دلایل باخت جمهوری کُردستان در شطرنج سیاسی جهان
22:19 - 29 تیر 1392
Unknown Author
شورش عزیزی
سیاستهای حکیمی نخست وزیر وقت ایران نتوانست باعث خروج نیروهای شوروی از شمال کشور گردد، لذا استعفا داد و قوامالسلطنه به نخستوزیری رسید. قوام در ابتدا با سران جمهوریهای کُردستان و آذربایجان وارد مذاکره شد و حاضر بود پارهای از خواستههای آنها را برآورده کند. اما به دلیل مخالفت انگلیس و آمریکا، از مواضع خود عقب نشینی کرد.
کُردها از جمهوری کُردستان به عنوان پیدایش نگرشی جدید به ناسیونالیسم و تجربهای نسبتاً موفق هر چند کوتاه در زمینهی حکومتداری یاد میکنند، چون پس از سرکوب مبارزات اسماعیل خان سمکو در ارومیه، شیخ محمود در سلیمانیه و محمدرشید خان در بانه، تا شروع جنگ دوم جهانی، در کُردستان به غیر از تأسیس جمعیت ژ.ک (کومهلهی ژیانهوهی کوردستان) حرکت خاص دیگری صورت نگرفت.
مسئولان ژ.ک با تجزیه و تحلیل شرایط سیاسی، استرتژیکی و... بعد از چندین نشست با حضور نمایندگانی از کشورهای شوروی، آمریکا و انگلیس در ٢ بهمن سال ١٩٤٦ تأسیس جمهوری کُردستان را اعلام کردند.
بستر رقابتی جنگ دوم جهانی و شرایط استراتژیکی ایران برای کمک رسانی به جبههی متفقین، شرایط متغیر ناملموس ایران توسط شوروی از شمال و انگلیس در جنوب را فراهم نمود. اینگونه کُردستان به عنوان حایل میان مناطق تصرف شده قرار گرفت. در این شرایط مسئولان ژ.ک فعالیتهای خود را گسترش داده و با کُردهای ترکیه و عراق قرار دادی امضاء کردند که به پیمان \"سهمرز\" مشهور شد و هدف خود را استقلال کُردستان و اتحاد تمام کُردها اعلام داشتند.
در سال ١٩٤١ یک ماه پس از اشغال ایران، دو افسر انگلیسی و آمریکایی در مهاباد با قاضی محمد دیدار کردند و قاضی محمد در این نشست طرح \"اتحاد کُردستان\" را برای آنها تشریح کرد. در این نشست افسر انگلیسی تمایل چندانی نداشت. سپس قاضی محمد با روسها وارد مذاکره شد و همراه بزرگان وقت به باکو سفر کرد. در سفر دوم هیأت کُردستانی به باکو، سران شوروی عدم رضایت خود را از نام ژ.ک ابراز داشتند که عبدالرحمن شرفکندی (ماموستا ههژار) در مورد این تغییر اسم چنین می گوید\"قاضی محمد و همراهانش پس از برگشت از باکو اعلام داشتند که روسها از اسم ژ.ک راضی نیستند، زیرا حزب برای آزادی همهی کُردستان تلاش میکند و این امر ترکیه و انگلستان را عصبانی میکند، باید اسم حزب را دمکرات کُردستان بذاریم و خواستار خودمختاری در چهارچوب ایران باشیم.\" در واقع انگلیس با ژ.ک و اهداف آن مخالف بود. انگلیسیها جنبش کُردها را جنبشی واپسگرا میدانستند که قادر به کنترل آن نبودند. هدف آنها حفظ نظم داخل ایران بود که سعی داشتند روابطشان را با کُردها حفظ کنند. انگلیسیها انگیزهی استراتژیکی نسبت به انتقال ایران داشتند که پس از جنگ دوم جهانی خاتمه مییافت.
حمایت شوروی از تأسیس جمهوریهای کُردستان و آذربایجان، خارج نکردن نیروهایش از مناطق اشغالی و ممانعت از اعزام نیروهای دولت ایران برای ورود به سرزمینهای تحت نفوذ شوروی و تلاش برای کسب امتیاز نفت شمال، باعث نگرانی عمیق انگلیس و آمریکا شد.
روزنامهی واشنگتنپُست آن وقت نوشت: \"در اروپای شرقی با شوروی کنار بیاید ولی مسألهی ایران چیز دیگری است، برای اینکه ایران با اهمیتترین راه خشکی ارتباطات امپراطوری انگلیس میباشد. بعلاوه یکی از سرشارترین مناطق نفتخیز جهان و محل رقابت بینالمللی نفت است.\" امتیاز نفت جنوب ایران از آخرین سنگرهای استعمار انگلیس در خاورمیانه بود، از هر ترفندی برای حفظ آن، خودداری نمیکرد. اما حفظ این امتیاز با وجود شوروی که در جنگ آلمان را شکست داده بود و با شعار حمایت از پرولتاریا و زحمتکشان به مبارزه با استعمار برخاسته بود، کار سادهای نبود.
