وقتی سادیسم و دگرآزاری در جامعە الگوی مجاز است
13:03 - 22 بهمن 1391
Unknown Author
سعید سنندجی
دوجلد کتاب کە در چند روز گذشتە خواندم، خواندن این دو کتاب را بە تمامی دوستانی کە تا به حال آنها را نخواندەاند پیشنهاد میکنم.
کتاب اول رُمان \"ژوستین\" اثر نوسیندە مارکی آلفونس فرانسوا دوساد است او بیرحمی، خشونت جنسی و تجاوز را با کنجکاوی فلسفی بە نقد میکشد . از نظر او بشر برای شهوت، لذت از دردمندی دیگران، معامله به مثل، استیلا یافتن بر آنها و یا صرفاً جهت پاسخ دادن به کنجکاوی خود به خشونت دست میزند. اختلال شخصیت سادیستی ، لذت بردن به تنهایی کافی نیست و لازم است که این لذت شامل لذت جنسی هم باشد. در اینجاست کە کلمە سادیسم نمایان میگردد .
کتاب دوم کتیبههای هخامنشی، اثر پی یر لوکوک بود. این کتاب ترجمەایی است از کتیبەهای دوران هخامنشی کە اکثر آن کتیبەها در بییستون موجود است. مبالغههای فراوان در برقراری عدالت و انسانیت در ایران باستان مطرح میشود حتی این مبالغەها بە جایی رسیدە بود کە پهلویها میخواستند هخامنشیها را بە عنوان پدران حقوق بشر در تاریخ دنیا بە ثبت برسانند، از سوی دیگر یوانایان را مساوی با وحشیگری معرفی میکردند این در حالی است کە در همان زمانی کە در یونان بحثهای فلسفی کسنوفانس، سقراط و افلاطون و بسیاری دیگر بە نوشتار تبدیل میشد و در اختیار عموم قرار دادە میشد کە اکثراً با نوشتەهای آنها اشنایی داریم.
در اینجا به دور از شایعات، عباراتی از زبان داریوش در بیستون را از ترجمە کتیبەهای هخامنشی را برای دوستان باز نویسی میکنم.
\"آنگاه ندینتبیره فرار کرد با چند تن از سربازانش بر پشت اسب. او به بابل رفت، آنگاه با یاری اهوره مزدا هم بابل را گرفتم هم ندینتبیره را. در بابل تیر به مقعد ندینتبیره و بزرگانی که با او بودند فرو کردم. تمام ۴۹ نفر را کُشتم. این آن کاری است که در بابل کردم\". ص ٢٢٧ پی یر لوکوک، کتیبههای هخامنشی.
\"بدین سان، ارخه را دستگیر کرد که به دروغ خود را نبوکودرچره مینامید، و همچنین مردانی را که وفاداران اصلی او بودند، من تصمیم گرفتم: ارخه و مردانی که وفاداران اصلی او بودند در بابل تیر به مقعدشان فرو شود. این آن کاری است که من کردم\". ص ٢٤٣ تا ٢٤٥ همان کتاب.
\"من تصمیم گرفتم که ارخه و بزرگانی را که با او بودند روی تیر نوک تیز بگذارند. آنگاه ارخه و مردانی که وفا داران اصلی او بودند، در بابل تیر به مقعدشان فرو شد. در کل کشتگان و بازماندگان سپاه ارخه ٢٤٩٧ تن بودند\". ص ٢٤٤ همان کتاب.
\"مردمی به نام رغا، در سرزمین ماد، او تا آن جا رفت، آنگاه من سپاهی را به دنبال او فرستادم، فرورتی دستگیر شد، به سوی من آورده شد، بینی، گوشها، زبان او را بریدم و یک چشماش را درآوردم، بر درگاه من، او در زنجیر نمایش داده شد، تمام مردم او را دیدند، سپس، در اکباتان تیر به مقعد او فرو کردم و در دژ، در اکباتان، به دار آویختم\". ص ٢٢٨،٢٢٩، ٢٣٣ همان کتاب
\"به خواست اهوره مزدا، سپاه من سپاه شورشیان را شکست داد و چیژتخمه را دستگیر کرد، او را به سوی من آوردند، آنگاه، من بینی و گوشهایش را بریدم و یک چشم اش را درآوردم، در درگاه من، او زنجیر شده به نمایش گذاشته شد، تمام مردم او را دیدند، سپس در اربئیلا تیر به مقعد او فرو کردم\" . ص .٢٣٤ همان کتاب.
