حقوق بشر و رسالتِ قضا و جزا
16:19 - 23 خرداد 1394
Unknown Author
بهنام چنگائی
در ایران ما، نوع انسان یعنی همگان به شدت فریب خورده، تبعیض زده و یا به شکلی از اشکال در زیر اسارت استبداد فاسد مذهبی رنجور و بیمار شدهاند.
اغلب آنان و بیشتر بخش کارمزدان و تنگدستان و لایههای میانی نه تنها دچار سرسام کمرشکن در بن بستهای نان و آزادی و بیکاری، نداشتن حداقل انتخاب سبک زندگی و یا امکان برآوردن اندکی از خواستههای فردی، خانوادگی، جمعی، ملی و فرهنگی مستقل خویش نیستند؛ بلکه اصولا دسترسی به اندکی از \"حقوق بشر\" با توجه به دعاوی نرمش ناپذیر نظام و رسالت به اصطلاح آسمانی قضا، قوانین هولناک جزای فقهی و احکام ازلی و ابدی الهی که حتی متناسب سازی آنها با زمانه، مطلقا بیرون از ارادهی آگاه آدمیست و طبعا دگرگونیشان نیز نه حالا و نه در هیچگاه بقای حاکمیت ولائی متصور نمیباشد؛ پس هر حمایت بشردوستانه، هر تحقیق و دادرسی متمدنانه و هر محاکمهی قانونمدارانه و بی طرف از هر مظلوم و متهمی در همهی بی دادگاههای اسلامی، همیشه بسیار سخت و دور از دادخواهی مستقل قضائی بوده و هست و این ساختار واپسگرای حقوق مذهبی، کاملا با منشور جهانی حقوق بشر بیگانه مانده و میباشد.
چراکه در ایران امروز، ما شاهدیم که تحریف تربیت مدرن، آزاد و متحول، و همزمان شعورگریزی به سیاق دینی مذهبی و بدتر از آن تبلیغ سیستماتیک بر\"ناتوانی عقل انسان\" در همهی امور اجتماعی فرهنگی سیاسی و تربیتی به بدترین \"صور گزنده و گمراهندهی\" ممکن خود در گستره و ژرفای زندگی مردم و کشور غارت شدهی ما، پیوسته در این چهار دهه حرف آغاز و پایان شیعی دارد. به همین خاطر نه بخشی از مجموعه آموزش و پرورش، بلکه کل فرهنگ کلان و ساختار رنگین ملتهای فهیم ما نیز بیش از پیش دچار ترویج مضار مذهبی و دشتخوش امیال باندهای فرقهی شیعه و مخالفانشان گشته است. و مدیریت اراده و \"اهداف انسانی اجتماعی\" در بند گروهی فرقهای مصلوب شده و همچنان فرازمینی، رمانتیکی، فردائی و خیالی به تبع آن به سود حاکمان خودرای و تمامیتگرا سرکوب و مسکوت میباشد.
همین رشد اهرم چشمگیر تهییج و تربیت فرهنگ دولتی مذهبی به اشکال مختلف، مایهی سستی پژوهش، شکنندگی برداشت و ناپایداری جویش اندیشه ورزی میان بسیاری از شهروندان مان میباشد که خلاء راهبردی جمعی و فقدان اصول درست آموزشی، عوارض آنرا نه تنها به تودههای ایران شیعه که در اکثر کشورهای واپس مانده سنتی و عمدتا ملل مسلمان به سادگی رخنه داده و آسیبهای جبران ناپذیری ببارآورده و از همه پیشقراول تر نظام شیعی ٣٧ ساله، عملا و تاکنون توانسته است تحجرش را در اعماق ناخودآگاه مردم چیرگی دهد و ناگزیر بخشی از آنان را به درماندگی در شناخت درد و درمان و راه حل کنار گذاردن مشکلهای موجود و زمینی، رسما ناتوان و عاجز ساخته است. شگفتا که خیلیهای خوشبین و از آنان نیز شیعه مذهبها با دیدن اینهمه جنایت و تبهکاری رژیم ضدبشری، آنها همچنان گول رهبر و ریاکاران بیت و رفرمیستهای مذهبی را خورده و هنوز باورمند به قیامت، جزا و پاداش آتی در بردباری خویش از این رژیم جنایتکاراند.
