حاشیه نشینان اهواز
14:57 - 23 دی 1391
Unknown Author
مهدی هاشمی
قسمت اول
تاریخچه
حاشیه نشینی یکی از بزرگترین معضلات کلان شهر اهواز است که آغاز آن به قبل از سال ١٣٢٠ شمسی باز میگردد. احداث راه آهن اولین گام دولت مرکزی بود برای گشودن دروازههای این شهر به روی مهاجران از شهرهای دیگر ایران. نیاز راه آهن به کارگران سختکوش و بدون هیچ پیش شرط سبب شد تا صدها جوان از قبایل بنیطرف در دشت میسان\"دشت آزادگان\" که در شرایط سخت اقتصادی زندگی میکردند به اهواز مهاجرت کنند.
درآمد حاصل از کار طاقت فرسا در راه آهن خیلی اندک بود به گونهای که کارگران این شرکت به زمینهای کشاورزی در نزدیکی ساحل غربی کارون و در اطراف محله الامنیة \"امانیة\" پناه آوردند و در کنار کلبهی شخصی معروف به رفیش \"کنایه از فربه بودن\" سکنی گزیدند. از طرف دیگر ساکنان اصلی و عرب منطقه الامنیه که پس از لشکرکشی رضاخان به اهواز و در دست گرفتن زمام حاکمیت در این منطقه زمینها و خانههایشان مصادره شده بود نیز به رفیش پناه آوردند. این کارگران و کشاورزان فقیر و بیبضاعت همگی خانههای گلی ساختند .
کپرها و خانههای گلی که در \"رفیش\" ساخته شد، مثال عیان یک منطقه حاشهای بود که در حدود ٨٥ سال پیش پا به عرصه نهاد. رفیش که کاملا در کنار مرکز شهر اهواز قرار داشت پذیرای مهاجران بیشمار دیگری بود که در سالهای بعد به اهواز مهاجرت کردند، به گونهای که با گسترش ساخت و سازها بخش دیگر رفیش توسط یک مهندس انگلیسی بسان پرچم انگلیس طراحی و خیابان بندی شد. محله کپر نشین رفیش بعدها نام لشکرآباد و سپس نهضت آباد به خود گرفت. زندگی فقیرانه مردم این محله بزرگ در نزدیکی مرکز ثروتمند و متمکن شهر اهواز و همچنین شیوع عرب فوبیا در میان مهاجران غیر عرب در مرکز شهر سراسر زندگی اين مردمان عرب را تحت تاثیر قرار داد.
این مردمان که به واسطه جذب نشدن در سیستم اقتصادی و اجتماعی شهر اهواز به معنای حقیقی کلمه از تبعیض رنج میبردند. در این دوره یعنی دهه سی شمسي گرچه فرصتهای شغلی ایجاد شده در پالایشگاه عبادان زمینه ورود حدود ٣٠٠ هزار مهاجر از استانهای دیگر را تا آن زمان فراهم آورده بود اما عدم داشتن هرگونه شانسی در دستیابی به چنین فرصت شغلی به دلیل نظارت دقیق مسئولان رژیم حاکم در پیادهسازی طرح یکسان سازی فرهنگی رضاخان و اعطای فرصتهای شغلی در این پالایشگاه تنها به مهاجران غیر عرب و حاشیه نشین ماندن ساکنان اصلی عبادان در کنار شهر جدید آبادان، فکر مهاجرت به عبادان را از سر عربهای منطقه خارج ساخت.
در ادامه این نوشته سعی دارم عوامل موثر در فرایند حاشیه نشینی عرب ها را برای خوانندگان بیان کنم.
فئودالیسم
از عوامل تاریخی مهاجرتهای اولیه کشاورزان عرب به شهر اهواز را میتوان امتیاز گیری فئودالهای وابسته به حکومت مرکزی در شهرهایی همچون دزفول و تستر\"شوشتر\" وسوسه و خلفیه \"خلف آباد\" و منطقه شاوور از مرکز و مصادره کردن زمینهای این کشاورزان عنوان کرد. به عنوان مثال تمامی اراضی اطراف تستر\"شوشتر\" تحت نفوذ خوانین بختیاری بود. مجیدخان یکی از فئودالهای معروف بختیاری بود که اراضی چندین دشت از جمله دشت شعیبیه و اراضی حوالی گتوند و اراضی حد فاصل شوشتر- مسجد سلیمان را به واسطهی حمایت همه جانبهی دولتهای وقت در اختیار گرفته بود و شهرتی افسانهای داشت.
او با استفاده از نفوذ و قدرت مرکزیاش دست به مصادره هزاران هکتار از اراضی کشاورزان عرب این دشتها زد و با اسکان دادن عشایر لُر کوچنشین در این زمینها کشاورزی خود را رونق داد. از دیگر خوانین این منطقه میتوان به خوانین جزایری و یاوری اشاره کرد که زمینهای وسیعی را از کشاورزان عرب در اطراف تستر\"شوشتر\" مصادره کرده بودند. از دیگر فئودالهای معروف میتوان به نظام مافی و خوانساری اشاره کرد که زمینهای وسیع اطراف شهر سوسه\"شوش\" را از کشاورزان عرب این منطقه مصادره کرده بودند. همچنین فئودال معروف دیگری به نام عباس شرکت را باید نام برد که زمینهای کشاورزی و منابع طبیعی همچون معدن ماسه کرخه و شاوور و... را در اطراف عبدالخان و شاوور در اختیار داشت. خانوادهی تقی زاده نیز منطقه خلفیه\"خلف اباد\" را محل استثمار اقتصادی خود ساخته بودهاند و تا به امروز شریان اقتصادی این منطقه در دست دارند.
در نتیجه مصادره وسیع زمینهای کشاورزان عرب بدست چندین و چند فئودال وابسته به مرکز هزاران کشاورز عرب آواره شدند تا به جای آنها عشایر کوچندهی لُر و بختیاری اسکان داده شوند. در تنزاعاتی که بر سر تصاحب اراضی حاصلخیز کشاورزی دشتهای عرب نشین از سوی مهمانان ناخوانده \"خوانین وفئودال های\" غیرعرب به راه افتاده بود دولت مرکزی جانب خوانین و فئودالها را میگرفت تا حق کشاورزان عرب در سایهی به اسارت رفتن شیخ خزعل و بیپناه ماندن اعراب در منطقه توسط رقبای ساخته و پرداخته نظام رضاخانی حیف و میل شود. کشاورزان آواره و بیبضاعت عرب راهی حاشیه شهرها میشدند. این گروه از کشاورزان آواره در محلههایی همچون حصیرآباد حاشیه نشین شهر اهواز شدند. همچنین شماری از کشاورزان سوسه \"شوش\" به محله رفیش آباد پناه آوردند و در آنجا خانههایی گلی برای خود ساختند تا بههمراه دیگر همزبانانشان حاشیه نشین اهواز شوند.
اصلاحات ارضی
فئودال های غیرعرب گرچه بر زمینهای وسیعی چیره شدند اما به دلیل وجود قبایل بزرگ عرب و ایستادگی آنها در برابر قدرت مرکزی، تنها توانستند بخشی از کشاورزان عرب را از زمینهایشان اخراج کنند و بخش دیگری از آنها را در زمینهای تحت اختیار خود بکار گماشتند. این وضع تا دههی چهل شمسی ادامه یافت تا اینکه با تصویب قانون اصلاحات ارضی در آغاز این دهه تغییرات وسیعی در مالکیت اراضی کشاورزی بوجود آمد. به موجب این قانون مالکان اراضی و فئودالها میبایست زمینها را به کشاورزان زیر دست خود بفروشند و به این ترتیب هر کشاورز مالک قطعهی کوچک زمین میشد. در همین راستا مرگ فئودال بزرگ مجیدخان فرصتی مناسبی بود برای رژیم مرکزی تا بیش از ٢٥ هزار هکتار از زمینههای اساساً غصبی این فئودال را در اختیار گرفته و طرح توسعهی نیشکر کارون \"شوشتر\" را تأسیس کند.
اصلاحات ارضی گرچه توانست قسمتهایی از اراضی فئودالها را از دست آنها خارج سازد و به کشاورزان زیر دست آنها واگذار سازد اما خود اشکالاتی اساسی داشت. از مهمترین اشکالات این لایحه در اقلیم اهواز آن بود که اولاً زمینهای کشاورزان عرب که به دست فئودال ها مصادره شده بود توسط دولت و در غالب طرحهای ملی آمایش سرزمین مصادره شد و کشاورزان عرب برای همیشه زمین هایشان غصب شد. ثانیاً آن دسته از عشایر لُر کوچنده که به زور خوانین و دولت مرکزی در زمینهای کشاورزان عرب مستقر شده بودند طبق قانون اصلاحات اراضی مالک زمینهایی شدند که اساساً زمینهای کشاورزان عرب است.
