ظهور امپریال انتزاعی و استحالهی یک امپریال تئوریک!
21:25 - 26 اردیبهشت 1395
Unknown Author
کاوه جوانمرد
گاهی اوقات عدم کنترل بر احساسات بصری، ممکن است تا آستانهی یک توهم نظری فرا رفته و منجر به ترسیم فضایی گردد که حتی عرصه را بر هرگونه اندیشه عقلانی تنگ نماید.
فلذا این سرگردانی بصری، توانایی درهم کوبیدن هر امپریال تئوریک را نیز در خود نهفته دارد چه رسد به یک امپریال انتزاعی. این احساسات بصری تا حدی نابودگر است که تظاهر و گرایشاتی از این نوع به برخی از جریانات کوردی، میتواند اساس مشروعیتهای مبارزاتی آنها را مورد کوبندهترین ضربات قرار دهد. این هرآنچه است که برخی از هواخواهان لامشروع حزب کارگران کردستان در این روزها از خود نشان میدهند.
اگرچه گردونهی سیاست کوردی از وجود چنین تفکرات موهومی متثنی نبوده و حضور حداکثری مستمر این طیف از احساساتیهای بصری، همواره نوعی از تردید و باوراندیشی کاذب به صورت موقت و حداقلی در میان طیفهای رنگارنگ جامعه را در پی داشته است. آنچه ضروری مینماید، هموار کردن و احداث پلهایی فکری و مرامی در میان طرفین رسمی و به عبارتی مناسبات میان احزاب کوردی و در میان آنها روابط بهبود یافته حزب دمکرات کردستان ایران با حزب کارگران کوردستان ترکیه است که در حال حاضر به میزانی مطلوب و مناسب برای ایجاد هر نوع دیالوگ صعود کرده است. دیگر ضرورت کنونی، عدم جدیت در قبول متدهایی قمارگونه است که منجر به ایجاد نوعی آنارشی عقیدتی شده و با پشتبندی از عقده حقارت به صورت سیال، سعی در تشویش و به انحراف کشاندن ارزشهای بنیادی در جهت مجموعهای تسویه حساب صرفا شخصی را دارد.
این دسته متد، سرآغاز ایجاد نوعی از رانش سیاسی و اجتماعی در میان جامعهی سیاسی کورد است که ماحصل آن چیزی نیست جز برآیندی از اندیشههای بربادرفته که تلاش برای القای غیر اختیاری و اجباری آن به بخش عظیمی از جامعه را در مخیلهی خود میپروراند. البته به خودی خود و در مقاطعی هستهی اصلی جریانهای کوردی را تحت تاثیر اگرچه کوتاه مدت، قرار داده است.
در میان جریانهای سیاسی وزین کوردی، حزب دمکرات کوردستان ایران، مبری از هر نوع ماجراجویی و در قالب نسخ متفاوت و موزون با نیازهای مبارزاتی کنونی، همواره و بدون وقفه و با حداقلی از خطا، همچنان در حال پیمایش یک امر مخاطره آمیز است. امری که هیچگاه در دیافراگم سیاسی و تعهدات اخلاقی و مبارزاتی، متبادر به لغزشهای منجر به خیانت نشده است، ولو که بالعکس آن نمونههای بارزی همچنان در جریان است.
