مشارکت در انتخابات، آری یا نە؟
14:59 - 21 خرداد 1392
Unknown Author
بیژن قبادی
تمامی موجودات زندە مجموعە نیازهایی طبیعی دارند کە بنا بر مقتضیات اصل بقا، سرتاسر طول و عرض عمر خود را صرف تأمین این نیازها میکنند و این یعنی تلاش در راستای ادامەی حیات و بقا.
انسان بە عنوان موجودی شاخص در این میان، علاوە بر تلاش جهت بقاء، برای هرچە بهتر شناختن و زیستن و بە معنای کامل\"زندگی کردن\"، با توجە بە مجموعەی ویژگی مختص بە خود نیاز دارد کە در این روند نقش داشتە و آنرا هرچە مطلوبتر نماید. تاریخ حیات آدمی با تمای افت و خیز و فراز و نشیبهایش، صادقترین گواە این مدعاست.
عملاً جامعەی بشری بە دو صف اصلی تقسیم شدە و هموارە تقابلی شدید و بیرحمانە بین این دو صف از یک سو برای حفظ وضع موجود و از دیگر سو برای تغییر و یا حداقل اصلاح آن در جریان بودە است. بە تعبیری دیگر شاید بتوان گفت این جنگ و کشمکش بە قرائت زمان خود و بە فراخور شرایط موجود پیرامونی را، بە نوعی جنگ میان سنت و مدرنیتە تعبیر نمود.
در این تقابل کە همیشە در جریان بودە و حکام و سیستم حاکمە هموارە برای حفظ آن کوشیدە و طرف مقابل کە تودەهای وسیع اجتماعی و نیروهای نخبەاش را شامل میشود، علیرغم فراز و نشیب، عقب نشینیهای مقطعی و ناکامی و یا کامیابیهایش، بە درازای تاریخ، در گیروداری بیامان، این سیستم موجود بودە کە ناچار بە تن در دادن و یا عقبنشینی واقعی بودە کە از منظر خود آن را تاکتیکی پنداشتە است. اما در واقع این عقب نشینیها کە محصول مبارزات طولانی مدت لایەهای گوناگون خارج از گود سیستم حاکم بودە، هموارە همراه بودە است با کسب امتیازاتی از سوی نیروهای اجتماعی و هرچند کند اما مداوم کە در درازمدت منجر بە دستاوردهای مترقیتری شدە است. تا جاییکە نظم محافظەکار ناچار بە تن در دادن بە مجموعەای از مطالبات تودەهای مبارزەگر بودە است. هرچند کە بنابر مقتضیات زمانی و مجموعەای از عوامل و فاکتورهای گوناگون، مطالبات اشکال و انواع مختلف و متفاوتی داشتە است.
هموارە از سوی سیستمهای حاکمە و مدافعینشان با توجە بە مکانیزم، ابزار و عواملی کە در اختیار داشتە و یا بە خدمت گرفتەاند، چنین القا میشدە کە این عقب نشینیها و اعطاء امتیازات، ناشی از \"حسن نیت سیستم\" است و با این شگرد به دنبال این بودەاند کە بە هر شکل ممکن مردم را بدهکار و مدیون قلمداد کنند. در صورتیکە واقع امر خلاف این است و همەی اینها محصول مستقیم و بلاواسطەی مبارزات پیگر و بیامان خود جامعە است و شرم از بیان شکست و عقبنشینی مانع از بیان صریح و اعتراف بە شکست از سوی سیستمهای حاکم بودە است.
هیأت حاکمە ناچار بە نە دادن امتیاز بلکە عقبنشینی است اما از این پروسە نیز قصد بهرەبرداری بە نفع خود را دارد. در دنیای مدرن امروزی و با توجە بە رشد آگاهی عمومی تودەهای مردم یکی از این حقوق کسب شدە، حق دخالت عامە مردم در سرنوشت جامعە است کە از نمودهای عینی آن مقولە \"رأی دادن\" و \"انتخاب\"کردن یا انتخاب شدن را میتوان برشمرد.
