هدف نابودی سپاه پاسداران است "نيروی قدس" يا مراکز اتمی ايران يا هر دو؟
15:28 - 31 تیر 1391
Unknown Author
مهناز هدایتی
نمیشود سريع به جواب اين سئوال در آغاز اين مقاله رسيد اگرچه آنچه پيداست عملکرد سپاه پاسداران درمدت اين ۲ دهه گذشته ازعمر سه دهه ای جمهوری اسلامی چندان رضايت بخش نبوده و نيست يعنی بايد گفت درهرسه دهه رضايت بخش نبوده است.
دهه اول تاسيس جمهوری اسلامی درهمان ماه اول با تاسيس شتاب زده سپاه پاسداران توسط آيتالله خمينی و با همکاری ابراهيم يزدی معاون نخست وزير دولت موقت انقلاب اسلامی به همراه حسن لاهوتی، محسن سازگارا، محسن رفيق دوست، محمد توسلی، اصغر صباغيان، علی دانش منفرد و محمد منتظری چريک آموزش ديده در لبنان با هماهنگی هاشمی رفسنجانی و به فرماندهی «محسن رضايی در سن ۲۸ سالگی» و تنی چند از ياران نزديک و انقلابی آيت الله خمينی تاسيس شد تنها برای « حفظ تماميت انقلاب اسلامی نو پا » که صورت گرفت از نوجوانان و جوانان و ديگر اقشار بی تجربه آموزش نديده وتحصيل فنون نظامی نديده تنها افرادی که يک شبه از روستاها بيل و کلنگ بر بسترباغ و مزارع زير کشت و کار گذاشتند و راهی تهران و شهرهای بزرگ شدند تا تفنگ بر دوش بگيرند و دردرجه اول ازانقلاب اسلامی در قبال ضدانقلاب آن دوران حتی اين دوران دفاع کنند برمبنای ايدئولوژيک ترين استراتژی برای حفظ انقلاب و جمهوری اسلامی بدون آموزش های نظامی و تسلط بر اين کار در قبال ارتش منحل شده شاهنشاهی که بيشترين کادرو پرسنل آن با هزينه ی قابل توجهی از طرف دولت رژيم پهلوی به کشورهای غربی فرستاده شده بودند و تعليم ديده تمام فنون نظامی روز بودند.
در نيروی دريايی نيروی هوايی و نيروی زمينی که يکی از اين تخصص يافتهگان برادرجوان خود من بود که تحصيل کرده نيروی دريايی در آمريکا بود و درهمان اول انقلاب به محض ورود به ايران بازداشت و در جوانی پرپر شد مثل صدها هزار پرپر شده ديگر هم چنين پدرم که سرهنگ نيروی زمينی بود و سرگذشت تلخ و پرماجرايشان در اين نظام که قادر به شرح آن نيستم که موارد بسياری از اين قبيل درهمان اول انقلاب مورد تصويه حسابهای شخصی آقای خمينی قرار گرفتند تا توجيه کننده اميال درونیشان باشد از فروپاشی يک سيستم و نظامی که احتياج به ويرانی نداشت که اين کشتار بی رحمانه ارتش اخراجها خانهنشين کردن و بازنشسته کردن پرسنل ارتش و آواره کردن آنها در اول انقلابشان کوچکترين نتيجهاش همان شد که درمقابل جسارت ارتش ضعيف صدام حسين به خاک ايران ۸ سال زانو زدند و به درماندگی محض افتادند چرا که نخبگان ارتش را يکی يکی سربريدند و برجنازههايشان پای کوبيدند و در نهايت بعد از شکست در جنگ با عراق به فکر ساخت سلاح ليزر و اتم افتادند سلاحی برنده تر و پيروزمندانه تر درجنگ های احتمالی که هاشمی رفسنجانی نامه محرمانه آقای خمينی دراين زمينه را منتشرکردند.
اما سپاه پاسداران با تاسيس شتاب زدهاش در همان اول انقلاب جايگزين ارتش شاهنشاهی رژيم گذشته شد البته در باطن چنين به نظر میرسيد اما ظواهرامر در کنارارتش بودن را نشان می داد . ارتش شاهنشاهی که البته نازپرورده وآموزش ديده درباری محسوب می شد که قصد اصلی اش برای« حفظ تماميت ارضی ايران بود » و آموزش کافی برای « حفظ تماميت استقلال درون مرزی» را نداشت ارتشی که نازپرورده دوران سخت خشونت های داخلی نبود و تمام انگيزه اش برای برخورد با شورشيان و متجاوزين خارج از مرزها محسوب می شد « نقطه ضعف ارتش شاهنشاهی » که خمينی به راحتی آنرا شناخت واز آن در جهت آرمان هايش به محض ورود به تهران استفاده نمود .
