چرا کسی موفق به اقناع و امنیتی ساختن اعتراضات مهاباد نشد
15:23 - 22 اردیبهشت 1394
Unknown Author
حسام دستپیش
در روزهای اخیر شاهد اعتراضات مردمی در مهاباد بودیم که نتیجه خودکشی دختری به نام فریناز خسروانی بود. فارغ از هرگونه بحثی که در رابطه با انگیزههای این خودکشی بیان میشود. اما آنچه واضح است بازتاب این خبر معنای دیگری در ذهن مخاطبان کُرد و بخصوص مردم مهاباد ایجاد کرد.
واکنش مردم مهاباد ماهیتی اعتراضی بخود گرفت که در نتیجه آن معترضین اعتراض خود را با به آتش کشیدن \"هتل تارا\" بیان کردند. حال سوال این است که چه چیزی باعث شد که توضیحات مقامات محلی به انجام نرسید و در همان حال واکنشهای بعدی از طرف مقامات استانی در جهت امنیتی کردن این اعتراضات هم کار به جای نبرد؟
دو بازیگر اصلی این ماجرا یعنی مقامات محلی و مقامات استانی از روشهای گوناگونی جهت اقناع و امنیتی ساختن استفاده کردند. فرماندار شهر و دیگر نیروها سعی کردند که از موضوع ناموسی استفاده کنند تا رویکرد غالب در جامعه و دیدگاهای که در رابطه با زن وجود را تقویت کنند تا بلکه فشارهای اجتماعی جلو هرگونه اعتراضی را بگیرد.
بازیگر دوم زمانی وارد ماجرا شد که توانای مقامات محلی جهت اقناع به شکست منجر شده بود. آنها با روش غالب یعنی ارتباط دادن اعتراضات به احزاب سیاسی کُردستان استفاده کردند. به این معنا که تبلیغات غلط و دور از واقعیت این احزاب باعث بزرگ نمائی این واقعه شده است. بهرحال استدلال این گروه هم کار به جای نبرد تا اینکه فضای امنیتی بر شهرهای کُردستان حاکم شد. حال باید پرسید که کجای کار اشکال دارد که پیام مقامات محلی و استانی توان ایجاد معنای مورد نظر در مخاطب را ندارند؟
به عنوان فرض آغازین باید گفت که عدم موفقیت بازیگران در کنترل این اعتراضات ناشی از سه عامل اساسی است. اول از همه بازیگرانی که وظیفه آنها اقناع و امنیتی ساختن است. دوم متن یا جامعهای که پیام اقناعی و امنیتی به آن ارسال میشود.
سر آخر مخاطبان این پیام است که چگونه پیام مذکور را دریافت میکنند. در هر سه حالت مذکور شکافی جدی وجود دارد که مانع از هر گونه ایجاد رابطه دو طرفه میشود تا در نتیجه آن طرفین وارد یکنوع تعامل قابل درک و عملی شوند.
بازیگران امنیتساز
بازیگران امنیتساز به همان گروهی گفته میشود که نمایندگی گروه حاکم را بر عهده دارند. وظیفه آنها در روند اقناع و امنیتی ساختن بسیار حائز اهمیت است، از این جهت که با بیان خود سعی میکنند که جهت افکار عمومی را به سمتی هدایت کنند که اقناع و امنیت همان معنا را تولید کند که دستگاه حاکم مدنظر دارد.
در این میان دستگاه اداری، امنیتی و نظامی مهاباد بوسیله کسانی اداره میشود که اکثریت آنها بومی نیستند. به این معنا که تناسب زبانی و قومی با مردم این شهر ندارند. در چنین شرایطی بازیگران سیاسی و غیره از مشروعیت کافی جهت اقناع و امنیتی ساختن برخوردار نیستند. در چنین شرایطی بازیگران امنیتساز بعنوان عامل ضدامنیتی تعریف میشوند. به همین دلیل است که دست داشتن فردی وابسته به دستگاه امنیتی در این واقعه به سرعت معنای لازم را جهت واکنش ایجاد میکند.
متن یا جامعه
تمام تلاشهای سیاسی، فرهنگی و زمانی معنا خود را تولید میکند که متنی که به عنوان مقصد همه تلاشها تعریف شده، پیام مذکور را به همان شیوه دریافت کند. آنچه در اینجا از متن میتوان دریافت کرد، همان جامعهای است که ما در هرگونه رفتار خود با آن درگیر هستیم. عامل متن در نوع روابط دولت و مردم بسیار حائز اهمیت است. به این معنا که ایجاد روابطی متقابل میان طرفین است که سرنوشت هرگونه سیاستی را مشخص خواهد کرد. در حال حاضر ما جامعه کُردستان در معنای فراوان آن و مهاباد را داریم. از لحاظ تاریخی و شرایط امروز همیشه نوعی از تضاد و برخورد میان مهاباد و سیاستهای حاکم وجود داشته است. به عبارتی دیگر شکاف میان مهاباد به عنوان جامعه مورد هدف و دستگاه حاکم محرز است. در چنین شرایطی آیا متن مذکور پیامهای اقناعی و امنیتی که مدام تکرار میشوند، جامعه را در جهت خواستهای دستگاه حاکم اقناع میکند؟
مخاطبان
مخاطبان حلقه اصلی و نهائی هرگونه سیاستی هستند. وجود آنها زمانی اهمیت دارد که مخاطبان مذکور از چه طریق و از چه فیلترهای پیامها را دریافت و سپس پردازش میکنند. به عبارتی دیگر پیامهای که به مخاطبان ارسال میشود و واکنشی که این مخاطبان به پیامهای مذکور از خود بروز میدهند، همان واکنش را سبب خواهد شد که بیان کنندگان آنرا مد نظر داشتند؟ در واقعه جان باختن فریناز پیامهای که از طرف بانیان آن به مخاطبان مهابادی فرستاده شد تا این لحظه نتیجه معکوس داشته است. در جای که مقامات محلی سعی داشتند ماهیتی ناموسی و دفاع از حریم خانواده مرحوم را دلیل عدم انتشار تمام حقایق ماجرا عنوان کنند.
