فاجعه حلبچه و یکی از علّت های آن
12:27 - 25 اسفند 1390
Unknown Author
عثمان مزیّن . دبیر کمیته حقوقی انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت
بی شک فاجعه دهشتناک حلبچه و خلق آن در قرن بیستم آنهم توسط یکی از حکّامی که همواره دغدغه رهبری امّت عرب را داشته همچنان در اذهان باقی ست و این فاجعه به عنوان کارنامه ای بسیار سیاه در گذشته بانیان و ناظران آن خواهد ماند. قبول فاجعه ای که در اثر آن در یک لحظه حدود پنج هزار از ساکنین یک شهر کشته شده و چندین برابر آن نیز مجروح شده و مجروحین هر لحظه و مدام، درد مجروحیت و مصدومیت را با خود دارند بسیار سخت است امّا باید بپذیریم که این فاجعه در قرن بیستم و در گوشه ای از این خاک پهناور روی داده؛ در سرزمینی که ملّت کرد در آن ساکن بوده و مردمان آن اصلا سودای جنگ با هیچ کشوری را نداشته و به ناگاه و بدون درگیر بودن در هیچ جنگی مورد حمله با سلاح شیمیایی از نوع خردل که بسیار کشنده و مخرّب است قرار گرفته اند. استعمال سلاحهای شیمیایی حتی علیه نیروهای نظامی نهی شده پس به طریق اولی نمی توان آن را علیه افراد غیرنظامی هم مورد استفاده قرار داد.
این فاجعه تنها و اوّلین مورد از فجایع خلق شده بوسیله حکومت وقت عراق نبوده امّا این فاجعه و آثار وحشتناک به جا مانده از آن باعث گردید که افکار عمومی جهانیان تا حدودی به ماهیت و نوع رفتار آن حکومت پی برده و بسیاری از یاری دهندگان آن حکومت به تبعات حمایت های نا بجا و نا حق خود از آن کشور پی ببرند. در بحث بررسی عوامل و ریشه های آن می توان عوامل بسیاری را برشمرد اما در این نوشته ذیلاً یکی از این عوامل آن که به نظر نگارنده عامل مهمی هم هست مورد اشاره قرار میگیرد.
از نظر حقوق کیفری مجازات دارای آثار فروانی از جمله عبرت گرفتن دیگران، تشفی خاطر زیان دیده، تنبیه و ارعاب مجرم و درمان جامعه است و اصل برابری عمل و مجارات هم ایجاب میکند که مجرم حتماً به عقوبت عمل ارتکابی بر سد تا از رهگذر اعمال مجازات، مجرم متنبه گردد و بر این اساس، مجازات های سنگین برای جرایم و جنایات بزرگ و مجارات های سبک هم برای جرایم خرد و دارای آثار کوچک تعیین می شود . بلاشک اگرمجرم مجازات شده و آثار زیانبار بزه ارتکابی را خود عیناً و بطور ملموس مشاهده کند دیگر در صدد ارتکاب مجدّد همان عمل بر نمی آیدو بلاشک مجرمینی که مجازات نشوند تنبیه نشده و مکرّراً و مجدداً همان عمل یا اعمال قبیح تر و سنگین تر و از لحاظ کیفری وسیعتر را مرتکب خواهند شد. زیرا مجرم بدون مجازات مانده و بدون مجازات ماندن موجب گردیده که متنبه نشود. در بیان معروفی از بنتام نقل شده که چنانچه رنج تحمل مجازات از لذت تحصیل احتمالی منافع جرمی بیشتر باشد، مجرمین بالقوه از ارتکاب جرم خودداری خواهند کرد. مضافا چون هدف از اعمال مجازات اصلاح مجرم به منظور درمان اجتماع و کاستن از میزان و موارد ارتکاب جرم نیز هست بالتبع در نتیجه استفاده از مجازات، مجرم مرعوب گشته و در فکر تکرار آن عمل یا دیگر اعمال مجرمانه نخواهد بود چون با اعمال مجازات شیرینی ارتکاب جرم به کام وی تلخ شده و مجرم مرعوب از انجام دوباره یا چندباره جرم منصرف شده و نتیجتا جامعه ایمن تر خواهد شد. به عبارت دیگر فلسفه مجازات مانع این خواهد بود که با اعمال مجرمانه سودی عاید بزهکار شود و در محاسبات محرم مضرات گرایش به جرم بیشتر از منافع و عواید آن شده است.
