زمان اعتراف فرارسیده است!
18:54 - 24 بهمن 1392
Unknown Author
مهدی هاشمی
پیشتر در مقالهای نوشتم که اعدام فعالان فرهنگی و سیاسی عرب احوازی در بیدادگاههای ایران، جنایتی برنامهریزی شده است. همچنین ریخته شدن خون این جوانان بیگناه، حکایت از چالشی بزرگ است که فرا روی تمامیت خواهان ایرانی قرار دارد.
اعدام فعالان فرهنگی عرب شهر خلفیه و همزمان با آن اعتراض فرهنگستان زبان فارسی به تدریس زبانهای ملل غیرفارس، حامل پیامی مهم است. پنج فعال فرهنگی عرب که همگی مهندس و معلم و شاعر و دانشجو هستند، زمانی که به جرم دفاع از فرهنگ و هویت ملی احوازی در مخفیگاههای نظام اعدام میشوند، فرهنگستان زبان فارسی دم از توطئه خارجی میزند.
اعضای فرهنگستان زبان فارسی لزوما عناصر دولتی نیستند، بلکه شخصیتهای دانشگاهی هستند که شب و روز برای گسترش \"زبان شیرین فارسی\" تلاش میکنند. وقتی که اعضای فرهنگستان زبان فارسی به دفاع از قلعه هیمنت و سروری زبان فارسی بر ملل غیرفارس مشغولاند، فرهیختگان و ادبا در گوشه و کنار جهان برای اعدام شاعر احوازی مرثیهها خواندند. هزاران کیلومتر آنسوی احواز، ادیب فرانسوی برای هاشم شعبانی گریست. شعبانی را برادر خود دانست و از ایثارگری او در راه برچیدن بیعدالتی و ددمنشی تمجید کرد.
عبدالرحیم محمود جاموس، شاعر فلسطینی، شعری با عنوان \"اعدام الکلام\" در تجلیل از شهید هویت و فرهنگ عربی هاشم شعبانی سرود و در خطاب به وی گفت: \"تو مردی، آیا این دلیلی برای اعدام تو نیست!\".
جاموس در خطاب به هاشم چنین گفت:
سلام بر روحت باد
تو برای کودکان یتیم شعر میسرایی
بسان آواز پرندگانی شاد از دیدن خورشید
سربلند خواهی بود
و قدمهایت از سرهای قاتلانت بالاتر خواهد رفت
و به بلندیها ترقی مییابد
حرفی را در کلمهای
کلمهای در جملهای خواهی فرستاد
که نشیمنگاه رهبران را خواهد لرزاند
مردم تکرار خواهند کرد
علنا یا در خفا
و برخلاف خواسته رهبران
ظلم روزی به زیر پای رهروان سرنگون خواهد شد
پس از اراده خدا
اراده مردم است
که برتر از بتهای رهبران خواهد بود
هاشم شعبانی، در آخرین شعری که روزهای آخر حیاتش در زندان نوشته است چنین میگوید:
هفت دلیل برای اینکه من باید کشته شوم
به مدت هفت روز بر سرم فریاد برآرودند که
تو در جنگ با خدا هستی!
شنبه گفتند، زیرا که تو عرب هستی!
یکشنبه، تو احوازی هستی!
دوشنبه، یادت نرود که تو ایرانی هستی!
سه شنبه، تو انقلاب مقدس را به مسخره گرفتی!
چهارشنبه، صدایت را بر دیگران بالا نبردی؟
پنجشنبه، تو شاعر و خواننده هستی
جمعه، تو مردی، آیا برای مردن این کافی نیست؟
انجمنهای قلم آمریکا، بریتانیا، آلمان و چندین سازمان ادبی و فرهنگی جهانی دیگر با انتشار بیانیههایی اعدام یک شاعر و یک معلم احوازی را محکوم کردند. دهها سازمان ادبی و فرهنگی در سراسر جهان اعدام هاشم شعبانی و هادی راشدی را محکوم کردند. اما انجمن نویسندگان ایران مشغول دعوا بر سر تدریس زبانهای غیرفارسی است.
آخرین شعر هاشم شعبانی پرده از حقیقت چالشی برمیدارد که تاکنون هاشم و هادی و دهها جوان عرب قربانی خود ساخته است. سخنوران، ادبا، روزنامه نگاران و اصحاب رسانهها و فعالان حقوق بشر مرکزگرا بدانند که رویارویی مرکزگرایی و آزادی خواهی ملل به اوج وضوح خود رسیده است.
دیگر نمیتوان با انکار دردهای حاشیه نشینان، با عوامفریبی و پاک کردن صورت مسئله از دردهای آنها برای خود وطنی ساخت. دیگر نمیتوان تا ابد آنها را در زندانی به نام ایران محبوس کرد تا یکایک جوانان از جان عزیزترشان را به جوخههای اعدام بسپارید.
دیگر زمان تعارف نیست، مرکزگراها بایستی بدانند که در پای عرابه ایدئولوژی غیرانسانی آنها، این جوانان عرب و بلوچ و کورد هستند که هر روز له میشوند. دیر یا زود به حقیقت وجود و خواسته های این ملل اعتراف باید کرد.
