پزشکان متخصص یا متخصصان سرکیسه کردن مردم؛ با نگاهی به وضعیت در ایلام
16:27 - 22 تیر 1392
Unknown Author
محمد نقدی
درآمد! و واقعیاتی موجود
خوشبختانه! فعلاً مجبور نیستم زیاد به پزشکان مراجعه کنم ولی همین محدود بارهایی که مراجعه نمودم بهانهای شد برای نوشتن این چند سطر. در سفری با خانواده، دچار گرفتگی لحظهای قلبی و اندکی گرفتگی و خشک شدن قسمتهایی از بدن شدم و برخلاف اصرار آنها برای مراجعه آنی، روز بعد! به پزشک متخصص قلبی در شهر ایلام مراجعه کردم به اتفاق یکی از اعضای خانواده. برای یک \"چک آپ\" با دو دستگاه معمولی متداول مربوطه که کلاً دهدقیقه زمان نبردند نزدیک به ٢٠٠ هزار تومان پرداخت شد البته دفترچههای درمانی هم اغلب بیاعتبارند برای آن اعمال. در عین حال میدیدم که چطور منشیها و حتی خود آن پزشک محترم، به بیماران زنگ میزدند که چرا نمیآیید الان برای انجام معایناتتان! این ماجرا در سال ١٣٩١ بود. چند ماه پیش، نیز برای
ترمیم دندان به دندانپزشکی مراجعه کردم که آنجا هم تمام هزینهها آزاد است.
ترمیم و پرکردن یک دندان نه چندان مشکل، که عکسش توسط یک منشی به دندانپزشک تحویل شد، ٣٥٠ هزار تومان برآورد شد حالا روکش و جزئیات دیگر هم بماند! قیمت جدید را هم نمیدانم به کجا رسیده! کل وقت برای انجام آن کار مسلماً حداکثر از ٣٠ دقیقه تجاوز نخواهد کرد. و چند روز پیش هم برای گرفتن تأیید یک نامهی سلامتی توسط پزشک متخصصی مراجعه کردم. کف بلیط ١٨ هزار تومان و سقف آن فکر کنم از ٣٠ هزار تومان هم میگذرد! باید گفته شود که دفترچههای درمانی هم حداکثر تا ٣٠ درصد در بعضی از امور مانند حق ویزیت معتبرند، تصور کردم که حتماً کاری خاص باید انجام شود، دختر خانم منشی محترم آن پزشک برگه را به اتاق برد و فوراً مهری زد و برگشت! ١٠ ثانیه ١٨ هزار تومان! هر چند شاید این مورد آخر از استثناها باشد!
اینها واقعیاتی است از افزایش هزینههای ویزیت پزشکان که ظاهراً حداقل در مورد رقم آن، اغلب مصوبهی رسمی نهادهای دولتی مربوطه است. از آنجا که بنده اطلاع چندانی از نقاط مختلف کشور در این زمینه ندارم تأکیدم به ایلام است هر چند بعید میدانم تفاوت چندانی در جاههای دیگر سیستم متمرکز ایران، در بارهی مسائل بهداشتی- درمانی نیز، در کار باشد بخصوص اینکه در پایتخت هم اغلب چنین مسائلی را کم و بیش دیدهایم. نکته دوم این است که مدت در نظرگرفته شده برای ویزیت یک بیمار توسط پزشک اغلب به یک یا دو دقیقه هم نمیرسد بطوری که خود بنده در مراجعه به پزشکی به یاد میآورم که وقتی بنده سؤالاتی بیشتر پرسیدم، پزشک متخصص با بداخلاقی بعد از ویزیت یک دقیقهای، غیرمستقیم گفت که برو بیرون مشتریها زیادند!! جالبتر این است که اغلب چند بیمار را همراه هم وارد اتاق پزشک میکنند و همه با هم جهاد سازندگی!! این درحالیست که حداقل طبق قانون خودشان برای هر بیمار \"متوسط زمان ويزيت براي پزشكان عمومي حداقل ١٥دقيقه، براي پزشكان متخصص حداقل ٢٠ دقيقه و براي پزشكان فوق تخصص ٢٥ دقيقه و روانپزشكان حداقل ٣٠ دقيقه\" تعيين شده است. مشخص نبودن زمان دقیق ویزیت، سرگردانی و الافی بسیاری از مراجعین از عدم رعایت درست نظم و مقررات کاری بخصوص از طرف پزشکان و مراکز درمانی نیز مورد دیگر است. تأسف و ناگواری حتی بالاتر، واقعیت بیآبرویی به اسم \"زیرمیزی\" است که رواج دارد و در بیشتر موارد به علت وضعیت فوری و خطرناک بیمار برای انجام عملی و یا کار درمانی فوری و ارژانسی توسط تعدادی از پزشکان متخصص و فوق تخصص پیشنهاد! می شود ولی در واقع چارهای جز پرداخت آن از طرف بیمار و همراهانش وجود ندارد. برای این مورد هم از اقوام و آشنایان چندین نفر را سراغ دارم که اجباراً چندین برابر هزینهی آن کار/عمل را به عنوان زیرمیزی به مثلاً پزشک متخصص مربوطه رشوه دادهاند. این درحالیست که بیشتر مردم، بخصوص در مناطق غرب ایران و بخصوص ایلام، از نظر اقتصادی در وضعیت خوبی قرار ندارند علاوه بر اینکه هرکسی مریض شد و پایش به بیمارستان و پزشک باز شد بطور عادی وضعیت و مشکلاتشان کم نیستند تا که چنین پیشنهادهای اجباری نیز قوز بالاقوز شوند. از وضعیت و قیمت و کیفیت دارو، تخت بیمارستان و بستری و موارد جانبی هم اطلاع مستقیم ندارم ولی آنچه مشخص است به موازات به هم ریختگی وضعیت اقتصادی و مدیریتهای درخشان، بخصوص در چند سال اخیر، و همچنین تحریمهای جدی خارجی و در عین حال فشار بر مردم عادی با توجه به درآمدهای تقریباً ثابت و کمتر از ماهانهی ٥٠٠ هزار و یک میلیون تومان اقشار آسیبپذیر و ضعیف اقتصادی، بیشک وضعیت مطلوبی وجود ندارد و قیمتها چند برابر شدهاند. ممکن است به افزایش تورم و هزینهی مواد اولیه در افزایش نرخ خدمات، مثلاً در دندانپزشکی، اشاره شود؛ ولی باید گفت که متأسفانه این چنین مشکلاتی در عمل بیشتر تبدیل به بهانههایی برای سوء استفاده از وضعیت و افزایش چند برابری نرخ ارائهی خدمات شدهاند درحالی که کمترین شفافیتی و نظارت درستی وجود ندارد و کسی نمیداند که در واقع پشت پردهی بسیاری از این افزایش قیمتها و امور چه میگذرد.
باید گفت که در بیمارستانهای دولتی حق ویزیت پزشکان و تعدادی کمی خدمات دیگر پایینتر و درکل قابل قبولتر است ولی تنها مزیتش همان پرداخت پول کمتر نسبت به مراکز خصوصی برای آن خدمات است. در بسیاری از موارد در آنجا هم کیفیت کم، شلوغی، وقت کوتاه ویزیت و معطلیهای طولانی وضعیت بدتری از بخشهای خصوصی را بوجود آورده است. در بسیاری از موارد، پزشکان مربوطه بیماران را به مطبهای خصوصی خود ارجاع میدهند و به عبارتی بیمارستانهای دولتی به نوعی سکوی پرتاب آنهاست! بیمارستانهای موردی دولتی خاص مانند بیمارستانهای تأمین اجتماعی هم بظاهر رایگان برای کسانی که دفترچه مخصوص به آنها را دارند بعضی خدمات عمومی و تخصصی را انجام میدهند ولی آن هم در زمانهای خاص، برای قشری خاص و بسیار محدود است. امکانات مراکز بهداشتی و درمانی و فضای آنها هم قابل نقد جدی است. معین اینست که در جایی کم توسعه یافته مانند ایلام این موارد هم وضعیت خوبی حتی در مرکز استان و بخصوص شهرستانها و شهرهای کوچک ندارند. علاوه بر این کمبود امکانات و حتی نبود متخصص مجرب در بسیاری از شاخهها معضلی اساسی است و نیاز به فکر و عمل جدی دارد.
مسائل و مشکلات بسیاری دیگری وجود دارد که بیشک کسانی که درگیر با این مسائل هستند بهتر میتوانند آنها را بیان کنند و هدف این نوشته تنها بیان اندکی از نقصها و ظلمهایی است که بخصوص به مردم در ارائهی خدمات پزشکی و درمانی و بهداشتی میشود همان طور که خدمات خوب و قابل تقدیر هم وجود داشته و دارد ولی اینجا بیشتر جای ذکر نارساییها و نقصهای جدی است نه \"به به و چه چه\".
در عین حال، باید بگویم که بنده هم شک ندارم و در واقع سراغ دارم که از پزشکان فراوان آنها انسانهای شریفی هستند که دغدغهی اولشان جان انسان و زندگی اوست و مسائل مادی در مراحل بعدی قرار گرفتهاند ولی واقعیات دیگر موجود را هم نمیشود با تعارفهای الکی و دروغین، انکار کرد. بسیاری از معضلات بنظر میرسد کلی و تابع شرایط و احوالات کلیت جامعه، مردم و بخصوص سیستمهای دولتی و حاکم بر چنین قسمتهایی است. اینکه ارزش جان و زندگی انسان برای عدهای چندان نباشد و مثلاً بیمارستانی بخاطر پول مریضی را رها کند، یا پزشکی یا هر مسئولی بخاطر \"پول\" از جان کسی بگذرد یا بخاطر پرداخت کمتر پول با زندگی کسی بازی کند واقعیتهای تلخ هستند و بیشک معلول علتهای زیاداند که بایستی در جای خود بررسی شوند. اما در این میان نقش دولت در بهداشت و درمان مردم و وظیفهای که دارد آنها را به عنوان طرف اصلی سؤال قرار میدهد. اینکه آیا نظام بهداشتی درمانی این کشور مطلوب است، سیاستهای آن را برپایهی چه دیدگاهی و توسط چه کسانی تدوین میکنند \"دیدگاه مادیگرایانه یا انسان محور و عدالت محور؟! آدمهای واقعاً معتقد به انسانیت، جسم و جان انسان و حقوق او؟! و یا کسانی که تنها ظاهراً شعار میدهند در حالی که خود وضع کنندهی بسیاری قوانین و شرایط فشار آورنده بر مردم و به نفع خودشان هستند؟!\"، حق و حقوق مردم و وظیفهی دولت در حفظ سلامتی و جان آنها چه می شود، نظارت دولت بر مراکز بهداشتی- درمانی، بیمارستانها و بخصوص پزشکان چیست و اینکه اگر نظارتی وجود دارد توسط چه کسانی یا چه بخشهایی انجام میشود و یا باید انجام شود و آیا پاسخگویی عملی وجود دارد؟
واقعیات و نگاهی دیگر به مسئله، پزشکان متخصص و کار آنها!