داریوش شاه میگوید: \"آنگاه، این وهیزداته و مردانی را که وفاداران اصلی او بودند،شهری به نام هووادیچیه، در پارس، در آن جا تیر به مقعدشان فروکردم\". ص ٢٣٨ همان کتاب.
نکتەایی کە پس از خواندن این دو کتاب مرا بە تفکر و تأمل وا داشت، خشونتگرا بودن سلسەایی است کە از طرف بخش عظیمی از ایرانیان مرکزنشین پایەی فرهنگ ایرانی بە حساب آوردە میشود.و این سلسلە را بە عنوان پایەگذار انسان دوستی قلمداد کردە و از عظمت آن سلسلە بە خود میبالند و آن را مشهودی از بزرگی و متمدن بودن تاریخ خود به حساب میآورند.
بسیاری از جامعە شناسان منشاء خشونت را فرهنگ حاکم و فرهنگ رایج آن جامعە میدانند و بر این باورند کە الگوهای فرهنگی و تاریخی کە خود خشونت افرین بودەاند میتوانند عامل و معرف اصلی خشونت در یک جامعە باشند.
به طور کلی خشونت در جوامع، وقتی رشد و نمو میکند کە از طرفی حاکمان یا عاملان خشونت، نتوانند وضعیت را بە نفع خود بچرخانند یا نتوانند از طریق دیالوگ، گفتمان و استدلالهای منطقی پاسخگوی افکار عمومی باشند. در نتیجە خشونت زبان کرداری میشود و این برخورد نیز بە نوبەی خود به ایجاد تنفر و تعارض درجامعە منجر میشود، کە خود میتواند نسلهایی از انسانهای ان جامعە را در برخورد خشونتآمیز نسبت بە همدیگر، همدست و شریک نماید.
اگر فرهنگ حاکم اسلامی ایران، کە خود منشأیی از خشونت در طول تاریخ بودە و فرهنگ رایج تاریخی هخامنشی کە از جانب بعضی از مخالفان حکومتی هنوز هم بشدت تبلیغ میشود را، مورد بررسی قرار دهیم بخوبی در خواهیم یافت کە چرا مردم جامعەی ایرانی، بجای اعتراض بە اجرای احکام جزای اسلامی در ملاء عام، تخمە و اجیل و دوربینهایشان را میبرند تا خود را بخشی از آن فرهنگ و الگوهای تاریخی و حکومتیآان جامعە به حساب بیاورند و احساس همبستگی کنند و نظارەگر اجرای حکم شلاق و اعدام جوانان و نوجوانانشان باشند.
در گذار از سنتگرایی تاریخی به نوگرایی باید بە سە مسئلەی اساسی توجه نمود: یکی از آنها دریافت صحیح از سنتهای تاریخی، ریشهها، ارزشها و کارکردهای آن است کە متأسفانە در جامعەی ایرانی هیچگاە نتوانستە است مورد نقد و بررسی قرار بگیرد. هرگاە کسی ، تمایل و توانایی نقد از آن سنتهای تاریخی را داشتە، با خشونت قهری و حذف فیزیکی از جانب حمکرانان و طرفدارن فرهنگ رایج مواجە گردیدە است. و با همان شیوەایی کە الگوهای سنتی تاریخی با مخالفان خود رفتار کردەاند با او نیز رفتار شدە است.
