قتل‌عام شهروندان عرب در محمره و سیاه‌نمایی آنها

14:16 - 10 خرداد 1392
Unknown Author
مهدی هاشمی

همزمان با سالیاد چهارشنبه‌ی سیاه محمره (خرمشهر) و کشتار وسیع ملت عرب در این شهر، بازماندگان این حادثه هولناک پرده از حقایقی برداشته‌اند که کمتر کسی فرصت شنیدن آنها را داشته است. هرآنچه از این کشتار وسیع به جا ماند نوشته‌های وابستگان به کسانی است که خود طراح و مجری این فاجعه بزرگ انسانی بودند.

ملی گرایان افراطی و اسلام‌گراهای تازه به قدرت رسیده با همکاری همدیگر شهروندان عرب اهل محمره را کشتند و تاریخ آن را به باب میل خود نوشتند. لذا وقت آن شده است که احوازی‌ها به دست خود تاریخ را بازنویسی نمایند و حقیقت را برملا سازند.

عناصر مهم جنبش مردمی در شهرهای عرب‌نشین مرزی در دوره‌ی پس از پیروزی انقلاب بهمن 57 همان مردم عامه و کارگران عرب و غیرعرب شرکت‌ها بودند به رهبری مرجع تقلید مردمی شیخ محمد شبیر خاقانی بودند. موقعیت جغرافیایی محمره و ارتباط مستقیم با کشورهای عربی همجوار که تغییرات سیاسی زیادی در آنها درحال جریان بود، نزدیکی به عبادان به عنوان پایگاه اصلی اسیمیلاسیون فرهنگی و فارسی‌سازی در اقلیم احواز (اهواز)، سبب شد تا این شهر با جمعیت بیش از 90 درصد عرب اهمیت ویژه‌ای در جنبش سیاسی چند ماهه‌ی ملت عرب در فاصله پیروزی انقلاب بهمن 57 تا خرداد 58 داشته باشد.
ارتباط قوی شبیر خاقانی با خمینی در دوران تبعید، کمک مالی خاقانی به خمینی و وعده‌های خمینی مبنی بر اعطای حقوق پایمال شده‌ی ملت عرب و رویکرد مثبت عامه‌ی مردم به شعارهای عدالت اسلامی مطرح شده از سوی خمینی، همگی سبب شد تا در آن دوره ملت عرب خواسته‌های خود را کاملاً درچارچوب کشور ایران مطرح سازد.

در همین راستا خاقانی رهبر مذهبی مردمی که مقبولیت عمومی میان مردم و سیاسیون عرب داشت، مسئولیت حمایت از مرزها را داوطلبانه برعهده گرفت و از قبایل عرب ساکن مناطق مرزی خواست تا مرزها را کنترل کنند.

مبارزان سیاسی عرب احوازی که در آن زمان در سوریه و یمن وعراق و بعضاً لیبی و فلسطین بودند و اکثرا گرایشات چپ داشتند به وطن بازگشته و برخلاف تصور رایج از خواسته‌های سیاسی خود دست کشیده و با موج مردمی همراه شدند. این مبارزان با تکیه به تجربه تشکیلاتی خود سعی در هماهنگی میان گروه‌های مختلف سیاسی عرب در شهرهای مختلف اقلیم احواز کردند.

مراکز فرهنگی تاسیس شده در شهرهای محمره(خرمشهر)، عبادان(آبادان)، فلاحیه(شادگان)، احواز(اهواز) و خفاجیه(سوسنگرد) بنا به مانفیست انتشار یافته آنها در آن زمان به قصد توسعه فرهنگی و معالجه فقر و عقب ماندگی فرهنگی و اجتماعی مردم عرب تاسیس شده بودند و موسسان آنها براستقلال کار فرهنگی از کارسیاسی تاکید می‌کردند.

در مدت عمرکوتاه این مراکز فرهنگی، احزاب سیاسی چپ نظیر فدائیان خلق و دیگران و اسلام‌گرا همگی در فضایی دوستانه دیالوگ‌های متعددی را با چپ‌ها و ملی‌ها و وطن‌خواهان عرب داشتند. هرچه بود فضای اعتماد به مرکز و امید به دست‌یابی به حقوق از دست رفته بود.