اگر سیر مراحل اقدامات و افعال حکومت عراق در طول جنگ 8 ساله مورد ملاحظه قرار گیرد به این نتیجه مسلم می رسیم که متدرجاً موارد تخطّی وی از قوانین و مقرّرات بین الملل و اصول حقوق مخاصمات افزایش یافته و گسترده تر شده اند به طوری که سرپیچی وی از اصول و نظامات حقوق بیین المللی با تجاوز به خاک ایران شروع شده امّا به حمله شیمیایی به شهر بی دفاع حلبچه و ارتکاب موارد عدیده جنایت جنگی و ژنو ساید ختم گردیده و با گذشت چندین سال از حمله به ایران شاهد این واقعیت هستیم که این حکومت به اعمال مجرمانه خطرناک و بزرگتر متوسل شده و در سالهای پایانی جنگ شاهد رفتارهای از آن حکومت هستیم که در سال های ابتدایی جنگ دیده نشده اند.
ریشه اصلی افزایش و توسعه جنایات آن حکومت این است: اگر در صورت انجام اوّلین مورد جنایت جنگی یا نقض قواعد و اصول حقوق بین الملل و حقوق مخاصمات، برخورد لازم و قانونی با بانی آن اقدامات انجام می شد و جنایتکار مورد نکوهش و مخالفت مراجع و کشورهای تاثیرگذار قرار می گرفت قطعاً شاهد تکرار و توسعه آن جنایات به گونه ای که اراده کند تا تمامی ساکنان یک شهر را به نابودی بکشاند نمی بودیم. حکومت صدام دقیقاً 9 ماه قبل از خلق فاجعه حلبچه و در هفتم تیر ماه سال 1366 با استفاده از گاز خردل به شهر مرزی سردشت حمله کرده و این تهاجم منجر به کشته شدن بیش از صد نفر و مصدومیت بیش از هشت هزار نفر از ساکنین این شهر که تماماً غیر نظامی بودند شده امّا متأسفانه در آن زمان برخورد لازم با این فاجعه صورت نگرفته و در کمال تأسف شاهد سکوت مطلق در مواجه با آن هستیم و بالتبع سکوت در قبال جرم و جنایت تجرّی مجرم را در پی خواهد داشت و حاکمی که بخاطر این عمل مجرمانه خود مورد بازخواست قرار نمی گیرد از عدم عقوبت خود اطمینان حاصل نموده و قطعا به فکر انجام جرایم بزرگتر و وسیع تر خواهد بود و سکوت کردن در قبال آن وعدم عقوبت مجرم به معنای صدور اجازه صریح برای تکرار همین جرایم و توسعه آن خواهد بود. حتی این امر بدیهی در نوع سلاح بکار رفته هم دیده می شود و بمب شیمیایی بکاررفته علیه مردم حلبچه خطرناکتر ، پیشرفته تر و کشنده تر از بمب شیمیایی بکاررفته علیه مردم سردشت بوده است . حکوت بعث با استفاده از بمب شیمیایی بیش از صد نفر از مردم سردشت را از بین برده اما 8 ماه بعد از آن هشت هزار نفر را در حلبچه به کام مرگ فرستاد.
عدم عقوبت مجرم و سکوت در قبال جنایت نتیجه ای جز تجری مجرم و تکرار و توسعه جرم و وارد آمدن آسیب های بیشتر به پیکره اجتماع و تهدید سلامت آن درپی نخواهد داشت...
