ترور و تروریسم - فرامرز بختیار
14:07 - 7 آبان 1393
Unknown Author
فرامرز بختیار
واژگان سیاسی پس از مدتی که از استعمال آنها میگذرد؛ دچار استحاله و دگرگونی میگردند و مفهوم اولیه خود را از دست میدهند. واژگانی که در ابعاد جهانی و از طرف طیفهای مختلف سیاسی عنوان میشوند بیشتر دچار تضاد و دگرگونی میگردند . هر گروهی مخالفان عقیدتی خودرا تروریست مینامد و خود را مبرا از ترور میداند .
از دیدگاه سرمایهداری نظامی- صنعتی ؛ هر آنکس که مخالف زیادهطلبی و هژمونی نظامی فرهنگی امپریالیسم باشد؛ تروریست نامیده میشود. مترادف تروریست در زبان فارسی \"خرابکار\" است .در استبداد پیشین به جوانان مبارزی که مخالف سلطه استعمار امریکا بودند؛ خرابکار اطلاق میشد و تمام نیرو و انرژی دولت و سازمان امنیت و کمیته مشترک و سازمان زندانها و اوین و شهربانی صرف دستگیری و شکنجه جوانان و دانشجویانی میشد که خواستار عدالت و استقلال بودند و عدم انقیاد به استبداد و استعمار؛ که تحت برچسب خرابکار؛ از آنان در روزنامههای دوقلوی کیهان و اطلاعات به شرح دستگیری آنان پرداخته میشد .اما در سال ٥٧ شاهد بودیم که ٣٠ ملیون خرابکار به کوچه و خیابان آمدند و بساط استعمار و استبداد برچیده شد .آیا دانشجویان مبارز تروریست بودند که با حداقل امکانات مالی و بدون دسترسی به امکان دیالوگ و بحث و مجادله؛ خواهان تغییرات بودند؛ یا افسرانی که با مسلسلهای یوزی و کلت ٤٥ در خیابانها به شکار آنها میپرداختند ؟. زندانبانان اوین تروریست بودند یا زندانیان بینوا ؟ آیا کلنیالیستها که به شکار سیاهپوستان میرفتند تروریست بودند یا بردگان سیاه که از سرزمینهای خود ربوده میشدند و در آمریکا پای در زنجیر در مراتع به کار گماشته میشدند ؟ آیا سرخپوستان تروریست بودند؛ که بدون داشتن اسلحه گرم در مناطق خود در آرامش زندگی میکردند یا سفیدپوستانی که به دنبال طلا بودند؟ آیا نلسون ماندلا تروریست بود؟ اگر بود چرا رئیس جمهور و رهبر آزادگان افریقای جنوبی شد؟ آیا استیو بیکو ؛ مالکوم ایکس ؛ چگوارا و مارتین لوتر کینگ و آلنده تروریست بودند یا سازمانهای اطلاعاتی که آنها را ترور کردند؟ آیا سوسیالیست بودن به معنی تروریست بودن است؟ با این حساب تمام کشورهای اروپا و اسکاندیناوی که با سیستم سوسیالیستی اداره میشوند تروریست هستند .تمام احزاب سوسیال دموکرات تروریست هستند. هرگاه واژگان مفهوم خود را از دست بدهند؛ آرادی میمیرد . در دوران استبداد مذهبی حاکم در تهران هم از این واژه استفاده ابزاری گستردهای میشود. هر آنکس که برای صیانت از شرافت خود و دفاع از سرزمین خود اسلحه بر میدارد تروریست است؛ اما لباس شخصیها و مداحانی که مسلحانه در تهران به سرکوب و ارعاب جوانان میپردازند تروریست نیستند . روضهخوانی که در نمازجماعت؛ اسلحه به دست به فحاشی به ملتها میپردازد تروریست نیست؟ کسانی که به قطع دست و پا و سنگسار زنان و شلاق و اعدام امر میکنند تروریست نیستند؟؛در واقع آمران نهی از منکر که با دخالت در زندگی خصوصی مردم ؛سلامت روانی جامعه را بر هم زدهاند تروریست هستند . یگانهای ویژه سرکوب؛ حزب الله، گشت ارشاد، سپاه و بسیج تروریستهای دولتی و شبه دولتی هستند که بیشترین ارعاب و و حشت را در جامعه و بین خانوادهها به وجود میاورند .موتورسوارانی که با زنجیر و پنجه بوکس و چاقو و دستگاههای اسید پاشی به صورت بانوان محترم؛ وحشت عمومی در معابر و خیابانها به وجود میاورند تروریست واقعی هستند . نه جوانانی که در مقابل آنها ایستادگی میکنند و تن به اعدام میدهند . یگانهای ویژه که تا دندان مسلح هستند و به کردستان و بلوچستان حمله میکنند تروریست هستند نه مبارزان کُرد و بلوچ که برای دستیابی به حقوق انسانی خود و صیانت از هویت و موجودیت و شرافت و کرامت انسانی خود مبارزه میکنند.
