زبان مادریم کُردی است
14:04 - 5 اسفند 1391
Unknown Author
نیشتمان فیشال
زبان مادری زبانی است که برای اولین بار در آغاز زندگییمان از مادر، پدر و نزدیکانمان آموختهایم. هر کسی در هر مکان و محیطی دارای یک نوع گویش و زبان است که اصطلاحاً آن را زبان محلی یا زبان مادری میگویند.
مادر است که ابتداییترین اصوات و کلمات را در قالب لالایی و نوازش به کودک یاد میدهد و مثل شیر که باعث رشد و شکلگیری اندام هایش میشود، این کلمات نیز شاکلهی زبانی و گفتاری کودک را میسازد. این امر همزمان با رشد کودک ادامه مییابد و در مراحل بعد قصه و داستان و … گویش را شکل میدهد. کودک با زبان مادری بهتر پدیدههای اطرافش را درک میکند. هر کسی وقتی یاد کودکیش میافتد اتفاقات خوشایند و یا ناخوشایند آن دوران را با عبارات و کلماتی که در دوران کودکی آموخته است به یاد میآورد.
هر زبان و گویشی فقط جنبه ی گفتاری ندارد بلکه همهی جنبههای فرهنگی و ادبی و شعر و … را در بر میگیرد. وقتی از یک زبان صحبت میکنیم باید بدانیم که یک ملت در طول تاریخ با آن زندگی کرده است. هزاران هزار بیت و شعر و ترانه آن ملت در قالب زبان است که بخشی از هویتش محسوب میشود. صدها داستان در دل آن نهفته است. دردها و امیدهای یک ملت در طول تاریخ را در خود دارد و …
وقتی زبان یک ملت به فراموشی سپرده میشود یعنی تمام داشتههای آن نیز بر باد میرود. یعنی آداب و رسومی که در طول تاریخ با آن زنده بوده است از بین میرود. یعنی اشعار و ترانهها و لالاییها و عاشقانههایش از بین میرود. موسیقی و نواهای تسکین بخشش نابود میشود و …
زبان مادری میراث اصلی یک ملت است. چرا که هرملت با شاخصههای ادبی و فرهنگی و آداب و رسومش زنده است. شاخصههایی که در طول حیات آن ملت و با توجه به شرایط زندگی و نژادی و خصوصیات اخلاقی و جامعهشناسی آن در طول حیات تاریخیاش و متناسب با آن شکل گرفته است. هر چند که ممکن است برخی از این موارد با سایر نژادها و ملیتها مشترک نیز باشد.
در یک کلام زبان مادری مانند ارث پدری ماست و باید از آن محافظت کنیم.زبان کُردی یکی از شیرینترین و در عین حال پر محتواترین زبانهای زندهی دنیاست که جمعیتی نزدیک به ٥٠ میلیون نفر در دنیا با آن صحبت میکنند.
متأسفانه در سالهای اخیر شاهد این هستیم بخشی از خانودەها از آموزش و صحبت کردن با کودکان به زبان کُردی اجتناب میکنند و آن را عیب میشمارند. این امری نیست که فقط در خانوادههای شهری شایع باشد بلکه در دور افتادهترین روستاها نیز میتواند شاهد آن بود. مهمترین دلیل آنها شاید این باشد که مبادا فرزندشان فردا روزی در مدرسه و اجتماع قدرت تکلم به فارسی را نداشته باشد و سرخورده شود!. بیخبر از اینکه آنها دارند کودکشان را از یک اصالت دور میکنند، از یک گنجینهی ادبی و فرهنگی غنی..