به این ترتیب این قانون امر به زور تحمیل شدهی دوره فئودالی را قانونی کرد و مالکیت زمین های غصبی توسط عشایر لُر را قانوناً به ثبت رساند. ثالثاً با تقسیم اراضی کشاورزی میان کشاورزان خُرد و بی بضاعت و عدم انجام دادن حمایتهای لازم از آنها سبب شد تا کشاورزان جهت مهیا ساختن هزینههای کشاورزیشان دست به دامن نزول خواران شوند که نتیجه آن ورشکستگی آنها بود.
کشاورزان ورشکسته چارهای جز فروش زمینهای خود نداشتند. دولت مرکزی نیز که جهت مصادره زمینهای قبایل عرب تا آن زمان وارد چندین مواجهه نظامی با آنها شده بود که از جمله مهمترین آنها جنگ یک هفتهای نظام علیه قبایل مردمان عرب در منطقه میناو است که در آن صدها عرب جان باختند، فرصت را جهت مصادره اراضی کشاورزان عرب غنیمت شمرد.
لذا رژیم مرکزی سریعاً وارد عمل شد و با تشویق کشاورزان خُرد به فروش زمین هایشان بخش اعظم زمینهای کشاورزان ورشکسته شده را با قیمتهای پایین خریداری کرد و کشت و صنعت هفت تپه، کشت و صنعت کارون و کشت و صنعتهای مشترک ایران و شرکتهای آمریکایی را تأسیس کرد. ورشکستگی کشاورزان عرب و مصادرهی زمینهای حاصلخیز کشاورزی از اطراف شهر سوسه \"شوش\" تا آن سوی تستر \"شوشتر\" باعث شد تا روند حاشیه نشینی در اهواز در دههی چهل و پنجاه شمسی چند برابر شود به گو نهای که در دههی پنجاه شمسی در چهار جهت جغرافیایی شهر اهواز کویهای حاشیهای نمایان شد.
این موج جدید مهاجرت کشاورزان بیبضاعت سبب بزرگ شدن کویهای حاشیهای همچون رفیش و کوت عبدالله و حصیر آباد و الدایراه و ملاشیه شد. در این زمینه در آغاز دههی پنجاه شمسی بررسیهای صورت گرفته توسط بخش علوم اجتماعی دانشگاه تهران نشان میدهد که حاشیه نشینی در اهواز به قبل از سال١٣٢٠ شمسی باز میگردد. در این پژوهش علت مهاجرت اکثریت مهاجران به اهواز در دههی سی و چهل شمسی را در درجه اول از دست دادن زمین و در درجه دوم خشک سالی و بیکاری و عدم توانایی در تأمین مخارج زندگی ذکر شده است.
اکتشاف نفت و توسعه صنعتی
عامل مهم دیگر در امر حاشیه نشینی در اهواز که از سوی کارشناسان مطرح میشود اکتشاف نفت و برپایی تأسیسات نفتی و پتروشیمی و صنعتی در عبادان و معشور \"ماهشهر\" و دیگر شهرها است. این امر سبب شد تا سیل عظیم مهاجران از استانهای دیگر ایران وارد اقلیم اهواز شود به گونهای که بر طبق پژوهشی که توسط حبیب الله زنجانی در سال ١٣٢٧ شمسی صورت گرفته، تا سال ١٣٥٥ حدود ٥١١ هزار نفر از ساکنان استان مهاجرانی بودند که از استانهای دیگر بهویژه استانهای مرکزی وارد این استان شده بودند(١).
اشباع عبادان و معشور \"ماهشهر\" از مهاجران، رژیم مرکزی را بر آن داشت تا قطب صنعتی دیگری غیر از عبادان راه بیندازد. به همین دلیل با تأسیس مراکز دولتی و کارخانههای صنعتی در اطراف اهواز و تقویت نقش نظامی این شهر از طریق تأسیس پادگانهای بزرگ و همچنین بهبودی راهها و جادهها قطب صنعتی جدیدی را در این اقلیم ایجاد کرد و دهها هزار مهاجر غیربومی را وارد این شهر ساخت. در نتیجهی این سیاست جمعیت اهواز در سال ١٣٥٥ شمسی به پانصد هزار نفر رسید و از عبادان پیشی گرفت(٢).
فرصتهای شغلی ایجاد شده در اهواز سبب شد تا جوانان مناطق عرب نشین که در آن زمان به حال خود رها شده بودند و با کشاورزی سنتی خود در سایهی وقوع بلایایی طبیعی چون سیل و خشکسالی و قحطی و طاعون روزگار سختی را سپری میکردند به امید یافتن کاری راهی شهرها شوند. اما نظام اقتصادی سرمایهداری نوین طرح ریزی شده از سوی دولت مرکزی هیچ گونه پیش بینیای برای جذب مهاجران عرب در سیستم نوین اقتصادی، چه عامدانه و چه غیرعامدانه، نداشته است و در عوض توجهش بر به کارگرفتن مهاجران در این اقلیم متمرکز بود.
این امر سبب شد تا آرزوهای ملت عرب بر حاشیهی شهرها نقش برآب شود و این ملت حاشیهنشین وطن خود شود.
ملت عرب با چشم خود دید که مهمانان ناخوانده که به واسطه دولت مرکزی به مناطق عرب نشین گسیل داده شدهاند به چه زندگی و پیشرفتی رسیدهاند. دکتر حاتمی نژاد استاد دانشگاه تهران در وصف عمق تباین و جدایی بوجود آمده میان ساکنان اصلی عبادان و مهاجران، عبادان را شهری استعمار زده میخواند و رابطهی این دو دسته را خصمانه معرفی می کند(٢). در همین زمینه احسانی پژوهشگری دیگر از بنا شدن آبادان در مناطق جدید و غیرمسکونی که به دور از تجمعات مسکونی ساکنان اصلی عبادان بنا نهاده شده بود انتقاد میکند و آن را علت گسست روابط میان جمعیت مهاجران و ساکنان اصلی این شهر میداند(٣). وضعیت معشور نیز کاملاً مشابه وضعیت عبادان است و شهر جدید ماهشهر در زمینهای مجزا از تجمعات مسکونی ساکنان اصلی معشور بنا نهاده شد. جدایی جغرافیایی در طراحی این شهرهای نوین حکایت از نیت طراحان این شهرها در دور نگه داشتن ساکنان اصلی عرب منطقه از دسترسی به توسعه و پیشرفتهای حاصل در این شهرها دارد.
جنگ ویرانگر
عامل مهم دیگر در تشدید بحران حاشیهنشینی در اهواز جنگ ویرانگر هشت ساله است. با تخریب کامل شهرهای مرزی عبادان، محمره، خفاجیه، حویزه و بسیتین \"بستان\" سیل عظیمی از مهاجران جنگی روانه اهواز شدند. خوشنشینان آبادان از جمله شرکت نفتیها و کارمندان و کارگران مراکز صنعتی و ادارات که اکثراً مهاجر بودند یا به زادگاههای خود در پشت کوههای زاگرس بازگشتند و یا به شهرهای بزرگی همچون تهران و اصفهان مهاجرت کردند.
در مقابل مردم فقیر عرب در شهرهاي جنگ زده که توان تأمین محلی برای سکونت خود در اهواز را نداشتند به کویهای حاشیهای پناه بردند. در نتیجه این امر کوت عبدالله و قلعة کنعان و کانتکس و کوت سید صالح در خود سیل عظیمی از مهاجران محمرة و عبادان را جای دادند. همچنین شیلنگ آباد و ملاشیه و عین الدوًا آوارگان حویزه و خفاجیه را در زیر چتر فقر و بدون هیچگونه امکانات بهداشتی و محیط نامناسب برای زندگی پناه دادند.
به عنوان مثال وجه تسمیهی کوی شیلنگ آباد آن بود که ساکنان این کوی جهت تأمین آب آشامیدنی خود از کوی کنار آنها و بهواسطهی شیلنگ آب را به خانههای خود میرساندند و به دلیل کثرت شیلنگهای آب این کوی به شیلنگ آباد مشهور شد. با پایان یافتن جنگ شهرهای عبادان و محمره دیگر رونق سابق را نیافتند با این وجود مهاجران سابق که با گذشت زمان خود را صاحب اصلی این شهر میدانند به این شهر بازگشتند. علاوه بر این بخشی از روستاییان عرب روستاهای حومه عبادان نیز به روستاهای خود عودت کردند. مردم عرب همان حاشیه نشینان سابق عبادان از آنجائیکه در آبادان آباد جایی برایشان وجود نداشت خیر آبادان ویران را به عطایش بخشیدند و زندگی در حاشیهی اهواز را بر بازگشت به شهرشان ترجیح دادند.
