سکوت دیگر جایز نیست

12:28 - 14 اسفند 1391
Unknown Author
مهین شکرالله پور

در شرایطی به استقبال هشت مارس ١٨٧٥ کارگران زن نساجی نیویورک می‌رویم که زنان همچنان مورد خشونت و آزار جنسیتی قرار دارند. از دو سوم کار جهان، زنان فقط صاحب ده درصد از درآمد و یک درصد مالکیت هستند.

زندگی در سنت‌های تحت سلطه، باور و افکار جنسیتی، زن ستیزی و مردسالاری ، زنانگی را تنها با خصوصیاتی و ویژگی سربه‌ریزی، سکوت، صبر و دم نزدن از امیال، خواسته‌ها و نیازهای خود شرح و تعریف می‌کند و چنان حس ناامنی به آن‌ها دست می‌دهد که هنوز در بافت ذهنی و شخصیتی بخش چشمگیری از زنان، به خشونت و تحقیر تسلیم شده و کمتر عکس‌العملی درست و مناسب نشان می‌دهند.

مسئله‌ی آزارو خشونت زنان آنچنان فراگیر و بدون مرز است که واکنش سازمان‌های جهانی را در پی داشته و بدون استثنا در تمامی جهان، زنان و به تبعات و عوارض ناشی از همین خشونت کودکان نیزدر زندگی روزمره و خانوادگی از آن رنج برده و این آزارهای جسمی و جنسی و روانی، تندرستی، سلامت عقل، تعادل عاطفی و روانی آن‌ها را به خطر می اندازد.

در دروان مدرنیته نه تنها جایگاه زن ترمیم پیدا نکرده بلکه به اشکال دیگری بازسازی شده است. بهره‌برداری و تجارت جنسی، فروش دختران نوجوان و جوان از شدت فقر خانواده مصائب و پدیده‌های دوران مدرن هستند که جان، هستی و آینده‌‌ی نه تنها زنان و کودکان که کل بشریت را به مخاطره‌انداخته‌است.

طبق آمار جهانی و سازمان عفو بین الملی خشونت در خانواده بیش از ابتلا به سرطان، مارلاریا و تصادفات جاده‌ای عامل مرگ و میر یا معلولیت جسمانی زنان در جهان می‌باشد.

٩٠ درصد از قربانیان خشونت خانگی، زنان می‌باشند. آمار خودکشی زنان دو برابر مردان می‌باشد.

در هر ١٨ ثانیه یک زن می‌میرد و در هر ١٨ ثانیه طبق آمار بهداشت جهانی یک زن مورد حمله یا بد رفتاری قرار می‌یرد. حتی باردار بودن زنان آن‌ها را از خشونت مردان مصون نمی‌کند.
در تمام نقاط جهان ١٠ تا ٥٠ درصد از زنان به نحوی مورد بد رفتاری همسرانشان واقع شده‌اند و نزدیک به یک سوم تا نیمی از موارد بدرفتاری فیزیکی با خشونت روانی همراه بوده است.

آماری تکان دهنده اما واقعیتی ناگوار برای جامعه بشری که در دوران مدرنیته و جهانی که گوشش از حقوق بشر کر کرده است.

تجاوز به امری رایج در جهان مردسالار و زن ستیز بدل گشته است. تجاوزات گروهی در جهان رایج شده و مادامی که به اعتراض منجر نگردد شاهد پیگیری از مراجع قضای نیستیم. هر چند این مسئله هم باید با اعتراضات مداوم و پیگیرانه باشد تا حضرات قضات جواب گو باشند.

تجاوز در زندان‌ها و بازخواهی از زنان زندانی در ابعادی وسیع جریان دارد. در ایران بخصوص سی و اندی سال است که مدام انجام می‌گیرد و زنان در زندان بیش از هرجای دیگری در معرض تجاوز قرار دارند و هی‌چگاه در امان نبوده‌اند.

خشونت علیه زنان مرز نمی‌شناسد و محدود به جوامع عقب مانده نیست. خشونت امری پنهان بوده و در جوامع مختلف به دلیل عدم حمایت‌های قانونی از بیان و رسیدگی و پیگیری خودداری می‌شود. زنان با انواع خشونت‌های کلامی، جنسی و جسمی روبه‌رو می‌باشند.

پرهیز زنان از بازگویی و پنهان کاری باعث کاستن از خشونت نشده‌است، بلکه با این طرز تفکر افزایش هم خواهد داشت. اصرار زنان بر مخفی کاری و پنهان کردن و خودداری از رساندن اعتراضشان در هر جامعه‌ای دلایل خاص خود را دارد و با شرایط زندگی فردی و اجتماعی زنان در هر جامعه متناسب است. همچنین اثرات مخرب ویران کننده‌ی خشونت برعلیه زنان، آن‌ها را در چرخه‌ای از پذیرش و تکرار خشونت بر کودکانشان را نیز در بر می‌گیرد. سیر تسلسل همچنان ادامه خواهد داشت.

