فرقه گرایی مذهبی در سوریه و عراق نتیجه سیاستهای رژیم ولایت فقیه ایران
13:17 - 10 آذر 1395
Unknown Author
عارف شیخاحمدی
ادیان همواره نيرومندترين عامل ايجاد نظم و ثبات در ابعاد گوناگون روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بوده اند و باورهای عقیدتی منطقی آنها با وجود پاره ای خرافات در حاشیه هر کدام، تداوم اجتماع را از طريق معنابخشی به حيات جمعی و قاعده گری در مناسبات اجتماعی، تضمين کردهاند. دين اسلام هم همچو دیگر ادیان ابراهیمی مقولهای تفسيرپذير است و از اينرو منشا تاريخی شکلگيری فرقهها و دستجات مختلف بوده است که پيامد آن انشقاق اجتماعی و ناپايداری جوامع اسلامی است. در اين شرايط، گروههای منشعب غالباً در جستجوی تشکيل فرقه کوچکتر از جامعه اصلی هستند و فرآيند ادغام کلی را مختل و نامیسر می سازند. اين امر تأثيرات مخربی بر سامان سياسی ـ اجتماعی جوامع اسلامی و به تبع آن تمدن اسلامی دارد.
مقاله حاضر با بررسی این موضوع، به بررسی و تبيين تأثيرات مختل کننده فرقهگرایی مذهبی بوجود آمده توسط رژیم ایران و تکفیریها در روند احيا و بالندگی تمدن اسلامی و برون رفت از خونریزیهای سوریه و عراق می پردازد.
يافته های پژوهشگران حاکی از آن است که فرقههای تندرو مذهبی همچون داعش و حشدی الشعبی با زير سؤال بردن همه شرايط بالندگی تمدنها يعنی عواملی همچون امنيت و آرامش، همبستگی ملی، تعاون و همکاریهای گروهی، اخلاق، تحمل و بردباری در برابر افکار و انديشههای متفاوت و وحدت و يکپارچگی جوامع اسلامی و همچنين تحريک قدرتهای بزرگ خارجی به مداخله در سرزمينهاي اسلامی، ضربه ای مهلک و خطرناک بر روند احياء و شکوفایی تمدن اسلامی وارد می کنند.
در طول تاریخ اسلام، متٲسفانه فرقه ها و گروه های فراوانی با معرفی خود بعنوان مسلمان حقیقی پیدا شده اند و هر کدام هم سنگ برتر و ارجح بودن عقاید فقهی خودش را اعلام کرده و سایرین را به چالش طلبیده اند.
بعد از وفات پيامبر اکرم(ص) چنانکه خود آن حضرت پيشبينی کرده بودند، مسلمانان چه از لحاظ سياسی و چه از لحاظ فکری و عقيدتی گرفتار تفرقه و تشتت گرديدند و به دستهها و فرقههای گوناگون و به قول معروف \"هفتاد و سه فرقه\" از قبيل معتزله، اشاعره، مرجئه، شعوبيه، قدريه، اخباری، اصولی، خوارج و روافض. . . تقسيم شدند. هرکدام مدعی گرديدند که تنها مسلک آنها اسلام حقیقی است و راه آنها همان صراط مستقيمی است که محمد(ص) مردم را بدان دعوت کرده است. گرچه پيروان همه اديان و ملل گرفتار چنين تحزب و تفرقه گرايی میباشند، اما ظاهراً مسلمين بيش از همه گرفتار اين حالت شده و از اين رهگذر خسارت فراوانی را هم ديدهاند. چرا که دیگر ادیان و مذاهب برخلاف فرقه های موجود در اسلام، از باب دیالوگ و گفتگو با همدیگر به جای تکفیر و تهدید وارد شده اند و راهکارهای اصولی را هم تبیین عقلانی نموده اند و هم رفتاری مسالمت آمیز و دوری از خشونت را عملا پیش گرفته اند.
با وجود این، باید گفت در هیچ زمانی از ابتدای ظهور آیین اسلام در جهان و از نقطه نظر وجود افراط و تکفیر نمودن اکثریت مسلمان و جنایت و اعمال غیر شرعی فرقه های مختلف کنونی، نمی توان نمونه هایی خطرناکتر و نامیمون تر از قرامطه، آل بویه، حشاشین حسن صباح، صفویه، ولایت فقیه کنونی و داعش و حشدی الشعبی را که زیر شاخه های روافض و خوارج هستند پیدا کرد.