اما این بار نیز نظام مثل همیشه مترصد فرصت بود تا جنگی بودن منطقه را بهانهای سازد برای ممانعت از بازگشت ساکنان اصلی دهها روستای عرب مرزی. این بار رژیم قصد پاکسازی نوار مرزی ایران و عراق را از وجود روستاهای عرب را در سر میپروارند. رژیم در این راه از هیچ کاری کوتاه نیامد و حتی با عدم پاکسازی میدانهای مین روستاییان را بین ترک روستاهایشان برای همیشه و بازگشت به روستاهای مملو از مینهای جنگی روبهرو ساخت. این چنین اقداماتی مزید بر علت شد تا حاشیهنشینان اهواز زندگی در سختترین شرایط یعنی در حاشیه کلان شهر اهواز را بر بازگشت به ویرانههایشان ترجیح دهند.
طرحهای ملی آمایش سرزمین
طرحهای مهم دیگری که پس از جنگ به اجرا درآمد و بنیان هستی ملت عرب در را در روستاهای مختلف این اقلیم از ریشه برکند سلسله طرحهای توسعه نیشکر است. علاوه بر طرحهای توسعه نیشکر هفت تپه و کارون که در دههی سی و چهل شمسی تأسیس شدند، طرحهای عظیم نیشکر میان آب در جنوب شرق سوسه \"شوش\"، امام خمینی در منطقه شیعبیه تستر \"شوشتر\" و دهخدا و امیر کبیر و سلمان فارسی و دعبل خزاعی و فارابی در شمال و جنوب اهواز نیز در آغاز دههی هفتاد شمسی تأسیس شدند. به واسطهی این طرح ها بیش از ٢٥٠ هزار هکتار از زمینهای کشاورزان عرب مصادره شدند. با ویران کردن شمار زیادی از روستاهای عرب نشین هزاران خانوار کشاورز عرب روانهی مناطق حاشیه و فقیرنشین اهواز شدند. علاوه براین به واسطهی طرحهای پرورش آبزیان آزادگان، منطقهی آزاد تجاری در عبادان و دیگر طرحهای نظامی و کشاورزی بسیج، نیروی انتظامی و دانشگاه آزاد زمینهای وسیعی از کشاورزان عرب مصادره شد.
تخریب محیط زیست
عامل بالقوهی دیگری که خود معلول سیاستهای استثماری سیستم مرکزی در غارت منابع آب این اقلیم بواسطهی انتقال آب کارون به شهرهای مرکزی ایران و سدسازی بیرویه نشأت میگیرد، آلودگی منابع آبی، بالا رفتن میزان نمک، خشک شدن رودخانه و در کل تخریب محیط زیست است. در دههی اخیر به دلیل خشک شدن هورالعظیم که یکی از بزرگترین تالابهای خاورمیانه است، حدود چهل روستای اطراف این تالاب خالی از سکنه شدهاند. این امر سبب شده است تا روستاییان روانهی شهرها شوند. اگر وضع کنونی ادامه یابد در آیندهی نزدیک شاهد موج جدیدی از مهاجرت به شهرها خواهیم بود که علت اصلی نابودی اکوسیستمها و محیط زیست خواهد بود.
چنین طرحها و اقدامات رژیم های پهلوی و جمهوری اسلامی در طول ٨٥ سال گذشته سبب شد تا در اهواز حاشیه فربهتر از مرکز شود. در وصف این حاشیه آمارهای خود جمهوری اسلامی گویای واقعیت هستند.
قسمت دوم
آمار حاشیه نشینان:
بنا به آمارهای سازمان مدیریت و برنامهریزی اهواز در این شهر ١٩ منطقهی حاشیه نشین شناسائی شده است. این مناطق بر اساس شاخصهایی نظیر تراکم جمعیت خانوار، نوع منزل مسکونی و بافت منطقهی مسکونی و شاخصهای اقتصادی- اجتماعی از قبیل بیکاری و سواد و نوع مالکیت زمین و همچنین وضعیت زیست محیطی مناطق شناسائی شدهاند. همچنین در سال ١٣٨٥ دانشگاه چمران اهواز تحقیق وسیعی درباره شناسایی شهرکهای حاشیهای اهواز انجام داد که بههمراه آمارهایی از دیگر سازمانها را میتوان در پرده برداشتن از وضعیت اسفبار حاشیهنشینان اهواز استفاده کرد. بر اساس این دادهها ١٩ منطقهی حاشیهنشین اهواز عبارتند از کویهای:
صیاحی، شیلنگ آباد، رزمندگان، گلدشت، گل بهار، کریشان، عین الدوّا، ملاشیه، چنیبه، جنگیه، کوت عبدالله، کانتکس، قلعه کنعان، کوی طاهر، آل صافی، منبع آب، حصیرآباد، زرگان، زوویه ١ و زوویه٢.(٥،٤)
آمارهای رسمی حکایت از آن دارد که جمعیت حاشیهنشینان رقمی در حدود ٥٠٠ هزار نفر است که ٣٥ درصد جمعیت این شهر را تشکیل می دهد(٤ و٥ و٦). در این زمینه یکی از مسئولان استان در گفتگو با روزنامهی همشهری با اعتراف به وجود نیم میلیون حاشیهنشین در شهر اهواز این امر را تهدید بزرگی برای این شهر دانست.(٧)
حدود ٩٥ درصد حاشیه نشینان عرب هستند. به جز درصد اندکی لر و بختیاری و ترک که در منبع آب و حصیرآباد و آل صافی ساکن هستند اکثریت مطلق حاشیه نشینان عرب هستند (٤ و ٥). بنا به همین پژوهشهای صورت گرفته وجه تمایز حاشیه نشینی در اهواز با وجه متعارف حاشیه نشینی در ایران در ترکیب قومیتی حاشیهنشینان نهفته است. در هیچ استان ایران ساکنان اصلی و تاریخی شهرها حاشیهنشین نیستند به جز اهواز. به عنوان مثال تهرانیهای اصیل در بهترین مناطق تهران ساکن هستند. در حالیکه در اهواز به عنوان مثال ساکنان عرب لشکرآباد تا به امروز با وجود اینکه از لحاظ جغرافیایی در مرکز شهر زندگی میکنند اما از لحاظ وضعیت اجتماعی- اقتصادی حاشیهنشینانی بیش نیستند.
همچنین بر اساس پژوهشهای صورت گرفته بیش از ٧٥ درصد حاشیهنشینان منشاء روستایی دارند(٥). این امر نشان میدهد که تخریب روستاها در پی اجرای طرحهای ملی آمایش سرزمین و مصادره زمینهای کشاورزان عرب نقشی اساسی در این فاجعه انسانی دارد.
براساس پژوهش دیگری که در آن نقشهی کاربری اراضی شهر اهواز مورد استفاده قرار گرفته مساحت مناطق حاشیهای اهواز برآورد شده است. در سال ١٣٨٥ شمسی مساحت مناطق حاشیهای شهر اهواز در جنوب این شهر ٤٥٠ هکتار و در غرب ٣٠٠ هکتار و در شرق ٢٥٠ هکتار و در شمال شرق ١٥٣ هکتار و در جنوب غرب در حدود ١٤٨ هکتار و در جنوب شرق حدود ١٠ هکتار است.(٨)
در فاصله سال ١٣٥٦ تا ١٣٨٥ شمسی افزایش چشمگیری در مساحت مناطق حاشیهای اهواز صورت گرفته است. مساحت مناطق حاشیهای شهر در سال ١٣٨٥ در شمال غرب و شمال شرق شهر سه و نیم برابر در غرب و جنوب غرب دو برابر و در شرق و غرب در حدود یک و نیم برابر مساحت این مناطق در سال ١٣٥٦ است(٨). در ادامه به آمارهایی اشاره میشود که که در پژوهشی که هشت منطقه حاشیهای اهواز را بررسی میکند و گوشهای از آمارهای سری پژوهش سال ١٣٨٥ دانشگاه چمران اهواز را فاش میسازد، میپردازیم.
هشت منطقه مورد بررسی این پژوهش عبارتند ازکوی شیلنگ آباد و صیاحی، حصیرآباد، ملاشیه، منبع آب، عین ٢ ، زویه، زرگان، آل صافی. جمعا ١٧٧ هزار نفر تنها در این هشت منطقه حاشیهای زندگی می کنند(٥).
تراکم جمعیتی در این مناطق به عنوان مثال در حصیرآباد به ٢٨٥ نفر در هکتار میرسد در حالی که متوسط این شاخص در سطح کل شهر اهواز ٥٥ نفر در هکتار است. از لحاظ بُعد هر خانوار تمامی کویهای حاشیهای از متوسط ٦/٤ نفر در خانوار در سطح شهر اهواز بیشتر هستند و در برخی از آنها این شاخص از ٧ نفر در خانوار نیز بیشتر است(٥).
آمار امکانات آموزشی این مناطق نیز حکایت از پایین بودن سرانهی کاربری آموزشی \"نفر در متر مربع\" در مقایسه با سرانهی استاندارد طرح جامع شهری دارد. به گونهای که در منطقهی زرگان به ازای هر نفر هشت صدم متر مربع \" ٨ سانتي متر\" و در کوی آل صافی شانزده صدم متر مربع \"١٦ سانتي متر\" امکانات آموزشی وجود دارد در حالیکه این شاخص طبق استاندارد شهر اهواز در حدود دو متر مربع برای هر شخص است. وضعیت امکانات ورزشی نیز بدتر از وضعیت امکانات آموزشی است و در اکثر این مناطق امکانات ورزشی صفر مطلق است(٥).
