شکست مذاکرات هسته‌ای، قمار خامنه‌ای و سپاه*

20:36 - 3 آذر 1393
Unknown Author
حسن داعی

شکست اوباما و شکست روحانی

سرانجام پس از یکسال مذاکرات فشرده و ده‌ها ملاقات آشکار و پنهان بین جمهوری اسلامی با کشورهای موسوم به ١+٥ بویژه با آمریکا، طرفین نتوانستند در موعد تعیین شده به سازش جامع هسته‌ای دست یابند و از اینرو توافق نامه موقت ژنو یک بار دیگر تمیدد شد. بنابراین، بخش عمده تحریم‌های اقتصادی علیه ایران ادامه می‌یابند و جمهوری اسلامی هم برنامه هسته‌ای‌اش را در همین حد ثابت نگه میدارد.

طی یک سال گذشته، رژیم ایران به کمک متحدین بین‌المللی خود در غرب و با بکارگیری امکانات رسانه‌ای و لابی گسترده، کارزار بی‌سابقه‌ای براه انداخت تا افکار عمومی در غرب را تحت تأثیر قرار داده و دولت‌های غربی را به نرمش بیشتر در مذاکرات سوق دهد.

دولت اوباما نیز طی یک سال گذشته، بمنظور دستیابی به سازش هسته‌ای با رژیم، سیاستی دوستانه و مماشات گرایانه در مقابل رژیم اتخاذ کرد و نسبت به دخالت‌های منطقه‌ای رژیم بویژه قتل عام در سوریه و دخالت در عراق و همچنین نقض فاحش حقوق‌بشر در ایران سکوت کرد.

بنابراین، بن بست در مذاکرات و عدم دستیابی به سازش هسته‌ای، یک شکست بزرگ برای اوباما، برای محافل طرفدار مماشات در غرب، برای رژیم و بویژه دولت حسن روحانی است که آثار سیاسی آن بزودی ظاهر میشوند و روند تحولات را تحت تأثیر قرار خواهند داد.

اکنون بایستی به دو سوال اساسی پاسخ گفت. نخست اینکه شکست در دستیابی به توافق، چه تأثیری بر روند مذاکرات دارد و کنگره آمریکا و طرفداران فشار بیشتر به رژیم چه خواهند کرد.

سوال مهم دیگر این است که چرا رژیم ایران که با اقتصادی ورشکسته و بحران‌های سیاسی و اجتماعی رو به افزایش دست به گریبان است، حاضر به سازش هسته‌ای و لغو تدریجی تحریم‌ها نشد؟ استراتژی نظام چیست و روی کدام فاکتور یا برگ برنده حساب باز کرده است تا در شش ماه یا یکسال آینده روند تحولات را بنفع خود تغییر دهد؟ آیا محاسبات رژیم برای عبور از بحران واقعگرایانه‌اند یا برعکس، روند تحولات به ضرر جمهوری اسلامی است و رژیم در نهایت، چاره‌ای بجز عقب‌نشینی از موضع ضعیف‌تر نخواهد داشت؟
برای پاسخ به این سوال‌ها باید نقشه راه یا استراتژی نظام را باز شناخت، این همان استراتژی است که رژیم طی یک سال گذشته بکار گرفته است و در ماه‌های آینده نیز راهنمای عمل رژیم خواهد بود.

پیشینه مذاکرات کنونی و نرمش قهرمانانه

در سال ٢٠١٠ یعنی چهار سال پیش، مذاکرات هسته‌ای که در آنزمان توسط سعید جلیلی هدایت میشد شکست خورد و بدنبال آن، آمریکا تحریم‌های کمرشکن اقتصادی علیه رژیم را شروع کرد. پس از آن تحریم نفتی و بانکی از طرف اتحادیه اروپا شروع شد. در اوائل سال ٢٠١٢ که اقتصاد رژیم در آستانه ورشکستگی کامل قرار داشت و بحران‌های اجتماعی در کشور افزایش می‌یافتند و در همان زمان، مردم سوریه قیام کرده و احتمال ورود غرب به مسئله سوریه و سقوط بشار اسد میرفت، خامنه‌ای مذاکرات مخفی با آمریکا در مسقط پایتخت عمان را شروع کرد.

