نگاهی به‌حادثه‌حلبچه‌از دیدی شاید متفاوت

12:22 - 25 اسفند 1390
Unknown Author
سعید سنندجی


حمله‌ٔ شیمیایی به حلبچه (کیمیابارانی ھەڵەبجە) که به کشتار حلبچه یا جمعهٔ خونین نیز شناخته می‌شود، یکی دیگر از نسل‌کشیهای ملت کورد بود که در 16 مارس 1988 به وسیلهٔ بمباران شیمایی توسط نیروهای دولتی عراقی در شهر حلبچهٔ واقع جنوب کردستان(مناطقی از کردستان که‌امروز به‌نام حریم کردستان شناخته‌میشود) در طی روزهای پایانی جنگ ایران و عراق روی داد.
ساکنان حلبچه در جریان جنگ ایران و عراق، در تاریخ 16 تا 17 مارس 1988 توسط رژیم وقت عراق طی عملیاتی سیستماتیک و از پیش طراحی شده‌بمباران شیمیایی شدند و پیرامون این حمله، نزدیک به 5 تا 7 هزرار نفر را کشت و هزاران نفر را زخمی کرد. که اکثرا ساکنان شهر حلبچه‌ بودند؛ ‌هنوز هم قربانیان زیادی در قید حیات هستند که‌از طریق مداوای مخصوص زندگی را بسر میبرند. این کشتار سیستماتک که‌توسط دستگاه‌عالی قضایی دولت کنونی عراق به‌عنوان نسل کشی به‌رسمیت شناخته‌شده‌است. این کشتار یک کشتار عادی نبود بلکه‌کشتار مردمی غیر مسلح و بیگناه‌بود که‌هیچ دخالتی در بازیهای سیاسی منطقه‌و جنگ دو کشور ایران و عراق نداشتند. حادثه‌ای که به صورت رسمی به عنوان نسل‌کشی مردم کرد شناخته شد و هنوز به عنوان بزرگترین حملهٔ شیمایی مستقیم به یک منطقهٔ شهرنشین در تاریخ مدرن جهان باقی‌مانده‌است. زنان ، کودکان ، پیر و جوان ، درخت و احشام و گیاهان همه‌و همه‌در اندک زمانی کوتاه‌قربانی سیستمهای جنایتکار بعث و جمهوری اسلامی شدند.
مسئله‌ایی که‌غیر قابل انکار است همسویی و سیاست مشترک دول ترکیه‌، عراق ، ایران و سوریه‌بر سر سیاستهای سرکوبگرانه‌و استفاده‌های ابزاری در مورد ملت کورد میباشد.
این اولین بار نبوده‌است که‌دول ایران و عراق بر سر مسئله‌ملت کورد نقشه‌های سرکوبگرانه‌ایی داشته‌اند، در قیام مارس 1974 باشور کردستان که‌ژنرال مصطفی بارزانی رهبری ان را بعهده‌داشت، دولت وقت ایران درهمان ابتدا توانست با حیله‌و نیرنگ و به‌عنوان کمک به‌جنبش حق طلبی ملت کرد جایگاهی در مناطق مرزی عراق برای خود ایجاد کند ولی همانکه‌ نشانه‌هایی از پیشروی و پیروزی‌های بزرگ این شورش نمایان شد با عهد توافقنامه‌الجزایر دراوایل 1975 که‌بین شاه‌ایران محمد رضا پهلوی و صدام حسین رێس جمهور وقت عراق امضاء شد. جنبش را به‌شکست بینجامد که در همان عهدنامه‌ دولت عراق عملا با کمک دولت ایران شورش را با وارد کردن فشار زیاد نظامی به‌شکست کشانید. و متن عهدنامه‌نیز چیزی جز این توافق نبود.
در همین ارتباط‌میتوان همکاری نظامی دول ایران و ترکیه‌که‌در تابستان سال پیش بر علیه‌شورشهای ملت کرد در شمال کردستان (باکور کردستان که‌امروز کردستان ترکیه‌نامیده‌میشود) را به‌عنوان نمونه‌ی زنده‌یاداور شد. از اینگونه‌ نمونه‌ها فراوان است.