سیاستهای حکیمی نخست وزیر وقت ایران نتوانست باعث خروج نیروهای شوروی از شمال کشور گردد، لذا استعفا داد و قوامالسلطنه به نخستوزیری رسید. قوام در ابتدا با سران جمهوریهای کردستان و آذربایجان وارد مذاکره شد و حاضر بود پارهای از خواسته های آنها را برآورده کند. اما به دلیل مخالفت انگلیس و آمریکا، از مواضع خود عقب نشینی کرد. چون آمریکا و انگلیس بر آن باور بودن فضای حاکم بر جنبشهای آن زمان، نگرش مارکسیستی است و دادن هرگونه امتیاز به این جنبشها عامل نفوذ بیشتر کمونیسم در منطقه است. دولت ایران با حمایت انگلیس و آمریکا در ٢٦ اسفند سال ١٣٢٤ هـ.ش نسبت به حضور غیرقانونی روسها در خاک ایران به سازمان ملل شکایت کرد و این گونه موجبات جنگ تبلیغاتی غرب بر علیه شوروی فراهم گردید. به گونهای که مجلهی اکونومیست چاپ لندن در شماره دوم فروردین سال ١٣٢٥ هـ.ش نوشت: \"چنانچه شورای امنیت سازمان ملل موفق به تغییر سیاست روسیه در ایران نشود لازم است جنوب آن کشور را آمریکا یا انگلیس یا هردو آنجا را اشغال نموده و قصد خود را تخلیهی کامل نیروهای شوروی اعلام دارند.\" و تریگولی دبیرکل وقت سازمان ملل از شوروی خواست نیروهای خود را هر چه سریعتر از ایران خارج نماید. دیگر موقعیت و سرنوشت سیاسی جمهوری کُردستان به چگونگی روابط دولت شوروی با دولت ایران و تعدیل قوای بینالملل گره خورده بود.
مذاکرات قوام با استالین و فشارهای بینالمللی باعث خروج نیروهای شوروی شد. استالین در نامهای که به جعفر پیشهوری به تاریخ ١٨/٢/١٣٢٥ نوشت؛ یکی از دلایل مهم خروج نیروهای شوروی را از ایران چنین بیان میکند: \"ما نمیتوانستیم بیشتر در ایران بمانیم. به این خاطر که اصل سیاست آزادی خواهانه ما در آسیا و اروپا خدشهدار میشد. آمریکاییها و انگلیسیها گفتند اگر ارتش شوروی میتواند درایران بماند، چرا نیروهای ارتش انگلیس نتوانند در مصر، اندونزی و ارتش آمریکا در چین، ایسلند و دانمارک بمانند.\" پس از خروج نیروهای شوروی، شاه در ٢١ آذر سال ١٣٢٥ هـ.ش دستور حرکت ارتش به سوی کُردستان و آذربایجان را داد. و در روز اول اسفند همان سال، ارتش بدون خونریزی وارد مهاباد شد. علیرغم مذاکرات با سرلشکر همایونی، قاضی محمد و دیگر رهبران جمهوری کُردستان در میدان چوارچرا، همان جایی که تشکیل جمهوری کُردستان را اعلام کردند، به دار آویخته شدند.
·عوامل ضعف و سقوط جمهوری کُردستان
·عوامل داخلی:
·ضعف حزب دمکرات در ایجاد ارتباط با تودههای مردم و محدود ماندن جنبش
·ساختار ایلاتی منطقه و تضاد درونی
·استبداد هیأت حاکمهی ایران
·عوامل خارجی:
·انگلیس و جمهوری کُردستان
·شوروی و جمهوری کُردستان
·عوامل داخلی ناکامی جمهوری کُردستان
یکی دیگر از ضعفهای حزب آن است که نتوانست در بین تودهی محروم روستاییان و کشاورزان که اکثریت جمعیت آن روز کُردستان را تشکیل میداند، نفوذ قابل توجهی داشته باشند، عبدالله پشدری، نقص عمدهی حزب دمکرات را اینگونه بیان میدارد: \"حزب دمکرات به اندازه کافی میان طبقات کشاورز و کارگر فعالیت نداشت و برای سازماندهی آنان و کشاندنشان به میدان مبارزه انقلابی اقدامی انجام نداده بود.\"
از دیگر ضعفهای حزب دمکرات میتوان به عدم توانائی در همگام سازی ساکنان مناطق کُردنشین برای پیوستن به صفوف مبارزه یاد کرد. به عنوان نمونه مجتبی برزویی مینویسد: \"مهمترین چهرهی مخالف و یا دست کم بیتفاوت نسبت به جمهوری کُردستان در میان روحانیون، آیتالله شیخ محمد مردوخ بود که در تاریخ ٢٦ دی ماه سال ١٣٢٦ با روزنامهی اطلاعات مصاحبهای داشته و در پاسخ به سؤال مردم کُردستان دربارهی وقایع گذشته چه نظری داشتند؟ گفت: \"جمهوری کردستان تنها در مهاباد انعکاس داشت و در سایر مناطق کُردستان کسی به ندای آنها جواب مثبت نداد، ایشان علت این امر را پابند بودن مردم کُرد به آیه \"اطیعوالله واطیعوالرسول و اولیالامر منکم\" ذکر کرد و گفت: هر چند اوضاع اقتصادی و فرهنگی کُردستان رضایت بخش نیست ولی ما به دولت ایران وفا داریم.\" شاید بتوان دلیل بیان چنین سخنانی را در شرایط میلیتاریسمی آن زمان و کوتاه بودن عمر جمهوری کُردستان، دانست.
