مهندس بازرگان و الگویی برای پرداختن به "مسئله کرد"
15:01 - 4 بهمن 1391
Unknown Author
خالد توکلی
وجود بحران و مسئلهی اجتماعی در هر جامعهای، امری اجتنابناپذیر و شاید بتوان گفت تا حدی طبیعی است. به دلایل مختلف، زندگی اجتماعی بحران آفرین است و گذر از آنها نیز بسیار دشوار و گاهی مستلزم زمان طولانی، تغییر مواضع و اعتقادات و گفتگوی علمی و عمومی مداوم است. نوع بحران و مسائل و مباحثی که پیرامون آنها وجود دارد تا حد زیادی بازتاب و نشان دهندهی سطح آگاهی و شیوهی زندگی مردم آن جامعه است.
اما آنچه بیشتر از بحرانها و مسائل بیانگر سطح آگاهی، پیشرفت و توسعهی یک جامعه است نحوه ی برخورد و رویارویی آن جامعه با بحران ها و مسائل است. یکی از مهمترین وظایف اندیشمندان، مراکز و نهادهای علمی و اجتماعی یافتن و ارائهی راه حل و مدلهای مناسب برای رویارویی با بحرانها و مسائل مختلف اجتماعی و تلاش برای کاهش پیامدهای نامناسب آن است.
برخی از نهادها و اندیشمندان اصلاً مسائل و بحرانها را به رسمیت نمیشناسند و با پاک کردن صورت مسئله، به خیال خود، از شر مسئله رهایی یافتهاند، غافل از اینکه مسئله در بطن جامعه ریشه میدواند و حالت مزمن پیدا میکند. برخی دیگر از جوامع به مسئله اندیشند اما چون فاقد جسارت، تئوری، روش و ابزار لازم برای حل مسئله و بحران هستند، پاسخی درخور و راهکاری مناسب را برای آن ارائه نمیکنند. در برخی دیگر از جوامع که دارای نظریات مختلف و روش های کارآمد هستند، بحران و مسئله به مثابه فرصتهایی تلقی میشوند که میتوان از آنها در جهت پیشبرد و آغاز مرحلهای جدید بهره برد. نه تنها از بحران و مسئله نمیهراسند بلکه به استقبال آن نیز میروند.
به عبارت دیگر جرأت و جسارت دانستن و در نتیجه حل مسئله را دارند.
در ایران نیز مانند هر جامعه و کشور دیگر، بحرانها و مسائل متعدد به چشم میخورد. یکی از این مسائل \"مسئلهی کُرد\" است که حداقل بیش از ۶ دهه از عمر آن میگذرد. مسئله ی کُرد را به طور ساده و اجمالی میتوان بدین شکل تعریف کرد: تلاشی است از سوی بیشتر مردم و فعالان سیاسی و اجتماعی کُردستان برای رفع تبعیض و ایجاد برابری فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در جامعه به طور عام و تمرکززدایی از قدرت، دستیابی به زندگی مناسب و استحقاقهای انسانی برای کُردها به طور خاص.
در طول سالیان گذشته، همواره تلاشهای فراوان و اغلب پرهزینه برای دستیابی به این اهداف صورت گرفته است و در مقابل نیز به جز برهههایی خاص و محدود، همواره تلاش شده است تا صورت این مسئله پاک شود و تلاشی جدی برای حل مسئله صورت نگرفته است. البته تجربه نشان داده است که پاک کردن صورت مسئله نیز نتوانسته است به نابودی و پاک شدن مسئله بیانجامد. این نوع برخورد با مسئلهی کُرد در طول سالیان گذشته نه تنها منجر به کاهش نابرابریها و ایجاد عدالت و آزادی نشده است بلکه بر رنج و محرومیت مردم کُرد افزوده است و در نتیجه شاهد هستیم که روز به روز ابعاد تازهتر و گستردهتری به خود میگیرد. برای نمونه میتوان به صورت خلاصه به دو برههی زمانی اوایل انقلاب و اکنون پرداخت و آنها را با هم مقایسه کرد تا معلوم شود که آیا راهکارها، افکار و روشهای مبتنی بر نادیده گرفتن مسئله میتواند نابودی مسئله را به همراه داشته باشد یا نه.