بی شک فاجعه دهشتناک حلبچه و خلق آن در قرن بیستم آنهم توسط یکی از حکّامی که همواره دغدغه رهبری امّت عرب را داشته همچنان در اذهان باقی ست و این فاجعه به عنوان کارنامه ای بسیار سیاه در گذشته بانیان و ناظران آن خواهد ماند. قبول فاجعه ای که در اثر آن در یک لحظه حدود پنج هزار از ساکنین یک شهر کشته شده و چندین برابر آن نیز مجروح شده و مجروحین هر لحظه و مدام، درد مجروحیت و مصدومیت را با خود دارند بسیار سخت است امّا باید بپذیریم که این فاجعه در قرن بیستم و در گوشه ای از این خاک پهناور روی داده؛ در سرزمینی که ملّت کرد در آن ساکن بوده و مردمان آن اصلا سودای جنگ با هیچ کشوری را نداشته و به ناگاه و بدون درگیر بودن در هیچ جنگی مورد حمله با سلاح شیمیایی از نوع خردل که بسیار کشنده و مخرّب است قرار گرفته اند. استعمال سلاحهای شیمیایی حتی علیه نیروهای نظامی نهی شده پس به طریق اولی نمی توان آن را علیه افراد غیرنظامی هم مورد استفاده قرار داد.
این فاجعه تنها و اوّلین مورد از فجایع خلق شده بوسیله حکومت وقت عراق نبوده امّا این فاجعه و آثار وحشتناک به جا مانده از آن باعث گردید که افکار عمومی جهانیان تا حدودی به ماهیت و نوع رفتار آن حکومت پی برده و بسیاری از یاری دهندگان آن حکومت به تبعات حمایت های نا بجا و نا حق خود از آن کشور پی ببرند. در بحث بررسی عوامل و ریشه های آن می توان عوامل بسیاری را برشمرد اما در این نوشته ذیلاً یکی از این عوامل آن که به نظر نگارنده عامل مهمی هم هست مورد اشاره قرار میگیرد.
از نظر حقوق کیفری مجازات دارای آثار فروانی از جمله عبرت گرفتن دیگران، تشفی خاطر زیان دیده، تنبیه و ارعاب مجرم و درمان جامعه است و اصل برابری عمل و مجارات هم ایجاب میکند که مجرم حتماً به عقوبت عمل ارتکابی بر سد تا از رهگذر اعمال مجازات، مجرم متنبه گردد و بر این اساس، مجازات های سنگین برای جرایم و جنایات بزرگ و مجارات های سبک هم برای جرایم خرد و دارای آثار کوچک تعیین می شود . بلاشک اگرمجرم مجازات شده و آثار زیانبار بزه ارتکابی را خود عیناً و بطور ملموس مشاهده کند دیگر در صدد ارتکاب مجدّد همان عمل بر نمی آیدو بلاشک مجرمینی که مجازات نشوند تنبیه نشده و مکرّراً و مجدداً همان عمل یا اعمال قبیح تر و سنگین تر و از لحاظ کیفری وسیعتر را مرتکب خواهند شد. زیرا مجرم بدون مجازات مانده و بدون مجازات ماندن موجب گردیده که متنبه نشود. در بیان معروفی از بنتام نقل شده که چنانچه رنج تحمل مجازات از لذت تحصیل احتمالی منافع جرمی بیشتر باشد، مجرمین بالقوه از ارتکاب جرم خودداری خواهند کرد. مضافا چون هدف از اعمال مجازات اصلاح مجرم به منظور درمان اجتماع و کاستن از میزان و موارد ارتکاب جرم نیز هست بالتبع در نتیجه استفاده از مجازات، مجرم مرعوب گشته و در فکر تکرار آن عمل یا دیگر اعمال مجرمانه نخواهد بود چون با اعمال مجازات شیرینی ارتکاب جرم به کام وی تلخ شده و مجرم مرعوب از انجام دوباره یا چندباره جرم منصرف شده و نتیجتا جامعه ایمن تر خواهد شد. به عبارت دیگر فلسفه مجازات مانع این خواهد بود که با اعمال مجرمانه سودی عاید بزهکار شود و در محاسبات محرم مضرات گرایش به جرم بیشتر از منافع و عواید آن شده است.