وجود چنین نمونههایی در عرض واقع، هیچ گاه به کاهش اراده حزب دمکرات کوردستان ایران به هم اندیشی مسالمتآمیز و حتی همسویی آرمانی منجر نشده است. دقیقا یکسال پیش و در چنین ایامی، استمرار فعالیتهای این حزب دقیقا در نقطهی استوایی مبارزاتی کردستان و منزلگاه دیرین چریکهای حزب دمکرات در کیلهشین، هم به صورت فیزیکی و هم در قالب هجمههایی غیر مسئولانه مورد موأخذه قرار گرفت. این هجمه ناروا تا جایی دامنه پیدا کرد که یکی از پیشمرگان حزب دمکرات، بدون واهمه از محاکمهی تاریخی ملت کورد، هدف گلوله گریلاها قرار گرفت و در راستای یک رسالت تاریخی جانش را نثار کرد. از دیدگاه سیاسی مجرب حزب دمکرات، این اقدام غیر مرامی، به صورت یک سهو سربازی انگاشته شد. اما هنگامی حملههای بدون استدلال و غرضورزانه برخی سمپاتهای غیر رسمی سازمان کارگران کوردستان ترکیه آغاز شد، گمان حضور و تاثیر پذیری طیفی محدود از قشر الیت از سیاستهای درازمدت رژیم ایران، به یقینی ملموس در این جریان تبدیل شد، اگرچه کارنامهی انگشت شماری از آنها مسبوق به سابقه بود. حملههایی از جنس سیاسیتهای برون مرزی سپاه قدس ایران و پروژهی به انزوا کشاندن حزب دمکرات که تا کنون نیز همچون یک سقط جنین پی در پی نمود دیگری نداشته است.
گمانی نیست که در گردونهی یک نظام کهنهکار همچون حزب دمکرات کوردستان ایران نیز، کارکترهایی حضور داشتهاند که لغزشها و رد شدن آنها از مرزهای اخلاقی و سیاسی، محدود روزهایی از این جریان را با مخاطره و موأخذههای تاریخی روبرو ساخته باشد، اما هیچگاه به صورت سازمانی و ساختارمند، فعل و انفعالاتی از این دست بروز نکرده است. از این رو نمیتوان این ساختار را نیز بدون هیچ عیب و نقصی انگاشت و اگر غیر از این باشد، خود نوعی دیگر از یک توهم سیاسی است. اما در این رابطه و به بهانهی چنین کارکترهایی، نمیتوان کلیت یک چارچوب میراثدار مبارزه در شرق کوردستان را آماج خرافه پردازیهای شخصی قرار داد که در حال حاضر نیز ادامه دارد.
در این اوصاف که یک پشتبند دیرینهی سیاسی و آرمانی نهفته در دل بخشی عظیم از یک ملت، مشروعیتی غیرقابل انکار و باورمندانه قائم به یک عقلانیت سیاسی واقعی را فراهم آورده و تمامی دیگر جریانها بر این امر واقف و ناچار به رواداری با آن هستند، گاه گاهی سیگنالهایی از نوع یک انفصال سازمانی از سوی افرادی به چشم میخورد که پیام از یک سرشگستگی اجتماعی و ایجاد نوعی توهم کاذب را به اذهان متبادر میسازد. توهمی که برای جبران این منافات، به نوعی از هوچیگری روی برده که میزان تاثیرگذاری آن نمیتواند از چند ساعت فراتر رود.
در چنین شرایطی و دقیق در زمانی که حزب دمکرات نسبت به مدل مبارزات مبنی بر \"انفعال و ناکارآمدی\" از نگاه برخی کاسبکاران سیاسی مورد هتک حرمت و یورش قرار میگیرد و دقیقا زمانی که مجموعهای فعالیت معطوف به گذشتهای پر دستاورد، مجددا جریان پیدا کرده است، به بهانهی عدم ارایه سند یک درگیری مسلحانه، هتک حرمتها تشدید شده و اندیشه طراحی یک تئوری کودکانه از سوی چماقدارانی غیر رسمی، در مغزها پرورانده شده و ماحصل آن چیزی نیست جز چند لحظه تصویر موهوم که تحلیل یک مقابل به مثل سیاسی را به تحلیلی امنیتی- اطلاعاتی مبدل میکند. تصویری از ماوقع یک درگیری نظامی که تولید آن از سوی عناصری غیر رسمی، حقانیت پر بهای یک جریان سیاسی را به سخره در میآورد. نقطهی عطف این گاف کودکانه در این است که هنگامی محصول این تئوری از سوی اذهان عمومی عیاربندی و مردود اعلام میشود، طراحان آن برای اثبات نوعی حقانیت دروغین با رجوع به روابط عاطفی خود در گذشته و تخریبات تاریخی و تعدادی دیگر برای کسب مشروعیت از دست رفته از سوی سازمان متبوعشان، کارناوالی آماتور برای لاپوشانی گاف کودکانه خود را به راه میاندازند.