در این زمینه به تحقیقات و بررسیهای گسترده نیازی نیست. مروری اجمالی بر اخبار و حوادثی که در کُردستان روی میدهند، نه تنها حکایت از عمق و گسترش مطالبات و خواستههای پیشین دارد، بلکه در سالهای اخیر تحولات و استفاده از ابزارهای مدرن نیز به یاری آن آمده است و شکل و صورت تازهای به آن بخشیده است.
اگرچه بسیاری از احزاب فعال در کُردستان، خود نیز دارای مسائل و بحرانهای درونی مزمنی هستند که سالهاست از حل آن عاجزند اما اکنون به دلایل مختلف، از جمله تحولات منطقهای، سقوط صدام و به قدرت رسیدن کُردها در عراق، دسترسی به امکانات ماهوارهای و اینترنتی، حضور جمع کثیری از کُردها در کشورهای اروپایی و آمریکا و ... مسئلهی کُرد ابعاد تازهای به خود گرفته است و در سطح جهان به رسمیت شناخته میشود و در نهایت میتوان ادعا کرد که خودآگاهی تازهای در کُردستان ایجاد شده است.
مرحوم مهندس بازرگان چه به عنوان یک اندیشمند که آرا و عقاید ایشان امروزه مورد استناد محافل علمی و روشنفکری است و چه در قامت یک سیاستمدار و فعال سیاسی که پیروان فراوانی در عرصهی سیاست ایران داشته و دارد، به مسائل و بحران های موجود در کشور می اندیشیده است.چگونگی منش ایشان به طور عام و چگونگی برخوردش با بحرانها به طور خاص در نوع خود منحصر به فرد است و بر اساس آن میتوان به تدوین الگویی مناسب برای حل مسائل و بحران های مختلف از جمله مسئله ی کُرد اقدام نمود.
به عبارت دیگر پس از سالها میراث نظری و عملی بازرگان به ویژه در طرح مسائل و نحوهی برخورد با آنها به کار ما میآید و در حل مسئلهی کُرد در ایران میتواند کارساز باشد. انکار نمیتوان کرد که در طول زندگی سیاسی خویش نیز یکی از دغدغههای ایشان مسئلهی کُرد بوده است و شاید بتوان گفت یکی از مهمترین و در عین حال پیچیدهترین مسائلی بود که وی در دوران دولت موقت با آن دست به گریبان بود. اگر چه در مورد اقدامات عملی دولت موقت و شخص بازرگان، اکنون اسناد و مدارک کافی در دست نیست اما میتوان بر اساس منش کلی و عقاید سیاسی وی، الگویی را ارائه کرد که نقطهی عزیمت خوب و منصفانهای برای حل مسئلهی کُرد باشد:
نفی استبداد و اعتقاد به دمکراسی و حقوق بشر
بدیهی است بدون وجود نظام سیاسی و جامعهای آزاد و دموکراتیک و باور به حقوق بشر، سخن از حق شهروندی به طور عام و حقوق اقلیتهای ملی و قومی، سخنی گزاف و بیهوده است. عراق در دوران صدام نمونهی خوبی در این زمینه است که بدون تثبیت قواعد و باورهای دموکراتیک، بخشی از حقوق کُردها را تأمین کرد اما نتیجهی آن در نهایت انفال و بمباران شیمیایی حلبچه بود. \"کیملیکا\" بر این باور است که احقاق حقوق جمعی اقلیتهای ملی با اولویت دادن \"لیبرال- دموکراسی\" به مسئلهی حقوق و آزادیهای فردی منافاتی ندارد و بلکه با آن کاملاً قابل جمع است. به نظر \"نراقی\" شرط اصلی برای رعایت حقوق اقلیتها \"نظام دمکراتیک که ملتزم به منطق گفتگوی عقلانی در عرصهی عمومی و مقید به رعایت حقوق اقلیت است\" میباشد.
