چرا در ایران روز جهانی زبان مادری جشن گرفته نمیشود؟
20:40 - 3 اسفند 1395
Unknown Author
عبدالستار دوشوکی
بیست و یکم فوریه مناسبتی است بینالمللی برای جشن گرفتن روز جهانی زبان مادری که توسط سازمان ملل تصویب شده است. اما متاسفانه در ایران اهمیت چندانی به این مناسبت مهم داده نمیشود. زیرا هموطنان فارسزبان ضرورتی در مورد جشن گرفتن حق طبیعی و قانونی که هرگز از آن محروم نبودهاند، تا قدر آن را بدانند، نمیبینند. بقیه اقوام ایرانی نیز اجازه ندارند از سرنوشت تلخ و محتوم زبان مادری خویش در داخل کشور \"تک زبانی\" ایران گله و زاری یا ادعای مطالبه بکنند. دبیرکل یونسکو در پیام خود بمناسبت روز جهانی زبان مادری تاکید میکند که روز بینالمللی زبان مادری امسال به تحصیل چندزبانگی اختصاص داده شده است که فرصتی برای اتحاد وبسیج شدن جهت رسیدن به اهداف توسعه پایدار و بویژه اهداف چهارم توسعه پایدار در تضمین آموزش فراگیر و باکیفیت برای همه و ترویج یادگیری مادامالعمر است. تحصیل و اطلاعات در زبان مادری کاملا برای بهبود یادگیری و تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس ضروری است که از قدرتمندترین موتورهای توسعه بشمار میآیند.این زبانها ارزشها و چشماندازهای جهانی را با خود منتقل میکنند که باعث غنای بشریت میشوند. بها دادن به این زبانها افقهای ممکن را در آینده باز میکند و انرژی لازم برای دستیابی و رسیدن به آنها را تقویت میکند. وی درخواست میکند آموزش چندزبانی در همه جا از جمله در تحصیل و سیستمهای مدیریتی، آثار فرهنگی، مدیا، فضای مجازی و تجارت به رسمیت شناخته شود.
بر طبق دادههای منتشر شده توسط سایت اتــنـولـوگ، حدود ۶۹۰۹ زبان و گویش زنده در دنیا وجود دارد. اگرچه اکثریت قاطع این زبانها توسط تعداد محدودی از ساکنین کره خاکی مورد استفاده قرار میگیرد. بعنوان مثال در کشور چهار میلیونی پاپوا نیوگینی (گینه نو) بیش از ۸۳۰ زبان وجود دارد. و یا درکشور دویست هزار نفری وانوآتو، ۱۱۴ زبان و گویش مختلف وجود دارد. انجیل به بیش از ۲۲۸۷ زبان دنیا ترجمه و تکثیر شده است. اما ۹۴% از جمعیت جهان فقط با ۳۸۹ زبان و گویش صحبت میکنند. زبان فارسی نیز در رده ۳۴ زبانهای زنده دنیا قرار دارد که بر اساس سایت اتــنـولـوگ زبان مادری حدود نیمی از ایرانیان میباشد. بر طبق دادههای این سایت، زبان آذری در رده ۴۹ و زبان کـُردی در رده ۵۶ و زبان بلوچی در رده ۹۷ جدول زبانهای زنده دنیا قرار دارند. از منظر زبانی بیش از دوسوم کشورهای جهان جمعیتی کمتر از بلوچستان دارند. اما در بلوچستان ایران تدریس و نشر به زبان بلوچی ممنوع است؛ در حالیکه در بلوچستان پاکستان اینگونه نیست. بر طبق قانون اساسی افغانستان بلوچی یک زبان برسمیت شناخته شده میباشد.
در مورد تبعیض و سرکوب زبانی و فرهنگی، میتوان به بسیاری از اقوام و \"ملیتهای\" دنیا اشاره کرد که از حق تدریس به زبان مادری خود بصورت عامدانه و جابرانه محروم هستند.
شوربختانه در ایران مطالبه برحق برای خواندن و نوشتن و آموزش و سخنگفتن به زبان مادری را \"خواسته دشمن روی گسلهای قومی و در راستای تجزیه ایران\" قلمداد کرده، و با نگاه امنیتی و سرکوبگرانه آن را به حاشیه میرانند. اگرچه همه میدانند ایران همانند هند و سویس و اسپانیا و بلژیک و بریتانیا و کانادا و دهها کشور دیگر، یک مملکت چندزبانه بوده و است.