آمار زیر ساختها نیز حکایت از آن دارد که بیش از ٣٥ درصد حاشیهنشینان لوله کشی آب شرب ندارند. گرچه این روزها آب اهواز نوشیدنی نیست اما حاشیهنشینان همین آب گل آلود را هم با هزار زحمت بدست میآورند. همچنین بیش از ٥٠ درصد انشعابات برق این مناطق غیر مجاز است که البته این امر ناشی از عدم توانایی این مردم در تأمین هزینه برق مجاز است. علاوه بر این مناطق مذکور از آسفالت نشدن معابر و خیابانها رنج میبرند. به عنوان مثال منطقهی عین الدوّا تنها ١٥ درصد خیابانهایش آسفالته هستند(٥).
وضعیت اشتغال حاشیهنشینان اهواز رقتبار است. در این مناطق متوسط نرخ بیکاری بیش از ٥٠ درصد است. نرخ بیکاری در کوی آل صافی ٦١ درصد و در عین الدوّا ٥٨ درصد و در شیلنگ آباد ٤٩ درصد است. همچنین حدود ٩٥ درصد حاشیهنشینان اهواز در هشت منطقه مذکور درآمدی کمتر از ٣٠٠ هزار تومان در ماه دارند. براساس این پژوهش اکثریت ساکنان این مناطق تحت پوشش کمیته امداد و یا سازمان بهزیستی قرار دارند(٥).
از دیگر مشکلات حاشیهنشینان اهواز وجود فاضلابهای رو باز و وجود گندابها در نزدیکی محل سکونت آنها، وجود معابر بنبست یا خاکی و نامناسب، عدم وجود سیستمی برای جمع آوری آبهای سطحی، عدم وجود درمانگاه و مراکز بهداشتی، آمار بالای جرم و نسبت زیاد معتادان است.
این دردمندان در ١٥ آوریل سال ٢٠٠٥ و درپی انتشار سند مربوط به \"طرح کوچ اجباری اعراب از استان\" بپا خاستند دهها تن از آنان جان خود را از دست دادند. پس از آن هر ساله در سالگرد انتفاضه مردمی آوریل ٢٠٠٥ دردمندان این مناطق تظاهرات میکنند و برضد تبعیض روزمره اعمال شده در حقشان اعتراض میکنند.
پشت پرده سیاست
بررسی نتایج سیاستهای مرکزی و دست نشاندگان محلی آنها در بیش از ٨٠ سال گذشته در اقلیم اهواز حکایت از آن دارد که آنها برای به اصطلاح \"عمران خوزستان\" از هیچ طرحی غیرانسانی کوتاه نیامدهاند. سیستم مرکزی در تمام مراحل فئودالیسم و مرحلهی پس از آن و توسعهی صنعتی مدرن، در جنگ و صلح و در هر روز به شیوههای مختلف سعی کرده است تنها دارایی باقی مانده برای ملت عرب که همان زمینهای کشاورزی است را از دست این ملت خارج سازد.
برنامههای اول و دوم توسعه به گونهای در این اقلیم به اجرا گذاشته شد تا ساکنان اصلی این سرزمین به هیچ وجه به سیستم اقتصادی و اجتماعی نوین راه نیافته و مهاجران جدید، اهواز و سایر مناطق عرب نشین را همانند اسلاف خود به جولانگاه غارت ثروتهای این مردمان تبدیل کنند.
رژیم مرکزی با واگذاری امتیاز حاکمیت بر اقلیم اهواز به مافیایی از متشکل از بومیان غیرعرب و مهاجران، به آنها در استثمار تمام عیار این اقلیم اختیار کامل داده است. این دستنشاندگان سیستم مرکزی زندگی بیش از میلیونها عرب را به بازی گرفتهاند و شهرهای مختلف این اقلیم را به بازاری برای کسب و کار مهاجران تبدیل کردهاند در حالی که ساکنان اصلی و عرب این شهرها در حاشیه شهرها وضعیت ذلت باری را به شکل روزمره زندگی میکنند.
وقاحت این دست نشاندگان به آنجا رسیده است که اعراب حاشیه نشین را تهدیدی برای خود میدانند. پژوهشگران دانشگاه چمران اهواز و دیگر موسسأت دولتی خواهان اجرای طرحهای آمایش سرزمین دیگری و همچنین ایجاد محدودیتهای فیزیکی برای این حاشیه نشینان شدهاند.
در همین راستا مسئولان استان اقدام به برپایی دهها کیلومتر دیوار حائل بسان دیوارهای صهیونیستها در فلسطین، کردهاند. در دو طرف جادههای ورودی به شهر اهواز دیوارهای حائل حاشیه نشینان را از دیده مسافران مخفی نگه می دارد. همچنین در سالهای گذشته مافیای حاکم در اهواز به بهانهی ساخت و ساز غیر مجاز و فروش مواد مخدر اقدام به تخریب کامل منطقهی مسکونی سپیدار و تخریب دهها منزل مسکونی در مناطق حصیرآباد و منطقه زویه کرده است.
طرحهای آمایش سرزمین کذایی تا زمانی که بر پایهی دیدگاههای مرکزگرا مبتنی باشد و اجرای آنها به نئوفئودالها و مافیای حاکم بر اقلیم سپرده شود عواقبی شبیه به مرحلهی فئودالی بههمراه خواهد داشت. این نئو فئودالهایی که امتیاز حاکمیت بر اقلیم اهواز را در مقابل حفظ تمامیت ارضی از مرکز گرفتهاند، با جوسازی علیه بیپناهان عرب نزد مرکزنشینان مجوز انواع و اقسام طرحهای غیرانسانی را از آنها گرفتهاند. هر طرح جدیدی که به دست اینان اجرا شود با غصب زمینهای ملت عرب شروع میشود و با ورود هزاران مهاجر غیرعرب که غالباً از همزبانان نئوفئودالهای حاکم هستند بکار انداخته میشود و جز آوارگی و بدبختی و حاشیه نشینی بیشتر برای ملت عرب نتیجه دیگری ندارد.
این شرح وصفی مختصر بود از حاشیهنشینان شهر اهواز. شرح بیشتری نیاز است برای وصف حاشیهنشینان عبادان و معشور و عمیدیه و سوسه. حدود یک میلیون عرب اقلیم اهواز یعنی یک میلیون انسانی که صاحب اصلی تمامی ثروت نفت در ایران هستند، در حاشیه شهرها در حالی که هنوز به شیوهی صدها سال پیش از فضولات حیوانات برای گرم کردن خود و پخت و پز استفاده میکنند شاهد آن هستند که غریبهها در وطنشان از ثروت این اقلیم چه لذتها که نمیبرند. اینان که میراث داران درد روزگارانند آیندهای مبهم در پیش رو دارند.
١ ـ زنجانی، حبیب اله، علیزاده آهی، زرین تاج، مهاجرت، نشریه شماره ٢٨ ، مطالعات جمعیت، ١٣٧٢ .
٢ ـ دکتر حسین حاتمی نژاد، تحولات جمعیتی شهرهای خوزستان. گروه جغرافیا و برنامه ریزی شهری دانشگاه تهران.
٣ ـ احسانی، کاوه. تجدد و مهندسی اجتماعی در شرکت – شهرهای خوزستان. نگاهی به تجربه آبادان و مسجد سلیمان، فصلنامه گفتگو، شماره ٢٥ ، پاییز ١٣٨٧ ، ص ٩-٤٥ .
٤ ـ دانشگاه شهید چمران اهواز. ١٣٨٥ . معاونت پژوهشی، مرحله اول و دوم، مطالعات توانمند سازی و اسکان غیررسمی محلات شهر اهواز، کارفرما مسکن و شهرسازی استان خوزستان
٥ ـ ایوب تقی زاده و دکترعلی موحد. ١٣٨٨ . بررسی جهت های توسعه مناطق حاشیه نشین شهر اهواز با استفاده از جس اس ای و ار اس. دانشگاه شهید چمران اهواز.
٦ ـ سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان خوزستان. ١٣٨٩ . گزارش اقتصادی- اجتماعی.
٧ ـ کوکب ظریفی و دکترعلی موحد.١٣٨٩ . بررسی ابعاد اقتصادی- اجتماعی و کالبدی ٨ منطقه حاشیه نشین شهر اهواز.
٨ ـ روزنامه همشهری، اهواز هفتمین کلانشهر دومین حاشیه نشین. ١٤ فروردین ١٣٩٠ .
٩ ـ تقی نژاد،. ١٣٨٨. مدلسازی توسعه شهری با استفاده از جی اس ای، دانشکده علوم و زمین شناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز.
