نگاهی بر گفتگوی جناب کزازی و آقای هوشمند با عنوان پارسی کرمانشاهی!(بخش-۲)

22:14 - 30 خرداد 1392
Unknown Author
نعیم نجفی

آنچه در بخش یک؛ مورد بررسی و واکاوی واقع شد، نگاهی بر چگونگی و اهداف نفی زبان و ملیت‌های غیر فارس در دوره رضا خان بود. که می تواند مقدمه ای ذهنی برای درک همسویی تفکر احسان هوشمند و جناب کزازی با تفکرات رضاخانی در مطالب پیش رو باشد. در این گفتگوی “پارسی کرمانشاهی” که در ویژه نامه گفتگو شماره ۶۱ منتشر شده است چند پیامی در بطن آن نهفته است. که پیامهای اصلی این گفتگو را چنین می توان استخراج نمود:

1) ایرانی گری افراطی و ترویج تفکر آرکائیسم در همسویی با سیاستهای رضاخان 2) هویت بخشیدن تاریخی به گویش “پارسی کرمانشاهی” در راستای نفی زبان و فرهنگ کورد در کرماشان. 3) و… ایرانی گری افراطی و ترویج تفکر آرکائیسم در همسویی با سیاست‌های رضاخان آنچه در گفتگوی جناب هوشمند و آقای کزازی مشخص می باشد تکرار و برجسته کردن مباحثی چون تمدن پرشکوه ایرانی و افتخار کردن تمام کوردان به ایران و برادری و اتحاد همه در زیر سایه ایران در باستان؛ بومی و گویش دانستن فرهنگ ملت‌های غیر فارس، تحریف تاریخ، هویت زدایی و… می باشد! از اینکه چنین تفکری زاده دوران رضان خان می باشد جای هیچ تردیدی نیست؛ که آنها در راستای سلطه طلبی خود که اهداف آن در بخش قبلی ذکر شد در جهت نفی زبانی و ذوب فرهنگی بسیاری از ملت‌ها به پا خواستند و هرکدام را در شکوهی توهمی به لبه پرتگاه نابودی کشانیدند.

بعنوان مثال در قسمت‌هایی از این گفتگوی “پارسی کرمانشاهی” در شمار ۶۱ نشریه گفتگو صفحه “۹ تا ۲۵″ چنین آمده است که:

• جناب کزازی: << هر کس که آشنایی اندکی با تاریخ ایران دارد می داند که ساختار جامعه ایرانی از کهن ترین روزگاران تا کنون بدین گونه بوده است که تیره های گوناگون در قلمرو جغرافیایی ایران در کنار هم می زیسته ایند…… و در هر جا نیازی بوده است سپاهی انبوه فراهم آورده …….و همه با درفشها و تیرهای گوناگون خود را ایرانی می دانسته اند (!)>> در پاسخ به این گفته باید بگویم که بر تمامی خردمندانی که تحقیق جدی را برتر بر تعصب ملی می دارند، آشکار است تا یک قرن پیش، آثار و سیمایی از وجود اندیشه ملی و ملی گرایی چه در سیمای سرزمینی به نام ایران و چه خارج از آن در سطح منطقه هیچ نمایی نداشته است. و حتی سرزمینی به نام ایران تا قبل از ظهور حاکمیت استبدادی رضا خان موجودیت و رسمیتی ملی و جهانی نداشته است و تمامی حاکمیتهای منطقه چون ماد، هخامنشی، ساسانی و… همه با نام پادشاهی خود حوزه جغرافیایشان مشخص بوده است؛ که به همین شیوه در هیچ سنگ نوشته یا اثر تاریخیی، نامی از سزمین ایران نبوده است. اما این گفته را چگونه می توان سندیت بخشید؟؟ در حالی که اکنون کلی مباحث افتخار آمیز تاریخی و باستانی در هر حال و شرایطی بعنوان پیشوند یا پسوند، آذین بخش زیبایی نام ایران می شوند!؟

در حالی که چنین سرزمین و ملیتی وجود نداشته است؛ چگونه ممکن است که به قول جنابان “تیره های مختلف زیر سایه ایران میزیسته اند و حتی بر ایرانی بودن خود افتخار کرده باشند”. در صورتی هم اگر گفته ایشان را صحیح بپذیرم؛ پس تکلیف ادعای ایشان در خصوص برادری تیره ها را با قیامهای متعدد در دوره هخامنشی و جنگ و خونریزهای داخلی تا دوره های نزدیک را چگونه می توان بررسی کرد؟؟ که حتی کتیبه داریوش در بیستون شمه ای از آن قیام‌ها می باشد!