تروریسم دولتی
تروریسم دولتی در دوشاخه درونمرزی و برونمرزی فعل میباشد .
با توجه به موارد فوق میتوان نتیجه گرفت که تروریسم دولتی؛ تروریسم رایج بوده است و بیشترین وحشت را در جوامع ایجاد کرده است .در همخوانی با این پدیده شوم؛ تروریسم اقتصادی هم قرار دارد که آنهم از طرف دولت مرکزی و انحصارگر اعمال میشود. آثار شوم تروریسم اقتصادی؛ اختلاس از بانکها ؛ احتکار و گرانفروشی و رواج دزدی و کلاهبرداری و در مجموع؛ عدم امنیت اجتماعی میباشد . ایجاد رعب و وحشت در جامعه از اصول اولیه کشورداری در ایران و جوامع استبدادی است . استبداد بر پایه رعب و وحشت بقای خودرا تضمین میکند. تز سیاسی حکومت مذهبی؛ (النصر بالرعب ) میباشد. آنها معتقدند پیروزی در سایه ایجاد وحشت در جامعه به وجود میاید و دوام مییابد .
تروریسم برونمرزی
دولت؛ تروریستهای خودرا برای بریدن سر مخالفین خود اعزام میکند و در برگشت ؛ از آنان به عنوان قهرمان با دسته گل استقبال میکند .تروریسم دولتی چون از بودجه دولت و امکانات آموزشی و اطلاعاتی بهرهمند است ؛توان تخریبی و دامنه عملیات آن بسیار گسترده میباشد. با بهره گرفتن از متدهای جدید کشتار و در خدمت گرفتن تکنولوژی و ابزار جدید که از سازمانهای اطلاعاتی غرب تامین میشود؛ توانسته است در ١٠٠ مورد در حذف فیزیکی مخالفان خود اقدام کند. سفارتخانههای رژیم در کشورهای خارج به عنوان پایگاهای مناسبی برای اشاعه ترور و عملیات انتقال تروریستها و بازگشت آنان به کشور ؛مورد استفاده قرار میگیرند . وزارت امور خارجه؛ امور مربوط به ویزا و تهییه پاسپورت برای افراد با تابعیتهای مختلف را به عهده دارد .
تروریسم درونمرزی
نمایش اعدامها در میادین و خیابانها و مراسم شلاق زنی جوانان شجاع ایرانی در میادین شهر و مراسم چرخاندن افرادی که از بسیج مساجد تمکین نکردهاند، همه از مصادیق بارز تروریسم دولتی است که برای ترساندن بقیه مردم صورت میگیرد .ایجاد مانورهای مختلف؛ تحت عناوین مبارزه با لباس بانوان و یا مبارزه با مدل موهای جوانان و بردن آنها با مینیبوس به مراکز ترور ؛ واخاذی از والدین آنها به عنوان جریمه نقدی؛ همه برای ایجاد ترور در جامعه میباشد . ایجاد پستهای ایست و بازرسی اتومبیلها؛ حمله شبانه به میهمانیها و شکستن ماهوارهها با پتک؛ بالا رفتن از دیوار خانهها، اسیدپاشی، پونز فرو کردن در پیشانی خانمها و اعمال خلاف عفت در بازداشتگاهها؛ هم به منظور بیحرمت کردن و خفیف کردن شخص و به دستور دولت مرکزی اعمال میشود که باعث رعب و وحشت خانوادهها و کودکان و نوجوانان میگردد و جامعه را به سوی پنهانکاری، بیاخلاقی، عدم اعتماد، اختلال روانی و بیمسئولیتی و خشونت سوق میدهد.
