قتل عاطفه و نگاهی به پدیده فرزندکشی
14:14 - 17 خرداد 1393
Unknown Author
لیلا علی کرمی
عاطفه اولین دختری نیست که به دست پدرش کشته شد، آخرین هم نخواهد بود. عاطفه نوجوان هفده ساله کنگاوری در سوم خرداد ماه با ضربات چاقوی پدرش به قتل رسید. پدر عاطفه در حین اعتراف به قتل گفت \"نتوانستم دیگر تاب بیاورم، کنترلم را از دست دادم، فشار روحی و ترس از بیآبرویی باعث شد که تصمیم بگیرم دخترم را بکشم. با ضربات چاقو به بدنش زدم. قصد داشتم که با روسری که دور گردنش پچیده بودم خفهاش کنم که با همان ضربات چاقو جانش را از دست داد\".
درست پنج روز قبل از این حادثه نیز دو دختر جوان دیگر به دست پدرشان در تربت جام خراسان رضوی به قتل رسیده بودند. ماجرا باز هم از این قرار بود که پدری دیگر \"از دست آبروریزیهای دخترانش خسته شده بود\".
در چهارم تیرماه سالی که گذشت، دنیا دانشجوی دختر دیگری بود که قربانی حفظ آبروی خانواده شد. این بار در پرونده قتل او، برادرانش نیز همدست پدر بودند.
تکان دهندهتر از اینها ماجرای قتل مریم در سال ۸۱ در اهواز بود. دختری که فقط ٧ سال داشت قربانی شک و ظن پدری شد که فکر میکرد داییاش به او تجاوز کرده است. پدر در حالی که سر بریده مریم را در دست داشت بازداشت شد. او میگفت \"چه کارم دارید؟ بچهام بود، سرش را بریدم، ولی دم هستم، شاکی هم ندارم\".
مطابق قانون مجازات اسلامی پدر یا جد پدری که فرزند خودش را بکشد، قصاص نمیشود. بر اساس این ماده قانونی پدری که به بهانه اعاده حیثیت و برای حفظ آبرویش، دختر خود را به قتل برساند، از تخفیف مجازات نسبت به سایر مجرمین برخوردار است امری که خود میتواند مجوزی برای انجام چنین جنایتی باشد.
بر اساس برخی تحقیقات انجام شده، استانهای آذربایجانشرقی، آذربایجانغربی، اردبیل، کردستان، ایلام، کرمانشاه، خوزستان، سیستان و بلوچستان، لرستان ،همدان، فارس و خراسان از جمله استانهایی هستند که قتلهای موسوم به ناموسی در آنها به کرات اتفاق افتاده است.
عوامل متعددی برای قتلهای ناموسی وجود دارد اما کنترل اجتماعی و دخالت مردم در زندگی شخصی افراد یکی از مهمترین این عوامل است. چرا که ترس از \"حرف مردم\" و حفظ آبرو محرک اصلی در قتل دختران بیگناه توسط پدرشان است. آنچنان که در ماجرای قتل اخیر مادر عاطفه نویدی که در کنگاور به قتل رسید در گفتگویی که با مسیح علی نژاد روزنامهنگار، انجام داده است میگوید: \"دخترم سالم و با ایمان بود اما مردم دروغهای زیادی در موردش به پدر عاطفه گفته بودند\". این مادر اصرار دارد تا رابطه دخترش با پسری که توسط گشت ارشاد بازداشت شده بود را در قاموس سنتی خود \"سالم\" تعریف کند چون نگران \"حرف مردم\" است.
قتل فرزند به دست پدر به بهانه حفظ ناموس و نگرانی از قضاوتهای مردم، ویژگیهای خاص خود را دارد که آن را از قتلهای عادی متمایز میکند و به همین دلیل قانون باید عنوان مجرمانه و مجازاتی جداگانه برای آن در نظر بگیرد. اساسا واژه \"ناموس\" در قانون تعریف نشده است. اما تعریفی که به طور کلی از ناموس داده میشود آن را مترادف با غیرت، شرف و مردانگی میداند و چون واژههای اخیر ارتباط مستقیم با زنان دارد به همین دلیل بخش چشمگیری از مردان میپندارند که برای مراقبت کردن از \"ناموس\"شان، باید دور زنان حصار حفاظتی بکشند. زمانی که احساس کنند در کشیدن حصار ناموفق بودهاند، برای جبران، گاهی دست به خشونت زده وخود \"ناموس\" را حذف فیزیکی میکنند. در قاموس چنین مردانی نبودن زنانی که به زعم آنها \"ننگ\" محسوب میشوند تنها راهکار است تا خود را سربلند و موفق بپندارند.
قتلهای موسوم به ناموسی پدیدهای نیست که تنها در جغرافیای ایران رخ دهد. طبق گزارشهای سازمان ملل متحد اینگونه قتلها در بنگلادش، بریتانیا، برزیل، اکوادور، مصر، هند، اسرائیل، عراق، اردن، پاکستان، مراکش ، سوئد، ترکیه و اوگاندا نیز رخ میدهد. البته در برخی از این کشورها، قانون اینگونه قتلها را محکوم کرده و نهادهای دولتی به کمک سازمانهای غیر دولتی سعی در فرهنگسازی و جلوگیری از وقوع چنین حوادثی دارند.
