نامهی هادی ادب به سید محمد خاتمی
20:50 - 22 فروردین 1392
Unknown Author
هادی ادب
جناب آقای خاتمی ریاست محترم جمهور سابق
در آستانهیانتخابات پیشرو و با دلی پر از امید بهآیندهای بهتر برای مردمان این سرزمین و با استخوانی در گلو از این همهنامهربانیها بهجستجوی وجوه مشترک با جنبش اصلاحات و جنابعالی بهعنوان مصداق بارز آن بسیار گشتیم؛ آنچهدر این میان بیشتر از همهخودنمایی میکرد، \" درد مشترک \" بود. اگرچههمراهی در یک پروژهیسیاسی، قاعدتاً باید مبتنی بر اهداف و علایق مشترک باشد، اما متأسفانهآنچهما را در وضعیت کنونی و شرایط سیاسی امروز بههم نزدیک و پشتیبان هم میکند، زخمهایی است کهاستبداد دیرین بر تن رنجورمان نهادهاست.
بیش از یک قرن است دمکراسیخواهی به مفهوم جدید آن در ایران آغاز گشته و دمکراسی خواهان در پی استقرار نظام دمکراتیک تلاشی خستگی ناپذیر میکنند و متقابلاً اقتدارطلبان با حملات پیدرپی بر جان نحیف این گل نورسته و نارسته، سعی در تأخیر شکوفایی آن و احتمالاً خشکاندن آن دارند. آنچنان که هر از گاهی در میان دمکراسی خواهان تردیدهای جدی به وجود میآید و چنین هدف والایی را در اذهان مردمان به خیال و گمان نزدیک میکند.
گزاف نیست اگر بگوییم تمام صفبندیها و منازعات سیاسی در ایران در طول یک قرن اخیر حول شکاف دمکراسیخواهی - اقتدارطلبی بوده است. دمکراسی خواهان با طرح و پیگیری مفاهیمی چون مشروطه، قانون، پارلمان، تفکیکقوا، پاسخگو بودن حاکمیت، جابجایی وانتقال قدرت، آزادی، جمهوری و ... و در صف مقابل اقتدارطلبان با تأکید بر بالادست بودن نهادهای انتصابی و نه انتخابی، عدم مشروعیت ذاتی نهادهای انتخابی، سوء استفاده از مفاهیم دینی و احساسات و علقههای مذهبی مردم، عدم اجازه به رشد نگرشها و خوانشهای متفاوت از دین، سیاست و اقتصاد غیر همراه با خود، و...، این منازعه را تداوم بخشیدهاند. اینها همه در حالیست که موج بزرگ و جهانی دمکراسی بسیاری از قدرتهای خودکامه و مستبد را مجبور به تغییرات جدی نموده است و اکنون در خاورمیانه که دارای قرنها سابقهی خودکامگی و استبداد است، مفاهیمی چون حقوق زنان، حقوق اقلیتهای دینی و ملی و... در یک کلام حقوق بشر و شهروندی، آرام آرام به عرف و قانون تبدیل میشوند. در این میان، ایران به عنوان پیشتاز دمکراسیخواهی منطقه در مقایسه با همسایگان از وضعیت و بستر فرهنگی و اجتماعی مناسبتری برخوردار بوده است. جنبش مشروطه، جنبش ملی، انقلاب سال ٥٧ و برچیدن نظام سلطنتی و نیز جنبش دوم خرداد ٧٦ همگی حاکی ار نهادینه شدن چنین خواستهایی در میان تودههای مردم بوده است.
ناگفته پیداست اقتدارطلبان نیز، بیکار ننشستهاند و با تمام نیروهای لجستیک از تئوریسینهای حکومتی تا گروههای فشار و از چماقهای همیشه در صحنه تا کفن پوشان دروغین و از نهادهای امنیتی موازی تا پروندهسازان برای تداوم خودکامگی بهرهها بردهاند.
در این میان، انتخابات که بالقاعده میبایست ارادهی شهروندان، احزاب و گروههای سیاسی باشد، همواره به عنوان پاشنه آشیل چنین گروههایی مورد هجمه قرار گرفته و متأسفانه در سالهای اخیر، نهادهای غیر انتخابی و غیر دمکراتیک که بقا و هستیشان نه متکی به خرد جمعی بلکه متکی به تحقیر جمعی است تا حد زیادی کوشیدهاند اگر نتوانند بساط انتخابات را جمع کنند، حداقل آن را از محتوا و معنای خود خالی و دور سازند. به همین دلیل با مکانیسمهای مداخلهجویانه سعی در به کرسی نشاندن کاندیدای مد نظر خود دارند. روی دیگر چنین سیاستهایی همانا استراتژی ناامید کردن مردم از اصلاح و تغییر وضع موجود با مکانیسم انتخابات و احتمالاً رویگردان کردن و عدم همراهیشان با جریان دمکراسیخواه است؛ چرا که پیروزی اقتدارطلبان بیشتر از آنکه در گرو پیروزی کاندیدای مورد نظرشان باشد، در گرو ناامیدی شهروندان از ایجاد تغییرات مسالمت آمیز است.