این گروههای تندرو مذهبی با تکفیر و تقبیح اکثریت مسلمانان و بر پایه تفسیر شخصی و گروهی خود از قرآن کریم و همزمان جعل حدیث و روایت و توهین و افترا و تقیه و دورویی و با آغاز کردن خصومت شخصی با رسول مکرم اسلام(ص) و خانواده و صحابه آن حضرت (رضی الله عنهم) کوشیده اند تخم نفاق و عداوت و چند دستگی را در جوامع اسلامی بپاشند و باعث و بانی جنگهای مذهبی و خونریزیهای فراوان در طول قرون متمادی بوده و هستند.
قرامطه با کوشش در سرقت حجر الاسود و نبش قبر نبی و اعمال کفر آمیز دیگر، ماهیگیران بویه با برانگیختن حب آل علی و گریاندن مردم برای شهدای کربلا و ایجاد خرافات بی پایه و اساس همچو عزاداریهای عجیب و غریب و قمه زنی و غیره، صفویان با پرورش تقیه گری و روحیه دروغگویی و مقدس مآبی با وجود کسانی همچو باقر مجلسی و جعل حدیث و روایت، فرقه حشاشین با ترور و به قتل رساندن علمای مسلمان و همدستی با صلیبیون، داعش و حشدی الشعبی با سربریدن و سوزاندن و خوردن قلب مخالفان و کشاندن پای قدرتهای منفعت طلب و دشمنان اسلام به سرزمینهای اسلامی، مسبب و عامل اصلی گرفتایهای جوامع مسلمان در جهان معاصر هستند.
اما آیا چنین گروههای افراطی و توطئه گر یک شبه و اتوماتیک پیدا شدند؟!
راستی باید کدام دلایل منطقی را در بررسی مبداء پیدایش چنین گروهها و دستجات آدمکش مدنظر قرار داد؟
آری، این پاسخ این دو پرسش و دهها پرسش دیگر را الله متعال بصورت خلاصه چنین بیان فرموده اند \" وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا \".
به حبل و ریسمان الهی(قرآن و سنت نبوی) چنگ زنید و از متفرق شدن بپرهیزید.
معمولاً هر لغزش و خطایی که از انسان سر می زند، ابتدا در درون نهفته است، اما نقشه علمی آن به صورت يک دسته تصورات و تصديقات، ترسيم می شود و پس از آنکه انسان به آن نقشه فکری، شوق و اعتقاد و ايمان پيدا کرد، آنگاه آنرا را در اعضا و جوارح بدن خود و عالم بيرون و نظام فيزيکی به منصه ظهور می رساند. بدآموختن، بدفهمی و بدانديشی که همان انحراف فکری است، بنیادی را بوجود می آورند كه عاقبتش بسیار تلخ و دردناك است.
انحراف فکری در دین و مذهب را در گام نخست باید از \"متدین ناآگاه و اندیشمندان نالایق و بی بصیرت\"بررسی کرد و شاید بتوان گفت عوامل اصلی شکست تئوریهای صلح آمیز اسلام راستین هم این دو عامل هستند. يکی از مسائل و آموزه های بيشتر اديان به ويژه دیانت اسلام، اعتقاد به قضا و قدر الهی است. به اين معنا که هيچ حادثه ای از جمله افعال اختياری انسان بدون علم و قدرت و اراده الهی تحقق نمی پذیرد. اين مسأله اگر به نحو درست آموزش داده و فهميده شود، نه تنها عامل رکود و انجماد فکری نمی شود، بلکه سبب انقلاب و تحول درونی و جهش در پيشرفت فرهنگ و تمدن و تعالی روحی انسان خواهد بود. چنانکه در صدر اسلام مسلمين بدون شبهه جبر، اين مسأله را فهميده اند و اراده ای وصف ناپذير هم پيدا کردند. برعکس اگر اين مسأله برای کسی درست آموزش و فهم نشود و مستلزم اعتقاد به جبر در افعال اختياری انسان گردد، باعث سکوت انسان در برابر ستم و رضايت و تسليم در برابر حاکمان جور و تسليم در برابر همه عوامل انحطاط خواهد گشت به نحوی که از مسؤوليت های خطير بعدی شانه خالی کرده و راه انحطاط فکری را می پیماید.
نکته ديگر انحراف در اعتقاد به حيات پس از مرگ است.