نقشه مناطق حاشیه نشین اهواز. منبع سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان خوزستان
قسمت اول
تاریخچه
حاشیه نشینی یکی از بزرگترین معضلات کلان شهر اهواز است که آغاز آن به قبل از سال ١٣٢٠ شمسی باز میگردد. احداث راه آهن اولین گام دولت مرکزی بود برای گشودن دروازههای این شهر به روی مهاجران از شهرهای دیگر ایران. نیاز راه آهن به کارگران سختکوش و بدون هیچ پیش شرط سبب شد تا صدها جوان از قبایل بنیطرف در دشت میسان\"دشت آزادگان\" که در شرایط سخت اقتصادی زندگی میکردند به اهواز مهاجرت کنند.
درآمد حاصل از کار طاقت فرسا در راه آهن خیلی اندک بود به گونهای که کارگران این شرکت به زمینهای کشاورزی در نزدیکی ساحل غربی کارون و در اطراف محله الامنیة \"امانیة\" پناه آوردند و در کنار کلبهی شخصی معروف به رفیش \"کنایه از فربه بودن\" سکنی گزیدند. از طرف دیگر ساکنان اصلی و عرب منطقه الامنیه که پس از لشکرکشی رضاخان به اهواز و در دست گرفتن زمام حاکمیت در این منطقه زمینها و خانههایشان مصادره شده بود نیز به رفیش پناه آوردند. این کارگران و کشاورزان فقیر و بیبضاعت همگی خانههای گلی ساختند .
کپرها و خانههای گلی که در \"رفیش\" ساخته شد، مثال عیان یک منطقه حاشهای بود که در حدود ٨٥ سال پیش پا به عرصه نهاد. رفیش که کاملا در کنار مرکز شهر اهواز قرار داشت پذیرای مهاجران بیشمار دیگری بود که در سالهای بعد به اهواز مهاجرت کردند، به گونهای که با گسترش ساخت و سازها بخش دیگر رفیش توسط یک مهندس انگلیسی بسان پرچم انگلیس طراحی و خیابان بندی شد. محله کپر نشین رفیش بعدها نام لشکرآباد و سپس نهضت آباد به خود گرفت. زندگی فقیرانه مردم این محله بزرگ در نزدیکی مرکز ثروتمند و متمکن شهر اهواز و همچنین شیوع عرب فوبیا در میان مهاجران غیر عرب در مرکز شهر سراسر زندگی اين مردمان عرب را تحت تاثیر قرار داد.
این مردمان که به واسطه جذب نشدن در سیستم اقتصادی و اجتماعی شهر اهواز به معنای حقیقی کلمه از تبعیض رنج میبردند. در این دوره یعنی دهه سی شمسي گرچه فرصتهای شغلی ایجاد شده در پالایشگاه عبادان زمینه ورود حدود ٣٠٠ هزار مهاجر از استانهای دیگر را تا آن زمان فراهم آورده بود اما عدم داشتن هرگونه شانسی در دستیابی به چنین فرصت شغلی به دلیل نظارت دقیق مسئولان رژیم حاکم در پیادهسازی طرح یکسان سازی فرهنگی رضاخان و اعطای فرصتهای شغلی در این پالایشگاه تنها به مهاجران غیر عرب و حاشیه نشین ماندن ساکنان اصلی عبادان در کنار شهر جدید آبادان، فکر مهاجرت به عبادان را از سر عربهای منطقه خارج ساخت.
در ادامه این نوشته سعی دارم عوامل موثر در فرایند حاشیه نشینی عرب ها را برای خوانندگان بیان کنم.
فئودالیسم
از عوامل تاریخی مهاجرتهای اولیه کشاورزان عرب به شهر اهواز را میتوان امتیاز گیری فئودالهای وابسته به حکومت مرکزی در شهرهایی همچون دزفول و تستر\"شوشتر\" وسوسه و خلفیه \"خلف آباد\" و منطقه شاوور از مرکز و مصادره کردن زمینهای این کشاورزان عنوان کرد. به عنوان مثال تمامی اراضی اطراف تستر\"شوشتر\" تحت نفوذ خوانین بختیاری بود. مجیدخان یکی از فئودالهای معروف بختیاری بود که اراضی چندین دشت از جمله دشت شعیبیه و اراضی حوالی گتوند و اراضی حد فاصل شوشتر- مسجد سلیمان را به واسطهی حمایت همه جانبهی دولتهای وقت در اختیار گرفته بود و شهرتی افسانهای داشت.
او با استفاده از نفوذ و قدرت مرکزیاش دست به مصادره هزاران هکتار از اراضی کشاورزان عرب این دشتها زد و با اسکان دادن عشایر لُر کوچنشین در این زمینها کشاورزی خود را رونق داد. از دیگر خوانین این منطقه میتوان به خوانین جزایری و یاوری اشاره کرد که زمینهای وسیعی را از کشاورزان عرب در اطراف تستر\"شوشتر\" مصادره کرده بودند. از دیگر فئودالهای معروف میتوان به نظام مافی و خوانساری اشاره کرد که زمینهای وسیع اطراف شهر سوسه\"شوش\" را از کشاورزان عرب این منطقه مصادره کرده بودند. همچنین فئودال معروف دیگری به نام عباس شرکت را باید نام برد که زمینهای کشاورزی و منابع طبیعی همچون معدن ماسه کرخه و شاوور و... را در اطراف عبدالخان و شاوور در اختیار داشت. خانوادهی تقی زاده نیز منطقه خلفیه\"خلف اباد\" را محل استثمار اقتصادی خود ساخته بودهاند و تا به امروز شریان اقتصادی این منطقه در دست دارند.
در نتیجه مصادره وسیع زمینهای کشاورزان عرب بدست چندین و چند فئودال وابسته به مرکز هزاران کشاورز عرب آواره شدند تا به جای آنها عشایر کوچندهی لُر و بختیاری اسکان داده شوند. در تنزاعاتی که بر سر تصاحب اراضی حاصلخیز کشاورزی دشتهای عرب نشین از سوی مهمانان ناخوانده \"خوانین وفئودال های\" غیرعرب به راه افتاده بود دولت مرکزی جانب خوانین و فئودالها را میگرفت تا حق کشاورزان عرب در سایهی به اسارت رفتن شیخ خزعل و بیپناه ماندن اعراب در منطقه توسط رقبای ساخته و پرداخته نظام رضاخانی حیف و میل شود. کشاورزان آواره و بیبضاعت عرب راهی حاشیه شهرها میشدند. این گروه از کشاورزان آواره در محلههایی همچون حصیرآباد حاشیه نشین شهر اهواز شدند. همچنین شماری از کشاورزان سوسه \"شوش\" به محله رفیش آباد پناه آوردند و در آنجا خانههایی گلی برای خود ساختند تا بههمراه دیگر همزبانانشان حاشیه نشین اهواز شوند.
اصلاحات ارضی
فئودال های غیرعرب گرچه بر زمینهای وسیعی چیره شدند اما به دلیل وجود قبایل بزرگ عرب و ایستادگی آنها در برابر قدرت مرکزی، تنها توانستند بخشی از کشاورزان عرب را از زمینهایشان اخراج کنند و بخش دیگری از آنها را در زمینهای تحت اختیار خود بکار گماشتند. این وضع تا دههی چهل شمسی ادامه یافت تا اینکه با تصویب قانون اصلاحات ارضی در آغاز این دهه تغییرات وسیعی در مالکیت اراضی کشاورزی بوجود آمد. به موجب این قانون مالکان اراضی و فئودالها میبایست زمینها را به کشاورزان زیر دست خود بفروشند و به این ترتیب هر کشاورز مالک قطعهی کوچک زمین میشد. در همین راستا مرگ فئودال بزرگ مجیدخان فرصتی مناسبی بود برای رژیم مرکزی تا بیش از ٢٥ هزار هکتار از زمینههای اساساً غصبی این فئودال را در اختیار گرفته و طرح توسعهی نیشکر کارون \"شوشتر\" را تأسیس کند.
اصلاحات ارضی گرچه توانست قسمتهایی از اراضی فئودالها را از دست آنها خارج سازد و به کشاورزان زیر دست آنها واگذار سازد اما خود اشکالاتی اساسی داشت. از مهمترین اشکالات این لایحه در اقلیم اهواز آن بود که اولاً زمینهای کشاورزان عرب که به دست فئودال ها مصادره شده بود توسط دولت و در غالب طرحهای ملی آمایش سرزمین مصادره شد و کشاورزان عرب برای همیشه زمین هایشان غصب شد. ثانیاً آن دسته از عشایر لُر کوچنده که به زور خوانین و دولت مرکزی در زمینهای کشاورزان عرب مستقر شده بودند طبق قانون اصلاحات اراضی مالک زمینهایی شدند که اساساً زمینهای کشاورزان عرب است.