و البته به نظر من این امر یک مسألهی ریشهدار است. زیرا آنها یا خودشان یا پدرانشان سابقهی ذهنی خوبی از صحبت کردن به زبان کُردی در مدرسه و یا در اجتماع ندارند. آنها معلمهای خشن \"سپاه دانش در دوران قبل و بعد از انقلاب\" در اوایل شکلگیری مدارس در روستاها را به یاد دارند که به شدت مخالف زبان کُردی بوده و آنها را مسخره میکردهاند. و از طرفی تا چندین سال قبل که وسایل ارتباط جمعی مثل تلویزیون در خانهها یا وجود نداشت و یا به ندرت پیدا میشد، دانشآموزانی که به مدارس میرفتند و یا مردمی که برای کاری به شهرهای غیر کُرد میرفتند مشکل مکالمه داشتند و به سختی میتوانستند ارتباط برقرار کنند.
کودک مدرسه میرود و تازه میفهمد که تمام قصهها و داستانها و افتخاراتی که از پدر و مادر شنیده اینجا به دردش نمیخورد و تازه باید فارسی یاد بگیرد تا آدم حسابی باشد! !!!!!
کودکی که تا ٥ ـ ٦ سالگی در کانون خانواده بوده و تمام ارتباطاتش در قالب زبان مادریاش بود به یکباره از آغوش خانواده جدا گشته و پا به محیطی میگذارد که همه چیز برایش غریب است. از همه مهمتر معلم است. معلم فردی با ابهت است و باید به او توجه نمود. اما کودک او را بیگانه میداند. حرفهای معلم برایش عجیب و غریب به نظر میرسد و به یکباره خود را تک و تنها در میان انبوه واژههایی که فقط در حد واژه میشناسد میبیند بیآنکه واژه را بشناسد و ارتباطی با آن داشته باشد. سالهای سال با واژهای درگیر است بیآنکه عینیت آن را بداند. زیرا آن ارتباط مکنونی و قلبی که با اشیاء و پدیدههای اطرافش در زبان مادریش در ذهن و قلبش جای گرفته دیگر اینجا نیست.
میخواهد با زبان فارسی ارتباط برقرار کند و سؤالی پرسیده یا حرفی بزند اما واژهای برای آن نمییابد. واژههایی به تازگی آموخته است اما نمیداند باید کی و کجا بکار ببرد. گنجینهی زبان مادریاش غنی است اما اینجا نمیتواند و نباید استفاده کند. در این تنگنا، هجوم واژههای زبان مادریش به ناچار او را وادار به گفتن برخی از آنها در لابهلای صحبتش میکند و با دیدن عکس العمل مخاطب خود طبعاً احساس ناتوانی و سرخوردگی میکند. واضح است این گونه احساسات در این سن اعتماد به نفس را از وی میگیرد. از تحصیل و ارتباط با دیگران گریزان میشود و با معلم و سایرین احساس بیگانگی میکند.
حالا بیاید معلمی را تصور کنید که در سالهای اول ورود کودک به مدرسه با زبان مادریاش با وی ارتباط برقرار میکند. چه اتفاقی میافتد؟ کودک با فردی جدید آشنا می شود \"معلم\" اما او را از خود میداند. صحبتش را به خوبی درک میکند. فضایی که معلم در داستانها و قصهها و تعالیم ترسیم میکند را با تمام وجود حس میکند. پرسشهای معلم را به خوبی پاسخ میدهد. از خیلی از مراحل تحصیل به راحتی عبور میکند. خلاقیت در وجودش متبلور میشود. هویتش به خوبی شکل میگیرد. همهی ما در دوران تحصیلمان در مدرسه، دبیرستان و یا دانشگاه پیش آمده است که گاهی معلم ما جمله ای یا کلمهای به زبان مادریمان در محیط کلاس گفته باشد. چقدر خوشحال شدهایم، چه اندازه احساس نزدیکی و ارتباط قلبی با وی کردهایم؟ مسلم است که خیلی این احساس شیرین بوده است.پس بە یاد داشتە باشیم در هر شرایطی تحت هیج یک از سیاستهای کُرد ستیز قرار نگیریم و کودکانمان را بە گونەای آموزش دهیم کە بە زبان مادری خود افتخار کنند و تکلم بە زبان کُردی برای آنان مایەی فخر باشد.