ترور شخصیت
ترور شخصیت یکی از انواع تروریسم دولتی است که به صورت گستردهای توسط نهادهای دولتی اعمال میشود .
استبداد خشونت را در جامعه رواج میدهد. از اولین روز کلاس درس مدارس همه باید از معلم بترسند اولین وظیفه معلم ایجاد ترس است در بین نوآموزان؛ تا بتواند بر آنها کنترل داشته باشد .با استفاده از تنبیه فیزیکی و به عبارت سادهتر با کتک زدن نوآموزان؛ اولین مرحله ترور در اولیهترین دوران تجربه شخصی، اثر نامطلوب خود را بر روان و روح کودک به جای میگذارد. اولین اصول ترور شخصیت؛ توسط نهاد آموزش و پرورش دولت ، پایهگذاری میشود تا افراد آماده شوند برای انقیادپذیری و سلطهپذیری در مراحل بعدی زندگی سرکوب شخصیت انسان وظیفه حقوق بگیران دولت در آموزش و پرورش است تا انسانهای مسخ شدهای تولید شوند که سلطهپذیر و ترسو و بیشخصیت باشند تا بتوان آنها را بهتر کنترل و مهار کرد در حقیقت ترور اصلی در این مرحله زندگی صورت میگیرد ترور فیزیکی نیست روحی و روانی است . روح شخص میمیرد و جسم او به گماشتهای فرمان بر تبدیل میشود . هدف استبداد مرکزی سفله پروری میباشد نه شهروندسازی .
مرحله بعدی ترور شخصیت در سربازخانهها، مراکز آموزش نظامی و پادگانهای دولت مرکزی صورت میگیرد که با فحاشیهای رکیک و تحقیر و توهین؛ باقیمانده انسانیت را هم نابود میکنند و شخص را تهی از قدرت تشخیص و قدرت تصمیمگیری به صورت موجودی توسری خور و بدون اعتراض و بدون خواسته ؛ ظلم پذیر ؛متملق و متزلزل روانه جامعه میکنند . نهادهای رسانهای و صوتی تصویری رژیم انحصارطلب؛ فیلمسازی و سریالهای تلویزیونی هم موثرترین اسلحه هستند برای ترور شخصیت افراد مربوط به ملیتهای مختلف تا میزان سرافرازی و انقیادناپذیری آنان را کاهش دهند و احساس حقارت و خود کمبینی را جایگزین آن سازند و در خدمت دولت مرکزی و در راه انجام تکالیف و اهداف دولت مرکزی درآورند .در رابطه با فرزندان ملیتها در ایران؛ ترور شخصیتی به نحو موثرتری کارآیی دارد چون مشکلات گفتاری و تلفظ و لهجه داشتن؛ متفاوت بودن پوشش و فرهنگ و مشکلات ناشی از مهاجرت به شهرهای بزرگ و حاشیهنشینی و انجام کارهای پست ؛ فقر و بینوایی موجود در بین خانوادهها ؛ باعث تاثیر مضاعف شده است و به غلت استمرار آن در دهههای گذشته؛ به نسلهای بعدی هم انتقال یافته است و نوعی ژنوساید نرم سازماندهی شده است .اثرات این نسلکشی فرهنگی در لرستان و دیگر مناطق ملی به خوبی نمایان است . روزنامههای دولتی؛ بهترین ابزار ترور شخصیت میباشند که در دست دولت مرکزی قرار دارند و روزانه در تیراژ بالایی انتشار مییابند . تلویزیون دولتی هم شبانه روز؛ در محافل خانوادگی به تخریب شخصیت و ترور شخصیت اقدام میکند .