بنده به واقع اطلاع دقیقی ندارم که وضعیت بهداشت، درمان و پزشکان و کارشان در کشورهای پیشرفته چگونه است ولی برای ما در ایران آنچه مشخص است این است که بسیاری از سبکهای مادیگرایانه بخصوص غربیها در موضوع بهداشت و درمان در جامعهی ایران پیدا شده و در حال گسترش شدید است ولی جنبههای انسانی آنها کمتر و یا اصلاً نه! در واقع باید گفت که نه تنها در پزشکی بلکه در شاخه های دیگر نیز اگر کمی تأمل شود، در بسیاری از موارد، تنها تعدادی از ظواهر و مسائل و نکات سطحی و عیبدار کشورهای پیشرفتهی دنیا را جذب میکنیم و خوبیها و مسائل عمیقتر را اغلب نه. شاید بسیاری از این مسائل به سطح دانش و درک ما بر گردد که هر کدام تفسیری خاص از موضوعی داریم حتی اگر تخصص ما نباشد! و بسیاری از ما سعی میکنیم که برداشتمان و کارمان را خوب و کامل جلوه دهیم! اینکه مثلاً بحث خصوصیسازی را بسیاری اصرار دارند که برای شرایط کنونی ایران در همه زمینهها اعمال کنند یکی از آن مسائل است که در بسیاری از زمینهها و کارها نه چندان بوی انسانی و نه عدالتخواهانه میدهد بجز مادیگرایی و هر که هرچهبه نفعش بود انجام دهد! دولت هم چندین سال است که این گونه کارها را انجام میدهد و اینکه حق و حقوق مردمان جاههای مختلف که شرایط مختلف جغرافیایی، طبیعی، فرهنگی و ... دارند و امکانات و شرایط برابری با جاههای دیگر ندارند، با آن سیاستها چه میشود، بحث است آن هم وقتی که بسیاری از مسائل در کشور بطور متمرکز بررسی و تصمیمگیری میشود.
واقعیتی روشن است که پزشکان پردرآمدترین اقشار جامعه ایران هستند. در واقع بجز کسانی که یا از اساس! سرمایهدار و کارخانهدار بودهاند و یا از رانتهای مختلف استفاده کرده و میکنند و به نوعی کارهای خصوصی و نیمهخصوصی انجام میدهند، از میان کسانی که کارهای هم دولتی و هم خصوصی انجام میدهند و به نوعی وابسته به دولت هستند اغلب پزشکان بیشترین پول را میبرند. تا این جا که ظاهراً مسئلهای نیست و طبق قوانین نانوشته هر کسی هرچه بیشتر توانست ببرد، راه قانونی موجود را ظاهراً طی میکنند! ولی بحث تنها پول نیست! بلکه اینکه در مقابل پولی که میگیریم کار کافی انجام میدهیم و احساس مسئولیت در مقابل کار داریم و اینکه میدانیم به چه دلیل و تحت چه شرایطی، شاید با پایمال کردن حقوق بسیاری دیگر ترقی نمودهایم، سؤالات اساسی هستند.
بسیاری از متخصصان پزشکی بطور متوسط در سه جا کار میکنند. بیمارستانهای دولتی و خصوصی، مطبهای خصوصی و دانشگاههای اغلب دولتی. اگر حداقل قانون موجود در این زمینهها رعایت شود بعید است کسی بتواند به این سه وظیفه بطور درست و قانونی برسد. سوای از این، آیا کسی در شغلی به این حساسیت ارتباط با جسم و جان انسان، توانای این همه کار را دارد بحث دیگری است. این جاست که باید گفت جاهایی از کار میلنگند! که نتیجهی مهم آن هم عدم انجام درست بسیاری از وظایف و خسارتهای مادی و معنوی فراوان است. آن ویزیتهای یک دقیقهای، آن کلاسهای درسی تق و لق! عدم حضور کافی در دانشگاه و انجام تحقیقات درست، آن تعداد عملهای ناموفق و بازی با جان انسانها و آن پرخاشگری و بیاحترامیها به بیمار و خانوادهی بیمار از این نتایجاند که بسیاری از آن ها به هدف پول انجام میشوند و اینکه مقصران کیستند بحث این جا نیست. البته باید گفت که یک عالم واقعی بایستی خودش خط دهنده و تعیین کنندهی شرایط درست باشد نه اینکه غوطهور در جو اشتباه و حتی مبدع سبکهایی مانند زیرمیزی و ... باشد . وقتی که هر کدام از ما خود قوانین را رعایت نمیکنیم و بیشتر از اصلاح خود به دنبالگیر دادن و ایراد گرفتن سلیقهای به این و آنیم، لازم است نهادهایی ناظر واقعی و بیتعارف برکارمان بطور تخصصی بدون در نظر گرفتن معیارهای سلیقهای و ملاحضات خاص در راستای خدمت کردن واقعی و نه شعاری به مردم موجود توجه داشته باشند.
ممکن است کسی بگوید که پزشکان زحمت کشیدهاند و حقشان است که بیشتر ببرند! این گفته ممکن است در کل درست باشد ولی در جزئیات داری نقص است. اولاً اینکه باید معین شود که آیا دولت و سیستم حکومتی شرایط و امکانات برابر لازم را برای تمام افراد بوجود آورده است که آنها نتوانسته اند مثلا\" پزشک یا هر تحصیل کرده و متخصص دیگر شوند. اگر در جامعهای با شرایط و فرصتهای یکسان بوجود آمده برای همه، عدهای خود نخواهند یا تنبل باشند و یا به هردلیلی از جانب آنها، نتوانند ترقی کنند این گفته درست است اما واقعیت این است که لااقل در ایران این طور نیست. بسیاری از مردم ما و طبقات فقیر جامعه در حداقلهای زندگی دست و پا میزنند و بسیاری از کودکان و نوجوانان در عمل شرایط و بستر لازم برای ادامه تحصیل یا رسیدن به موفقیتهای دیگر ندارند و یا در عوالم دیگر قرارگرفتهاند که به این موضوعات کمتر فکر میکنند. در ثانی، حتی با آن امکانات حداقلی که برای عدهای فراهم بوده که به رقابت با آنهای با وضعیت بهتر بپردازند کجا و کی حق انتخاب چندانی برقرار بوده است؛ مثلاً در جامعهی ایران چند درصد از تحصیل کردگان دانشگاهی رشتههای تحصیلی را با علاقه انتخاب میکنند؟ مسلماً اکثراً از روی اجبار و با این تصور که زندگی بهتری بدست آورند، بوده است. اکنون فرض کنید کسی رشتهی تاریخ خوانده است آیا درست است که با مدرک دکترای تخصصی دنبال کار بدود یا حداکثر یک تا دو میلیون تومان حقوق بگیرد که از گرسنگی نمیرد و آن گاه مگر چه تفاوتی فاحشی است که پزشکی به ماهی ٢٠٠ میلیون تومان نگوید پول! ثالثاً، آیا آزمونهای ورودی دانشگاههای ما بطریق خیلی استاندارد و عادلانهای دانش آموزان را گزینش نمودهاند که با تفاوتهای کم، عدهای پزشکی و زیرشاخههای آن قبول شوند و عدهای مثلاً زمینشناسی و شیمی یا کشاورزی، با شرایط و آیندهی کاملاً متفاوت شغلی و زندگی. بعد از آن هم توقعات بسیاری از آن افراد خاص بسیار بالا میرود و عدهای با دید تبعیض به تحصیل کردگان دیگر مینگرند! و بسیاری خودشان را بالاتر از همه میدانند! چون مثلاً در کنکور، پزشکی قبول شدهاند و بعد از مدتی پزشکی متخصص یا داروساز یا دندانپزشک میشوند. آیا تفاوت این قدر زیاد بوده است که الان در نحوهی زندگی و درآمد افراد این تفاوتهای آن چنان زیاد دیده شود. ثادثا\"، همه میدانند که آیا رشتههایی مانند ریاضی و فیزیک بیشتر درس و سختی علمی را متحمل میشوند یا پزشکان! به قولی درس و علم جدیتر را آنها میخوانند پولش را پزشکان میبرند! حتی مهندسان هم به گردپای پزشکان در ایران نرسیده و نخواهند رسید حداقل از نظر مادی و پول درآوردن به هر قیمت البته!
باید گفت که همین اجبارهای به تحصیل در رشتههای دیگر و درآمدزا بودن رشتههای مانند پزشکی یا حتی حقوق در بعضی جاها، باعث ایجاد ناهنجاریهایی در جامعه و حتی در میان تحصیل کردگان شده است. \"عقده\" تحصیل در یک رشتهی خاص به علت جایگاه تبعیص آمیزی که در جامعه برای بعضی شاخهها و متخصصان آنها، مانند پزشکی، رایج شده است قسمتی از مشکلات جانبی را موجب میشود. اینکه متأسفانه علاقه در انتخاب شاخه، مطالعه و حرفه و کار در زندگی کمتر دخیل بوده و جامعه هم آن چنان رشد نکرده که بفهمیم که هر شغل و کاری باید به جای خود محترم و ارزشمند باشد چه یک کارگر و کشاورز ساده تا بالاترین متخصص و صاحب منصب! این نگاه تبعیضآمیز را باید بخصوص آدمهای متخصص بین خود و در واقع با عمل خود،کمرنگ کنند و اینکه خود پیشگام نهضت برابر نگریستن به انسانها، محترم بودن تمام شغلها و تحقیر نکردن انسانها بخاطر ترقی نکردن در فازهای مقبولتر جامعه، که در اغلب موارد در اثر نبودن فرصتها و امکانات ترقی برابر و بیعدالتیها بوده است، نشان بدهیم که علم و دانش مان اندکی واقعی است!! - البته باید به این نکته هم توجه داشت که این دیدگاه محترم دانستن همه، مسلماً باعث مساوی در نظر گرفتن همه چیز نمیشود که البته در بسیاری از موارد این طور نیست مانند همین تفاوتهایی که برای نمونه در درآمدهای پزشکی با رشتههای دیگر وجود دارد! البته نه در این حد غیرقابل قبول و افراطی! اما اینکه آیا یک متخصص مثلاً سیاست یا تاریخ با یک متخصص ریاضی یک زحمت و کار را انجام میدهند که برای نمونه در مدارس و دانشگاهها و دیگر مراکز یک دریافتی داشته باشند بحث و سؤال دیگری است!
بسیاری از این نگاههای خیلی تبعیضآمیز باعث شده است که دستمزد گروههایی مانند کارگران در کشورهایی مانند ایران همواره کمترین مقدارها نسبت به مشاغل دیگر باشد در حالی که بیشترین بار کاری واقعی بردوش آنهاست و بطور مشابه برای کشاورزان سطح متوسط و پایین و دیگر اقشار با کارهای مشابه. خوب! اکنون در نظر بگیرید دریافتی بین کمتر از ٥٠٠ هزار تومان تا حداکثر یک میلیون تومان بسیاری از مردم و طبقات جامعه از کارگر و کارمند تا شغلهای متداول دیگر و مقایسهای کنید با پولی که یک شخص دیگر که مثلاً از راه رانتهای بیشمار یا بقولی دیگر زرنگ بازیها میبرد و یا مقایسه کنید با موضوع بحث این جا، یعنی با درآمد یک پزشک متخصص! که در بسیاری موارد قابل قیاس نیست؛ از ٣٠ ثانیه ٢٠ هزار تومان تا یک روز بیست هزار تومان تفاوت چقدراست؟! و اگر عضوی از خانوادهی کارگری و یا دیگر اقشار ضعیف اقتصادی دچار بیماری شوند با کدام حمایت و پول و درآمد و حقوق باید جوابگوی این همه تورم و بیعدالتی بود. حالا بحث هزینه های دیگر زندگی بماند که هر کدام ماجرای مشابهی دارند و البته در اینجا ما تنها از پزشکی صحبت میکنیم! بنابراین، به وضوح یک نوع ناهمگونی و عدم تناسب بین درآمد و سطح زندگی پزشکان بطور اخص با بسیاری از مردمی که با آنها سر و کاردارند وجود دارد و بنظر نمیرسد که در جامعهی مترقی و توسعه یافته این چنین مواردی هنجار و مناسب باشند.
