خطاب به امام جمعه شهرستان مریوان
19:56 - 19 آذر 1396
Unknown Author
رضا شریفی بوکانی
خطاب به امام جمعه شهرستان مریوان. اینجانب رضا شریفی بوکانی؛ فعال سیاسی کُرد این یادداشت را برای شما می نویسم تا گوشه چشمی به دو جوان محکوم به اعدام داشته باشید.
آقای ماموستا شیرزادی امام جمعه شهر مریوان! حدود ۹سال است که لقمان مرادی و زانیار مرادی که هر دو ساکن شهر مریوان بوده، به علت قتل پسر شما محکوم به اعدام و همراهان ایشان توسط مامورین امنیتی بازداشت شدند. جنابعالی حدود ۹ سال است که صدای این دوستان را نشنیده اید. چون اتهام آن ها مساله امنیتی-سیاسی است و دست همه را کوتاه کرده اند.
هم چنان در برزخ، میان زندگی و مرگ ایستاده اند. قبل از قتل فرزند شما هر دوی آنان فارغ از سیاست در شهر مریوان مشغول کسب و کار خویش بودند و زندگی روزمره خودشان را در کنار خانواده هایشان سپری می کردند و مثل دیگر جوانان کُرد زندگی در محرومیت ها و کمبودهای کردستان را به امید روزهای بهتری می گذراندند. تا اینکه چندی پس از قتل فرزند شما زندگی آنها همراه با این اتفاق، با آسیب های فراوانی روبرو شد. حال بنده نزدیک به چهار سال در کنار خنده ها و تلخی های آنان زندگی کردم. هر از گاهی در سالن بند یا هواخوری زندان به خودم می گفتم آنها چرا در زندانند؟ آیا ممکن است که این دوستان مرتکب چنین قتلی شده باشند؟ باور کردن این موضوع برایم خیلی سخت بود چون در صداقت و راستگویی آنان شکی نبود.
آقای شیرزادی! من به عنوان کسی که خود را دوستدار جوانها و خادم مردمان کُرد می دانم، بارها و بارها شاهد صحبت های زانیار و لقمان مرادی بوده ام که از بیگناهی خود صحبت می کردند که از روی اجبار وادار به اعترافات دروغین و کذب شده اند و چه ها و چه ها بر سرشان آورده اند. شاید که از همان روزهای نخست که پدر زانیاز از اعضای مخالف نظام در یکی از احزاب کردستان نبود و این مساله مطرح نمی شد، همچنان نمی دانستند که چرا در زندانند؟
وقتی که پیش بازجوهای وزارت اطلاعات این مساله مطرح شد، که به واقع پدر زانیار که در آن تاریخ در اقلیم کردستان عراق بود اگر خودش را معرفی می کرد بی شک آنها را آزاد می کردند اما زانیار و لقمان خیلی مواقع این سوال برایشان مطرح می شد که وارد چه بازی سیاسی شده اند اما کس نداند این بازی تا کجا پیش می رود؟ جناب ماموستا شیرزادی! امام جمعه شهر مریوان حقیقت هرگز زیر زمین پنهان نمی شود و یک روز روشن خواهد شد که مرتکب گناهی نشده اند، برای آنچه که ما حق خود می دانیم و تلاش می کینم واقع بینانه فکر کنیم و بی شک جنابعالی نیز می دانید که آیا با لطایف الحیل در اتاق های بازجویی و تهدیدات و روزهای های سخت بازداشت در سلول های انفرادی حقیقت به درستی بیرون می آید؟ مردمان کُرد در طول سالهای سال، کم سختی٬ ظلمت٬ کشتار٬ ریختن خون انسان های بی گناه٬ خشونت و... دیده اند که اعدام را هم بر آنها بیافزاییم؟ به نظر شما اعدام دردی از کردستان و مردم کرد درمان می کند؟ و مساله را حل می کند؟ جنابعالی حدود هشت سال پیش در دادگاه انقلاب تهران در شعبه ۱۵ به ریاست قاضی صلواتی حضور داشتید، زانیار و لقمان چرا سکوت کردند؟ و به چه دلیلی اعتراف به زور گرفته شده را قبول کردند؟ بارها و بارها می خواستند در جریان بازپرسی در دادگاه بدوی با بیان فشارهای مختلف و واقعیات پرونده در واقع سعی بر رد اعترافات خود داشته اند باشند، علی رغم اینکه زیر فشار روزهای بازداشت بوده اند، که مبادا آنها را به همان نقطه ابتدایی برگردانند.