جناب آقای خاتمی
همان گونه که مستحضرید، انتخابات از لوازم اصلی دمکراسی است و زمانی به معنا و مفهوم خود نزدیک میشود که امر \"انتخاب\" در آن از هر لحاظ روشن گردد. منظور از انتخاب نیز مکانیسمی است که در آن تمامی گروهها، احزاب و جریانهای سیاسی دارای پایگاه اجتماعی، امکان حضور در عرصه رایزنی، مذاکره و رقابت را داشته باشند؛ در غیر اینصورت، رقابت بین چند نفر برای کسب کرسی قدرت، نه انتخابات بلکه منازعه اشخاصی حقیقی برای کسب کرسی عمارت خواهد بود. علائم این وضعیت از زنگ خطر گذشته و متأسفانه با فشار بر فعالین سیاسی، احزاب و جریانها و سعی در منفعل کردن آنها به سوی یک روند نهادینه شده گام برمیدارد. اما متأسفانه جریان حاكم اعتقادی به حضور دیگری، خصوصاً در صحنه رقابتهای سیاسی نداشته و تمام گروهها، جریانها و محافل را غیر خودی، دشمن، ضد انقلاب، فریب خورده و ... میداند. در واقع برای این جریان آنچه اصالت دارد برخورد حذفی است نه رقابت حزبی.
اما اجازه دهید صادقانه روی دیگر سكه و عوامل دیگر چنین سیاستها و عملکردهایی را باهم واكاوی كنیم. با آنكه جریان اصلاحات به رهبری جنابعالی بارها مورد حمایت مناطق كُردنشین قرار گرفته و در قالب رای بیشترین پشتیبانی از این جریان صورت گرفته است، متأسفانه با كمترین دستاوردها مواجه بوده است. در واقع علیرغم حمایت كامل و چندباره از جنبش نوین دمكراسیخواه ایرانیی، هیچگاه صدای حامیان اصلییاش به صورت جدی شنیده نشد و انحصارطلبی و تنگنظری معدود احزاب و جریانهای اصلی اصلاحطلب مانع از تعمیق جریان اصلاحات در میان اقلیتهای قومی و مذهبی ایران بهویژه كُردها شده و از نزدیكی خواستها و مطالبات آنها علییرغم همپوشانیهای فراوان ممانعت بهعمل آورد.
برادر گرامی
ما بر این باوریم كه هر نوع رودررویی و تضاد منافع میان خواستهای اتنیكی و مذهبی اقوام ایرانی با جنبش اصلاحات نتیجه را به نفع اقتدارگرایان و تندروترین لایههای آن رقم خواهد زد. لذا به باور ما، جنبش اصلاحات ایران میتواند بار دیگر از نو بپا خواسته و با تعمیق ریشههای خود در میان تمامی اقلیتهای قومی و مذهبی ایران و گستردهتر كردن دایرهی اطمینان و اعتمادسازی در میان نخبگان آنها، به گسترش پایگاه اجتماعی دمكراسیخواهی نوین ایران در قالب جنبش اصلاحات فراتر از مرزهای تهران و معدود شهرهای فارس و شیعهنشین ایران یاری بخشد. لذا چنانكه مییبینید متأسفانه هر دو جریان به نحوی در عدم شكل گرفتن بنیادهای دمكراسی در ایران سهم داشتهاند؛ جریان اول با حملهی مستقیم به همهی نهادهای دموكراتیک، احزاب و جریانهای سیاسی چه در سطح ملی و چه در سطح فروملی و جریان اصلاحات نیز با عدم اجازه به گسترش پروسهی دموكراتیزاسیون فراسوی مرزهای پایتخت و مركز ایران.