متأسفانه بسیاری از این مشکلات جامعه ما بدجوری به هم مرتبطند مانند اینکه به بعضی افراد و شغلها و پستها! نیز به دید خاصی نگریسته میشود و بخصوص که دارندهی آن هم خواهان ارج و قرب بیشتراست! شاید در کلیت مسئله مشکلی نباشد ولی متأسفانه باید گفت که این دید انحصارگرایی مختص تنها پزشکان نیست بلکه ما در سیاست، جامعه و ... همین را داریم. مثلاً کسی را در نظر بگیرید که شرایطی برایش فراهم بوده یا شده و پست و مقامی به دست آورده است؛ خوب اینجا بحث این است که شاید بسیاری کسانی دیگر شرایط آن شخص را و حتی خیلی بهتر هم داشتند و اگر آن موقعیتها را بدست میآوردند یا بدست آورند بهتراستفاده میکردند یا کنند. اینکه ما از چند شخص مثلاً در جامعه و كشوری بت بسازیم که فلان نماینده، وزیر یا وکیل یا حتی رئیسجمهور یا شاه و فرزند شاه! چنین است و چنان است، درحالی که اکثراً عملکردشان معلوم است، و دایرهب کشوری پهناور را به تعدادی افراد محدود کنیم که هم مسئولیتها و هم انجام کارها بین خودشان دست به دست بگردند بیشتر شبیه جکی تلخ است تا ماجرایی شیرین. این گونه انحصارها در همهی امور و کارها بیشک نه تنها نشانهی پیشرفت و دمکراتیک بودن جامعه نیست بلکه حداقل تاریخ نشان داده که انحصارگرایی در هر کار و زمینهای عاقبتش شکست مسلم است چه در پزشکی باشد چه در سیاست و چه پست و مقام.
علم و دانش واقعی و نیاز جامعه ما!
اکنون بحثی که پیش می آید در مورد ارزش گذاری و اولویت بخشیدن به شاخههای علمی در ایران است! بنده هنوز هم معتقدم که بیش از هر شاخهی علمی اکنون هم میتوان گفت درصد غالب نیاز و در واقع خواست کشور به پزشک است تا متخصص فلسفه، اجتماع، تاریخ، ریاضی و فیزیک و حتی برق و مکانیک و... . چرا؟ جواب واضح است: فعلاً جامعه و کشور مترقی کافی نیست. شاید تنها شاخهای علمی که میتوان گفت همه به نوعی به آن اعتماد دارند و از خدمات آن \"مجبورند\" استفاده کنند و بدون تجویز آن کاری انجام نمیدهند همین پزشکی و شاخهها و زیرشاخههای مختلف آن است چون به آن نیاز داریم! ولی واقعیت این است که فعلاً آن قدر رشد نکردهایم که از بسیاری از علوم و دانشهای دیگر هم درکی واقعی داشته باشیم و هم به آن در عمل نیازمند باشیم. بنظر میرسد در کشورهای توسعه یافته، نیاز آنها، در اغلب شاخههای علمی، بیش از هر چیز، علم و دانش را جلو برده و میبرد. ما متأسفانه نه تنها در شاخههای علوم پایه و دانشها و علوم انسانی، ارزشها و جهتها و نیازها را در عمل بطور شفاف معین نکردهایم، حتی در رشتههای فنی و مهندسی هم فعلاً ارزشها را درست تعریف ننمودهایم. از جمله این راههای سطحی، که در بسیاری از موارد با پیشرفت واقعی شاخههای مخلف کشور فرسنگها فاصله دارد، تنها تولید مقالات علمی به هر قیمتی است. اینکه ما سالیانه دهها هزار مقاله علمی بینالمللی تولید میکنیم ولی چرا جامعهمان مشکل دارد، حتی در آن فازهایی که مقالات علمی فراوان تولید کردهایم؟! هر چند باید گفت که بعضی از رشتهها از اساس مطالعات نظری انجام میدهند، مانند ریاضی و اغلب فیزیک نظری از علوم پایه که حتی در جوامع پیشرفته هم معنا و مفهوم واقعی آن تحقیقات فعلاً مشخص نیست! ولی در بسیار فازهای دیگر از انسانی، فنی و مهندسی و پزشکی و علوم پایه پیشرفت واقعی را ممکن است و میتوان در عمل هم دید و آن وقتیست که نتیجهی آن تحقیقات و مقالات به درد جامعه بخورد، طبق سفارش بخشهای مربوطه و با توجه به نیاز باشد و امور مربوط به آنها در اجتماع، بهتر به پیش بروند.
متأسفانه بسیاری از برنامههای آموزشی این کشور از سیستمهای غربی بدون توجه و ارزیابی به نیاز جامعه ما گرفته شده است. اینکه آیا سیستم آموزشی ایالات متحده و سرفصلها و مراجع درسی آنها برای جامعهای با شرایط و مشکلات و مزیتهای ما سازگاری داشته و دارد، نکتهای دیگر است. البته مسلماً منظور این نیست که تعریف علم در این جا و آن جا را متفاوت نماییم! بلکه ارزشگذاری و به عبارتی معروفتر \"بومیسازی\" و توجه به نیاز جامعه و كشور با شرایط موجود به شاخههای خاص و تحقیق در آنها است.
اینجا نیز دو نکته دیگر وجود دارد یکی اینست که به علم و دانشهای مختلف نگاه \"مجرد\" و تک بعدی داشته باشیم یعنی مثلاً شما متخصص فلان رشته، بنشین و کار تخصصی را انجام بده و به شکل مقاله و نوشتههای علمی بیرون بده و کار به کار مسائل دیگر نداشته باش! آنچه بنظر میرسد که در ایران اکنون در جریان باشد، همین نگاه است. یعنی علم و دانش در شاخهی مربوطه از بطن جامعه و زندگی مردم که با آن شاخه مرتبط است جدا باشد و شما کارخود را بکن و امور تخصصی در رشتهی شما یا خودبخود انجام میشوند! یا جامعه و زندگی مردم خودشان راهی را مییابند! این بخصوص در مورد علوم و دانشهای انسانی بطور مستقیم و در مورد علوم دیگر بطور غیرمستقیم در جامعه ما متأسفانه کم و بیش برقرار است. گزینهی درستتر که نماد ترقی و پیشرفت واقعی است ارتباط شاخههای تخصصی بطور واقعی با قسمتهای مرتبط با آنها در جامعه است. وقتی که این فعل و انفعالات بین متخصص و مشکل در جامعه در آن شاخه به وجود آمد، آن گاه بیشک انتظار پیشرفت واقعی را باید داشت. پس این سؤال اساسی است که آیا میتوان با جدا کردن علم و دانش از زندگی و جامعه، ترقی و پیشرفت واقعی را دید و یا متصور شد؟! به عنوان مثال در علوم اجتماعی اگر به فرض صد هزار تولید علمی به شکل مقاله و مجله و کتاب هم موجود باشند بعید است متخصصان بیطرف قبول کنند که جامعهی ایرانی اکنون و آنچه در آن میگذرد، مترقی و پختهی واقعی است. به عنوان مثالی ملموستر، رشتههای فنی مهندسی را مثال میزنم. در بسیاری از دانشگاههای ایران تا دکترای تخصصی همه رشتههای فنی و صنعتی را داریم مانند برق، کامپیوتر، مکانیک و ... . اکنون سؤال این است که چرا با وجود این همه استاد، دانشیار و استادیار و دانشجوی دکتری و فوق لیسانس و لیسانس، مثلاً چند موتور خودروی ملی نداریم یا نمیتوانیم تمام قطعات یک خودرو را تولید کنیم و یا مثلاً مهندسی نرم افزار و ساختن نرم افزارهای ما در دنیا حرف چندانی برای گفتن ندارد و یا کدام سخت افزار کامپیوتر پیشرفته را میتوانیم تولید کنیم و یا کدام قطعات الکترونیکی پیشرفته با اعتبارجهانی قابل تولیدند. شاید بنده مطلع نباشم ولی بنده بعید میدانم موارد بسیار برجستهای موجود باشند. چرا؟ همان طور که در بالا گفتم جدا کردن علم از زندگی و بخشهای مختلف آن و رویکردها و بسیاری از سیاست گذاریها نچندان درست دلیل عمده هستند. اینکه نوشتن مقاله \"آی اس آی\" نشانهی پیشرفت مثلاً مهندسی مکانیک ایران باشد از آن حرفهاست، حتی اگر سالی ١٠٠ هزار تا باشد، چرا که ناظری مانند من واقعیت مکانیک ایران را میبیند که رشتهای که اساساً فنی است باید کار عملی آن را انجام دهد نه به هر قیمتی مقاله بنویسد چه که ما تولید علم کرده و میکنیم! پس یکی سیاست علمی موجود است و دیگری جدا شدن آن در این مورد از صنعت. آیا نمیشود که معیار دفاع از پایان نامهی کارشانسی ارشد یا رسالهی دکتری مثلاً رشتهی مکانیک نه به مقاله علمی باشد بلکه به وارد شدن در کار اصلی آنها که همان عمل است، باشد به صورتی که مثلاً چند دانشجوی دکتری روی ساخت موتوری کار کنند یا حتی چند دانشگاه و مرکز تحقیقات علمی کشور با هم همکاری کنند. حتی اگر یک مقاله از آن بیرون نیاید آن کار ماندگاری برای کشور خواهد بود و بطور مشابه در شاخههای مختلف دیگر. جالب است بگویم که بسیاری از دانشگاهها و مراکز آموزشی و پژوهشی کشور برای طراحی نرم افزارهای کاربردی مختلف مانند وبسایتهای اینترنتی دانشگاهی از شرکتهای بیرون از دانشگاه استفاده میکنند درحالی که در همان دانشگاهها چندین متخصص نرم افزار وجود دارند که درسش را خوانده یا میخوانند و یا تدریس میکنند و به اصطلاح استادش هستند!
