسبتهای دیگری نیز وجود دارد که به گروههای کوچکتری متعلق هستند نظیر اعیاد دینی صابئه در احواز یا دیگر اقلیتهای مذهبی در گوشه وکنار کشور.
جمهوری اسلامی با اتکا به تجربهی تاریخیاش از حضور گسترده وعاظ السلاطین \"واعظان حاکمیت\" خود در سراسر کشور، روزهای متعددی در طول سال را اختصاص به بزرگداشت شهادتها و وفاتها داده است. در این زمینه خمینی محرم را مایهی بقای نظام دانسته بود. عملکرد فرهنگی - سیاسی فعالیت مذهبی وعاظ السلاطین جمهوری اسلامی از منطقه تا منطقه متفاوت است. در مناطق مطلقاً شیعی فلات مرکزی ایران، این فعالیتها در راستای حفظ پایگاه مذهبی شیعه در برابر جریانات غیرمذهبی و یا مدرن ضد دینی است. همچنین میدان دادن به جریانانهای مذهبی فرقهگرای شیعی و حمایت آنها از دیگر اقدامات این وعاظ السلاطین است. مراسم \"قالی شویان\" درکاشان و همچنین مراسم \"عمرکشون\" در مناطق مرکزی ایران از این قبیل است.
چند دهه است که در مناطق کُردنشین نظیر کرمانشاه و نیز مناطق بلوچستان و اهواز مراسم مذهبی از قبیل شهادتها و ولادتها به ویژه ولادت امام دوازدهم، وسیلهای شده است برای هجوم به اهل تسنن و مذهب آنها. در کرمانشاه ولادت امام علی و امام زمان به شکل خیلی گستردهای از سوی نظام جشن گرفته میشود و تمامی خیابانهای شهر از پلاکاردها پر میشوند. در این روزها فضای حاکم بر شهر به شدت حالت ضد سنی به خود میگیرد. نگارنده در مدت اقامت تحصیلی چند سالهی خود درکرمانشاه از نزدیک شاهد این وضعیت بود. چنین وضعیتی نیز در اقلیم اهواز برقرار است. سخنرانان مساجد و شعرای وابسته به نظام و یا فرقهگراهایی که به بیراهه رفتهاند در این روزها هر آنچه از فحش و ناسزا درچنته دارند نصیب خلیفه اول و دوم مسلمانان ابوبکر و عمربنخطاب میکنند.
وفات دختر پیامبر بهانهی دیگری است در دست جمهوری اسلامی تا به مخالفان سیاسی خود در کُردستان و اهواز و بلوچستان بتازد. طی این مراسم با معرفی شدن عمر به عنوان حرمت شکن، انواع و اقسام اهانت و فحشهای رکیک ازبالای منابر شیعی در شهرهای مذکور نصیب عمر میشود.
کارکرد این مناسبتها برای جمهوری اسلامی چیزی جز حمله به مخالفان سیاسی خود نیست. این مخالفان در کُردستان و بلوچستان اکثراً سنی هستند، در حالی که در اهواز اکثریت شیعه هستند. در اهواز بخشی ازنسل جوان عرب به منظور قطع رابطه فرهنگی با مرکز و تقویت گرایش خود به هویت عربی خود به تسنن روی آورده است. جمهوری اسلامی با ترویج تحفهی فرقهگرایی که آن را در عراق و لبنان و یمن به خوبی آزموده است و از نتیجهی آن اطمینان خاطر دارد، در مناطق ملل ایران قصد دارد تا فعالان ملل را با بخشی از مردم خود رودررو قرار دهد. خطر آنجایی افزایش مییابد که جمهوری اسلامی با این کار قصد افزایش تنش میان شیعیان و سنیان ملل مذکور دارد.
اما چهارشنبه سوری که یک مناسبت زردشتی است از سوی مخالفان جمهوری اسلامی در مناطق مرکزی ایران به ویژه تهران اهمیت خاصی دارد. پسران و دختران در این روز به منظور اظهار مخالفت خود با جمهوری اسلامی به یک سنت زرتشتی متوسل میشوند و خطر در آتش افتادن را به جان میخرند. در سالهای اخیر جمهوری اسلامی نیز به منظور گرفتن فرصت مخالفت از دست مخالفشان اجازه داده است تا در رسانهها به چهارشنبهسوری پرداخته شود و تنها با اقداماتی علنی علیه امنیت نظام برخورد میکند. چهارشنبهسوری از سوی اپوزیسیون مرکزگرا در نقاط مرکزی ایران علیه نظام به کارگرفته میشود و در نقاط حاشیهی ایران در صورت وجود امکان برگزاری آن از سوی برخی مهاجران وارده به این مناطق، علیه ملل ساکن آن مناطق مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. هر ساله شماری از رسانههای اپوزیسیون با انتشار اخباری در مورد برگزاری چهارشنبهسوری در اهواز سعی میکنند تا هویت این منطقه را مرکزگرانه قلمداد کنند و عربهایی که اسلام برای آنها به یک فرهنگ تبدیل شده است را آتش پران معرفی کنند.
