د.شرفکندی رهبری نئوکاریزما
20:28 - 15 شهریور 1394
Unknown Author
کیهان یوسفی
٢٦ شهریور ١٣٧١ رستوران میکونوس ایستگاه آخر رهبری شد که فقدان وجودش تاکنون نیز بر پیکرهی جنبش ملی دمکراتیک کُردها و جنبش دموکراسیخواهی ایرانیها مشهود است.
به جرات میتوان گفت که در آن سالها دمکرات و شرفکندی آخرین سنگر مقاومتی بودند که چالشی جدی برای رژیم به شمار میآمدند.
تروریسم دولتی رژیم که پنداشته بود ترور قاسملو تیر خلاصی بر پیکر دمکرات و جنبش کُردهاست با وجود شرفکندی ناکام مانده بود.
سئوالی که میتوان بعد از گذشت 23 سال از ترور دکتر شرفکندی و یارانش بازهم مطرح نمود چرایی ترور او توسط رژیم است؟
سالهای بعد از شهادت او به ما میگویند که حزب دمکرات پس از شهادتش از مراکز نظامی خویش در کوهستانهای قندیل عقبنشینی کرد و روندی فرسایشی را در پیش گرفت. و شاید این مصداق این جمله باشد که این کاریزماست که میتواند جهان را به جلو هدایت کند.
درباره رهبری و مدلهای رهبری دیدگاهها و تعاریف گوناگونی وجود دارد و ما در اینجا برای دستیابی به پاسخ سئوال خویش سراغ دیدگاه " رهبری تحولی" برنارد باس (Bernard Bass. transformational leadership) میرویم. بنابه نظریه باس دکتر شرفکندی را میتوان رهبری نئوکاریزما در حزب دمکرات دانست.
رهبران کاریزماتیک اغلب در شرایط و وضعیتهای منحصر به فرد ظهور میکنند و فرهمندی یک رهبر ویژگی فردی است که حاصل جایگاه فرد در سازمان نیست بلکه ویژگی خاص است که از رفتارهای او منتج میشود.
رهبر نئوکاریزما یا تحولآفرین کیست؟ باس رهبری تحول آفرین را فرایند ایجاد تعهد به اهداف سازمانی و توانمند ساختن پیروان جهت به تحقق رساندن آن اهداف میداند.
د.شرفکندی دبیرکلی و رهبری حزب دمکرات را در بحرانیترین شرایط ممکن بر عهده گرفت. ترور و شهادت رهبر کاریزمایی حزب، دکتر قاسملو، پایان یافتن جنگ ایران و عراق و جدایی و انشعاب بیش از ٨٠٠نفر از کادرها و پیشمرگان حزب. شرفکندی توانست حزب را در آن شرایط بحرانی هدایت و وارد فاز جدیدی از مبارزه نماید، یعنی گامها به پیش بود نه به پس.
شرفکندی مصداق یک رهبر تحولآفرین بود و بنا به سخنان دوستان و پیروانش او الهام دهنده و روحیه دهنده آنها بود.
باس معتقد است که رهبر نئوکاریزما کسی است که پیروان را توانمد میسازد و به آنها انگیزه میدهد و افراد را تشویق میکند تا به جای تعقیب منافع شخصی از اهداف دستهجمعی پیروی کنند.
رهبران تحولآفرین در زمان بحران و تغییر چشماندازی را جهت ایدهها و امکان جدید ترسیم میکنند و اغلب جهات راهبردی جدید را خلق میکنند.
شرفکندی در توانمندسازی و انگیزانندن پیروان و ایجاد یک نظم سخت سازمانی در حزب دمکرات هنوز هم زبانزد و الگویی بیمانند در بین یارانش میباشد. شرفکندی درباره امورات سازمانی و برقراری نظم و دیسپلین جدی و سختگیر بود و او در تلاش برای ایجاد دروازههای جدید و گسترش همکاری و همبستگی در بین نیروهای اپوزیسیون رژیم بود.
کاریزما فریاد دردهای جامعه است. ٢٣سال از شهادت او میگذرد. جنبش کُردهای ایران هنوز در تحقق خواستهای خویش به موفقیتی کامل نرسیده است. وزن این جنبش در معادلات منطقهیی قابل قیاس با آن دوران نیست.