البته باید گفت که در این مورد نیز \"علوم پزشکی\" بیشترین ارتباط مستقیم را با جامعه مرتبطش دارد و در واقع همان کنش و واکنش دو طرفه بین متخصص پزشکی و بیمار برقرار است و اغلب تحقیقات هم مسلماً با توجه به واقعیات جامعه انجام میشوند؛ اما سؤال اصلی مطالب و معضلات ذکر شده در بالا هستند از جمله عمق کارهای علمی که انجام میشود و اینکه به چه هدف و بخصوص به چه قیمتی. انجام چند کار فشرده و بیشتر دنبال مادیات بودن و تلاش بیشتر برای به دست آوردن پول بیشتر فقط برای زندگی شخصی و منافع خود، آیا روند مطلوبیست و آیا از آن با آن همه فشردگی و استرس کاری، نتایج مطلوب بیرون میآیند؟
بسیاری از این گفتههای اخیر درصورتی قابل تحقق هستند و یا جواب مطلوب را میدهند که ما علم و دانش را به معنای واقعی کلمه با معنای عام و جهانی قبول کنیم و البته با توجه به اینکه بومیسازی علم و دانش مسلماً نفی تعریف و کارکرد اصلی آنها نیست و نباید هم باشد. اگر علم را قبول کردیم پس بایستی عواقب آن را هم بپذیریم هر چند به ضرر حتی اعتقادتمان باشد! علم صریح، بیپرده و با دلیل و استدلال مسائل در حیطهاش را مورد بررسی قرار میدهد و نارسائیها و خوبیهای واقعیات موجود را میگوید. در علوم انسانی بطور مستقیم این بینش به علم، نیاز به ظرفیت فکری و پذیرش اجتماعی و به عبارت دیگر آزادیهای فکری زیادی دارد. در شاخههای دیگر هم کماکان بحث همین است که همان پذیرش واقعی علم و عالم و واگذار کردن مسئولیتها در شاخههای تخصصی به متخصصان مربوطه با نظارت تخصصی بر آنها در عین آزاد گذاشتن انجام کار علمی و وارد شدن به بطن اجتماع در ارتباط با آن شاخهها است. در واقع باید بپذیریم که خیرخواه واقعی و بدون تغییر بنیادی جوامع در طول تاریخ، بیش از هر چیز دیگر علم و دانش و دانشمندان و عالمان واقعی بیطرف بوده و خواهند بود.
مشکلاتی دیگر از بهداشت و درمان مردم و چند راه حل دیگر
از هزینههای دارو و درمان و کیفیت آنها و خدمات ارائه شده، کمتر بحث کردم چه که هدف اصلی این نوشته پزشکان است که آیا آنچه از جیب مردم و از دولت دریافت میکنند عادلانه است و متناسب با تخصص، توانایی و کار و فعالیت آنهاست، درصورتی که بسیاری از آنها در چندین جا کار میکنند از بیمارستانهای دولتی و خصوصی تا مطبهای شخصی تا هیأت علمی دانشگاههای مختلف،کیفیت خدمات آنها، احترام به مراجعین و رعایت قوانین نه فقط پولی بلکه درمورد وقت و امکانات و از همه بدتر پدیدههای شرمآوری مانند زیر میزی و در بسیاری از موارد بازی کردن با جان انسانها به خاطر پول بردن بیشتر و بدنبال مادیات بودن در کل به هر قیمتی است حتی اگر قیمتش جسم و جان انسان و زندگی او باشد!؟ این درحالیست که اکنون بقولی بیش از ٢٥٠٠ سال از سوگند نامهی پزشکی بقراط گذشته است که در آن تأکید شده است بر نهایت کمک به بیماران، رعایت عدالت و عدم سوء استفاده از بیماران و اینکه گفته است که\" با پرهیزگاری و تقدس زندگی و حرفه خود را نجات خواهم داد\". اینجا از مشکلات و بدیها بیشتر گفتیم در حالی که بیشک در میان این قشر نیز فراوان انسانهای شریف و انسان دوستی وجود دارند که مسلماً روی بسیاری از سخنان و انتقادهای تند این نوشته با آنها نیست.
به هر روی، واقعیت این است که پزشکی مانند آب و نان! از نیازهای روزمره مردم در عصرحاضرشده است. در این که در ایران نیز این شاخهی علمی در واقع رشد کرده است کمتر شکی وجود دارد و در مقایسه با کودکی خودم! که پزشکان عمومی \"هندی\" را میدیدم که در مراکز درمانی شهرستان شیروان - چردول دارو تجویز میکردند و یا اندک پزشکان متخصص در شهر ایلام، اکنون تعداد زیاد شده هر چند برای نمونه در ایلام و شهرستانهایش تعداد و تخصص آنها کافی و جوابگو نیست در کنار کمبود زیربناهها و امکانات مرتبط دیگر. اما با این وجود، وضعیت در کل نسبت به سالیان پیشین به مراتب بهتر شده و میشود ولی در کنار خوبیها، نقصها و بدیها زیادی هم همچنان که تعدادی از آنها گفته شد بیداد میکنند. برای تعداد بسیاری از پزشکان متخصص \"طرحی\" و یا معدود کسانی که حتی با انتخاب! به ایلام، از جاههای دیگر، آمدهاند بهتر است بگویم که مردمان این دیار، بقول معروف، \"موش آزمایشگاهی\" شدهاند. بسیاری از آنها این جا را به عنوان جای نابی برای پول در آوردن یافتهاند که با چند سال بودن در آن میتوانند برای یک عمر ذخیره کنند! در حالی که جزء کم امکاناتترین و مظلومترین مردمان این کشور در این جا قرار گرفتهاند. در بسیاری از موارد همان غیربومیان \"نمک خور و نمکدان شکن\" در صدر درست انجام ندادن وظایف خود در پزشکی نیز در ایلام هستند در کنار توهینهای که همواره مبذول میدارند- و البته که مقصود انکار مشکلات موجود در منطقه و یا تبرئهی بومیان آن چنانی هم نیست. در زمینهی پزشکی هم سیاستهای بالادست و دید سراسری و متمرکزگرایانه وزاتخانههای مربوطه آن چنان برای جاهای توسعه نیافته بنظر مناسب و قابل قبول نبوده و نیست. اینکه سهمیههای اختصاص یافته در کنکورها و آزمونها و امکانات پزشکی به این مناطق کافی نیست بطوری که نیاز به متخصصان غیربومی همچنان وجود دارد که اکثراً درکمترین مدت زمان ممکن و بعد از گذراندن کارورزی و تعهدشان از منطقه خارج میشوند و یا اینکه تعدادی ماندگاری کافی ندارند را باید مسئولان مربوطه پاسخ دهند. این که آیا بایستی تمام مناطق کشور و بخصوص اقشار ضعیف اقتصادی هزینههای درمان یکسانی با ثروتمندان بپردازند نیز به نظر نمیرسد که عادلانه و انسانی باشد.
اینکه حق مردم در این زمینه چیست و آیا وظیفهی دولتها نیست که کمترین فشار را از دوش مردم به خصوص ضعیف اقتصادی جامعه بردارند؛ خود صنف پزشکان تا چه حد توانستهاند و میتوانند خود را قانع کنند که هزینههای کمتری بر مردم تحمیل کنند و اگر در زمینهای هم تخصص واقعی ندارند به مردم دارو و درمان اشتباهی ندهند تا آنها صد عارضهی دیگر بگیرند! یا این که با آزمایش و خطا کسی را به اتاق عمل نبرند! اینکه تعرفههای پزشکی را بر ی چه معیارهای وضع میکنند، این که چرا باید هزینههای پزشکی از بسیاری از خدمت دیگر بالاتر باشد و این که چرا باید مردم، اغلب هزینهی آن را پرداخت کنند سؤالات جدی هستند. ابزارهای نظارت بر کار پزشکان و اینکه طبق حتی قانونهای خودشان وظایف و کارشان را درست انجام دهند بحث دیگری است. این که آیا ممکن است که مکانیسمی ایجاد شود تا کیفیت کار پزشکان فدای کمیت نشود و سقفی برای درآمد و کنترل کیفیت کار آنها قرارداده شود، نیز مورد بحث و سؤال است.
متأسفانه نکتهی مهم این است که به قولی اغلب پزشکان برای خود میبرند و میبافند! درست است که گفته میشودکه کار باید دست متخصص آن باشد ولی به نظر، اغلب ما بعضی از مسائل را خوب دریافت نمیکنیم و در تصمیم گیریها و قضاوتها دچار اشتباه میشویم! این که آیا مدیران و تصمیمگیران جایی مانند وزارت بهداشت، تنها باید از بین پزشکان متخصص باشد سؤال است؟ آیا \"مدیریت\" وزارت بهداشت حتماً لازم هست تنها دست کسانی باشد که اکثراً به ضرر خودشان و الزاماً به نفع مردم رأی نمیدهند!؟ به هرحال مردم به عنوان طرف مراجعه بسیاری از کارها و به خصوص در مورد بهداشت و درمان لازم است با مرجعی در حمایت از آنها و یا حداقل بیطرف سر و کار داشته باشند بخصوص در مسئلهی بهداشت و درمان آنها. البته که در کارهای تخصصی مانند تحقیقات، پزشک بودن و یا مدیریتهای دانشگاهها و پژوهشگاههای پزشکی که کارهای تخصصی هستند، بیشک خود پزشکان صلاحیتدار هستند.
نکتهی دیگر تعداد فارغ التحصیلان و پزشکان متخصص در شاخههای مختلف با توجه به نیاز جامعه است و یا توزیع نایکنواخت آنها در نقاط مختلف کشور و سهمیههای مناطق مختلف است. برای بنده سؤال است که چرا در بسیاری از رشتههای که عملاً بدرد شرایط و حال و روز جامعهی ایران اکنون کمتر میخورند آن قدر متخصص بیرون میآید ولی در پزشکی ظرفیتها و سهمیهها محدود است. اگر به وضع موجود به عنوان دیدگاه مادی عرضه و تقاضا بنگریم باید گفت که در بسیاری از مناطق تعداد پزشکان جوابگویی تعداد بیماران نیست و از همین مسئله نیز ناهنجاریها و بیقانونیهای فراون بر میخیزد که تعدای از آنها را گفتیم و این یعنی انحصار! به نظر میرسد که بتوان بجای افزایش ظرفیت چند برابری رشتههای دیگر و عملاً کم کاربرد برای جامعه و شرایط کنونی کشور، ظرفیت پزشکی و پذیرش آن را چند برابر کرد به خصوص در تربیت متخصصان مجرب با رعایت عدالت واقعی. در این میان اختصاص سهمیه های بیشتر به افراد ساکن در مناطق کم امکانات و محرومتر، مانند ایلام، مطالبهی بحق و جدی است این درحالیست که بسیاری از متخصصان غیربومی به دلایل مختلف در منطقهی ماندگار نمیشوند علاوه مشکلات دیگری که حضور آنها ایجاد میکند. برطرف کردن کمبود امکانات در این مناطق در شرایط حاضر تنها با کمک و ارادهی دولت و تدوین سیاستهای درست و عادلانه جدید امکان پذیراست.
امیدوارم که نه درحرف بلکه به طور واقعی و در عمل، شاهد باشیم که در آیندهی نزدیک کمتر کسی در اثر نبود امکانات بهداشتی- درمانی و یا نبود پزشک متخصص یا سهلانگاری بعضی در انجام وظایف قانونی و انسانی و یا ناتوانی اقتصادی در تنگنا و فشارهای فراوان قرار گیرد و یا مجبور به رفتن به شهرها و مناطق دیگر با مشکلات بیشمار دیگر برای انجام چنین خدمات بهداشتی- درمانی و پزشکی باشد و یا اینکه خسارتهای مادی و معنوی دیگری را در اثر عدم رعایت درست عدالت و وجود تبعیض متحمل شود.