اساسا فلسفهی وجودی حزب دمکرات بنیاد نهادن و ایجاد بسترهای گوناگون برای ابراز وجود اندیشههای متفاوت و یک آموزش همگانی و فرهنگ سازی همه گیر است که تاریخ پر فراز و نشیب و پر هزینهی این حزب، دال بر این ادعاست و هویداست که حضور پر تعدادی از فعالان سیاسی و لیدرهای کنونی در دیگر جریانها، برآمدی از مولد پرورشی این سازمان است. اما هنگامی که شاهد نوعی از عوامفریبی اغوا کننده همراه با مظلوم نمایی برای اثبات حداقلی بیگناهی یا القای نوعی توانمندی بالغ نشده هستیم، ماحصل تاکتیکی آن چیزی نیست جز به موزای درآمدن با استراتژی یک دشمن معرفی که در قاموسی از یک قهرمان افسانهای، پا به عرصهای نو از خیالپردازیهای خود نهاده است.
این توهم زمانی به یک تراژدیای واقعی مبدل میگردد که تمامی علایق و روابط احساسی یک کارکتر از طریق خود وی به نوعی فعالیتهای سازمان یافته و تعبیر آن به یک رستاخیز تاریخی مبدل گردد. باز تعریفی که صرفا در قالب داستانهایی نوستالوژیک از نوع خیالی آن قابل مطالعه هستند. این یک واکنش عاطفی در مقابل چندین سال ناکامی سیاسی و هویتی است که به شکل نه چندان تازهای و در قالب یک امپایر خیالی، نمود پیدا کرده است. نوعی شیطنت نابالغ که در قالب هیاهوهایی کودکانه اما مهمل شکل گرفته و از تمامی ارزشها و واقعیتهای کنونی و گذشته نیز گذر کرده است. گویا این پردازش ضرورتی برای جلوگیری از تشویش اذهان عمومی و سوق دادن آن به سوی یک جهان بینی و نگرش واقعی است و دیگر هیچ!
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
گاهی اوقات عدم کنترل بر احساسات بصری، ممکن است تا آستانهی یک توهم نظری فرا رفته و منجر به ترسیم فضایی گردد که حتی عرصه را بر هرگونه اندیشه عقلانی تنگ نماید.
فلذا این سرگردانی بصری، توانایی درهم کوبیدن هر امپریال تئوریک را نیز در خود نهفته دارد چه رسد به یک امپریال انتزاعی. این احساسات بصری تا حدی نابودگر است که تظاهر و گرایشاتی از این نوع به برخی از جریانات کوردی، میتواند اساس مشروعیتهای مبارزاتی آنها را مورد کوبندهترین ضربات قرار دهد. این هرآنچه است که برخی از هواخواهان لامشروع حزب کارگران کردستان در این روزها از خود نشان میدهند.
اگرچه گردونهی سیاست کوردی از وجود چنین تفکرات موهومی متثنی نبوده و حضور حداکثری مستمر این طیف از احساساتیهای بصری، همواره نوعی از تردید و باوراندیشی کاذب به صورت موقت و حداقلی در میان طیفهای رنگارنگ جامعه را در پی داشته است. آنچه ضروری مینماید، هموار کردن و احداث پلهایی فکری و مرامی در میان طرفین رسمی و به عبارتی مناسبات میان احزاب کوردی و در میان آنها روابط بهبود یافته حزب دمکرات کردستان ایران با حزب کارگران کوردستان ترکیه است که در حال حاضر به میزانی مطلوب و مناسب برای ایجاد هر نوع دیالوگ صعود کرده است. دیگر ضرورت کنونی، عدم جدیت در قبول متدهایی قمارگونه است که منجر به ایجاد نوعی آنارشی عقیدتی شده و با پشتبندی از عقده حقارت به صورت سیال، سعی در تشویش و به انحراف کشاندن ارزشهای بنیادی در جهت مجموعهای تسویه حساب صرفا شخصی را دارد.