از دیگر سو، همین استعداد ذهنگرایی مسلکی مذهبی مردم در خاورمیانه، که به رشد باورمداری اسلامی فراروئیده، هرگز به نفع تودهها نبوده و نیست. بلکه تنها تبهکاران فرصتجوی داخلی و جهانخواران جهانی را خوشحال کرده و آنان را له له زنان به جذب ناراضیان استبداد زده و ناامیدان از ساختار سرمایه سالاری در این کشورها انداخته و بی گمان استراتژی میلیتاریسم آن بسوی اهداف مستبدین منطقه، امپریالیستها و طرحهای نئولیبرالیستی شکست خورده آنها کشانده است. همین بسیج هزارها بیکار و بی نان و ناامید زمینگیر شده در کنام مرگ بنیادگرائی فرقههای شیعه سنی، مگر نه برای تقویت بهره کشی از ملتهای بپاخاسته است که خواست خود را اینگونه انحرافی، پست و نافرجام علیه منافع خود و همنوعانش نمایان ساخته است؟!
جای گمان پوچ ندارد که همهی سرخوردگان ملتهای مسلمان مستقیما توسط ارگانهای ترور کورِ و تراژدیک دولتهای دست نشانده، دشمن و رژیمهای سرسپرده به یکی یا چندتا از آنهاست که چنین آسان لجستیک مالی و نظامی شده و جلب و تشویق جنگ مذاهب میشوند.
دعاوی داعشهای سنی و شیعه قتلگاه برزگیست که توانسته در خاورمیانه قضا و جزای فرقهای اسلامی را همه جا بنام الله و رسول او مغرورانه پیاده کرده و خونخوارەای به وسعتِ \"سبعیت و درندگی\"کم مانندی علیه موجودیت هر انسان عقیدهمند، بی پناه و حقوق بشر او، و خصوصا و بی رحمانهتر از همه علیه بی دفاعان، زنان، کهنسالان و کودکان بی محابا به اجرا درآورده و یکی از خونینترین و سیاهترین برگهای تاریخ را دوباره به نام جنگ مذاهب و توسط خود مسلمان علیه مسلمان و با تحریک هریک از سران نابکار مذاهب به پیش برده و به میل و شیوه شخصی و بربرمنشانهی هر یک از فرقهها ترورها و نسل کشیهای هیتلری و فلهای در اکثر کشورهای مسلمان را آسان جاری و روزانه کرده و هریک بیکمترین دغدغهی خاطر به راه جنون مذهبی خود ادامه دهند.
با این وجود آیا مسلمانانی هستند که هنوز متوهم به حقانیت جنگ مذاهب باشند و نادانسته این همنوع کشی را تایید کنند؟ آیا هنوز آنها نمیبینند که تروریستهای مذهبی از کردههای پلید خود به خاطر خدا هیچگاه نگران نیستند؛ و کور و کر و وحشیانه بە جان هم مسلمانان و هم اقلیتهای قومی و دینی دیگرِ در منطقه افتادهاند؟
آیا با این وحشیگریها علیه همنوعان، مسلمانی صادق میتواند جنگ مذاهب و قوانین قضا و جزای اسلامی را همچنان صحه بگذارد و هرچه زودتر ترورها را نقد ریشهای نکرده و برای همیشه عزم به کنار نهادن آن نکند؟ اصول و پایههایی که یکسر خشونتگرا و به دلیل برتریخواهی غیرستیز بوده و هستند که از یکسو به انکار شعور و مهر، و از سوی دیگر به فروریزی باور به توان اندیشمندی انسان، دگرگون سازی، سازندگی و نوعدوستی او رای مذهبی میدهند و برای بازسازیها همچون کوهی زمخت پیشاروی تاریخ ایستاده و انسانیت را بی ریشه و بنیه می داند.
این قیامهای مذهبی علیه نگاه انسانمدار مسلما بیهوده است و انسان دیر یا زود راهش را خواهد یافت. با این روشهای منحط و مستمرا ایدئولوژیک و نقش مخرب مذاهب میتوان تنها به دشمنیهای دیرینه افزوده و خواهد افزود. همچنین نبود فضای سالم بررسی و نپذیرفتن ارزش استقلال تاریخی و تجربی در خاورمیانه محور و پایههای ویرانی اصالت فرهنگ انسانمدار و اجتماع گریز میباشد که هم اکنون در گسترهی گیتی با صور رنگینی فاجعه آفرین شده است.