درآمد! و واقعیاتی موجود
خوشبختانه! فعلاً مجبور نیستم زیاد به پزشکان مراجعه کنم ولی همین محدود بارهایی که مراجعه نمودم بهانهای شد برای نوشتن این چند سطر. در سفری با خانواده، دچار گرفتگی لحظهای قلبی و اندکی گرفتگی و خشک شدن قسمتهایی از بدن شدم و برخلاف اصرار آنها برای مراجعه آنی، روز بعد! به پزشک متخصص قلبی در شهر ایلام مراجعه کردم به اتفاق یکی از اعضای خانواده. برای یک \"چک آپ\" با دو دستگاه معمولی متداول مربوطه که کلاً دهدقیقه زمان نبردند نزدیک به ٢٠٠ هزار تومان پرداخت شد البته دفترچههای درمانی هم اغلب بیاعتبارند برای آن اعمال. در عین حال میدیدم که چطور منشیها و حتی خود آن پزشک محترم، به بیماران زنگ میزدند که چرا نمیآیید الان برای انجام معایناتتان! این ماجرا در سال ١٣٩١ بود. چند ماه پیش، نیز برای
ترمیم دندان به دندانپزشکی مراجعه کردم که آنجا هم تمام هزینهها آزاد است.
ترمیم و پرکردن یک دندان نه چندان مشکل، که عکسش توسط یک منشی به دندانپزشک تحویل شد، ٣٥٠ هزار تومان برآورد شد حالا روکش و جزئیات دیگر هم بماند! قیمت جدید را هم نمیدانم به کجا رسیده! کل وقت برای انجام آن کار مسلماً حداکثر از ٣٠ دقیقه تجاوز نخواهد کرد. و چند روز پیش هم برای گرفتن تأیید یک نامهی سلامتی توسط پزشک متخصصی مراجعه کردم. کف بلیط ١٨ هزار تومان و سقف آن فکر کنم از ٣٠ هزار تومان هم میگذرد! باید گفته شود که دفترچههای درمانی هم حداکثر تا ٣٠ درصد در بعضی از امور مانند حق ویزیت معتبرند، تصور کردم که حتماً کاری خاص باید انجام شود، دختر خانم منشی محترم آن پزشک برگه را به اتاق برد و فوراً مهری زد و برگشت! ١٠ ثانیه ١٨ هزار تومان! هر چند شاید این مورد آخر از استثناها باشد!
اینها واقعیاتی است از افزایش هزینههای ویزیت پزشکان که ظاهراً حداقل در مورد رقم آن، اغلب مصوبهی رسمی نهادهای دولتی مربوطه است. از آنجا که بنده اطلاع چندانی از نقاط مختلف کشور در این زمینه ندارم تأکیدم به ایلام است هر چند بعید میدانم تفاوت چندانی در جاههای دیگر سیستم متمرکز ایران، در بارهی مسائل بهداشتی- درمانی نیز، در کار باشد بخصوص اینکه در پایتخت هم اغلب چنین مسائلی را کم و بیش دیدهایم. نکته دوم این است که مدت در نظرگرفته شده برای ویزیت یک بیمار توسط پزشک اغلب به یک یا دو دقیقه هم نمیرسد بطوری که خود بنده در مراجعه به پزشکی به یاد میآورم که وقتی بنده سؤالاتی بیشتر پرسیدم، پزشک متخصص با بداخلاقی بعد از ویزیت یک دقیقهای، غیرمستقیم گفت که برو بیرون مشتریها زیادند!! جالبتر این است که اغلب چند بیمار را همراه هم وارد اتاق پزشک میکنند و همه با هم جهاد سازندگی!! این درحالیست که حداقل طبق قانون خودشان برای هر بیمار \"متوسط زمان ويزيت براي پزشكان عمومي حداقل ١٥دقيقه، براي پزشكان متخصص حداقل ٢٠ دقيقه و براي پزشكان فوق تخصص ٢٥ دقيقه و روانپزشكان حداقل ٣٠ دقيقه\" تعيين شده است. مشخص نبودن زمان دقیق ویزیت، سرگردانی و الافی بسیاری از مراجعین از عدم رعایت درست نظم و مقررات کاری بخصوص از طرف پزشکان و مراکز درمانی نیز مورد دیگر است. تأسف و ناگواری حتی بالاتر، واقعیت بیآبرویی به اسم \"زیرمیزی\" است که رواج دارد و در بیشتر موارد به علت وضعیت فوری و خطرناک بیمار برای انجام عملی و یا کار درمانی فوری و ارژانسی توسط تعدادی از پزشکان متخصص و فوق تخصص پیشنهاد! می شود ولی در واقع چارهای جز پرداخت آن از طرف بیمار و همراهانش وجود ندارد. برای این مورد هم از اقوام و آشنایان چندین نفر را سراغ دارم که اجباراً چندین برابر هزینهی آن کار/عمل را به عنوان زیرمیزی به مثلاً پزشک متخصص مربوطه رشوه دادهاند. این درحالیست که بیشتر مردم، بخصوص در مناطق غرب ایران و بخصوص ایلام، از نظر اقتصادی در وضعیت خوبی قرار ندارند علاوه بر اینکه هرکسی مریض شد و پایش به بیمارستان و پزشک باز شد بطور عادی وضعیت و مشکلاتشان کم نیستند تا که چنین پیشنهادهای اجباری نیز قوز بالاقوز شوند. از وضعیت و قیمت و کیفیت دارو، تخت بیمارستان و بستری و موارد جانبی هم اطلاع مستقیم ندارم ولی آنچه مشخص است به موازات به هم ریختگی وضعیت اقتصادی و مدیریتهای درخشان، بخصوص در چند سال اخیر، و همچنین تحریمهای جدی خارجی و در عین حال فشار بر مردم عادی با توجه به درآمدهای تقریباً ثابت و کمتر از ماهانهی ٥٠٠ هزار و یک میلیون تومان اقشار آسیبپذیر و ضعیف اقتصادی، بیشک وضعیت مطلوبی وجود ندارد و قیمتها چند برابر شدهاند. ممکن است به افزایش تورم و هزینهی مواد اولیه در افزایش نرخ خدمات، مثلاً در دندانپزشکی، اشاره شود؛ ولی باید گفت که متأسفانه این چنین مشکلاتی در عمل بیشتر تبدیل به بهانههایی برای سوء استفاده از وضعیت و افزایش چند برابری نرخ ارائهی خدمات شدهاند درحالی که کمترین شفافیتی و نظارت درستی وجود ندارد و کسی نمیداند که در واقع پشت پردهی بسیاری از این افزایش قیمتها و امور چه میگذرد.
باید گفت که در بیمارستانهای دولتی حق ویزیت پزشکان و تعدادی کمی خدمات دیگر پایینتر و درکل قابل قبولتر است ولی تنها مزیتش همان پرداخت پول کمتر نسبت به مراکز خصوصی برای آن خدمات است. در بسیاری از موارد در آنجا هم کیفیت کم، شلوغی، وقت کوتاه ویزیت و معطلیهای طولانی وضعیت بدتری از بخشهای خصوصی را بوجود آورده است. در بسیاری از موارد، پزشکان مربوطه بیماران را به مطبهای خصوصی خود ارجاع میدهند و به عبارتی بیمارستانهای دولتی به نوعی سکوی پرتاب آنهاست! بیمارستانهای موردی دولتی خاص مانند بیمارستانهای تأمین اجتماعی هم بظاهر رایگان برای کسانی که دفترچه مخصوص به آنها را دارند بعضی خدمات عمومی و تخصصی را انجام میدهند ولی آن هم در زمانهای خاص، برای قشری خاص و بسیار محدود است. امکانات مراکز بهداشتی و درمانی و فضای آنها هم قابل نقد جدی است. معین اینست که در جایی کم توسعه یافته مانند ایلام این موارد هم وضعیت خوبی حتی در مرکز استان و بخصوص شهرستانها و شهرهای کوچک ندارند. علاوه بر این کمبود امکانات و حتی نبود متخصص مجرب در بسیاری از شاخهها معضلی اساسی است و نیاز به فکر و عمل جدی دارد.
مسائل و مشکلات بسیاری دیگری وجود دارد که بیشک کسانی که درگیر با این مسائل هستند بهتر میتوانند آنها را بیان کنند و هدف این نوشته تنها بیان اندکی از نقصها و ظلمهایی است که بخصوص به مردم در ارائهی خدمات پزشکی و درمانی و بهداشتی میشود همان طور که خدمات خوب و قابل تقدیر هم وجود داشته و دارد ولی اینجا بیشتر جای ذکر نارساییها و نقصهای جدی است نه \"به به و چه چه\".
در عین حال، باید بگویم که بنده هم شک ندارم و در واقع سراغ دارم که از پزشکان فراوان آنها انسانهای شریفی هستند که دغدغهی اولشان جان انسان و زندگی اوست و مسائل مادی در مراحل بعدی قرار گرفتهاند ولی واقعیات دیگر موجود را هم نمیشود با تعارفهای الکی و دروغین، انکار کرد. بسیاری از معضلات بنظر میرسد کلی و تابع شرایط و احوالات کلیت جامعه، مردم و بخصوص سیستمهای دولتی و حاکم بر چنین قسمتهایی است. اینکه ارزش جان و زندگی انسان برای عدهای چندان نباشد و مثلاً بیمارستانی بخاطر پول مریضی را رها کند، یا پزشکی یا هر مسئولی بخاطر \"پول\" از جان کسی بگذرد یا بخاطر پرداخت کمتر پول با زندگی کسی بازی کند واقعیتهای تلخ هستند و بیشک معلول علتهای زیاداند که بایستی در جای خود بررسی شوند. اما در این میان نقش دولت در بهداشت و درمان مردم و وظیفهای که دارد آنها را به عنوان طرف اصلی سؤال قرار میدهد. اینکه آیا نظام بهداشتی درمانی این کشور مطلوب است، سیاستهای آن را برپایهی چه دیدگاهی و توسط چه کسانی تدوین میکنند \"دیدگاه مادیگرایانه یا انسان محور و عدالت محور؟! آدمهای واقعاً معتقد به انسانیت، جسم و جان انسان و حقوق او؟! و یا کسانی که تنها ظاهراً شعار میدهند در حالی که خود وضع کنندهی بسیاری قوانین و شرایط فشار آورنده بر مردم و به نفع خودشان هستند؟!\"، حق و حقوق مردم و وظیفهی دولت در حفظ سلامتی و جان آنها چه می شود، نظارت دولت بر مراکز بهداشتی- درمانی، بیمارستانها و بخصوص پزشکان چیست و اینکه اگر نظارتی وجود دارد توسط چه کسانی یا چه بخشهایی انجام میشود و یا باید انجام شود و آیا پاسخگویی عملی وجود دارد؟
واقعیات و نگاهی دیگر به مسئله، پزشکان متخصص و کار آنها!