در دیدگاههای کلی بازرگان نفی استبداد، اعتقاد و التزام به دمکراسی و حقوق بشر اگرچه در پی تطبیق آن با آموزههای مذهبی و دینی است - به خوبی دیده می شود. وی بیش از هر سیاستمدار دیگری دغدغهی دمکراسی و حقوق بشر داشت و بیش از هر کس دیگری از این ناحیه مورد تهاجم قرار گرفته است. در مقالهی انسان و خدا، دمکراسی را وسیلهای برای شکوفایی استعدادهای انسان و بنا نهادن کاخ رفیع تمدن میداند: \"دموکراسی به معنای شناسایی حداقل حق و مقام انسانی که در قرون اخیر رسمیت و شیوع پیدا کرده و از زمان یونانیها به صورت حکومت عنوان و اجرا شده بود، وسیلهای شد که در سایهی آزادی، حیثیت و عدالت، استعدادهای بشری بروز و ظهور کامل پیدا کند و کاخ رفیع تمدن بنا گردد\". بر خلاف بسیاری از فعالان سیاسی که دمکراسی را امری غربی و بیگانه میپنداشتند، بازرگان روح دمکراسی را منطبق و سازگار با پیام انبیا میداند: \"اساس روح دمکراسی قدر شناختن و ارزش دادن به فرد انسانی است. انبیا اولین کسانی بودند که حتی به پستترین و زیردستترین و فراموش شدهترین طبقات مردم عنایت و محبت کردند و برای آنها حق و حریم قائل شدند\". در مورد استبداد نیز بر این باور است که \"استبداد هر گونه انسانیت و امکان و امید به تکامل را از تابعین خود سلب می نماید\" و با آن مخالفت می ورزد.
رعایت اخلاق
اگر چه این باور عام رواج دارد که حضور فرد در فضای سیاسی به معنای دوری وی از اخلاق است اما بازرگان به شهادت دوست و دشمن از آن دسته از سیاست مدارانی است که همواره سعی در رعایت و ترویج اخلاق در فضای سیاسی و اجتماعی داشته است به گونهای که \"علیجانی\" مهمترین میراث و آموزهی بازرگان را \"اخلاقگرایی در دین و صداقت در سیاست\" میداند. اصولاً یکی از دلایل گرایش ایشان به دمکراسی و حقوق بشر نیز وجه اخلاقی آنهاست بدین معنی که این دو از آن جهت مطلوب و مقبولند که از یک سو اخلاقیاند و از سوی دیگر خود به گسترش و تقویت اخلاق مدد میرسانند.
گسترش اخلاق از آن جهت در ارائهی الگوی مورد نظر ما برای حل مسئلهی کُردها از اهمیت برخوردار است که از نظر \"ملکیان\" برای رعایت حقوق اقلیتها \"رشد معنویت\" ضروری است تا اکثریت آگاهانه از قدرت تصمیمگیری خود به زیان دیگران استفاده نکنند. ایشان یکی از وظایف روشنفکران در جامعه را تلاش برای رشد معنویت میداند در غیر این صورت، این امکان همواره وجود دارد که یک ساختار عقلانی به مخاطره بیفتد و از سوی اکثریت نسبت به اقلیت ظلم روا داشته شود. نکتهی دیگری که نشان دهندهی میزان توجه به اصول اخلاقی در منش بازرگان است، احترام به عقاید و ارزشهای دیگران است: برای نمونه همواره با احترام و منصفانه از خلفای راشدین سخن به میان میآورد و گاه برای اثبات سخنان خویش در مورد اسلام، بدون تعصب از ایشان و رفتارهای نیک شان سخن به میان می آورد.
عدم وجود نگاه امنیتی
بسیاری از صاحب نظران منصف مسئلهی کُرد در ایران بر این باورند که یکی از موانع موجود برای حل این مسئله، وجود نگاه امنیتی به آن است. نگاه امنیتی به استقبال خشونت میرود و آن را بر رقیب تحمیل میکند تا هزینهی فعالیت سیاسی بالا رود. راه حل بازرگان برای حل مسئلهی کُردستان مبتنی بر نگاه امنیتی نبود و یا حداقل اولویت را با برخورد نظامی و امنیتی نمیدانست و به این دلیل بود که دولت موقت، راهکار امنیتی \"سپهبد قرنی\" را که در شورای انقلاب از سرکوب سخن به میان میآورد با این عنوان که وی ارتشی و چکمهپوش است و این دیدگاه به سیاستهای شاه شبیهتر است تا حکومت انقلابی، نمی پذیرند.
در واقع بازرگان و دولت موقت به جای نگاه امنیتی به مسئلهی کُردها سیاست توسعهی اقتصادی و رفع محرومیت را پیگیری میکنند. به همین دلیل به هنگام ورود به مهاباد به بازدید از بیمارستان و طرحهای عمرانی میپردازد و از پرسنل شهرداری تهران برای اجرای طرحهای عمرانی بهره میگیرند. چمران بر این باور است که راه حل سیاسی و عمرانی نباید فراموش شود و فروهر نیز با حسن نیت به دنبال راه حل سیاسی برای مسئله ی کردستان بود.