کُردستان از دیر باز محل سکونت ایلات بزرگی همچون جلالیها، شکاکها، هرکیها، روندها (راوندیها)، زرزا، اتحادیهی بلباسیها (مامش، منگور و پیران)، فیضالله بیگی، گلباخی، کلهر، جاف و... بوده است. دولتهای انگلستان و روسیه به تناوب در بین آنها نفوذ داشته و هر بار بنا به مصلحت از یکی یا چند ایل حمایت کرده و بعد از رسیدن به هدف، آنان را تنها گذاشتهاند. در جنگ جهانی اول، کُردها به هدایت نیروی عثمانی، شکستهای سنگینی را به نیروهای روسیه تحمیل کردند. چون عشایر همیشه مخالف یک نظام سیاسی تمرکزگرا بودند و آن را تهدیدی برای آزادی عمل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود میدانستند، تمایل چندانی به داشتن حکومتی تمرکزگرا نداشتند. علت دیگر عدم همکاری عشایر کُرد با جمهوری کُردستان، اتحاد جمهوری با شوروی کمونیست بود. در حالی که عشایر با همان باورهای سنتی خود میزیستند و تبلیغات ضد جمهوری کُردسان از طرف روحانیونی همچون ملاخلیل رهبر سابق منگورها، ملاصدیق پیشنماز مسجد عباس آقای مهاباد، ملامحمد در یکی و شیخعبدالرحیم باجهوند هم بی تأثیر نبود.
٣. استبتداد هیت حاکمه ایران: ایرانیان در تحکیم و تثبیت نظامیها و فرهنگ استبدادی بیشترین تأثیر را دارند. جیمز موریه میگوید: \"ایرانیان شاهان خود را مقدسمیدانند و او را سایهی خدا در زمین میانگارند. ایرانیان تقریباً تا حد الهی شاه خود را ستایش میکنند.\" این ابتلای دیرینه در چهرهی یک فرهنگ عمومی سیاسی خود را باز تولید کرده است. به گونهای که در آن نظامهای سیاسی چهارچوبی که تصمیمات دولت به حدود آن محدود و قابل پیشبینی باشد، وجود نداشت. چون همهی حقوق در انحصار دولت بود و مردم حقی نداشتند و وظیفهای در برابر دولت برای خود قائل نبودند. بدین سان روابط استبداد و استبداد زدگی، روایت همیشه تاریخ ایرانیان شد.
١. سیاست انگلیس در قبال جمهوری کُردستان: انگلیس با جمهوری کُردستان موافق نبود، چون شاهد نفوذ رقیب ایدئولوژیکیش (شوروی کمونیست) بود به همین دلیل نه تنها کمکی به جمهوری نکرد بلکه در تضعیب آن نیز کوشید. وقتی که هیأت کُردستانی برای نخستین بار به باکو سفر کرد، دولت انگلیس به شوروی اعتراض کرد. همچنین در زمان تسخیر ایران، نیروهای انگلیسی در جنوب و غرب ایران مستقر بود. به دلیل حضور انگلیسها، ایلات و عشایر کُرد نواحی کرمانشاه و سنندج تحت نفوذ آنها قرار گرفتند و آن دسته از سران عشایر که در زمان رضاشاه در تبعید و یا زندانی بودند، آزاد شدند. از جمله محمدرشید خان بانه، محمدرضاخان مریوانی، محمودخان دزلی و محمودخان کانی سانانی، شهرهای سقز، بانه و مریوان را تصرف کردند و آمادهی حمله به سنندج بودند. آنها در نظر داشتند حکومتی مستقل برای کُردها تشکیل دهند، اما با دخالت انگلیسیها ورق برگشت. قرار شد محمدرشید خان از سوی دولت به سمت فرماندار بانه منصوب گردد و نیروهای مسلحش را همچنان نگه دارد. و خانهای مریوان و دزلی متعهد شدند با حکومت مرکزی همکاری کنند. اینگونه بود که خانهای مذکور نیروهایشان را از نیروهای نظامی جمهوری کُردستان جدا کردند. دلیل مهم این سیاست انگلیس در قبال جمهوری کُردستان را میتوان به هدف بزرگش که تضعیف نمودن شوروی کمونیست بود، برگردانید.
٢. سیاست شوروی در قبال جمهوری کُردستان: روسها بر اساس تعهد قلبی به ماده ١٤ وصیتنامهی پطرکبیر که وصیت کرده به روسها، هر طور که توانستید به آبهای خلیجفارس دسترسی پیدا کنید. پس در هر شرایطی زمانی که توانستند در راستای عمل کردن به وصیتنامه پطرکبیر گام برداشتهاند به ویژه در ایام جنگ دوم جهانی، همراه با انگلیس و به عنوان جلوگیری از دسترسی آلمانها به نفت ایران، کشور ایران را تسخیر کردند.