در دنیای متعارف و متمدن امروز، آدمیان با پرهیز از خشونت و عدم توسل بە ابزار و مکانیزمهای مورد استفادە جهانگشایان، با روی آوری بە مدرنترین، کارآمدترین و سهل الوصولترین و در عینحال پایاترین و کارآمدترین ابزار، یعنی \"رأی\" و \"صندوق رأی\" بە عظیمترین دستاوردها نایل میشوند. اما در ایران اسلامی و سایر سیتمهای منبعث و همتراز، اوضاع واژگونە و دیگر گونە است.در طول سی و پنج سال سپری شدە از حیات جنون آسا و خونبار این حکومت، از خود رهبر و بنیانگذار تا جانشینان و در کل مجموعە سیستم جمهوری اسلامی، بە کدامین از وعدەهای خود در راستای پاسخگویی بە خواستها و مطالبات مردم پایبند و متعهد بودەاند؟
از نیروهای میدانی، گسیل شدە و یا حاضرین در پای صندوقهای رأی، چند دهم در صد پاسخی گرفتە و یا بە مطالبەای رسیدەاند؟ مگر نە اینکە هر از چند زمانی این رژیم قرون وسطایی با بە کارگیری حیلە و ترفندی در راستای کسب مشروعیت نداشتەی خود بهرەبرداری نمودە است؟
اگر پای مناظرات ذوب شدگان در ولایت کە از فیلترها و صافیهای پل صراطی رژیم گذشتەاند نشستە باشیم، چند درصد از موضوعات مطروحە از جانب آن نظرکردگان معضل و مشکل من شهروند را شامل شدە است؟ در صورت انعکاس یا بیان کم رنگ و برای خالی نبودین عریضە اگر درصد ناچیزی از مشکلات، گرفتاریها و مطالبات عمومی و فراگیر مردم مطرح شدە باشد، در کدامین مرحلە، چە زمانی و در کجا جواب دادن بە آنها مشهود بودە و عینیت یافتە است؟
شاید طیفی\"خوشباور\" و یا بە عبارتی دیگر \"خودفریب\"مدعی باشند کە نه خیر ما آستین بالا میزنیم و قلەی قاف را فتح میکنیم؛ آیا تاکنون در ایران قدرتر از آنها قد علم نکردە و در پایان در اوج صداقت دست از پا درازتر بە حاشیە راندە نشدە است؟ و یا جمعی دیگر از دریوزگی بر آستان رژیم و فروختن تمامی ارزشهای انسانی، نهایتاً بە مواجب بگیرانی بیخطر مبدل نشدە و بە کنجی نخزیدەاند؟
مشارکت یا عدم مشارکت در هر پروسەی رأیگیری یا انتخابی، از هردو منظر مستلزم تمهیداتی است. اگر طیفی خواهان مشارکتاند باید در قبال وعدەهایی کە میدهند، متعهد و پایبند باشند کە آیا این سیستم و ساختار دارای ظرفیتی هست کە پاسخگوی بخش حداقلی این وعدەها باشد؟ در صورتی کە پاسخ مثبت باشد، موضوع بە گونەای دیگر است. در صورتی هم کە پاسخ منفی است، هدف ما از مشارکت، وعدە و وعید و این عوامفریبیها چیست؟
و در طیف مقابل کە خواهان تحریم و عدم مشارکتاند، دلیل این خواستە چیست؟ آیا صرفاً برای آن است کە آنرا بە شیوەای سنتی تحریم کردەایم و طبق سنت هرسالە عمل میکنیم؟ یا چون با قرائت و خوانش من مطابق نیست، خواهان بایکوت هستم؟ پس در این میان مسئلەی خواست و مطالبات مردم چە محلی از اعراب دارد؟ بنابرین باید از هر فرصتی برای آگاهی بخشی بە تودەهای اجتماعی بهرە برد، آنهارا بە مطالبەی حقوق انکار شدە و یا معوق انداختەیشان مسلح نمود و در راستای مطالبە و کسب آنها از هر سیستم و ساختاری سازمان داد.
این رژیم با تکیە بر سە رکن \"جمهوری اسلامی\"،\" قانون اساسی\" موجود و \"ولایت فقیە\" هر نوع ظرفیت تحول و اصلاحپذیری را از خود سلب نمودە است و فاقد استعداد دگردیسی است. اما برای آن دستە از کسانی کە هنوز توهمی بە این سیستم دارند، بهترین گذینە از یک سو برای محک زدن چندین بارەی رژیم اسلامی، از سوی دیگر برای حفظ اعتبار و وجهەی اجتماعی خود و مصون ماندن از تبعات و عواقب مخرب عدم توان عملکردن بە وعدەهای بیان شدە، و اما با ارزشتر از همە بە میدان کشیدن تودەهای مردم، فرمولە کردن مطالبات فراگیر و مشترک اقشار تودەهای اجتماعی و تبدیل آن بە شعار کوی و برزن است.
تنها در صورت آگاەگری عمومی و بە میدان آمدن پتانسیل آگاە و مطالبەجو بە میدان است کە هر ساختاری ناچار بە عقبنشینی و گردن نهادن بە خواستهای مردم میشود نە لفاظی پلمیک و یا حنجرەدرانی با شعار\"زندە باد\" و \"مردەباد\".