همسرآزاری، دخترکشی، قتل‌های ناموسی، تهدید به قتل، بکارت، ناموس، خانه های ناامن، کتک، پارگی واژن، ناقص سازی جنسی، داد و ستد بدن زن، فحشا، تن فروشی، خشونت روانی، خشونت خانگی و ...... در درون پستو و کنج خانه‌ها اتفاق می‌افتد و کسی آن را نمی‌بیند مگر صدایی بلند شود و یا اعتراضی صورت گیرد و یا اثراتش بماند تا اینکه کارد به استخوانشان برسد. این فقط به نسبت خشونت‌های فیزیکی می‌باشد در حالی که خشونت‌های روانی نه دیده می‌شود و نه انعکاس آنچنانی دارد.

ما هر روز شاهد بیشتر و بیشتر شدن آمارهای خشونت جنسیتی در چهارچوبه خانه‌ها هستیم. ناامن بودن خانه‌ها در شرایطی که باید امن‌ترین مکان برای زنان و دخترکانمان باشند، باعث سیل غیر قابل کنترل دختران و زنان فراری است.

آزارهای خیابانی، ساعات ناامن، مکان‌های ناامن، تن فروشی، فحشا، خشونت اجتماعی، دادو ستد بدن زن، آزارجنسی در محل کار، حجاب اجباری، بدنام کردن، شرم و حیا، تبعیض، خشونت دولتی، خشونت، نفرت، تحقیر و بی رحمی... تنها گوشه‌ای از شرایط اجتماعی ناامن زن را بیان می‌کند. بی‌حرمتی ادامه دارد زیرا در بیرون از خانه هم زنان نه به واسطه‌ی دولت نه جامعه و قوانین هیچ‌گونه امنیت جانی نداشته و همیشه مورد آزار و تجاوز قرار می‌گیرند. واقعاً در طول تاریخ چه قشری تا این حد در معرض خشونت و تحقیر فردی جنسی بوده اند؟

هر روز و هر ثانیه، در موعظه‌های دینی، در شعر و آواز، در بازی‌های اینترنتی و کتاب‌ها، در تبلیغات مورد بی‌رحمانه‌ترین تحقیرها قرار می‌گیرند و به بخش فرهنگ مسلط جامعه بدل گشته و جدیداً مهم که روشنفکرانی که با اشعار سراسر تحقیرآمیز سبقت را از عوام گرفته‌اند.

زنی بعد از مدت‌ها از تحقیرها و ستمی که طی سالیان بسیاری بر او وارد شده بود داد سخن گفت:

\" همیشه مورد آزار و اذیت همسرم قرار می‌گرفتم بدون اینکه علتی داشته باشد از نگاه‌های معنی داری که تا مغز و استخوانم را به درد می‌آورد تا فحاشی و کتک‌های همیشگی، به خاطر زندگیم همیشه ساختم و امیدوار بودم در ادامه زندگی زمانی همسرم به این امر واقف شود که اشتباه می کند و دست بردار شود اما هرگز تا زمانی که در کنارش بودم از این برخوردها دست برنداشت چندین بار اقدام به خودکشی کردم و حتی تا مرز نابودی خودم پیش رفتم ولی تأثیری نداشت. یکی از ناگوارترین خاطراتم را بازگو می‌کنم که بدانید چه بر سرم آمده است. شب‌ها تا دیر وقت کتک می‌خوردم تحقیر می‌شدم و بعد در زمستان سرد و برفی بدون حتی یک بالاپوش با همان لباس‌های منزل من را حیاط پرت می‌کرد، تا صبح من در حیاط می‌مانم سرمای طاقت فرسا به اندازه‌ی تحقیر و آزار روحی روانیم من‌رو آزار نمی‌داد. اثرات این خشونت‌ها و آزارهایی که من در طول زندگی زناشویی داشتم همچنان با من می‌باشد و فکر نمی‌کنم تا آخر عمرم فراموششان کنم.هیچ وقت دوست نداشتم این مسائل را بازگو کنم. نمی‌دانم شاید به اشتباه فقط فکر می‌کردم اگر این مسائل رو بازگو کنم از طرف خویشاوندان تحقیر و یا بی‌ارزش می‌شوم.\"

وقتی که زنان تمایلی به بازگویی خشونت و تحقیرها و مسائل خود نداشته و حتی زمانی منکر چنین مسائلی می‌شوند و گاهی حتی تعریفی از خشونت‌های روانی و فیزیکی نداشته و راهکاری برای مقابله با آن ندارند و در برابر برخوردهای جنسیتی پنهانکاری ویا حتی کتمان می‌کنند. چطور می‌توان برخوردی همه جانبه علمی و در سطح وسیع انجام داد.

با بررسی همه جانبه باید در نخستین گام تعریفی از خشونت، اقسام و حوزه‌های اعمال داشته باشیم. تعاریف بسیاری وجود دارد که باید با نگاه موشکافانه در نظر گرفته شود. اما این تعریف به نظرم بجا و جامعه‌تر است.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد خشونت را این‌گونه تعریف می‌کند.\" هرگونه عمل خشونت آمیز بر پایه‌ی جنسیت که بتواند منجر به آسیب فیزیکی \"بدنی\"، جنسی یا روانی زنان بشود\". تعریف که شامل \" تهدید به کارها، اعمال اجبار، یا سلب مستبدانه آزادی\" چه در اجتماع و چه در زندگی شخصی\" می‌شود.

