دموکراسی برای \"هویت\" پاسخ روشنی ندارد

12:47 - 2 مهر 1393
Unknown Author
نـوری حمـزه

به بهانه رفراندوم اسکاتلند

حدود ١٩٧ سال پیش اولین رفراندوم استقلال‌طلبان در شیلی برگزار شد. پس از آن حادثه، اسپانیا از شیلی خارج و این کشور به جرگه کشورهای مستقل پیوست. از آن تاریخ تاکنون در بیش از هشتاد و پنج نقطه جهان رفراندوم‌هایی برگزار شده که هدف از برگزاری آنها اعاده استقلال به مردمان بومی همان مناطق با هزینه کمتر است. در این میان ٦٩ منطقه به استقلال دست یافتند و بسیاری از آنها به عضویت سازمان ملل درآمدند.

در دو دهه طی شده نیز در مناطقی چون \"تیمور شرقی\" در اندونزی در سال ١٩٩٩، \"مونته نگرو\" در سال ٢٠٠٦ و \"جنوب سودان\" در سال ٢٠١١  شاهد برگزاری رفراندوم‌هایی بوده‌ایم. مناطق یاد شده از راهکار رفراندوم همگانی به استقلال دست یافتند.

تلاش‌های ٤٥ درصد رای‌دهندگان به استقلال در اسکاتلند، در ١٨ سپتامبر ٢٠١٤ اما به نتیجه نرسید. آنان در جستجوی امکان دفاع مجدد از هویت ملی خود و دستیابی به استقلال به خانه‌هایشان بازگشتند. کاری که پیش از آنها در \"کبک\" کانادا هنوز پیگیری می‌شود. در کبک نیز دو بار رفراندوم استقلال طلبان به نتیجه نرسید، اما شهروندان فرانسوی زبان کبک هنوز پیگیر آن هستند.

افزون بر آن عدم پیروزی استقلال‌طلبان در اسکاتلند چنانچه تصور می‌شد، انرژی استقلال‌طلبان در دیگر مناطق اروپا را کاهش نداد. در همین راستا در ٢٥ نوامبر آینده یعنی حدود دو ماه دیگر شاهد همه پرسی در کاتالونیا در اسپانیا خواهیم بود. رفراندوم یاد شده مقدمه برگزاری همه پرسی برای استقلال را فراهم خوهد ساخت. دو روز پیش نیز شاهد پیروزی استقلال‌طلبان فلامند در انتخابات شوراهای شهر و روستا در بلژیک بودیم.

کاتالونیا و باسک در اسپانیا - تیرول جنوبی و ونتو در ایتالیا - فلامند در بلژیک - ایرلند شمالی ، ولز و اسکاتلند در بریتانیا و ... مناطقی هستند که بی‌تردید در آینده به گونه‌ای به  سوی استقلال خیز برخواهند داشت.

در این میان یک سئوال اساسی وجود دارد. با توجه به سابقه حدودا پنجاه ساله تمرکززدایی و استقرار دموکراسی در اروپا، چرا همچنان شاهد فعالیت‌های استقلال‌طلبانه حتی از نوع خشونت بار آن (همچون فعالیت‌های سابق ارتش سری ایرلند) بوده‌ایم؟

پاسخ به این سئوال از دیدگاه نگارنده این است: استقلال‌طلبان در اروپای توسعه یافته و رها شده از قید و بند تمرکز، به دنبال مرزبندی سرزمینی نیستند. چنانچه آنان احساس نیاز شدید به افزایش توانایی مالی برای زندگی روزمره نمی‌بینند.

آنان دهه‌ها است که زندگی در سایه دموکراسی با رعایت حقوق شهروندی را نیز تجربه کرده‌اند. برچیدن مرزها در اروپا نیز به روند تجارت و پیشرفت، آمیزش فرهنگی و بالاخره بالا بردن ضریب امنیت و ایجاد یک زندگی متکامل برای شهروند اروپایی را ممکن ساخته است. لذا به نظر می‌رسد که موضوع  و دغدغه اصلی استقلال‌طلبان تلاش برای اعاده \"هویت ملی\" از دست رفته در اثر اشغال سرزمین خویش یا اتحاد با یک کشور دیگر است. در مواردی نیز شاهد تلاش جمعی استقلال‌طلبان برای ارتقای \"هویت قومی\" و تبدیل آن به \"هویت ملی\" از راهکار استقلال هستیم.

به همین دلیل است که شاهدیم اتحاد اختیاری اسکاتلند و انگلستان پس از سه قرن و اندی امروزه با نگاهی به جمعیت ٤٥ درصدی رای دهندگان به استقلال ترک برداشته است.

 حتی محو زبان \"گیلیک\" (زبان اسکاتلندی‌ها که اکنون فقط حدود ١٠٠ هزار نفر در سطح جهان به آن تکلم می‌کنند) ، عدم استفاده از \"کلیت\" (دامن مخصوص مردان اسکاتلندی که به جای شلوار از آن استفاده می‌شد)، گسترش حقوق شهروندی از راهکار توسعه و دموکراسی و هزاران نوع خدمات دیگر، هنوز شهروند شمال جزیره را متقاعد نساخته که خود را بریتانیایی بنامد و گذشته خویش را فراموش کند. در سایه تمام موارد یاد شده ساکنان شمال جزیره بریتانیا همواره در یک نوستالژی می‌غلطتند.

لذا به نظر می رسد که نه تنها توسعه و تمرکززدایی، بلکه دموکراسی نیز تاکنون نتوانسته پاسخی درخور برای گوناگونی هویتی در کشورهای چندقومی ارائه دهد.

به همین دلیل است که بر اساس آمارهای رفراندوم اسکاتلند و پیش از آن کبک و.... همواره حد اقل نیمی از مردمان چنین مناطقی به سراغ استقلال‌طلبی رفته و در جستجوی راهکارهایی برای اقناع نیم دیگر جامعه خویش بوده و هستند.

این نوشته صرفاً نظر نویسنده است و منعکس‌کننده نظر آژانس خبررسانی کُردپا نمی‌باشد.