مخاطبان چنین استدلالی را با سوالات بنیادی روبرو کردند. در همان حال مقامات استانی که سعی در امنیتی ساختن اعتراضات را داشتند. مخاطبان آنرا به بهانهای جهت سرکوب ترجمه کردند. پس در چنین شرایطی مخاطبان در جهت عکس پیامها حرکت میکنند و ایجاد رابطهای متقابل تا این لحظه در حد صفر میباشد.
در پایان هر چند جان باختن فریناز با سوالات فراوانی روبرو شده است. اما به نظر نگارنده هیچ یک از این سوالات نباید منکر حق هر انسانی برای ادامه حیات باشد. چرا که فریناز در تلاش بوده تا خود را از یکنوع فشار نجات دهد. حال این فشار نتیجه رهائی از تجاوز یا حفظ آبرو باشد، مهم نیست. مهم آن است که فشاری غیرطبیعی باعث مرگ او شد. در این میان رویکرد دستگاه حاکم در محل و استان جای بسی پرسش است. به گونهای که هنوز فرسنگها با ایجاد رابطهای متقابل جهت اقناع و امنیتی ساختن فاصله دارد. در این مسیر مقامات محلی از رویکرد سنتی و استفاده از فرهنگ حاکم به مسئله نگاه میکنند. در همان حال مقامات استان نیز به سراغ استدلالهای میروند که تاریخ مصرف آنها تمام شده است.
نگاه آنها بیشتر از آنکه معطوف به خود متن و راهکارهای آن باشد رو به بسیج در سطح کشوری است. چرا که توان امنیتی ساختن آن را در سطح منطقه نداشتند .
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
در روزهای اخیر شاهد اعتراضات مردمی در مهاباد بودیم که نتیجه خودکشی دختری به نام فریناز خسروانی بود. فارغ از هرگونه بحثی که در رابطه با انگیزههای این خودکشی بیان میشود. اما آنچه واضح است بازتاب این خبر معنای دیگری در ذهن مخاطبان کُرد و بخصوص مردم مهاباد ایجاد کرد.
واکنش مردم مهاباد ماهیتی اعتراضی بخود گرفت که در نتیجه آن معترضین اعتراض خود را با به آتش کشیدن \"هتل تارا\" بیان کردند. حال سوال این است که چه چیزی باعث شد که توضیحات مقامات محلی به انجام نرسید و در همان حال واکنشهای بعدی از طرف مقامات استانی در جهت امنیتی کردن این اعتراضات هم کار به جای نبرد؟
دو بازیگر اصلی این ماجرا یعنی مقامات محلی و مقامات استانی از روشهای گوناگونی جهت اقناع و امنیتی ساختن استفاده کردند. فرماندار شهر و دیگر نیروها سعی کردند که از موضوع ناموسی استفاده کنند تا رویکرد غالب در جامعه و دیدگاهای که در رابطه با زن وجود را تقویت کنند تا بلکه فشارهای اجتماعی جلو هرگونه اعتراضی را بگیرد.
بازیگر دوم زمانی وارد ماجرا شد که توانای مقامات محلی جهت اقناع به شکست منجر شده بود. آنها با روش غالب یعنی ارتباط دادن اعتراضات به احزاب سیاسی کُردستان استفاده کردند. به این معنا که تبلیغات غلط و دور از واقعیت این احزاب باعث بزرگ نمائی این واقعه شده است. بهرحال استدلال این گروه هم کار به جای نبرد تا اینکه فضای امنیتی بر شهرهای کُردستان حاکم شد. حال باید پرسید که کجای کار اشکال دارد که پیام مقامات محلی و استانی توان ایجاد معنای مورد نظر در مخاطب را ندارند؟
به عنوان فرض آغازین باید گفت که عدم موفقیت بازیگران در کنترل این اعتراضات ناشی از سه عامل اساسی است. اول از همه بازیگرانی که وظیفه آنها اقناع و امنیتی ساختن است. دوم متن یا جامعهای که پیام اقناعی و امنیتی به آن ارسال میشود.