تمرکززدایی از قدرت
شعار اصلی کُردها در اوایل انقلاب، \"خودمختاری\" برای کُردستان بود. در این شعار نوعی تمرکززدایی از قدرت به چشم میخورد. برخی بر این باورند که تمرکززدایی از قدرت در قالب خودمختاری یا فدرالیسم از یک سو میتواند بخش بزرگی از مطالبات قومیتها را برآورده سازد و با ساختار جمعیتی و قومیتی ایران سازگار است و از سوی دیگر به فرآیند گسترش دموکراسی در ایران مدد میرساند.
بازرگان در مورد خودمختاری بر این باور است که اگر مقصود از آن داشتن اختیار و مسئولیت و مدیریت محلی است آن را مطلوب و قابل قبول میخواند و مورد مطالعه قرار خواهد داد و سعی میکند آن را در قانون اساسی بگنجاند و زمینهی اجرایش را فراهم آورد. این باور در عمل نیز با برگزاری انتخابات شوراها و انتساب استانداران بومی دیده شد و در واقع دولت موقت نشان داد با تمرکززدایی از قدرت مشکل چندانی ندارد.
در مجموع، ویژگی های فوق برای حل بحرانهای مختلف به ویژه از نوع قومیتی آن در جامعه لازم و ضروری هستند اما به دلیل پیچیدگی خاصی که در این مسائل به چشم میخورد شاید کافی نباشد. مسائل و مطالبات قومیتی از ابعاد مختلفی برخوردارند که صرفاً نباید آن را به توسعه و برنامههای عمرانی و مدیریت امور محلی تقلیل داد. توجه به خواستههای فرهنگی و سیاسی و ارائهی ساختاری قابل اعتماد برای زدودن تمرکز از قدرت و ترویج اصول و قواعد اخلاقی دگرخواهانه نیز از ضروریات الگوی حل بحران هستند که باید ساخته و پرداخته شوند و مورد توجه قرار گیرند.
وجود بحران و مسئلهی اجتماعی در هر جامعهای، امری اجتنابناپذیر و شاید بتوان گفت تا حدی طبیعی است. به دلایل مختلف، زندگی اجتماعی بحران آفرین است و گذر از آنها نیز بسیار دشوار و گاهی مستلزم زمان طولانی، تغییر مواضع و اعتقادات و گفتگوی علمی و عمومی مداوم است. نوع بحران و مسائل و مباحثی که پیرامون آنها وجود دارد تا حد زیادی بازتاب و نشان دهندهی سطح آگاهی و شیوهی زندگی مردم آن جامعه است.
اما آنچه بیشتر از بحرانها و مسائل بیانگر سطح آگاهی، پیشرفت و توسعهی یک جامعه است نحوه ی برخورد و رویارویی آن جامعه با بحران ها و مسائل است. یکی از مهمترین وظایف اندیشمندان، مراکز و نهادهای علمی و اجتماعی یافتن و ارائهی راه حل و مدلهای مناسب برای رویارویی با بحرانها و مسائل مختلف اجتماعی و تلاش برای کاهش پیامدهای نامناسب آن است.
برخی از نهادها و اندیشمندان اصلاً مسائل و بحرانها را به رسمیت نمیشناسند و با پاک کردن صورت مسئله، به خیال خود، از شر مسئله رهایی یافتهاند، غافل از اینکه مسئله در بطن جامعه ریشه میدواند و حالت مزمن پیدا میکند. برخی دیگر از جوامع به مسئله اندیشند اما چون فاقد جسارت، تئوری، روش و ابزار لازم برای حل مسئله و بحران هستند، پاسخی درخور و راهکاری مناسب را برای آن ارائه نمیکنند. در برخی دیگر از جوامع که دارای نظریات مختلف و روش های کارآمد هستند، بحران و مسئله به مثابه فرصتهایی تلقی میشوند که میتوان از آنها در جهت پیشبرد و آغاز مرحلهای جدید بهره برد. نه تنها از بحران و مسئله نمیهراسند بلکه به استقبال آن نیز میروند.