نوروز مناسبت ملی مهمی در ایران است که از سوی مرکزگرایان حاکم و اپوزیسیون به شیوههایی متفاوت و گاهی مشترک مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. جمهوری اسلامی این مناسبت را بهانهای میداند جهت تقویت و پیشبرد هرچه بیشتر طرح یکسانسازی فرهنگی خود در مناطقی که نوروز در فرهنگ مردمان آنها جایی ندارد.
اقلیم اهواز از این قبیل مناطق است. به همین دلیل است که جمهوری اسلامی هرساله بیش از سه میلیون مسافر تحت عنوان \"راهیان نور\" را ازگوشه و کنار ایران به اقلیم اهواز سرازیر میکند تا هم فضای نوروزی را بر این اقلیم حاکم سازد و هم زمینهی آشنایی مسافران با این اقلیم و تشویق آنها به مهاجرت به آن را فراهم سازد. همچنین در این روزها رسانههای داخلی کشور فرهنگ و افسانهها و اساطیر فارسی را به بهانهی نوروز آن چنان گسترده تبلیغ میکنند که هیچ کس حتی دورترین روستاها نیز از دست آن در امان نیست.
اپوزیسیون نیز با بهانه کردن نوروز به هر آنچه مذهبی است حمله میکند. آنها در حقیقت زیر لوای حمله به جمهوری اسلامی به دیگر ملل حمله میکنند. خلاصه گفتمان ارائه شده از وبسایت ها وشبکه های ماهوره ای اپوزیسیون عبارت است از حملهی همه جانبه به اعتقادات مذهبی مردم از طریق فحاشی مستقیم و نفی وجود ملل و تأکید بر ملت تک فرهنگ ایران است. این امر در فضایی صورت میگیرد که با خود عطر مدرنیتهی غربی و آزادیهای فردی را به واسطهی خوانندهها و مجریان زن زیبا رو و جذاب حمل میکند.
در پاسخ به اقدامات تنگ نظرانهی جمهوری اسلامی در محدودیت آزادی فردی طبقههای متوسط و مرفه که اکثراً مرکزنشین هستند اپوزیسیون به جای تاختن به اقدامات این رژیم، به عربها میتازد و دین و هویت و فرهنگ آنها را با اقدمات نژادپرستانهاش مورد هجوم قرار میدهد. این امر درحالی صورت میگیرد که ملل حاشیهی ایران بیشترین ضرر را از مذهبی بودن جمهوری اسلامی متحمل شده و میشوند. شیعی بودن نظام برای اهل سنت نظیر کُرد و بلوچ و برخی عربها اهانتهای مستمری را متوجه اعتقادات مذهبی آنها ساخته است و وحدت ملی این ملل را تهدید میکند و آنها را به دو دسته متاخصم شیعه و سنی تقسیم کرده است. همچنین نهادینه شدن دشمنی با عرب در متن تشیع فعلی ایران \"تشیع صفوی\" سبب شده است تا عربها به دلیل گناه بزرگی چون عرب بودن به شکل مستقیم و یا غیرمستقیم مورد غضب شیعیان باشند.