پیشتر در مقالهای نوشتم که اعدام فعالان فرهنگی و سیاسی عرب احوازی در بیدادگاههای ایران، جنایتی برنامهریزی شده است. همچنین ریخته شدن خون این جوانان بیگناه، حکایت از چالشی بزرگ است که فرا روی تمامیت خواهان ایرانی قرار دارد.
اعدام فعالان فرهنگی عرب شهر خلفیه و همزمان با آن اعتراض فرهنگستان زبان فارسی به تدریس زبانهای ملل غیرفارس، حامل پیامی مهم است. پنج فعال فرهنگی عرب که همگی مهندس و معلم و شاعر و دانشجو هستند، زمانی که به جرم دفاع از فرهنگ و هویت ملی احوازی در مخفیگاههای نظام اعدام میشوند، فرهنگستان زبان فارسی دم از توطئه خارجی میزند.
اعضای فرهنگستان زبان فارسی لزوما عناصر دولتی نیستند، بلکه شخصیتهای دانشگاهی هستند که شب و روز برای گسترش \"زبان شیرین فارسی\" تلاش میکنند. وقتی که اعضای فرهنگستان زبان فارسی به دفاع از قلعه هیمنت و سروری زبان فارسی بر ملل غیرفارس مشغولاند، فرهیختگان و ادبا در گوشه و کنار جهان برای اعدام شاعر احوازی مرثیهها خواندند. هزاران کیلومتر آنسوی احواز، ادیب فرانسوی برای هاشم شعبانی گریست. شعبانی را برادر خود دانست و از ایثارگری او در راه برچیدن بیعدالتی و ددمنشی تمجید کرد.
عبدالرحیم محمود جاموس، شاعر فلسطینی، شعری با عنوان \"اعدام الکلام\" در تجلیل از شهید هویت و فرهنگ عربی هاشم شعبانی سرود و در خطاب به وی گفت: \"تو مردی، آیا این دلیلی برای اعدام تو نیست!\".
جاموس در خطاب به هاشم چنین گفت:
سلام بر روحت باد
تو برای کودکان یتیم شعر میسرایی
بسان آواز پرندگانی شاد از دیدن خورشید
سربلند خواهی بود
و قدمهایت از سرهای قاتلانت بالاتر خواهد رفت
و به بلندیها ترقی مییابد
حرفی را در کلمهای
کلمهای در جملهای خواهی فرستاد
که نشیمنگاه رهبران را خواهد لرزاند
مردم تکرار خواهند کرد
علنا یا در خفا
و برخلاف خواسته رهبران
ظلم روزی به زیر پای رهروان سرنگون خواهد شد
پس از اراده خدا
اراده مردم است
که برتر از بتهای رهبران خواهد بود
هاشم شعبانی، در آخرین شعری که روزهای آخر حیاتش در زندان نوشته است چنین میگوید:
هفت دلیل برای اینکه من باید کشته شوم
به مدت هفت روز بر سرم فریاد برآرودند که
تو در جنگ با خدا هستی!
شنبه گفتند، زیرا که تو عرب هستی!
یکشنبه، تو احوازی هستی!
دوشنبه، یادت نرود که تو ایرانی هستی!
سه شنبه، تو انقلاب مقدس را به مسخره گرفتی!
چهارشنبه، صدایت را بر دیگران بالا نبردی؟
پنجشنبه، تو شاعر و خواننده هستی
جمعه، تو مردی، آیا برای مردن این کافی نیست؟
انجمنهای قلم آمریکا، بریتانیا، آلمان و چندین سازمان ادبی و فرهنگی جهانی دیگر با انتشار بیانیههایی اعدام یک شاعر و یک معلم احوازی را محکوم کردند. دهها سازمان ادبی و فرهنگی در سراسر جهان اعدام هاشم شعبانی و هادی راشدی را محکوم کردند. اما انجمن نویسندگان ایران مشغول دعوا بر سر تدریس زبانهای غیرفارسی است.
آخرین شعر هاشم شعبانی پرده از حقیقت چالشی برمیدارد که تاکنون هاشم و هادی و دهها جوان عرب قربانی خود ساخته است. سخنوران، ادبا، روزنامه نگاران و اصحاب رسانهها و فعالان حقوق بشر مرکزگرا بدانند که رویارویی مرکزگرایی و آزادی خواهی ملل به اوج وضوح خود رسیده است.
دیگر نمیتوان با انکار دردهای حاشیه نشینان، با عوامفریبی و پاک کردن صورت مسئله از دردهای آنها برای خود وطنی ساخت. دیگر نمیتوان تا ابد آنها را در زندانی به نام ایران محبوس کرد تا یکایک جوانان از جان عزیزترشان را به جوخههای اعدام بسپارید.
دیگر زمان تعارف نیست، مرکزگراها بایستی بدانند که در پای عرابه ایدئولوژی غیرانسانی آنها، این جوانان عرب و بلوچ و کورد هستند که هر روز له میشوند. دیر یا زود به حقیقت وجود و خواسته های این ملل اعتراف باید کرد.