چنانچه بايد گفت و کتمان نکرد که اولين ضربه را نيز همين ارتش لای زرورق پيچيده شده دربار شاهنشاهی زد و اولين اسلحه را به روی شاه خويش کشيد و در نهايت زمانيکه ارتش دست از حمايت از شاه کشيد و علنا از آيتالله خمينی پشتيبانی کرد شاه ايران تنها چاره پيش رو را درخروج از ايران ديدند و به خارج از ايران پناه بردند در نهايت تاب و تحمل از دست دادن آنچه که زحمت کشيده بودند برای ايران و ارتش شاهنشاهیاش که پنجمين ارتش دنيا محسوب می شد نياوردند ودور ازايران بی سرو صدا تسليم مرگ شدند همانا مرگی که شايد آرزويی بود برايش که می توانست شاهد از هم پاشيدگی اصالت آب و خاکی که روزی با بودن او از جايگاه ويژه ای در سطح جهانی برخوردار بود که حاصل بيان اين نکات خارج از اين بحث نمی باشد.
البته بايد اضافه کنم اينکه نمی شود تمام گناه نابخشودنی تاريخی را به گردن ارتش آن دوران انداخت چرا که چنين تعليم ديده بودند که وظيفه ای به جزبرخورد با « دشمن خارجی » نداشته باشند و عوامل داخلی و آشوب طلب داخلی را که به مراتب می توانستند خطرناک تر از عوامل خارجی باشند که البته بودند برای به خطر انداختن استقلال کشور را « مدنظر داشته باشند » نمونهاش تسليم نيروی هوايی وپادگان لويزان و ديگر سازش های پنهانی و سکوت و سازششان با اقای خمينی و ديدارهای پنهانی بعضی ازسران و پرسنل ارتش با آيتالله خمينی در عراق و ايجاد شبکه های فرار از پادگان ها و ارتباط با مخالفان و مذهبيون تندرو که موارد بيشمارديگری که فرصت پرداختن به آنها در اين مقاله نيست. اما از بدو تاسيس سپاه پاسداران تا به امروز بيشتر از۳۰ سال گذشته است که تواما سپاه پاسداران در عرض اين۳۰ سال توانسته است در تمام سطوح داخلی و خارجی نظام در عرصه نظامی سياسی اقتصادی امور بانکی فرهنگی مذهبی اجتماعی و ديگر سطوح جای پای خود را چه در ايران و چه در خارج از ايران محکمتر کند .
اما آنچه که مد نظر من و شما هست يک تصوير داخلی از سپاه پاسداران است که « از ديد جهان غرب سپاه پاسداران در يک چارچوب کاملا تروريستی و مافيايی قرار دارد» که اگر تاريخچه عملکرد سپاه پاسداران برای ما ماهيت ارعاب و ترس و وحشت و سرکوب را به دنبال داشته باشد که مسئله داخل مرزی محسوب میشود و کک جهان هم از برخوردهای دوراز انسانی بودن سپاه پاسداران در قبال مردم ايران هم گزيده نمیشود و نخواهد شد چون يک مسئله داخلی ست و جامعه جهانی تا آن جا که بتواند در صدد شانه خالی کردن از زير بار مسئوليت در قبال نقض حقوق بشر در کشورهای جهان سوم است چرا که اين مسئوليت را تنها به اتکا نيروی برخورد ملت ها در اين جوامع می گذارد تا نهايتا خود جستجو گر راهی برای رهايی از سلطه سلطه جويانه رهبران کشورهای مد نظر باشند چنانچه سالهاست در مورد نقض حقوق بشر در ايران تنها اکتفايشان به صدور اعلاميه و بيانيه های آرامش بخش اجتماعی بوده است نه برخوردهای مناسبت تر و کوبندهتر سياسی که بتواند جوابگوی نهايی باشد.