و از طرفی دیگر در صورت صحیح پذیرفتن تمام آن مباحث؛ اما افتخار به سرزمین یا ملیت و احساس تعلق به آن دو، نوعی آگاهی ملی محسوب شده که از عناصر تشکیل دهنده ناسیونالیسم می باشد؛ که بر همگان آشکار است، ناسیونالیسم در قرن ۱۶-۱۷ میلادی ظهور و در قرن ۱۹ در خاورمیانه توسعه یافت. اما نکته قابل توجه این می باشد؛ که چگونه ممکن است در هزارهای قبل از میلاد کسانی به این سطح از آگاهی رسیده باشند؟؟! این گفته جناب کزازی از دو زوایه مردود می باشد ۱: نام ایران و ملیت ایرانی سابقه ای به درازای آن تاریخ ندارند و بر همگان آشکار است که در دهههای “۲۰ .م ” این نام بر مبنای سرزمینی مشخص و ملتی مشخص پدید آمد. ۲: باورهای ملی گرایی چون افتخار به سرزمین، زبان، فرهنگ و احساس تعلق به آنها، آنچه که گواه تاریخ باشد در قرن ۱۹ به خاورمیانه راه یافته است.

براستی آیا می توان چنین پنداشت که جناب احسان هوشمند و آقای کزازی بر این مهم آگاهی نداشته اند؟؟؛ یا اینکه با این عوام فریبی در راستای سیاستهای رضا خانی جهت “تاریخ سازی” و “تک ملیت کردن” گام می نهند؟؟

• جناب کزازی: << در سراسر ایران زمین، دیگر مردمان ایرانی (غیر فارس) بی آنکه ستمی، زوری در کار باشد این زبان را (زبان فارسی) چنان زبان فراگیر می پذیرفتند (!)

در روزگاران کهن تر تاریخ ایران هم، داستان به همین گونه بوده است؛ زبانی زبان فراگیر و رشته ی پیوند تمام ایرانیان می شده است. و زبان بومی خود را (زبانهای غیر فارسی) هر زمان می توانستند و نیاز بوده است به کار می آوردند >> در این قسمت از گفته جناب کزازی نه تنها تاریخ تحریف شده، بلکه تحریف تاریخ در راستای دفاع از تایید “ظلم انکار هویتی”، علیه دیگر ملیتها فریاد زده شده است!؛ چرا که ایشان با طرح این گفته می خواهند اظهار بدارند که اگر اکنون ملیتی غیر فارس در ایران با زبان فارسی تکلم دارد؛ نتیجه تحمیلات استبدادی تاریخ معاصر در دوره رضان خان و سیستم استبدادیش نبوده؛ بلکه این مهم، یعنی تکلم به زبان فارسی از دوره های باستان از جانب خود مردم بعنوان یک نیاز پذیرفته شده است! اما چه نیازی؟؟

آیا جناب کزازی و آقای هوشمند که بسیار ماهرانه این گفتگو را هدایت می کند واقعا می توان چنین پنداشت که بر این رویداد تاریخی آگاهی ندارند؛ که در “سال “۱۹۳۰٫م” با تشکیل شورای معارف از طرف رضا خان زبان فارسی بعنوان زبان رسمی و تحمیلی بر نزدیک به هفت ملیت به رسمیت شناخته شد و همزمان نیز تدریس به دیگر زبانها چون آذری، کوردی، بلوچی، عربی و… ممنوع اعلام گردید؟؟” آیا این پذیرش داوطلبانه است یا پذیرشی تحمیلی؟؟ در این مورد تا آنجایی بر همگان آشکار است هیچگاه چنین چیزی صحت نداشته است، که ملتی دیگر، زبان فارسی را بعنوان زبان رسمی خود بپذیرد؛ و یا اینکه چنین شواهدی که گواهی باشد، به صحه گذاشتن بر این رویداد تاریخی حداقل آن در ما بین تاریخ کوردان مشاهده نشده است که با آغوش باز این زبان را پذیرا باشند.