شوروی برای ترویج ایدئولوژی کمونیست و در راستای اهداف آزادی خواهانهاش در سال ١٣٢٠ تعدادی از سران کُرد را به شوروی دعوت کرد. هیأت مذکور همراه با ژنرال آتاکشیوف به باکو رفتند و از پیشرفتهای صنعتی، کشاورزی، فرهنگی و... دیدن کردند. و چندین مذاکره با سران جمهوری آذربایجان شوروی داشتند. در این سفر میرجعفر باقراف رئیس جمهوری آذربایجان خطاب به هیأت کٌردستانی گفت: \"ما شما را دوست داریم و برای تعالی و ترقی مردم کُرد در تلاشیم و شما هر کاری داشته باشید، به ما مراجعه کنید.\"
در سفر دوم هیأت کُردستانی به باکو، باقراف چنین گفت: تا روزی که جمهوری سوسیالیستی شوروی هست، خودمختاری و آزادی مردم برقرار است. در این سفر – رئیس جمهوری آذربایجان - متعهد شد که: ١) اسلحه و مهمات و کالاهای مصرفی به کُردستان بفرستد. ٢) دادن یک دستگاه ماشین چاپ ٣) آموزش نظامی دادن به تعدادی از جوانان کُردستانی.
مسکو تا پیش از علنی ساختن توقعات خود از ایران و طرح مسئله امتیاز نفت شمال، عملاً در راستای تجزیهی آذربایجان و کُردستان حرکت میکرد. اما پس از مخالفت شدید افکار بینالمللی با اهداف روسها در ایران و با ایجاد فضای سیاسی مناسب از سوی قومالسلطنه برای واگذاری امتیاز نفت شمال، سران شوروی بلافاصله تغییر استراتژیک داده و به سران جمهوری کُردستان و آذربایجان توصیه کردند به قبول نوعی خودمختاری معتدل اداری در چهارچوب ایران رضایت دهند.
در پایان میتوان گفت که جمهوری کُردستان برای هر یک از ابر قدرتها (انگلیس و شوروی) همچون سربازی در صفحهی بازی شطرنج، توانست در دل دشمن نفوذ کرده و تبدیل به وزیر گردد. به این معنی که انگلیس و شوروی به منافع خود رسیدند و کُردها تنها بازندهی این شطرنج سیاسی شدند.
عوامل خارجی ناکامی جمهوری کُردستان
٢.ساختار ایلاتی منطقه و تضاد درونی
١.ضعف حزب دمکرات در ایجاد ارتباط با تودههای مردم و محدود ماندن جنبش؛
قاضی محمد در آبانماه سال ١٣٢٤ هـ.ش مقدمات نشست سران کُرد را برای بررسی اوضاع آذربایجان و اتخاذ تصمیم درباره آیندهی کُردسان را فراهم نمود، تعدادی از سران عشایر در آن شرکت نکردند. روزنامهی باختر در این مورد چنین نوشته است: \"ملا خلیل، شیخ قبیلهی منگور و قرنی آغا مامش در کمسیون متشکل از سران کُردها در مهاباد شرکت نکردند و قرنی آغا علنا اعلام کرد؛ علاقهای به استقلال کُردستان ندارد و به وطن خود علاقهمند است.\" گرایش حزب دمکرات به شوروی و حمایت از منافع آن دولت در ایران باعث شد که علما و ملاکین زمیندار از حزب حمایت نکرده و بر علیه آن اقدام به تبلیغ نمایند. بعضی از علما از آن بیم داشتند که برنامه حزب سبب رواج کمونیسم در کُردستان شود و ملاکین از اصلاحات ارضی و غصب زمینهایشان به سبک زمینهای اشتراکی شوروی، نگران گسترش قدرت حزب دمکرات بودند.
منابع:
١ـ کتاب تاریخ معاصر کُرد نوشته دیوید مک داول ترجمه ابراهیم یونسی.
٢ـ کتاب اوضاع سیاسی کردستان اثر مجتبی برزویی - صفحههای ٣٧٢ - ٧٦ – ١١٣ – ٣٧٨ .
٣ـ کتاب قاضی محمد اثر حمیدرضا جلالیپور.
٤ـ کتاب تاریخ جنبشهای آزادی بخش مردم کُرد اثر علاءالدین سجادی ترجمه احمد محمدی.
٥ـ کتاب یادداشتهکانم اثر عبدالله پشدری.
٦ـ کتاب چیشتی مجیور اثر عبدالرحمن شرفکندی، گردآوری محمد ماجد مردوخ روحانی.
٧ـ روزنامهی باختر شماره 671 به تاریخ 17/8/1324.
٨ـ فصلنامه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی \"رافه\" شمارهی دوم سال ١٣٨١ – مطلب استالین، بحران انقلاب و فروپاشی جمهوری آذربایجان نوشته امیر حسنپور.