بر طبق اصل پانزده قانون اساسی جمهوری اسلامی، زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و \"کتب درسی\" باید با این زبان و خط باشد. ولی استفاده از زبانهای قومی و محلی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است. اما علیرغم این حق تصریح شده در قانون اساسی کشور، تقریبا نیمی از مردمان ایران از حق طبیعی خود برای آموزش به زبان مادری محروم هستند.
شش سال پیش بمناسبت همین روز نوشتم که متاسفانه فرهنگ تبعیض و تحقیر دیگران در ایران و بخصوص بین هموطنان مرکزنشین نهادینه شده است. تحت تاثیر بمبارانهای تبلیغاتی نظیر \"هنر نزد ایرانیان است و بس!\" و \"فارسی شکر است\"، بسیاری از آنها از درک این حقیقت ساده عاجز هستند که زبان مادری هر کسی برای او \"شکر\" است ؛ و این حلاوت مختص زبان فارسی نیست. بلوچها نیز به زبان بلوچی میگویند \"عـسـل\" یا شـهـد! \"بلوچی مئی وتی شهدین زباننت\". زبانهای زنده و رایج در بین اقوام ایرانی مانند بلوچی، آذری، کُردی، عربی، ترکمن، طالشی، گیلک و غیره، زبانهای پویایی هستند که علیرغم تبعیض و سرکوب فرهنگی، در کنار زبان فارسی به حیات خود ادامه دادهاند. در یک سیستم متمدن، دمکراتیک و مدرن این زبانها باید برسمیت شناخته شوند. همانگونه که در کشورهای همسایه نظیر پاکستان، افغانستان و عراق چند زبانی برسمیت شناخته شده است.
دو سال پیش نیز بمناسبت همین روز در مقالهای بنام \"فارسی را پاس بداریم بقیه زبانها را زاپاس\" نوشتم که دکتر حسن روحانی در بند ۴ بیانیه شماره سه خود در مورد حقوق اقوام، ادیان و مذاهب که در ٩ خرداد ١٣٩٢ منتشر شد، قول تدریس زبان مادری ایرانیان بطور رسمی در سطوح مدارس و دانشگاهها و اجرای کامل اصل ١۵ قانون اساسی را داد و در بند ۵ همان بیانیه قول تقویت فرهنگ و ادبیات اقوام ایرانی و پیشگیری از زوال آنان را داد. در بند ٨ بیانیه نیز قول به تغییر نگاه امنیتی نسبت به اقوام و فرهنگهای آنها داد. اما در عمل اینگونه نشد، علیرغم اینکه ایشان بیشترین آرا را در مناطقی مانند بلوچستان، کردستان و ترکمن صحرا بدست آوردند. وعدههای حسن روحانی در عمل توخالی از آب درآمدند، و ایشان نتوانستند یا نخواستند نگاه امنیتی بر مولفه زبان مادری را تغییر دهند. این قرائت امنیتی ـ شوونیستی برای تحریک احساسات تودهها و به اصطلاح عـِـرق ملی مورد سوءاستفاده فراوان قرار گرفته است. علیرغم اینکه همه پذیرفتهایم که زبان فارسی زبان مشترک همه ایرانیان است. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای \"یکپارچه\" اما چند زبانی مثل سوئیس، هندوستان، و بلژیک و کانادا حتی یک زبان رسمی واحد و یا به اصطلاح مولفه \"وحدت\" و هویت ملی وجود ندارد.