تمامی گروه‌هایی که فعالیت سیاسی یا فرهنگی را آغاز کرده بودند همگی خواسته‌هایی داشتند که در رفع تبعیض اقتصادی و فرهنگی و سیاسی خلاصه می‌شد. تشکلات فرهنگی و سیاسی که درآن دوره کوتاه تاسیس شد در محمره \" المنظمة السياسية للشعب العربي\" (سازمان سیاسی خلق عرب) متشکل از شیوخ قبایل و برخی ملی‌گرایان عرب، \"المرکز الثقافی للشعب العربی\" (کانون فرهنگی خلق عرب) که توسط چپ‌ها و ملی‌های عرب تاسیس شد و با منش متسامح نیروهای مختلفی را از گروه‌های ملی و اسلام‌گرا و غیره را دربرگرفت.

همچنین شعبه‌هایی از، \"المرکز الثقافی للشعب العربی\" (کانون فرهنگی ملت عرب) در عبادان، احواز، فلاحیه و خفاجیه تاسیس شد. تمامی آن گروه‌ها توانستند به واسطه‌ی دیالوگ برسرخواسته‌هایی مشترک به توافق برسند. هیئتی به نمایندگی از تمامی گروه‌ها راهی تهران شد و خواسته‌های ملت عرب را به مرکز تقدیم کرد. این هیئت خواهان برچیده شدن ستم مضاعف تاریخی برملت عرب در ایران شده و خواستار اعطای خودمختاری به مردم عرب شد.

تنها یک گروه مخفی سیاسی بود که توسط برخی عناصر بازمانده از تشکل منحل شده \"جبهه تحریر الاحواز\"(جبهه آزادی بخش احواز) که از عراق به محمره بازگشته بودند، تشکیل شد و می‌توان گفت که رویکرد استقلال‌طلبانه داشت. این تشکل \"الحرکه الجماهیریه للشعب العربی\" نام گرفت. عناصر این گروه نه قدرت تئوریک و نه توان سیاسی و نه مقبولیت همطراز با کانون‌های فرهنگی عربی دیگر داشتند و به شکل علنی وارد عرصه سیاسی نشدند.

فعالیت مخفی این گروه درشعارنویسی بردیوارها نمود یافت و اقدام خاص و تاثیرگذار دیگری جز اسیر شدن در تله‌ی تشنج‌آفرینان تشکل افراطی‌های مذهبی و ملی غیرعرب در کانون فرهنگی – نظامی به رهبری جهان آرا و حسین فروزنده نداشت.

اطلاعاتی که در سال‌های بعد از مراکز سپاه به بیرون درز کرد نشان می‌دهد که اعضای کانون فرهنگی-نظامی به رهبری جهان آرا گزارش‌های کذب و خیلی تند درباره‌ی فعالیت‌های (تجزیه طلبانه) عرب‌ها و دفاع شیخ شبیر خاقانی از تجزیه‌طلبان به مرکز مخابره می‌کرده‌اند. این امر سبب شد تا هیئتی مخفی برای بررسی این امر به استان اعزام شود. گویا فعالیت فرهنگی و صرف پرداختن به زبان و فرهنگ و هویت، از سوی اینان امری جدایی‌طلبانه محسوب می‌شد.

درآن زمان مردم عرب احساس کرده بودند که سایه نژادپرستی و تحقیر و اهانت به هویت عربی از وطنشان رخت بربسته بود، لذا با آسودگی خیال با لباس عربی و چفیه قرمز در امکان عمومی و دولتی حاضر می‌شدند. همچنین این مردم فرصت یافته بودند تا مراسم فرهنگی خاص خود را در صحن علن به اجرا گذارند. جهان آرا و همدستانش در\"کانون فرهنگی نظامی خرمشهر\" این اقدامات ملت عرب را بزرگنمایی کرده و با استناد به آنها و این که برخی عربها در بازار حاضر نشده‌اند به غیرعرب‌ها جنس بفروشند و یا این که برخی عرب‌ها کرایه‌ی راننده تاکسی غیرعرب را پرداخت نکرده بودند، را نشانه‌هایی دال برآمادگی عرب‌ها برای استقلال از ایران معرفی کردند.

دولت موقت از حضور هیئت رسمی عرب‌های احواز در تهران و تسلیم درخواست‌هایشان و در پی آن انجام مصاحبه‌های مطبوعاتی با رسانه‌های جهانی، شگفت زده شده و نسبت به گسترش تحرک عرب‌ها به شدت آزرده شد. به گونه‌ای که فاصله‌ی زمانی تسلیم درخواست‌های ملت عرب تاحمله‌ی نظامی به مردم بی‌پناه محمره توسط کماندوهای نیروی دریایی به رهبری احمد مدنی بیش از یک ماه نبود.