نقش ملیتها در رابطه تروریسم اسلامی
مبارزه با تروریسم باید ریشهای باشد .نیروی محرکه و انگیزه و دلائل به وجود آمدن آن را باید شناخت و در یک مبارزه فرهنگی وسیع و گسترده با آن مقابله کرد .تروریسم اسلامی از همان نقطهای سرچشمه میگیرد که طلای سیاه فوران میکند؛ این شاهرگ اقتصادی سرمایهداری غرب صتعتی (petro-capitalism )؛ که بدون آن؛ زندگی متوقف خواهد شد . اشتباه استراتژیستهای سیاست خارجی امریکا این بود که اسلام خفته را بیدار کردند و از قبر بیرون کشیدند تا کمر سبزی از آن درست کنند و به دور کمونیسم بکشند ؛ به درازای لبنان تا پاکستان و اندونزی و مالزی .حال که کمونیسم فروپاشیده است ؛ با یک ایسم جدیدی روبرو هستند که افسار گسیخته است و بیشترین خطر را برای صاحب و خالق خود دارد و از اسلام انقلابی به تروریسم اسلامی تغییر ماهیت داده است . تمدن صنعتی غرب به خوبی در خاورمیانه ؛ از اسلام برای سرکوب ناسیونالیسم قومی و ناسیونالیسم عرب استفاده کرد در عین حال که وظیفه اصلی مذهب؛ مبارزه باکمونیسم و سوسیالیسم بود .با توجه به اینکه نظام بین الملل؛ همیشه در تغییرات سیاسی کشورهای خاورمیانه در یکصد سال گذشته ؛ نقش کلیدی بازی کرده است ؛ ملیتهای ایران باید در جهت منافع و احقاق حقوق ملی خود ؛ وضعیت موجود را به نفع خود جهت دهند . این کاریست بس بزرگ که از عهده نخبگان ملی ؛ شجاع ؛ دلسوز و آگاه برخواهد آمد .باید از در گیریهای ناخواسته و انحرافی و بازی با کلمات و برخوردهای لفظی سخیف دوری جوید و در یک میدان بزرگتر؛ به فکر تعیین استراتژی و تاکتیک و اهداف خود باشد .نهضت هویت طلبانه و ضد تبعیض ملتها؛ باید در ابعادی وسیعتر به فکر تعیین استراتژی و تاکتیک مبارزه با استبداد مذهبی و خودکامگی دولت مرکزی باشد و از حرکتهای انحرافی و غیر ضروری دوری جوید . باید اندیشه راهنما برای حرکت خود انتخاب کند که بتواند بر مبنای آن برنامهریزی مبارزاتی خود را سازماندهی کند . ملیتهای محروم ایران ؛ باید با کوله باری ازتجارب شکستها؛ تبعیضات و ناکامیهای فراوان گذشته؛ در این میدان چالش بین تروریسم داعشیان و غرب؛ با سربلندی به منافع و حقوق انسانی و طبیعی و اهداف دموکراتیک و ملی خود نائل شوند .
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
واژگان سیاسی پس از مدتی که از استعمال آنها میگذرد؛ دچار استحاله و دگرگونی میگردند و مفهوم اولیه خود را از دست میدهند. واژگانی که در ابعاد جهانی و از طرف طیفهای مختلف سیاسی عنوان میشوند بیشتر دچار تضاد و دگرگونی میگردند . هر گروهی مخالفان عقیدتی خودرا تروریست مینامد و خود را مبرا از ترور میداند .
از دیدگاه سرمایهداری نظامی- صنعتی ؛ هر آنکس که مخالف زیادهطلبی و هژمونی نظامی فرهنگی امپریالیسم باشد؛ تروریست نامیده میشود. مترادف تروریست در زبان فارسی \"خرابکار\" است .در استبداد پیشین به جوانان مبارزی که مخالف سلطه استعمار امریکا بودند؛ خرابکار اطلاق میشد و تمام نیرو و انرژی دولت و سازمان امنیت و کمیته مشترک و سازمان زندانها و اوین و شهربانی صرف دستگیری و شکنجه جوانان و دانشجویانی میشد که خواستار عدالت و استقلال بودند و عدم انقیاد به استبداد و استعمار؛ که تحت برچسب خرابکار؛ از آنان در روزنامههای دوقلوی کیهان و اطلاعات به شرح دستگیری آنان پرداخته میشد .اما در سال ٥٧ شاهد بودیم که ٣٠ ملیون خرابکار به کوچه و خیابان آمدند و بساط استعمار و استبداد برچیده شد .