حتی در بخشهایی؛ این جناب چنان ماهرانه گفته خود را به مخاطب القا می کند، که زبان فارسی را زبانی فراگیر دانسته و همزمان نیز زبانهای دیگر چون آذری و کوردی را زبان بومی! اما چرا زبان بومی؟ آیا این همان سیاست خُرد دانستن فرهنگ و نفی زبانی نیست که در دوره رضا خان طرح ریزی شد؟؟

• جناب کزازی: << کورد چه در ایران باشد چه در ترکیه …. چه در هر سرزمین دیگری تا دهان بگشاید، سخن می گوید و به فریاد آشکارا اعلام می دارد که ایرانی است>>

در جواب به این گفته جناب کزازی نمی خواهم پسوند یا پیشوندی را به کورد اضافه یا از آن کم کنم؛ اما آنچه را در حقیقت باید جست این است که این گفته بر چه تفکری می تواند استوار باشد؟؟ مستند و اسناد جناب کزازی در تایید این گفته چه می تواند باشد؟؟ هرچند نتیجه گیری و رسیدن به پاسخ این سوال چنان انجامی سخت نمی باشد و در دنیای ارتباطات امروز می توان به سادگی، حقیقت این گفته جناب کزازی را جویا شد!.

اما براستی عوام فریبی با چه قیمت و با چه هدفی ؟؟ آیا این همان سیاست رضاخانی جهت ترویج تفکرات پان ایرانیسم نیست؟؟

• جناب کزازی << مادها و پارسها تا بدان پایه با هم در پیوند بوده اند که زبان یکدیگر را به آسانی در یافته اند…>> در اینجا که مشخصا منظور از مادها کوردها می باشد، یعنی زبان کوردی در تاریخ به حدی به زبان فارسی نزدیک بوده است و یا به نوعی زیر مجموعه آن بوده است که کوردان مشکلی برای فهم آن نداشته اند؛ و این در حالی می باشد که دیاکونوف نویسنده تاریخ ماد، چنین اشاره دارد که “زبان مادی با پارسی باستان تفاوت فاحش دارد؛ زبان مادی در شش مورد آزمایشی، در یک مورد با اوستا و هر شش مورد با پارسی باستان اختلاف دارد.”

اما جناب کزازی اگر بخواهیم صحه بر گفته شما بگذاریم بدون شک گذر زمان باید باعث نزدیکی هرچه بیشتر این زبانها به هم می شد؛ اما چگونه است که اکنون زبان کوردی و فارسی حتی با تحمیل بودن چندین دهه زبان فارسی بر جامعه کورد، اما اکنون چنین نزدیکیی لمس و مشاهده نمی شود؟؟

که در این مورد آنچه که حتی بر یک فرد آماتور نمایان می باشد در همین کرماشان که جنابان، هویت فارسی برای آن می تراشند؛ هستند کسانی که بعد از دهه ها تحمیل و تحمل زبان فارسی، اما هنوز هیچ احساس نزدیکیی با این زبان ندارند و حتی عده ای به خاطر اندک تکلمی با زبان فارسی، گویی دها کیلومتر را دویده اند!

یا از زاویه دیگر؛ چه درصدی از قوم فارس به زبان کوردی آشنا و یا بر آن تسلط دارند؟؟ کلمات بسیاری در زبان کوردی وجود دارند که تلفظ و نوشتن آنها در ساختار زبان فارسی ممکن نیست، حال بر چه مبنایی اطلاعات نادرست و عکس واقعیت را در آذهان مخاطبان خود القا می کنید. این گفته ها جز ذوب کردن زبان کوردی در زبان فارسی، هدف دیگری را دنبال نمی کند.