به این ترتیب این قانون امر به زور تحمیل شدهی دوره فئودالی را قانونی کرد و مالکیت زمین های غصبی توسط عشایر لُر را قانوناً به ثبت رساند. ثالثاً با تقسیم اراضی کشاورزی میان کشاورزان خُرد و بی بضاعت و عدم انجام دادن حمایتهای لازم از آنها سبب شد تا کشاورزان جهت مهیا ساختن هزینههای کشاورزیشان دست به دامن نزول خواران شوند که نتیجه آن ورشکستگی آنها بود.
کشاورزان ورشکسته چارهای جز فروش زمینهای خود نداشتند. دولت مرکزی نیز که جهت مصادره زمینهای قبایل عرب تا آن زمان وارد چندین مواجهه نظامی با آنها شده بود که از جمله مهمترین آنها جنگ یک هفتهای نظام علیه قبایل مردمان عرب در منطقه میناو است که در آن صدها عرب جان باختند، فرصت را جهت مصادره اراضی کشاورزان عرب غنیمت شمرد.
لذا رژیم مرکزی سریعاً وارد عمل شد و با تشویق کشاورزان خُرد به فروش زمین هایشان بخش اعظم زمینهای کشاورزان ورشکسته شده را با قیمتهای پایین خریداری کرد و کشت و صنعت هفت تپه، کشت و صنعت کارون و کشت و صنعتهای مشترک ایران و شرکتهای آمریکایی را تأسیس کرد. ورشکستگی کشاورزان عرب و مصادرهی زمینهای حاصلخیز کشاورزی از اطراف شهر سوسه \"شوش\" تا آن سوی تستر \"شوشتر\" باعث شد تا روند حاشیه نشینی در اهواز در دههی چهل و پنجاه شمسی چند برابر شود به گو نهای که در دههی پنجاه شمسی در چهار جهت جغرافیایی شهر اهواز کویهای حاشیهای نمایان شد.
این موج جدید مهاجرت کشاورزان بیبضاعت سبب بزرگ شدن کویهای حاشیهای همچون رفیش و کوت عبدالله و حصیر آباد و الدایراه و ملاشیه شد. در این زمینه در آغاز دههی پنجاه شمسی بررسیهای صورت گرفته توسط بخش علوم اجتماعی دانشگاه تهران نشان میدهد که حاشیه نشینی در اهواز به قبل از سال١٣٢٠ شمسی باز میگردد. در این پژوهش علت مهاجرت اکثریت مهاجران به اهواز در دههی سی و چهل شمسی را در درجه اول از دست دادن زمین و در درجه دوم خشک سالی و بیکاری و عدم توانایی در تأمین مخارج زندگی ذکر شده است.
اکتشاف نفت و توسعه صنعتی
عامل مهم دیگر در امر حاشیه نشینی در اهواز که از سوی کارشناسان مطرح میشود اکتشاف نفت و برپایی تأسیسات نفتی و پتروشیمی و صنعتی در عبادان و معشور \"ماهشهر\" و دیگر شهرها است. این امر سبب شد تا سیل عظیم مهاجران از استانهای دیگر ایران وارد اقلیم اهواز شود به گونهای که بر طبق پژوهشی که توسط حبیب الله زنجانی در سال ١٣٢٧ شمسی صورت گرفته، تا سال ١٣٥٥ حدود ٥١١ هزار نفر از ساکنان استان مهاجرانی بودند که از استانهای دیگر بهویژه استانهای مرکزی وارد این استان شده بودند(١).
اشباع عبادان و معشور \"ماهشهر\" از مهاجران، رژیم مرکزی را بر آن داشت تا قطب صنعتی دیگری غیر از عبادان راه بیندازد. به همین دلیل با تأسیس مراکز دولتی و کارخانههای صنعتی در اطراف اهواز و تقویت نقش نظامی این شهر از طریق تأسیس پادگانهای بزرگ و همچنین بهبودی راهها و جادهها قطب صنعتی جدیدی را در این اقلیم ایجاد کرد و دهها هزار مهاجر غیربومی را وارد این شهر ساخت. در نتیجهی این سیاست جمعیت اهواز در سال ١٣٥٥ شمسی به پانصد هزار نفر رسید و از عبادان پیشی گرفت(٢).
فرصتهای شغلی ایجاد شده در اهواز سبب شد تا جوانان مناطق عرب نشین که در آن زمان به حال خود رها شده بودند و با کشاورزی سنتی خود در سایهی وقوع بلایایی طبیعی چون سیل و خشکسالی و قحطی و طاعون روزگار سختی را سپری میکردند به امید یافتن کاری راهی شهرها شوند. اما نظام اقتصادی سرمایهداری نوین طرح ریزی شده از سوی دولت مرکزی هیچ گونه پیش بینیای برای جذب مهاجران عرب در سیستم نوین اقتصادی، چه عامدانه و چه غیرعامدانه، نداشته است و در عوض توجهش بر به کارگرفتن مهاجران در این اقلیم متمرکز بود.
این امر سبب شد تا آرزوهای ملت عرب بر حاشیهی شهرها نقش برآب شود و این ملت حاشیهنشین وطن خود شود.
ملت عرب با چشم خود دید که مهمانان ناخوانده که به واسطه دولت مرکزی به مناطق عرب نشین گسیل داده شدهاند به چه زندگی و پیشرفتی رسیدهاند. دکتر حاتمی نژاد استاد دانشگاه تهران در وصف عمق تباین و جدایی بوجود آمده میان ساکنان اصلی عبادان و مهاجران، عبادان را شهری استعمار زده میخواند و رابطهی این دو دسته را خصمانه معرفی می کند(٢). در همین زمینه احسانی پژوهشگری دیگر از بنا شدن آبادان در مناطق جدید و غیرمسکونی که به دور از تجمعات مسکونی ساکنان اصلی عبادان بنا نهاده شده بود انتقاد میکند و آن را علت گسست روابط میان جمعیت مهاجران و ساکنان اصلی این شهر میداند(٣). وضعیت معشور نیز کاملاً مشابه وضعیت عبادان است و شهر جدید ماهشهر در زمینهای مجزا از تجمعات مسکونی ساکنان اصلی معشور بنا نهاده شد. جدایی جغرافیایی در طراحی این شهرهای نوین حکایت از نیت طراحان این شهرها در دور نگه داشتن ساکنان اصلی عرب منطقه از دسترسی به توسعه و پیشرفتهای حاصل در این شهرها دارد.
جنگ ویرانگر
عامل مهم دیگر در تشدید بحران حاشیهنشینی در اهواز جنگ ویرانگر هشت ساله است. با تخریب کامل شهرهای مرزی عبادان، محمره، خفاجیه، حویزه و بسیتین \"بستان\" سیل عظیمی از مهاجران جنگی روانه اهواز شدند. خوشنشینان آبادان از جمله شرکت نفتیها و کارمندان و کارگران مراکز صنعتی و ادارات که اکثراً مهاجر بودند یا به زادگاههای خود در پشت کوههای زاگرس بازگشتند و یا به شهرهای بزرگی همچون تهران و اصفهان مهاجرت کردند.
در مقابل مردم فقیر عرب در شهرهاي جنگ زده که توان تأمین محلی برای سکونت خود در اهواز را نداشتند به کویهای حاشیهای پناه بردند. در نتیجه این امر کوت عبدالله و قلعة کنعان و کانتکس و کوت سید صالح در خود سیل عظیمی از مهاجران محمرة و عبادان را جای دادند. همچنین شیلنگ آباد و ملاشیه و عین الدوًا آوارگان حویزه و خفاجیه را در زیر چتر فقر و بدون هیچگونه امکانات بهداشتی و محیط نامناسب برای زندگی پناه دادند.
به عنوان مثال وجه تسمیهی کوی شیلنگ آباد آن بود که ساکنان این کوی جهت تأمین آب آشامیدنی خود از کوی کنار آنها و بهواسطهی شیلنگ آب را به خانههای خود میرساندند و به دلیل کثرت شیلنگهای آب این کوی به شیلنگ آباد مشهور شد. با پایان یافتن جنگ شهرهای عبادان و محمره دیگر رونق سابق را نیافتند با این وجود مهاجران سابق که با گذشت زمان خود را صاحب اصلی این شهر میدانند به این شهر بازگشتند. علاوه بر این بخشی از روستاییان عرب روستاهای حومه عبادان نیز به روستاهای خود عودت کردند. مردم عرب همان حاشیه نشینان سابق عبادان از آنجائیکه در آبادان آباد جایی برایشان وجود نداشت خیر آبادان ویران را به عطایش بخشیدند و زندگی در حاشیهی اهواز را بر بازگشت به شهرشان ترجیح دادند.
اما این بار نیز نظام مثل همیشه مترصد فرصت بود تا جنگی بودن منطقه را بهانهای سازد برای ممانعت از بازگشت ساکنان اصلی دهها روستای عرب مرزی. این بار رژیم قصد پاکسازی نوار مرزی ایران و عراق را از وجود روستاهای عرب را در سر میپروارند. رژیم در این راه از هیچ کاری کوتاه نیامد و حتی با عدم پاکسازی میدانهای مین روستاییان را بین ترک روستاهایشان برای همیشه و بازگشت به روستاهای مملو از مینهای جنگی روبهرو ساخت. این چنین اقداماتی مزید بر علت شد تا حاشیهنشینان اهواز زندگی در سختترین شرایط یعنی در حاشیه کلان شهر اهواز را بر بازگشت به ویرانههایشان ترجیح دهند.
