رزم و بزم چهارشنبه سوری و ولایتِ عزا
15:10 - 27 اسفند 1392
Unknown Author
بهنام چنگائی
ما مردم جهانِ کارمزدی، زحمتکشی و تنگدستی در هر گوشه از جهان که باشیم، همگی دیریست که به شکلی از اشکال اسیر فرقههای بیدادگر هستیم؛ اسیر گروههای بدخیم دینی، مالیِ و نظامی و خردگریز! و به ناگزیر سدههاست که ما شدیدا دچار رنجها، ناکامیها، بیسرانجامیها و ویرانگری جانکاه گشتهایم. ما دچاریم؛ دچار در برزخ مشتی ریاکار دینی مذهبی، دچار در فصل زورمداری کور اسلحه داران، دچار در حاکمیت مطلق دیوانگان سیرِ سرمست سرمایهداری، دچار در زنجیر غارتگران داخلی و جهانی و دچار در میانهی عصر درغگوئیهای چشم در چشم، پلشت و اهریمنی و شگفتا در روز روشن و آنهم با نام و یاد خدا! دریغا که: پیوسته سرمایه داران و دینمداران همچنان بر انسان زمینگیرشده حکم میرانند.
قرنها، هستی فکری، مالی و جانی میلیاردها از ما در سراسر گیتی توسط این جریانهای قدر فراملی ـ پولی ـ بانکی، باندهای خونخوار نظامی ـ امنیتی و مافیاهای انگل دینی ـ مذهبی و وابسته به ساختارهای ضدمردمی، به تاراج رفته و هرکدام آنان به سهم خود تاب و نای ما را بریده، محصول کار ما را دزدیده و اکثریت قریب به اتفاق نوع بشر را تا هم اکنون اسیر جنگ و چنگ بهرهکشی، فقر و محرومیتهای مزمن و فساد همه جانبه و سیستماتیک ساخته و خود به آسودگی سرمایههای چپاولکردهاش را بیش از پیش انباشته است.
همینک استراتژی میلیتاریستها، سیاستگزاران ناتو و به تبع آن اقتصادمداران نئولیبرال غرب، در یک همبستگی فراملی، برای نجات خود و گذر از بحران مالی و سپری کردن رکود توسعه اقتصاد فلج خویش و سرشکن کردن آنها بر پشت نیروی کار و بیکاران جهان، برای محاصرهی و ویرانی روسیه همچون یوگسلاوی طرحهای خطرناکی را برای شرق اروپا روی میزهای خویش دارند و در آن میان ادیان و مذاهب ریز و درشت در این بازی و برنامههای مرگبار با قلدران جهانخوار همراه بوده و در یک پیوند پوشیده و ذاتی با آنان، امنیت جهان ما را سستتر ساخته، آرامش و نان اندکمان را فطیرتر کرده، و آیندهی همهی ما را پیوسته در چنبرهی جنون خشونت و اقتدارگرانیها مشترکشان گرفتار نموده و در این معرکهی اخیر توسعهطلبی آمریکا و غرب، پاسداران جهل و حماقت در ایران و اقصی نقاط استبدادی و فقرزدهی دنیا با ماجراجوئیها و ستیز فرقهای خویش برایشان بیمضایقه هیزم خشک فراهم میآورند.
با این بازی هولناک آمریکا و همبستگانش مسلما هر هرج و مرج جهانی به سود فرقههای سرمایه و ادیان و مذاهب بوده، و مستقیما به تضعیف نیروی کارگران جهان میانجامد و این قطعی و طبیعیست که قاچاقچیان، غارتگران، جنگطلبان و فرقهگرایان در این سیستمها و ساختارهای مخرب جهان امروزی، روزبروز چاق و چلهتر میشوند و مردم کارمزد هرچه بیشتر شکننده! چراکه در این بازار تنها سرکردگان گرسنگی، بیکاری و مرگ بهره خواهند برد و با جاهطلبیها و کینهورزیهای ضدبشریشان، همواره از همیاری جاهلیت زمان استفادهی بیشتر کرده، و با ترویج دسیسههای رسوا و نخنمای ملی، نژادی، دینی و مذهبی در بین ملتهای مظلوم و گرسنه، خود سودهای کلان برده و دردا بخشی از تنهی آسیبپذیر ما را در سراسر جهان، منطقه و ایران در خدمت به امپریالیستها منکوب و موافق اراده آنان نموده است. ما مردم بلازدهی ایران از دوسو زیر ضرب غارت، تبعیض، تزویر و ستم ولائی دست و پا زده، و همزمان در دام گستردهی جهانخواران رها بوده و هنوز هم گلویمان زیر دندان طمع آنان تنگ فشرده میباشد.