اما برای جهان برون مرزی سپاه پاسداران به همان اندازه که بمب اتمی مخرب است سپاه پاسداران هم چنين سهمی را به خود اختصاص داده است متاسفانه البته اين مسئله را ذکر کنم که فکر نمیکنم هيچ ايرانی وطن پرستی خوشحال از اين قضيه باشد که نام سپاهی که میتواند «حافظ ملک وطنش باشد» چنين در دام خشونت غرق شده باشد که در ليست تروريستترين ارکان نظامی غرب قرار بگيرد که متاسفانه قرار گرفته است اما به هرحال مسئوليت عملکرد سپاه پاسداران تنها بر عهده فرمانده کل قوا است که درحال حاضر زير فرمان آيتالله خامنهای است .
اما برسيم به سر تيترمقاله که : هدف نابودی سپاه پاسداران است « نيروی قدس » يا مراکز اتمی ايران يا هردو ؟
با ميان بر زدن به تاريخچه تاسيس سپاه پاسداران که در انتهای مقاله نيز احتمالا با اسثتناد به مدارک منتشر شده ذکر خواهد شد جزئياتی ازاين مدارک که گزيدهایست مختصر از آنچه که در مورد سپاه پاسداران و برخورد های بين المللی و واکنش های بينالمللی در مورد سپاه پاسداران است اما فقط به يک نکته اشاره کنم که تلاش برای نام گذاری سپاه پاسداران در ليست تروريستی کشورهای اروپايی و امريکا اتحاديه اروپا صورت گرفته است که در بين اين کشورها کانادا امريکا و پارلمان هلند و ديگر کشورها آمده است يعنی به اين نتيجه می رسيم که هدف از نام گذاری سپاه پاسداران در ليست تروريستی اين کشورها چه بوده است و چه خواهد شد با يک پرش به دوردست ها درآينده می توان تا حدودی آگاه از اين نام گزينی سپاه پاسداران در ليست تروريستی شد .
اينکه از ۱۰ سال پيش تا به امروز جامعه سياسی غرب چه درگيری تشکيلاتی سياسی آشکارا و پنهان با سپاه پاسداران داشته اند و چه در آينده خواهند داشت جای انديشيدن دارد و اينکه چرا تا به امروز غرب نتوانسته است با سپاه پاسداران کنار بيايد و روی اين نامگذاری و ترديدهايش خط عبور بکشد و اينکه هدف ازتلاش برای نام گذاری سپاه پاسداران در ليست تروريستی کشورهای غربی چه بوده است و اينکه در دراز مدت برای برخورد با اين سپاه چگونه می توانند به راحتی با آن به مقابله بپردازند فلسفه طولانی دارد به همان اندازه که غرب نمیتواند از آن چشم پوشی کند و اينکه « سکوت غرب» درواکنش با حرکتهای سياسی معترضانه به حاکميت حکومت کنونی درايران « چرا تا به امروز ادامه داشته است » و آيا اينکه اين سکوت غرب ناشی ازترس روی کار آمدن و ادامه کار سپاه پاسداران حتی با سقوط ايت الله خامنه ای نيز بوده است و گذر رو به تند غرب حتی نسبت به تنها جنبش مردمی در سال ۸۸ آيا نشات گرفته از اين ترس وافرنبوده است؟
چرا که در سال ۸۸ می توانست بارديگر رژيم جمهوری اسلامی با وجود و استحکام دوباره سپاه پاسداران ادامه حيات داشته باشد که بی شک هم ادامه می يافت چرا که برخوردهای اعتراضی مردمی درسال ۸۸ و حتی پيروزی و جابجايی قدرت به جنبش سبز و رهبران آن از تداوم وسلطه سپاه پاسداران نمی کاست همانطور که از ساخت و سازمشکوک بمب اتمی نيز نمی کاست پس سکوت غربی ها در سال ۸۸ چندان بی مورد نبوده است ترس از ادامه حيات سپاه پاسداران مهم ترين رکن نظامی حامی غنی سازی اورانيم در ايران يا همان بمب اتمی می تواند يکی از دلايل مهم سکوت غرب در مقابل جنبش مردمی ايران باشد چون حمايت غربی ها از انقلابيون منطقه زمان سرنگونی اين رژيم ها را «سرعت تند تری بخشيد» به اين دليل که اين کشورها پيچدگی مشکلی به نام سپاه پاسداران در ليست تروريستی و تاسيسات اتمی مشکوک به بمب اتمی را نداشتند و اين کشورها با حمايت غربی ها در کمترين زمان ممکنه به پيروزی رسيدند.