این دسته متد، سرآغاز ایجاد نوعی از رانش سیاسی و اجتماعی در میان جامعهی سیاسی کورد است که ماحصل آن چیزی نیست جز برآیندی از اندیشههای بربادرفته که تلاش برای القای غیر اختیاری و اجباری آن به بخش عظیمی از جامعه را در مخیلهی خود میپروراند. البته به خودی خود و در مقاطعی هستهی اصلی جریانهای کوردی را تحت تاثیر اگرچه کوتاه مدت، قرار داده است.
در میان جریانهای سیاسی وزین کوردی، حزب دمکرات کوردستان ایران، مبری از هر نوع ماجراجویی و در قالب نسخ متفاوت و موزون با نیازهای مبارزاتی کنونی، همواره و بدون وقفه و با حداقلی از خطا، همچنان در حال پیمایش یک امر مخاطره آمیز است. امری که هیچگاه در دیافراگم سیاسی و تعهدات اخلاقی و مبارزاتی، متبادر به لغزشهای منجر به خیانت نشده است، ولو که بالعکس آن نمونههای بارزی همچنان در جریان است.
وجود چنین نمونههایی در عرض واقع، هیچ گاه به کاهش اراده حزب دمکرات کوردستان ایران به هم اندیشی مسالمتآمیز و حتی همسویی آرمانی منجر نشده است. دقیقا یکسال پیش و در چنین ایامی، استمرار فعالیتهای این حزب دقیقا در نقطهی استوایی مبارزاتی کردستان و منزلگاه دیرین چریکهای حزب دمکرات در کیلهشین، هم به صورت فیزیکی و هم در قالب هجمههایی غیر مسئولانه مورد موأخذه قرار گرفت. این هجمه ناروا تا جایی دامنه پیدا کرد که یکی از پیشمرگان حزب دمکرات، بدون واهمه از محاکمهی تاریخی ملت کورد، هدف گلوله گریلاها قرار گرفت و در راستای یک رسالت تاریخی جانش را نثار کرد. از دیدگاه سیاسی مجرب حزب دمکرات، این اقدام غیر مرامی، به صورت یک سهو سربازی انگاشته شد. اما هنگامی حملههای بدون استدلال و غرضورزانه برخی سمپاتهای غیر رسمی سازمان کارگران کوردستان ترکیه آغاز شد، گمان حضور و تاثیر پذیری طیفی محدود از قشر الیت از سیاستهای درازمدت رژیم ایران، به یقینی ملموس در این جریان تبدیل شد، اگرچه کارنامهی انگشت شماری از آنها مسبوق به سابقه بود. حملههایی از جنس سیاسیتهای برون مرزی سپاه قدس ایران و پروژهی به انزوا کشاندن حزب دمکرات که تا کنون نیز همچون یک سقط جنین پی در پی نمود دیگری نداشته است.
گمانی نیست که در گردونهی یک نظام کهنهکار همچون حزب دمکرات کوردستان ایران نیز، کارکترهایی حضور داشتهاند که لغزشها و رد شدن آنها از مرزهای اخلاقی و سیاسی، محدود روزهایی از این جریان را با مخاطره و موأخذههای تاریخی روبرو ساخته باشد، اما هیچگاه به صورت سازمانی و ساختارمند، فعل و انفعالاتی از این دست بروز نکرده است. از این رو نمیتوان این ساختار را نیز بدون هیچ عیب و نقصی انگاشت و اگر غیر از این باشد، خود نوعی دیگر از یک توهم سیاسی است. اما در این رابطه و به بهانهی چنین کارکترهایی، نمیتوان کلیت یک چارچوب میراثدار مبارزه در شرق کوردستان را آماج خرافه پردازیهای شخصی قرار داد که در حال حاضر نیز ادامه دارد.