دیگری تعریف و تبیین شفاف از نوگرایی ، نمودها و پیامدهای آن در جوامع مدرن است کە در این گزینە نیز بجای ارائە تعریف واقعی از ارزشهای انسانی در جوامع مدرن، شاهد و ناظر سانسور و تحریف حقایق هستیم کە، چیز غریبی در تاریخ دهشتناک جغرافیایی بە نام ایران نبودە و نیست. دور نمودن مردم از حقایق و وادار نمودن آنها بە مصرف تولیدات ناقص و دورغین فکری را، در این روند بە خوبی شاهدیم. بخش عظیمی از حقایق از شیوە زندگی جوامع مدرن و کل پیامدهای مثبت آن را تنها در روابط آزاد جنسیتی میان مرد و زن خلاصە و بخورد جامعە ایرانی میدهند.
سوم بینش و تفکری که به تحلیل سنت و نوگرایی تبدیل میشود و ارزشهای آنها را انتخاب میکند کە در این زمینه نیز بە دلیل نبود تعاریفی درست از دو مورد اول تفکرات مذهبی، ایدئولژیکی، قدرت طلبی، مرکزگرایی وخودبزرگبینی جایگاە محکمتری از خشونت پروری در جامعە را تبلغ میکند. و برجستەترین راە حل رسیدن بە نوگرایی را درحذف دیگری خلاصە میکنند.
تعریف مدرن انسانشناسی بر انسانهای یک جامعە کە بە دنبال تغییرات اساسی در نحوەی زندگی خود هستند حکم میکند که یا خود را به سیل نوگرایی سپرده و تابع محض آن دادەها باشند و بر گذر زمان آن دادەها را با باورها تببین کنند. یا اینکە با ارزیابی تأثیرات و پیامدهای تغییرات، آگاهانه فرهنگ خشونت و سنت گراییهای تاریخی و ارزشهای دیرین قدرتطلبی خود را نفی کنند و آن فرهنگ را بە عنوان دورانی از خشونتطلبی و انزاوی ارزش انسانی جامعە در طول تاریخ قلمداد کنند. ان زمان است کە ما میتوانیم شاهد آن باشیم کە مردم جامعە ایران تماشاگران تئاتر خشونتآمیز همچون سنگسار، قطع اجزای بدن انسانها در میدانهای اعدام و شلاق نخواهند بود و اعتراضگران خشونت آمیزی دستگاهای دولتی و قدرت خواهند بود.
دوجلد کتاب کە در چند روز گذشتە خواندم، خواندن این دو کتاب را بە تمامی دوستانی کە تا به حال آنها را نخواندەاند پیشنهاد میکنم.
کتاب اول رُمان \"ژوستین\" اثر نوسیندە مارکی آلفونس فرانسوا دوساد است او بیرحمی، خشونت جنسی و تجاوز را با کنجکاوی فلسفی بە نقد میکشد . از نظر او بشر برای شهوت، لذت از دردمندی دیگران، معامله به مثل، استیلا یافتن بر آنها و یا صرفاً جهت پاسخ دادن به کنجکاوی خود به خشونت دست میزند. اختلال شخصیت سادیستی ، لذت بردن به تنهایی کافی نیست و لازم است که این لذت شامل لذت جنسی هم باشد. در اینجاست کە کلمە سادیسم نمایان میگردد .
کتاب دوم کتیبههای هخامنشی، اثر پی یر لوکوک بود. این کتاب ترجمەایی است از کتیبەهای دوران هخامنشی کە اکثر آن کتیبەها در بییستون موجود است. مبالغههای فراوان در برقراری عدالت و انسانیت در ایران باستان مطرح میشود حتی این مبالغەها بە جایی رسیدە بود کە پهلویها میخواستند هخامنشیها را بە عنوان پدران حقوق بشر در تاریخ دنیا بە ثبت برسانند، از سوی دیگر یوانایان را مساوی با وحشیگری معرفی میکردند این در حالی است کە در همان زمانی کە در یونان بحثهای فلسفی کسنوفانس، سقراط و افلاطون و بسیاری دیگر بە نوشتار تبدیل میشد و در اختیار عموم قرار دادە میشد کە اکثراً با نوشتەهای آنها اشنایی داریم.
در اینجا به دور از شایعات، عباراتی از زبان داریوش در بیستون را از ترجمە کتیبەهای هخامنشی را برای دوستان باز نویسی میکنم.