سپس در سال ٢٠١٣، خامنه‌ای بمنظور کاهش فشارهای خارجی و داخلی، با ریاست جمهوری حسن روحانی موافقت کرد و بطور علنی از نرمش قهرمانانه در مذاکرات هسته‌ای برای رفع تحریم‌ها حمایت کرد. بدنبال آن، مذاکرات با جدیت بیشتری ادامه یافتند و در نوامبر سال گذشته رژیم و کشورهای 1+5 توافق نامه موقت ژنو را امضاء کردند و قرار شد تا با ادامه مذاکرات، طی یک سال به توافق جامع و نهائی دست یابند.

رژیم و انتخاب بین دو گزینه

توافق ژنو نشان داد که رژیم زیر فشار تحریم‌ها، دیگر قادر به ادامه سیاست بدون دنده و ترمز هسته‌ای نمی‌باشد و مجبور به عقب‌نشینی شده است. این، یک نکته کلیدی است که باید امروز هم به آن توجه داشت. یعنی، رژیم از موضع ضعف مجبور به مذاکرات و تن دادن به توافق نامه ژنو شد و امروز نیز با تمدید آن نشان میدهد که قادر به ترک میز مذاکرات و ادامه بدون محدودیت برنامه هسته‌ای نیست. زیرا اگر رژیم میز مذاکرات را ترک کرده و برنامه هسته‌ای اش را مثل دوران قبل از توافق ژنو ادامه دهد، به معنای تقابل با جامعه بین‌المللی است و در نتیجه، تحریم‌ها بطور بی‌سابقه‌ای افزایش یافته و رژیم با ورشکستگی کامل اقتصادی و بحران‌های درحال انفجار اجتماعی رو برو خواهد شد.

اما از طرف دیگر، عدم دستیابی به توافق جامع هسته‌ای نشان میدهد که رژیم هنوز مایل و یا قادر به سازش نهائی و سرکشیدن جام زهر هسته‌ای نیست. رژیم مایل به سازش هسته‌ای نیست زیرا سلاح هسته‌ای جایگاه مهمی در استراتژی امنیتی نظام و بقای رژیم دارد و در ترازوی محاسبات رژیم، ارزش دستیابی به سلاح هسته‌ای بیشتر از هزینه تحریم‌ها و فشار‌های اقتصادی است و از طرف دیگر، رژیم قادر به سازش هسته‌ای نیست زیرا تن دادن به شرائط مورد نظر غرب، به معنای شکست کامل و عقب نشنی خامنه‌ای و سپاه در برابر فشارهای خارجی است. این گزینه که خود رژیم آن را به جام زهر تشبیه کرده است، باعث تضعیف رژیم در داخل و در منطقه شده و باعث باز شدن شکاف‌های داخل حکومتی میشود و و در شرائط کنونی جامعه ایران و نارضایتی گسترده در کشور، برای رژیم خطرناک و مرگبار است.

وضعیت کنونی و و تمدید مذاکرات، ناشی از ناتوانی رژیم در انتخاب گزینه‌های پیش رو و وضعیت آچمز رژیم است. یعنی، از یکطرف، قادر به ادامه سیاست‌های هسته‌ای گذشته و تقابل با جامعه بین‌المللی نیست و از طرف دیگر، حاضر و یا قادر به به چشم پوشی از سلاح هسته‌ای و سرکشیدن جام زهر هسته‌ای است.

رژیم با ادامه مذاکرات ٣ هدف عمده را دنبال میکند:

نخست، جلوگیری از تحریم‌های جدید و سیاست‌های سخت‌گیرانه‌ی غرب
دوم، سیاست این ستون به آن ستون و انتظار تحولی که میتواند صحنه را بنفع رژیم متحول کند. مثلا در سال ٢٠٠٢ که پرونده هسته‌ای رژیم افشا شد، حمله آمریکا به عراق و گرفتاری ارتش آمریکا در باتلاق عراق، یک مائده آسمانی برای رژیم بود که صحنه را تغییر داد. رژیم انتظار دارد که با خرید وقت، بتواند از بحران‌هائی مثل ظهور داعش، بحران اکرائین و شکاف در کشورهای ١+٥، و بحران‌های جدید، بنفع خود استفاده کرده و با کاهش فشارها، روند مذاکرات را بنفع خود تغییر دهد.