در این اوصاف که یک پشتبند دیرینهی سیاسی و آرمانی نهفته در دل بخشی عظیم از یک ملت، مشروعیتی غیرقابل انکار و باورمندانه قائم به یک عقلانیت سیاسی واقعی را فراهم آورده و تمامی دیگر جریانها بر این امر واقف و ناچار به رواداری با آن هستند، گاه گاهی سیگنالهایی از نوع یک انفصال سازمانی از سوی افرادی به چشم میخورد که پیام از یک سرشگستگی اجتماعی و ایجاد نوعی توهم کاذب را به اذهان متبادر میسازد. توهمی که برای جبران این منافات، به نوعی از هوچیگری روی برده که میزان تاثیرگذاری آن نمیتواند از چند ساعت فراتر رود.
در چنین شرایطی و دقیق در زمانی که حزب دمکرات نسبت به مدل مبارزات مبنی بر \"انفعال و ناکارآمدی\" از نگاه برخی کاسبکاران سیاسی مورد هتک حرمت و یورش قرار میگیرد و دقیقا زمانی که مجموعهای فعالیت معطوف به گذشتهای پر دستاورد، مجددا جریان پیدا کرده است، به بهانهی عدم ارایه سند یک درگیری مسلحانه، هتک حرمتها تشدید شده و اندیشه طراحی یک تئوری کودکانه از سوی چماقدارانی غیر رسمی، در مغزها پرورانده شده و ماحصل آن چیزی نیست جز چند لحظه تصویر موهوم که تحلیل یک مقابل به مثل سیاسی را به تحلیلی امنیتی- اطلاعاتی مبدل میکند. تصویری از ماوقع یک درگیری نظامی که تولید آن از سوی عناصری غیر رسمی، حقانیت پر بهای یک جریان سیاسی را به سخره در میآورد. نقطهی عطف این گاف کودکانه در این است که هنگامی محصول این تئوری از سوی اذهان عمومی عیاربندی و مردود اعلام میشود، طراحان آن برای اثبات نوعی حقانیت دروغین با رجوع به روابط عاطفی خود در گذشته و تخریبات تاریخی و تعدادی دیگر برای کسب مشروعیت از دست رفته از سوی سازمان متبوعشان، کارناوالی آماتور برای لاپوشانی گاف کودکانه خود را به راه میاندازند.
اساسا فلسفهی وجودی حزب دمکرات بنیاد نهادن و ایجاد بسترهای گوناگون برای ابراز وجود اندیشههای متفاوت و یک آموزش همگانی و فرهنگ سازی همه گیر است که تاریخ پر فراز و نشیب و پر هزینهی این حزب، دال بر این ادعاست و هویداست که حضور پر تعدادی از فعالان سیاسی و لیدرهای کنونی در دیگر جریانها، برآمدی از مولد پرورشی این سازمان است. اما هنگامی که شاهد نوعی از عوامفریبی اغوا کننده همراه با مظلوم نمایی برای اثبات حداقلی بیگناهی یا القای نوعی توانمندی بالغ نشده هستیم، ماحصل تاکتیکی آن چیزی نیست جز به موزای درآمدن با استراتژی یک دشمن معرفی که در قاموسی از یک قهرمان افسانهای، پا به عرصهای نو از خیالپردازیهای خود نهاده است.
این توهم زمانی به یک تراژدیای واقعی مبدل میگردد که تمامی علایق و روابط احساسی یک کارکتر از طریق خود وی به نوعی فعالیتهای سازمان یافته و تعبیر آن به یک رستاخیز تاریخی مبدل گردد. باز تعریفی که صرفا در قالب داستانهایی نوستالوژیک از نوع خیالی آن قابل مطالعه هستند. این یک واکنش عاطفی در مقابل چندین سال ناکامی سیاسی و هویتی است که به شکل نه چندان تازهای و در قالب یک امپایر خیالی، نمود پیدا کرده است. نوعی شیطنت نابالغ که در قالب هیاهوهایی کودکانه اما مهمل شکل گرفته و از تمامی ارزشها و واقعیتهای کنونی و گذشته نیز گذر کرده است. گویا این پردازش ضرورتی برای جلوگیری از تشویش اذهان عمومی و سوق دادن آن به سوی یک جهان بینی و نگرش واقعی است و دیگر هیچ!
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.