مصاف مستقیم ـ سخن آخر
14:02 - 4 فروردین 1394
Unknown Author
خشایار دیهیمی
خطاب به سیدعلی خامنهای
تا کنون با نوکرانت و مزدورانت حرف زدهام. و شاید خیال کردهای که شهامت حرف زدن مستقیم با تو را ندارم. کور خواندهی. شهروند نمیترسد. تازه به آن خدایی که خدای من است قسم میخوررم که حتی به فکر عاقبت تو هم هستم نمیتوانی و نباید آمال هفتاد میلیون نفر را به پای غرور و کینتوزی شخصیات قربانی کنی. من از خارج از کشور نمینویسم من همینجایم. در محضر مزدورانت. اما با با همهی اعتدالم و دندان به جگر فشردنم دیگر نمیتوانم شاهد بدبختی مردم به خاطر هوا و هوس تو باشم.
من برانداز نیستم. تو براندازی. تو نوکری. من آزادهام. مزدورانت را بفرست. زیر شکنجه میمیرم. اگر قانون سرت میشود من تو را به محکمه میخوانم. تا از محکمه کی سر بلند آید بیرون. نمیتوانم دیگر اینهمه خفت و دروغ را تحمل کنم. مرد میدانی اگر بیا. وگرنه همان مزدورانت را بفرست سراغ من هم. فرزندان پاکاندیشم در بندند. چه باک یکی به آنها اضافه کن. گرچه پیرم و دوام نمیاورم اما سخنم باید با عملم یکی باشد.
جز خیر و صلاح مردم نخواستم و فرای قانون سخنی نگفتم. به خلاف تو. نام و نشانم معلوم و منتظر مزدورانت. آبروی اسلام و خودت را بردی. دست از جان شسته این جان بیمقدار بیا محض رضای خدا و محض اعتبار قانون به دادگاه بیا. شهروند میتواند تو را به دادگاه فرابخواند.
بر گرفته از فیسبوک نویسنده
خطاب به سیدعلی خامنهای
تا کنون با نوکرانت و مزدورانت حرف زدهام. و شاید خیال کردهای که شهامت حرف زدن مستقیم با تو را ندارم. کور خواندهی. شهروند نمیترسد. تازه به آن خدایی که خدای من است قسم میخوررم که حتی به فکر عاقبت تو هم هستم نمیتوانی و نباید آمال هفتاد میلیون نفر را به پای غرور و کینتوزی شخصیات قربانی کنی. من از خارج از کشور نمینویسم من همینجایم. در محضر مزدورانت. اما با با همهی اعتدالم و دندان به جگر فشردنم دیگر نمیتوانم شاهد بدبختی مردم به خاطر هوا و هوس تو باشم.
من برانداز نیستم. تو براندازی. تو نوکری. من آزادهام. مزدورانت را بفرست. زیر شکنجه میمیرم. اگر قانون سرت میشود من تو را به محکمه میخوانم. تا از محکمه کی سر بلند آید بیرون. نمیتوانم دیگر اینهمه خفت و دروغ را تحمل کنم. مرد میدانی اگر بیا. وگرنه همان مزدورانت را بفرست سراغ من هم. فرزندان پاکاندیشم در بندند. چه باک یکی به آنها اضافه کن. گرچه پیرم و دوام نمیاورم اما سخنم باید با عملم یکی باشد.
جز خیر و صلاح مردم نخواستم و فرای قانون سخنی نگفتم. به خلاف تو. نام و نشانم معلوم و منتظر مزدورانت. آبروی اسلام و خودت را بردی. دست از جان شسته این جان بیمقدار بیا محض رضای خدا و محض اعتبار قانون به دادگاه بیا. شهروند میتواند تو را به دادگاه فرابخواند.
بر گرفته از فیسبوک نویسنده