سالگرد یورش وحشیانه‌ی جمهوری اسلامی به کُردستان

15:02 - 27 مرداد 1391
Unknown Author
امجد حسین پناهی

28 مرداد سال 58 یادآور یورش نظامی رژیم تازه به قدرت رسیدهی رژیم اسلامی به کُردستان برای بازپس گیری دستاوردهای قیام مردم در سراسر ایران است. ابعاد جنایتی که جانیان حکومت اسلامی به فرمان خمینی و با اجرای رئیس جمهور وقت ابولحسن بنی صدر به همراه خلخالی جلاد بر سر مردم شهر و روستاهای کُردستان و انقلابیون آوردند، غیر قابل توصیف است..

مردم انقلابی کُردستان، در همه جا دست به تظاهرات و اعتراض زدند. نیروهای سرکوبگر، ساعت 2 و 40 دقیقه بامداد روز 28 مرداد 58، 11 نفر از جوانان شهر پاوه را بدون هیچگونه محاکمهای اعدام کردند. خبر و تصویر این وحشیگری، در روز 18 مرداد در رسانههای داخلی و خارجی درج گردید. نیمه شب هواپیماهای جنگی بر فراز شهرهای کُردستان، به ویژه شهر سنندج، دست به مانور زدند و دیوار صوتی را شکستند.

در این زمان، خمینی اطلاعیه دیگری صادر کرد: \"بدون فوت وقت به سنندج بروید. کلیهی نیروها و قوای نظامی به این دستور توجه فرمایند؛ الساعه خبر رسید که در سنندج، ارتشیها و سازمان­های آنان را محاصره کرده­اند و اگر تا نیم ساعت دیگر کمک نرسد، اسلحه­ها را می­برند … اکیدا به کلیه قوای انتظامی دستور می­دهم که به پادگان­های مراکز ابلاغ کنند که به قدر کافی به طرف سنندج حرکت کنند و با شدت اشرار را سرکوب نمایند. پاسداران انقلاب در هر محلی هستند به مقدار کافی به طرف سننج و تمام کُردستان با پل هوایی بسیج شوند و با تمام شدت اشرار را سرکوب نمایند. تاخیر ولو به قدر یک ساعت از وظیفه، به شدت تعقیب می­شود. از ملت ایران می­خواهم که مراقب باشند هر یک از ماموران تخلف کردند فورا اطلاع دهند. من انتظار دارم که تا نیم ساعت دیگر از قوای انتظامی به من خبر بسیج عمومی برسد. والسلام روح­الله الموسوی الخمینی، 28 مرداد 1358»­(روزنامه کیهان، 29 مرداد 1358).

این وقایع حاکی از آن است که  مزدور امپریالیسم خمینی، برای حملهی همه جانبه به کُردستان به دنبال بهانه و فرصت بود تا از این طریق کلیه دستاوردهای دمکراتیک انقلاب را سرکوب کند، قلم­ها را بشکند، دهان­ها را ببندد. حکومت خود را با تهدید و ترور و جنگ و کشتار تثبیت کند. برای مثال، هم­زمان با یورش وحشیانه به کُردستان، روز 29 مرداد 58، آذری قمی در تهران، دستور توقیف 22 روزنامهی دیگر را صادر کرده بود و محاكمه مبارزان جان برکف محمدرضاسعادتی از مجاهدین خلق و دستگیری حمادشیبانی از فدائیان خلق بود. روز 27 مرداد 58 در تهران، به کتاب­فروشی­ها، دفاتر فدائیان خلق، مراکز کانون وکلا، کانون نویسندگان، جبهه دمکراتیک ملی، دانشگاه، دفاتر روزنامه­ها و سازمان­های سیاسی، تشکلهای کارگری و غیره یورش بردند و به آتش کشیدند. دولت موقت مهندس بازرگان قبل از انتخابات مجلس مزدوران امپریالیسم خبرگان روزنامههای معتبری همانند صدای معاصر و بروسكه را که در تهران بصورت رسمی منتشر میشدند، توقيف کرده و نيز به دفاتر روزنامههای آيندگان و چلنگر و پيغام امروز و اهنگر و … يورش بردند. چند روز قبل از فرمان حمله به کُردستان دفاتر بسياری از سازمانهای سياسی را به آتش کشيدند تا بتوانند همهی راهها و امكاناتی را که سبب انعكاس حملهی مزدوران جلادان ارتش و سپاه پاسداران به کُردستان خواهد شد، قطع کرده و درسراسر کشور اختناق و سانسور عمومی برقرار کنند.

