نقش سیاسی آسیمیلهشدگان در پیشبُرد مرکزگرایی در ایران
20:01 - 18 اسفند 1392
Unknown Author
مهدی هاشمی
در نظامهای مرکزگرا که دولت مرکزی تمامی قدرت سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی را در دست دارد، وجود هویت واحد در سراسر قلمرو تحت حاکمیت یکی از اساسیترین نیازهای دولت مرکزی است.
در ایران هویت ایرانی که تنها برخاسته از زبان و فرهنگ و هویت فارسی است به عنوان هویت مشترک ملی از سوی روشنفکران و دولتمردان فارس و برخی روشنفکران آسیمیلهشده نظیر محمود افشار و تقیزاده و غیره، به مردم تورک و عرب و کورد و بلوچ و تورکمن و لور و بختیاری تحمیل شد.
کار به اینجا ختم نشد و تحقق هویت ساختگی ملی که توسط روشنفکران مذکور در دهه سی میلادی متولد شد، نیازمند نابودی هویتهای ملی در اقالیم غیرفارس شد.
محمود افشار اقدامات مختلف برای نابودی هویتهای ملی ملل غیرفارس را در نوشتههای خود شرح میدهد. اقداماتی که بلافاصله توسط دیکتاور ایران نوین رضا شاه به اجرا گذاشته شد.
محمود افشار و دهها روشنفکر دیگر که خود حکم بر نابودی زبانهای مادری هم ملتیهای خود و حکم نابودی فرهنگ ابا و اجداد خود را سردادند، مثال بارز آسیمیله شدگانی هستند که با سوء فهم خود بازیچه دست گروهی خاص شده و طرحهای غیرانسانی آنها را محقق ساختند.
مرکزگراها همانطوری که در بدو تاسیس دولت – ملت ایران و هویت ساختگی \"ایرانی\"، از وجود آسیمیله شدگان کمال استفاده را بردند، اکنون نیز که ملل غیرفارس برضد مرکزگرایی قدعلم کرده و خواهان تحقق حقوق ملی خود هستند مرکزگراها دوباره دست به دامان آسیمیله شده گان شدهاند.
بیبیسی فارسی زمانی که بحث تدریس به زبان مادری را مطرح میکند در مقابل یک فعال ملی که از تدریس به زبان مادری حمایت میکند، فردی که ادعا میکند \"آذری\" است را دعوت میکند تا با تدریس به زبان مادری مخالفت ورزد.
روشنفکران فارس به جای آنکه خود پاسخگوی سیاستهای غیرانسانیشان طی نه دهه حکومت برملل غیرفارس باشند، آسیمیلهشدگان را پیش میکشند.
دولت مرکزی همواره با کمک آسیمیلهشدگان توانسته است جنبشهای ملی ملل غیرفارس را سرکوب کند. نمونه بارز این حالت سرکوب مردم عرب محمره توسط آسیمیلهشدگانی نظیر شمخانی و حلقه جنایتکاران وابسته به اوست. شمخانی که خود را عرب معرفی میکند، در سال ۱۳۵۸ شمسی در قتل عام عربهای محمره با برداران فارس خود همکاری کرد و در انتفاضه آوریل ۲۰۰۵ زمانی که جمهوری اسلامی نتوانست مردم عرب را آرام سازد وی را جهت آرام کردن فضا به احواز گسیل دادند.
آسیمیله شدگان نه تنها در چارچوب نظام پهلوی و جمهوری اسلامی به دولت مرکزی ایران خدمت کردهاند، بلکه در چارچوب اپوزیسیون نیز خدماتی \"ارزنده\" به مرکزگراها انجام دادهاند.
آسیمیلهشدگان از آنجائیکه خود قربانی تحقیر نژادی هستند، کشش شدیدی به سوی تحقیرگران خود دارند. دکتر حجازی روانشاس مصری این امر را ذوب شدن قربانی در مجرم میداند. حجازی معتقد است که انسانهای سرکوب شده سعی میکنند تا با شبیه ساختن خود به سرکوبگران و تکرار رفتار سرکوبگران، خواری و ذلت تعلق به گروه سرکوب شده را از خود دور سازند.
بر این اساس کشش شدید آسیمیلهشدگان در خارج از کشور به تجمعات فارسها به خوبی قابل فهم است. فردی که خود فارس نیست در کشورهای اروپایی با دوستان فارس و یا فارس زبان خود به پکنیک میرود تا علیه آبا واجداد خود جوک بگوید و به آنها بخندد.