اما، تاریج میگوید که راز بقا قوانین خاص خود را دارد و بیرون از اراده کاهل و توان این چند کوتولههای بیمار و زار کنونی، چه در ایران ولایت زده باشد و یا هر سوی دیگر جهان، نوع انسانِ کار و اصولا آرمان ِسازندگی و فرآیندِ ذاتِ انسان، در برابر زور و ظلم و بهرهکشی تسلیم نگردیده و هیچگاه از مبارزه برای نان و آزادی و زندگی بهتر دست نشسته و یا خسته نشده و هرگز نمیشود. او همیشه همگام طبیعت بوده و همراه دگرگونگی مانده و با هم و در هم آمیخته و آیندهی دلخواه خود را با همه سردیها و سختیها و تلخیهای گسترده بر کولِ زخمی کشیده، بردبارانه نامردمیها را تاب آورده و پیوسته پگاه خورشید را از دل شبِ تیره، زمستانِ عبوس و هیولای زمهریرارس، با گرمای مهر و ایستادگی بیرون آورده و بارور کرده است. و همین انسان، گریزناپذیر در آینده هم بیگمان با نبردهای سرریز از غرورش، همچنان به هر انگیزهی انسانمدارانه، تن و جان خواهد سپرد و آواز بودن و چهرنمودنِ شکوفایش را در گوش تا گوش جهان، منطقه و یا ایرانِ عصیانی، بلندتر و رساتر از همیشه خواهند خواند. تا زندگیِ زندانی، خفته و وامانده دوباره آزاد شود و نفسی تازه برکشد و پای گیرد و دنیای بهتری را با سرود رهائی خویش فریاد زند و میل به بودن و زیستن و عشقورزی را تنها در آغوشهای گشادهی پاکِ دوستی و همبستگی انسانی بیابد و در همکاری بزرگ به ساختن آرمانهای همگانیاش همت ورزد و شوق را جاری سازد و همواره فردا را برای برازندگانِ فردا و فردا خویان و آینده جویان باز کند و بیتردید باز خواهد کرد.
و برای ما، سنت زیبا، گرانبار و دیرینهی چهارشنبه سوری، قرنها هم پشتگرمی رزم زمستان شکنی و هم بزم پیشواز بهاری بوده است. آفروختن آتش و پریدن از روی آن با آن بار سنگین نبرد با سختی و سرما و یخبندان طولانی از یکسو، و تلاش برای شکستن سستی، ایجاد شوق حرکت و دگرگونگرائی از دیگر سو خود یک مبارزه تاریکی ست، و همچنین ارزشِ آتش به مفهوم سوزاندن پلیدی و پشتیبانی از پاکی و امیدبخشیاش به فرداست، که در فرهنگ عام و در طول تاریخ پُرفراز و فرود مان همواره دارای نیروی سازندگی بوده و از ریشههای ناب انسانی و کاملا زمینی برحاسته و برخورداری داشته است؛ که این خود یکی از برجستهترین انگیزههای مستقل و مهرآمیز و مردمی ماست که خواه ناخواه، ترس کل دستگاه ولایتِ عزاداران و نوحه سرایان را به ویژه در طول این ٣٥ برانگیخته و عذاب آنان را در برابر بزم و رزم و شادی و پایکوبی چهارشنبه سوری مردم شادی دوست ما قرار داده و هنوز میدهد.
بنابراین جشن چهارشنبه سوری، بزمیست بسیار مردمی، شیرین و شادیبخش و همزمان برای ما مردم ستمزدهی شیعی رزمی ست فراتر از نگاههای خرُد فرقهای، خرافه پرستانه و تبعیضگر! به ویژه که امسال، فردای چهارشنبه سوری مصادف شده است با نوروز خجسته و همیشه پیروز! پس ما در پی شادی و پایکوبی چهارشنبه سوری، بزمی نیز فردا بر سر سفرهی هفت سین و دعوت عید به خانههایمان داریم و سپس دیدوبازدیدهای دوستان و کسانمان آغاز میشود. دو بزم و رزم سمبلیک، یکی برای بیدارباش طبیعت و همراه با خیزش شگرف آن مبارزه علیه دشمنان، دیگری نبردی بر علیه خصلت زمستان تباران! که در هر دوی آنها، انسان با شیفتگی به پیشباز زمانِ تازه میرود؛ گشادهِ دل به سوی دشت و دمن بال میکشد و به دامن سبز طبیعت باز میگردد. تا شاهد اعجاز بهارِشکوفه باران و جوشش چشمهساران و رویش سبزه زاران نو گردد. از بهار و زندگی طبیعت و فصل حرکت برای خود الهام ها گیرد و تغییری چنین چشمگیر را پاس دارد.