زبان مادری زبانی است که برای اولین بار در آغاز زندگییمان از مادر، پدر و نزدیکانمان آموختهایم. هر کسی در هر مکان و محیطی دارای یک نوع گویش و زبان است که اصطلاحاً آن را زبان محلی یا زبان مادری میگویند.
مادر است که ابتداییترین اصوات و کلمات را در قالب لالایی و نوازش به کودک یاد میدهد و مثل شیر که باعث رشد و شکلگیری اندام هایش میشود، این کلمات نیز شاکلهی زبانی و گفتاری کودک را میسازد. این امر همزمان با رشد کودک ادامه مییابد و در مراحل بعد قصه و داستان و … گویش را شکل میدهد. کودک با زبان مادری بهتر پدیدههای اطرافش را درک میکند. هر کسی وقتی یاد کودکیش میافتد اتفاقات خوشایند و یا ناخوشایند آن دوران را با عبارات و کلماتی که در دوران کودکی آموخته است به یاد میآورد.
هر زبان و گویشی فقط جنبه ی گفتاری ندارد بلکه همهی جنبههای فرهنگی و ادبی و شعر و … را در بر میگیرد. وقتی از یک زبان صحبت میکنیم باید بدانیم که یک ملت در طول تاریخ با آن زندگی کرده است. هزاران هزار بیت و شعر و ترانه آن ملت در قالب زبان است که بخشی از هویتش محسوب میشود. صدها داستان در دل آن نهفته است. دردها و امیدهای یک ملت در طول تاریخ را در خود دارد و …
وقتی زبان یک ملت به فراموشی سپرده میشود یعنی تمام داشتههای آن نیز بر باد میرود. یعنی آداب و رسومی که در طول تاریخ با آن زنده بوده است از بین میرود. یعنی اشعار و ترانهها و لالاییها و عاشقانههایش از بین میرود. موسیقی و نواهای تسکین بخشش نابود میشود و …
زبان مادری میراث اصلی یک ملت است. چرا که هرملت با شاخصههای ادبی و فرهنگی و آداب و رسومش زنده است. شاخصههایی که در طول حیات آن ملت و با توجه به شرایط زندگی و نژادی و خصوصیات اخلاقی و جامعهشناسی آن در طول حیات تاریخیاش و متناسب با آن شکل گرفته است. هر چند که ممکن است برخی از این موارد با سایر نژادها و ملیتها مشترک نیز باشد.
در یک کلام زبان مادری مانند ارث پدری ماست و باید از آن محافظت کنیم.زبان کُردی یکی از شیرینترین و در عین حال پر محتواترین زبانهای زندهی دنیاست که جمعیتی نزدیک به ٥٠ میلیون نفر در دنیا با آن صحبت میکنند.
متأسفانه در سالهای اخیر شاهد این هستیم بخشی از خانودەها از آموزش و صحبت کردن با کودکان به زبان کُردی اجتناب میکنند و آن را عیب میشمارند. این امری نیست که فقط در خانوادههای شهری شایع باشد بلکه در دور افتادهترین روستاها نیز میتواند شاهد آن بود. مهمترین دلیل آنها شاید این باشد که مبادا فرزندشان فردا روزی در مدرسه و اجتماع قدرت تکلم به فارسی را نداشته باشد و سرخورده شود!. بیخبر از اینکه آنها دارند کودکشان را از یک اصالت دور میکنند، از یک گنجینهی ادبی و فرهنگی غنی..