اما چنين استدلال می شود برای غربی ها که فرصت ۳۰ ساله ای که سپاه پاسداران در اختيار داشت که در عرض اين ۳۰ سال باعث استحکام اين قشون نظامی در ايران و جهان شد « حال چه تضمينی» برای غربی ها وجود دارد که در صورت تمديد و تجديد و ابقای سپاه پاسداران در ايران بار ديگر در يک دوره ۳۰ ساله ديگر به سپاه پاسداران تندترين واکنش ها و اعمال تروريستی ديگر از نوع شدت عمل آن در جهان تکرار نخواهد شد ؟ نقش نيروی قدس در کمک رسانی به گروهی از نظاميان عراقی بعد از سقوط صدام حسين و برای تسليحات و آموزش بعضی از گروه های فلسطينی حزب الله لبنان مبارزان بوسنی و در سودان و رد پايش در مناطق ديگر و همياری اش برای گروههای شورشی وانقلابی و معترض در ديگر کشورها و طرح مبهم و خنثی سازی ترور سفير عربستان در واشنگتن توسط نيروی قدس سپاه پاسداران و ادعای روزنامه اشپيگل از دادگاه بينالمللی لبنان و اتهام طرح ترور و دست داشتن در ترور رفيق حريری و نقش نيروی قدس در قتل و عام های سوريه در حال حاضرو ديگر کشورها که واکنش های تند امريکا راتا به حال درپی داشته است تنها نمونه ای کوچک از عملکرد سپاه پاسداران شاخه قدس در انظار و انزجارغربی ها در اين مورد خاص بوده است و ايجاد ترس به خاطر به خطرانداختن امنيت جهانی که برای غربی ها فوق العاده قابل اهميت است.
به عبارتی غرب بر اين تصور است يعنی به اين نتيجه رسيده است که اگر در مقابل سپاه پاسداران کوتاه بيايد در يک زمان بندی ۳۰ ساله ديگردر آينده شاهد چه جنايت های تروريستی ديگری از اين سپاه خواهد بود اين برداشت غرب نسبت به ماندگاری سپاه پاسداران است در مقابل گرفتاری اش در کنار احتمال داشتن بمب اتمی برای ايران که هم زمان وجود دارد و هم زمان مسئله حاد اين کشورها میباشد که اولويت پيچدگی سپاه پاسداران برای آنها محسوس تر هست .
حال جهان غرب با ۲ معضل پيچيده در ايران که يکی سپاه پاسداران شاخه برون مرزی اش يعنی « نيروی قدس » و تاريخچه چندين ساله اش در ترورها وعمليات تروريستی در« سطح جهان » و نقش مافيايی در صادرات مواد مخدرو پولشويی که نمونه ای از آن وزارت خزانه داری امريکا نام گذاری يکی از فرماندهان نيروی قدس سپاه پاسداران به نام سرتيپ غلامرضا باغبانی به اتهام مشارکت در قاچاق مواد مخدردر فهرست قاچاقچيان مواد مخدر و جديدترين تحريمهای وزارت خزانه داری امريکا تحريم يازده شرکت مرتبط با وزارت دفاع و سپاه پاسداران در عمليات سلطه جويانه اين سپاه وسياست رخنه جويانه در کشورهای ديگر و « درماندگی برخورد سياسی » کشورهای غربی با سپاه پاسداران است روبرو است .
چون غربیها بر اين باورند که سپاه پاسداران درواقع يک فرد حقيقی يا حقوقی نيست که بشود به راحتی با آن برخورد کرد هيولای سپاه پاسداران برای غربی ها کابوسی وحشتناک تر از بمب اتمی است که بتوان با يک حمله ساده هوايی نظامی اين مراکزاتمی را هدف قرار داد و يا با ترور دانشمندان اتمی و يا حمله سايبری به سايت های مورد نظر اين مراکز را از کار انداخت چه بسا که اگر تنها معضل غربی ها به احتمال بمب اتمی ايران خلاصه می شد شايد امکان داشت تا به حال نتيجه مطلوب غربی ها از بکار انداختن اين مراکز اتمی کسب شده بود اما معضل سپاه پاسداران برای غربی ها نه از راه مذاکره و حرکت های ديپلماتيک و نه از راه حل های پيچيده و سخت تحريم های کمرشکن می گذرد که« برخورد جدی » غرب با اين ارتش گسترده درداخل و برون مرزی ايران که به همت سواستفاده های کلان از درآمدهای ارزی ايران توانسته است روز به روز برگستردگی سازمانی خويش بی افزايد کاملا امکان پذير هست و امکان رويارويی آگاهانه غرب با سپاه پاسداران درداخل ايران وجود دارد .