کنوانسیونهای بینالمللی نیز از دولتها میخواهند که در زمینه منع خشونت و تغییر شرایطی که به ترویج خشونت علیه زنان و دختران میانجامد اقدامات لازم را انجام دهند. کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان در بخشی از ماده ۵ از دولتهای عضو میخواهد که در تغییر الگوهای رفتاری، اجتماعی و فرهنگی مردان و زنان به منظور دستیابی به برانداختن تعصبات، عادات و دیگر روشهای عملی که بر طرز تفکر \"پستنگری\" یا \"برتر بینی\" یک جنس نسبت به جنس دیگر یا نقش کلیشهای زنان و مردان مبتنی است، بکوشند.
کنوانسیون حقوق کودک نیز در بخشی از بند ۱ از ماده ۱۹ از کشورهای عضو میخواهد کلیه اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی لازم را به عمل آورده تا از کودک یا همان افراد زیر هجده سال در برابر کلیه اشکال خشونت جسمی یا روانی، صدمه یا آزار و غیره حمایت کنند. دختران نوجوان بسیاری در ایران در معرض خطر و یا قربانی قتلهای موسوم به ناموسی هستند و از آنجایی که دولت ایران به کنوانسیون حقوق کودک پیوسته است، بر اساس ماده ۱۹ این کنوانسیون نیز، متعهد به مقابله با این فاجعه است.
اگر چه قتلهای موسوم به ناموسی شکلهای مختلفی دارد که میتواند از میان همسر، خواهر و مادر یک خانواده قربانی بگیرد اما اینجا صحبت از فرزندکشی است، صحبت از دخترانِ جوان و نوجوانی است که قربانیان پدیده قتلهای موسوم به ناموسی در ایران هستند.
فرزندکشی پدیده اجتماعی ریشه داری است که صرفنظر از کارهای فرهنگی و اجتماعی برای از بین بردن تعصبات و باورهای غلط، باید در زمینه اصلاح قوانین هم گامهای جدی برداشته شود. انگیزه حفظ ناموس در قتل باید به عنوان یکی از عوامل تشدیدکننده قتل به حساب آید و یا حتی فراتر از این، قانون باید عنوان مجرمانه جداگانهای برای قتل فرزند توسط پدر در نظر گیرد نه اینکه برای پدری که فرزند خود را برای حفظ \"ناموس\" میکشد تخفیف قائل شده و راه فرار او از مجازات را باز گذارد.
عاطفه اولین دختری نیست که به دست پدرش کشته شد، آخرین هم نخواهد بود. عاطفه نوجوان هفده ساله کنگاوری در سوم خرداد ماه با ضربات چاقوی پدرش به قتل رسید. پدر عاطفه در حین اعتراف به قتل گفت \"نتوانستم دیگر تاب بیاورم، کنترلم را از دست دادم، فشار روحی و ترس از بیآبرویی باعث شد که تصمیم بگیرم دخترم را بکشم. با ضربات چاقو به بدنش زدم. قصد داشتم که با روسری که دور گردنش پچیده بودم خفهاش کنم که با همان ضربات چاقو جانش را از دست داد\".
درست پنج روز قبل از این حادثه نیز دو دختر جوان دیگر به دست پدرشان در تربت جام خراسان رضوی به قتل رسیده بودند. ماجرا باز هم از این قرار بود که پدری دیگر \"از دست آبروریزیهای دخترانش خسته شده بود\".
در چهارم تیرماه سالی که گذشت، دنیا دانشجوی دختر دیگری بود که قربانی حفظ آبروی خانواده شد. این بار در پرونده قتل او، برادرانش نیز همدست پدر بودند.
تکان دهندهتر از اینها ماجرای قتل مریم در سال ۸۱ در اهواز بود. دختری که فقط ٧ سال داشت قربانی شک و ظن پدری شد که فکر میکرد داییاش به او تجاوز کرده است. پدر در حالی که سر بریده مریم را در دست داشت بازداشت شد. او میگفت \"چه کارم دارید؟ بچهام بود، سرش را بریدم، ولی دم هستم، شاکی هم ندارم\".
مطابق قانون مجازات اسلامی پدر یا جد پدری که فرزند خودش را بکشد، قصاص نمیشود. بر اساس این ماده قانونی پدری که به بهانه اعاده حیثیت و برای حفظ آبرویش، دختر خود را به قتل برساند، از تخفیف مجازات نسبت به سایر مجرمین برخوردار است امری که خود میتواند مجوزی برای انجام چنین جنایتی باشد.
بر اساس برخی تحقیقات انجام شده، استانهای آذربایجانشرقی، آذربایجانغربی، اردبیل، کردستان، ایلام، کرمانشاه، خوزستان، سیستان و بلوچستان، لرستان ،همدان، فارس و خراسان از جمله استانهایی هستند که قتلهای موسوم به ناموسی در آنها به کرات اتفاق افتاده است.