اقدامات و عملکرد دوگانهی اپوزیسیون زمانی واضح تر میشود که آنها از یک طرف فحش و ناسزا گفتن به پیامبر اسلام و هرآنچه به اسلام مرتبط است را امری مسلم میدانند اما از طرف دیگر به ترویج مفاهیم دین زرتشتی میپردازند و بر مراسم برخاسته از این دین تأکید میکنند. این اپوزیسیون نام زرتشت را با احترام و پرستیژ خاصی به کار میبرد. همچنین شاهد هستیم که در سالهای اخیر بخشهایی از اپوزیسیون ایرانی دست در دست لابی قوی و ثروتمند اروپایی مبشر مسیحیت شده است. شمار زیادی از شبکهی ماهوارهای فارسی زبان اپوزیسیون به ترویج مسیحیت روی آوردهاند. این اقدامات نه تنها جدی بودن شعار جدایی دین از سیاست اپوزیسیون را به کلی زیر سئوال میبرد بلکه نشان میدهد که اپوزیسیون از سکولاریسم فرسنگها دور است و به هیچ وجه نمیتواند کاندیدی باشد که ادعای دفاع بی طرفانه از آزادی انسانها در فردای پس از جمهوری اسلامی را داشته باشد. عملکرد اپوزیسیون از جهت عدم احترام به آزادی عقیده ملل حاشیه ایران، فرورفتن کامل درنژادگرایی و دگرستیزی در منشی کاملاً مشابه با منش جمهوری اسلامی و به بهانهی مخالفت با آن، هویت و وجود ملل غیرفارس را مورد هدف قرار داده است.
خط مشی اپوزیسیون در مخالفت با جمهوری اسلامی کاملاً آگاهانه و حساب شده پیریزی شده است. مخالفت با جمهوری به گونهای درچارچوبی دگر ستیزانه و اسلام ستیزانه پیریزی شده است که قبل از خود جمهوری اسلامی هویت ملل حاشیه ایران و عناصر اصلی ایستادگی آنها در برابر هجمهی اسیمیلاسیون فرهنگی مرکزی \"زبان و مذهب\" را مورد هدف قرار داده است.
عید فطر و عید قربان دو عید مهم مسلمانان جهان هستند که در میان عربهای اهواز، اهل سنت بلوچ، ترکمن، کُرد، ترک و... مهمترین اعیاد به شمار میروند. در مورد عربهای اهواز باید گفت که این ملت از لحاظ فرهنگی و تاریخی تنها دو عید فطر و قربان را جشن میگیرند. پس از انتفاضهی ١٥ آوریل ٢٠٠٥ تاکنون، هرساله جوانان عرب در این دو مناسبت در اعتراض علیه سیاست یکسانسازی فرهنگی و محدودیتهای تام اعمال شده علیه فرهنگ عربی در اهواز دست به تظاهرات میزنند. در این روزها جوانان عرب با به تن کردن دشداشهی سفید و چفیه سرخ خیابانهای اهواز را به موجی سفید مبدل میسازند. در اولین سال اعتراضها در عید فطر ٢٠٠٥ نیروهای امنیتی دو جوان عرب را از بالای پل پنجم اهواز به پایین پرت کرده و برخورد آنها با بستر خشک کارون سبب جان باختن آنها شد.
عید فطر درتهران به هیچ وجه شکل و شمایل یک عید بزرگ مسلمانان را ندارد. تنها یک نماز جماعت بزرگی برگزار میشود و همه به خانههای خود میروند و هیچگونه جشنی درکار نیست. همین وضعیت دربارهی نوروز در اهواز نیز صدق میکند.
روشن است که ملت ایران همه باهم یک رنگ نیستند و همه با هم نه نوروز را جشن میگیرند و نه عید فطر و قربان را. هر گروهی عید خاص خود را دارد. حتی اعیاد و مناسبتهای مشترک نیز با یک شیوه جشن گرفته نمیشوند و درقبال آنها هرملتی وگروهی رویکردی متفاوت دارد.
مخالفت مرکز و اقشار مختلف حاشیه و پیرامون با دولت مرکزی نیز به واسطهی تمسک به مفاهیمی متفاوت صورت میگیرد. در مرکز رد اسلام و تمسک به مفاهیم دین زرتشتی مورد توجه جوانان قرار می گیرد و در حاشیه رد تشیع صفوی و تمسک به هویت اسلامی غیرصفوی صورت میگیرد تا هویت ملی از گزند اسیمیلاسیون فرهنگی محفوظ بماند.
مرکزگرایانی که منکر تفاوتها میشوند در حقیقت میخواهند که رویارویی ناسالم فرهنگی نهفته در بطن جامعه ادامه یابد تا در سایهی برتری اپوزیسیون مرکزگرا از لحاظ امکانات مادی و دردست داشتن قدرت از سوی مرکزگرایان حاکم، به خواستههای غیرانسانی خود دست یابند. با این تفسیر ملاحظه میکنیم که اعیاد ملی توسط گروههای مختلف اجتماعی، سیاسی و حاکمیت به اعیاد سیاسی مبدل شده و کارکرد و فلسفه آنها از گرایشهای انسانی دور شده است.