سومین هدف رژیم این است که از کارت‌های برنده و اهرم‌هائی که در اختیار دارد به بهترین شکل استفاده کند تا سازش هسته‌ای مورد نظر خود را به غرب تحمیل کند. یعنی، آمریکا و متحدانش، جمهوری اسلامی با توان تولید سلاح هسته‌ای را بپذیزند (Threshold State) و تحریم‌ها برداشته شوند. رژیم برای پیشبرد این استراتژی روی چند فاکتور که آنها را کارت برنده و اهرم فشار میداند حساب باز کرده است. کارت‌هائی که طی یکسال گذشته مورد استفاده قرار داده و در ماه‌های آینده نیز پایه و محور فعالیت‌های دیپلماتیک و منطقه‌ای رژیم خواهد بود.

قاسم سلیمانی

از ماه ژوین امسال که نیروهای داعش چند شهر مهم عراق منجمله موصل را بتصرف در آوردند، جغرافیای سیاسی منطقه شکل جدیدی بخود گرفت. از یکطرف، غرب در مقابل یک چالش امنیتی جدی قرار گرفت و از طرف دیگر، رژیم ایران برای حمایت از متحدان خود در عراق، حفظ هژمونی‌اش در این کشور و جلوگیری از بازگشت آمریکا به عراق، دست بکار شد و با اعزام نیرو و بسیج گروه‌های شبه‌نظامی وابسته به خود در این کشور، عملا کنترل نظامی و سیاسی مناطق شیعه نشین عراق را در دست گرفت. اکنون، قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس به کمک بیش از ٥٠ گروه شبه نظامی در عراق، فرماندار نظامی مناطق شیعه نشین عراق شده است.

در این شرائط، رژیم ایران براین باور است که میتواند از تحولات جدید منطقه و ظهور و رشد داعش بنفع خود در مذاکرات هسته‌ای و چالش با آمریکا استفاده کند. زیرا، به اعتقاد رژیم، آمریکا و غرب مایل به پرداخت بهای لازم برای مقابله با داعش نمی‌باشند. حل مسئله داعش و گروه‌های مشابه در سوریه و عراق و مبارزه با بنیادگرائی اسلامی، در درجه نخست، از کناره‌گیری بشار اسد در سوریه و تشکیل دولتی فراگیر در عراق شروع میشود. هر دو گزینه، بطور بینادین با سیاست‌های منطقه‌ای رژیم در تضاد قرار دارد. ازاینرو، حل بنیادین مسئله داعش و بحران‌های سوریه و عراق، به معنای تقابل با دخالت‌های رژیم در این دو کشور و در منطقه است و غرب و بویژه دولت اوباما، تمایلی به اتخاذ این گزینه ندارند و حاضر به پرداخت بهای لازم برای این گزینه نمی‌باشند.

بنابراین، رژیم با تبلیغ روی قاسم سلیمانی بعنوان فرماندار دوفاکتوی عراق و سوریه، خود را تنها سد و مانع در برابر داعش جلوه میدهد و خواهان باجگیری از غرب در پرونده هسته‌ای است. حسن روحانی و دیگر مقامات رژیم و لابیست‌های ریز و درشتی که در غرب بنفع رژیم فعالیت میکنند، طی چند ماه گذشته خواهان نرمش غرب در پرونده هسته‌ای و قبول رهبری رژیم در مبارزه با داعش شده‌اند.

اگر رفتار تیم هسته‌ای رژیم از ماه ژوئن ببعد، یعنی اشغال موصل توس داعش را مورد توجه قرار دهیم می‌بینیم که بطور محسوسی رادیکال‌تر و انعطاف‌ناپذیر تر شده است. خامنه‌ای در سخنرانی خود از نیاز ایران به ١٩٠ هزار سو صحبت کرد و جواد ظریف نیز در پیام ویدئوئی برای اولین بار غرب را به باج‌خواهی متهم نمود و گفت که ایران هرگز از منافع خود عقب نمی‌نشیند.

رژیم، حضور نظامی در عراق و سوریه و کنترل دو قاکتوی بخش‌های مهمی از این دو کشور توسط نیروهای تحت امر قاسم سلیمانی را برگ برنده خود میداند و اطمینان دارد که حتی در صورت عدم دستیبابی به توافق جامع هسته‌ای، آمریکا و غرب در شرائط کنونی منطقه، تمایلی به درگیری با رژیم و افزایش تحریم‌ها ندارند.