کشش شدید آسیمیلهشدگان به مرکز سبب شده است تا فعالان سیاسی از میان این دسته همگی در چارچوب احزاب مرکزگرای اپوزیسیون ایرانی فعالیت کنند. در پی شدت یافتن مبارزات ملی ملل غیرفارس، برخی از آسیمیلهشدگان عضو اپوزسیون مرکزگرا اقدام به فعالیت و مطرح ساختن خواستهای اولیه این ملل نمودهاند.
آسیمیلهشدههایی از این دست در حقیقت عناصر خاکستری رنگ هستند که به اقتضای شرایط به سیاه و یا سفید تغییر رنگ میدهند. اینان با تحریک رهبران حزبی خود به مطرح ساختن خواستههای اولیه ملل، تحت لوای ترقیخواهی و در چارچوب مرکزگرا اقدام میورزند. عملکرد اینگونه آسیمیلهشدگان در حقیقت به منظور کنترل غیرمحسوس جنبش حق طلبانه ملل غیرفارس صورت میگیرد.
یکی دیگر از نمودهای حضور آسیمیلهشدگان در کارزار ملی غیرفارس، تاکید آنها بر تقابل مسائلی نظیر حقوق زنان، آزادی و دموکراسی و آزادی فردی با رویکرد سیاسی ملی نزد ملل غیرفارس است. زمانی که آسیمیلهشدگان قدم در عرصه دفاع از حقوق زنان عرب، تورک و یا غیره میگذارند، بلافاصله فرهنگ و هویت ملی و احزاب ملی غیرفارس را در تقابل با حقوق زنان قرار میدهند.
این اقدام آسیمیله شدگان اینچنینی که خود برخاسته از احساس حقارت درونیشان و مبتنی براعتقاد به اینکه ریشه غیرفارسی آنها منشاء تمامی پلیدیها است، آنها را به تمسخر فعالان ملی غیرفارس و فخرفروشی به آنها بواسطه مطرح ساختن خصال برتر سروارانشان در احزاب مرکزگرا ایرانی رهنمون میسازد.
زنان در اقالیم مختلف تورک و کورد وعرب وبلوچ و غیره هرکدام در وضعیتی اجتماعی فرهنگی متفاوتی بسر میبرند و مشکلات متفاوتی دارند. بخش اعظم مشکلات زنان ناشی از مشکلات آموزشی و اقتصادی است که زائیده مرکزیت سیستم حکومتی در ایران است. در زمینه حقوق زنان فعالان آسیمیله سعی میکنند تا جنبش زنان غیرفارس را از خصلت و ویژگیهای قومی آن جدا سازند تا بدین وسیله مانع پیوند جنبش زنان و جنبش ملی غیرفارس شوند.
یکی دیگر از نقشهای مهم آسیمیلهشدگان مطرح ساختن شعارهای ساخته و پرداخته احزاب مرکزگرا ایرانی برای جنبشهای ملی غیرفارس است. اینان به واسطه اینکه حرف دل مرکزگرا را تکرار میکنند به شدت از سوی رسانههای فارسی زبان حمایت میشوند. صدای آمریکا، رادیو فردا و دهها رسانهی فارسی زبان دیگر با نمایش سخنان آسیمیلهشدگانی که حرفهایشان در چارچوب مرکزیت ایران میگنجد سعی در تحریف افکار عمومی ملل غیرفارس دارند. این اقدام مرکزگراها یکی دیگر از راهکارهای آنها به منظور کنترل نامحسوس مبارزات ملی غیرفارسها محسوب میشود.
آسیمیلهشدگان از این جهت که خود را در برابر ارادهی آزادی خواهانه ملل غیرفارس قرار میدهند و در برابر خواست این ملل جهت شکستن زنجیرهای مرکزگرایی و تبعیت از دولت مرکزی مانع تراشی میکنند، را میتوان با تندروهای مذهبی که در برابر اراده مردمی جهت دست یافتن به آزادیهای فردی ایستادگی میکنند مقایسه کرد.
آسیمیلهشدگان امید دارند تا ملل غیرفارس را همیشه به گرد معبود خویش یعنی مرکزگراها و هویت ساختگی ایرانی نگهدارند. آسیمیله شدگان دریچه رسیدن ملل غیرفارس به دنیای آزادی را دریچه مرکزگراهای فارسی سالار میدانند.
آسیمیلهشدگان تحت تاثیر کشش درونیشان، خدماتی مجانی را به ضرر ملل غیرفارس و به سود مرکزگراها انجام میدهند. آسیمیله شدگان در حقیقت نافذه ورود طرحهای اپوزیسیون مرکزگرا به درون پیکر جبهه ملل غیرفارس برای احقاق حقوق ملی محسوب میشوند.