خیلیها بر این باورند که گره کور کنونی مبارزات کُردها فقدان یک رهبر کاریزماست و عدهیی نیز بر این باورند که دوران کاریزما به پایان رسیده است، ولی بدون شک در باتلاقی به نام خاورمیانه این کاریزماست که میتواند نقشآفرینی کند.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
٢٦ شهریور ١٣٧١ رستوران میکونوس ایستگاه آخر رهبری شد که فقدان وجودش تاکنون نیز بر پیکرهی جنبش ملی دمکراتیک کُردها و جنبش دموکراسیخواهی ایرانیها مشهود است.
به جرات میتوان گفت که در آن سالها دمکرات و شرفکندی آخرین سنگر مقاومتی بودند که چالشی جدی برای رژیم به شمار میآمدند.
تروریسم دولتی رژیم که پنداشته بود ترور قاسملو تیر خلاصی بر پیکر دمکرات و جنبش کُردهاست با وجود شرفکندی ناکام مانده بود.
سئوالی که میتوان بعد از گذشت 23 سال از ترور دکتر شرفکندی و یارانش بازهم مطرح نمود چرایی ترور او توسط رژیم است؟
سالهای بعد از شهادت او به ما میگویند که حزب دمکرات پس از شهادتش از مراکز نظامی خویش در کوهستانهای قندیل عقبنشینی کرد و روندی فرسایشی را در پیش گرفت. و شاید این مصداق این جمله باشد که این کاریزماست که میتواند جهان را به جلو هدایت کند.
درباره رهبری و مدلهای رهبری دیدگاهها و تعاریف گوناگونی وجود دارد و ما در اینجا برای دستیابی به پاسخ سئوال خویش سراغ دیدگاه " رهبری تحولی" برنارد باس (Bernard Bass. transformational leadership) میرویم. بنابه نظریه باس دکتر شرفکندی را میتوان رهبری نئوکاریزما در حزب دمکرات دانست.
رهبران کاریزماتیک اغلب در شرایط و وضعیتهای منحصر به فرد ظهور میکنند و فرهمندی یک رهبر ویژگی فردی است که حاصل جایگاه فرد در سازمان نیست بلکه ویژگی خاص است که از رفتارهای او منتج میشود.
رهبر نئوکاریزما یا تحولآفرین کیست؟ باس رهبری تحول آفرین را فرایند ایجاد تعهد به اهداف سازمانی و توانمند ساختن پیروان جهت به تحقق رساندن آن اهداف میداند.
د.شرفکندی دبیرکلی و رهبری حزب دمکرات را در بحرانیترین شرایط ممکن بر عهده گرفت. ترور و شهادت رهبر کاریزمایی حزب، دکتر قاسملو، پایان یافتن جنگ ایران و عراق و جدایی و انشعاب بیش از ٨٠٠نفر از کادرها و پیشمرگان حزب. شرفکندی توانست حزب را در آن شرایط بحرانی هدایت و وارد فاز جدیدی از مبارزه نماید، یعنی گامها به پیش بود نه به پس.
شرفکندی مصداق یک رهبر تحولآفرین بود و بنا به سخنان دوستان و پیروانش او الهام دهنده و روحیه دهنده آنها بود.
باس معتقد است که رهبر نئوکاریزما کسی است که پیروان را توانمد میسازد و به آنها انگیزه میدهد و افراد را تشویق میکند تا به جای تعقیب منافع شخصی از اهداف دستهجمعی پیروی کنند.
رهبران تحولآفرین در زمان بحران و تغییر چشماندازی را جهت ایدهها و امکان جدید ترسیم میکنند و اغلب جهات راهبردی جدید را خلق میکنند.
شرفکندی در توانمندسازی و انگیزانندن پیروان و ایجاد یک نظم سخت سازمانی در حزب دمکرات هنوز هم زبانزد و الگویی بیمانند در بین یارانش میباشد. شرفکندی درباره امورات سازمانی و برقراری نظم و دیسپلین جدی و سختگیر بود و او در تلاش برای ایجاد دروازههای جدید و گسترش همکاری و همبستگی در بین نیروهای اپوزیسیون رژیم بود.
کاریزما فریاد دردهای جامعه است. ٢٣سال از شهادت او میگذرد. جنبش کُردهای ایران هنوز در تحقق خواستهای خویش به موفقیتی کامل نرسیده است. وزن این جنبش در معادلات منطقهیی قابل قیاس با آن دوران نیست.
خیلیها بر این باورند که گره کور کنونی مبارزات کُردها فقدان یک رهبر کاریزماست و عدهیی نیز بر این باورند که دوران کاریزما به پایان رسیده است، ولی بدون شک در باتلاقی به نام خاورمیانه این کاریزماست که میتواند نقشآفرینی کند.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.