آیا دانشجویان مبارز تروریست بودند که با حداقل امکانات مالی و بدون دسترسی به امکان دیالوگ و بحث و مجادله؛ خواهان تغییرات بودند؛ یا افسرانی که با مسلسلهای یوزی و کلت ٤٥ در خیابانها به شکار آنها میپرداختند ؟. زندانبانان اوین تروریست بودند یا زندانیان بینوا ؟ آیا کلنیالیستها که به شکار سیاهپوستان میرفتند تروریست بودند یا بردگان سیاه که از سرزمینهای خود ربوده میشدند و در آمریکا پای در زنجیر در مراتع به کار گماشته میشدند ؟ آیا سرخپوستان تروریست بودند؛ که بدون داشتن اسلحه گرم در مناطق خود در آرامش زندگی میکردند یا سفیدپوستانی که به دنبال طلا بودند؟ آیا نلسون ماندلا تروریست بود؟ اگر بود چرا رئیس جمهور و رهبر آزادگان افریقای جنوبی شد؟ آیا استیو بیکو ؛ مالکوم ایکس ؛ چگوارا و مارتین لوتر کینگ و آلنده تروریست بودند یا سازمانهای اطلاعاتی که آنها را ترور کردند؟ آیا سوسیالیست بودن به معنی تروریست بودن است؟ با این حساب تمام کشورهای اروپا و اسکاندیناوی که با سیستم سوسیالیستی اداره میشوند تروریست هستند .تمام احزاب سوسیال دموکرات تروریست هستند. هرگاه واژگان مفهوم خود را از دست بدهند؛ آرادی میمیرد . در دوران استبداد مذهبی حاکم در تهران هم از این واژه استفاده ابزاری گستردهای میشود. هر آنکس که برای صیانت از شرافت خود و دفاع از سرزمین خود اسلحه بر میدارد تروریست است؛ اما لباس شخصیها و مداحانی که مسلحانه در تهران به سرکوب و ارعاب جوانان میپردازند تروریست نیستند . روضهخوانی که در نمازجماعت؛ اسلحه به دست به فحاشی به ملتها میپردازد تروریست نیست؟ کسانی که به قطع دست و پا و سنگسار زنان و شلاق و اعدام امر میکنند تروریست نیستند؟؛در واقع آمران نهی از منکر که با دخالت در زندگی خصوصی مردم ؛سلامت روانی جامعه را بر هم زدهاند تروریست هستند . یگانهای ویژه سرکوب؛ حزب الله، گشت ارشاد، سپاه و بسیج تروریستهای دولتی و شبه دولتی هستند که بیشترین ارعاب و و حشت را در جامعه و بین خانوادهها به وجود میاورند .موتورسوارانی که با زنجیر و پنجه بوکس و چاقو و دستگاههای اسید پاشی به صورت بانوان محترم؛ وحشت عمومی در معابر و خیابانها به وجود میاورند تروریست واقعی هستند . نه جوانانی که در مقابل آنها ایستادگی میکنند و تن به اعدام میدهند . یگانهای ویژه که تا دندان مسلح هستند و به کردستان و بلوچستان حمله میکنند تروریست هستند نه مبارزان کُرد و بلوچ که برای دستیابی به حقوق انسانی خود و صیانت از هویت و موجودیت و شرافت و کرامت انسانی خود مبارزه میکنند.
تروریسم دولتی
تروریسم دولتی در دوشاخه درونمرزی و برونمرزی فعل میباشد .
با توجه به موارد فوق میتوان نتیجه گرفت که تروریسم دولتی؛ تروریسم رایج بوده است و بیشترین وحشت را در جوامع ایجاد کرده است .در همخوانی با این پدیده شوم؛ تروریسم اقتصادی هم قرار دارد که آنهم از طرف دولت مرکزی و انحصارگر اعمال میشود. آثار شوم تروریسم اقتصادی؛ اختلاس از بانکها ؛ احتکار و گرانفروشی و رواج دزدی و کلاهبرداری و در مجموع؛ عدم امنیت اجتماعی میباشد . ایجاد رعب و وحشت در جامعه از اصول اولیه کشورداری در ایران و جوامع استبدادی است . استبداد بر پایه رعب و وحشت بقای خودرا تضمین میکند. تز سیاسی حکومت مذهبی؛ (النصر بالرعب ) میباشد. آنها معتقدند پیروزی در سایه ایجاد وحشت در جامعه به وجود میاید و دوام مییابد .