نمیشود سريع به جواب اين سئوال در آغاز اين مقاله رسيد اگرچه آنچه پيداست عملکرد سپاه پاسداران درمدت اين ۲ دهه گذشته ازعمر سه دهه ای جمهوری اسلامی چندان رضايت بخش نبوده و نيست يعنی بايد گفت درهرسه دهه رضايت بخش نبوده است.
دهه اول تاسيس جمهوری اسلامی درهمان ماه اول با تاسيس شتاب زده سپاه پاسداران توسط آيتالله خمينی و با همکاری ابراهيم يزدی معاون نخست وزير دولت موقت انقلاب اسلامی به همراه حسن لاهوتی، محسن سازگارا، محسن رفيق دوست، محمد توسلی، اصغر صباغيان، علی دانش منفرد و محمد منتظری چريک آموزش ديده در لبنان با هماهنگی هاشمی رفسنجانی و به فرماندهی «محسن رضايی در سن ۲۸ سالگی» و تنی چند از ياران نزديک و انقلابی آيت الله خمينی تاسيس شد تنها برای « حفظ تماميت انقلاب اسلامی نو پا » که صورت گرفت از نوجوانان و جوانان و ديگر اقشار بی تجربه آموزش نديده وتحصيل فنون نظامی نديده تنها افرادی که يک شبه از روستاها بيل و کلنگ بر بسترباغ و مزارع زير کشت و کار گذاشتند و راهی تهران و شهرهای بزرگ شدند تا تفنگ بر دوش بگيرند و دردرجه اول ازانقلاب اسلامی در قبال ضدانقلاب آن دوران حتی اين دوران دفاع کنند برمبنای ايدئولوژيک ترين استراتژی برای حفظ انقلاب و جمهوری اسلامی بدون آموزش های نظامی و تسلط بر اين کار در قبال ارتش منحل شده شاهنشاهی که بيشترين کادرو پرسنل آن با هزينه ی قابل توجهی از طرف دولت رژيم پهلوی به کشورهای غربی فرستاده شده بودند و تعليم ديده تمام فنون نظامی روز بودند.
در نيروی دريايی نيروی هوايی و نيروی زمينی که يکی از اين تخصص يافتهگان برادرجوان خود من بود که تحصيل کرده نيروی دريايی در آمريکا بود و درهمان اول انقلاب به محض ورود به ايران بازداشت و در جوانی پرپر شد مثل صدها هزار پرپر شده ديگر هم چنين پدرم که سرهنگ نيروی زمينی بود و سرگذشت تلخ و پرماجرايشان در اين نظام که قادر به شرح آن نيستم که موارد بسياری از اين قبيل درهمان اول انقلاب مورد تصويه حسابهای شخصی آقای خمينی قرار گرفتند تا توجيه کننده اميال درونیشان باشد از فروپاشی يک سيستم و نظامی که احتياج به ويرانی نداشت که اين کشتار بی رحمانه ارتش اخراجها خانهنشين کردن و بازنشسته کردن پرسنل ارتش و آواره کردن آنها در اول انقلابشان کوچکترين نتيجهاش همان شد که درمقابل جسارت ارتش ضعيف صدام حسين به خاک ايران ۸ سال زانو زدند و به درماندگی محض افتادند چرا که نخبگان ارتش را يکی يکی سربريدند و برجنازههايشان پای کوبيدند و در نهايت بعد از شکست در جنگ با عراق به فکر ساخت سلاح ليزر و اتم افتادند سلاحی برنده تر و پيروزمندانه تر درجنگ های احتمالی که هاشمی رفسنجانی نامه محرمانه آقای خمينی دراين زمينه را منتشرکردند.
اما سپاه پاسداران با تاسيس شتاب زدهاش در همان اول انقلاب جايگزين ارتش شاهنشاهی رژيم گذشته شد البته در باطن چنين به نظر میرسيد اما ظواهرامر در کنارارتش بودن را نشان می داد . ارتش شاهنشاهی که البته نازپرورده وآموزش ديده درباری محسوب می شد که قصد اصلی اش برای« حفظ تماميت ارضی ايران بود » و آموزش کافی برای « حفظ تماميت استقلال درون مرزی» را نداشت ارتشی که نازپرورده دوران سخت خشونت های داخلی نبود و تمام انگيزه اش برای برخورد با شورشيان و متجاوزين خارج از مرزها محسوب می شد « نقطه ضعف ارتش شاهنشاهی » که خمينی به راحتی آنرا شناخت واز آن در جهت آرمان هايش به محض ورود به تهران استفاده نمود .
