پیامدهای منفی ستم ملی در ایران

19:13 - 14 مهر 1393
Unknown Author
فرامرز بختیار

الیناسیون و ایزولاسیون اجتماعی

الیناسیون یک مفهوم جامعه شناختی می‌باشد و به معنای از خودبیگانگی اجتماعی است؛ به شرایطی گفته می‌شود در روابط اجتماعی؛ که میزان پذیرش انسان در جامعه میزبان کمتر باشد .و ارزش‌های جامعه و محیط زندگی همگانی نشده باشند و بین افراد جامعه یک فاصله فرهنگی و رفتاری موجود باشد .این پدیده هنگامی صورت می‌گیرد که شخص به محیط جدید مهاجرت می‌کند .

نقش استبداد داخلی در ایجاد این پدیده

در کشورهای کثیرالمله؛ از جمله ایران که قدرت در انحصار یک ملت می‌باشد؛ افراد متعلق به ملیت‌های دیگر مورد تبعیض و محرومیت قرار می‌گیرند که نتیجه آن فقر و بیکاری و عدم دسترسی به امکانات آموزشی و بهداشتی و رفاهی برای محرومان می‌باشد . برای فرار از این وضعیت موجود؛ این افراد ناچار به کوچ اجباری در داخل کشور خود؛ به طرف شهرهای بزرگتر و مرکز استان‌ها می‌گردند و دچار پدیده الیناسیون و بیگانگی می‌گردند . این عدم تعلق به جامعه جدید ؛باعث ناهنجاری‌های رفتاری می‌گردد و از نظر روانی و شخصیتی لطماتی به شخص مهاجر وارد می‌سازد.افراد متعلق به اتنیک‌های غیرفارس؛ در کشور خود همواره مهاجر و پناهنده و غریب و بی‌زبان و در غربت بوده‌اند و نسبت به سرزمین آبا و اجدادی خود دردلتنگی به سر برده‌اند. در مهاجرت؛ انسان باید دگردیسی پیدا کند و دگرنمایی کند . از فرهنگ و هنجارهای اجتماعی خویش دوری جوید و خود را مقلد دیگران سازد . این اعمال باعث لطمه به شخصیت انسان می‌شوند . یک حالت روحی ناپایدار و متلاطم حاصل می‌شود و تعادل اخلاقی و روحی را بر هم میزند به خصوص در مورد نو باوگانی که باید با زبانی ناآشنا در محیط جدید؛ با لباسی جدید؛ مدرسه را هم آغاز کنند؛ بیشتر در معرض تاثیرات مخرب این پدیده قرار می‌گیرند . الیناسیون زمانی شدت پیدا می‌کند که فرد نورسیده و مهاجر به راحتی در جامعه پذیرفته نشود و مورد تایید و قبول واقع نگردد . این حالت عدم پذیرش؛ به این دلیل است که پیش‌داوری‌های منفی و نگرش‌های غلطی. نسبت به اتنیک مهاجر در جامعه میزبان نهادینه شده است و نوعی نگرش نژادپرستانه و بیگانه ستیزی و خود برتر بینی در فرهنگ آموزشی و ادبیات کتبی و شفاهی جامعه هم وجود دارد. فرد مهاجر چون از مناطق محروم پیرامونی کشور نقل مکان کرده است؛ باالطبع از منابع مالی کمتری بهره مند می‌باشد و خود را در مقام مقایسه با ساکنین بهره‌مند از منافع اقتصادی؛ پائین‌تر احساس می‌کند و مشکلات بیشتری بر سر راه او برای تشکیل زندگی جدید در جامعه جدید وجود خواهد داشت .در اغلب کشورهای جهان سوم که از تکثر ملی برخوردار هستند و با شیوه متمرکز اداره می‌شوند و توسعه متوازن صورت نگرفته است؛ مهاجرت داخلی صورت گرفته است و باعث انفجار جمعیت در شهرهای بزرگ شده است و مشکلات عدیده‌ای به وجود آورده است .

