تکرار یک سناریو- اجلال قوامی
11:19 - 22 آبان 1390
Unknown Author
اجلال قوامی
یکم: آنچه معمولاً در فرآیند ارتباطات بسیار مدنظر قرار میگیرد، اجزای سازنده یک ارتباط است. اما آنچه بسیار مغفول می ماند، معنا و مضمون ارتباطی است. در جهانی به سر می بریم که یک تغییر پارادایمی در ارتباطات رخ داده است، ولی هنوز در پارادایم های گذشته به مسایل قبلاً نگاه می شود. پدیده نو و نگرش های کهنه، صورت خصوصی مسایل ارتباطی جامعه ماست. وضع مطبوعات هم از این قاعده مستثنی نیست. «عصر اطلاعات» دوران به چالش کشیدن سرمشق های سنتی و احوال مستقر است. اما آیا به فرصت ها و تهدیدهای پیش روی «مطبوعات» از منظری در درون يعنی این عصر نگریسته می شود؟ به نظر می رسد تنگناهای ارتباطی در مطبوعات ایران و به ویژه کردستان کمتر با اینگونه تأمل و بازاندیشی مورد مطالعه قرار گرفته باشد.
تعارض ها یا تناقضنماهای ارتباطی تنها به صورت عرضی یعنی در مواجهه ما و اقتضاهای دنیای جدید رخ نمی دهند. بقای صورت های تاریخی مسایل ارتباطی نیز گاه خود از موجبات مزمن شدن یک بیماری است.
گفته می شود بسیاری از تنگناهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ما مسایلی بی زمان و مکان اند. در دهه ها و گاه سده های معاصر مسایل جامعه ما در حوزه های مختلف تعریف شده اند ولی پس از گذشت آن دوران، امروز همچنان حکایت ها باقی اند. از این رو اساسی ترین مسأله ما گستردگی و فشردگی تضادهایی است که طی این گذارهای تاریخی با آنها روبرو خواهیم بود. در مواجهه با این منظومه از مشکلات، سه راهبرد رسانه ای بیشتر وجود ندارد؛ راهبرد بی اعتنایی، راهبرد دامن زدن به تضادها و سوم راهبرد حل و فصل خردمندانه تضادها که مستلزم یک سلسله آگاهی هاست. لازمه اول شناخت حدود و توانایی رسانه هاست. لازمه دوم شناخت محيط، نیرو و مرزهای كشش توسعه است و لازمه سوم درک اهمیت نقش رسانه ها به عنوان عامل بازخورد و خود تصحیح کننده اجتماع و پیوند دادن گسیختگی های فکری کشور در شبکه ارتباطی گسترده است. از این رو نسبت میان مطبوعات و ارتباطات نسبت میان جزء و کل است. مسأله پیش روی ما بحران ارتباطی است که به اعتبار «ارتباطات توسعه» اکنون در عرصه مطبوعات به وجود آمده است.
دوم: تیرهای غضب و کینآلوده به جهالت و جمود اين بار در قالب شب نامه ای که ادبیات كيهان و كيهاننشينان را به عاريت گرفته بود بر بام جریده ای که در این وانفزاي مطبوعات جز خدا و لطف مردم بضاعتي ندارند، باریدن گرفت. هجو نامهای که بر تارک آن پوپولیسم آغشته به لمپنيسم یا رنگ و لعابی ازگزارههای منسوخ و دست چندمی دهه60، نثار گردانندگان جریده، «ندای گروس» شد.
آنچه که خواب انحصار طلبان و مقدسمابان راست کیش را آشفته نمود، فقط و فقط طرح پرسشهایی از برخی اقدامات و عملکردهای ناصواب آقایانی بود که عنوان نمایندگی خلق الله را بر صندلیهای سبز بهارستان یدک می کشند بر این سبیل نام و نانی و دكانی دست و پا کرده اند. جرم گروس نشینان این بود که اسرار هویدا می کردند!
روزنامهنگار جماغت نه در پی نام و نشان است و نه در جستجوی خانه به خانه ی رانت قدرت. جای بسی تأثر است که در دوره ای کسانی وكيلالمله مردمان این دیار بودند،اما اکنون شاهدیم کسانی این عنوان را هرچند با رای اندك و معنادار از آن خود كردندکه هیچ نشانی از آن بزرگواران بر پیشانی ندارند و این روزها سخنان و عملکردشان جای جوک ها و لطیفه های ملانصرالدین و ... را گرفته است.