چنانچه بايد گفت و کتمان نکرد که اولين ضربه را نيز همين ارتش لای زرورق پيچيده شده دربار شاهنشاهی زد و اولين اسلحه را به روی شاه خويش کشيد و در نهايت زمانيکه ارتش دست از حمايت از شاه کشيد و علنا از آيتالله خمينی پشتيبانی کرد شاه ايران تنها چاره پيش رو را درخروج از ايران ديدند و به خارج از ايران پناه بردند در نهايت تاب و تحمل از دست دادن آنچه که زحمت کشيده بودند برای ايران و ارتش شاهنشاهیاش که پنجمين ارتش دنيا محسوب می شد نياوردند ودور ازايران بی سرو صدا تسليم مرگ شدند همانا مرگی که شايد آرزويی بود برايش که می توانست شاهد از هم پاشيدگی اصالت آب و خاکی که روزی با بودن او از جايگاه ويژه ای در سطح جهانی برخوردار بود که حاصل بيان اين نکات خارج از اين بحث نمی باشد.
البته بايد اضافه کنم اينکه نمی شود تمام گناه نابخشودنی تاريخی را به گردن ارتش آن دوران انداخت چرا که چنين تعليم ديده بودند که وظيفه ای به جزبرخورد با « دشمن خارجی » نداشته باشند و عوامل داخلی و آشوب طلب داخلی را که به مراتب می توانستند خطرناک تر از عوامل خارجی باشند که البته بودند برای به خطر انداختن استقلال کشور را « مدنظر داشته باشند » نمونهاش تسليم نيروی هوايی وپادگان لويزان و ديگر سازش های پنهانی و سکوت و سازششان با اقای خمينی و ديدارهای پنهانی بعضی ازسران و پرسنل ارتش با آيتالله خمينی در عراق و ايجاد شبکه های فرار از پادگان ها و ارتباط با مخالفان و مذهبيون تندرو که موارد بيشمارديگری که فرصت پرداختن به آنها در اين مقاله نيست. اما از بدو تاسيس سپاه پاسداران تا به امروز بيشتر از۳۰ سال گذشته است که تواما سپاه پاسداران در عرض اين۳۰ سال توانسته است در تمام سطوح داخلی و خارجی نظام در عرصه نظامی سياسی اقتصادی امور بانکی فرهنگی مذهبی اجتماعی و ديگر سطوح جای پای خود را چه در ايران و چه در خارج از ايران محکمتر کند .
اما آنچه که مد نظر من و شما هست يک تصوير داخلی از سپاه پاسداران است که « از ديد جهان غرب سپاه پاسداران در يک چارچوب کاملا تروريستی و مافيايی قرار دارد» که اگر تاريخچه عملکرد سپاه پاسداران برای ما ماهيت ارعاب و ترس و وحشت و سرکوب را به دنبال داشته باشد که مسئله داخل مرزی محسوب میشود و کک جهان هم از برخوردهای دوراز انسانی بودن سپاه پاسداران در قبال مردم ايران هم گزيده نمیشود و نخواهد شد چون يک مسئله داخلی ست و جامعه جهانی تا آن جا که بتواند در صدد شانه خالی کردن از زير بار مسئوليت در قبال نقض حقوق بشر در کشورهای جهان سوم است چرا که اين مسئوليت را تنها به اتکا نيروی برخورد ملت ها در اين جوامع می گذارد تا نهايتا خود جستجو گر راهی برای رهايی از سلطه سلطه جويانه رهبران کشورهای مد نظر باشند چنانچه سالهاست در مورد نقض حقوق بشر در ايران تنها اکتفايشان به صدور اعلاميه و بيانيه های آرامش بخش اجتماعی بوده است نه برخوردهای مناسبت تر و کوبندهتر سياسی که بتواند جوابگوی نهايی باشد.
اما برای جهان برون مرزی سپاه پاسداران به همان اندازه که بمب اتمی مخرب است سپاه پاسداران هم چنين سهمی را به خود اختصاص داده است متاسفانه البته اين مسئله را ذکر کنم که فکر نمیکنم هيچ ايرانی وطن پرستی خوشحال از اين قضيه باشد که نام سپاهی که میتواند «حافظ ملک وطنش باشد» چنين در دام خشونت غرق شده باشد که در ليست تروريستترين ارکان نظامی غرب قرار بگيرد که متاسفانه قرار گرفته است اما به هرحال مسئوليت عملکرد سپاه پاسداران تنها بر عهده فرمانده کل قوا است که درحال حاضر زير فرمان آيتالله خامنهای است .