متن مقاله لزوما دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
در نظامهای مرکزگرا که دولت مرکزی تمامی قدرت سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی را در دست دارد، وجود هویت واحد در سراسر قلمرو تحت حاکمیت یکی از اساسیترین نیازهای دولت مرکزی است.
در ایران هویت ایرانی که تنها برخاسته از زبان و فرهنگ و هویت فارسی است به عنوان هویت مشترک ملی از سوی روشنفکران و دولتمردان فارس و برخی روشنفکران آسیمیلهشده نظیر محمود افشار و تقیزاده و غیره، به مردم تورک و عرب و کورد و بلوچ و تورکمن و لور و بختیاری تحمیل شد.
کار به اینجا ختم نشد و تحقق هویت ساختگی ملی که توسط روشنفکران مذکور در دهه سی میلادی متولد شد، نیازمند نابودی هویتهای ملی در اقالیم غیرفارس شد.
محمود افشار اقدامات مختلف برای نابودی هویتهای ملی ملل غیرفارس را در نوشتههای خود شرح میدهد. اقداماتی که بلافاصله توسط دیکتاور ایران نوین رضا شاه به اجرا گذاشته شد.
محمود افشار و دهها روشنفکر دیگر که خود حکم بر نابودی زبانهای مادری هم ملتیهای خود و حکم نابودی فرهنگ ابا و اجداد خود را سردادند، مثال بارز آسیمیله شدگانی هستند که با سوء فهم خود بازیچه دست گروهی خاص شده و طرحهای غیرانسانی آنها را محقق ساختند.
مرکزگراها همانطوری که در بدو تاسیس دولت – ملت ایران و هویت ساختگی \"ایرانی\"، از وجود آسیمیله شدگان کمال استفاده را بردند، اکنون نیز که ملل غیرفارس برضد مرکزگرایی قدعلم کرده و خواهان تحقق حقوق ملی خود هستند مرکزگراها دوباره دست به دامان آسیمیله شده گان شدهاند.
بیبیسی فارسی زمانی که بحث تدریس به زبان مادری را مطرح میکند در مقابل یک فعال ملی که از تدریس به زبان مادری حمایت میکند، فردی که ادعا میکند \"آذری\" است را دعوت میکند تا با تدریس به زبان مادری مخالفت ورزد.
روشنفکران فارس به جای آنکه خود پاسخگوی سیاستهای غیرانسانیشان طی نه دهه حکومت برملل غیرفارس باشند، آسیمیلهشدگان را پیش میکشند.
دولت مرکزی همواره با کمک آسیمیلهشدگان توانسته است جنبشهای ملی ملل غیرفارس را سرکوب کند. نمونه بارز این حالت سرکوب مردم عرب محمره توسط آسیمیلهشدگانی نظیر شمخانی و حلقه جنایتکاران وابسته به اوست. شمخانی که خود را عرب معرفی میکند، در سال ۱۳۵۸ شمسی در قتل عام عربهای محمره با برداران فارس خود همکاری کرد و در انتفاضه آوریل ۲۰۰۵ زمانی که جمهوری اسلامی نتوانست مردم عرب را آرام سازد وی را جهت آرام کردن فضا به احواز گسیل دادند.
آسیمیله شدگان نه تنها در چارچوب نظام پهلوی و جمهوری اسلامی به دولت مرکزی ایران خدمت کردهاند، بلکه در چارچوب اپوزیسیون نیز خدماتی \"ارزنده\" به مرکزگراها انجام دادهاند.
آسیمیلهشدگان از آنجائیکه خود قربانی تحقیر نژادی هستند، کشش شدیدی به سوی تحقیرگران خود دارند. دکتر حجازی روانشاس مصری این امر را ذوب شدن قربانی در مجرم میداند. حجازی معتقد است که انسانهای سرکوب شده سعی میکنند تا با شبیه ساختن خود به سرکوبگران و تکرار رفتار سرکوبگران، خواری و ذلت تعلق به گروه سرکوب شده را از خود دور سازند.
بر این اساس کشش شدید آسیمیلهشدگان در خارج از کشور به تجمعات فارسها به خوبی قابل فهم است. فردی که خود فارس نیست در کشورهای اروپایی با دوستان فارس و یا فارس زبان خود به پکنیک میرود تا علیه آبا واجداد خود جوک بگوید و به آنها بخندد.