از همه آنچه که بر ما گذشته بگذریم! و تنها خارج شدن پرونده از سیاسی کاری ها و اعاده دادرسی و تشکیل یک دادگاه عادلانه و طی یک روند صالح قضایی که حداقل صدا و اظهارات آنها را شنیده شوند و مورد توجه قرار گیرند را به انجام برسانیم. آقای شیرزادی! ۲۶ ماه این دو جوان روزهای عمرشان را در سلول های تنگ و تاریک انفرادی و بازداشتگاه های امنیتی در زیر فشارهای فراوان، تنها به دلیل وابستگی خانوادگی به پدر زانیار کاک اقبال مرادی گذرانده اند. جناب عالی به عنوان یک روحانی اهل سنت که داعیه دین داری و دیانت را دارید ۹ سال است آنها را از خانواده و شادی هایشان محروم کردید اما مردمان شهر مریوان که مردمانی سخت کوش، شجاع و صلح طلب هستند از حقوق این دو جوان دفاع می کنند و شما هم صدای مظلوم و مدافع حقیقت باشید. هزاران نفر از مردم شهر مریوان پشت سر شما می ایستند و نماز می خوانند.
برای مردم قابل باور نیست که یک روحانی کُرد که به اسم کُرد بودن افتخار دارد می خواهد دو جوان بی گناه که به خاطر یک سناریو و یک بازی سیاسی خطرناک در زندان هستند، اعدام شوند. آیا در مساله حق حیات لقمان و زانیار خواهان کوتاهی کردن در پرونده قضایی آنها هستید؟ بعید میدانم که چنین تفکراتی داشته باشید. لقمان و زانیار روزهای سختی را سپری می کنند. ترس مرگ، کابوس ها، ناراحتی روحی و روانی همه اینها مشکلاتی هستند که در زندان با آن مواجه شده اند هرچند که این دو به جوانی خودشان فکر می کنند که چه ها بر سر آنان آمد و تنها امیدشان را به یک دادگاه عادلانه بسته اند که بلکه با یک جواب منصفانه روبه رو شوند . امید است که جنابعالی، آقای شیرزادی شاهدِ عادلی بر اعترافات آنها باشید و مورد قبول شما هم واقع بگیرد تا در این راستا کمکی کرده باشید. مادر زانیار در اقلیم کردستان عراق، در دیار غربت شب ها و روزها را با غم و غصه می گذراند و هر لحظه منتطر شنیدن خبری است که حکم اعدام فرزندش را لغو کرده اند و فرزندش را در آغوش خود بگیرد.
با مهر رضا شریفی بوکانی
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
خطاب به امام جمعه شهرستان مریوان. اینجانب رضا شریفی بوکانی؛ فعال سیاسی کُرد این یادداشت را برای شما می نویسم تا گوشه چشمی به دو جوان محکوم به اعدام داشته باشید.
آقای ماموستا شیرزادی امام جمعه شهر مریوان! حدود ۹سال است که لقمان مرادی و زانیار مرادی که هر دو ساکن شهر مریوان بوده، به علت قتل پسر شما محکوم به اعدام و همراهان ایشان توسط مامورین امنیتی بازداشت شدند. جنابعالی حدود ۹ سال است که صدای این دوستان را نشنیده اید. چون اتهام آن ها مساله امنیتی-سیاسی است و دست همه را کوتاه کرده اند.
هم چنان در برزخ، میان زندگی و مرگ ایستاده اند. قبل از قتل فرزند شما هر دوی آنان فارغ از سیاست در شهر مریوان مشغول کسب و کار خویش بودند و زندگی روزمره خودشان را در کنار خانواده هایشان سپری می کردند و مثل دیگر جوانان کُرد زندگی در محرومیت ها و کمبودهای کردستان را به امید روزهای بهتری می گذراندند. تا اینکه چندی پس از قتل فرزند شما زندگی آنها همراه با این اتفاق، با آسیب های فراوانی روبرو شد. حال بنده نزدیک به چهار سال در کنار خنده ها و تلخی های آنان زندگی کردم. هر از گاهی در سالن بند یا هواخوری زندان به خودم می گفتم آنها چرا در زندانند؟ آیا ممکن است که این دوستان مرتکب چنین قتلی شده باشند؟ باور کردن این موضوع برایم خیلی سخت بود چون در صداقت و راستگویی آنان شکی نبود.