اگر کسی ارتباط و تناسب دنيا و آخرت را نفهمد و دنيا و آخرت را قابل جمع نداند، برای اينکه يکی از دو طرف را انتخاب کند، به جهت ترس از حوادث آينده و آخرت، آخرت را انتخاب کرده وکار دنيا را تعطيل کرده و از تلاش و آبادانی در دنيا باز می ایستد و به زهد خشک و بی مغز روی می آورد. از ديگر موارد آموزه های دينی که بعضی از فرقه های کنونی اسلام به انحراف فکری و عقيدتی درباره آنها مبتلا شده اند می توان به اين موارد اشاره کرد: تقیه، انتظار فرج، مدد جستن از مردگان، رجعت، قبر پرستی و معصومیت رهبران مذهبی و سیاسی (معصومیت خمینی و خامنه ای در ایران از نگاه عامه شیعیان) و غیره...
فرقهگرايی و خشونت فرقههای موجود را به لحاظ منشا و ريشه تاريخی، ميزان ارتباط با دین اسلام، خاستگاه و ابزارها و تکنيکها، می توان به دو نوع سنتی و مدرن تقسيم کرد.
براساس تقسيمبندی فوق، فرقههای سنتی و مدرن(هر دو)، میتواند آبستن بروز خشونت سياسی و اجتماعی و استفاده از اين ابزار باشند و اعضای خود را در اين خصوص تحريک و تشویق نمايند. بدون شک زمينهها و شرايطی موجب سوق يافتن فرقهها به خشونت می شود که عبارتند از:
- تعصب و جزميت اعضا بر آئين و باورهای خود
- کوچکی گروه و محدوديت اعضا و احساس در اقليت بودن در بين فرق مشهود است. در حقيقت، فرقهگرايی نوعی تلاش برای هويتيابی نسل جديد فرقه ها در شرايط مدرن است.
- افراط گری و تندروی در بعضی فرقهها وجود دارد و اين موضوع از طريق ضديت با ديگران معنا میيابد.(نمونه داعش و حشدی الشعبی)
گاهی فرق مذهبی، هويت خود را در نفی ديگران جستجو می کنند. بنابراين فرآيندهای خصومتورزی، تضاد و تکفير از سوی فرقه ها و در درون آنها همواره ساری و جاری می باشد.
- قطبيت و اهميت محوری سران و رهبران، ويژگی ديگر فرقههاست، که اغلب با مرگ و کنارهگيری رهبران اصلی و بنيانگذار، تحرک فرقه نيز کاهش يافته و يا از بين میرود.(ولایت فقیه بعد از خمینی و خامنه ای)
- تا زمانی که عقايد فرقه رواج عمومی نيافته است، فرقهها رسميت پيدا نمیکنند. بنابراين تصور غير قانونی و غير آشکار بودن برای اعضای فرقه به وجود میآيد. تصور پنهانی بودن، زمينه را برای استفاده از ابزارهای خشونتآميز نیز آماده می کند.
بر اين اساس برخی راهکارها برای مقابله با اين وضعيت و اصلاح چهره دين و کمک به احيای تمدن اسلامی پيشنهاد مي شود که مخاطب آنها نيز مشخصاً اندیشمندان اسلامی هستند:
نخست آنکه، کشتار بيگناهان تحت عناوين فرقه ای و مذهبی مخالف آموزه های صريح قرآن و سنت پیامبر (ص)است و درعين حال باعث لکه دار کردن چهره آشتی جویانه اسلام در منظر جهانيان است. بنابراين عمليات تروريستی که به کشتار بيرحمانه مردم سوریه و عراق منجر شده است، بايد از طرف همه دولتهای اسلامی و علمای مسلمان بشدت محکوم شود.
دوم، کشورهای مسلمان بايد با گسترش مردم سالاری دينی مانع سو استفاده کسانی شوند که با تحريک عوامل خارجی تفاوت های مذهبی و قومی را زمينه ای برای شعله ور کردن درگيری ها و کشتارها تلقی می کنند. چنان چه بيداری مسلمانان، به نهادينه شدن دموکراسی در خاورميانه و شمال آفريقا منجر شود و احترام به حقوق شهروندی و تشکيل ساختار سياسی بر اساس رٲی شهروندان و مردم سالاری حقیقی به اجرا در آيد، می توان به کاهش اختلاف های مذهبی و درگيری های فرقه ای اميدوار بود.