کشش شدید آسیمیلهشدگان به مرکز سبب شده است تا فعالان سیاسی از میان این دسته همگی در چارچوب احزاب مرکزگرای اپوزیسیون ایرانی فعالیت کنند. در پی شدت یافتن مبارزات ملی ملل غیرفارس، برخی از آسیمیلهشدگان عضو اپوزسیون مرکزگرا اقدام به فعالیت و مطرح ساختن خواستهای اولیه این ملل نمودهاند.
آسیمیلهشدههایی از این دست در حقیقت عناصر خاکستری رنگ هستند که به اقتضای شرایط به سیاه و یا سفید تغییر رنگ میدهند. اینان با تحریک رهبران حزبی خود به مطرح ساختن خواستههای اولیه ملل، تحت لوای ترقیخواهی و در چارچوب مرکزگرا اقدام میورزند. عملکرد اینگونه آسیمیلهشدگان در حقیقت به منظور کنترل غیرمحسوس جنبش حق طلبانه ملل غیرفارس صورت میگیرد.
یکی دیگر از نمودهای حضور آسیمیلهشدگان در کارزار ملی غیرفارس، تاکید آنها بر تقابل مسائلی نظیر حقوق زنان، آزادی و دموکراسی و آزادی فردی با رویکرد سیاسی ملی نزد ملل غیرفارس است. زمانی که آسیمیلهشدگان قدم در عرصه دفاع از حقوق زنان عرب، تورک و یا غیره میگذارند، بلافاصله فرهنگ و هویت ملی و احزاب ملی غیرفارس را در تقابل با حقوق زنان قرار میدهند.
این اقدام آسیمیله شدگان اینچنینی که خود برخاسته از احساس حقارت درونیشان و مبتنی براعتقاد به اینکه ریشه غیرفارسی آنها منشاء تمامی پلیدیها است، آنها را به تمسخر فعالان ملی غیرفارس و فخرفروشی به آنها بواسطه مطرح ساختن خصال برتر سروارانشان در احزاب مرکزگرا ایرانی رهنمون میسازد.
زنان در اقالیم مختلف تورک و کورد وعرب وبلوچ و غیره هرکدام در وضعیتی اجتماعی فرهنگی متفاوتی بسر میبرند و مشکلات متفاوتی دارند. بخش اعظم مشکلات زنان ناشی از مشکلات آموزشی و اقتصادی است که زائیده مرکزیت سیستم حکومتی در ایران است. در زمینه حقوق زنان فعالان آسیمیله سعی میکنند تا جنبش زنان غیرفارس را از خصلت و ویژگیهای قومی آن جدا سازند تا بدین وسیله مانع پیوند جنبش زنان و جنبش ملی غیرفارس شوند.
یکی دیگر از نقشهای مهم آسیمیلهشدگان مطرح ساختن شعارهای ساخته و پرداخته احزاب مرکزگرا ایرانی برای جنبشهای ملی غیرفارس است. اینان به واسطه اینکه حرف دل مرکزگرا را تکرار میکنند به شدت از سوی رسانههای فارسی زبان حمایت میشوند. صدای آمریکا، رادیو فردا و دهها رسانهی فارسی زبان دیگر با نمایش سخنان آسیمیلهشدگانی که حرفهایشان در چارچوب مرکزیت ایران میگنجد سعی در تحریف افکار عمومی ملل غیرفارس دارند. این اقدام مرکزگراها یکی دیگر از راهکارهای آنها به منظور کنترل نامحسوس مبارزات ملی غیرفارسها محسوب میشود.
آسیمیلهشدگان از این جهت که خود را در برابر ارادهی آزادی خواهانه ملل غیرفارس قرار میدهند و در برابر خواست این ملل جهت شکستن زنجیرهای مرکزگرایی و تبعیت از دولت مرکزی مانع تراشی میکنند، را میتوان با تندروهای مذهبی که در برابر اراده مردمی جهت دست یافتن به آزادیهای فردی ایستادگی میکنند مقایسه کرد.
آسیمیلهشدگان امید دارند تا ملل غیرفارس را همیشه به گرد معبود خویش یعنی مرکزگراها و هویت ساختگی ایرانی نگهدارند. آسیمیله شدگان دریچه رسیدن ملل غیرفارس به دنیای آزادی را دریچه مرکزگراهای فارسی سالار میدانند.
آسیمیلهشدگان تحت تاثیر کشش درونیشان، خدماتی مجانی را به ضرر ملل غیرفارس و به سود مرکزگراها انجام میدهند. آسیمیله شدگان در حقیقت نافذه ورود طرحهای اپوزیسیون مرکزگرا به درون پیکر جبهه ملل غیرفارس برای احقاق حقوق ملی محسوب میشوند.
متن مقاله لزوما دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.