آقای شیرزادی! من به عنوان کسی که خود را دوستدار جوانها و خادم مردمان کُرد می دانم، بارها و بارها شاهد صحبت های زانیار و لقمان مرادی بوده ام که از بیگناهی خود صحبت می کردند که از روی اجبار وادار به اعترافات دروغین و کذب شده اند و چه ها و چه ها بر سرشان آورده اند. شاید که از همان روزهای نخست که پدر زانیاز از اعضای مخالف نظام در یکی از احزاب کردستان نبود و این مساله مطرح نمی شد، همچنان نمی دانستند که چرا در زندانند؟
وقتی که پیش بازجوهای وزارت اطلاعات این مساله مطرح شد، که به واقع پدر زانیار که در آن تاریخ در اقلیم کردستان عراق بود اگر خودش را معرفی می کرد بی شک آنها را آزاد می کردند اما زانیار و لقمان خیلی مواقع این سوال برایشان مطرح می شد که وارد چه بازی سیاسی شده اند اما کس نداند این بازی تا کجا پیش می رود؟ جناب ماموستا شیرزادی! امام جمعه شهر مریوان حقیقت هرگز زیر زمین پنهان نمی شود و یک روز روشن خواهد شد که مرتکب گناهی نشده اند، برای آنچه که ما حق خود می دانیم و تلاش می کینم واقع بینانه فکر کنیم و بی شک جنابعالی نیز می دانید که آیا با لطایف الحیل در اتاق های بازجویی و تهدیدات و روزهای های سخت بازداشت در سلول های انفرادی حقیقت به درستی بیرون می آید؟ مردمان کُرد در طول سالهای سال، کم سختی٬ ظلمت٬ کشتار٬ ریختن خون انسان های بی گناه٬ خشونت و... دیده اند که اعدام را هم بر آنها بیافزاییم؟ به نظر شما اعدام دردی از کردستان و مردم کرد درمان می کند؟ و مساله را حل می کند؟ جنابعالی حدود هشت سال پیش در دادگاه انقلاب تهران در شعبه ۱۵ به ریاست قاضی صلواتی حضور داشتید، زانیار و لقمان چرا سکوت کردند؟ و به چه دلیلی اعتراف به زور گرفته شده را قبول کردند؟ بارها و بارها می خواستند در جریان بازپرسی در دادگاه بدوی با بیان فشارهای مختلف و واقعیات پرونده در واقع سعی بر رد اعترافات خود داشته اند باشند، علی رغم اینکه زیر فشار روزهای بازداشت بوده اند، که مبادا آنها را به همان نقطه ابتدایی برگردانند.
از همه آنچه که بر ما گذشته بگذریم! و تنها خارج شدن پرونده از سیاسی کاری ها و اعاده دادرسی و تشکیل یک دادگاه عادلانه و طی یک روند صالح قضایی که حداقل صدا و اظهارات آنها را شنیده شوند و مورد توجه قرار گیرند را به انجام برسانیم. آقای شیرزادی! ۲۶ ماه این دو جوان روزهای عمرشان را در سلول های تنگ و تاریک انفرادی و بازداشتگاه های امنیتی در زیر فشارهای فراوان، تنها به دلیل وابستگی خانوادگی به پدر زانیار کاک اقبال مرادی گذرانده اند. جناب عالی به عنوان یک روحانی اهل سنت که داعیه دین داری و دیانت را دارید ۹ سال است آنها را از خانواده و شادی هایشان محروم کردید اما مردمان شهر مریوان که مردمانی سخت کوش، شجاع و صلح طلب هستند از حقوق این دو جوان دفاع می کنند و شما هم صدای مظلوم و مدافع حقیقت باشید. هزاران نفر از مردم شهر مریوان پشت سر شما می ایستند و نماز می خوانند.
برای مردم قابل باور نیست که یک روحانی کُرد که به اسم کُرد بودن افتخار دارد می خواهد دو جوان بی گناه که به خاطر یک سناریو و یک بازی سیاسی خطرناک در زندان هستند، اعدام شوند. آیا در مساله حق حیات لقمان و زانیار خواهان کوتاهی کردن در پرونده قضایی آنها هستید؟ بعید میدانم که چنین تفکراتی داشته باشید. لقمان و زانیار روزهای سختی را سپری می کنند. ترس مرگ، کابوس ها، ناراحتی روحی و روانی همه اینها مشکلاتی هستند که در زندان با آن مواجه شده اند هرچند که این دو به جوانی خودشان فکر می کنند که چه ها بر سر آنان آمد و تنها امیدشان را به یک دادگاه عادلانه بسته اند که بلکه با یک جواب منصفانه روبه رو شوند . امید است که جنابعالی، آقای شیرزادی شاهدِ عادلی بر اعترافات آنها باشید و مورد قبول شما هم واقع بگیرد تا در این راستا کمکی کرده باشید. مادر زانیار در اقلیم کردستان عراق، در دیار غربت شب ها و روزها را با غم و غصه می گذراند و هر لحظه منتطر شنیدن خبری است که حکم اعدام فرزندش را لغو کرده اند و فرزندش را در آغوش خود بگیرد.
با مهر رضا شریفی بوکانی
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.