انتشار این مقاله لزوماً به معنای تأیید محتوای نوشتار از سوی آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
سیاستهای حکیمی نخست وزیر وقت ایران نتوانست باعث خروج نیروهای شوروی از شمال کشور گردد، لذا استعفا داد و قوامالسلطنه به نخستوزیری رسید. قوام در ابتدا با سران جمهوریهای کُردستان و آذربایجان وارد مذاکره شد و حاضر بود پارهای از خواستههای آنها را برآورده کند. اما به دلیل مخالفت انگلیس و آمریکا، از مواضع خود عقب نشینی کرد.
کُردها از جمهوری کُردستان به عنوان پیدایش نگرشی جدید به ناسیونالیسم و تجربهای نسبتاً موفق هر چند کوتاه در زمینهی حکومتداری یاد میکنند، چون پس از سرکوب مبارزات اسماعیل خان سمکو در ارومیه، شیخ محمود در سلیمانیه و محمدرشید خان در بانه، تا شروع جنگ دوم جهانی، در کُردستان به غیر از تأسیس جمعیت ژ.ک (کومهلهی ژیانهوهی کوردستان) حرکت خاص دیگری صورت نگرفت.
مسئولان ژ.ک با تجزیه و تحلیل شرایط سیاسی، استرتژیکی و... بعد از چندین نشست با حضور نمایندگانی از کشورهای شوروی، آمریکا و انگلیس در ٢ بهمن سال ١٩٤٦ تأسیس جمهوری کُردستان را اعلام کردند.
بستر رقابتی جنگ دوم جهانی و شرایط استراتژیکی ایران برای کمک رسانی به جبههی متفقین، شرایط متغیر ناملموس ایران توسط شوروی از شمال و انگلیس در جنوب را فراهم نمود. اینگونه کُردستان به عنوان حایل میان مناطق تصرف شده قرار گرفت. در این شرایط مسئولان ژ.ک فعالیتهای خود را گسترش داده و با کُردهای ترکیه و عراق قرار دادی امضاء کردند که به پیمان \"سهمرز\" مشهور شد و هدف خود را استقلال کُردستان و اتحاد تمام کُردها اعلام داشتند.
در سال ١٩٤١ یک ماه پس از اشغال ایران، دو افسر انگلیسی و آمریکایی در مهاباد با قاضی محمد دیدار کردند و قاضی محمد در این نشست طرح \"اتحاد کُردستان\" را برای آنها تشریح کرد. در این نشست افسر انگلیسی تمایل چندانی نداشت. سپس قاضی محمد با روسها وارد مذاکره شد و همراه بزرگان وقت به باکو سفر کرد. در سفر دوم هیأت کُردستانی به باکو، سران شوروی عدم رضایت خود را از نام ژ.ک ابراز داشتند که عبدالرحمن شرفکندی (ماموستا ههژار) در مورد این تغییر اسم چنین می گوید\"قاضی محمد و همراهانش پس از برگشت از باکو اعلام داشتند که روسها از اسم ژ.ک راضی نیستند، زیرا حزب برای آزادی همهی کُردستان تلاش میکند و این امر ترکیه و انگلستان را عصبانی میکند، باید اسم حزب را دمکرات کُردستان بذاریم و خواستار خودمختاری در چهارچوب ایران باشیم.\" در واقع انگلیس با ژ.ک و اهداف آن مخالف بود. انگلیسیها جنبش کُردها را جنبشی واپسگرا میدانستند که قادر به کنترل آن نبودند. هدف آنها حفظ نظم داخل ایران بود که سعی داشتند روابطشان را با کُردها حفظ کنند. انگلیسیها انگیزهی استراتژیکی نسبت به انتقال ایران داشتند که پس از جنگ دوم جهانی خاتمه مییافت.
حمایت شوروی از تأسیس جمهوریهای کُردستان و آذربایجان، خارج نکردن نیروهایش از مناطق اشغالی و ممانعت از اعزام نیروهای دولت ایران برای ورود به سرزمینهای تحت نفوذ شوروی و تلاش برای کسب امتیاز نفت شمال، باعث نگرانی عمیق انگلیس و آمریکا شد.
روزنامهی واشنگتنپُست آن وقت نوشت: \"در اروپای شرقی با شوروی کنار بیاید ولی مسألهی ایران چیز دیگری است، برای اینکه ایران با اهمیتترین راه خشکی ارتباطات امپراطوری انگلیس میباشد. بعلاوه یکی از سرشارترین مناطق نفتخیز جهان و محل رقابت بینالمللی نفت است.\" امتیاز نفت جنوب ایران از آخرین سنگرهای استعمار انگلیس در خاورمیانه بود، از هر ترفندی برای حفظ آن، خودداری نمیکرد. اما حفظ این امتیاز با وجود شوروی که در جنگ آلمان را شکست داده بود و با شعار حمایت از پرولتاریا و زحمتکشان به مبارزه با استعمار برخاسته بود، کار سادهای نبود.