سوم، لازم است علمای دينی با به کارگيری ابزارهای نوين ارتباطی همچون شبکه های اجتماعی، حضور بيشتر و پررنگ تری در فضای مجازی پيدا نموده و با مخاطب قرار دادن نسل جوان، اسلام واقعی را به جهانيان معرفی نموده و مسلمانان را به تحمل و بردباری و پيروی از قوانین مودت آميز اسلام دعوت کنند.
چهارم، کشورهای اسلامی با ثبات و قدرتمند منطقه همچون عربستان و ترکيه و مصر و پاکستان بايد با کنار گذاشتن سياست صرف قدرت، نشستها و برنامه های راهبردی برای تقويت و توسعه روابط فی مابين با هدف بهبود چهره اسلام در افکار عمومی جهانی را سریعا در دستور کار خود قرار دهند.
نکته آخر اینکه، بهانه های مذهبی افراطی و فرقه گرایها، نباید موجب دخالتهای سیاسی رژیمهای فاسد اسلامی در کشورهای دیگر شود. برای نمونه بهانه حضور نظامی رژیم ولایت فقیه در سوریه و عراق دفاع از مقابر ائمه و عتبات است و بیشتر فرقه های تروریست که شیعی یا تکفیری هستند را حاکمان سیاسی ایران برای نیل به اهداف کوتاه مدت و درازمدت خود در خاورمیانه و کشورهای مسلمان بوجود آورده اند.
در پایان باید گفت خوشبختانه بیشتر اندیشمندان شیعه در عراق و سایر نقاط جهان هم اکنون فتنه انگیزیهای رژیم ولایت فقیه ایران را که تحت لوای دفاع از مظلومیت شیعه و با راه انداختن و گسیل کردن جلادان سپاه قدس و مزدوران خارجی خود و با عناوینی همچو \"مدافعین حرم\" و \"گردانهای فاطمیون\" و \"حشدی الشعبی\" به راه انداخته، کاملا شناخته و از نقشه های پلید رژیم مذهبی ایران هم آگاه شده اند.
امید است در سال آینده و در نتیجه تغییر در معادلات منطقه ای و بین المللی سیاست فتنه و خونریزی در سوریه و عراق و یمن که همانا رژیم ولایت فقیه بانی و باعث آن بوده و هست برای همیشه حذف گردد.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
ادیان همواره نيرومندترين عامل ايجاد نظم و ثبات در ابعاد گوناگون روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بوده اند و باورهای عقیدتی منطقی آنها با وجود پاره ای خرافات در حاشیه هر کدام، تداوم اجتماع را از طريق معنابخشی به حيات جمعی و قاعده گری در مناسبات اجتماعی، تضمين کردهاند. دين اسلام هم همچو دیگر ادیان ابراهیمی مقولهای تفسيرپذير است و از اينرو منشا تاريخی شکلگيری فرقهها و دستجات مختلف بوده است که پيامد آن انشقاق اجتماعی و ناپايداری جوامع اسلامی است. در اين شرايط، گروههای منشعب غالباً در جستجوی تشکيل فرقه کوچکتر از جامعه اصلی هستند و فرآيند ادغام کلی را مختل و نامیسر می سازند. اين امر تأثيرات مخربی بر سامان سياسی ـ اجتماعی جوامع اسلامی و به تبع آن تمدن اسلامی دارد.
مقاله حاضر با بررسی این موضوع، به بررسی و تبيين تأثيرات مختل کننده فرقهگرایی مذهبی بوجود آمده توسط رژیم ایران و تکفیریها در روند احيا و بالندگی تمدن اسلامی و برون رفت از خونریزیهای سوریه و عراق می پردازد.
يافته های پژوهشگران حاکی از آن است که فرقههای تندرو مذهبی همچون داعش و حشدی الشعبی با زير سؤال بردن همه شرايط بالندگی تمدنها يعنی عواملی همچون امنيت و آرامش، همبستگی ملی، تعاون و همکاریهای گروهی، اخلاق، تحمل و بردباری در برابر افکار و انديشههای متفاوت و وحدت و يکپارچگی جوامع اسلامی و همچنين تحريک قدرتهای بزرگ خارجی به مداخله در سرزمينهاي اسلامی، ضربه ای مهلک و خطرناک بر روند احياء و شکوفایی تمدن اسلامی وارد می کنند.