و البته به نظر من این امر یک مسألهی ریشهدار است. زیرا آنها یا خودشان یا پدرانشان سابقهی ذهنی خوبی از صحبت کردن به زبان کُردی در مدرسه و یا در اجتماع ندارند. آنها معلمهای خشن \"سپاه دانش در دوران قبل و بعد از انقلاب\" در اوایل شکلگیری مدارس در روستاها را به یاد دارند که به شدت مخالف زبان کُردی بوده و آنها را مسخره میکردهاند. و از طرفی تا چندین سال قبل که وسایل ارتباط جمعی مثل تلویزیون در خانهها یا وجود نداشت و یا به ندرت پیدا میشد، دانشآموزانی که به مدارس میرفتند و یا مردمی که برای کاری به شهرهای غیر کُرد میرفتند مشکل مکالمه داشتند و به سختی میتوانستند ارتباط برقرار کنند.
کودک مدرسه میرود و تازه میفهمد که تمام قصهها و داستانها و افتخاراتی که از پدر و مادر شنیده اینجا به دردش نمیخورد و تازه باید فارسی یاد بگیرد تا آدم حسابی باشد! !!!!!
کودکی که تا ٥ ـ ٦ سالگی در کانون خانواده بوده و تمام ارتباطاتش در قالب زبان مادریاش بود به یکباره از آغوش خانواده جدا گشته و پا به محیطی میگذارد که همه چیز برایش غریب است. از همه مهمتر معلم است. معلم فردی با ابهت است و باید به او توجه نمود. اما کودک او را بیگانه میداند. حرفهای معلم برایش عجیب و غریب به نظر میرسد و به یکباره خود را تک و تنها در میان انبوه واژههایی که فقط در حد واژه میشناسد میبیند بیآنکه واژه را بشناسد و ارتباطی با آن داشته باشد. سالهای سال با واژهای درگیر است بیآنکه عینیت آن را بداند. زیرا آن ارتباط مکنونی و قلبی که با اشیاء و پدیدههای اطرافش در زبان مادریش در ذهن و قلبش جای گرفته دیگر اینجا نیست.
میخواهد با زبان فارسی ارتباط برقرار کند و سؤالی پرسیده یا حرفی بزند اما واژهای برای آن نمییابد. واژههایی به تازگی آموخته است اما نمیداند باید کی و کجا بکار ببرد. گنجینهی زبان مادریاش غنی است اما اینجا نمیتواند و نباید استفاده کند. در این تنگنا، هجوم واژههای زبان مادریش به ناچار او را وادار به گفتن برخی از آنها در لابهلای صحبتش میکند و با دیدن عکس العمل مخاطب خود طبعاً احساس ناتوانی و سرخوردگی میکند. واضح است این گونه احساسات در این سن اعتماد به نفس را از وی میگیرد. از تحصیل و ارتباط با دیگران گریزان میشود و با معلم و سایرین احساس بیگانگی میکند.
حالا بیاید معلمی را تصور کنید که در سالهای اول ورود کودک به مدرسه با زبان مادریاش با وی ارتباط برقرار میکند. چه اتفاقی میافتد؟ کودک با فردی جدید آشنا می شود \"معلم\" اما او را از خود میداند. صحبتش را به خوبی درک میکند. فضایی که معلم در داستانها و قصهها و تعالیم ترسیم میکند را با تمام وجود حس میکند. پرسشهای معلم را به خوبی پاسخ میدهد. از خیلی از مراحل تحصیل به راحتی عبور میکند. خلاقیت در وجودش متبلور میشود. هویتش به خوبی شکل میگیرد. همهی ما در دوران تحصیلمان در مدرسه، دبیرستان و یا دانشگاه پیش آمده است که گاهی معلم ما جمله ای یا کلمهای به زبان مادریمان در محیط کلاس گفته باشد. چقدر خوشحال شدهایم، چه اندازه احساس نزدیکی و ارتباط قلبی با وی کردهایم؟ مسلم است که خیلی این احساس شیرین بوده است.پس بە یاد داشتە باشیم در هر شرایطی تحت هیج یک از سیاستهای کُرد ستیز قرار نگیریم و کودکانمان را بە گونەای آموزش دهیم کە بە زبان مادری خود افتخار کنند و تکلم بە زبان کُردی برای آنان مایەی فخر باشد.