شادباشی که اینبار تمام شب با بازی و تن نازی زندگان با آتش شبِ چهارسوری آغاز شده و با پیدایش خورشید و گرما و گرایش به جویش و پویش هستی تا رسیدن عید و نوروز و میهمانی های فردا و فرداها ادامه می یابد! آتش چهارشنبه سوری برای ما، مرز و بوم میان زمستانیان و بهاریان مانده است که همیشه انسانگرایان بهاری بودهاند و پیروز شدهاند و نوروز را برایمان به ارمغان آوردهاند. ما هم آنرا گرامی میداریم.
ما مردم ستمزده و بلا کشیده از بیداد رژیم، با همه مصیبتهایمان، این فرصت جشن و رقص و آواز خودمانی با طبیعت را از دست نمیدهیم و دست در دست، با هم هلهلههای شادی کشیده و تا صبح هیاهوهای بهارانی میکنیم و هوشیارانه اما: هوای تنگدستان محلههایمان را هم خواهیم داشت و بیدریغ آنها را در شادی خویش سهیم خواهیم کرد. امسال با این دامنهی کمر شکن چپاولها، تحریمها، تورمها، بیکاریها و گرانیها قطعا سفرهی مزدبگیران، بیکاران و فرودستان فراوانی بیش از سالهای گذشته تهیتر و برای عیدیگیری بچهها عقده بارتر میباشد.
میلیونها خانوادههای فقیر، کودکان آنها و کودکان خیابانی و بیسرپرست بسیاری در این نوروز بیدادرس و بیپناه و تنهایند و رژیم به فکر آنها نیست. دادن یک عیدی و میهمانی ساده میتواند برای خیلی از آنها دلگرمی فراموش نشدنی را ایجاد کند و بخصوص برای آنها و همهی کودکان بیبضاعت دریافت هدیهای نوروزی میتواند منشا همبستگی اجتماعی، طبقاتی و انسانی را فراهم سازد.
پیشاپیش، چهارشنبه سوری و عید نوروز به کامتان دلنشین و گوارا باد.
ما مردم جهانِ کارمزدی، زحمتکشی و تنگدستی در هر گوشه از جهان که باشیم، همگی دیریست که به شکلی از اشکال اسیر فرقههای بیدادگر هستیم؛ اسیر گروههای بدخیم دینی، مالیِ و نظامی و خردگریز! و به ناگزیر سدههاست که ما شدیدا دچار رنجها، ناکامیها، بیسرانجامیها و ویرانگری جانکاه گشتهایم. ما دچاریم؛ دچار در برزخ مشتی ریاکار دینی مذهبی، دچار در فصل زورمداری کور اسلحه داران، دچار در حاکمیت مطلق دیوانگان سیرِ سرمست سرمایهداری، دچار در زنجیر غارتگران داخلی و جهانی و دچار در میانهی عصر درغگوئیهای چشم در چشم، پلشت و اهریمنی و شگفتا در روز روشن و آنهم با نام و یاد خدا! دریغا که: پیوسته سرمایه داران و دینمداران همچنان بر انسان زمینگیرشده حکم میرانند.
قرنها، هستی فکری، مالی و جانی میلیاردها از ما در سراسر گیتی توسط این جریانهای قدر فراملی ـ پولی ـ بانکی، باندهای خونخوار نظامی ـ امنیتی و مافیاهای انگل دینی ـ مذهبی و وابسته به ساختارهای ضدمردمی، به تاراج رفته و هرکدام آنان به سهم خود تاب و نای ما را بریده، محصول کار ما را دزدیده و اکثریت قریب به اتفاق نوع بشر را تا هم اکنون اسیر جنگ و چنگ بهرهکشی، فقر و محرومیتهای مزمن و فساد همه جانبه و سیستماتیک ساخته و خود به آسودگی سرمایههای چپاولکردهاش را بیش از پیش انباشته است.