\"آنگاه ندینتبیره فرار کرد با چند تن از سربازانش بر پشت اسب. او به بابل رفت، آنگاه با یاری اهوره مزدا هم بابل را گرفتم هم ندینتبیره را. در بابل تیر به مقعد ندینتبیره و بزرگانی که با او بودند فرو کردم. تمام ۴۹ نفر را کُشتم. این آن کاری است که در بابل کردم\". ص ٢٢٧ پی یر لوکوک، کتیبههای هخامنشی.
\"بدین سان، ارخه را دستگیر کرد که به دروغ خود را نبوکودرچره مینامید، و همچنین مردانی را که وفاداران اصلی او بودند، من تصمیم گرفتم: ارخه و مردانی که وفاداران اصلی او بودند در بابل تیر به مقعدشان فرو شود. این آن کاری است که من کردم\". ص ٢٤٣ تا ٢٤٥ همان کتاب.
\"من تصمیم گرفتم که ارخه و بزرگانی را که با او بودند روی تیر نوک تیز بگذارند. آنگاه ارخه و مردانی که وفا داران اصلی او بودند، در بابل تیر به مقعدشان فرو شد. در کل کشتگان و بازماندگان سپاه ارخه ٢٤٩٧ تن بودند\". ص ٢٤٤ همان کتاب.
\"مردمی به نام رغا، در سرزمین ماد، او تا آن جا رفت، آنگاه من سپاهی را به دنبال او فرستادم، فرورتی دستگیر شد، به سوی من آورده شد، بینی، گوشها، زبان او را بریدم و یک چشماش را درآوردم، بر درگاه من، او در زنجیر نمایش داده شد، تمام مردم او را دیدند، سپس، در اکباتان تیر به مقعد او فرو کردم و در دژ، در اکباتان، به دار آویختم\". ص ٢٢٨،٢٢٩، ٢٣٣ همان کتاب
\"به خواست اهوره مزدا، سپاه من سپاه شورشیان را شکست داد و چیژتخمه را دستگیر کرد، او را به سوی من آوردند، آنگاه، من بینی و گوشهایش را بریدم و یک چشم اش را درآوردم، در درگاه من، او زنجیر شده به نمایش گذاشته شد، تمام مردم او را دیدند، سپس در اربئیلا تیر به مقعد او فرو کردم\" . ص .٢٣٤ همان کتاب.
داریوش شاه میگوید: \"آنگاه، این وهیزداته و مردانی را که وفاداران اصلی او بودند،شهری به نام هووادیچیه، در پارس، در آن جا تیر به مقعدشان فروکردم\". ص ٢٣٨ همان کتاب.
نکتەایی کە پس از خواندن این دو کتاب مرا بە تفکر و تأمل وا داشت، خشونتگرا بودن سلسەایی است کە از طرف بخش عظیمی از ایرانیان مرکزنشین پایەی فرهنگ ایرانی بە حساب آوردە میشود.و این سلسلە را بە عنوان پایەگذار انسان دوستی قلمداد کردە و از عظمت آن سلسلە بە خود میبالند و آن را مشهودی از بزرگی و متمدن بودن تاریخ خود به حساب میآورند.
بسیاری از جامعە شناسان منشاء خشونت را فرهنگ حاکم و فرهنگ رایج آن جامعە میدانند و بر این باورند کە الگوهای فرهنگی و تاریخی کە خود خشونت افرین بودەاند میتوانند عامل و معرف اصلی خشونت در یک جامعە باشند.
به طور کلی خشونت در جوامع، وقتی رشد و نمو میکند کە از طرفی حاکمان یا عاملان خشونت، نتوانند وضعیت را بە نفع خود بچرخانند یا نتوانند از طریق دیالوگ، گفتمان و استدلالهای منطقی پاسخگوی افکار عمومی باشند. در نتیجە خشونت زبان کرداری میشود و این برخورد نیز بە نوبەی خود به ایجاد تنفر و تعارض درجامعە منجر میشود، کە خود میتواند نسلهایی از انسانهای ان جامعە را در برخورد خشونتآمیز نسبت بە همدیگر، همدست و شریک نماید.