اما برسيم به سر تيترمقاله که : هدف نابودی سپاه پاسداران است « نيروی قدس » يا مراکز اتمی ايران يا هردو ؟
با ميان بر زدن به تاريخچه تاسيس سپاه پاسداران که در انتهای مقاله نيز احتمالا با اسثتناد به مدارک منتشر شده ذکر خواهد شد جزئياتی ازاين مدارک که گزيدهایست مختصر از آنچه که در مورد سپاه پاسداران و برخورد های بين المللی و واکنش های بينالمللی در مورد سپاه پاسداران است اما فقط به يک نکته اشاره کنم که تلاش برای نام گذاری سپاه پاسداران در ليست تروريستی کشورهای اروپايی و امريکا اتحاديه اروپا صورت گرفته است که در بين اين کشورها کانادا امريکا و پارلمان هلند و ديگر کشورها آمده است يعنی به اين نتيجه می رسيم که هدف از نام گذاری سپاه پاسداران در ليست تروريستی اين کشورها چه بوده است و چه خواهد شد با يک پرش به دوردست ها درآينده می توان تا حدودی آگاه از اين نام گزينی سپاه پاسداران در ليست تروريستی شد .
اينکه از ۱۰ سال پيش تا به امروز جامعه سياسی غرب چه درگيری تشکيلاتی سياسی آشکارا و پنهان با سپاه پاسداران داشته اند و چه در آينده خواهند داشت جای انديشيدن دارد و اينکه چرا تا به امروز غرب نتوانسته است با سپاه پاسداران کنار بيايد و روی اين نامگذاری و ترديدهايش خط عبور بکشد و اينکه هدف ازتلاش برای نام گذاری سپاه پاسداران در ليست تروريستی کشورهای غربی چه بوده است و اينکه در دراز مدت برای برخورد با اين سپاه چگونه می توانند به راحتی با آن به مقابله بپردازند فلسفه طولانی دارد به همان اندازه که غرب نمیتواند از آن چشم پوشی کند و اينکه « سکوت غرب» درواکنش با حرکتهای سياسی معترضانه به حاکميت حکومت کنونی درايران « چرا تا به امروز ادامه داشته است » و آيا اينکه اين سکوت غرب ناشی ازترس روی کار آمدن و ادامه کار سپاه پاسداران حتی با سقوط ايت الله خامنه ای نيز بوده است و گذر رو به تند غرب حتی نسبت به تنها جنبش مردمی در سال ۸۸ آيا نشات گرفته از اين ترس وافرنبوده است؟
چرا که در سال ۸۸ می توانست بارديگر رژيم جمهوری اسلامی با وجود و استحکام دوباره سپاه پاسداران ادامه حيات داشته باشد که بی شک هم ادامه می يافت چرا که برخوردهای اعتراضی مردمی درسال ۸۸ و حتی پيروزی و جابجايی قدرت به جنبش سبز و رهبران آن از تداوم وسلطه سپاه پاسداران نمی کاست همانطور که از ساخت و سازمشکوک بمب اتمی نيز نمی کاست پس سکوت غربی ها در سال ۸۸ چندان بی مورد نبوده است ترس از ادامه حيات سپاه پاسداران مهم ترين رکن نظامی حامی غنی سازی اورانيم در ايران يا همان بمب اتمی می تواند يکی از دلايل مهم سکوت غرب در مقابل جنبش مردمی ايران باشد چون حمايت غربی ها از انقلابيون منطقه زمان سرنگونی اين رژيم ها را «سرعت تند تری بخشيد» به اين دليل که اين کشورها پيچدگی مشکلی به نام سپاه پاسداران در ليست تروريستی و تاسيسات اتمی مشکوک به بمب اتمی را نداشتند و اين کشورها با حمايت غربی ها در کمترين زمان ممکنه به پيروزی رسيدند.