در طول تاریخ اسلام، متٲسفانه فرقه ها و گروه های فراوانی با معرفی خود بعنوان مسلمان حقیقی پیدا شده اند و هر کدام هم سنگ برتر و ارجح بودن عقاید فقهی خودش را اعلام کرده و سایرین را به چالش طلبیده اند.
بعد از وفات پيامبر اکرم(ص) چنانکه خود آن حضرت پيشبينی کرده بودند، مسلمانان چه از لحاظ سياسی و چه از لحاظ فکری و عقيدتی گرفتار تفرقه و تشتت گرديدند و به دستهها و فرقههای گوناگون و به قول معروف \"هفتاد و سه فرقه\" از قبيل معتزله، اشاعره، مرجئه، شعوبيه، قدريه، اخباری، اصولی، خوارج و روافض. . . تقسيم شدند. هرکدام مدعی گرديدند که تنها مسلک آنها اسلام حقیقی است و راه آنها همان صراط مستقيمی است که محمد(ص) مردم را بدان دعوت کرده است. گرچه پيروان همه اديان و ملل گرفتار چنين تحزب و تفرقه گرايی میباشند، اما ظاهراً مسلمين بيش از همه گرفتار اين حالت شده و از اين رهگذر خسارت فراوانی را هم ديدهاند. چرا که دیگر ادیان و مذاهب برخلاف فرقه های موجود در اسلام، از باب دیالوگ و گفتگو با همدیگر به جای تکفیر و تهدید وارد شده اند و راهکارهای اصولی را هم تبیین عقلانی نموده اند و هم رفتاری مسالمت آمیز و دوری از خشونت را عملا پیش گرفته اند.
با وجود این، باید گفت در هیچ زمانی از ابتدای ظهور آیین اسلام در جهان و از نقطه نظر وجود افراط و تکفیر نمودن اکثریت مسلمان و جنایت و اعمال غیر شرعی فرقه های مختلف کنونی، نمی توان نمونه هایی خطرناکتر و نامیمون تر از قرامطه، آل بویه، حشاشین حسن صباح، صفویه، ولایت فقیه کنونی و داعش و حشدی الشعبی را که زیر شاخه های روافض و خوارج هستند پیدا کرد.
این گروههای تندرو مذهبی با تکفیر و تقبیح اکثریت مسلمانان و بر پایه تفسیر شخصی و گروهی خود از قرآن کریم و همزمان جعل حدیث و روایت و توهین و افترا و تقیه و دورویی و با آغاز کردن خصومت شخصی با رسول مکرم اسلام(ص) و خانواده و صحابه آن حضرت (رضی الله عنهم) کوشیده اند تخم نفاق و عداوت و چند دستگی را در جوامع اسلامی بپاشند و باعث و بانی جنگهای مذهبی و خونریزیهای فراوان در طول قرون متمادی بوده و هستند.
قرامطه با کوشش در سرقت حجر الاسود و نبش قبر نبی و اعمال کفر آمیز دیگر، ماهیگیران بویه با برانگیختن حب آل علی و گریاندن مردم برای شهدای کربلا و ایجاد خرافات بی پایه و اساس همچو عزاداریهای عجیب و غریب و قمه زنی و غیره، صفویان با پرورش تقیه گری و روحیه دروغگویی و مقدس مآبی با وجود کسانی همچو باقر مجلسی و جعل حدیث و روایت، فرقه حشاشین با ترور و به قتل رساندن علمای مسلمان و همدستی با صلیبیون، داعش و حشدی الشعبی با سربریدن و سوزاندن و خوردن قلب مخالفان و کشاندن پای قدرتهای منفعت طلب و دشمنان اسلام به سرزمینهای اسلامی، مسبب و عامل اصلی گرفتایهای جوامع مسلمان در جهان معاصر هستند.
اما آیا چنین گروههای افراطی و توطئه گر یک شبه و اتوماتیک پیدا شدند؟!
راستی باید کدام دلایل منطقی را در بررسی مبداء پیدایش چنین گروهها و دستجات آدمکش مدنظر قرار داد؟
آری، این پاسخ این دو پرسش و دهها پرسش دیگر را الله متعال بصورت خلاصه چنین بیان فرموده اند \" وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا \".
به حبل و ریسمان الهی(قرآن و سنت نبوی) چنگ زنید و از متفرق شدن بپرهیزید.