تمامی موجودات زندە مجموعە نیازهایی طبیعی دارند کە بنا بر مقتضیات اصل بقا، سرتاسر طول و عرض عمر خود را صرف تأمین این نیازها میکنند و این یعنی تلاش در راستای ادامەی حیات و بقا.
انسان بە عنوان موجودی شاخص در این میان، علاوە بر تلاش جهت بقاء، برای هرچە بهتر شناختن و زیستن و بە معنای کامل\"زندگی کردن\"، با توجە بە مجموعەی ویژگی مختص بە خود نیاز دارد کە در این روند نقش داشتە و آنرا هرچە مطلوبتر نماید. تاریخ حیات آدمی با تمای افت و خیز و فراز و نشیبهایش، صادقترین گواە این مدعاست.
عملاً جامعەی بشری بە دو صف اصلی تقسیم شدە و هموارە تقابلی شدید و بیرحمانە بین این دو صف از یک سو برای حفظ وضع موجود و از دیگر سو برای تغییر و یا حداقل اصلاح آن در جریان بودە است. بە تعبیری دیگر شاید بتوان گفت این جنگ و کشمکش بە قرائت زمان خود و بە فراخور شرایط موجود پیرامونی را، بە نوعی جنگ میان سنت و مدرنیتە تعبیر نمود.
در این تقابل کە همیشە در جریان بودە و حکام و سیستم حاکمە هموارە برای حفظ آن کوشیدە و طرف مقابل کە تودەهای وسیع اجتماعی و نیروهای نخبەاش را شامل میشود، علیرغم فراز و نشیب، عقب نشینیهای مقطعی و ناکامی و یا کامیابیهایش، بە درازای تاریخ، در گیروداری بیامان، این سیستم موجود بودە کە ناچار بە تن در دادن و یا عقبنشینی واقعی بودە کە از منظر خود آن را تاکتیکی پنداشتە است. اما در واقع این عقب نشینیها کە محصول مبارزات طولانی مدت لایەهای گوناگون خارج از گود سیستم حاکم بودە، هموارە همراه بودە است با کسب امتیازاتی از سوی نیروهای اجتماعی و هرچند کند اما مداوم کە در درازمدت منجر بە دستاوردهای مترقیتری شدە است. تا جاییکە نظم محافظەکار ناچار بە تن در دادن بە مجموعەای از مطالبات تودەهای مبارزەگر بودە است. هرچند کە بنابر مقتضیات زمانی و مجموعەای از عوامل و فاکتورهای گوناگون، مطالبات اشکال و انواع مختلف و متفاوتی داشتە است.
هموارە از سوی سیستمهای حاکمە و مدافعینشان با توجە بە مکانیزم، ابزار و عواملی کە در اختیار داشتە و یا بە خدمت گرفتەاند، چنین القا میشدە کە این عقب نشینیها و اعطاء امتیازات، ناشی از \"حسن نیت سیستم\" است و با این شگرد به دنبال این بودەاند کە بە هر شکل ممکن مردم را بدهکار و مدیون قلمداد کنند. در صورتیکە واقع امر خلاف این است و همەی اینها محصول مستقیم و بلاواسطەی مبارزات پیگر و بیامان خود جامعە است و شرم از بیان شکست و عقبنشینی مانع از بیان صریح و اعتراف بە شکست از سوی سیستمهای حاکم بودە است.
هیأت حاکمە ناچار بە نە دادن امتیاز بلکە عقبنشینی است اما از این پروسە نیز قصد بهرەبرداری بە نفع خود را دارد. در دنیای مدرن امروزی و با توجە بە رشد آگاهی عمومی تودەهای مردم یکی از این حقوق کسب شدە، حق دخالت عامە مردم در سرنوشت جامعە است کە از نمودهای عینی آن مقولە \"رأی دادن\" و \"انتخاب\"کردن یا انتخاب شدن را میتوان برشمرد.