تروریسم برونمرزی
دولت؛ تروریستهای خودرا برای بریدن سر مخالفین خود اعزام میکند و در برگشت ؛ از آنان به عنوان قهرمان با دسته گل استقبال میکند .تروریسم دولتی چون از بودجه دولت و امکانات آموزشی و اطلاعاتی بهرهمند است ؛توان تخریبی و دامنه عملیات آن بسیار گسترده میباشد. با بهره گرفتن از متدهای جدید کشتار و در خدمت گرفتن تکنولوژی و ابزار جدید که از سازمانهای اطلاعاتی غرب تامین میشود؛ توانسته است در ١٠٠ مورد در حذف فیزیکی مخالفان خود اقدام کند. سفارتخانههای رژیم در کشورهای خارج به عنوان پایگاهای مناسبی برای اشاعه ترور و عملیات انتقال تروریستها و بازگشت آنان به کشور ؛مورد استفاده قرار میگیرند . وزارت امور خارجه؛ امور مربوط به ویزا و تهییه پاسپورت برای افراد با تابعیتهای مختلف را به عهده دارد .
تروریسم درونمرزی
نمایش اعدامها در میادین و خیابانها و مراسم شلاق زنی جوانان شجاع ایرانی در میادین شهر و مراسم چرخاندن افرادی که از بسیج مساجد تمکین نکردهاند، همه از مصادیق بارز تروریسم دولتی است که برای ترساندن بقیه مردم صورت میگیرد .ایجاد مانورهای مختلف؛ تحت عناوین مبارزه با لباس بانوان و یا مبارزه با مدل موهای جوانان و بردن آنها با مینیبوس به مراکز ترور ؛ واخاذی از والدین آنها به عنوان جریمه نقدی؛ همه برای ایجاد ترور در جامعه میباشد . ایجاد پستهای ایست و بازرسی اتومبیلها؛ حمله شبانه به میهمانیها و شکستن ماهوارهها با پتک؛ بالا رفتن از دیوار خانهها، اسیدپاشی، پونز فرو کردن در پیشانی خانمها و اعمال خلاف عفت در بازداشتگاهها؛ هم به منظور بیحرمت کردن و خفیف کردن شخص و به دستور دولت مرکزی اعمال میشود که باعث رعب و وحشت خانوادهها و کودکان و نوجوانان میگردد و جامعه را به سوی پنهانکاری، بیاخلاقی، عدم اعتماد، اختلال روانی و بیمسئولیتی و خشونت سوق میدهد.
ترور شخصیت
ترور شخصیت یکی از انواع تروریسم دولتی است که به صورت گستردهای توسط نهادهای دولتی اعمال میشود .
استبداد خشونت را در جامعه رواج میدهد. از اولین روز کلاس درس مدارس همه باید از معلم بترسند اولین وظیفه معلم ایجاد ترس است در بین نوآموزان؛ تا بتواند بر آنها کنترل داشته باشد .با استفاده از تنبیه فیزیکی و به عبارت سادهتر با کتک زدن نوآموزان؛ اولین مرحله ترور در اولیهترین دوران تجربه شخصی، اثر نامطلوب خود را بر روان و روح کودک به جای میگذارد. اولین اصول ترور شخصیت؛ توسط نهاد آموزش و پرورش دولت ، پایهگذاری میشود تا افراد آماده شوند برای انقیادپذیری و سلطهپذیری در مراحل بعدی زندگی سرکوب شخصیت انسان وظیفه حقوق بگیران دولت در آموزش و پرورش است تا انسانهای مسخ شدهای تولید شوند که سلطهپذیر و ترسو و بیشخصیت باشند تا بتوان آنها را بهتر کنترل و مهار کرد در حقیقت ترور اصلی در این مرحله زندگی صورت میگیرد ترور فیزیکی نیست روحی و روانی است . روح شخص میمیرد و جسم او به گماشتهای فرمان بر تبدیل میشود . هدف استبداد مرکزی سفله پروری میباشد نه شهروندسازی .