اگر سیر مراحل اقدامات و افعال حکومت عراق در طول جنگ 8 ساله مورد ملاحظه قرار گیرد به این نتیجه مسلم می رسیم که متدرجاً موارد تخطّی وی از قوانین و مقرّرات بین الملل و اصول حقوق مخاصمات افزایش یافته و گسترده تر شده اند به طوری که سرپیچی وی از اصول و نظامات حقوق بیین المللی با تجاوز به خاک ایران شروع شده امّا به حمله شیمیایی به شهر بی دفاع حلبچه و ارتکاب موارد عدیده جنایت جنگی و ژنو ساید ختم گردیده و با گذشت چندین سال از حمله به ایران شاهد این واقعیت هستیم که این حکومت به اعمال مجرمانه خطرناک و بزرگتر متوسل شده و در سالهای پایانی جنگ شاهد رفتارهای از آن حکومت هستیم که در سال های ابتدایی جنگ دیده نشده اند.
ریشه اصلی افزایش و توسعه جنایات آن حکومت این است: اگر در صورت انجام اوّلین مورد جنایت جنگی یا نقض قواعد و اصول حقوق بین الملل و حقوق مخاصمات، برخورد لازم و قانونی با بانی آن اقدامات انجام می شد و جنایتکار مورد نکوهش و مخالفت مراجع و کشورهای تاثیرگذار قرار می گرفت قطعاً شاهد تکرار و توسعه آن جنایات به گونه ای که اراده کند تا تمامی ساکنان یک شهر را به نابودی بکشاند نمی بودیم. حکومت صدام دقیقاً 9 ماه قبل از خلق فاجعه حلبچه و در هفتم تیر ماه سال 1366 با استفاده از گاز خردل به شهر مرزی سردشت حمله کرده و این تهاجم منجر به کشته شدن بیش از صد نفر و مصدومیت بیش از هشت هزار نفر از ساکنین این شهر که تماماً غیر نظامی بودند شده امّا متأسفانه در آن زمان برخورد لازم با این فاجعه صورت نگرفته و در کمال تأسف شاهد سکوت مطلق در مواجه با آن هستیم و بالتبع سکوت در قبال جرم و جنایت تجرّی مجرم را در پی خواهد داشت و حاکمی که بخاطر این عمل مجرمانه خود مورد بازخواست قرار نمی گیرد از عدم عقوبت خود اطمینان حاصل نموده و قطعا به فکر انجام جرایم بزرگتر و وسیع تر خواهد بود و سکوت کردن در قبال آن وعدم عقوبت مجرم به معنای صدور اجازه صریح برای تکرار همین جرایم و توسعه آن خواهد بود. حتی این امر بدیهی در نوع سلاح بکار رفته هم دیده می شود و بمب شیمیایی بکاررفته علیه مردم حلبچه خطرناکتر ، پیشرفته تر و کشنده تر از بمب شیمیایی بکاررفته علیه مردم سردشت بوده است . حکوت بعث با استفاده از بمب شیمیایی بیش از صد نفر از مردم سردشت را از بین برده اما 8 ماه بعد از آن هشت هزار نفر را در حلبچه به کام مرگ فرستاد.
عدم عقوبت مجرم و سکوت در قبال جنایت نتیجه ای جز تجری مجرم و تکرار و توسعه جرم و وارد آمدن آسیب های بیشتر به پیکره اجتماع و تهدید سلامت آن درپی نخواهد داشت...