بنده به واقع اطلاع دقیقی ندارم که وضعیت بهداشت، درمان و پزشکان و کارشان در کشورهای پیشرفته چگونه است ولی برای ما در ایران آنچه مشخص است این است که بسیاری از سبکهای مادیگرایانه بخصوص غربیها در موضوع بهداشت و درمان در جامعهی ایران پیدا شده و در حال گسترش شدید است ولی جنبههای انسانی آنها کمتر و یا اصلاً نه! در واقع باید گفت که نه تنها در پزشکی بلکه در شاخه های دیگر نیز اگر کمی تأمل شود، در بسیاری از موارد، تنها تعدادی از ظواهر و مسائل و نکات سطحی و عیبدار کشورهای پیشرفتهی دنیا را جذب میکنیم و خوبیها و مسائل عمیقتر را اغلب نه. شاید بسیاری از این مسائل به سطح دانش و درک ما بر گردد که هر کدام تفسیری خاص از موضوعی داریم حتی اگر تخصص ما نباشد! و بسیاری از ما سعی میکنیم که برداشتمان و کارمان را خوب و کامل جلوه دهیم! اینکه مثلاً بحث خصوصیسازی را بسیاری اصرار دارند که برای شرایط کنونی ایران در همه زمینهها اعمال کنند یکی از آن مسائل است که در بسیاری از زمینهها و کارها نه چندان بوی انسانی و نه عدالتخواهانه میدهد بجز مادیگرایی و هر که هرچهبه نفعش بود انجام دهد! دولت هم چندین سال است که این گونه کارها را انجام میدهد و اینکه حق و حقوق مردمان جاههای مختلف که شرایط مختلف جغرافیایی، طبیعی، فرهنگی و ... دارند و امکانات و شرایط برابری با جاههای دیگر ندارند، با آن سیاستها چه میشود، بحث است آن هم وقتی که بسیاری از مسائل در کشور بطور متمرکز بررسی و تصمیمگیری میشود.
واقعیتی روشن است که پزشکان پردرآمدترین اقشار جامعه ایران هستند. در واقع بجز کسانی که یا از اساس! سرمایهدار و کارخانهدار بودهاند و یا از رانتهای مختلف استفاده کرده و میکنند و به نوعی کارهای خصوصی و نیمهخصوصی انجام میدهند، از میان کسانی که کارهای هم دولتی و هم خصوصی انجام میدهند و به نوعی وابسته به دولت هستند اغلب پزشکان بیشترین پول را میبرند. تا این جا که ظاهراً مسئلهای نیست و طبق قوانین نانوشته هر کسی هرچه بیشتر توانست ببرد، راه قانونی موجود را ظاهراً طی میکنند! ولی بحث تنها پول نیست! بلکه اینکه در مقابل پولی که میگیریم کار کافی انجام میدهیم و احساس مسئولیت در مقابل کار داریم و اینکه میدانیم به چه دلیل و تحت چه شرایطی، شاید با پایمال کردن حقوق بسیاری دیگر ترقی نمودهایم، سؤالات اساسی هستند.
بسیاری از متخصصان پزشکی بطور متوسط در سه جا کار میکنند. بیمارستانهای دولتی و خصوصی، مطبهای خصوصی و دانشگاههای اغلب دولتی. اگر حداقل قانون موجود در این زمینهها رعایت شود بعید است کسی بتواند به این سه وظیفه بطور درست و قانونی برسد. سوای از این، آیا کسی در شغلی به این حساسیت ارتباط با جسم و جان انسان، توانای این همه کار را دارد بحث دیگری است. این جاست که باید گفت جاهایی از کار میلنگند! که نتیجهی مهم آن هم عدم انجام درست بسیاری از وظایف و خسارتهای مادی و معنوی فراوان است. آن ویزیتهای یک دقیقهای، آن کلاسهای درسی تق و لق! عدم حضور کافی در دانشگاه و انجام تحقیقات درست، آن تعداد عملهای ناموفق و بازی با جان انسانها و آن پرخاشگری و بیاحترامیها به بیمار و خانوادهی بیمار از این نتایجاند که بسیاری از آن ها به هدف پول انجام میشوند و اینکه مقصران کیستند بحث این جا نیست. البته باید گفت که یک عالم واقعی بایستی خودش خط دهنده و تعیین کنندهی شرایط درست باشد نه اینکه غوطهور در جو اشتباه و حتی مبدع سبکهایی مانند زیرمیزی و ... باشد . وقتی که هر کدام از ما خود قوانین را رعایت نمیکنیم و بیشتر از اصلاح خود به دنبالگیر دادن و ایراد گرفتن سلیقهای به این و آنیم، لازم است نهادهایی ناظر واقعی و بیتعارف برکارمان بطور تخصصی بدون در نظر گرفتن معیارهای سلیقهای و ملاحضات خاص در راستای خدمت کردن واقعی و نه شعاری به مردم موجود توجه داشته باشند.
ممکن است کسی بگوید که پزشکان زحمت کشیدهاند و حقشان است که بیشتر ببرند! این گفته ممکن است در کل درست باشد ولی در جزئیات داری نقص است. اولاً اینکه باید معین شود که آیا دولت و سیستم حکومتی شرایط و امکانات برابر لازم را برای تمام افراد بوجود آورده است که آنها نتوانسته اند مثلا\" پزشک یا هر تحصیل کرده و متخصص دیگر شوند. اگر در جامعهای با شرایط و فرصتهای یکسان بوجود آمده برای همه، عدهای خود نخواهند یا تنبل باشند و یا به هردلیلی از جانب آنها، نتوانند ترقی کنند این گفته درست است اما واقعیت این است که لااقل در ایران این طور نیست. بسیاری از مردم ما و طبقات فقیر جامعه در حداقلهای زندگی دست و پا میزنند و بسیاری از کودکان و نوجوانان در عمل شرایط و بستر لازم برای ادامه تحصیل یا رسیدن به موفقیتهای دیگر ندارند و یا در عوالم دیگر قرارگرفتهاند که به این موضوعات کمتر فکر میکنند. در ثانی، حتی با آن امکانات حداقلی که برای عدهای فراهم بوده که به رقابت با آنهای با وضعیت بهتر بپردازند کجا و کی حق انتخاب چندانی برقرار بوده است؛ مثلاً در جامعهی ایران چند درصد از تحصیل کردگان دانشگاهی رشتههای تحصیلی را با علاقه انتخاب میکنند؟ مسلماً اکثراً از روی اجبار و با این تصور که زندگی بهتری بدست آورند، بوده است. اکنون فرض کنید کسی رشتهی تاریخ خوانده است آیا درست است که با مدرک دکترای تخصصی دنبال کار بدود یا حداکثر یک تا دو میلیون تومان حقوق بگیرد که از گرسنگی نمیرد و آن گاه مگر چه تفاوتی فاحشی است که پزشکی به ماهی ٢٠٠ میلیون تومان نگوید پول! ثالثاً، آیا آزمونهای ورودی دانشگاههای ما بطریق خیلی استاندارد و عادلانهای دانش آموزان را گزینش نمودهاند که با تفاوتهای کم، عدهای پزشکی و زیرشاخههای آن قبول شوند و عدهای مثلاً زمینشناسی و شیمی یا کشاورزی، با شرایط و آیندهی کاملاً متفاوت شغلی و زندگی. بعد از آن هم توقعات بسیاری از آن افراد خاص بسیار بالا میرود و عدهای با دید تبعیض به تحصیل کردگان دیگر مینگرند! و بسیاری خودشان را بالاتر از همه میدانند! چون مثلاً در کنکور، پزشکی قبول شدهاند و بعد از مدتی پزشکی متخصص یا داروساز یا دندانپزشک میشوند. آیا تفاوت این قدر زیاد بوده است که الان در نحوهی زندگی و درآمد افراد این تفاوتهای آن چنان زیاد دیده شود. ثادثا\"، همه میدانند که آیا رشتههایی مانند ریاضی و فیزیک بیشتر درس و سختی علمی را متحمل میشوند یا پزشکان! به قولی درس و علم جدیتر را آنها میخوانند پولش را پزشکان میبرند! حتی مهندسان هم به گردپای پزشکان در ایران نرسیده و نخواهند رسید حداقل از نظر مادی و پول درآوردن به هر قیمت البته!
باید گفت که همین اجبارهای به تحصیل در رشتههای دیگر و درآمدزا بودن رشتههای مانند پزشکی یا حتی حقوق در بعضی جاها، باعث ایجاد ناهنجاریهایی در جامعه و حتی در میان تحصیل کردگان شده است. \"عقده\" تحصیل در یک رشتهی خاص به علت جایگاه تبعیص آمیزی که در جامعه برای بعضی شاخهها و متخصصان آنها، مانند پزشکی، رایج شده است قسمتی از مشکلات جانبی را موجب میشود. اینکه متأسفانه علاقه در انتخاب شاخه، مطالعه و حرفه و کار در زندگی کمتر دخیل بوده و جامعه هم آن چنان رشد نکرده که بفهمیم که هر شغل و کاری باید به جای خود محترم و ارزشمند باشد چه یک کارگر و کشاورز ساده تا بالاترین متخصص و صاحب منصب! این نگاه تبعیضآمیز را باید بخصوص آدمهای متخصص بین خود و در واقع با عمل خود،کمرنگ کنند و اینکه خود پیشگام نهضت برابر نگریستن به انسانها، محترم بودن تمام شغلها و تحقیر نکردن انسانها بخاطر ترقی نکردن در فازهای مقبولتر جامعه، که در اغلب موارد در اثر نبودن فرصتها و امکانات ترقی برابر و بیعدالتیها بوده است، نشان بدهیم که علم و دانش مان اندکی واقعی است!! - البته باید به این نکته هم توجه داشت که این دیدگاه محترم دانستن همه، مسلماً باعث مساوی در نظر گرفتن همه چیز نمیشود که البته در بسیاری از موارد این طور نیست مانند همین تفاوتهایی که برای نمونه در درآمدهای پزشکی با رشتههای دیگر وجود دارد! البته نه در این حد غیرقابل قبول و افراطی! اما اینکه آیا یک متخصص مثلاً سیاست یا تاریخ با یک متخصص ریاضی یک زحمت و کار را انجام میدهند که برای نمونه در مدارس و دانشگاهها و دیگر مراکز یک دریافتی داشته باشند بحث و سؤال دیگری است!
بسیاری از این نگاههای خیلی تبعیضآمیز باعث شده است که دستمزد گروههایی مانند کارگران در کشورهایی مانند ایران همواره کمترین مقدارها نسبت به مشاغل دیگر باشد در حالی که بیشترین بار کاری واقعی بردوش آنهاست و بطور مشابه برای کشاورزان سطح متوسط و پایین و دیگر اقشار با کارهای مشابه. خوب! اکنون در نظر بگیرید دریافتی بین کمتر از ٥٠٠ هزار تومان تا حداکثر یک میلیون تومان بسیاری از مردم و طبقات جامعه از کارگر و کارمند تا شغلهای متداول دیگر و مقایسهای کنید با پولی که یک شخص دیگر که مثلاً از راه رانتهای بیشمار یا بقولی دیگر زرنگ بازیها میبرد و یا مقایسه کنید با موضوع بحث این جا، یعنی با درآمد یک پزشک متخصص! که در بسیاری موارد قابل قیاس نیست؛ از ٣٠ ثانیه ٢٠ هزار تومان تا یک روز بیست هزار تومان تفاوت چقدراست؟! و اگر عضوی از خانوادهی کارگری و یا دیگر اقشار ضعیف اقتصادی دچار بیماری شوند با کدام حمایت و پول و درآمد و حقوق باید جوابگوی این همه تورم و بیعدالتی بود. حالا بحث هزینه های دیگر زندگی بماند که هر کدام ماجرای مشابهی دارند و البته در اینجا ما تنها از پزشکی صحبت میکنیم! بنابراین، به وضوح یک نوع ناهمگونی و عدم تناسب بین درآمد و سطح زندگی پزشکان بطور اخص با بسیاری از مردمی که با آنها سر و کاردارند وجود دارد و بنظر نمیرسد که در جامعهی مترقی و توسعه یافته این چنین مواردی هنجار و مناسب باشند.