بر اساس تبیین یونسکو، بارزترین مولفه فرهنگی و هویت جمعی هر قوم و ملتی، زبان آن میباشد. اهمیت آموزش و تدریس به زبان مادری نه تنها بمثابه یک حق طبیعی و مسلم انسان، بلکه به عنوان اساسیترین وسیله ارتباط انسان و موثرترین واسطه کـُنش و واکـُنش او با محیط خویش میباشد. ترقی و پیشرفت انسانها و جوامع آنها ارتباط کاملا ً مستقیم با توانایی آنها در تحصیل دانش و آموختن علم از گهواره تا گور دارد. متاسفانه فرزندان بلوچ و اقوام دیگر نه تنها با نابرابری زبانی (در مقایسه با فارس زبانان) آموزش ابتدایی را آغاز میکنند که قبل از فراگرفتن نوشتن و خواندن، ناچارند زبان مادری جدیدی را یاد بگیرند؛ بلکه وحشتناکتر از آن با کمداشت و کاستیهای فراوان در عدم وجود تسهیلات آموزشی، مدرسه مناسب، معلم و امکانات مالی و غیره روبرو هستند. این عدم توازن دوگانه و تبعیضات چندلایه باعث تولید رقابت نابرابر و ستم مضاعف و بروز نارضایتی و شکافهای عمیق در بدنه جامعه و \"هویت ملی\" میشود. اکثریت فرزندان هموطنان فارسزبان در تهران، مشهد، کرمان، شیراز، اصفهان و یزد و صدها شهر دیگر با امکانات نسبی بسیار فراوان آموزش وپرورش را به زبان مادری خود آغاز میکنند.
چالش بزرگ فرزندان این هموطنان یادگرفتن نوشتن الفباء و خواندن است و بس. اما در بلوچستان و مناطق قومی یا ملیت یا یرانعلاوهبر فراگیری حروف الفبا و اعداد، یادگرفتن زبان جدیدی به نام زبان فارسی نیز مطرحست.
بسیاری از محققان و کارشناسان امور آموزش و پرورش براین عقیدهاند که آموزش اجباری به زبانی غیر از زبان مادری یکی از عوامل عمده اُفت آموزشی و بازماندگی از تحصیل در همان \"آغاز\" کار میباشد. حال بگذریم از این حقیقت تلخ که، بعنوان مثال، ما بلوچها در مدارس کپری بدون امکانات اولیه و علیرغم فقر و سوءتغذیه و کمبود معلم و تسهیلات آموزشی، باید با افتخار با هموطن فارسزبان از شهرهای بزرگ و کوچک ایران درکنکور رقابت کنیم. هر نوع اعتراض در مورد این تبعیضات علنی و عامدانه و ظالمانه و آشکار، با انگ تجزیهطلبی بیرحمانه سرکوب میشود.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
بیست و یکم فوریه مناسبتی است بینالمللی برای جشن گرفتن روز جهانی زبان مادری که توسط سازمان ملل تصویب شده است. اما متاسفانه در ایران اهمیت چندانی به این مناسبت مهم داده نمیشود. زیرا هموطنان فارسزبان ضرورتی در مورد جشن گرفتن حق طبیعی و قانونی که هرگز از آن محروم نبودهاند، تا قدر آن را بدانند، نمیبینند. بقیه اقوام ایرانی نیز اجازه ندارند از سرنوشت تلخ و محتوم زبان مادری خویش در داخل کشور \"تک زبانی\" ایران گله و زاری یا ادعای مطالبه بکنند. دبیرکل یونسکو در پیام خود بمناسبت روز جهانی زبان مادری تاکید میکند که روز بینالمللی زبان مادری امسال به تحصیل چندزبانگی اختصاص داده شده است که فرصتی برای اتحاد وبسیج شدن جهت رسیدن به اهداف توسعه پایدار و بویژه اهداف چهارم توسعه پایدار در تضمین آموزش فراگیر و باکیفیت برای همه و ترویج یادگیری مادامالعمر است. تحصیل و اطلاعات در زبان مادری کاملا برای بهبود یادگیری و تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس ضروری است که از قدرتمندترین موتورهای توسعه بشمار میآیند.این زبانها ارزشها و چشماندازهای جهانی را با خود منتقل میکنند که باعث غنای بشریت میشوند. بها دادن به این زبانها افقهای ممکن را در آینده باز میکند و انرژی لازم برای دستیابی و رسیدن به آنها را تقویت میکند. وی درخواست میکند آموزش چندزبانی در همه جا از جمله در تحصیل و سیستمهای مدیریتی، آثار فرهنگی، مدیا، فضای مجازی و تجارت به رسمیت شناخته شود.