دغدغه برخی آقایان بهارستان نشین به جای حل مشکلات پایه ای فقر، بیکاری، وهزاران معضل دیگر، گرفتن سهم از پروژه های عمرانی و چند درصد سهم خود بردن از این پروژها در قالب معرفی نمودن پيمانكار مورد نظر خود به فلان ارگان و ...
شأن و جایگاه نمایندگی در این دوره تا آن حد تنزل پیدا کرده است که لقب زی زی گولوی کارتون خردسالان زینت بخش گفتار و کردار آنان شده است و بر هر کوی و برزن استان داستان كميك و در عین حال تراژیک نمایندگان استان در این دوره نقل مجالس است. در روز ژست پوزسيون گرفته و از رانت قدرت حض می برند و چون به خلوت روند ژست اپوزسيون گرفته و همه را جاش و خود را باش و ناجی ملت می دانند؛ گویا فراموش کرده اند که وام های چند صد میلیون تومانی را نه یک جوان تحصیلکرده جویای کار بلکه اعوان وانصار و اقرباي آقایان از محل رانت قدرت گرفته اند!
سکوت، انفعال و سر در جیب مراقبت فروبردن نمایندگان در این دوره بیشک، تاریخ از آن به عنوان دوره ای تراژدیک در تاریخ کردستان ثبت خواهد کرد.
نشریات کردی همواره مورد بی مهری مضاعف قرار گرفته اند، از یک سو در مناطق و محلات و با فاصله از مرکز در طول فعاليت خود مجبورند با تمام ارکان قدرت در مناطق و استان ها سر و کله بزنند و با تیراژ کم و نداشتن منابع مالی فشار زیادی را تحمل کنند، از طرف دیگر هم به دليل قرار گرفتن در خارج از گود مرکز، از حمایت ها و نگاه فعالان و جامعه مدنی مرکز هم بی نصیب می مانند.
انگ زدن، فحاشی کردن و ترور شخصیت اندک قشر روزنامه نگار در کردستان چاره پرده پوشی بر ضعف ها، کاستی ها و اقدامات خلاف قانون آقايان نیست. اگر یار شاطر نیستید بار خاطر مباشید.
ما نخواهیم این چنین لاف و دروغ
کردن اندر گوش و افتادن به دوغ
چون شما در دام این آب و گلید
کی شما صیاد سیمرغ دلید
یکم: آنچه معمولاً در فرآیند ارتباطات بسیار مدنظر قرار میگیرد، اجزای سازنده یک ارتباط است. اما آنچه بسیار مغفول می ماند، معنا و مضمون ارتباطی است. در جهانی به سر می بریم که یک تغییر پارادایمی در ارتباطات رخ داده است، ولی هنوز در پارادایم های گذشته به مسایل قبلاً نگاه می شود. پدیده نو و نگرش های کهنه، صورت خصوصی مسایل ارتباطی جامعه ماست. وضع مطبوعات هم از این قاعده مستثنی نیست. «عصر اطلاعات» دوران به چالش کشیدن سرمشق های سنتی و احوال مستقر است. اما آیا به فرصت ها و تهدیدهای پیش روی «مطبوعات» از منظری در درون يعنی این عصر نگریسته می شود؟ به نظر می رسد تنگناهای ارتباطی در مطبوعات ایران و به ویژه کردستان کمتر با اینگونه تأمل و بازاندیشی مورد مطالعه قرار گرفته باشد.
تعارض ها یا تناقضنماهای ارتباطی تنها به صورت عرضی یعنی در مواجهه ما و اقتضاهای دنیای جدید رخ نمی دهند. بقای صورت های تاریخی مسایل ارتباطی نیز گاه خود از موجبات مزمن شدن یک بیماری است.
گفته می شود بسیاری از تنگناهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ما مسایلی بی زمان و مکان اند. در دهه ها و گاه سده های معاصر مسایل جامعه ما در حوزه های مختلف تعریف شده اند ولی پس از گذشت آن دوران، امروز همچنان حکایت ها باقی اند. از این رو اساسی ترین مسأله ما گستردگی و فشردگی تضادهایی است که طی این گذارهای تاریخی با آنها روبرو خواهیم بود. در مواجهه با این منظومه از مشکلات، سه راهبرد رسانه ای بیشتر وجود ندارد؛ راهبرد بی اعتنایی، راهبرد دامن زدن به تضادها و سوم راهبرد حل و فصل خردمندانه تضادها که مستلزم یک سلسله آگاهی هاست. لازمه اول شناخت حدود و توانایی رسانه هاست. لازمه دوم شناخت محيط، نیرو و مرزهای كشش توسعه است و لازمه سوم درک اهمیت نقش رسانه ها به عنوان عامل بازخورد و خود تصحیح کننده اجتماع و پیوند دادن گسیختگی های فکری کشور در شبکه ارتباطی گسترده است. از این رو نسبت میان مطبوعات و ارتباطات نسبت میان جزء و کل است. مسأله پیش روی ما بحران ارتباطی است که به اعتبار «ارتباطات توسعه» اکنون در عرصه مطبوعات به وجود آمده است.