به عبارت دیگر جرأت و جسارت دانستن و در نتیجه حل مسئله را دارند.
در ایران نیز مانند هر جامعه و کشور دیگر، بحرانها و مسائل متعدد به چشم میخورد. یکی از این مسائل \"مسئلهی کُرد\" است که حداقل بیش از ۶ دهه از عمر آن میگذرد. مسئله ی کُرد را به طور ساده و اجمالی میتوان بدین شکل تعریف کرد: تلاشی است از سوی بیشتر مردم و فعالان سیاسی و اجتماعی کُردستان برای رفع تبعیض و ایجاد برابری فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در جامعه به طور عام و تمرکززدایی از قدرت، دستیابی به زندگی مناسب و استحقاقهای انسانی برای کُردها به طور خاص.
در طول سالیان گذشته، همواره تلاشهای فراوان و اغلب پرهزینه برای دستیابی به این اهداف صورت گرفته است و در مقابل نیز به جز برهههایی خاص و محدود، همواره تلاش شده است تا صورت این مسئله پاک شود و تلاشی جدی برای حل مسئله صورت نگرفته است. البته تجربه نشان داده است که پاک کردن صورت مسئله نیز نتوانسته است به نابودی و پاک شدن مسئله بیانجامد. این نوع برخورد با مسئلهی کُرد در طول سالیان گذشته نه تنها منجر به کاهش نابرابریها و ایجاد عدالت و آزادی نشده است بلکه بر رنج و محرومیت مردم کُرد افزوده است و در نتیجه شاهد هستیم که روز به روز ابعاد تازهتر و گستردهتری به خود میگیرد. برای نمونه میتوان به صورت خلاصه به دو برههی زمانی اوایل انقلاب و اکنون پرداخت و آنها را با هم مقایسه کرد تا معلوم شود که آیا راهکارها، افکار و روشهای مبتنی بر نادیده گرفتن مسئله میتواند نابودی مسئله را به همراه داشته باشد یا نه.
در این زمینه به تحقیقات و بررسیهای گسترده نیازی نیست. مروری اجمالی بر اخبار و حوادثی که در کُردستان روی میدهند، نه تنها حکایت از عمق و گسترش مطالبات و خواستههای پیشین دارد، بلکه در سالهای اخیر تحولات و استفاده از ابزارهای مدرن نیز به یاری آن آمده است و شکل و صورت تازهای به آن بخشیده است.
اگرچه بسیاری از احزاب فعال در کُردستان، خود نیز دارای مسائل و بحرانهای درونی مزمنی هستند که سالهاست از حل آن عاجزند اما اکنون به دلایل مختلف، از جمله تحولات منطقهای، سقوط صدام و به قدرت رسیدن کُردها در عراق، دسترسی به امکانات ماهوارهای و اینترنتی، حضور جمع کثیری از کُردها در کشورهای اروپایی و آمریکا و ... مسئلهی کُرد ابعاد تازهای به خود گرفته است و در سطح جهان به رسمیت شناخته میشود و در نهایت میتوان ادعا کرد که خودآگاهی تازهای در کُردستان ایجاد شده است.
مرحوم مهندس بازرگان چه به عنوان یک اندیشمند که آرا و عقاید ایشان امروزه مورد استناد محافل علمی و روشنفکری است و چه در قامت یک سیاستمدار و فعال سیاسی که پیروان فراوانی در عرصهی سیاست ایران داشته و دارد، به مسائل و بحران های موجود در کشور می اندیشیده است.چگونگی منش ایشان به طور عام و چگونگی برخوردش با بحرانها به طور خاص در نوع خود منحصر به فرد است و بر اساس آن میتوان به تدوین الگویی مناسب برای حل مسائل و بحران های مختلف از جمله مسئله ی کُرد اقدام نمود.
