خشونت علیه زنان؛ صورت مسالهای پاکنشدنی
13:32 - 31 خرداد 1394
Unknown Author
لیلا علی کرمی
\"خیلیها هنوز نمیخواهند بپذیرند که در جامعه ما خشونت وجود دارد و این پاک کردن صورت مساله است\". شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهوری، با اعلام این مطلب وضعیت خشونت علیه زنان در ایران را \"نگران کننده\" و \"جدی\" خواند.
خشونت علیه زنان امری است جهانی که در همه کشورها وجود دارد. در بیشتر کشورهای توسعه یافته این خشونت تا حد زیادی به واسطه فرهنگ سازی و وضع قوانین مناسب مهار شده است اما این امر به منزله از بین رفتن صد در صد خشونت نیست و هنوز هم در این کشورها خشونت علیه زنان به شکلهای مختلف جلوه میکند.
اما وضعیت در کشورهای توسعه نیافته و یا کمتر توسعه یافته به گونهای دیگر است. در این کشورها به ندرت در مبارزه با خشونت علیه زنان فرهنگ سازی شده و از طرفی وجود قوانین تبعیض آمیز خود وسیلهایشده است برای ترویج خشونت علیه زنان.
در این مقاله نگاهیبه ایران میاندازم جایی که زنان طیسالها مبارزه متمادی توانستهاند در عرصههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی حضور پیدا کرده و جایگاهی نه چندان مطمئن اما تاثیر گذار برای خود تثبیت کنند. کشوری که در آندرصد زنان تحصیل کرده و دانشگاهی بسیار بالا است.
ایران کشوری است با جمعیت جوان، قشری که فرهنگ گذشته را به تکنولوژی، پیشرفتهای علمی و مدرنتیته پیوند زده است و در ظاهر از مرزهای سنتیگذشته، خود را انسانیمدرن و روشنفکر میپندارد. اما همین انسان روشنفکر وقتیپا به عرصه خشونت علیه زن میگذارد همه چیز را؛ تاریخ ۲۵۰۰ ساله، فرهنگ، ادبیات، مدرنیته و دهها خصیصه دیگر که به آن میبالد را به فراموشی میسپارد و حتی بدتر از شیوه سنتیدر عرصه خشونت میتازد، خشونتی که حالا دیگر انواع و شکلهای فراوان دارد.
خشونتی که اگر در شکل سنتیخود، به خشونت فیزیکیخلاصه میشد، حالا دیگر از آن فراتر رفته و تمام جوانب زندگییک زن را در بر میگیرد، گویا خشونت نیز مدرن شده است.
خشونت کلامی، روانی،خشونت در محل کار، خشونت در منع سفر، خشونت جنسیو مدل های فراوان دیگر.
جالب است که این نوع خشونت محدود به مرزهای ایران نیست و مردانی که خشونت در وجودشان نهادینه شده و ابایی از اعمال آن ندارند، خشونت را همچون کالایی با ارزش، یادآور \"مردانگی\" و \"غیرتشان\"، در کولهبار خود گذاشته و با خود به سر تاسر دنیا حمل میکنند. موضوع مهمی که حکایت از این دارد که خشونتِ نهادینه جزئی از فرهنگ ما شده است.
آنچه به خشونت علیه زنان ایرانی مشروعیت میبخشد قوانینِ تبعیض آمیزی است که مردان را برتر از زنان میداند و بدون در نظر گرفتن زن به عنوان انسانی آزاد و مستقل، کنترل او را به دست انسانی دیگر، یعنی مرد، میدهد.
به عنوان نمونه، قانون گذرنامه به مرد ایرانی اجازه میدهد که هر وقت اراده کرد، زنش را ممنوع خروج کند. بنابراین وقتیقانون به مرد اجازه ممنوعیت خروج زنش از کشور را میدهد آن مرد خود را محق میداند و این اختیار قانونیبا فرهنگش گره میخورد و جزء لاینفکی از وجودش میشود که با خود در هر جا که باشد به همراه دارد.
این مرد وقتیدر چهارچوب ایران است راحت حق خود را اعمال میکند. چرا که او اراده میکند که زنش سفر نکند و اداره گذرنامه هم به طور قانونی این حق را برای او اجرا میکند. همین مرد را در یک کشور اروپایی تصور کنید. زن و مرد ایرانی که در خارج از ایران زندگیمیکنند و هنوز پاسپورت ایرانی دارند، در این حالت دیگر اداره گذرنامهای نیست تا همراه مرد شده و او را در این هدف کمک کند. پس خودش دست به کار میشود و به صورت فیزیکیپاسپورت زنش را از دسترس او خارج میکند، تا بدین وسیله ثابت کند که هنوز هم در کشوری که برابری حقوقی برای زن و مرد به رسمیت شناخته شده، باز هم اوست که در چهارچوب خانه ریاست میکند. درست است که در نهایت راههای قانونیبرای مقابله با این عمل \"غیر قانونی\" در خارج از ایران وجود دارد اما آنچه اهمیت دارد سفرِ فرهنگِ خشونتِ ناشی از قانون تبعیض آمیز با مردی است که خود را محقِ به کنترل زن میداند، بدون اینکه احترامی برای او قائل باشد و حقوق انسانیاش را به رسمیت بشناسد.