روحانی و ظریف، دیپلماسی لبخند

رژیم با استفاده از روحانی و ظریف تلاش میکند تا در صحنه بین‌المللی، چهره‌ای معتدل و مسئول از خود نشان دهد و با تأثیر گذاری روی افکار عمومی و دولتمردان غرب، گزینه جمهوری اسلامی با توان تولید سلاح هسته‌ای (Threshold State) را قابل قبول و کم خطر جلوه دهد.

طی یکسال و نیم گذشته، اگرچه روحانی و ظریف تلاش زیادی برای ترمیم و آرایش چهره نظام کرده‌اند اما موفقیت آنان محدود و آثار آن بسیار ناچیز بوده است. از یکطرف، کارنامه وحشتناک حقوق‌بشری رژیم و ناتوانی روحانی در اجرای وعده‌های انتخاباتی، وی را بی‌اعتبار کرده است و از طرف دیگر، دخالت‌های منطقه‌ای رژیم و مواضع بشدت رادیکال خامنه‌ای، تلاش‌های روحانی و ظریف برای پراگماتیست بودن رژیم در عرصه بین‌المللی را بی اثر کرده‌اند.

شکست مذاکرات نیز به نوبه خود، وزنه اعتدال در رژیم ایران یعنی روحانی و ظریف را کاهش داده و آنان را بی‌اعتبار و فاقد قدرت نشان میدهد. بی‌جهت نیست که اوباما پس از یکسال مذاکراه، به علی خامنه‌ای نامه می‌نویسد و به وی توسل می‌جوید.

بهره‌برداری از شکاف‌های سیاسی آمریکا

روحانی و ظریف براین باورند که جمهوری اسلامی میتواند از شکاف‌های سیاسی در آمریکا بنفع خود استفاده کند و به کمک محافلی که طرفدار مماشات با رژیم ایران و انعطاف بیشتر از طرف آمریکا در مذاکرات هسته‌ای هستند، به حداقل‌های خود در سازش هسته‌ای دست یابد و گزینه جمهوری اسلامی با توان تولید سلاح هسته‌ای را به آمریکا تحمیل کند. سال گذشته ظریف در دیدار با نمایندگان مجلس گفته بود: \"جمهوری اسلامی ایران توان و ظرفیت این را دارد که در صحنه بین‌المللی حریف آمریکا و اسرائیل شود برای این کار باید توانمندی‌های خودمان و تیم دولت را باور کنیم. اگر برداشت ما این باشد که در داخل آمریکا یک صدایی وجود دارد اشتباه کردیم بلکه ما می‌توانیم با استفاده از اختلاف نظرها در آمریکا پیروز صحنه باشیم و البته رژیم صهیونیستی نقاط ضعف بسیار زیادی دارد که می‌توان از آنها استفاده کرد.\"

طی یک سال گذشته، اگرچه رژیم با استفاده از محافل طرفدار مماشات در آمریکا توانست جلوی تحریم‌های جدید را بگیرد و کاخ سفید را به نرمش بیتشر سوق دهد، اما در دستیابی به هدف اصلی خود یعنی تحمیل سازش هسته‌ای مورد نظر رژیم به آمریکا ناموفق بوده است. جمهوری اسلامی با توان هسته‌ای، تهدیدی برای منافع استراتژیک ایالات متحده است و محافل طرفدار مماشات به سخنتی قادرند این گزینه را به دستگاه سیاسی آمریکا تحمیل کنند.

اکنون، با شکست مذاکرات هسته‌ای و با توجه به کنترل سنای آمریکا توسط جمهوریخواهان، موقعیت محافل طرفدار مماشات با رژیم بشدت ضعیف شده و دست رژیم برای استفاده از این کارت بسیار بسته تر خواهد شد.

مواضع ضد اسرائیلی خامنه‌ای که بدلیل نیازهای منطقه‌ای رژیم و تقویت پایگاه اجتماعی رژیم در داخل و خارج کشور اتخاذ میشوند، تلاش‌های ظریف و روحانی برای استفاده از شکاف‌های موجود بین آمریکا و اسرائیل را به میزان زیادی بی‌اثر کرده و میکند.