بر طبق دادههای منتشر شده توسط سایت اتــنـولـوگ، حدود ۶۹۰۹ زبان و گویش زنده در دنیا وجود دارد. اگرچه اکثریت قاطع این زبانها توسط تعداد محدودی از ساکنین کره خاکی مورد استفاده قرار میگیرد. بعنوان مثال در کشور چهار میلیونی پاپوا نیوگینی (گینه نو) بیش از ۸۳۰ زبان وجود دارد. و یا درکشور دویست هزار نفری وانوآتو، ۱۱۴ زبان و گویش مختلف وجود دارد. انجیل به بیش از ۲۲۸۷ زبان دنیا ترجمه و تکثیر شده است. اما ۹۴% از جمعیت جهان فقط با ۳۸۹ زبان و گویش صحبت میکنند. زبان فارسی نیز در رده ۳۴ زبانهای زنده دنیا قرار دارد که بر اساس سایت اتــنـولـوگ زبان مادری حدود نیمی از ایرانیان میباشد. بر طبق دادههای این سایت، زبان آذری در رده ۴۹ و زبان کـُردی در رده ۵۶ و زبان بلوچی در رده ۹۷ جدول زبانهای زنده دنیا قرار دارند. از منظر زبانی بیش از دوسوم کشورهای جهان جمعیتی کمتر از بلوچستان دارند. اما در بلوچستان ایران تدریس و نشر به زبان بلوچی ممنوع است؛ در حالیکه در بلوچستان پاکستان اینگونه نیست. بر طبق قانون اساسی افغانستان بلوچی یک زبان برسمیت شناخته شده میباشد.
در مورد تبعیض و سرکوب زبانی و فرهنگی، میتوان به بسیاری از اقوام و \"ملیتهای\" دنیا اشاره کرد که از حق تدریس به زبان مادری خود بصورت عامدانه و جابرانه محروم هستند.
شوربختانه در ایران مطالبه برحق برای خواندن و نوشتن و آموزش و سخنگفتن به زبان مادری را \"خواسته دشمن روی گسلهای قومی و در راستای تجزیه ایران\" قلمداد کرده، و با نگاه امنیتی و سرکوبگرانه آن را به حاشیه میرانند. اگرچه همه میدانند ایران همانند هند و سویس و اسپانیا و بلژیک و بریتانیا و کانادا و دهها کشور دیگر، یک مملکت چندزبانه بوده و است.
بر طبق اصل پانزده قانون اساسی جمهوری اسلامی، زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و \"کتب درسی\" باید با این زبان و خط باشد. ولی استفاده از زبانهای قومی و محلی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است. اما علیرغم این حق تصریح شده در قانون اساسی کشور، تقریبا نیمی از مردمان ایران از حق طبیعی خود برای آموزش به زبان مادری محروم هستند.
شش سال پیش بمناسبت همین روز نوشتم که متاسفانه فرهنگ تبعیض و تحقیر دیگران در ایران و بخصوص بین هموطنان مرکزنشین نهادینه شده است. تحت تاثیر بمبارانهای تبلیغاتی نظیر \"هنر نزد ایرانیان است و بس!\" و \"فارسی شکر است\"، بسیاری از آنها از درک این حقیقت ساده عاجز هستند که زبان مادری هر کسی برای او \"شکر\" است ؛ و این حلاوت مختص زبان فارسی نیست. بلوچها نیز به زبان بلوچی میگویند \"عـسـل\" یا شـهـد! \"بلوچی مئی وتی شهدین زباننت\". زبانهای زنده و رایج در بین اقوام ایرانی مانند بلوچی، آذری، کُردی، عربی، ترکمن، طالشی، گیلک و غیره، زبانهای پویایی هستند که علیرغم تبعیض و سرکوب فرهنگی، در کنار زبان فارسی به حیات خود ادامه دادهاند. در یک سیستم متمدن، دمکراتیک و مدرن این زبانها باید برسمیت شناخته شوند. همانگونه که در کشورهای همسایه نظیر پاکستان، افغانستان و عراق چند زبانی برسمیت شناخته شده است.