متأسفانه بسیاری از این مشکلات جامعه ما بدجوری به هم مرتبطند مانند اینکه به بعضی افراد و شغلها و پستها! نیز به دید خاصی نگریسته میشود و بخصوص که دارندهی آن هم خواهان ارج و قرب بیشتراست! شاید در کلیت مسئله مشکلی نباشد ولی متأسفانه باید گفت که این دید انحصارگرایی مختص تنها پزشکان نیست بلکه ما در سیاست، جامعه و ... همین را داریم. مثلاً کسی را در نظر بگیرید که شرایطی برایش فراهم بوده یا شده و پست و مقامی به دست آورده است؛ خوب اینجا بحث این است که شاید بسیاری کسانی دیگر شرایط آن شخص را و حتی خیلی بهتر هم داشتند و اگر آن موقعیتها را بدست میآوردند یا بدست آورند بهتراستفاده میکردند یا کنند. اینکه ما از چند شخص مثلاً در جامعه و كشوری بت بسازیم که فلان نماینده، وزیر یا وکیل یا حتی رئیسجمهور یا شاه و فرزند شاه! چنین است و چنان است، درحالی که اکثراً عملکردشان معلوم است، و دایرهب کشوری پهناور را به تعدادی افراد محدود کنیم که هم مسئولیتها و هم انجام کارها بین خودشان دست به دست بگردند بیشتر شبیه جکی تلخ است تا ماجرایی شیرین. این گونه انحصارها در همهی امور و کارها بیشک نه تنها نشانهی پیشرفت و دمکراتیک بودن جامعه نیست بلکه حداقل تاریخ نشان داده که انحصارگرایی در هر کار و زمینهای عاقبتش شکست مسلم است چه در پزشکی باشد چه در سیاست و چه پست و مقام.
علم و دانش واقعی و نیاز جامعه ما!
اکنون بحثی که پیش می آید در مورد ارزش گذاری و اولویت بخشیدن به شاخههای علمی در ایران است! بنده هنوز هم معتقدم که بیش از هر شاخهی علمی اکنون هم میتوان گفت درصد غالب نیاز و در واقع خواست کشور به پزشک است تا متخصص فلسفه، اجتماع، تاریخ، ریاضی و فیزیک و حتی برق و مکانیک و... . چرا؟ جواب واضح است: فعلاً جامعه و کشور مترقی کافی نیست. شاید تنها شاخهای علمی که میتوان گفت همه به نوعی به آن اعتماد دارند و از خدمات آن \"مجبورند\" استفاده کنند و بدون تجویز آن کاری انجام نمیدهند همین پزشکی و شاخهها و زیرشاخههای مختلف آن است چون به آن نیاز داریم! ولی واقعیت این است که فعلاً آن قدر رشد نکردهایم که از بسیاری از علوم و دانشهای دیگر هم درکی واقعی داشته باشیم و هم به آن در عمل نیازمند باشیم. بنظر میرسد در کشورهای توسعه یافته، نیاز آنها، در اغلب شاخههای علمی، بیش از هر چیز، علم و دانش را جلو برده و میبرد. ما متأسفانه نه تنها در شاخههای علوم پایه و دانشها و علوم انسانی، ارزشها و جهتها و نیازها را در عمل بطور شفاف معین نکردهایم، حتی در رشتههای فنی و مهندسی هم فعلاً ارزشها را درست تعریف ننمودهایم. از جمله این راههای سطحی، که در بسیاری از موارد با پیشرفت واقعی شاخههای مخلف کشور فرسنگها فاصله دارد، تنها تولید مقالات علمی به هر قیمتی است. اینکه ما سالیانه دهها هزار مقاله علمی بینالمللی تولید میکنیم ولی چرا جامعهمان مشکل دارد، حتی در آن فازهایی که مقالات علمی فراوان تولید کردهایم؟! هر چند باید گفت که بعضی از رشتهها از اساس مطالعات نظری انجام میدهند، مانند ریاضی و اغلب فیزیک نظری از علوم پایه که حتی در جوامع پیشرفته هم معنا و مفهوم واقعی آن تحقیقات فعلاً مشخص نیست! ولی در بسیار فازهای دیگر از انسانی، فنی و مهندسی و پزشکی و علوم پایه پیشرفت واقعی را ممکن است و میتوان در عمل هم دید و آن وقتیست که نتیجهی آن تحقیقات و مقالات به درد جامعه بخورد، طبق سفارش بخشهای مربوطه و با توجه به نیاز باشد و امور مربوط به آنها در اجتماع، بهتر به پیش بروند.
متأسفانه بسیاری از برنامههای آموزشی این کشور از سیستمهای غربی بدون توجه و ارزیابی به نیاز جامعه ما گرفته شده است. اینکه آیا سیستم آموزشی ایالات متحده و سرفصلها و مراجع درسی آنها برای جامعهای با شرایط و مشکلات و مزیتهای ما سازگاری داشته و دارد، نکتهای دیگر است. البته مسلماً منظور این نیست که تعریف علم در این جا و آن جا را متفاوت نماییم! بلکه ارزشگذاری و به عبارتی معروفتر \"بومیسازی\" و توجه به نیاز جامعه و كشور با شرایط موجود به شاخههای خاص و تحقیق در آنها است.
اینجا نیز دو نکته دیگر وجود دارد یکی اینست که به علم و دانشهای مختلف نگاه \"مجرد\" و تک بعدی داشته باشیم یعنی مثلاً شما متخصص فلان رشته، بنشین و کار تخصصی را انجام بده و به شکل مقاله و نوشتههای علمی بیرون بده و کار به کار مسائل دیگر نداشته باش! آنچه بنظر میرسد که در ایران اکنون در جریان باشد، همین نگاه است. یعنی علم و دانش در شاخهی مربوطه از بطن جامعه و زندگی مردم که با آن شاخه مرتبط است جدا باشد و شما کارخود را بکن و امور تخصصی در رشتهی شما یا خودبخود انجام میشوند! یا جامعه و زندگی مردم خودشان راهی را مییابند! این بخصوص در مورد علوم و دانشهای انسانی بطور مستقیم و در مورد علوم دیگر بطور غیرمستقیم در جامعه ما متأسفانه کم و بیش برقرار است. گزینهی درستتر که نماد ترقی و پیشرفت واقعی است ارتباط شاخههای تخصصی بطور واقعی با قسمتهای مرتبط با آنها در جامعه است. وقتی که این فعل و انفعالات بین متخصص و مشکل در جامعه در آن شاخه به وجود آمد، آن گاه بیشک انتظار پیشرفت واقعی را باید داشت. پس این سؤال اساسی است که آیا میتوان با جدا کردن علم و دانش از زندگی و جامعه، ترقی و پیشرفت واقعی را دید و یا متصور شد؟! به عنوان مثال در علوم اجتماعی اگر به فرض صد هزار تولید علمی به شکل مقاله و مجله و کتاب هم موجود باشند بعید است متخصصان بیطرف قبول کنند که جامعهی ایرانی اکنون و آنچه در آن میگذرد، مترقی و پختهی واقعی است. به عنوان مثالی ملموستر، رشتههای فنی مهندسی را مثال میزنم. در بسیاری از دانشگاههای ایران تا دکترای تخصصی همه رشتههای فنی و صنعتی را داریم مانند برق، کامپیوتر، مکانیک و ... . اکنون سؤال این است که چرا با وجود این همه استاد، دانشیار و استادیار و دانشجوی دکتری و فوق لیسانس و لیسانس، مثلاً چند موتور خودروی ملی نداریم یا نمیتوانیم تمام قطعات یک خودرو را تولید کنیم و یا مثلاً مهندسی نرم افزار و ساختن نرم افزارهای ما در دنیا حرف چندانی برای گفتن ندارد و یا کدام سخت افزار کامپیوتر پیشرفته را میتوانیم تولید کنیم و یا کدام قطعات الکترونیکی پیشرفته با اعتبارجهانی قابل تولیدند. شاید بنده مطلع نباشم ولی بنده بعید میدانم موارد بسیار برجستهای موجود باشند. چرا؟ همان طور که در بالا گفتم جدا کردن علم از زندگی و بخشهای مختلف آن و رویکردها و بسیاری از سیاست گذاریها نچندان درست دلیل عمده هستند. اینکه نوشتن مقاله \"آی اس آی\" نشانهی پیشرفت مثلاً مهندسی مکانیک ایران باشد از آن حرفهاست، حتی اگر سالی ١٠٠ هزار تا باشد، چرا که ناظری مانند من واقعیت مکانیک ایران را میبیند که رشتهای که اساساً فنی است باید کار عملی آن را انجام دهد نه به هر قیمتی مقاله بنویسد چه که ما تولید علم کرده و میکنیم! پس یکی سیاست علمی موجود است و دیگری جدا شدن آن در این مورد از صنعت. آیا نمیشود که معیار دفاع از پایان نامهی کارشانسی ارشد یا رسالهی دکتری مثلاً رشتهی مکانیک نه به مقاله علمی باشد بلکه به وارد شدن در کار اصلی آنها که همان عمل است، باشد به صورتی که مثلاً چند دانشجوی دکتری روی ساخت موتوری کار کنند یا حتی چند دانشگاه و مرکز تحقیقات علمی کشور با هم همکاری کنند. حتی اگر یک مقاله از آن بیرون نیاید آن کار ماندگاری برای کشور خواهد بود و بطور مشابه در شاخههای مختلف دیگر. جالب است بگویم که بسیاری از دانشگاهها و مراکز آموزشی و پژوهشی کشور برای طراحی نرم افزارهای کاربردی مختلف مانند وبسایتهای اینترنتی دانشگاهی از شرکتهای بیرون از دانشگاه استفاده میکنند درحالی که در همان دانشگاهها چندین متخصص نرم افزار وجود دارند که درسش را خوانده یا میخوانند و یا تدریس میکنند و به اصطلاح استادش هستند!