جناب آقای خاتمی
علیرغم تمامی مشكلات موجود و پسرفتهای عظیم و نیز بیاعتمادیهای گسترده و با علم به آنكه مجموعه شرایط سیاسی، اقتصادی و نیز روابط خارجی كشور، تنگناهای عظیمی برای گشودن دروازههای دمكراسی و مبتنی بر همت ملی داخلی فرا رو قرار داده و یأس و ناامیدی فراوانی ایجاد كرده است، بازهم بر این باوریم كه هنوز هم میتوان با تدوین اصول مشترک و مكانیسم همكاری كه دربرگیرندهی واقعی همهی ایرانیان فارغ از زبان، نژاد و مذهبشان باشد، شكوفههای اعتماد و اطمینان را به این مملكت بازگرداند. پذیرش این واقعیت که ایران کشوری کثیرالمله بوده و سیاستهای \"مرکز – پیرامون\" جاری در کشور موجبات دوری و عدم اعتماد بیشتر میان ایرانیان را فرآهم آورده است، بنیاد و اساس گسترش موج آزادیخواهی و تعمیق جنبش اصلاحات و در کل دمکراسیخواهی در میان همهی ایرانیان و سنگر و دژی مستحکم از آزادیخواهی خواهد بود که دشمنیها و رویاروییهای بدخواهان را یارای مقابله با آن نیست.
جناب آقای خاتمی نیک آگاهید کهتمام شواهد و قراین، نشان از عزم تمام و کمال جریان اقتدارطلب به استیلای تمام عیار بر تمام حوزههای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی کشور دارد. لذا اینجانب به عنوان یک شهروند کُرد و عضوی از \"جبههمتحد کُرد\" با درک همهی واقعیتها و خطرات پیش رو، از جنابعالی درخواست میکند جهت ممانعت از رشد روزافزون اختاپوس استبداد و جهت تداوم جنبش دمکراسی و آزادیخواهی، پا بهعرصهرقابتهای انتخاباتی پیشرو بگذارید. ما معتقدیم در دولت دمکراتیک جنابعالی، امکان و فرصت طرح و پیگیری مطالبات دمکراتیک و تاریخی همهی اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی کشور بیشتر و بهتر فرآهم خواهد بود.
امیدواریم با پیروزی شما در این انتخابات و با اشراف بر نکات ضعف و قوت دوران و تجربهاصلاحات، باب دیالوگ، همکاری و همراهی همهی ایرانیان علیالخصوص کُردها با جنبش دمکراتیک اصلاحات بیشتر گردد و با اتکا به ارادهی مشترک، \"درد مشترک\" را به\"شادی مشترک\" و جشن ملی تبدیل کنیم.
جناب آقای خاتمی ریاست محترم جمهور سابق
در آستانهیانتخابات پیشرو و با دلی پر از امید بهآیندهای بهتر برای مردمان این سرزمین و با استخوانی در گلو از این همهنامهربانیها بهجستجوی وجوه مشترک با جنبش اصلاحات و جنابعالی بهعنوان مصداق بارز آن بسیار گشتیم؛ آنچهدر این میان بیشتر از همهخودنمایی میکرد، \" درد مشترک \" بود. اگرچههمراهی در یک پروژهیسیاسی، قاعدتاً باید مبتنی بر اهداف و علایق مشترک باشد، اما متأسفانهآنچهما را در وضعیت کنونی و شرایط سیاسی امروز بههم نزدیک و پشتیبان هم میکند، زخمهایی است کهاستبداد دیرین بر تن رنجورمان نهادهاست.
بیش از یک قرن است دمکراسیخواهی به مفهوم جدید آن در ایران آغاز گشته و دمکراسی خواهان در پی استقرار نظام دمکراتیک تلاشی خستگی ناپذیر میکنند و متقابلاً اقتدارطلبان با حملات پیدرپی بر جان نحیف این گل نورسته و نارسته، سعی در تأخیر شکوفایی آن و احتمالاً خشکاندن آن دارند. آنچنان که هر از گاهی در میان دمکراسی خواهان تردیدهای جدی به وجود میآید و چنین هدف والایی را در اذهان مردمان به خیال و گمان نزدیک میکند.