دو سال پیش نیز بمناسبت همین روز در مقالهای بنام \"فارسی را پاس بداریم بقیه زبانها را زاپاس\" نوشتم که دکتر حسن روحانی در بند ۴ بیانیه شماره سه خود در مورد حقوق اقوام، ادیان و مذاهب که در ٩ خرداد ١٣٩٢ منتشر شد، قول تدریس زبان مادری ایرانیان بطور رسمی در سطوح مدارس و دانشگاهها و اجرای کامل اصل ١۵ قانون اساسی را داد و در بند ۵ همان بیانیه قول تقویت فرهنگ و ادبیات اقوام ایرانی و پیشگیری از زوال آنان را داد. در بند ٨ بیانیه نیز قول به تغییر نگاه امنیتی نسبت به اقوام و فرهنگهای آنها داد. اما در عمل اینگونه نشد، علیرغم اینکه ایشان بیشترین آرا را در مناطقی مانند بلوچستان، کردستان و ترکمن صحرا بدست آوردند. وعدههای حسن روحانی در عمل توخالی از آب درآمدند، و ایشان نتوانستند یا نخواستند نگاه امنیتی بر مولفه زبان مادری را تغییر دهند. این قرائت امنیتی ـ شوونیستی برای تحریک احساسات تودهها و به اصطلاح عـِـرق ملی مورد سوءاستفاده فراوان قرار گرفته است. علیرغم اینکه همه پذیرفتهایم که زبان فارسی زبان مشترک همه ایرانیان است. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای \"یکپارچه\" اما چند زبانی مثل سوئیس، هندوستان، و بلژیک و کانادا حتی یک زبان رسمی واحد و یا به اصطلاح مولفه \"وحدت\" و هویت ملی وجود ندارد.
بر اساس تبیین یونسکو، بارزترین مولفه فرهنگی و هویت جمعی هر قوم و ملتی، زبان آن میباشد. اهمیت آموزش و تدریس به زبان مادری نه تنها بمثابه یک حق طبیعی و مسلم انسان، بلکه به عنوان اساسیترین وسیله ارتباط انسان و موثرترین واسطه کـُنش و واکـُنش او با محیط خویش میباشد. ترقی و پیشرفت انسانها و جوامع آنها ارتباط کاملا ً مستقیم با توانایی آنها در تحصیل دانش و آموختن علم از گهواره تا گور دارد. متاسفانه فرزندان بلوچ و اقوام دیگر نه تنها با نابرابری زبانی (در مقایسه با فارس زبانان) آموزش ابتدایی را آغاز میکنند که قبل از فراگرفتن نوشتن و خواندن، ناچارند زبان مادری جدیدی را یاد بگیرند؛ بلکه وحشتناکتر از آن با کمداشت و کاستیهای فراوان در عدم وجود تسهیلات آموزشی، مدرسه مناسب، معلم و امکانات مالی و غیره روبرو هستند. این عدم توازن دوگانه و تبعیضات چندلایه باعث تولید رقابت نابرابر و ستم مضاعف و بروز نارضایتی و شکافهای عمیق در بدنه جامعه و \"هویت ملی\" میشود. اکثریت فرزندان هموطنان فارسزبان در تهران، مشهد، کرمان، شیراز، اصفهان و یزد و صدها شهر دیگر با امکانات نسبی بسیار فراوان آموزش وپرورش را به زبان مادری خود آغاز میکنند.
چالش بزرگ فرزندان این هموطنان یادگرفتن نوشتن الفباء و خواندن است و بس. اما در بلوچستان و مناطق قومی یا ملیت یا یرانعلاوهبر فراگیری حروف الفبا و اعداد، یادگرفتن زبان جدیدی به نام زبان فارسی نیز مطرحست.
بسیاری از محققان و کارشناسان امور آموزش و پرورش براین عقیدهاند که آموزش اجباری به زبانی غیر از زبان مادری یکی از عوامل عمده اُفت آموزشی و بازماندگی از تحصیل در همان \"آغاز\" کار میباشد. حال بگذریم از این حقیقت تلخ که، بعنوان مثال، ما بلوچها در مدارس کپری بدون امکانات اولیه و علیرغم فقر و سوءتغذیه و کمبود معلم و تسهیلات آموزشی، باید با افتخار با هموطن فارسزبان از شهرهای بزرگ و کوچک ایران درکنکور رقابت کنیم. هر نوع اعتراض در مورد این تبعیضات علنی و عامدانه و ظالمانه و آشکار، با انگ تجزیهطلبی بیرحمانه سرکوب میشود.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.