در این مدت کوتاه کانون فرهنگی – نظامی با اقداماتی تحریک آمیز جوانان بی‌تجربه و با شور انقلابی عرب را به واکنش واداشت و زدوخوردهایی مسلح با آنها رقم زد. از جمله اقدامت تحریک کننده این کانون بنا به گفته‌ی سردار غلامعلی رشید(که نقش مهمی درکشتار مردم محمره داشت) در مصاحبه با روزنامه‌ی ایران، انتشار گسترده‌ی عناصر مسلح کانون فرهنگی نظامی در سطح شهر و بازرسی رهگذران و بستن چهارراه‌ها و خیابان‌های اصلی شهر بود. آنها آن دسته از عرب‌هایی که از مدنی اسلحه دریافت کرده بودند تا به حراست مرزها بپردازند را با اهانت و تحقیر خلع سلاح کردند. با این اقدامات فضای شهر محمره به شدت متشنج شد و فضا برای دخالت مدنی و مرکز فراهم شد.

همزمان در مرکز استان احمد مدنی در اقدامی برنامه‌ریزی شده به تاسیس مرکز فرهنگی جوانان مسلمان عرب با مرکزیت آیت‌الله کرمی یکی از مراجع تقلید شوشتری که نزد عرب‌های احواز و خفاجیه و حویزه مقبولیت زیادی داشت، کمک کرد. وی اعضای این مرکز را مسلح کرد و آنها را علیه فعالان فرهنگی \"مرکز فرهنگی خلق عرب\" که بیشتر آنها گرایشات چپ و ملی داشتند، تحریک کرد.

مدنی از خصومت آیت‌الله کرمی با شیخ شبیر خاقانی سوء استفاده کرده و همزمان با سفر هیئت عرب به طهران تظاهرات بزرگی را به دستور کرمی و برضد هیئت اعزامی عرب به تهران، در احواز ترتیب داد.

امیر انتظام سنخگوی دولت در پاسخ به درخواست‌های شیخ شبیر خاقانی مبنی بر پایان دادن به تعرضات کانون نظامی – فرهنگی به مردم عرب و تصمیم‌گیری دولت درباره‌ی درخواست‌های ملت عرب، دم از جدایی‌طلبی عرب‌ها زد و اظهار داشت که عرب‌ها را در آب‌های خلیج غرق خواهد کرد. وی این سخنان را دوباره در دانشگاه جندی شاپور احواز تکرار کرد که با حمله‌ی جوانان پرشور لشکرآباد به وی همراه شد و فضای شهرهای عرب را به کلی متشنج کرد.

مهدی بازرگان نیز در سفرش به محمره و عبادان، به خواسته‌های ملت عرب و درخواست شیخ خاقانی از او جهت پاسخ دادن به خواسته‌های مردم اهمیت نداده و در سخنرانی‌اش در ورزشگاه عبادان هیچ اشاره‌ای به خواسته‌های عرب‌ها نکرد.
بازرگان در پاسخ اعتراض عرب‌ها به سخنان امیر انتظام، از موضع و گفته‌های امیر انتظام دفاع کرد.
آنچه روشن است، سیاه کردن عرب‌ها گرچه توسط کانون فرهنگی – نظامی غیرعرب در محمره شروع شد اما با استقبال مرکز و تعیین مدنی ملی‌گرا به عنوان استاندار و اعطای رهبری تام برنیروهای مسلح زمینی و دریایی به او، دنبال شد. با این اقدامات مشخص شد سیاه‌نمایی خواسته‌های عرب‌ها خواست مشترک غیرعرب های تازه به قدرت رسیده و مرکزنشینان مذهبی و ملی است.

منافع غیرعرب‌ها در استان و عدم تمایل مرکز به پرداختن به حقوق ملل حاشیه‌ی کشور سبب شد تا این دو دست دردست هم، ارتجاع مذهبی به رهبری آیت‌الله کرمی را بازیچه‌ی خود سازند و مردم عرب را به دو دسته تقسیم نمایند و پروژه‌ی سیاه‌نمایی عرب‌ها را به تکمیل رسانند.

به این ترتیب بود که احمد مدنی استاندار نظامی استان ده قبضه اسلحه شکاری و پنج عدد جیپ را که به عرب‌های محمره داده بود تا از آنها برای حراست مرزها استفاده کنند، را بهانه‌ی کافی دانست تا در مدت سه روزبیش از 500 عرب را در شهر محمره قتل عام کند.