مرحله بعدی ترور شخصیت در سربازخانهها، مراکز آموزش نظامی و پادگانهای دولت مرکزی صورت میگیرد که با فحاشیهای رکیک و تحقیر و توهین؛ باقیمانده انسانیت را هم نابود میکنند و شخص را تهی از قدرت تشخیص و قدرت تصمیمگیری به صورت موجودی توسری خور و بدون اعتراض و بدون خواسته ؛ ظلم پذیر ؛متملق و متزلزل روانه جامعه میکنند . نهادهای رسانهای و صوتی تصویری رژیم انحصارطلب؛ فیلمسازی و سریالهای تلویزیونی هم موثرترین اسلحه هستند برای ترور شخصیت افراد مربوط به ملیتهای مختلف تا میزان سرافرازی و انقیادناپذیری آنان را کاهش دهند و احساس حقارت و خود کمبینی را جایگزین آن سازند و در خدمت دولت مرکزی و در راه انجام تکالیف و اهداف دولت مرکزی درآورند .در رابطه با فرزندان ملیتها در ایران؛ ترور شخصیتی به نحو موثرتری کارآیی دارد چون مشکلات گفتاری و تلفظ و لهجه داشتن؛ متفاوت بودن پوشش و فرهنگ و مشکلات ناشی از مهاجرت به شهرهای بزرگ و حاشیهنشینی و انجام کارهای پست ؛ فقر و بینوایی موجود در بین خانوادهها ؛ باعث تاثیر مضاعف شده است و به غلت استمرار آن در دهههای گذشته؛ به نسلهای بعدی هم انتقال یافته است و نوعی ژنوساید نرم سازماندهی شده است .اثرات این نسلکشی فرهنگی در لرستان و دیگر مناطق ملی به خوبی نمایان است . روزنامههای دولتی؛ بهترین ابزار ترور شخصیت میباشند که در دست دولت مرکزی قرار دارند و روزانه در تیراژ بالایی انتشار مییابند . تلویزیون دولتی هم شبانه روز؛ در محافل خانوادگی به تخریب شخصیت و ترور شخصیت اقدام میکند .
نقش ملیتها در رابطه تروریسم اسلامی
مبارزه با تروریسم باید ریشهای باشد .نیروی محرکه و انگیزه و دلائل به وجود آمدن آن را باید شناخت و در یک مبارزه فرهنگی وسیع و گسترده با آن مقابله کرد .تروریسم اسلامی از همان نقطهای سرچشمه میگیرد که طلای سیاه فوران میکند؛ این شاهرگ اقتصادی سرمایهداری غرب صتعتی (petro-capitalism )؛ که بدون آن؛ زندگی متوقف خواهد شد . اشتباه استراتژیستهای سیاست خارجی امریکا این بود که اسلام خفته را بیدار کردند و از قبر بیرون کشیدند تا کمر سبزی از آن درست کنند و به دور کمونیسم بکشند ؛ به درازای لبنان تا پاکستان و اندونزی و مالزی .حال که کمونیسم فروپاشیده است ؛ با یک ایسم جدیدی روبرو هستند که افسار گسیخته است و بیشترین خطر را برای صاحب و خالق خود دارد و از اسلام انقلابی به تروریسم اسلامی تغییر ماهیت داده است . تمدن صنعتی غرب به خوبی در خاورمیانه ؛ از اسلام برای سرکوب ناسیونالیسم قومی و ناسیونالیسم عرب استفاده کرد در عین حال که وظیفه اصلی مذهب؛ مبارزه باکمونیسم و سوسیالیسم بود .با توجه به اینکه نظام بین الملل؛ همیشه در تغییرات سیاسی کشورهای خاورمیانه در یکصد سال گذشته ؛ نقش کلیدی بازی کرده است ؛ ملیتهای ایران باید در جهت منافع و احقاق حقوق ملی خود ؛ وضعیت موجود را به نفع خود جهت دهند . این کاریست بس بزرگ که از عهده نخبگان ملی ؛ شجاع ؛ دلسوز و آگاه برخواهد آمد .باید از در گیریهای ناخواسته و انحرافی و بازی با کلمات و برخوردهای لفظی سخیف دوری جوید و در یک میدان بزرگتر؛ به فکر تعیین استراتژی و تاکتیک و اهداف خود باشد .نهضت هویت طلبانه و ضد تبعیض ملتها؛ باید در ابعادی وسیعتر به فکر تعیین استراتژی و تاکتیک مبارزه با استبداد مذهبی و خودکامگی دولت مرکزی باشد و از حرکتهای انحرافی و غیر ضروری دوری جوید . باید اندیشه راهنما برای حرکت خود انتخاب کند که بتواند بر مبنای آن برنامهریزی مبارزاتی خود را سازماندهی کند . ملیتهای محروم ایران ؛ باید با کوله باری ازتجارب شکستها؛ تبعیضات و ناکامیهای فراوان گذشته؛ در این میدان چالش بین تروریسم داعشیان و غرب؛ با سربلندی به منافع و حقوق انسانی و طبیعی و اهداف دموکراتیک و ملی خود نائل شوند .
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.