خشونت انواع گوناگونی دارد که می‌توان به جسمی، جنسی، روانی و مالی اشاره کرد. رفتارهای غیر اجتماعی از لمس کردن بدن زن آغاز و تا قتل، جسم و روان زن را مورد آزار و تجاوز قرار می‌دهد. خشونت جسمی می‌باشد.

نگاه و توجه کردن به جسم زن بدون آن‌که موافقتی در بین باشد در حالی که ماهیت جنسی داشته باشد، خشونت و آزار جنسی می‌باشد.

رفتارهایی که آبرو و اعتماد به نفس زن را زیر سؤال برده و روان را خدشه‌دار می‌کند. مثلاً تهدیدهای پی درپی، فحاشی، متلک، تحقیر و... جزء خشونت‌های روانی می‌باشد.
نداشتن امنیت اقتصادی، بی‌جیره و مواجب کار زنان، دستمزدهای نابرابر عملاً زنان را وابسته به افراد ذکور می‌کند و از خشونت های مالی قلمداد می‌باشد.

خشونت در دو حوزه‌ی خصوصی و عمومی اعمال می‌شود. در حوزه خصوصی درون خانواده به آن خشونت خانوادگی گفته می‌شود.

خشونت عمومی عرصه‌های وسیع‌تری را در برمی‌گیرد. خیابان، محل کار، مراکز آموزشی، رسانه‌های عمومی و همچنین در حوزه‌ی قوانین می‌توان به آن اشاره کرد.

اما خشونت در ایران با توجه به نبودن آمار قابل ارجاع برای رسیدن به یک تحلیل جامعه مشکل‌ساز است و تصویر روشنی از صورت مسئله نخواهیم داشت.

فرهنگ های سنتی و مردسالاری و همچنین تعصبات مذهبی در میان اقشار مردم و خانواده‌ها نهادینه شده است. میزان انواع خشونت ها و قتل‌های ناموسی بسیاری را در مختلف ایران شاهد هستیم.

عدم قدرت عامل مهم تن دادن زنان در ایران به خشونت است، گوشه‌گیری و انزوای زنان در قبول و تن دادن به خشونت مؤثراست. مهمترین عامل برای مبارزه و مقابله با خشونت مردان افزایش منابع قدرت است. مبارزه با فرهنگ عقب مانده و کسب اعتماد به نفس، باور افزایش سطح فرهنگی به توانایی‌های خود و ... باعث افزایش موقعیت اجتماعی و اقتصادی مناسب‌تر، مداخله‌ی ارگان‌های مختلف جامعه و حمایت قانونی که در ایران اصلاً وجود ندارد. می‌تواند بخشی از راه‌حل‌های لازم در کمتر شدن خشونت باشد.
 
درجوامع مردسالاری سهم زنان چه در جامعه و اجتماع تا محیط خانواده جز ستم و رنج بی‌حقوقی، تبعیض، خشونت جنسی و نابرابری چیز دیگری نبوده است. آزار، تحقیر، خشونت و بی‌حرمتی هر روزه در خانواده و جامعه به عناوین مختلف با قوانین ضد بشری و ارتجاعی دینی و شریعت، و همچنان وادار کردن زنان به رفتن به کنج و پستوی خانه‌ها و در نتیجه تحمیل خودسوزی و خودکشی، گسیل و فروش زنان در بازارهای جهانی و تداوم تن‌فروشی، تبعیض‌های پیاپی در محیط کار موقعیت زنان را بیش از هر چیز به حاشیه برده و با سرنوشت زجرآور کنار بیایند.

فرهنگ و قوانین از مهم ترین عاملین باز تولید و اعمال خشونت از طرف مردان نسبت به زنان می‌باشد. فرهنگی که ریشه در اعماق تفکرات ما دارد و روزانه به نحوی بازتولید می‌شود و در همه جوانب سرشار از سویه‌های مردسالاری و زن ستیزی است و اعمال خشونت به امری عادی و روزمره تبدیل گشته است. از طرفی در سنن و تاریخ در اشعار و نثر نهادینه شده است. برای برخورد به این مسئله، کار مداوم و مستمر پیگیرانه‌ی همه فعالین و فمینست‌های این عرصه لازم و ضروری است تا با نگاه عمیق و عکس‌المعل منطقی به نتایج در خور ارزش برای حل این معظل گام بردارند تا با تمام توان بتوانند این مسئله را حداقل به میزان زیاد کم کرد.

سکوت دیگر جایز نیست.سکوت یعنی بازهم اسارت زنان در قید و بندها و زندان تحجر و مانده در کنج پستوها و دم نزدن و سرنوشت جنس دو بودن را قبول کردن و تحکیم سرنوشتشان در زندان‌های نامرئی به آن می‌باشد.