سر آخر مخاطبان این پیام است که چگونه پیام مذکور را دریافت میکنند. در هر سه حالت مذکور شکافی جدی وجود دارد که مانع از هر گونه ایجاد رابطه دو طرفه میشود تا در نتیجه آن طرفین وارد یکنوع تعامل قابل درک و عملی شوند.
بازیگران امنیتساز
بازیگران امنیتساز به همان گروهی گفته میشود که نمایندگی گروه حاکم را بر عهده دارند. وظیفه آنها در روند اقناع و امنیتی ساختن بسیار حائز اهمیت است، از این جهت که با بیان خود سعی میکنند که جهت افکار عمومی را به سمتی هدایت کنند که اقناع و امنیت همان معنا را تولید کند که دستگاه حاکم مدنظر دارد.
در این میان دستگاه اداری، امنیتی و نظامی مهاباد بوسیله کسانی اداره میشود که اکثریت آنها بومی نیستند. به این معنا که تناسب زبانی و قومی با مردم این شهر ندارند. در چنین شرایطی بازیگران سیاسی و غیره از مشروعیت کافی جهت اقناع و امنیتی ساختن برخوردار نیستند. در چنین شرایطی بازیگران امنیتساز بعنوان عامل ضدامنیتی تعریف میشوند. به همین دلیل است که دست داشتن فردی وابسته به دستگاه امنیتی در این واقعه به سرعت معنای لازم را جهت واکنش ایجاد میکند.
متن یا جامعه
تمام تلاشهای سیاسی، فرهنگی و زمانی معنا خود را تولید میکند که متنی که به عنوان مقصد همه تلاشها تعریف شده، پیام مذکور را به همان شیوه دریافت کند. آنچه در اینجا از متن میتوان دریافت کرد، همان جامعهای است که ما در هرگونه رفتار خود با آن درگیر هستیم. عامل متن در نوع روابط دولت و مردم بسیار حائز اهمیت است. به این معنا که ایجاد روابطی متقابل میان طرفین است که سرنوشت هرگونه سیاستی را مشخص خواهد کرد. در حال حاضر ما جامعه کُردستان در معنای فراوان آن و مهاباد را داریم. از لحاظ تاریخی و شرایط امروز همیشه نوعی از تضاد و برخورد میان مهاباد و سیاستهای حاکم وجود داشته است. به عبارتی دیگر شکاف میان مهاباد به عنوان جامعه مورد هدف و دستگاه حاکم محرز است. در چنین شرایطی آیا متن مذکور پیامهای اقناعی و امنیتی که مدام تکرار میشوند، جامعه را در جهت خواستهای دستگاه حاکم اقناع میکند؟
مخاطبان
مخاطبان حلقه اصلی و نهائی هرگونه سیاستی هستند. وجود آنها زمانی اهمیت دارد که مخاطبان مذکور از چه طریق و از چه فیلترهای پیامها را دریافت و سپس پردازش میکنند. به عبارتی دیگر پیامهای که به مخاطبان ارسال میشود و واکنشی که این مخاطبان به پیامهای مذکور از خود بروز میدهند، همان واکنش را سبب خواهد شد که بیان کنندگان آنرا مد نظر داشتند؟ در واقعه جان باختن فریناز پیامهای که از طرف بانیان آن به مخاطبان مهابادی فرستاده شد تا این لحظه نتیجه معکوس داشته است. در جای که مقامات محلی سعی داشتند ماهیتی ناموسی و دفاع از حریم خانواده مرحوم را دلیل عدم انتشار تمام حقایق ماجرا عنوان کنند.
مخاطبان چنین استدلالی را با سوالات بنیادی روبرو کردند. در همان حال مقامات استانی که سعی در امنیتی ساختن اعتراضات را داشتند. مخاطبان آنرا به بهانهای جهت سرکوب ترجمه کردند. پس در چنین شرایطی مخاطبان در جهت عکس پیامها حرکت میکنند و ایجاد رابطهای متقابل تا این لحظه در حد صفر میباشد.
در پایان هر چند جان باختن فریناز با سوالات فراوانی روبرو شده است. اما به نظر نگارنده هیچ یک از این سوالات نباید منکر حق هر انسانی برای ادامه حیات باشد. چرا که فریناز در تلاش بوده تا خود را از یکنوع فشار نجات دهد. حال این فشار نتیجه رهائی از تجاوز یا حفظ آبرو باشد، مهم نیست. مهم آن است که فشاری غیرطبیعی باعث مرگ او شد. در این میان رویکرد دستگاه حاکم در محل و استان جای بسی پرسش است. به گونهای که هنوز فرسنگها با ایجاد رابطهای متقابل جهت اقناع و امنیتی ساختن فاصله دارد. در این مسیر مقامات محلی از رویکرد سنتی و استفاده از فرهنگ حاکم به مسئله نگاه میکنند. در همان حال مقامات استان نیز به سراغ استدلالهای میروند که تاریخ مصرف آنها تمام شده است.
نگاه آنها بیشتر از آنکه معطوف به خود متن و راهکارهای آن باشد رو به بسیج در سطح کشوری است. چرا که توان امنیتی ساختن آن را در سطح منطقه نداشتند .
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.