کوچکترین نشانههای این سردرگمی \"شعور تاریخی\" در فروریزی ساختمان \"اخلاقی انسانی\" و در همین جنگهای ویرانگر مذاهب و دعاوی ستیزه جویانه قومی و یا به اصطلاح نژادی خونی میباشد که بر بحران عقلی و علمی در اغلب کشورهای مسلمان بیدادزده دامن زده و رسما فرهنگ بیمار و سلطه جوی فرقههای مذهبی و ایدئولوژیک را همچون ویروسی بدخیم و مرگبار به جان و مال خود و همگان انداخته و عملا بیشترین قربانیهای این جنون فرقهای نیز در میان خود مسلمان علیه مسلمان است که چنین هولناک از ضمیر برتری جوئی برخاسته است.
جنگ کور و کودنی که عمدتا در راستای نگاههای قهرمانی، فرازمینی و اصولا انسان ستیز معروف بوده و یکه تازان فرقهها و رهبران ریاکار آنان چند دههایست پا در رکاب آن جنون شده و با بیرحمی تمام علیه گرسنگان و بیدادرسان و بیکاران میباشد و تودهها را به جان هم انداخته و به دست هم میکشد. داهیان و راهیان اینگونه سنتهای کهنه و فرسوده همیشه خشونتگرا بوده و هستند؛ چراکه خود را بهتر از دیگران میبینند و فاجعه نیز همینجا آغاز میشود.
شگفتا و دریغا که امروز از شدت تهیدستیها و دامنهی تهیفکریها ارنجاع اوج گرفته، و رژیمهای ضدمردمی برتری جوئیهای سادیستی و مذهبی را به عقل اجتماعی و طبقاتی مسلط ساخته و این کاملا طبیعیست که رهبران مذاهب و بخشی از مومنان ادیان و وابستگان صرف ایدئولوژیکها بیشترین مایهی این گمراهیها بوده و کمترین اهمیت را به حقوق بشر داده و میدهند و تلخ تر و آشکارتر از همه این است که مسلمان شیعه به مسلمان سنی بغل دستی که قرنها با هم زندگی کرده و در هم آمیختهاند؛ به دستور سلیقهای این یا آن مذهب هنوز باور به برابری هم ندارند و این حق مشترک را به خاطر جزمگرائی نگاههای مذهبی خویش به همدیگر نمیدهند. بنا بر این جدائی دین از دولت تنها راهکار مفید، اصولی و نهائی ما و مردمان خاورمیانه و جهان است؛ تا حرمت متقابل هر عقیده و باوری به تبع چنین راهبردی ارزشمند برجای بماند.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
در ایران ما، نوع انسان یعنی همگان به شدت فریب خورده، تبعیض زده و یا به شکلی از اشکال در زیر اسارت استبداد فاسد مذهبی رنجور و بیمار شدهاند.
اغلب آنان و بیشتر بخش کارمزدان و تنگدستان و لایههای میانی نه تنها دچار سرسام کمرشکن در بن بستهای نان و آزادی و بیکاری، نداشتن حداقل انتخاب سبک زندگی و یا امکان برآوردن اندکی از خواستههای فردی، خانوادگی، جمعی، ملی و فرهنگی مستقل خویش نیستند؛ بلکه اصولا دسترسی به اندکی از \"حقوق بشر\" با توجه به دعاوی نرمش ناپذیر نظام و رسالت به اصطلاح آسمانی قضا، قوانین هولناک جزای فقهی و احکام ازلی و ابدی الهی که حتی متناسب سازی آنها با زمانه، مطلقا بیرون از ارادهی آگاه آدمیست و طبعا دگرگونیشان نیز نه حالا و نه در هیچگاه بقای حاکمیت ولائی متصور نمیباشد؛ پس هر حمایت بشردوستانه، هر تحقیق و دادرسی متمدنانه و هر محاکمهی قانونمدارانه و بی طرف از هر مظلوم و متهمی در همهی بی دادگاههای اسلامی، همیشه بسیار سخت و دور از دادخواهی مستقل قضائی بوده و هست و این ساختار واپسگرای حقوق مذهبی، کاملا با منشور جهانی حقوق بشر بیگانه مانده و میباشد.
چراکه در ایران امروز، ما شاهدیم که تحریف تربیت مدرن، آزاد و متحول، و همزمان شعورگریزی به سیاق دینی مذهبی و بدتر از آن تبلیغ سیستماتیک بر\"ناتوانی عقل انسان\" در همهی امور اجتماعی فرهنگی سیاسی و تربیتی به بدترین \"صور گزنده و گمراهندهی\" ممکن خود در گستره و ژرفای زندگی مردم و کشور غارت شدهی ما، پیوسته در این چهار دهه حرف آغاز و پایان شیعی دارد. به همین خاطر نه بخشی از مجموعه آموزش و پرورش، بلکه کل فرهنگ کلان و ساختار رنگین ملتهای فهیم ما نیز بیش از پیش دچار ترویج مضار مذهبی و دشتخوش امیال باندهای فرقهی شیعه و مخالفانشان گشته است. و مدیریت اراده و \"اهداف انسانی اجتماعی\" در بند گروهی فرقهای مصلوب شده و همچنان فرازمینی، رمانتیکی، فردائی و خیالی به تبع آن به سود حاکمان خودرای و تمامیتگرا سرکوب و مسکوت میباشد.