سیاستهای حکیمی نخست وزیر وقت ایران نتوانست باعث خروج نیروهای شوروی از شمال کشور گردد، لذا استعفا داد و قوامالسلطنه به نخستوزیری رسید. قوام در ابتدا با سران جمهوریهای کردستان و آذربایجان وارد مذاکره شد و حاضر بود پارهای از خواسته های آنها را برآورده کند. اما به دلیل مخالفت انگلیس و آمریکا، از مواضع خود عقب نشینی کرد. چون آمریکا و انگلیس بر آن باور بودن فضای حاکم بر جنبشهای آن زمان، نگرش مارکسیستی است و دادن هرگونه امتیاز به این جنبشها عامل نفوذ بیشتر کمونیسم در منطقه است. دولت ایران با حمایت انگلیس و آمریکا در ٢٦ اسفند سال ١٣٢٤ هـ.ش نسبت به حضور غیرقانونی روسها در خاک ایران به سازمان ملل شکایت کرد و این گونه موجبات جنگ تبلیغاتی غرب بر علیه شوروی فراهم گردید. به گونهای که مجلهی اکونومیست چاپ لندن در شماره دوم فروردین سال ١٣٢٥ هـ.ش نوشت: \"چنانچه شورای امنیت سازمان ملل موفق به تغییر سیاست روسیه در ایران نشود لازم است جنوب آن کشور را آمریکا یا انگلیس یا هردو آنجا را اشغال نموده و قصد خود را تخلیهی کامل نیروهای شوروی اعلام دارند.\" و تریگولی دبیرکل وقت سازمان ملل از شوروی خواست نیروهای خود را هر چه سریعتر از ایران خارج نماید. دیگر موقعیت و سرنوشت سیاسی جمهوری کُردستان به چگونگی روابط دولت شوروی با دولت ایران و تعدیل قوای بینالملل گره خورده بود.
مذاکرات قوام با استالین و فشارهای بینالمللی باعث خروج نیروهای شوروی شد. استالین در نامهای که به جعفر پیشهوری به تاریخ ١٨/٢/١٣٢٥ نوشت؛ یکی از دلایل مهم خروج نیروهای شوروی را از ایران چنین بیان میکند: \"ما نمیتوانستیم بیشتر در ایران بمانیم. به این خاطر که اصل سیاست آزادی خواهانه ما در آسیا و اروپا خدشهدار میشد. آمریکاییها و انگلیسیها گفتند اگر ارتش شوروی میتواند درایران بماند، چرا نیروهای ارتش انگلیس نتوانند در مصر، اندونزی و ارتش آمریکا در چین، ایسلند و دانمارک بمانند.\" پس از خروج نیروهای شوروی، شاه در ٢١ آذر سال ١٣٢٥ هـ.ش دستور حرکت ارتش به سوی کُردستان و آذربایجان را داد. و در روز اول اسفند همان سال، ارتش بدون خونریزی وارد مهاباد شد. علیرغم مذاکرات با سرلشکر همایونی، قاضی محمد و دیگر رهبران جمهوری کُردستان در میدان چوارچرا، همان جایی که تشکیل جمهوری کُردستان را اعلام کردند، به دار آویخته شدند.
·عوامل ضعف و سقوط جمهوری کُردستان
·عوامل داخلی:
·ضعف حزب دمکرات در ایجاد ارتباط با تودههای مردم و محدود ماندن جنبش
·ساختار ایلاتی منطقه و تضاد درونی
·استبداد هیأت حاکمهی ایران
·عوامل خارجی:
·انگلیس و جمهوری کُردستان
·شوروی و جمهوری کُردستان
·عوامل داخلی ناکامی جمهوری کُردستان
یکی دیگر از ضعفهای حزب آن است که نتوانست در بین تودهی محروم روستاییان و کشاورزان که اکثریت جمعیت آن روز کُردستان را تشکیل میداند، نفوذ قابل توجهی داشته باشند، عبدالله پشدری، نقص عمدهی حزب دمکرات را اینگونه بیان میدارد: \"حزب دمکرات به اندازه کافی میان طبقات کشاورز و کارگر فعالیت نداشت و برای سازماندهی آنان و کشاندنشان به میدان مبارزه انقلابی اقدامی انجام نداده بود.\"
از دیگر ضعفهای حزب دمکرات میتوان به عدم توانائی در همگام سازی ساکنان مناطق کُردنشین برای پیوستن به صفوف مبارزه یاد کرد. به عنوان نمونه مجتبی برزویی مینویسد: \"مهمترین چهرهی مخالف و یا دست کم بیتفاوت نسبت به جمهوری کُردستان در میان روحانیون، آیتالله شیخ محمد مردوخ بود که در تاریخ ٢٦ دی ماه سال ١٣٢٦ با روزنامهی اطلاعات مصاحبهای داشته و در پاسخ به سؤال مردم کُردستان دربارهی وقایع گذشته چه نظری داشتند؟ گفت: \"جمهوری کردستان تنها در مهاباد انعکاس داشت و در سایر مناطق کُردستان کسی به ندای آنها جواب مثبت نداد، ایشان علت این امر را پابند بودن مردم کُرد به آیه \"اطیعوالله واطیعوالرسول و اولیالامر منکم\" ذکر کرد و گفت: هر چند اوضاع اقتصادی و فرهنگی کُردستان رضایت بخش نیست ولی ما به دولت ایران وفا داریم.\" شاید بتوان دلیل بیان چنین سخنانی را در شرایط میلیتاریسمی آن زمان و کوتاه بودن عمر جمهوری کُردستان، دانست.