دیپلماسی نفتی

یکی از مهمترین کارت‌های مورد استفاده رژیم، اهرم نفت و گاز یا بقول بیژن زنگنه، دیپلماسی نفتی و کمک‌گیری از غول‌های‌های نفتی است زیرا این کمپانی‌ها خواهان بسته شدن پرونده هسته‌ای و لغو تحریم‌ها و ورود به بازار نفت و گاز ایران هستند. از طرف دیگر ایران میتواند مسیر مناسبی برای انتقال گاز و نفت آسیای مرکزی به اروپا باشد و در شرائط کنونی که اروپا بدنبال کاهش وابستگی به روسیه است، این، یک اهرم سیاسی و اقتصادی قوی در دست رژیم ایران است.

بنابراین، رژیم تلاش میکند اولا، با استفاده از لابی‌های نفتی و تجاری تا جائی که میتواند در دیواره تحریم‌ها ترک بیندازد و در نتیجه، اهرم اصلی فشار غرب یعنی تحریم را بی‌اثر کند. ثانیا، کمپانی‌های نفتی و تجاری را به لابی در کشورهای‌شان ترغیب کند تا به دولت‌های اروپائی و آمریکا برای نرمش در مذاکرات هسته‌ای و پذیرش حداقل‌های جمهوری اسلامی فشار بیاورند.

درهمین راستا، مهدی حسینی، دستیار بیژن زنگنه و مسئول قراردادهای نفتی سال گذشته در مصاحبه‌ای تحت عنوان \" باید از لابی‌های نفتی برای رفع کامل تحریم‌ها استفاده کرد\" مسئله را بازتر کرد و گفت که شرکت‌های نفتی بین‌المللی معتبر، می‌توانند مهمترین لابی ایران برای فشار بر دولت‌های غربی و نرمش ١+٥ در مذاکرات آتی با دولت جمهوری اسلامی ایران باشند.\"

\"من معتقدم شرکت‌های نفتی متقاضی فعالیت در ایران، لابی‌های خوبی برای ما در مذاکره با غرب هستند. علاوه بر شرکت‌های نفتی، بانک‌ها و شرکت‌های خدماتی و موسسات حقوقی هم از بیزینس نفتی بهره‌مند می‌شوند. تمامی این شرکت‌ها و بانک‌ها و موسسات، از اینکه کشور بزرگی مثل ایران - که کشوری محوری در صنعت انرژی جهانی است - تحریم شود، ناراضی‌ و متضررند. این نهادها همگی برای تامین منافع خودشان خواستار رفع تحریم ایران هستند و ما می‌توانیم از این خواسته اساسی آنها برای تامین منافع خودمان استفاده کنیم.
عصر ایران می‌پرسد: یعنی این شرکت‌ها و موسسات و ... در نهایت باید به نفع ایران به دولت‌های غربی فشار بیاورند؟

مهدی حسینی: این کار سابقه دارد. آنها در گذشته هم این کار را انجام می‌دادند.

حسینی اضافه میکند: من معتقدم فشار این شرکت‌ها به دولت‌های غربی می‌تواند به ما کمک کند که ما در مذاکرات آینده، موفق‌تر عمل کنیم. به هر حال هر چه فشار بر تحریم‌کنندگان بیشتر باشد و این فشار از درون کشورهای آنها اعمال شود، به سود ماست. ما باید از این امکان استفاده کنیم.\"

بمنظور تشویق کمپانی‌های نفتی برای لابی بنفع رژیم، وزارت نفت رژیم قراردادهای جذاب و پرسود به آنها پیشنهاد کرده است. روحانی هم به داووس رفت و با نمایندگان کمپانی‌های نفتی دیدار کرد. پس از این دیدار، رئیس کمپانی توتال گفت که قراردادهای پیشنهادی ایران سوپر سکسی شده‌اند.

در یکسال گذشته تعداد زیادی هیئت‌های سیاسی و تجاری اروپا روانه تهران رفته‌اند و رسانه‌ها پر از گزارش و خبر در مورد هجوم کمپانی‌های غربی به ایران بوده است است. چندین کنفرانس و سیمینار هم برای بازار ایران پس از لغو تحریم‌ها برگزار شده تا عطش کمپانی‌های بین‌المللی بیشتر بشود و بیشتر بنفع رژیم لابی کنند. یک نمونه روشن از این لابی، کنفرانس اخیری است که در لندن توسط جک استراء و با همکاری رژیم برگزار شد. در این کنفرانس نزدیک به ٢٠٠ تاجر و دلال غربی شرکت داشتند و نهاوندیان رئیس دفتر روحانی نیز پیام ویژه‌ای برایشان فرستاد.