دوم: تیرهای غضب و کینآلوده به جهالت و جمود اين بار در قالب شب نامه ای که ادبیات كيهان و كيهاننشينان را به عاريت گرفته بود بر بام جریده ای که در این وانفزاي مطبوعات جز خدا و لطف مردم بضاعتي ندارند، باریدن گرفت. هجو نامهای که بر تارک آن پوپولیسم آغشته به لمپنيسم یا رنگ و لعابی ازگزارههای منسوخ و دست چندمی دهه60، نثار گردانندگان جریده، «ندای گروس» شد.
آنچه که خواب انحصار طلبان و مقدسمابان راست کیش را آشفته نمود، فقط و فقط طرح پرسشهایی از برخی اقدامات و عملکردهای ناصواب آقایانی بود که عنوان نمایندگی خلق الله را بر صندلیهای سبز بهارستان یدک می کشند بر این سبیل نام و نانی و دكانی دست و پا کرده اند. جرم گروس نشینان این بود که اسرار هویدا می کردند!
روزنامهنگار جماغت نه در پی نام و نشان است و نه در جستجوی خانه به خانه ی رانت قدرت. جای بسی تأثر است که در دوره ای کسانی وكيلالمله مردمان این دیار بودند،اما اکنون شاهدیم کسانی این عنوان را هرچند با رای اندك و معنادار از آن خود كردندکه هیچ نشانی از آن بزرگواران بر پیشانی ندارند و این روزها سخنان و عملکردشان جای جوک ها و لطیفه های ملانصرالدین و ... را گرفته است.
دغدغه برخی آقایان بهارستان نشین به جای حل مشکلات پایه ای فقر، بیکاری، وهزاران معضل دیگر، گرفتن سهم از پروژه های عمرانی و چند درصد سهم خود بردن از این پروژها در قالب معرفی نمودن پيمانكار مورد نظر خود به فلان ارگان و ...
شأن و جایگاه نمایندگی در این دوره تا آن حد تنزل پیدا کرده است که لقب زی زی گولوی کارتون خردسالان زینت بخش گفتار و کردار آنان شده است و بر هر کوی و برزن استان داستان كميك و در عین حال تراژیک نمایندگان استان در این دوره نقل مجالس است. در روز ژست پوزسيون گرفته و از رانت قدرت حض می برند و چون به خلوت روند ژست اپوزسيون گرفته و همه را جاش و خود را باش و ناجی ملت می دانند؛ گویا فراموش کرده اند که وام های چند صد میلیون تومانی را نه یک جوان تحصیلکرده جویای کار بلکه اعوان وانصار و اقرباي آقایان از محل رانت قدرت گرفته اند!
سکوت، انفعال و سر در جیب مراقبت فروبردن نمایندگان در این دوره بیشک، تاریخ از آن به عنوان دوره ای تراژدیک در تاریخ کردستان ثبت خواهد کرد.
نشریات کردی همواره مورد بی مهری مضاعف قرار گرفته اند، از یک سو در مناطق و محلات و با فاصله از مرکز در طول فعاليت خود مجبورند با تمام ارکان قدرت در مناطق و استان ها سر و کله بزنند و با تیراژ کم و نداشتن منابع مالی فشار زیادی را تحمل کنند، از طرف دیگر هم به دليل قرار گرفتن در خارج از گود مرکز، از حمایت ها و نگاه فعالان و جامعه مدنی مرکز هم بی نصیب می مانند.
انگ زدن، فحاشی کردن و ترور شخصیت اندک قشر روزنامه نگار در کردستان چاره پرده پوشی بر ضعف ها، کاستی ها و اقدامات خلاف قانون آقايان نیست. اگر یار شاطر نیستید بار خاطر مباشید.
ما نخواهیم این چنین لاف و دروغ
کردن اندر گوش و افتادن به دوغ
چون شما در دام این آب و گلید
کی شما صیاد سیمرغ دلید