معمولاً هر لغزش و خطایی که از انسان سر می زند، ابتدا در درون نهفته است، اما نقشه علمی آن به صورت يک دسته تصورات و تصديقات، ترسيم می شود و پس از آنکه انسان به آن نقشه فکری، شوق و اعتقاد و ايمان پيدا کرد، آنگاه آنرا را در اعضا و جوارح بدن خود و عالم بيرون و نظام فيزيکی به منصه ظهور می رساند. بدآموختن، بدفهمی و بدانديشی که همان انحراف فکری است، بنیادی را بوجود می آورند كه عاقبتش بسیار تلخ و دردناك است.
انحراف فکری در دین و مذهب را در گام نخست باید از \"متدین ناآگاه و اندیشمندان نالایق و بی بصیرت\"بررسی کرد و شاید بتوان گفت عوامل اصلی شکست تئوریهای صلح آمیز اسلام راستین هم این دو عامل هستند. يکی از مسائل و آموزه های بيشتر اديان به ويژه دیانت اسلام، اعتقاد به قضا و قدر الهی است. به اين معنا که هيچ حادثه ای از جمله افعال اختياری انسان بدون علم و قدرت و اراده الهی تحقق نمی پذیرد. اين مسأله اگر به نحو درست آموزش داده و فهميده شود، نه تنها عامل رکود و انجماد فکری نمی شود، بلکه سبب انقلاب و تحول درونی و جهش در پيشرفت فرهنگ و تمدن و تعالی روحی انسان خواهد بود. چنانکه در صدر اسلام مسلمين بدون شبهه جبر، اين مسأله را فهميده اند و اراده ای وصف ناپذير هم پيدا کردند. برعکس اگر اين مسأله برای کسی درست آموزش و فهم نشود و مستلزم اعتقاد به جبر در افعال اختياری انسان گردد، باعث سکوت انسان در برابر ستم و رضايت و تسليم در برابر حاکمان جور و تسليم در برابر همه عوامل انحطاط خواهد گشت به نحوی که از مسؤوليت های خطير بعدی شانه خالی کرده و راه انحطاط فکری را می پیماید.
نکته ديگر انحراف در اعتقاد به حيات پس از مرگ است.
اگر کسی ارتباط و تناسب دنيا و آخرت را نفهمد و دنيا و آخرت را قابل جمع نداند، برای اينکه يکی از دو طرف را انتخاب کند، به جهت ترس از حوادث آينده و آخرت، آخرت را انتخاب کرده وکار دنيا را تعطيل کرده و از تلاش و آبادانی در دنيا باز می ایستد و به زهد خشک و بی مغز روی می آورد. از ديگر موارد آموزه های دينی که بعضی از فرقه های کنونی اسلام به انحراف فکری و عقيدتی درباره آنها مبتلا شده اند می توان به اين موارد اشاره کرد: تقیه، انتظار فرج، مدد جستن از مردگان، رجعت، قبر پرستی و معصومیت رهبران مذهبی و سیاسی (معصومیت خمینی و خامنه ای در ایران از نگاه عامه شیعیان) و غیره...
فرقهگرايی و خشونت فرقههای موجود را به لحاظ منشا و ريشه تاريخی، ميزان ارتباط با دین اسلام، خاستگاه و ابزارها و تکنيکها، می توان به دو نوع سنتی و مدرن تقسيم کرد.
براساس تقسيمبندی فوق، فرقههای سنتی و مدرن(هر دو)، میتواند آبستن بروز خشونت سياسی و اجتماعی و استفاده از اين ابزار باشند و اعضای خود را در اين خصوص تحريک و تشویق نمايند. بدون شک زمينهها و شرايطی موجب سوق يافتن فرقهها به خشونت می شود که عبارتند از:
- تعصب و جزميت اعضا بر آئين و باورهای خود
- کوچکی گروه و محدوديت اعضا و احساس در اقليت بودن در بين فرق مشهود است. در حقيقت، فرقهگرايی نوعی تلاش برای هويتيابی نسل جديد فرقه ها در شرايط مدرن است.
- افراط گری و تندروی در بعضی فرقهها وجود دارد و اين موضوع از طريق ضديت با ديگران معنا میيابد.(نمونه داعش و حشدی الشعبی)
گاهی فرق مذهبی، هويت خود را در نفی ديگران جستجو می کنند. بنابراين فرآيندهای خصومتورزی، تضاد و تکفير از سوی فرقه ها و در درون آنها همواره ساری و جاری می باشد.