حال مشخص نیست که جناب کزازی و هوشمند که تنها با بسنده کردن به چند کلمه مشترک کوردی و فارسی، بنوعی زبان کوردی را تاثیر گرفته از فارسی می دانند و مدعی قرابت و خوشیاوندی آن دو هستند؛ اما آیا آقایان در مورد تاثیرات فراوان زبان عربی بر زبان فارسی که اگر متن گفتگوی ایشان را عاری از کلمات عربی کنیم جز چند سطر کوتاه، چیزی از آن باقی نخواهد ماند؛ همچنان به قرابت و خویشاوندی با زبان عربی هم معتقد هستند؟! یا اینکه ایشان هم به مانند پدر ملیشان (رضاخان) فرهنگ اعراب را فرهنگی متجاوز و یغماگر می دانند و به کل آنرا نفی می کنند؟!

آیا براستی چنین تحریف تاریخیی را می توان همسویی با سیاستهای “ذوب فرهنگی” عهد رضان خان دانست؟؟.

• متاسفانه بعلت غیر حرفه ای بودن این گفتگو بسختی می توان جایگاه افراد سخن ور را شناخت و یا حتی بدرستی نمی توان مفهوم بعضی از گفته ها را دریافت. در قسمتی دیگر از متن به همین منوال چنین آماده است که << از آن مهمتر حفظ میراث فرهنگی زبانی در کرمانشاه بودن زبان هورامی با گویشهای متعددش……. لهجه های روستایی متعدد دیگری هم دارد؛ چندین گویش و زبان کوردی در آنجا در حوزه کرمانشاه ترک در کرمانشاه در منطقه سنقر، فارسی داریم و لکی هم داریم. ص/۲۴>>

هرچند مفهموم و چارچوب این گفته شفاف و مشخص نیست اما اینرا می توان دریافت که سعی بر این شده که سیمای فرهنگی کرماشان را با فرهنگهای چندگانه و متمایز از هم نشان داده شود تا بلکه در نهایت نتوان هویتی ملی برای آن مشخص و تعریف کرد.

این تفاوت فرهنگی درحالی در کرماشان برجسته می شود که همزمان با آن نیز برای ایران با تمامی فرهنگهایی که اساسا جدا و متمایز از هم هستند، یک ریشه و نزدیکیهای وافری نیز تعریف می شود، که نکات اشتراک آنها در زیر سایه تمدن پر شکوه ایرانی نمایان می شود! اما تا به کرماشان می رسند، تفاوتهای اندک فرهنگی در اوج سیمای خود نمایش داده می شود و لک و هوارم و گوران و کورد از یک دیگر متمایز شناخته می شوند!!

اما جنابان بر اساس چه مبنایی این گفته را اظهار می دارند و گفته کدام یک از نویسندگان و روشنفکران هوارم و لک تا کنون بر این گفته ایشان همسویی داشته است؟؟ آیا نویسندگان و روشنفکران لک که اکنون در کرماشان هم از فعالین بنام فرهنگی و ادبیات کوردی کرماشان هستند، بر گفته ایشان صحه خواهند گذاشت؟؟ که در اینصورت آیا می توان چنین پنداشت که فعالین فرهنگی و ادبی لک و هورام بعد از سالها خدمت در جهت ارتقاء فرهنگ و ادب کورد، اکنون به این صحه بگذارند که راه را به اشتباه پیموده اند؟!؛ آیا آگاهان در خصوص صحت این همه ادعای جنابان چه جوابی خواهند داشتند؟؟؟ هرچند در راستای برجسته کردن تفاوتهای اندک فرهنگی که میراث غنی کورد شناخته می شود این گفته جنابان از سیاست تفرقه افکنی پیروی می کند؛ اما رسیدگی در این حوزه را بعهده پژوهشگران بی طرف زبان کوردی خواهم گذاشت که امید است هرچه زودتر در این خصوص اظهار نظر بفرمایند.

جناب کزازی در این گفتگو چنان سکان سخن وری را در دست گرفته است که گویی خود هم باور دارد که بر دریای تمدن پر شکوه ایرانی موج میزند!
این چند نمونه از چندها نمونه گفته های جناب کزازی می باشد که در اینجا به چند نمونه آن بسنده شد تا بلکه به این واقعیت رسید که اساسا گفتگوی “پارسی کرمانشاهی” هیچ مبنایی علمی و حقیقی نداشته و فاقد هرگونه بار علمی، و پژوهشی بی طرفانه می باشد.

ادامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه دارد……………