عوامل متعددی برای قتلهای ناموسی وجود دارد اما کنترل اجتماعی و دخالت مردم در زندگی شخصی افراد یکی از مهمترین این عوامل است. چرا که ترس از \"حرف مردم\" و حفظ آبرو محرک اصلی در قتل دختران بیگناه توسط پدرشان است. آنچنان که در ماجرای قتل اخیر مادر عاطفه نویدی که در کنگاور به قتل رسید در گفتگویی که با مسیح علی نژاد روزنامهنگار، انجام داده است میگوید: \"دخترم سالم و با ایمان بود اما مردم دروغهای زیادی در موردش به پدر عاطفه گفته بودند\". این مادر اصرار دارد تا رابطه دخترش با پسری که توسط گشت ارشاد بازداشت شده بود را در قاموس سنتی خود \"سالم\" تعریف کند چون نگران \"حرف مردم\" است.
قتل فرزند به دست پدر به بهانه حفظ ناموس و نگرانی از قضاوتهای مردم، ویژگیهای خاص خود را دارد که آن را از قتلهای عادی متمایز میکند و به همین دلیل قانون باید عنوان مجرمانه و مجازاتی جداگانه برای آن در نظر بگیرد. اساسا واژه \"ناموس\" در قانون تعریف نشده است. اما تعریفی که به طور کلی از ناموس داده میشود آن را مترادف با غیرت، شرف و مردانگی میداند و چون واژههای اخیر ارتباط مستقیم با زنان دارد به همین دلیل بخش چشمگیری از مردان میپندارند که برای مراقبت کردن از \"ناموس\"شان، باید دور زنان حصار حفاظتی بکشند. زمانی که احساس کنند در کشیدن حصار ناموفق بودهاند، برای جبران، گاهی دست به خشونت زده وخود \"ناموس\" را حذف فیزیکی میکنند. در قاموس چنین مردانی نبودن زنانی که به زعم آنها \"ننگ\" محسوب میشوند تنها راهکار است تا خود را سربلند و موفق بپندارند.
قتلهای موسوم به ناموسی پدیدهای نیست که تنها در جغرافیای ایران رخ دهد. طبق گزارشهای سازمان ملل متحد اینگونه قتلها در بنگلادش، بریتانیا، برزیل، اکوادور، مصر، هند، اسرائیل، عراق، اردن، پاکستان، مراکش ، سوئد، ترکیه و اوگاندا نیز رخ میدهد. البته در برخی از این کشورها، قانون اینگونه قتلها را محکوم کرده و نهادهای دولتی به کمک سازمانهای غیر دولتی سعی در فرهنگسازی و جلوگیری از وقوع چنین حوادثی دارند.
کنوانسیونهای بینالمللی نیز از دولتها میخواهند که در زمینه منع خشونت و تغییر شرایطی که به ترویج خشونت علیه زنان و دختران میانجامد اقدامات لازم را انجام دهند. کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان در بخشی از ماده ۵ از دولتهای عضو میخواهد که در تغییر الگوهای رفتاری، اجتماعی و فرهنگی مردان و زنان به منظور دستیابی به برانداختن تعصبات، عادات و دیگر روشهای عملی که بر طرز تفکر \"پستنگری\" یا \"برتر بینی\" یک جنس نسبت به جنس دیگر یا نقش کلیشهای زنان و مردان مبتنی است، بکوشند.
کنوانسیون حقوق کودک نیز در بخشی از بند ۱ از ماده ۱۹ از کشورهای عضو میخواهد کلیه اقدامات قانونی، اجرایی، اجتماعی و آموزشی لازم را به عمل آورده تا از کودک یا همان افراد زیر هجده سال در برابر کلیه اشکال خشونت جسمی یا روانی، صدمه یا آزار و غیره حمایت کنند. دختران نوجوان بسیاری در ایران در معرض خطر و یا قربانی قتلهای موسوم به ناموسی هستند و از آنجایی که دولت ایران به کنوانسیون حقوق کودک پیوسته است، بر اساس ماده ۱۹ این کنوانسیون نیز، متعهد به مقابله با این فاجعه است.
اگر چه قتلهای موسوم به ناموسی شکلهای مختلفی دارد که میتواند از میان همسر، خواهر و مادر یک خانواده قربانی بگیرد اما اینجا صحبت از فرزندکشی است، صحبت از دخترانِ جوان و نوجوانی است که قربانیان پدیده قتلهای موسوم به ناموسی در ایران هستند.
فرزندکشی پدیده اجتماعی ریشه داری است که صرفنظر از کارهای فرهنگی و اجتماعی برای از بین بردن تعصبات و باورهای غلط، باید در زمینه اصلاح قوانین هم گامهای جدی برداشته شود. انگیزه حفظ ناموس در قتل باید به عنوان یکی از عوامل تشدیدکننده قتل به حساب آید و یا حتی فراتر از این، قانون باید عنوان مجرمانه جداگانهای برای قتل فرزند توسط پدر در نظر گیرد نه اینکه برای پدری که فرزند خود را برای حفظ \"ناموس\" میکشد تخفیف قائل شده و راه فرار او از مجازات را باز گذارد.