- قطبيت و اهميت محوری سران و رهبران، ويژگی ديگر فرقههاست، که اغلب با مرگ و کنارهگيری رهبران اصلی و بنيانگذار، تحرک فرقه نيز کاهش يافته و يا از بين میرود.(ولایت فقیه بعد از خمینی و خامنه ای)
- تا زمانی که عقايد فرقه رواج عمومی نيافته است، فرقهها رسميت پيدا نمیکنند. بنابراين تصور غير قانونی و غير آشکار بودن برای اعضای فرقه به وجود میآيد. تصور پنهانی بودن، زمينه را برای استفاده از ابزارهای خشونتآميز نیز آماده می کند.
بر اين اساس برخی راهکارها برای مقابله با اين وضعيت و اصلاح چهره دين و کمک به احيای تمدن اسلامی پيشنهاد مي شود که مخاطب آنها نيز مشخصاً اندیشمندان اسلامی هستند:
نخست آنکه، کشتار بيگناهان تحت عناوين فرقه ای و مذهبی مخالف آموزه های صريح قرآن و سنت پیامبر (ص)است و درعين حال باعث لکه دار کردن چهره آشتی جویانه اسلام در منظر جهانيان است. بنابراين عمليات تروريستی که به کشتار بيرحمانه مردم سوریه و عراق منجر شده است، بايد از طرف همه دولتهای اسلامی و علمای مسلمان بشدت محکوم شود.
دوم، کشورهای مسلمان بايد با گسترش مردم سالاری دينی مانع سو استفاده کسانی شوند که با تحريک عوامل خارجی تفاوت های مذهبی و قومی را زمينه ای برای شعله ور کردن درگيری ها و کشتارها تلقی می کنند. چنان چه بيداری مسلمانان، به نهادينه شدن دموکراسی در خاورميانه و شمال آفريقا منجر شود و احترام به حقوق شهروندی و تشکيل ساختار سياسی بر اساس رٲی شهروندان و مردم سالاری حقیقی به اجرا در آيد، می توان به کاهش اختلاف های مذهبی و درگيری های فرقه ای اميدوار بود.
سوم، لازم است علمای دينی با به کارگيری ابزارهای نوين ارتباطی همچون شبکه های اجتماعی، حضور بيشتر و پررنگ تری در فضای مجازی پيدا نموده و با مخاطب قرار دادن نسل جوان، اسلام واقعی را به جهانيان معرفی نموده و مسلمانان را به تحمل و بردباری و پيروی از قوانین مودت آميز اسلام دعوت کنند.
چهارم، کشورهای اسلامی با ثبات و قدرتمند منطقه همچون عربستان و ترکيه و مصر و پاکستان بايد با کنار گذاشتن سياست صرف قدرت، نشستها و برنامه های راهبردی برای تقويت و توسعه روابط فی مابين با هدف بهبود چهره اسلام در افکار عمومی جهانی را سریعا در دستور کار خود قرار دهند.
نکته آخر اینکه، بهانه های مذهبی افراطی و فرقه گرایها، نباید موجب دخالتهای سیاسی رژیمهای فاسد اسلامی در کشورهای دیگر شود. برای نمونه بهانه حضور نظامی رژیم ولایت فقیه در سوریه و عراق دفاع از مقابر ائمه و عتبات است و بیشتر فرقه های تروریست که شیعی یا تکفیری هستند را حاکمان سیاسی ایران برای نیل به اهداف کوتاه مدت و درازمدت خود در خاورمیانه و کشورهای مسلمان بوجود آورده اند.
در پایان باید گفت خوشبختانه بیشتر اندیشمندان شیعه در عراق و سایر نقاط جهان هم اکنون فتنه انگیزیهای رژیم ولایت فقیه ایران را که تحت لوای دفاع از مظلومیت شیعه و با راه انداختن و گسیل کردن جلادان سپاه قدس و مزدوران خارجی خود و با عناوینی همچو \"مدافعین حرم\" و \"گردانهای فاطمیون\" و \"حشدی الشعبی\" به راه انداخته، کاملا شناخته و از نقشه های پلید رژیم مذهبی ایران هم آگاه شده اند.
امید است در سال آینده و در نتیجه تغییر در معادلات منطقه ای و بین المللی سیاست فتنه و خونریزی در سوریه و عراق و یمن که همانا رژیم ولایت فقیه بانی و باعث آن بوده و هست برای همیشه حذف گردد.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.