تمکین یا تجاوز؟
نمونه دیگری از خشونت مردانه، تجاوز در بستر زناشویی است. امری که در ایران جرم نیست اما در غرب جرم است و تنها یک تلفن کافیاست تا مرد متجاوز از خانه بیرون رانده شود. در این مرحله، زن نیازی به اثبات امری ندارد.
همین که حضور همسر یا پارتنر را بر نتابد کافیاست برای این که پلیس به مرد اخطار دهد که خانه را ترک کرده و به آن زن نزدیک نشود و بعد هم اگر ماجرای دادگاه پیش آید رضایتِ زن نقش اساسیدر اثبات یا عدم اثبات جرم دارد. رضایتیکه نهبه معنای سنتیبلکه بسیار دقیق سنجیده میشود تا مبادا حقیاز زنیکه خود مالک بدنش است، ضایع شود.
مولاوردی \"آموزش زیربنایی در دوران کودکی و مدرسه، گنجاندن موضوعاتی مانند تساهل و مدارا در متون درسی و تصویب مجازاتهای جدید در خشونت علیه زنان\" را از جمله راهکارهای کاهش خشونت در ایران اعلام کرده است. حسن قاضی زاده هاشمی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، نخستین راه کاهش خشونت را \"آموزش حرف زدن با هم\" میداند و معتقد به تمرین کردن آن از خانه تا مدرسه و جامعه است.
اینها اقداماتی اساسی و بنیادی است که شکی در مفید بودنشان نیست. اما نباید از نظر دور داشت که آموزش و گفتگو زمانی نتیجه میدهد که دو طرف حقوق مساوی داشته باشند.
وقتیفردی در اعمال خشونت از طرف قانون حمایت میشود چگونه میتوان توقع داشت که از اجرای حق قانونیخود چشمپوشی کند؟ بنا براین علاوه بر کارهای فرهنگی که باید از همان سالهای اولیه آموزش انجام شود، تغییر قوانین تبعیض آمیز گامی موثر برای از بین بردن خشونت علیه زنان است نه تنها در مرزهای جغرافیائی کشور، بلکه در دل و فکر آن دسته از مردان ایرانی که از اعمال خشونت علیه زن به هر شکل و در هر نقطه از این دنیای خاکی، ابایی ندارند.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
\"خیلیها هنوز نمیخواهند بپذیرند که در جامعه ما خشونت وجود دارد و این پاک کردن صورت مساله است\". شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهوری، با اعلام این مطلب وضعیت خشونت علیه زنان در ایران را \"نگران کننده\" و \"جدی\" خواند.
خشونت علیه زنان امری است جهانی که در همه کشورها وجود دارد. در بیشتر کشورهای توسعه یافته این خشونت تا حد زیادی به واسطه فرهنگ سازی و وضع قوانین مناسب مهار شده است اما این امر به منزله از بین رفتن صد در صد خشونت نیست و هنوز هم در این کشورها خشونت علیه زنان به شکلهای مختلف جلوه میکند.
اما وضعیت در کشورهای توسعه نیافته و یا کمتر توسعه یافته به گونهای دیگر است. در این کشورها به ندرت در مبارزه با خشونت علیه زنان فرهنگ سازی شده و از طرفی وجود قوانین تبعیض آمیز خود وسیلهایشده است برای ترویج خشونت علیه زنان.
در این مقاله نگاهیبه ایران میاندازم جایی که زنان طیسالها مبارزه متمادی توانستهاند در عرصههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی حضور پیدا کرده و جایگاهی نه چندان مطمئن اما تاثیر گذار برای خود تثبیت کنند. کشوری که در آندرصد زنان تحصیل کرده و دانشگاهی بسیار بالا است.
ایران کشوری است با جمعیت جوان، قشری که فرهنگ گذشته را به تکنولوژی، پیشرفتهای علمی و مدرنتیته پیوند زده است و در ظاهر از مرزهای سنتیگذشته، خود را انسانیمدرن و روشنفکر میپندارد. اما همین انسان روشنفکر وقتیپا به عرصه خشونت علیه زن میگذارد همه چیز را؛ تاریخ ۲۵۰۰ ساله، فرهنگ، ادبیات، مدرنیته و دهها خصیصه دیگر که به آن میبالد را به فراموشی میسپارد و حتی بدتر از شیوه سنتیدر عرصه خشونت میتازد، خشونتی که حالا دیگر انواع و شکلهای فراوان دارد.
خشونتی که اگر در شکل سنتیخود، به خشونت فیزیکیخلاصه میشد، حالا دیگر از آن فراتر رفته و تمام جوانب زندگییک زن را در بر میگیرد، گویا خشونت نیز مدرن شده است.