طرحهای ملی آمایش سرزمین
طرحهای مهم دیگری که پس از جنگ به اجرا درآمد و بنیان هستی ملت عرب در را در روستاهای مختلف این اقلیم از ریشه برکند سلسله طرحهای توسعه نیشکر است. علاوه بر طرحهای توسعه نیشکر هفت تپه و کارون که در دههی سی و چهل شمسی تأسیس شدند، طرحهای عظیم نیشکر میان آب در جنوب شرق سوسه \"شوش\"، امام خمینی در منطقه شیعبیه تستر \"شوشتر\" و دهخدا و امیر کبیر و سلمان فارسی و دعبل خزاعی و فارابی در شمال و جنوب اهواز نیز در آغاز دههی هفتاد شمسی تأسیس شدند. به واسطهی این طرح ها بیش از ٢٥٠ هزار هکتار از زمینهای کشاورزان عرب مصادره شدند. با ویران کردن شمار زیادی از روستاهای عرب نشین هزاران خانوار کشاورز عرب روانهی مناطق حاشیه و فقیرنشین اهواز شدند. علاوه براین به واسطهی طرحهای پرورش آبزیان آزادگان، منطقهی آزاد تجاری در عبادان و دیگر طرحهای نظامی و کشاورزی بسیج، نیروی انتظامی و دانشگاه آزاد زمینهای وسیعی از کشاورزان عرب مصادره شد.
تخریب محیط زیست
عامل بالقوهی دیگری که خود معلول سیاستهای استثماری سیستم مرکزی در غارت منابع آب این اقلیم بواسطهی انتقال آب کارون به شهرهای مرکزی ایران و سدسازی بیرویه نشأت میگیرد، آلودگی منابع آبی، بالا رفتن میزان نمک، خشک شدن رودخانه و در کل تخریب محیط زیست است. در دههی اخیر به دلیل خشک شدن هورالعظیم که یکی از بزرگترین تالابهای خاورمیانه است، حدود چهل روستای اطراف این تالاب خالی از سکنه شدهاند. این امر سبب شده است تا روستاییان روانهی شهرها شوند. اگر وضع کنونی ادامه یابد در آیندهی نزدیک شاهد موج جدیدی از مهاجرت به شهرها خواهیم بود که علت اصلی نابودی اکوسیستمها و محیط زیست خواهد بود.
چنین طرحها و اقدامات رژیم های پهلوی و جمهوری اسلامی در طول ٨٥ سال گذشته سبب شد تا در اهواز حاشیه فربهتر از مرکز شود. در وصف این حاشیه آمارهای خود جمهوری اسلامی گویای واقعیت هستند.
قسمت دوم
آمار حاشیه نشینان:
بنا به آمارهای سازمان مدیریت و برنامهریزی اهواز در این شهر ١٩ منطقهی حاشیه نشین شناسائی شده است. این مناطق بر اساس شاخصهایی نظیر تراکم جمعیت خانوار، نوع منزل مسکونی و بافت منطقهی مسکونی و شاخصهای اقتصادی- اجتماعی از قبیل بیکاری و سواد و نوع مالکیت زمین و همچنین وضعیت زیست محیطی مناطق شناسائی شدهاند. همچنین در سال ١٣٨٥ دانشگاه چمران اهواز تحقیق وسیعی درباره شناسایی شهرکهای حاشیهای اهواز انجام داد که بههمراه آمارهایی از دیگر سازمانها را میتوان در پرده برداشتن از وضعیت اسفبار حاشیهنشینان اهواز استفاده کرد. بر اساس این دادهها ١٩ منطقهی حاشیهنشین اهواز عبارتند از کویهای:
صیاحی، شیلنگ آباد، رزمندگان، گلدشت، گل بهار، کریشان، عین الدوّا، ملاشیه، چنیبه، جنگیه، کوت عبدالله، کانتکس، قلعه کنعان، کوی طاهر، آل صافی، منبع آب، حصیرآباد، زرگان، زوویه ١ و زوویه٢.(٥،٤)
آمارهای رسمی حکایت از آن دارد که جمعیت حاشیهنشینان رقمی در حدود ٥٠٠ هزار نفر است که ٣٥ درصد جمعیت این شهر را تشکیل می دهد(٤ و٥ و٦). در این زمینه یکی از مسئولان استان در گفتگو با روزنامهی همشهری با اعتراف به وجود نیم میلیون حاشیهنشین در شهر اهواز این امر را تهدید بزرگی برای این شهر دانست.(٧)
حدود ٩٥ درصد حاشیه نشینان عرب هستند. به جز درصد اندکی لر و بختیاری و ترک که در منبع آب و حصیرآباد و آل صافی ساکن هستند اکثریت مطلق حاشیه نشینان عرب هستند (٤ و ٥). بنا به همین پژوهشهای صورت گرفته وجه تمایز حاشیه نشینی در اهواز با وجه متعارف حاشیه نشینی در ایران در ترکیب قومیتی حاشیهنشینان نهفته است. در هیچ استان ایران ساکنان اصلی و تاریخی شهرها حاشیهنشین نیستند به جز اهواز. به عنوان مثال تهرانیهای اصیل در بهترین مناطق تهران ساکن هستند. در حالیکه در اهواز به عنوان مثال ساکنان عرب لشکرآباد تا به امروز با وجود اینکه از لحاظ جغرافیایی در مرکز شهر زندگی میکنند اما از لحاظ وضعیت اجتماعی- اقتصادی حاشیهنشینانی بیش نیستند.
همچنین بر اساس پژوهشهای صورت گرفته بیش از ٧٥ درصد حاشیهنشینان منشاء روستایی دارند(٥). این امر نشان میدهد که تخریب روستاها در پی اجرای طرحهای ملی آمایش سرزمین و مصادره زمینهای کشاورزان عرب نقشی اساسی در این فاجعه انسانی دارد.
براساس پژوهش دیگری که در آن نقشهی کاربری اراضی شهر اهواز مورد استفاده قرار گرفته مساحت مناطق حاشیهای اهواز برآورد شده است. در سال ١٣٨٥ شمسی مساحت مناطق حاشیهای شهر اهواز در جنوب این شهر ٤٥٠ هکتار و در غرب ٣٠٠ هکتار و در شرق ٢٥٠ هکتار و در شمال شرق ١٥٣ هکتار و در جنوب غرب در حدود ١٤٨ هکتار و در جنوب شرق حدود ١٠ هکتار است.(٨)
در فاصله سال ١٣٥٦ تا ١٣٨٥ شمسی افزایش چشمگیری در مساحت مناطق حاشیهای اهواز صورت گرفته است. مساحت مناطق حاشیهای شهر در سال ١٣٨٥ در شمال غرب و شمال شرق شهر سه و نیم برابر در غرب و جنوب غرب دو برابر و در شرق و غرب در حدود یک و نیم برابر مساحت این مناطق در سال ١٣٥٦ است(٨). در ادامه به آمارهایی اشاره میشود که که در پژوهشی که هشت منطقه حاشیهای اهواز را بررسی میکند و گوشهای از آمارهای سری پژوهش سال ١٣٨٥ دانشگاه چمران اهواز را فاش میسازد، میپردازیم.
هشت منطقه مورد بررسی این پژوهش عبارتند ازکوی شیلنگ آباد و صیاحی، حصیرآباد، ملاشیه، منبع آب، عین ٢ ، زویه، زرگان، آل صافی. جمعا ١٧٧ هزار نفر تنها در این هشت منطقه حاشیهای زندگی می کنند(٥).
تراکم جمعیتی در این مناطق به عنوان مثال در حصیرآباد به ٢٨٥ نفر در هکتار میرسد در حالی که متوسط این شاخص در سطح کل شهر اهواز ٥٥ نفر در هکتار است. از لحاظ بُعد هر خانوار تمامی کویهای حاشیهای از متوسط ٦/٤ نفر در خانوار در سطح شهر اهواز بیشتر هستند و در برخی از آنها این شاخص از ٧ نفر در خانوار نیز بیشتر است(٥).
آمار امکانات آموزشی این مناطق نیز حکایت از پایین بودن سرانهی کاربری آموزشی \"نفر در متر مربع\" در مقایسه با سرانهی استاندارد طرح جامع شهری دارد. به گونهای که در منطقهی زرگان به ازای هر نفر هشت صدم متر مربع \" ٨ سانتي متر\" و در کوی آل صافی شانزده صدم متر مربع \"١٦ سانتي متر\" امکانات آموزشی وجود دارد در حالیکه این شاخص طبق استاندارد شهر اهواز در حدود دو متر مربع برای هر شخص است. وضعیت امکانات ورزشی نیز بدتر از وضعیت امکانات آموزشی است و در اکثر این مناطق امکانات ورزشی صفر مطلق است(٥).