در دنیای متعارف و متمدن امروز، آدمیان با پرهیز از خشونت و عدم توسل بە ابزار و مکانیزمهای مورد استفادە جهانگشایان، با روی آوری بە مدرنترین، کارآمدترین و سهل الوصولترین و در عینحال پایاترین و کارآمدترین ابزار، یعنی \"رأی\" و \"صندوق رأی\" بە عظیمترین دستاوردها نایل میشوند. اما در ایران اسلامی و سایر سیتمهای منبعث و همتراز، اوضاع واژگونە و دیگر گونە است.در طول سی و پنج سال سپری شدە از حیات جنون آسا و خونبار این حکومت، از خود رهبر و بنیانگذار تا جانشینان و در کل مجموعە سیستم جمهوری اسلامی، بە کدامین از وعدەهای خود در راستای پاسخگویی بە خواستها و مطالبات مردم پایبند و متعهد بودەاند؟
از نیروهای میدانی، گسیل شدە و یا حاضرین در پای صندوقهای رأی، چند دهم در صد پاسخی گرفتە و یا بە مطالبەای رسیدەاند؟ مگر نە اینکە هر از چند زمانی این رژیم قرون وسطایی با بە کارگیری حیلە و ترفندی در راستای کسب مشروعیت نداشتەی خود بهرەبرداری نمودە است؟
اگر پای مناظرات ذوب شدگان در ولایت کە از فیلترها و صافیهای پل صراطی رژیم گذشتەاند نشستە باشیم، چند درصد از موضوعات مطروحە از جانب آن نظرکردگان معضل و مشکل من شهروند را شامل شدە است؟ در صورت انعکاس یا بیان کم رنگ و برای خالی نبودین عریضە اگر درصد ناچیزی از مشکلات، گرفتاریها و مطالبات عمومی و فراگیر مردم مطرح شدە باشد، در کدامین مرحلە، چە زمانی و در کجا جواب دادن بە آنها مشهود بودە و عینیت یافتە است؟
شاید طیفی\"خوشباور\" و یا بە عبارتی دیگر \"خودفریب\"مدعی باشند کە نه خیر ما آستین بالا میزنیم و قلەی قاف را فتح میکنیم؛ آیا تاکنون در ایران قدرتر از آنها قد علم نکردە و در پایان در اوج صداقت دست از پا درازتر بە حاشیە راندە نشدە است؟ و یا جمعی دیگر از دریوزگی بر آستان رژیم و فروختن تمامی ارزشهای انسانی، نهایتاً بە مواجب بگیرانی بیخطر مبدل نشدە و بە کنجی نخزیدەاند؟
مشارکت یا عدم مشارکت در هر پروسەی رأیگیری یا انتخابی، از هردو منظر مستلزم تمهیداتی است. اگر طیفی خواهان مشارکتاند باید در قبال وعدەهایی کە میدهند، متعهد و پایبند باشند کە آیا این سیستم و ساختار دارای ظرفیتی هست کە پاسخگوی بخش حداقلی این وعدەها باشد؟ در صورتی کە پاسخ مثبت باشد، موضوع بە گونەای دیگر است. در صورتی هم کە پاسخ منفی است، هدف ما از مشارکت، وعدە و وعید و این عوامفریبیها چیست؟
و در طیف مقابل کە خواهان تحریم و عدم مشارکتاند، دلیل این خواستە چیست؟ آیا صرفاً برای آن است کە آنرا بە شیوەای سنتی تحریم کردەایم و طبق سنت هرسالە عمل میکنیم؟ یا چون با قرائت و خوانش من مطابق نیست، خواهان بایکوت هستم؟ پس در این میان مسئلەی خواست و مطالبات مردم چە محلی از اعراب دارد؟ بنابرین باید از هر فرصتی برای آگاهی بخشی بە تودەهای اجتماعی بهرە برد، آنهارا بە مطالبەی حقوق انکار شدە و یا معوق انداختەیشان مسلح نمود و در راستای مطالبە و کسب آنها از هر سیستم و ساختاری سازمان داد.
این رژیم با تکیە بر سە رکن \"جمهوری اسلامی\"،\" قانون اساسی\" موجود و \"ولایت فقیە\" هر نوع ظرفیت تحول و اصلاحپذیری را از خود سلب نمودە است و فاقد استعداد دگردیسی است. اما برای آن دستە از کسانی کە هنوز توهمی بە این سیستم دارند، بهترین گذینە از یک سو برای محک زدن چندین بارەی رژیم اسلامی، از سوی دیگر برای حفظ اعتبار و وجهەی اجتماعی خود و مصون ماندن از تبعات و عواقب مخرب عدم توان عملکردن بە وعدەهای بیان شدە، و اما با ارزشتر از همە بە میدان کشیدن تودەهای مردم، فرمولە کردن مطالبات فراگیر و مشترک اقشار تودەهای اجتماعی و تبدیل آن بە شعار کوی و برزن است.
تنها در صورت آگاەگری عمومی و بە میدان آمدن پتانسیل آگاە و مطالبەجو بە میدان است کە هر ساختاری ناچار بە عقبنشینی و گردن نهادن بە خواستهای مردم میشود نە لفاظی پلمیک و یا حنجرەدرانی با شعار\"زندە باد\" و \"مردەباد\".