خشونت کلامی، روانی،خشونت در محل کار، خشونت در منع سفر، خشونت جنسیو مدل های فراوان دیگر.
جالب است که این نوع خشونت محدود به مرزهای ایران نیست و مردانی که خشونت در وجودشان نهادینه شده و ابایی از اعمال آن ندارند، خشونت را همچون کالایی با ارزش، یادآور \"مردانگی\" و \"غیرتشان\"، در کولهبار خود گذاشته و با خود به سر تاسر دنیا حمل میکنند. موضوع مهمی که حکایت از این دارد که خشونتِ نهادینه جزئی از فرهنگ ما شده است.
آنچه به خشونت علیه زنان ایرانی مشروعیت میبخشد قوانینِ تبعیض آمیزی است که مردان را برتر از زنان میداند و بدون در نظر گرفتن زن به عنوان انسانی آزاد و مستقل، کنترل او را به دست انسانی دیگر، یعنی مرد، میدهد.
به عنوان نمونه، قانون گذرنامه به مرد ایرانی اجازه میدهد که هر وقت اراده کرد، زنش را ممنوع خروج کند. بنابراین وقتیقانون به مرد اجازه ممنوعیت خروج زنش از کشور را میدهد آن مرد خود را محق میداند و این اختیار قانونیبا فرهنگش گره میخورد و جزء لاینفکی از وجودش میشود که با خود در هر جا که باشد به همراه دارد.
این مرد وقتیدر چهارچوب ایران است راحت حق خود را اعمال میکند. چرا که او اراده میکند که زنش سفر نکند و اداره گذرنامه هم به طور قانونی این حق را برای او اجرا میکند. همین مرد را در یک کشور اروپایی تصور کنید. زن و مرد ایرانی که در خارج از ایران زندگیمیکنند و هنوز پاسپورت ایرانی دارند، در این حالت دیگر اداره گذرنامهای نیست تا همراه مرد شده و او را در این هدف کمک کند. پس خودش دست به کار میشود و به صورت فیزیکیپاسپورت زنش را از دسترس او خارج میکند، تا بدین وسیله ثابت کند که هنوز هم در کشوری که برابری حقوقی برای زن و مرد به رسمیت شناخته شده، باز هم اوست که در چهارچوب خانه ریاست میکند. درست است که در نهایت راههای قانونیبرای مقابله با این عمل \"غیر قانونی\" در خارج از ایران وجود دارد اما آنچه اهمیت دارد سفرِ فرهنگِ خشونتِ ناشی از قانون تبعیض آمیز با مردی است که خود را محقِ به کنترل زن میداند، بدون اینکه احترامی برای او قائل باشد و حقوق انسانیاش را به رسمیت بشناسد.
تمکین یا تجاوز؟
نمونه دیگری از خشونت مردانه، تجاوز در بستر زناشویی است. امری که در ایران جرم نیست اما در غرب جرم است و تنها یک تلفن کافیاست تا مرد متجاوز از خانه بیرون رانده شود. در این مرحله، زن نیازی به اثبات امری ندارد.
همین که حضور همسر یا پارتنر را بر نتابد کافیاست برای این که پلیس به مرد اخطار دهد که خانه را ترک کرده و به آن زن نزدیک نشود و بعد هم اگر ماجرای دادگاه پیش آید رضایتِ زن نقش اساسیدر اثبات یا عدم اثبات جرم دارد. رضایتیکه نهبه معنای سنتیبلکه بسیار دقیق سنجیده میشود تا مبادا حقیاز زنیکه خود مالک بدنش است، ضایع شود.
مولاوردی \"آموزش زیربنایی در دوران کودکی و مدرسه، گنجاندن موضوعاتی مانند تساهل و مدارا در متون درسی و تصویب مجازاتهای جدید در خشونت علیه زنان\" را از جمله راهکارهای کاهش خشونت در ایران اعلام کرده است. حسن قاضی زاده هاشمی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، نخستین راه کاهش خشونت را \"آموزش حرف زدن با هم\" میداند و معتقد به تمرین کردن آن از خانه تا مدرسه و جامعه است.
اینها اقداماتی اساسی و بنیادی است که شکی در مفید بودنشان نیست. اما نباید از نظر دور داشت که آموزش و گفتگو زمانی نتیجه میدهد که دو طرف حقوق مساوی داشته باشند.
وقتیفردی در اعمال خشونت از طرف قانون حمایت میشود چگونه میتوان توقع داشت که از اجرای حق قانونیخود چشمپوشی کند؟ بنا براین علاوه بر کارهای فرهنگی که باید از همان سالهای اولیه آموزش انجام شود، تغییر قوانین تبعیض آمیز گامی موثر برای از بین بردن خشونت علیه زنان است نه تنها در مرزهای جغرافیائی کشور، بلکه در دل و فکر آن دسته از مردان ایرانی که از اعمال خشونت علیه زن به هر شکل و در هر نقطه از این دنیای خاکی، ابایی ندارند.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.