چرا پرورش سیاسی؟ - فرزاد جلوزان

16:13 - 8 مرداد 1396
Unknown Author
فرزاد جلوزان

لازم نیست کە، برای آگاهی وهوشیاری جامعه، تمامی مردم عضو حزب و یا سازمانی مشخص باشند و یا اینکه تمامی زندگی خود را در سیاست سپری کنند. مسائل سیاسی درجوامع پیشرفتە وسکولار کە دارای سطح آگاهی وهوشیاری سیاسی بالایی هستند، بە مانند یک اصل همە‌گیر تمامی ابعاد جامعە اعم از: آموزش، سلامت، اقتصاد و دیگرموارد را تحت تاثیر خود قرارداده و به تک تک افراد احساس مسئولیت می‌دهد.

آشنایی با حق وحقوق هرفرد درجامعه ازمهمترین و موثرترین عوامل شکل‌گیری یک حکومت مردمی وعادل بوده وعکس آن، سبب ایجاد سیستم و رژیمی دیکتاتور می‌باشد. بە تعبیری دیگر سطح آگاهی و هوشیاری مردم است کە، شیوه‌ی حکومت برآن‌ها را رقم می‌زند. فرد آگاه بە سادگی هرنوع رای و تصمیم‌گیری را که مغایر با حقوق خود و جامعە بداند تائید نمی‌کند. فرایند هوشیاری، شناخت خاصی بە شخص می‌دهد تا برنامه وآئین‌نامە‌ی صحیح ومنظمی برای خود ومحل زندگی‌اش تنظیم کرده که درآن بداند و بتواند به چە شکلی عمل کند.

پرورش سیاسی، انسان‌ها را با کشمکش‌ها و مسائل مربوط بە اداره جامعە‌ی خود درگیر کردە و نسبت بە رویدادها و تغییرات، مسئول و متعهد می‌سازد. بە عبارتی هر شخصی در امورات و مسائل سیاسی جامعە دخیل بودە و دریافتن راه حل برای مشکلات تلاش می‌کند.

پرورش سیاسی عامل هوشیارکردن افراد جهت اثرگزاری درجامعە است، که با سازماندهی و ارگانیزه کردن آن هماهنگی جامعه درجهت پیشرفت وعدالت محقق می‌گردد.

عدم وجود پرورش سیاسی، مهمترین عامل شکست برای افراد دلسوز و متعهد درجوامع عقب مانده است، که نتیجه آن هزینه‌های فراوان جانی و مالی و اتلاف زمان می‌باشد. درچنین جوامعی، فرد به دلیل عدم پرورش و آموزش، خوانش درستی ازرویدادها و تغییرات ندارد و همواره سردرگم در انتظار رهبر و یا کسی است کە مسئولیت او را انجام دهد. )این موضوع، که درآن فرد مکانیزم فعالیت‌های خود را از دست می‌دهد، درعلم روانشناسی به \"کم بینی\" تعبیر می‌شود.

یکی ازعوامل مهم در \"پرورش سیاسی\"، ایجاد استخوان‌بندی محکم و توسعه اندیشه جهت تحمل کردن وارتباط با لایه‌های مختلف جامعه می‌باشد. بە واسطه پروسه‌ی پرورش سیاسی، فرد بە ارتباط مابین خود وجامعه امیدوار می‌گردد.

با این مقدمه ، شاید معنی و مفهوم \"پرورش سیاسی\" تاحدی روشن شود.

دخالت و ورود مردم در امور سیاسی و اداره جامعە قدمت زیادی ندارد وموضوع جدیدی می‌باشد کە ازاواخر قرن نوزدە پا بە عرصە گذاشتە است. امروزه بیشتر مردم عادی جامعه نمی‌پذیرند کە بە شکل مطلق وابسته باشند! بر این اساس تمایل دارند که درامور جامعه و حکومت مداخله کنند. به عبارت دیگر هر اندازه که فرد توانایی داشته باشد، به خود این حق رامی‌دهد که عقاید و تفکر دیگران را به شکل مطلق نپذیرد و یا برخلاف عملکرد حاکمیت اظهارنظر کرده و بخواهد درامورات جامعه خود دخیل باشد.

اشتیاق عامه ی مردم برای ایجاد یک جامعه دمکراتیک و دخالت درسرنوشت خود کاملا منطقی بوده، اما نقش آمادگی و پرورش برای این منظور بسیار مهم می‌باشد. عدم تحلیل صحیح ازشرایط و اوضاع حاکم همواره سبب هرج ومرج بوده و نیازمند آمادگی و سوق دادن مردم درجهت صحیح و قابل دسترس به اهداف‌شان است. آماده کردن و پرورش جامعه، بە مراتب مهمتر و دشوارتر از تشکیل یک سیستم و حکومت سکولار و دمکراتیک می‌باشد. درجوامعەای که دمکراسی بر آن و در آن حاکم است، تصمیم گیرنده و در بیشتر موارد مجری برنامه های حکومت (به شکل مستقیم وغیرمستقیم) خود مردم می‌باشند.

ورود در سیاست \"همبستگی\" و \"پویایی\" جامعه را به دنبال دارد. دخالت در امورات جامعه \"شجاعت\" و \"همدلی\" را ایجاد می کند. در واقع همانند \"اکثیری\" بیداری، جسارت و حرکت را در رگ‌های جامعه به جریان در می‌آورد.

در جامعەای که حکومت دیکتاتور حاکم بر مردم است، نقش احزاب وجریان‌های مخالف برای آگاهی دادن و پرورش سیاسی خیلی مهم و کلیدی می‌باشد. رژیم‌های دیکتاتور برای تداوم حکومت همواره توانایی های مردم را نادیده گرفته و استعدادها را نابود می‌کنند.

آماده کردن یک جامعه برای حکومتی مردمی و ایجاد دمکراسی، نیازمند پرورش اجتماعی و سیاسی بوده و شاید مهمترین و دشوارترین بخش تغییر و تحول همین باشد. جریان‌های سیاسی برای این منظور باید برنامه و نقشه راه داشته باشند. امید جامعه به آن‌ها تا زمانی است که برای مردم خود طرح و پروژه‌های مدون و به روز شدەای داشته تا بە واسطه آن جامعه را از سردرگمی نجات دهند.

متاسفانه بیشتر مردم ما دچار \"قهر سیاسی\" شده اند که ذکر آن نیازمند \"آسیب شناسی\" بوده و ریشه آن را می‌توان در \"پرورش سیاسی\" جستجو کرد. (موضوع قهر سیاسی نیازمند تفسیر بیشتر است که در این نوشتار نمی‌آید) اما آنچه جای سوال می‌باشد این است که، مردمی که تا چندی پیش با تمام وجود خود را مالک سرنوشت‌شان می‌دانستند چه به سرشان آمده است؟ آیا به شرایط موجود عادت کرده‌اند؟ آیا فشارهای اقتصادی و امنیتی باعث در گلو خفه شدن هر ندای حق طلبانەای شده است؟ آیا شیوه مبارزه و عملکرد جریان‌های سیاسی را قبول ندارند؟ آیا می‌خواهند، نگرش‌ها به روز شوند که بعدا به آن بپیوندند؟...

شاید جواب تمامی این سوالات و موثرترین راه حل را در \"از بالقوه به بالفعل\" کردن مبارزات پیدا کرد.

نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمی‌باشد.