اما پس از یک سال تلاش رژیم برای پیشبرد دیپلماسی نفتی میتوان گفت که اولا، کمپانی‌های بزرگ موفق به تحمیل سازش هسته‌ای مورد نظر رژیم به دولت‌های غربی نشده و احتمالا هم نخواهند شد. دوم اینکه، کمپانی‌های تجاری از ترس مجازات بسیار سخت آمریکا، حاضر به دور زدن تحریم‌ها نیستند و از اینرو، یک هدف عمده رژیم یعنی ترک انداختن تحریم‌ها را برآورده نکرده و نخواهند کرد و سوم اینکه، قیمت نفت و کاهش تقاضا در بازار انرژی، از جذابیت ایران برای جلب کمپانی‌های نفتی بشدت کاسته است و عطش آنها برای ورود به بازار پر ریسک ایران و شراکت با مافیای سپاه که با هیچ قانون تجاری سر سازگاری ندارد را به میزان زیادی از بین برده است.

اما، لابی‌های نفتی و تجاری در غرب، با استفاده از رسانه‌ها و محافل سیاسی تحت کنترل خود، روی افکار عمومی تأثیر میگذارند و با توجه به شکست مذاکرات، تلاش خواهند کرد تا از سخت‌تر شدن سیاست‌های غرب در رابطه با ایران جلوگیری کنند.

چشم‌انداز تحولات و آینده مذاکرات

عدم دستیابی به سازش هسته‌ای یک شکست برای اوباما ومحافل مماشات در آمریکا و همچنین شکستی برای روحانی در ایران است. از اینرو، محافل طرفدار مماشات در غرب بشدت تضعیف میشوند و از طرف دیگر، از ماه ژانویه، کنگره آمریکا نیز بطور کامل در اختیار جمهوریخواهان قرار میگیرد. از اینرو، مواضع کاخ سفید در مذاکرات هسته‌ای سخت‌تر و دست اوباما برای نرمش و دادن امتیاز، بسته‌تر می‌شود.

با شکست مذاکرات، بخش عمده تحریم‌ها ادامه می‌یابند و سقوط بهای نفت در بازارهای بین‌المللی، وضعیت اقتصاد درهم شکسته ایران را بازهم خراب‌تر میکند و باید انتظار داشت که بحران‌های اجتماعی و سیاسی و منجلمه شکاف‌های داخل حکومتی افزایش یابند.

علی خامنه‌ای و سپاه پاسداران، با توجه به تحولات منطقه‌ای، تصور میکنند که روند اوضاع بنفع رژیم است و می‌توانند از کارت منطقه‌ای در مذاکرات هسته‌ای استفاده کنند. بنظر میرسد که محاسبات رژیم در این زمینه، مثل محاسباتی که طی یک سال گذشته برای استفاده از شکاف‌های سیاسی داخل آمریکا یا استفاده از لابی‌های نفتی برای درهم شکستن تحریم‌ها کرده بود، غیرواقعی می‌باشند.
باید به این نکته اساسی توجه کرد که رژیم ایران در موضع ضعف قرار دارد و شش ماه یا یک سال بعد، با ادامه تحریم‌ها و افزایش بحران‌های اجتماعی و سیاسی، بازهم ضعیف‌تر خواهد شد. از اینرو، در آنزمان، یک بار دیگر در برابر دو گزینه‌ای قرار خواهد گرفت که همین امروز با آن روبرو است و از انتخاب بین آنها می‌گریزد: تقابل با جامعه بین‌المللی یا سرکشیدن جام زهر.

رژیم در وحشت از انتخاب بین این دو گزینه، با کش دادن مذاکرات، خود را ضعیف‌تر میکند اما سرانجام مجبور به انتخاب خواهد شد و در آنزمان، آثار این انتخاب برای رژیم مهلکت‌تر خواهد بود.

*برگرفته از فوروم ایرانیان