گزاف نیست اگر بگوییم تمام صفبندیها و منازعات سیاسی در ایران در طول یک قرن اخیر حول شکاف دمکراسیخواهی - اقتدارطلبی بوده است. دمکراسی خواهان با طرح و پیگیری مفاهیمی چون مشروطه، قانون، پارلمان، تفکیکقوا، پاسخگو بودن حاکمیت، جابجایی وانتقال قدرت، آزادی، جمهوری و ... و در صف مقابل اقتدارطلبان با تأکید بر بالادست بودن نهادهای انتصابی و نه انتخابی، عدم مشروعیت ذاتی نهادهای انتخابی، سوء استفاده از مفاهیم دینی و احساسات و علقههای مذهبی مردم، عدم اجازه به رشد نگرشها و خوانشهای متفاوت از دین، سیاست و اقتصاد غیر همراه با خود، و...، این منازعه را تداوم بخشیدهاند. اینها همه در حالیست که موج بزرگ و جهانی دمکراسی بسیاری از قدرتهای خودکامه و مستبد را مجبور به تغییرات جدی نموده است و اکنون در خاورمیانه که دارای قرنها سابقهی خودکامگی و استبداد است، مفاهیمی چون حقوق زنان، حقوق اقلیتهای دینی و ملی و... در یک کلام حقوق بشر و شهروندی، آرام آرام به عرف و قانون تبدیل میشوند. در این میان، ایران به عنوان پیشتاز دمکراسیخواهی منطقه در مقایسه با همسایگان از وضعیت و بستر فرهنگی و اجتماعی مناسبتری برخوردار بوده است. جنبش مشروطه، جنبش ملی، انقلاب سال ٥٧ و برچیدن نظام سلطنتی و نیز جنبش دوم خرداد ٧٦ همگی حاکی ار نهادینه شدن چنین خواستهایی در میان تودههای مردم بوده است.
ناگفته پیداست اقتدارطلبان نیز، بیکار ننشستهاند و با تمام نیروهای لجستیک از تئوریسینهای حکومتی تا گروههای فشار و از چماقهای همیشه در صحنه تا کفن پوشان دروغین و از نهادهای امنیتی موازی تا پروندهسازان برای تداوم خودکامگی بهرهها بردهاند.
در این میان، انتخابات که بالقاعده میبایست ارادهی شهروندان، احزاب و گروههای سیاسی باشد، همواره به عنوان پاشنه آشیل چنین گروههایی مورد هجمه قرار گرفته و متأسفانه در سالهای اخیر، نهادهای غیر انتخابی و غیر دمکراتیک که بقا و هستیشان نه متکی به خرد جمعی بلکه متکی به تحقیر جمعی است تا حد زیادی کوشیدهاند اگر نتوانند بساط انتخابات را جمع کنند، حداقل آن را از محتوا و معنای خود خالی و دور سازند. به همین دلیل با مکانیسمهای مداخلهجویانه سعی در به کرسی نشاندن کاندیدای مد نظر خود دارند. روی دیگر چنین سیاستهایی همانا استراتژی ناامید کردن مردم از اصلاح و تغییر وضع موجود با مکانیسم انتخابات و احتمالاً رویگردان کردن و عدم همراهیشان با جریان دمکراسیخواه است؛ چرا که پیروزی اقتدارطلبان بیشتر از آنکه در گرو پیروزی کاندیدای مورد نظرشان باشد، در گرو ناامیدی شهروندان از ایجاد تغییرات مسالمت آمیز است.
جناب آقای خاتمی
همان گونه که مستحضرید، انتخابات از لوازم اصلی دمکراسی است و زمانی به معنا و مفهوم خود نزدیک میشود که امر \"انتخاب\" در آن از هر لحاظ روشن گردد. منظور از انتخاب نیز مکانیسمی است که در آن تمامی گروهها، احزاب و جریانهای سیاسی دارای پایگاه اجتماعی، امکان حضور در عرصه رایزنی، مذاکره و رقابت را داشته باشند؛ در غیر اینصورت، رقابت بین چند نفر برای کسب کرسی قدرت، نه انتخابات بلکه منازعه اشخاصی حقیقی برای کسب کرسی عمارت خواهد بود. علائم این وضعیت از زنگ خطر گذشته و متأسفانه با فشار بر فعالین سیاسی، احزاب و جریانها و سعی در منفعل کردن آنها به سوی یک روند نهادینه شده گام برمیدارد. اما متأسفانه جریان حاكم اعتقادی به حضور دیگری، خصوصاً در صحنه رقابتهای سیاسی نداشته و تمام گروهها، جریانها و محافل را غیر خودی، دشمن، ضد انقلاب، فریب خورده و ... میداند. در واقع برای این جریان آنچه اصالت دارد برخورد حذفی است نه رقابت حزبی.