کُردستان از دیر باز محل سکونت ایلات بزرگی همچون جلالیها، شکاکها، هرکیها، روندها (راوندیها)، زرزا، اتحادیهی بلباسیها (مامش، منگور و پیران)، فیضالله بیگی، گلباخی، کلهر، جاف و... بوده است. دولتهای انگلستان و روسیه به تناوب در بین آنها نفوذ داشته و هر بار بنا به مصلحت از یکی یا چند ایل حمایت کرده و بعد از رسیدن به هدف، آنان را تنها گذاشتهاند. در جنگ جهانی اول، کُردها به هدایت نیروی عثمانی، شکستهای سنگینی را به نیروهای روسیه تحمیل کردند. چون عشایر همیشه مخالف یک نظام سیاسی تمرکزگرا بودند و آن را تهدیدی برای آزادی عمل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود میدانستند، تمایل چندانی به داشتن حکومتی تمرکزگرا نداشتند. علت دیگر عدم همکاری عشایر کُرد با جمهوری کُردستان، اتحاد جمهوری با شوروی کمونیست بود. در حالی که عشایر با همان باورهای سنتی خود میزیستند و تبلیغات ضد جمهوری کُردسان از طرف روحانیونی همچون ملاخلیل رهبر سابق منگورها، ملاصدیق پیشنماز مسجد عباس آقای مهاباد، ملامحمد در یکی و شیخعبدالرحیم باجهوند هم بی تأثیر نبود.
٣. استبتداد هیت حاکمه ایران: ایرانیان در تحکیم و تثبیت نظامیها و فرهنگ استبدادی بیشترین تأثیر را دارند. جیمز موریه میگوید: \"ایرانیان شاهان خود را مقدسمیدانند و او را سایهی خدا در زمین میانگارند. ایرانیان تقریباً تا حد الهی شاه خود را ستایش میکنند.\" این ابتلای دیرینه در چهرهی یک فرهنگ عمومی سیاسی خود را باز تولید کرده است. به گونهای که در آن نظامهای سیاسی چهارچوبی که تصمیمات دولت به حدود آن محدود و قابل پیشبینی باشد، وجود نداشت. چون همهی حقوق در انحصار دولت بود و مردم حقی نداشتند و وظیفهای در برابر دولت برای خود قائل نبودند. بدین سان روابط استبداد و استبداد زدگی، روایت همیشه تاریخ ایرانیان شد.
١. سیاست انگلیس در قبال جمهوری کُردستان: انگلیس با جمهوری کُردستان موافق نبود، چون شاهد نفوذ رقیب ایدئولوژیکیش (شوروی کمونیست) بود به همین دلیل نه تنها کمکی به جمهوری نکرد بلکه در تضعیب آن نیز کوشید. وقتی که هیأت کُردستانی برای نخستین بار به باکو سفر کرد، دولت انگلیس به شوروی اعتراض کرد. همچنین در زمان تسخیر ایران، نیروهای انگلیسی در جنوب و غرب ایران مستقر بود. به دلیل حضور انگلیسها، ایلات و عشایر کُرد نواحی کرمانشاه و سنندج تحت نفوذ آنها قرار گرفتند و آن دسته از سران عشایر که در زمان رضاشاه در تبعید و یا زندانی بودند، آزاد شدند. از جمله محمدرشید خان بانه، محمدرضاخان مریوانی، محمودخان دزلی و محمودخان کانی سانانی، شهرهای سقز، بانه و مریوان را تصرف کردند و آمادهی حمله به سنندج بودند. آنها در نظر داشتند حکومتی مستقل برای کُردها تشکیل دهند، اما با دخالت انگلیسیها ورق برگشت. قرار شد محمدرشید خان از سوی دولت به سمت فرماندار بانه منصوب گردد و نیروهای مسلحش را همچنان نگه دارد. و خانهای مریوان و دزلی متعهد شدند با حکومت مرکزی همکاری کنند. اینگونه بود که خانهای مذکور نیروهایشان را از نیروهای نظامی جمهوری کُردستان جدا کردند. دلیل مهم این سیاست انگلیس در قبال جمهوری کُردستان را میتوان به هدف بزرگش که تضعیف نمودن شوروی کمونیست بود، برگردانید.
٢. سیاست شوروی در قبال جمهوری کُردستان: روسها بر اساس تعهد قلبی به ماده ١٤ وصیتنامهی پطرکبیر که وصیت کرده به روسها، هر طور که توانستید به آبهای خلیجفارس دسترسی پیدا کنید. پس در هر شرایطی زمانی که توانستند در راستای عمل کردن به وصیتنامه پطرکبیر گام برداشتهاند به ویژه در ایام جنگ دوم جهانی، همراه با انگلیس و به عنوان جلوگیری از دسترسی آلمانها به نفت ایران، کشور ایران را تسخیر کردند.