همینک استراتژی میلیتاریستها، سیاستگزاران ناتو و به تبع آن اقتصادمداران نئولیبرال غرب، در یک همبستگی فراملی، برای نجات خود و گذر از بحران مالی و سپری کردن رکود توسعه اقتصاد فلج خویش و سرشکن کردن آنها بر پشت نیروی کار و بیکاران جهان، برای محاصرهی و ویرانی روسیه همچون یوگسلاوی طرحهای خطرناکی را برای شرق اروپا روی میزهای خویش دارند و در آن میان ادیان و مذاهب ریز و درشت در این بازی و برنامههای مرگبار با قلدران جهانخوار همراه بوده و در یک پیوند پوشیده و ذاتی با آنان، امنیت جهان ما را سستتر ساخته، آرامش و نان اندکمان را فطیرتر کرده، و آیندهی همهی ما را پیوسته در چنبرهی جنون خشونت و اقتدارگرانیها مشترکشان گرفتار نموده و در این معرکهی اخیر توسعهطلبی آمریکا و غرب، پاسداران جهل و حماقت در ایران و اقصی نقاط استبدادی و فقرزدهی دنیا با ماجراجوئیها و ستیز فرقهای خویش برایشان بیمضایقه هیزم خشک فراهم میآورند.
با این بازی هولناک آمریکا و همبستگانش مسلما هر هرج و مرج جهانی به سود فرقههای سرمایه و ادیان و مذاهب بوده، و مستقیما به تضعیف نیروی کارگران جهان میانجامد و این قطعی و طبیعیست که قاچاقچیان، غارتگران، جنگطلبان و فرقهگرایان در این سیستمها و ساختارهای مخرب جهان امروزی، روزبروز چاق و چلهتر میشوند و مردم کارمزد هرچه بیشتر شکننده! چراکه در این بازار تنها سرکردگان گرسنگی، بیکاری و مرگ بهره خواهند برد و با جاهطلبیها و کینهورزیهای ضدبشریشان، همواره از همیاری جاهلیت زمان استفادهی بیشتر کرده، و با ترویج دسیسههای رسوا و نخنمای ملی، نژادی، دینی و مذهبی در بین ملتهای مظلوم و گرسنه، خود سودهای کلان برده و دردا بخشی از تنهی آسیبپذیر ما را در سراسر جهان، منطقه و ایران در خدمت به امپریالیستها منکوب و موافق اراده آنان نموده است. ما مردم بلازدهی ایران از دوسو زیر ضرب غارت، تبعیض، تزویر و ستم ولائی دست و پا زده، و همزمان در دام گستردهی جهانخواران رها بوده و هنوز هم گلویمان زیر دندان طمع آنان تنگ فشرده میباشد.
اما، تاریج میگوید که راز بقا قوانین خاص خود را دارد و بیرون از اراده کاهل و توان این چند کوتولههای بیمار و زار کنونی، چه در ایران ولایت زده باشد و یا هر سوی دیگر جهان، نوع انسانِ کار و اصولا آرمان ِسازندگی و فرآیندِ ذاتِ انسان، در برابر زور و ظلم و بهرهکشی تسلیم نگردیده و هیچگاه از مبارزه برای نان و آزادی و زندگی بهتر دست نشسته و یا خسته نشده و هرگز نمیشود. او همیشه همگام طبیعت بوده و همراه دگرگونگی مانده و با هم و در هم آمیخته و آیندهی دلخواه خود را با همه سردیها و سختیها و تلخیهای گسترده بر کولِ زخمی کشیده، بردبارانه نامردمیها را تاب آورده و پیوسته پگاه خورشید را از دل شبِ تیره، زمستانِ عبوس و هیولای زمهریرارس، با گرمای مهر و ایستادگی بیرون آورده و بارور کرده است. و همین انسان، گریزناپذیر در آینده هم بیگمان با نبردهای سرریز از غرورش، همچنان به هر انگیزهی انسانمدارانه، تن و جان خواهد سپرد و آواز بودن و چهرنمودنِ شکوفایش را در گوش تا گوش جهان، منطقه و یا ایرانِ عصیانی، بلندتر و رساتر از همیشه خواهند خواند. تا زندگیِ زندانی، خفته و وامانده دوباره آزاد شود و نفسی تازه برکشد و پای گیرد و دنیای بهتری را با سرود رهائی خویش فریاد زند و میل به بودن و زیستن و عشقورزی را تنها در آغوشهای گشادهی پاکِ دوستی و همبستگی انسانی بیابد و در همکاری بزرگ به ساختن آرمانهای همگانیاش همت ورزد و شوق را جاری سازد و همواره فردا را برای برازندگانِ فردا و فردا خویان و آینده جویان باز کند و بیتردید باز خواهد کرد.