به عبارت دیگر پس از سالها میراث نظری و عملی بازرگان به ویژه در طرح مسائل و نحوهی برخورد با آنها به کار ما میآید و در حل مسئلهی کُرد در ایران میتواند کارساز باشد. انکار نمیتوان کرد که در طول زندگی سیاسی خویش نیز یکی از دغدغههای ایشان مسئلهی کُرد بوده است و شاید بتوان گفت یکی از مهمترین و در عین حال پیچیدهترین مسائلی بود که وی در دوران دولت موقت با آن دست به گریبان بود. اگر چه در مورد اقدامات عملی دولت موقت و شخص بازرگان، اکنون اسناد و مدارک کافی در دست نیست اما میتوان بر اساس منش کلی و عقاید سیاسی وی، الگویی را ارائه کرد که نقطهی عزیمت خوب و منصفانهای برای حل مسئلهی کُرد باشد:
نفی استبداد و اعتقاد به دمکراسی و حقوق بشر
بدیهی است بدون وجود نظام سیاسی و جامعهای آزاد و دموکراتیک و باور به حقوق بشر، سخن از حق شهروندی به طور عام و حقوق اقلیتهای ملی و قومی، سخنی گزاف و بیهوده است. عراق در دوران صدام نمونهی خوبی در این زمینه است که بدون تثبیت قواعد و باورهای دموکراتیک، بخشی از حقوق کُردها را تأمین کرد اما نتیجهی آن در نهایت انفال و بمباران شیمیایی حلبچه بود. \"کیملیکا\" بر این باور است که احقاق حقوق جمعی اقلیتهای ملی با اولویت دادن \"لیبرال- دموکراسی\" به مسئلهی حقوق و آزادیهای فردی منافاتی ندارد و بلکه با آن کاملاً قابل جمع است. به نظر \"نراقی\" شرط اصلی برای رعایت حقوق اقلیتها \"نظام دمکراتیک که ملتزم به منطق گفتگوی عقلانی در عرصهی عمومی و مقید به رعایت حقوق اقلیت است\" میباشد.
در دیدگاههای کلی بازرگان نفی استبداد، اعتقاد و التزام به دمکراسی و حقوق بشر اگرچه در پی تطبیق آن با آموزههای مذهبی و دینی است - به خوبی دیده می شود. وی بیش از هر سیاستمدار دیگری دغدغهی دمکراسی و حقوق بشر داشت و بیش از هر کس دیگری از این ناحیه مورد تهاجم قرار گرفته است. در مقالهی انسان و خدا، دمکراسی را وسیلهای برای شکوفایی استعدادهای انسان و بنا نهادن کاخ رفیع تمدن میداند: \"دموکراسی به معنای شناسایی حداقل حق و مقام انسانی که در قرون اخیر رسمیت و شیوع پیدا کرده و از زمان یونانیها به صورت حکومت عنوان و اجرا شده بود، وسیلهای شد که در سایهی آزادی، حیثیت و عدالت، استعدادهای بشری بروز و ظهور کامل پیدا کند و کاخ رفیع تمدن بنا گردد\". بر خلاف بسیاری از فعالان سیاسی که دمکراسی را امری غربی و بیگانه میپنداشتند، بازرگان روح دمکراسی را منطبق و سازگار با پیام انبیا میداند: \"اساس روح دمکراسی قدر شناختن و ارزش دادن به فرد انسانی است. انبیا اولین کسانی بودند که حتی به پستترین و زیردستترین و فراموش شدهترین طبقات مردم عنایت و محبت کردند و برای آنها حق و حریم قائل شدند\". در مورد استبداد نیز بر این باور است که \"استبداد هر گونه انسانیت و امکان و امید به تکامل را از تابعین خود سلب می نماید\" و با آن مخالفت می ورزد.
رعایت اخلاق
اگر چه این باور عام رواج دارد که حضور فرد در فضای سیاسی به معنای دوری وی از اخلاق است اما بازرگان به شهادت دوست و دشمن از آن دسته از سیاست مدارانی است که همواره سعی در رعایت و ترویج اخلاق در فضای سیاسی و اجتماعی داشته است به گونهای که \"علیجانی\" مهمترین میراث و آموزهی بازرگان را \"اخلاقگرایی در دین و صداقت در سیاست\" میداند. اصولاً یکی از دلایل گرایش ایشان به دمکراسی و حقوق بشر نیز وجه اخلاقی آنهاست بدین معنی که این دو از آن جهت مطلوب و مقبولند که از یک سو اخلاقیاند و از سوی دیگر خود به گسترش و تقویت اخلاق مدد میرسانند.