شوروی برای ترویج ایدئولوژی کمونیست و در راستای اهداف آزادی خواهانهاش در سال ١٣٢٠ تعدادی از سران کُرد را به شوروی دعوت کرد. هیأت مذکور همراه با ژنرال آتاکشیوف به باکو رفتند و از پیشرفتهای صنعتی، کشاورزی، فرهنگی و... دیدن کردند. و چندین مذاکره با سران جمهوری آذربایجان شوروی داشتند. در این سفر میرجعفر باقراف رئیس جمهوری آذربایجان خطاب به هیأت کٌردستانی گفت: \"ما شما را دوست داریم و برای تعالی و ترقی مردم کُرد در تلاشیم و شما هر کاری داشته باشید، به ما مراجعه کنید.\"
در سفر دوم هیأت کُردستانی به باکو، باقراف چنین گفت: تا روزی که جمهوری سوسیالیستی شوروی هست، خودمختاری و آزادی مردم برقرار است. در این سفر – رئیس جمهوری آذربایجان - متعهد شد که: ١) اسلحه و مهمات و کالاهای مصرفی به کُردستان بفرستد. ٢) دادن یک دستگاه ماشین چاپ ٣) آموزش نظامی دادن به تعدادی از جوانان کُردستانی.
مسکو تا پیش از علنی ساختن توقعات خود از ایران و طرح مسئله امتیاز نفت شمال، عملاً در راستای تجزیهی آذربایجان و کُردستان حرکت میکرد. اما پس از مخالفت شدید افکار بینالمللی با اهداف روسها در ایران و با ایجاد فضای سیاسی مناسب از سوی قومالسلطنه برای واگذاری امتیاز نفت شمال، سران شوروی بلافاصله تغییر استراتژیک داده و به سران جمهوری کُردستان و آذربایجان توصیه کردند به قبول نوعی خودمختاری معتدل اداری در چهارچوب ایران رضایت دهند.
در پایان میتوان گفت که جمهوری کُردستان برای هر یک از ابر قدرتها (انگلیس و شوروی) همچون سربازی در صفحهی بازی شطرنج، توانست در دل دشمن نفوذ کرده و تبدیل به وزیر گردد. به این معنی که انگلیس و شوروی به منافع خود رسیدند و کُردها تنها بازندهی این شطرنج سیاسی شدند.
عوامل خارجی ناکامی جمهوری کُردستان
٢.ساختار ایلاتی منطقه و تضاد درونی
١.ضعف حزب دمکرات در ایجاد ارتباط با تودههای مردم و محدود ماندن جنبش؛
قاضی محمد در آبانماه سال ١٣٢٤ هـ.ش مقدمات نشست سران کُرد را برای بررسی اوضاع آذربایجان و اتخاذ تصمیم درباره آیندهی کُردسان را فراهم نمود، تعدادی از سران عشایر در آن شرکت نکردند. روزنامهی باختر در این مورد چنین نوشته است: \"ملا خلیل، شیخ قبیلهی منگور و قرنی آغا مامش در کمسیون متشکل از سران کُردها در مهاباد شرکت نکردند و قرنی آغا علنا اعلام کرد؛ علاقهای به استقلال کُردستان ندارد و به وطن خود علاقهمند است.\" گرایش حزب دمکرات به شوروی و حمایت از منافع آن دولت در ایران باعث شد که علما و ملاکین زمیندار از حزب حمایت نکرده و بر علیه آن اقدام به تبلیغ نمایند. بعضی از علما از آن بیم داشتند که برنامه حزب سبب رواج کمونیسم در کُردستان شود و ملاکین از اصلاحات ارضی و غصب زمینهایشان به سبک زمینهای اشتراکی شوروی، نگران گسترش قدرت حزب دمکرات بودند.
منابع:
١ـ کتاب تاریخ معاصر کُرد نوشته دیوید مک داول ترجمه ابراهیم یونسی.
٢ـ کتاب اوضاع سیاسی کردستان اثر مجتبی برزویی - صفحههای ٣٧٢ - ٧٦ – ١١٣ – ٣٧٨ .
٣ـ کتاب قاضی محمد اثر حمیدرضا جلالیپور.
٤ـ کتاب تاریخ جنبشهای آزادی بخش مردم کُرد اثر علاءالدین سجادی ترجمه احمد محمدی.
٥ـ کتاب یادداشتهکانم اثر عبدالله پشدری.
٦ـ کتاب چیشتی مجیور اثر عبدالرحمن شرفکندی، گردآوری محمد ماجد مردوخ روحانی.
٧ـ روزنامهی باختر شماره 671 به تاریخ 17/8/1324.
٨ـ فصلنامه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی \"رافه\" شمارهی دوم سال ١٣٨١ – مطلب استالین، بحران انقلاب و فروپاشی جمهوری آذربایجان نوشته امیر حسنپور.
انتشار این مقاله لزوماً به معنای تأیید محتوای نوشتار از سوی آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.