اما اجازه دهید صادقانه روی دیگر سكه و عوامل دیگر چنین سیاستها و عملکردهایی را باهم واكاوی كنیم. با آنكه جریان اصلاحات به رهبری جنابعالی بارها مورد حمایت مناطق كُردنشین قرار گرفته و در قالب رای بیشترین پشتیبانی از این جریان صورت گرفته است، متأسفانه با كمترین دستاوردها مواجه بوده است. در واقع علیرغم حمایت كامل و چندباره از جنبش نوین دمكراسیخواه ایرانیی، هیچگاه صدای حامیان اصلییاش به صورت جدی شنیده نشد و انحصارطلبی و تنگنظری معدود احزاب و جریانهای اصلی اصلاحطلب مانع از تعمیق جریان اصلاحات در میان اقلیتهای قومی و مذهبی ایران بهویژه كُردها شده و از نزدیكی خواستها و مطالبات آنها علییرغم همپوشانیهای فراوان ممانعت بهعمل آورد.
برادر گرامی
ما بر این باوریم كه هر نوع رودررویی و تضاد منافع میان خواستهای اتنیكی و مذهبی اقوام ایرانی با جنبش اصلاحات نتیجه را به نفع اقتدارگرایان و تندروترین لایههای آن رقم خواهد زد. لذا به باور ما، جنبش اصلاحات ایران میتواند بار دیگر از نو بپا خواسته و با تعمیق ریشههای خود در میان تمامی اقلیتهای قومی و مذهبی ایران و گستردهتر كردن دایرهی اطمینان و اعتمادسازی در میان نخبگان آنها، به گسترش پایگاه اجتماعی دمكراسیخواهی نوین ایران در قالب جنبش اصلاحات فراتر از مرزهای تهران و معدود شهرهای فارس و شیعهنشین ایران یاری بخشد. لذا چنانكه مییبینید متأسفانه هر دو جریان به نحوی در عدم شكل گرفتن بنیادهای دمكراسی در ایران سهم داشتهاند؛ جریان اول با حملهی مستقیم به همهی نهادهای دموكراتیک، احزاب و جریانهای سیاسی چه در سطح ملی و چه در سطح فروملی و جریان اصلاحات نیز با عدم اجازه به گسترش پروسهی دموكراتیزاسیون فراسوی مرزهای پایتخت و مركز ایران.
جناب آقای خاتمی
علیرغم تمامی مشكلات موجود و پسرفتهای عظیم و نیز بیاعتمادیهای گسترده و با علم به آنكه مجموعه شرایط سیاسی، اقتصادی و نیز روابط خارجی كشور، تنگناهای عظیمی برای گشودن دروازههای دمكراسی و مبتنی بر همت ملی داخلی فرا رو قرار داده و یأس و ناامیدی فراوانی ایجاد كرده است، بازهم بر این باوریم كه هنوز هم میتوان با تدوین اصول مشترک و مكانیسم همكاری كه دربرگیرندهی واقعی همهی ایرانیان فارغ از زبان، نژاد و مذهبشان باشد، شكوفههای اعتماد و اطمینان را به این مملكت بازگرداند. پذیرش این واقعیت که ایران کشوری کثیرالمله بوده و سیاستهای \"مرکز – پیرامون\" جاری در کشور موجبات دوری و عدم اعتماد بیشتر میان ایرانیان را فرآهم آورده است، بنیاد و اساس گسترش موج آزادیخواهی و تعمیق جنبش اصلاحات و در کل دمکراسیخواهی در میان همهی ایرانیان و سنگر و دژی مستحکم از آزادیخواهی خواهد بود که دشمنیها و رویاروییهای بدخواهان را یارای مقابله با آن نیست.
جناب آقای خاتمی نیک آگاهید کهتمام شواهد و قراین، نشان از عزم تمام و کمال جریان اقتدارطلب به استیلای تمام عیار بر تمام حوزههای سیاسی،اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی کشور دارد. لذا اینجانب به عنوان یک شهروند کُرد و عضوی از \"جبههمتحد کُرد\" با درک همهی واقعیتها و خطرات پیش رو، از جنابعالی درخواست میکند جهت ممانعت از رشد روزافزون اختاپوس استبداد و جهت تداوم جنبش دمکراسی و آزادیخواهی، پا بهعرصهرقابتهای انتخاباتی پیشرو بگذارید. ما معتقدیم در دولت دمکراتیک جنابعالی، امکان و فرصت طرح و پیگیری مطالبات دمکراتیک و تاریخی همهی اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی کشور بیشتر و بهتر فرآهم خواهد بود.
امیدواریم با پیروزی شما در این انتخابات و با اشراف بر نکات ضعف و قوت دوران و تجربهاصلاحات، باب دیالوگ، همکاری و همراهی همهی ایرانیان علیالخصوص کُردها با جنبش دمکراتیک اصلاحات بیشتر گردد و با اتکا به ارادهی مشترک، \"درد مشترک\" را به\"شادی مشترک\" و جشن ملی تبدیل کنیم.