مهاجرت داخلی (Internal Migration)

مهاجرت؛ در درون یک واحد ژئوپولیتیک می‌باشد و انگیزه آن فقر اقتصادی می‌باشد. در کشورهای پیشرفته اروپایی که به شیوه دموکراتیک و فدرال اداره می‌شوند؛ تمام استانهای کشور همسان رشد و توسعه یافته‌اند و کلان شهر وجود ندارد؛ برای مثال در آلمان فدرال که جمعیت آن از ایران بیشتر است ؛(٨٠ ملیون نفر )؛ و مساحت آن یک پنجم ایران می‌باشد ؛شهر چند ملیونی یافت نمی‌شود. پایتخت آن برلین؛ دارای جمعیتی کمتر از یک ملیون بود ؛ بعد از فرو ریختن دیوار برلین و برداشتن مرزها جمعیت آن افزایش یافت و به یک ملیون نفر رسیده است . در صورتیکه در آسیا و امریکای لاتین ما شاهد شهرهایی باجمعیتآهای ١٠-١٥ ملیون نفری هستیم . جمعیت شهرها؛ نسبت معکوس دارد با میزان پیشرفت کشورها . بزهکاری ؛ بی‌قانونی؛ جرائم ؛ دزدی و جنایت در این کلان شهرها رشد زیادی دارد که باعث می‌شود دولت هزینه و نیرو و انرژی را که باید صرف آموزش دادن به شهروندان بکند؛صرف مبارزه با این ناهنجاریهایی بکند که خودش مسبب آن بوده است . دولت مرکزی به جای ریشه‌یابی و حل این معضل اجتماعی؛ با تکیه بر سرکوب و تقویت نیروی انتظامی و پلیس ؛ یک خشونت اجتماعی گسترده‌ای را دامن میزند .که نه تنها موجب کاهش جرائم نمی‌شود بلکه باعث تشدید خشونت روانی و ازدیاد جرائم؛ توسعه زندانها؛ سرگردانی در راهروهای دادگاهها؛ رشد فساد؛ احتکار و گرانفروشی؛ دزدی و نزاع‌های خیابانی؛ چاقوکشی وقتل؛ اعدام؛ شکنجه؛ شلاق و خشونت کلامی و پر شدن زندانها و ازدحام و ترافیک و آلودگی صوتی و آلودگی هوا؛اعتیاد؛ قاچاق؛ فحشا؛ وآلودگی محیط‌زیست می‌گردد. با توجه به روانشناسی اجتماعی؛ هرگاه انسان از محیط کوچکتر به محیط بزرگتری کوچ می‌کند تمایل بیشتری پیدا می‌کند برای بی‌قانونی و تخلف و بزهکاری؛ و این امریست که در تهران امروزه شاهد آن هستیم . در کنار این رشد بی‌رویه جمعیت؛ ارزش‌های غلط اجتماعی و سرمایه‌داری لگام گسیخته و روحیه کاسبکارانه و تفاخر به مال و چشم و همچشمی و تلاش برای مال اندوزی؛ باعث شده است تا انحطاط اخلاقی در جامعه حاکم گردد. افزایش اعدام‌ها توسط دولت؛ جرائم را کاهش نداد؛ چون دولت بر مبنای زور و ایجاد ارعاب؛ به حل مشکلات می‌پردازد و از ریشه‌یابی مسائل و نگرش علمی به معضلات اجتماعی عاجز است و هدفش حفظ قدرت و تراکم ثروت می‌باشد.

رشد خودخواهی‌ها و منفعت‌طلبی و زیاده خواهی؛ به معنویات جامعه صدمه میزند و باعث گمگشتگی انسان‌ها می‌شود و یک گسل اجتماعی عمیقی بین اقلیت دارا و اکثریت ندار جامعه ظهور می‌کند .این عوارض اجتماعی باعث تشدید پدیده الیناسیون و افزایش بیگانگی و حتی خصومت بین افراد جامعه می‌گردد و انسانها نسبت به یکدیگر و سرنوشت یکدیگر بی‌تفاوت می‌گردند. وجود سالانه ٣٠٠ هزار نزاع خیابانی و آمار بالای طلاق؛ موید این موضوع می‌باشد. از عوارض نامطلوب الیناسیون؛ احساس بیهودگی و پوچی و طردشدگی و تنهایی در جمع می‌باشد .مردم مجبورند در انقیاد دولت باشند و به تکریم دیکتاتور بپردازند .

هیچگونه نهاد و انستیتوهای اجتماعی وجود ندارد تا مردم مشارکتی در آنها داشته باشند و احساس تعلق و موجودیت سازنده داشته باشند .