دولت جمهوری اسلامی ایران که‌دادگاه‌بین للملی میکونوس المان ان و ده‌ها دادگاه‌بین للمللی به‌عنوان سیستمی جنایتکار معرفی شده‌است رسما ابلاغ کرده‌ است که‌قبل از بمباران حلبجه‌منطقه‌را در کنترول خود داشته‌است. هنوز هم رسما در سایتهای دولت ایران مشاهده‌میشود که‌دولت ایران در انزمان ‌حلبچه‌را در کنترول خود داشته‌است.

شایان ذکر است که‌جنگ دول ایران و عراق هیچ ارتباطی به‌منطقه‌کردستان نداشته‌است. این جنگ بر سر مسائل مرزی دو کشور در كردستان نبوده‌است، این جنگ در جنوب ایران بر سر ادعای دولت عراق، برسر مناطق عربی ایران شروع شد و دلیل اصلی شروع جنگ و مناقشات سیاسی قبل از آن را به طور کلی می‌توان در «تسلط یافتن بر خلیج فارس» دانست.

حال پرسشی که‌برای ناظران بی طرف بی پاسخ مانده‌است این است که‌چرا دول ایران و عراق این جنگ را به‌منطقه‌کردستان کشانیدند، دولت ایران قبل از شروع جنگ نیز به‌بهانه‌استقرار نیروهای نظامی در مرز عراق ملت کورد را در روژهالات کردستان ( شرق کردستان منطقه‌ایی که‌ بنام کردستان در ایران خوانده‌میشود ) را مورد حمله‌خود قرار داده‌بود. و نتیجه‌ان حمله‌را میتوان به‌عنوان تثبیت حکومتی به‌نام حکومت جمهوری اسلامی در ایران دانست. جنایتی که‌دولت ایران در ان سرکوبهابه‌بهانه‌استقرار نیروهایش در مرز عراق انجام داد خود برگها یست از تاریخ ننگین این حکومت غیر بشری و فاشیستی.

جنایاتی که‌دول ایران و عراق در حلبجه‌با همکاری یکدیگر انجام دادند جای بحث و گفتگوی فراوان است.
دولت ایران رسما هنوز هم در سایتهای خبری خود این نوشته‌را دارد که‌منطقه‌حلبچه‌در زمان بمبباران شیمیایی حلبچه‌را در کنترول خود داشته‌است. پرسشی که‌برای بسیاری هنوز بدونه‌جواب مانده‌است این است که‌چرا هیچ یک از نیروهای ایرانی در این حمله‌صدمه‌ایی ندیدند. طبق همان نوشته‌ها نیروهای دولت ایران یک روز قبل از این جنایت منطقه‌حلبچه‌ را ترک کرده‌بودند. پرسش اینجاست که‌چرا دولت ایران دستور عقب نشینی برای نیروهای خود صاد‌رکردبود؟ انهم زمانی که‌دولت عراق در ضعف سیاسی و نظامی کامل در منطقه‌بسر میبرد. ایا دولت ایران در بمبباران شیمیایی حلبچه‌ نقش داشت؟ ایا دولت ایران از این بمباران خبر داشت؟ و اگر اینگونه‌است چرا این خبر را منتشر نکرده‌بود؟
چیزی که‌جای اهمیت فراوان است که‌دولت ایران بعد از این جنایت از بسیاری جهات توانست حکومت خود را پیشتر تثبت نماید. دولت وقت ایران نقش خود را در این حادثه‌ بسیار ماهرانه‌در صحنه‌های خبری دنیا بکار برد، دولت ایران ابتدا طوری وانمود کرد که‌نیروهای دولت ایران هدف این حمله‌دولت وقت عراق بوده‌است و از این جهت توانست دوربینهای خبرگذاریهای دنیا را به‌طرف دولت عراق و جنایتهای ان دولت هدایت کند. همچنان توانست این را نیز ثابت کند که‌عراق در طی جنگ هشت ساله‌ از سلاح شیمیایی استفاده‌کرده‌ بود. اظهاراتی که‌پیشتر دول دنیا در مقابل ان سکوت پیشه‌کرده‌بودند.
دولت عراق نیز امیدوار بود که‌با ادعای اینکه‌دولت ایران در زمان حمله‌ منطقه‌را در اشغال خود داشته‌است، خواست جنایت خود را به‌عنوان یک بهانه‌برای دفاع مشروع خود قلمداد کند، غافل از اینکه‌هیج سندی دال بر اظهارت دولت عراق موجود نبود.