و برای ما، سنت زیبا، گرانبار و دیرینهی چهارشنبه سوری، قرنها هم پشتگرمی رزم زمستان شکنی و هم بزم پیشواز بهاری بوده است. آفروختن آتش و پریدن از روی آن با آن بار سنگین نبرد با سختی و سرما و یخبندان طولانی از یکسو، و تلاش برای شکستن سستی، ایجاد شوق حرکت و دگرگونگرائی از دیگر سو خود یک مبارزه تاریکی ست، و همچنین ارزشِ آتش به مفهوم سوزاندن پلیدی و پشتیبانی از پاکی و امیدبخشیاش به فرداست، که در فرهنگ عام و در طول تاریخ پُرفراز و فرود مان همواره دارای نیروی سازندگی بوده و از ریشههای ناب انسانی و کاملا زمینی برحاسته و برخورداری داشته است؛ که این خود یکی از برجستهترین انگیزههای مستقل و مهرآمیز و مردمی ماست که خواه ناخواه، ترس کل دستگاه ولایتِ عزاداران و نوحه سرایان را به ویژه در طول این ٣٥ برانگیخته و عذاب آنان را در برابر بزم و رزم و شادی و پایکوبی چهارشنبه سوری مردم شادی دوست ما قرار داده و هنوز میدهد.
بنابراین جشن چهارشنبه سوری، بزمیست بسیار مردمی، شیرین و شادیبخش و همزمان برای ما مردم ستمزدهی شیعی رزمی ست فراتر از نگاههای خرُد فرقهای، خرافه پرستانه و تبعیضگر! به ویژه که امسال، فردای چهارشنبه سوری مصادف شده است با نوروز خجسته و همیشه پیروز! پس ما در پی شادی و پایکوبی چهارشنبه سوری، بزمی نیز فردا بر سر سفرهی هفت سین و دعوت عید به خانههایمان داریم و سپس دیدوبازدیدهای دوستان و کسانمان آغاز میشود. دو بزم و رزم سمبلیک، یکی برای بیدارباش طبیعت و همراه با خیزش شگرف آن مبارزه علیه دشمنان، دیگری نبردی بر علیه خصلت زمستان تباران! که در هر دوی آنها، انسان با شیفتگی به پیشباز زمانِ تازه میرود؛ گشادهِ دل به سوی دشت و دمن بال میکشد و به دامن سبز طبیعت باز میگردد. تا شاهد اعجاز بهارِشکوفه باران و جوشش چشمهساران و رویش سبزه زاران نو گردد. از بهار و زندگی طبیعت و فصل حرکت برای خود الهام ها گیرد و تغییری چنین چشمگیر را پاس دارد.
شادباشی که اینبار تمام شب با بازی و تن نازی زندگان با آتش شبِ چهارسوری آغاز شده و با پیدایش خورشید و گرما و گرایش به جویش و پویش هستی تا رسیدن عید و نوروز و میهمانی های فردا و فرداها ادامه می یابد! آتش چهارشنبه سوری برای ما، مرز و بوم میان زمستانیان و بهاریان مانده است که همیشه انسانگرایان بهاری بودهاند و پیروز شدهاند و نوروز را برایمان به ارمغان آوردهاند. ما هم آنرا گرامی میداریم.
ما مردم ستمزده و بلا کشیده از بیداد رژیم، با همه مصیبتهایمان، این فرصت جشن و رقص و آواز خودمانی با طبیعت را از دست نمیدهیم و دست در دست، با هم هلهلههای شادی کشیده و تا صبح هیاهوهای بهارانی میکنیم و هوشیارانه اما: هوای تنگدستان محلههایمان را هم خواهیم داشت و بیدریغ آنها را در شادی خویش سهیم خواهیم کرد. امسال با این دامنهی کمر شکن چپاولها، تحریمها، تورمها، بیکاریها و گرانیها قطعا سفرهی مزدبگیران، بیکاران و فرودستان فراوانی بیش از سالهای گذشته تهیتر و برای عیدیگیری بچهها عقده بارتر میباشد.
میلیونها خانوادههای فقیر، کودکان آنها و کودکان خیابانی و بیسرپرست بسیاری در این نوروز بیدادرس و بیپناه و تنهایند و رژیم به فکر آنها نیست. دادن یک عیدی و میهمانی ساده میتواند برای خیلی از آنها دلگرمی فراموش نشدنی را ایجاد کند و بخصوص برای آنها و همهی کودکان بیبضاعت دریافت هدیهای نوروزی میتواند منشا همبستگی اجتماعی، طبقاتی و انسانی را فراهم سازد.
پیشاپیش، چهارشنبه سوری و عید نوروز به کامتان دلنشین و گوارا باد.