اگر فرهنگ حاکم اسلامی ایران، کە خود منشأیی از خشونت در طول تاریخ بودە و فرهنگ رایج تاریخی هخامنشی کە از جانب بعضی از مخالفان حکومتی هنوز هم بشدت تبلیغ میشود را، مورد بررسی قرار دهیم بخوبی در خواهیم یافت کە چرا مردم جامعەی ایرانی، بجای اعتراض بە اجرای احکام جزای اسلامی در ملاء عام، تخمە و اجیل و دوربینهایشان را میبرند تا خود را بخشی از آن فرهنگ و الگوهای تاریخی و حکومتیآان جامعە به حساب بیاورند و احساس همبستگی کنند و نظارەگر اجرای حکم شلاق و اعدام جوانان و نوجوانانشان باشند.
در گذار از سنتگرایی تاریخی به نوگرایی باید بە سە مسئلەی اساسی توجه نمود: یکی از آنها دریافت صحیح از سنتهای تاریخی، ریشهها، ارزشها و کارکردهای آن است کە متأسفانە در جامعەی ایرانی هیچگاە نتوانستە است مورد نقد و بررسی قرار بگیرد. هرگاە کسی ، تمایل و توانایی نقد از آن سنتهای تاریخی را داشتە، با خشونت قهری و حذف فیزیکی از جانب حمکرانان و طرفدارن فرهنگ رایج مواجە گردیدە است. و با همان شیوەایی کە الگوهای سنتی تاریخی با مخالفان خود رفتار کردەاند با او نیز رفتار شدە است.
دیگری تعریف و تبیین شفاف از نوگرایی ، نمودها و پیامدهای آن در جوامع مدرن است کە در این گزینە نیز بجای ارائە تعریف واقعی از ارزشهای انسانی در جوامع مدرن، شاهد و ناظر سانسور و تحریف حقایق هستیم کە، چیز غریبی در تاریخ دهشتناک جغرافیایی بە نام ایران نبودە و نیست. دور نمودن مردم از حقایق و وادار نمودن آنها بە مصرف تولیدات ناقص و دورغین فکری را، در این روند بە خوبی شاهدیم. بخش عظیمی از حقایق از شیوە زندگی جوامع مدرن و کل پیامدهای مثبت آن را تنها در روابط آزاد جنسیتی میان مرد و زن خلاصە و بخورد جامعە ایرانی میدهند.
سوم بینش و تفکری که به تحلیل سنت و نوگرایی تبدیل میشود و ارزشهای آنها را انتخاب میکند کە در این زمینه نیز بە دلیل نبود تعاریفی درست از دو مورد اول تفکرات مذهبی، ایدئولژیکی، قدرت طلبی، مرکزگرایی وخودبزرگبینی جایگاە محکمتری از خشونت پروری در جامعە را تبلغ میکند. و برجستەترین راە حل رسیدن بە نوگرایی را درحذف دیگری خلاصە میکنند.
تعریف مدرن انسانشناسی بر انسانهای یک جامعە کە بە دنبال تغییرات اساسی در نحوەی زندگی خود هستند حکم میکند که یا خود را به سیل نوگرایی سپرده و تابع محض آن دادەها باشند و بر گذر زمان آن دادەها را با باورها تببین کنند. یا اینکە با ارزیابی تأثیرات و پیامدهای تغییرات، آگاهانه فرهنگ خشونت و سنت گراییهای تاریخی و ارزشهای دیرین قدرتطلبی خود را نفی کنند و آن فرهنگ را بە عنوان دورانی از خشونتطلبی و انزاوی ارزش انسانی جامعە در طول تاریخ قلمداد کنند. ان زمان است کە ما میتوانیم شاهد آن باشیم کە مردم جامعە ایران تماشاگران تئاتر خشونتآمیز همچون سنگسار، قطع اجزای بدن انسانها در میدانهای اعدام و شلاق نخواهند بود و اعتراضگران خشونت آمیزی دستگاهای دولتی و قدرت خواهند بود.