اما چنين استدلال می شود برای غربی ها که فرصت ۳۰ ساله ای که سپاه پاسداران در اختيار داشت که در عرض اين ۳۰ سال باعث استحکام اين قشون نظامی در ايران و جهان شد « حال چه تضمينی» برای غربی ها وجود دارد که در صورت تمديد و تجديد و ابقای سپاه پاسداران در ايران بار ديگر در يک دوره ۳۰ ساله ديگر به سپاه پاسداران تندترين واکنش ها و اعمال تروريستی ديگر از نوع شدت عمل آن در جهان تکرار نخواهد شد ؟ نقش نيروی قدس در کمک رسانی به گروهی از نظاميان عراقی بعد از سقوط صدام حسين و برای تسليحات و آموزش بعضی از گروه های فلسطينی حزب الله لبنان مبارزان بوسنی و در سودان و رد پايش در مناطق ديگر و همياری اش برای گروههای شورشی وانقلابی و معترض در ديگر کشورها و طرح مبهم و خنثی سازی ترور سفير عربستان در واشنگتن توسط نيروی قدس سپاه پاسداران و ادعای روزنامه اشپيگل از دادگاه بينالمللی لبنان و اتهام طرح ترور و دست داشتن در ترور رفيق حريری و نقش نيروی قدس در قتل و عام های سوريه در حال حاضرو ديگر کشورها که واکنش های تند امريکا راتا به حال درپی داشته است تنها نمونه ای کوچک از عملکرد سپاه پاسداران شاخه قدس در انظار و انزجارغربی ها در اين مورد خاص بوده است و ايجاد ترس به خاطر به خطرانداختن امنيت جهانی که برای غربی ها فوق العاده قابل اهميت است.
به عبارتی غرب بر اين تصور است يعنی به اين نتيجه رسيده است که اگر در مقابل سپاه پاسداران کوتاه بيايد در يک زمان بندی ۳۰ ساله ديگردر آينده شاهد چه جنايت های تروريستی ديگری از اين سپاه خواهد بود اين برداشت غرب نسبت به ماندگاری سپاه پاسداران است در مقابل گرفتاری اش در کنار احتمال داشتن بمب اتمی برای ايران که هم زمان وجود دارد و هم زمان مسئله حاد اين کشورها میباشد که اولويت پيچدگی سپاه پاسداران برای آنها محسوس تر هست .
حال جهان غرب با ۲ معضل پيچيده در ايران که يکی سپاه پاسداران شاخه برون مرزی اش يعنی « نيروی قدس » و تاريخچه چندين ساله اش در ترورها وعمليات تروريستی در« سطح جهان » و نقش مافيايی در صادرات مواد مخدرو پولشويی که نمونه ای از آن وزارت خزانه داری امريکا نام گذاری يکی از فرماندهان نيروی قدس سپاه پاسداران به نام سرتيپ غلامرضا باغبانی به اتهام مشارکت در قاچاق مواد مخدردر فهرست قاچاقچيان مواد مخدر و جديدترين تحريمهای وزارت خزانه داری امريکا تحريم يازده شرکت مرتبط با وزارت دفاع و سپاه پاسداران در عمليات سلطه جويانه اين سپاه وسياست رخنه جويانه در کشورهای ديگر و « درماندگی برخورد سياسی » کشورهای غربی با سپاه پاسداران است روبرو است .
چون غربیها بر اين باورند که سپاه پاسداران درواقع يک فرد حقيقی يا حقوقی نيست که بشود به راحتی با آن برخورد کرد هيولای سپاه پاسداران برای غربی ها کابوسی وحشتناک تر از بمب اتمی است که بتوان با يک حمله ساده هوايی نظامی اين مراکزاتمی را هدف قرار داد و يا با ترور دانشمندان اتمی و يا حمله سايبری به سايت های مورد نظر اين مراکز را از کار انداخت چه بسا که اگر تنها معضل غربی ها به احتمال بمب اتمی ايران خلاصه می شد شايد امکان داشت تا به حال نتيجه مطلوب غربی ها از بکار انداختن اين مراکز اتمی کسب شده بود اما معضل سپاه پاسداران برای غربی ها نه از راه مذاکره و حرکت های ديپلماتيک و نه از راه حل های پيچيده و سخت تحريم های کمرشکن می گذرد که« برخورد جدی » غرب با اين ارتش گسترده درداخل و برون مرزی ايران که به همت سواستفاده های کلان از درآمدهای ارزی ايران توانسته است روز به روز برگستردگی سازمانی خويش بی افزايد کاملا امکان پذير هست و امکان رويارويی آگاهانه غرب با سپاه پاسداران درداخل ايران وجود دارد .