البته باید گفت که در این مورد نیز \"علوم پزشکی\" بیشترین ارتباط مستقیم را با جامعه مرتبطش دارد و در واقع همان کنش و واکنش دو طرفه بین متخصص پزشکی و بیمار برقرار است و اغلب تحقیقات هم مسلماً با توجه به واقعیات جامعه انجام میشوند؛ اما سؤال اصلی مطالب و معضلات ذکر شده در بالا هستند از جمله عمق کارهای علمی که انجام میشود و اینکه به چه هدف و بخصوص به چه قیمتی. انجام چند کار فشرده و بیشتر دنبال مادیات بودن و تلاش بیشتر برای به دست آوردن پول بیشتر فقط برای زندگی شخصی و منافع خود، آیا روند مطلوبیست و آیا از آن با آن همه فشردگی و استرس کاری، نتایج مطلوب بیرون میآیند؟
بسیاری از این گفتههای اخیر درصورتی قابل تحقق هستند و یا جواب مطلوب را میدهند که ما علم و دانش را به معنای واقعی کلمه با معنای عام و جهانی قبول کنیم و البته با توجه به اینکه بومیسازی علم و دانش مسلماً نفی تعریف و کارکرد اصلی آنها نیست و نباید هم باشد. اگر علم را قبول کردیم پس بایستی عواقب آن را هم بپذیریم هر چند به ضرر حتی اعتقادتمان باشد! علم صریح، بیپرده و با دلیل و استدلال مسائل در حیطهاش را مورد بررسی قرار میدهد و نارسائیها و خوبیهای واقعیات موجود را میگوید. در علوم انسانی بطور مستقیم این بینش به علم، نیاز به ظرفیت فکری و پذیرش اجتماعی و به عبارت دیگر آزادیهای فکری زیادی دارد. در شاخههای دیگر هم کماکان بحث همین است که همان پذیرش واقعی علم و عالم و واگذار کردن مسئولیتها در شاخههای تخصصی به متخصصان مربوطه با نظارت تخصصی بر آنها در عین آزاد گذاشتن انجام کار علمی و وارد شدن به بطن اجتماع در ارتباط با آن شاخهها است. در واقع باید بپذیریم که خیرخواه واقعی و بدون تغییر بنیادی جوامع در طول تاریخ، بیش از هر چیز دیگر علم و دانش و دانشمندان و عالمان واقعی بیطرف بوده و خواهند بود.
مشکلاتی دیگر از بهداشت و درمان مردم و چند راه حل دیگر
از هزینههای دارو و درمان و کیفیت آنها و خدمات ارائه شده، کمتر بحث کردم چه که هدف اصلی این نوشته پزشکان است که آیا آنچه از جیب مردم و از دولت دریافت میکنند عادلانه است و متناسب با تخصص، توانایی و کار و فعالیت آنهاست، درصورتی که بسیاری از آنها در چندین جا کار میکنند از بیمارستانهای دولتی و خصوصی تا مطبهای شخصی تا هیأت علمی دانشگاههای مختلف،کیفیت خدمات آنها، احترام به مراجعین و رعایت قوانین نه فقط پولی بلکه درمورد وقت و امکانات و از همه بدتر پدیدههای شرمآوری مانند زیر میزی و در بسیاری از موارد بازی کردن با جان انسانها به خاطر پول بردن بیشتر و بدنبال مادیات بودن در کل به هر قیمتی است حتی اگر قیمتش جسم و جان انسان و زندگی او باشد!؟ این درحالیست که اکنون بقولی بیش از ٢٥٠٠ سال از سوگند نامهی پزشکی بقراط گذشته است که در آن تأکید شده است بر نهایت کمک به بیماران، رعایت عدالت و عدم سوء استفاده از بیماران و اینکه گفته است که\" با پرهیزگاری و تقدس زندگی و حرفه خود را نجات خواهم داد\". اینجا از مشکلات و بدیها بیشتر گفتیم در حالی که بیشک در میان این قشر نیز فراوان انسانهای شریف و انسان دوستی وجود دارند که مسلماً روی بسیاری از سخنان و انتقادهای تند این نوشته با آنها نیست.
به هر روی، واقعیت این است که پزشکی مانند آب و نان! از نیازهای روزمره مردم در عصرحاضرشده است. در این که در ایران نیز این شاخهی علمی در واقع رشد کرده است کمتر شکی وجود دارد و در مقایسه با کودکی خودم! که پزشکان عمومی \"هندی\" را میدیدم که در مراکز درمانی شهرستان شیروان - چردول دارو تجویز میکردند و یا اندک پزشکان متخصص در شهر ایلام، اکنون تعداد زیاد شده هر چند برای نمونه در ایلام و شهرستانهایش تعداد و تخصص آنها کافی و جوابگو نیست در کنار کمبود زیربناهها و امکانات مرتبط دیگر. اما با این وجود، وضعیت در کل نسبت به سالیان پیشین به مراتب بهتر شده و میشود ولی در کنار خوبیها، نقصها و بدیها زیادی هم همچنان که تعدادی از آنها گفته شد بیداد میکنند. برای تعداد بسیاری از پزشکان متخصص \"طرحی\" و یا معدود کسانی که حتی با انتخاب! به ایلام، از جاههای دیگر، آمدهاند بهتر است بگویم که مردمان این دیار، بقول معروف، \"موش آزمایشگاهی\" شدهاند. بسیاری از آنها این جا را به عنوان جای نابی برای پول در آوردن یافتهاند که با چند سال بودن در آن میتوانند برای یک عمر ذخیره کنند! در حالی که جزء کم امکاناتترین و مظلومترین مردمان این کشور در این جا قرار گرفتهاند. در بسیاری از موارد همان غیربومیان \"نمک خور و نمکدان شکن\" در صدر درست انجام ندادن وظایف خود در پزشکی نیز در ایلام هستند در کنار توهینهای که همواره مبذول میدارند- و البته که مقصود انکار مشکلات موجود در منطقه و یا تبرئهی بومیان آن چنانی هم نیست. در زمینهی پزشکی هم سیاستهای بالادست و دید سراسری و متمرکزگرایانه وزاتخانههای مربوطه آن چنان برای جاهای توسعه نیافته بنظر مناسب و قابل قبول نبوده و نیست. اینکه سهمیههای اختصاص یافته در کنکورها و آزمونها و امکانات پزشکی به این مناطق کافی نیست بطوری که نیاز به متخصصان غیربومی همچنان وجود دارد که اکثراً درکمترین مدت زمان ممکن و بعد از گذراندن کارورزی و تعهدشان از منطقه خارج میشوند و یا اینکه تعدادی ماندگاری کافی ندارند را باید مسئولان مربوطه پاسخ دهند. این که آیا بایستی تمام مناطق کشور و بخصوص اقشار ضعیف اقتصادی هزینههای درمان یکسانی با ثروتمندان بپردازند نیز به نظر نمیرسد که عادلانه و انسانی باشد.
اینکه حق مردم در این زمینه چیست و آیا وظیفهی دولتها نیست که کمترین فشار را از دوش مردم به خصوص ضعیف اقتصادی جامعه بردارند؛ خود صنف پزشکان تا چه حد توانستهاند و میتوانند خود را قانع کنند که هزینههای کمتری بر مردم تحمیل کنند و اگر در زمینهای هم تخصص واقعی ندارند به مردم دارو و درمان اشتباهی ندهند تا آنها صد عارضهی دیگر بگیرند! یا این که با آزمایش و خطا کسی را به اتاق عمل نبرند! اینکه تعرفههای پزشکی را بر ی چه معیارهای وضع میکنند، این که چرا باید هزینههای پزشکی از بسیاری از خدمت دیگر بالاتر باشد و این که چرا باید مردم، اغلب هزینهی آن را پرداخت کنند سؤالات جدی هستند. ابزارهای نظارت بر کار پزشکان و اینکه طبق حتی قانونهای خودشان وظایف و کارشان را درست انجام دهند بحث دیگری است. این که آیا ممکن است که مکانیسمی ایجاد شود تا کیفیت کار پزشکان فدای کمیت نشود و سقفی برای درآمد و کنترل کیفیت کار آنها قرارداده شود، نیز مورد بحث و سؤال است.
متأسفانه نکتهی مهم این است که به قولی اغلب پزشکان برای خود میبرند و میبافند! درست است که گفته میشودکه کار باید دست متخصص آن باشد ولی به نظر، اغلب ما بعضی از مسائل را خوب دریافت نمیکنیم و در تصمیم گیریها و قضاوتها دچار اشتباه میشویم! این که آیا مدیران و تصمیمگیران جایی مانند وزارت بهداشت، تنها باید از بین پزشکان متخصص باشد سؤال است؟ آیا \"مدیریت\" وزارت بهداشت حتماً لازم هست تنها دست کسانی باشد که اکثراً به ضرر خودشان و الزاماً به نفع مردم رأی نمیدهند!؟ به هرحال مردم به عنوان طرف مراجعه بسیاری از کارها و به خصوص در مورد بهداشت و درمان لازم است با مرجعی در حمایت از آنها و یا حداقل بیطرف سر و کار داشته باشند بخصوص در مسئلهی بهداشت و درمان آنها. البته که در کارهای تخصصی مانند تحقیقات، پزشک بودن و یا مدیریتهای دانشگاهها و پژوهشگاههای پزشکی که کارهای تخصصی هستند، بیشک خود پزشکان صلاحیتدار هستند.
نکتهی دیگر تعداد فارغ التحصیلان و پزشکان متخصص در شاخههای مختلف با توجه به نیاز جامعه است و یا توزیع نایکنواخت آنها در نقاط مختلف کشور و سهمیههای مناطق مختلف است. برای بنده سؤال است که چرا در بسیاری از رشتههای که عملاً بدرد شرایط و حال و روز جامعهی ایران اکنون کمتر میخورند آن قدر متخصص بیرون میآید ولی در پزشکی ظرفیتها و سهمیهها محدود است. اگر به وضع موجود به عنوان دیدگاه مادی عرضه و تقاضا بنگریم باید گفت که در بسیاری از مناطق تعداد پزشکان جوابگویی تعداد بیماران نیست و از همین مسئله نیز ناهنجاریها و بیقانونیهای فراون بر میخیزد که تعدای از آنها را گفتیم و این یعنی انحصار! به نظر میرسد که بتوان بجای افزایش ظرفیت چند برابری رشتههای دیگر و عملاً کم کاربرد برای جامعه و شرایط کنونی کشور، ظرفیت پزشکی و پذیرش آن را چند برابر کرد به خصوص در تربیت متخصصان مجرب با رعایت عدالت واقعی. در این میان اختصاص سهمیه های بیشتر به افراد ساکن در مناطق کم امکانات و محرومتر، مانند ایلام، مطالبهی بحق و جدی است این درحالیست که بسیاری از متخصصان غیربومی به دلایل مختلف در منطقهی ماندگار نمیشوند علاوه مشکلات دیگری که حضور آنها ایجاد میکند. برطرف کردن کمبود امکانات در این مناطق در شرایط حاضر تنها با کمک و ارادهی دولت و تدوین سیاستهای درست و عادلانه جدید امکان پذیراست.
امیدوارم که نه درحرف بلکه به طور واقعی و در عمل، شاهد باشیم که در آیندهی نزدیک کمتر کسی در اثر نبود امکانات بهداشتی- درمانی و یا نبود پزشک متخصص یا سهلانگاری بعضی در انجام وظایف قانونی و انسانی و یا ناتوانی اقتصادی در تنگنا و فشارهای فراوان قرار گیرد و یا مجبور به رفتن به شهرها و مناطق دیگر با مشکلات بیشمار دیگر برای انجام چنین خدمات بهداشتی- درمانی و پزشکی باشد و یا اینکه خسارتهای مادی و معنوی دیگری را در اثر عدم رعایت درست عدالت و وجود تبعیض متحمل شود.