گسترش اخلاق از آن جهت در ارائهی الگوی مورد نظر ما برای حل مسئلهی کُردها از اهمیت برخوردار است که از نظر \"ملکیان\" برای رعایت حقوق اقلیتها \"رشد معنویت\" ضروری است تا اکثریت آگاهانه از قدرت تصمیمگیری خود به زیان دیگران استفاده نکنند. ایشان یکی از وظایف روشنفکران در جامعه را تلاش برای رشد معنویت میداند در غیر این صورت، این امکان همواره وجود دارد که یک ساختار عقلانی به مخاطره بیفتد و از سوی اکثریت نسبت به اقلیت ظلم روا داشته شود. نکتهی دیگری که نشان دهندهی میزان توجه به اصول اخلاقی در منش بازرگان است، احترام به عقاید و ارزشهای دیگران است: برای نمونه همواره با احترام و منصفانه از خلفای راشدین سخن به میان میآورد و گاه برای اثبات سخنان خویش در مورد اسلام، بدون تعصب از ایشان و رفتارهای نیک شان سخن به میان می آورد.
عدم وجود نگاه امنیتی
بسیاری از صاحب نظران منصف مسئلهی کُرد در ایران بر این باورند که یکی از موانع موجود برای حل این مسئله، وجود نگاه امنیتی به آن است. نگاه امنیتی به استقبال خشونت میرود و آن را بر رقیب تحمیل میکند تا هزینهی فعالیت سیاسی بالا رود. راه حل بازرگان برای حل مسئلهی کُردستان مبتنی بر نگاه امنیتی نبود و یا حداقل اولویت را با برخورد نظامی و امنیتی نمیدانست و به این دلیل بود که دولت موقت، راهکار امنیتی \"سپهبد قرنی\" را که در شورای انقلاب از سرکوب سخن به میان میآورد با این عنوان که وی ارتشی و چکمهپوش است و این دیدگاه به سیاستهای شاه شبیهتر است تا حکومت انقلابی، نمی پذیرند.
در واقع بازرگان و دولت موقت به جای نگاه امنیتی به مسئلهی کُردها سیاست توسعهی اقتصادی و رفع محرومیت را پیگیری میکنند. به همین دلیل به هنگام ورود به مهاباد به بازدید از بیمارستان و طرحهای عمرانی میپردازد و از پرسنل شهرداری تهران برای اجرای طرحهای عمرانی بهره میگیرند. چمران بر این باور است که راه حل سیاسی و عمرانی نباید فراموش شود و فروهر نیز با حسن نیت به دنبال راه حل سیاسی برای مسئله ی کردستان بود.
تمرکززدایی از قدرت
شعار اصلی کُردها در اوایل انقلاب، \"خودمختاری\" برای کُردستان بود. در این شعار نوعی تمرکززدایی از قدرت به چشم میخورد. برخی بر این باورند که تمرکززدایی از قدرت در قالب خودمختاری یا فدرالیسم از یک سو میتواند بخش بزرگی از مطالبات قومیتها را برآورده سازد و با ساختار جمعیتی و قومیتی ایران سازگار است و از سوی دیگر به فرآیند گسترش دموکراسی در ایران مدد میرساند.
بازرگان در مورد خودمختاری بر این باور است که اگر مقصود از آن داشتن اختیار و مسئولیت و مدیریت محلی است آن را مطلوب و قابل قبول میخواند و مورد مطالعه قرار خواهد داد و سعی میکند آن را در قانون اساسی بگنجاند و زمینهی اجرایش را فراهم آورد. این باور در عمل نیز با برگزاری انتخابات شوراها و انتساب استانداران بومی دیده شد و در واقع دولت موقت نشان داد با تمرکززدایی از قدرت مشکل چندانی ندارد.
در مجموع، ویژگی های فوق برای حل بحرانهای مختلف به ویژه از نوع قومیتی آن در جامعه لازم و ضروری هستند اما به دلیل پیچیدگی خاصی که در این مسائل به چشم میخورد شاید کافی نباشد. مسائل و مطالبات قومیتی از ابعاد مختلفی برخوردارند که صرفاً نباید آن را به توسعه و برنامههای عمرانی و مدیریت امور محلی تقلیل داد. توجه به خواستههای فرهنگی و سیاسی و ارائهی ساختاری قابل اعتماد برای زدودن تمرکز از قدرت و ترویج اصول و قواعد اخلاقی دگرخواهانه نیز از ضروریات الگوی حل بحران هستند که باید ساخته و پرداخته شوند و مورد توجه قرار گیرند.