دولت ایران یک روز قبل از بمباران شیمیایی ‌منطقه‌حلبجه‌را ترک کرده‌بود. ومهمتر از ان نیروهای ایرانی صده‌مه‌ایی در این حمله‌ندیده‌بودند تا بتوان ان را به‌عنوان سندی ارائه‌داد.
نکته دیگری که‌نمایان است این است که‌دول ایران و عراق به‌خوبی میدانستند که‌با تمام شدن جنگ ایران و عراق خواستهای حق طلبانه‌ملت کورد میتوانست جان تازه‌ایی به‌خود بگیرد و این جان گرفتن جنبش ملت کرد در نهایت به‌شکست سیاسی ان دو دولت بینجامد. جگونه‌انها میتوانستند این جنبش را مهار کنند. پاسخ را میتوان در همکاریهای این دول در سرکوب جنبشهای قبلی ملت کورد جستجو کرد. ایجاد تنشی بر ملت کورد که‌انها را سالها سرگرم این تنش نامید، و با نقشه‌بمباران حلبجه‌در جنوب کوردستان و همچنین سردشت در غرب کردستان که‌حدود 9 پیش از بمباران حلبچه، بمباران ‌شده‌بود. عملا توانستند جنبش ملت کورد را به‌جالشی بکشنانند که‌توانمندی احزاب سیاسی را در کردستانرا در ان دوران زیر سوال ببرد. و بسیاری را به‌این فکر بیندازد که‌دیگر نمی توان با جنین ددمنشانی مبارزه‌کرد.این جناتپیشگان به‌هیچ کسی رحم نخواهند کرد و حاضرند برای منافع خود هر جنایتی را مرتکب شوند که‌عملا با بمباران شیمیایی حلبچه‌توانستند خود را دررتبه‌اولین و جنایت پیشه‌ترین حکومتهای منطقه‌خاورمیانه‌به‌ثبت برسانند.


آنها فکر میکردند که‌در صورت چنین ضربه‌ایی به‌جنبش ملت کورد این دو دول یعنی دولت عراق و دولت ایران میتوانند تقویت قوای خود را در مناطق کردستان افزایش بدهند و جنبش ملت کرد را مهار کنند. که‌برای دولت ایران نیز چنین امکانی پیش امد و توانست در شرق کوردستان نیروهای خود را اسقرار دهد. و همچنین احزاب سیاسی کوردستان را در محاصره‌خود قرار دهد.
اما در رابطه‌با دولت عراق کاملا مخالف ان نظریه‌ صدق کرد دولت عراق غافل از ان بود که‌ در عمل، جنگ سرد میان امریکا و اتحاد جمهایر شوروی داشت خاتمه‌میافت و دولت ایران نیز خود را برای همکاری با غرب اماده‌کرده‌بود. و دیگر نیازی به‌حکومتی مانند حکومت صدام در منطقه‌نبود و دول اروپایی و امریکایی نیز دیگر توان یاری دادن به‌حکومت عراق را نداشتند. باجنین وضعیتی بمباران شیمیایی یک شهر توانست انزجار جهانیان را نیز به‌سوی خود جلب کند. در نهایت حتی این توانست به‌سود جنبش ملت کرد در جنوب کردستان باشد.
دولت ایران نیزبا زیرکی تمام توانست در این جنایت همکار خوبی در سرکوب جنبش ملت کورد با دولت وقت عراق باشد و از طرفی چهره‌ایی انساندوستانه‌ایی نیز به‌جهانیان در رابطه‌با کمک به‌زخمی شدگان همان جنایت به‌دنیا نشان دهد. و خود را از انزوای سیاسی خارج کند.


قربانیان این سیاستها و سرکوبهای گوناگون دولت صدام و دولت ایران در باشور کردستان( جنوب کردستان که‌ ازبعد از جنگ جهانی اول بخشی از دولت عراق به‌حساب میاید) یکصد ونودو پنچ هزار نفر( هشت هزار از بارزانیها و یکصد و هشتاد و دو هزارنفر درعملیات هشت مرحله ایی انفال و حدقل پنجهزارنفر شهروند کورد حلبجه‌) از مردمی بودند که‌تنها گناهشان کورد بودن انها بود.
رژیمهای جنایت پیشه‌ایران و عراق با سیاستهای غیر انسانی خود نسبت به‌ملت کورد، پلیدترین چهره‌های ضد بشری اوخر عصر بیستم را برای خود تومار کردند.