آمار زیر ساختها نیز حکایت از آن دارد که بیش از ٣٥ درصد حاشیهنشینان لوله کشی آب شرب ندارند. گرچه این روزها آب اهواز نوشیدنی نیست اما حاشیهنشینان همین آب گل آلود را هم با هزار زحمت بدست میآورند. همچنین بیش از ٥٠ درصد انشعابات برق این مناطق غیر مجاز است که البته این امر ناشی از عدم توانایی این مردم در تأمین هزینه برق مجاز است. علاوه بر این مناطق مذکور از آسفالت نشدن معابر و خیابانها رنج میبرند. به عنوان مثال منطقهی عین الدوّا تنها ١٥ درصد خیابانهایش آسفالته هستند(٥).
وضعیت اشتغال حاشیهنشینان اهواز رقتبار است. در این مناطق متوسط نرخ بیکاری بیش از ٥٠ درصد است. نرخ بیکاری در کوی آل صافی ٦١ درصد و در عین الدوّا ٥٨ درصد و در شیلنگ آباد ٤٩ درصد است. همچنین حدود ٩٥ درصد حاشیهنشینان اهواز در هشت منطقه مذکور درآمدی کمتر از ٣٠٠ هزار تومان در ماه دارند. براساس این پژوهش اکثریت ساکنان این مناطق تحت پوشش کمیته امداد و یا سازمان بهزیستی قرار دارند(٥).
از دیگر مشکلات حاشیهنشینان اهواز وجود فاضلابهای رو باز و وجود گندابها در نزدیکی محل سکونت آنها، وجود معابر بنبست یا خاکی و نامناسب، عدم وجود سیستمی برای جمع آوری آبهای سطحی، عدم وجود درمانگاه و مراکز بهداشتی، آمار بالای جرم و نسبت زیاد معتادان است.
این دردمندان در ١٥ آوریل سال ٢٠٠٥ و درپی انتشار سند مربوط به \"طرح کوچ اجباری اعراب از استان\" بپا خاستند دهها تن از آنان جان خود را از دست دادند. پس از آن هر ساله در سالگرد انتفاضه مردمی آوریل ٢٠٠٥ دردمندان این مناطق تظاهرات میکنند و برضد تبعیض روزمره اعمال شده در حقشان اعتراض میکنند.
پشت پرده سیاست
بررسی نتایج سیاستهای مرکزی و دست نشاندگان محلی آنها در بیش از ٨٠ سال گذشته در اقلیم اهواز حکایت از آن دارد که آنها برای به اصطلاح \"عمران خوزستان\" از هیچ طرحی غیرانسانی کوتاه نیامدهاند. سیستم مرکزی در تمام مراحل فئودالیسم و مرحلهی پس از آن و توسعهی صنعتی مدرن، در جنگ و صلح و در هر روز به شیوههای مختلف سعی کرده است تنها دارایی باقی مانده برای ملت عرب که همان زمینهای کشاورزی است را از دست این ملت خارج سازد.
برنامههای اول و دوم توسعه به گونهای در این اقلیم به اجرا گذاشته شد تا ساکنان اصلی این سرزمین به هیچ وجه به سیستم اقتصادی و اجتماعی نوین راه نیافته و مهاجران جدید، اهواز و سایر مناطق عرب نشین را همانند اسلاف خود به جولانگاه غارت ثروتهای این مردمان تبدیل کنند.
رژیم مرکزی با واگذاری امتیاز حاکمیت بر اقلیم اهواز به مافیایی از متشکل از بومیان غیرعرب و مهاجران، به آنها در استثمار تمام عیار این اقلیم اختیار کامل داده است. این دستنشاندگان سیستم مرکزی زندگی بیش از میلیونها عرب را به بازی گرفتهاند و شهرهای مختلف این اقلیم را به بازاری برای کسب و کار مهاجران تبدیل کردهاند در حالی که ساکنان اصلی و عرب این شهرها در حاشیه شهرها وضعیت ذلت باری را به شکل روزمره زندگی میکنند.
وقاحت این دست نشاندگان به آنجا رسیده است که اعراب حاشیه نشین را تهدیدی برای خود میدانند. پژوهشگران دانشگاه چمران اهواز و دیگر موسسأت دولتی خواهان اجرای طرحهای آمایش سرزمین دیگری و همچنین ایجاد محدودیتهای فیزیکی برای این حاشیه نشینان شدهاند.
در همین راستا مسئولان استان اقدام به برپایی دهها کیلومتر دیوار حائل بسان دیوارهای صهیونیستها در فلسطین، کردهاند. در دو طرف جادههای ورودی به شهر اهواز دیوارهای حائل حاشیه نشینان را از دیده مسافران مخفی نگه می دارد. همچنین در سالهای گذشته مافیای حاکم در اهواز به بهانهی ساخت و ساز غیر مجاز و فروش مواد مخدر اقدام به تخریب کامل منطقهی مسکونی سپیدار و تخریب دهها منزل مسکونی در مناطق حصیرآباد و منطقه زویه کرده است.
طرحهای آمایش سرزمین کذایی تا زمانی که بر پایهی دیدگاههای مرکزگرا مبتنی باشد و اجرای آنها به نئوفئودالها و مافیای حاکم بر اقلیم سپرده شود عواقبی شبیه به مرحلهی فئودالی بههمراه خواهد داشت. این نئو فئودالهایی که امتیاز حاکمیت بر اقلیم اهواز را در مقابل حفظ تمامیت ارضی از مرکز گرفتهاند، با جوسازی علیه بیپناهان عرب نزد مرکزنشینان مجوز انواع و اقسام طرحهای غیرانسانی را از آنها گرفتهاند. هر طرح جدیدی که به دست اینان اجرا شود با غصب زمینهای ملت عرب شروع میشود و با ورود هزاران مهاجر غیرعرب که غالباً از همزبانان نئوفئودالهای حاکم هستند بکار انداخته میشود و جز آوارگی و بدبختی و حاشیه نشینی بیشتر برای ملت عرب نتیجه دیگری ندارد.
این شرح وصفی مختصر بود از حاشیهنشینان شهر اهواز. شرح بیشتری نیاز است برای وصف حاشیهنشینان عبادان و معشور و عمیدیه و سوسه. حدود یک میلیون عرب اقلیم اهواز یعنی یک میلیون انسانی که صاحب اصلی تمامی ثروت نفت در ایران هستند، در حاشیه شهرها در حالی که هنوز به شیوهی صدها سال پیش از فضولات حیوانات برای گرم کردن خود و پخت و پز استفاده میکنند شاهد آن هستند که غریبهها در وطنشان از ثروت این اقلیم چه لذتها که نمیبرند. اینان که میراث داران درد روزگارانند آیندهای مبهم در پیش رو دارند.
١ ـ زنجانی، حبیب اله، علیزاده آهی، زرین تاج، مهاجرت، نشریه شماره ٢٨ ، مطالعات جمعیت، ١٣٧٢ .
٢ ـ دکتر حسین حاتمی نژاد، تحولات جمعیتی شهرهای خوزستان. گروه جغرافیا و برنامه ریزی شهری دانشگاه تهران.
٣ ـ احسانی، کاوه. تجدد و مهندسی اجتماعی در شرکت – شهرهای خوزستان. نگاهی به تجربه آبادان و مسجد سلیمان، فصلنامه گفتگو، شماره ٢٥ ، پاییز ١٣٨٧ ، ص ٩-٤٥ .
٤ ـ دانشگاه شهید چمران اهواز. ١٣٨٥ . معاونت پژوهشی، مرحله اول و دوم، مطالعات توانمند سازی و اسکان غیررسمی محلات شهر اهواز، کارفرما مسکن و شهرسازی استان خوزستان
٥ ـ ایوب تقی زاده و دکترعلی موحد. ١٣٨٨ . بررسی جهت های توسعه مناطق حاشیه نشین شهر اهواز با استفاده از جس اس ای و ار اس. دانشگاه شهید چمران اهواز.
٦ ـ سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان خوزستان. ١٣٨٩ . گزارش اقتصادی- اجتماعی.
٧ ـ کوکب ظریفی و دکترعلی موحد.١٣٨٩ . بررسی ابعاد اقتصادی- اجتماعی و کالبدی ٨ منطقه حاشیه نشین شهر اهواز.
٨ ـ روزنامه همشهری، اهواز هفتمین کلانشهر دومین حاشیه نشین. ١٤ فروردین ١٣٩٠ .
٩ ـ تقی نژاد،. ١٣٨٨. مدلسازی توسعه شهری با استفاده از جی اس ای، دانشکده علوم و زمین شناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز.
Penasey Webe Lere Binuse
نقشه مناطق حاشیه نشین اهواز. منبع سازمان مدیریت و برنامه ریزی استان خوزستان