نقش استعمار خارجی در ایجاد این پدیده

اجمالا به چند نکته می‌پردازیم :
حمایت از استبداد داخلی و دولت‌های متمرکز تک ملیتی در جوامع کثیرالمله؛ از سیاست‌های تمدن صنعتی غرب می‌باشد . آنها در حالیکه سیستم کارآمد فدرال و سوسیال دموکراسی را برای اداره امور خود انتخاب کرده‌اند در کشورهای توسعه نیافته تحت هژمونی خود ؛ از سنترالیسم و دیکتاتوری حمایت می‌کنند و با نادیده انگاشتن بافت اجتماعی و اتنیکی کشورها باعث استمرار استبداد می‌گردند .

در رابطه با سیاستهای اقتصادی؛ اقتصاد تولیدی را از بین می‌برند و وابستگی به محصولات خود را جایگزین آن می‌کنند . این امر باعث افزایش واردات و بسترسازی برای زندگی انگلی در شهرها می‌گردد . در نتیجه کشورهایی که زمانی قطب دامداری و تولیدات غذایی بودند؛ ناچار می‌شوند گندم و لبنیات و گوشت مصرفی خودرا وارد کنند و گاها به آن افتخار هم بکنند .این امر باعث هجوم بی‌رویه خیل بیکاران صنعت کشاورزی و تولیدکنندگان سابق به شهرها می‌گردد . صادرات به صورت تک محصول است که عمدتا مواد اولیه و انرژی سوختی است؛ اما واردات در حجم وسیعی از دستمال کاغذی گرفته تا کارخانجات دست دوم و مستعمل می‌باشد.

کنترل رسانه‌های گروهی به نفع تبلیغات برای طبقه حاکم؛ تکریم و ستایش از قدرت دولت مرکزی و منحرف ساختن افکار عمومی جامعه از واقعیات و پرداختن به مسائل حاشیه‌ای و معلول‌ها و کتمان دلائل و ریشه‌ها .

تشویق تجمل‌گرایی و زندگی لوکس و برج‌نشینی در شهرهای بزرگ که باعث افزایش واردات لوازم خانگی و تزئینات داخلی؛ لوازم آرایشی و اتومبیل و البسه؛ لوازم الکتریکی؛ دیوار پیش ساخته و دستیگره درب؛ وان حمام و غیره می‌گردد.

تغییر الگوی رفتاری و ایجاد ارزش‌های کاذب در راستای وابستگی به تولیدات سرمایه‌داری صنعتی.

ملاحظه می‌کنید که همه پنج مورد فوق‌الذکر؛ در مهاجرت و انفجار جمعیت شهرها نقش داشته‌اند و در نتیجه آن؛ ١٤ ملیون مصرف‌کننده در تهران هر روز به دنبال نان و تخم مرغ و گوشت یخی وارداتی سرگردان هستند .

راهکار:

برای برون رفت از این معضل؛ باید ابتدا به عمران و آبادی مناطق محروم پرداخت تا موازنه و تعادل با مناطق بهره‌مند برقرار شود و مهاجران تشویق شوند به سرزمین‌های خود بازگردند . امکانات مسکن و ایجاد حرفه و تکامل تکنیکی در مناطق پیرامونی ایجا شود . تولید؛ به عنوان یک ارزش اجتماعی شناسانده شود و دولت در امر تولید؛ تسهیلات در اختیار مردم قرار دهد تا پروسه بازگشت و مهاجرت معکوس به ارامی تحقق پذیرد .دولت راه حل را در این دانست که محل پایتخت را عوض کند؛اما اینهم راه حل اصولی و زیر بنایی نمی‌باشد . باید تحولات بنیادی صورت بگیرد . تنها با توزیع عادلانه بودجه مناطق محروم و عمران و سازندگی این مناطق است که می‌شود مهاجرت معکوس را شروع کرد . مردم را باید در مسولیت‌ها و تصمیم‌گیری‌ها سهیم کرد تا احساس بیهودگی نکنند و نسبت به سرنوشت خود و شهرستانهای خود احساس مسئولیت کنند . مردم مناطق مرزی باید مراکز تبادل کالا ایجاد کنند و قطب‌های اقتصادی تاسیس کنند تا اقتصادهای محلی رشد و توسعه پیدا کند . در مرزها مراکز تجاری ایجاد شود برای صادرات تولیدات استانی به کشورهای همجوار . بطور کلی ؛ مردم هر منطقه باید آزادانه و بدون تشویش با توجه به شرایط اقلیمی و استعدادهای محیط زندگی خود ؛ به تولید وتجارت و تبادل کالا بپردازند. دولت هم نقش سرکوبگری رها کند و در کنار مردم مناطق قرار بگیرد. به امید آن روز.

نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمی‌باشد.