در آن دوره، رهبری \"کومهله\" تصمیم میگیرد که مردم را در سراسر کُردستان به مقاومت در برابر یورش نیروهای جمهوری اسلامی فرا بخواند. دفاع از آزادیهای سیاسی و سازماندهی مقاومت در مقابل جمهوری اسلامی آن خواستهای اصلی بود که میتوانست جامعه را حول خود قطبی کند.

جامعهی کُردستان به سرعت حول خواست مقاومت در مقابل یورش نیروهای خمینی بسیج میشود. ضد حملهی نیروی پیشمرگ سازمانهای سیاسی علیه نیروهای خمینی شروع و با تظاهرات وسیع مردم شهرها گره میخورد که سرانجام بعد از سه ماه شهرهای کُردستان یکی بعد از دیگری آزاد شدند. و خمینی در ٢٦ آبان ماه ٥٨ با صدور پیام عاجزانه و مزورانهاش خطاب به \"برادران کُرد\" عملا به شکست موقت خود اذعان کرد.

این مقاومت تنها به تلاش و ایستادگی مردم کُردستان خلاصه نمیشد بلکه بخشهای زیادی از مردم آزادیخواه و انقلابی در اقسا نقاط کشور که نقش برجستهای در سرنگونی حکومت سلطنت پهلوی داشتند، در یک جبه واحد در کنار مردم کُردستان و در اشکال مختلف به مقاومت و دفاع از دستاوردهای قیام 57 پرداختند. خمینی و دیگر سران حکومت اسلامی اگر در سالهای 58 و 59 با تمام توان به سرکوب دستاوردهای قیام مردم پرداختند، اگر با حمله به کُردستان در28 مرداد 58 هزاران انسان شریف را به خاک و خون کشیدند، اگر فاجعهی نوروز خونین 59 را در سنندج خلق کردند، اگر خانه و کاشانهی مردم کُردستان را با توپ و خمپاره بر سرشان ویران ساختند، اگر انقلابیون و مردم مبارز ترکمن صحرا را از دم تیغ گذراندند، برای این بود که بتوانند آزادیخواهی، برابری طلبی و انسانیت را در آن مملکت بدار بکشند و با قتل و کشتار ، با به قهقرا کشانیدن جامعه و با چپاول از هستی و دسترنج میلیونها مردم ستمدیده، بر آنان حکم برانند.

بنابراین، دلیل اصلی فرمان حمله خمینی به کُردستان، برخلاف ادعاهای مقامات این رژیم و جریاناتی مانند حزب توده و اکثریت و غیره نه ماجرای پالیزبان، نه مسئلهی پس مانده­های رژیم سرنگون شده سلطنتی، نه دلیل شیعه و سنی و نه دلیل کُرد و فارس، نه وابستگی به امپریالیست­ها، بلکه اساسا عدم پذیرش رژیم جدید از سوی اکثریت مردم انقلابی کُردستان و کومه­له و دیگر نهادهای دمکراتیک کُردستان بود. حاکمان جدید، به این دلیل به تکاپو افتاده بودند که خیزش انقلابی مردم کُردستان را خاموش کنند تا به الگویی برای مبارزه مردم سایر مناطق ایران منجر نشود. در هر صورت مقاومت و مبارزهی مردم کُردستان در برابر این همه وحشی­گری­های جمهوری اسلامی، با ستایش و استقبال گرایش چپ و سکولار سراسر ایران روبرو شد و کُردستان را به سنگر قدرت­مندی برای آن­ها در جهت سرنگونی جمهوری اسلامی تبدیل کرد.