همین رشد اهرم چشمگیر تهییج و تربیت فرهنگ دولتی مذهبی به اشکال مختلف، مایهی سستی پژوهش، شکنندگی برداشت و ناپایداری جویش اندیشه ورزی میان بسیاری از شهروندان مان میباشد که خلاء راهبردی جمعی و فقدان اصول درست آموزشی، عوارض آنرا نه تنها به تودههای ایران شیعه که در اکثر کشورهای واپس مانده سنتی و عمدتا ملل مسلمان به سادگی رخنه داده و آسیبهای جبران ناپذیری ببارآورده و از همه پیشقراول تر نظام شیعی ٣٧ ساله، عملا و تاکنون توانسته است تحجرش را در اعماق ناخودآگاه مردم چیرگی دهد و ناگزیر بخشی از آنان را به درماندگی در شناخت درد و درمان و راه حل کنار گذاردن مشکلهای موجود و زمینی، رسما ناتوان و عاجز ساخته است. شگفتا که خیلیهای خوشبین و از آنان نیز شیعه مذهبها با دیدن اینهمه جنایت و تبهکاری رژیم ضدبشری، آنها همچنان گول رهبر و ریاکاران بیت و رفرمیستهای مذهبی را خورده و هنوز باورمند به قیامت، جزا و پاداش آتی در بردباری خویش از این رژیم جنایتکاراند.
از دیگر سو، همین استعداد ذهنگرایی مسلکی مذهبی مردم در خاورمیانه، که به رشد باورمداری اسلامی فراروئیده، هرگز به نفع تودهها نبوده و نیست. بلکه تنها تبهکاران فرصتجوی داخلی و جهانخواران جهانی را خوشحال کرده و آنان را له له زنان به جذب ناراضیان استبداد زده و ناامیدان از ساختار سرمایه سالاری در این کشورها انداخته و بی گمان استراتژی میلیتاریسم آن بسوی اهداف مستبدین منطقه، امپریالیستها و طرحهای نئولیبرالیستی شکست خورده آنها کشانده است. همین بسیج هزارها بیکار و بی نان و ناامید زمینگیر شده در کنام مرگ بنیادگرائی فرقههای شیعه سنی، مگر نه برای تقویت بهره کشی از ملتهای بپاخاسته است که خواست خود را اینگونه انحرافی، پست و نافرجام علیه منافع خود و همنوعانش نمایان ساخته است؟!
جای گمان پوچ ندارد که همهی سرخوردگان ملتهای مسلمان مستقیما توسط ارگانهای ترور کورِ و تراژدیک دولتهای دست نشانده، دشمن و رژیمهای سرسپرده به یکی یا چندتا از آنهاست که چنین آسان لجستیک مالی و نظامی شده و جلب و تشویق جنگ مذاهب میشوند.
دعاوی داعشهای سنی و شیعه قتلگاه برزگیست که توانسته در خاورمیانه قضا و جزای فرقهای اسلامی را همه جا بنام الله و رسول او مغرورانه پیاده کرده و خونخوارەای به وسعتِ \"سبعیت و درندگی\"کم مانندی علیه موجودیت هر انسان عقیدهمند، بی پناه و حقوق بشر او، و خصوصا و بی رحمانهتر از همه علیه بی دفاعان، زنان، کهنسالان و کودکان بی محابا به اجرا درآورده و یکی از خونینترین و سیاهترین برگهای تاریخ را دوباره به نام جنگ مذاهب و توسط خود مسلمان علیه مسلمان و با تحریک هریک از سران نابکار مذاهب به پیش برده و به میل و شیوه شخصی و بربرمنشانهی هر یک از فرقهها ترورها و نسل کشیهای هیتلری و فلهای در اکثر کشورهای مسلمان را آسان جاری و روزانه کرده و هریک بیکمترین دغدغهی خاطر به راه جنون مذهبی خود ادامه دهند.
با این وجود آیا مسلمانانی هستند که هنوز متوهم به حقانیت جنگ مذاهب باشند و نادانسته این همنوع کشی را تایید کنند؟ آیا هنوز آنها نمیبینند که تروریستهای مذهبی از کردههای پلید خود به خاطر خدا هیچگاه نگران نیستند؛ و کور و کر و وحشیانه بە جان هم مسلمانان و هم اقلیتهای قومی و دینی دیگرِ در منطقه افتادهاند؟
آیا با این وحشیگریها علیه همنوعان، مسلمانی صادق میتواند جنگ مذاهب و قوانین قضا و جزای اسلامی را همچنان صحه بگذارد و هرچه زودتر ترورها را نقد ریشهای نکرده و برای همیشه عزم به کنار نهادن آن نکند؟ اصول و پایههایی که یکسر خشونتگرا و به دلیل برتریخواهی غیرستیز بوده و هستند که از یکسو به انکار شعور و مهر، و از سوی دیگر به فروریزی باور به توان اندیشمندی انسان، دگرگون سازی، سازندگی و نوعدوستی او رای مذهبی میدهند و برای بازسازیها همچون کوهی زمخت پیشاروی تاریخ ایستاده و انسانیت را بی ریشه و بنیه می داند.
این قیامهای مذهبی علیه نگاه انسانمدار مسلما بیهوده است و انسان دیر یا زود راهش را خواهد یافت. با این روشهای منحط و مستمرا ایدئولوژیک و نقش مخرب مذاهب میتوان تنها به دشمنیهای دیرینه افزوده و خواهد افزود. همچنین نبود فضای سالم بررسی و نپذیرفتن ارزش استقلال تاریخی و تجربی در خاورمیانه محور و پایههای ویرانی اصالت فرهنگ انسانمدار و اجتماع گریز میباشد که هم اکنون در گسترهی گیتی با صور رنگینی فاجعه آفرین شده است.
کوچکترین نشانههای این سردرگمی \"شعور تاریخی\" در فروریزی ساختمان \"اخلاقی انسانی\" و در همین جنگهای ویرانگر مذاهب و دعاوی ستیزه جویانه قومی و یا به اصطلاح نژادی خونی میباشد که بر بحران عقلی و علمی در اغلب کشورهای مسلمان بیدادزده دامن زده و رسما فرهنگ بیمار و سلطه جوی فرقههای مذهبی و ایدئولوژیک را همچون ویروسی بدخیم و مرگبار به جان و مال خود و همگان انداخته و عملا بیشترین قربانیهای این جنون فرقهای نیز در میان خود مسلمان علیه مسلمان است که چنین هولناک از ضمیر برتری جوئی برخاسته است.
جنگ کور و کودنی که عمدتا در راستای نگاههای قهرمانی، فرازمینی و اصولا انسان ستیز معروف بوده و یکه تازان فرقهها و رهبران ریاکار آنان چند دههایست پا در رکاب آن جنون شده و با بیرحمی تمام علیه گرسنگان و بیدادرسان و بیکاران میباشد و تودهها را به جان هم انداخته و به دست هم میکشد. داهیان و راهیان اینگونه سنتهای کهنه و فرسوده همیشه خشونتگرا بوده و هستند؛ چراکه خود را بهتر از دیگران میبینند و فاجعه نیز همینجا آغاز میشود.
شگفتا و دریغا که امروز از شدت تهیدستیها و دامنهی تهیفکریها ارنجاع اوج گرفته، و رژیمهای ضدمردمی برتری جوئیهای سادیستی و مذهبی را به عقل اجتماعی و طبقاتی مسلط ساخته و این کاملا طبیعیست که رهبران مذاهب و بخشی از مومنان ادیان و وابستگان صرف ایدئولوژیکها بیشترین مایهی این گمراهیها بوده و کمترین اهمیت را به حقوق بشر داده و میدهند و تلخ تر و آشکارتر از همه این است که مسلمان شیعه به مسلمان سنی بغل دستی که قرنها با هم زندگی کرده و در هم آمیختهاند؛ به دستور سلیقهای این یا آن مذهب هنوز باور به برابری هم ندارند و این حق مشترک را به خاطر جزمگرائی نگاههای مذهبی خویش به همدیگر نمیدهند. بنا بر این جدائی دین از دولت تنها راهکار مفید، اصولی و نهائی ما و مردمان خاورمیانه و جهان است؛ تا حرمت متقابل هر عقیده و باوری به تبع چنین راهبردی ارزشمند برجای بماند.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.