تحلیلی بر اوضاع عراق بعد از حملهی داعش*
13:56 - 17 تیر 1393
Unknown Author
عبدالعزیز مولودی
موج خشونتی که اکنون در منطقه وجود دارد و افزایش آن در پی حملهی گروه \"دولت اسلامی عراق و شام\" موسوم به داعش، به نظر میرسد بیش از پیش منطقه را به فروغلتیدن در یک دوره ناپایداری سیاسی و نظامی تهدید میکند.
ارائهی تحلیلهای غیر واقع بینانه و یکسونگرانه از سوی کشورها، گروهها و نویسندگان و تحلیلگران سیاسی، نه تنها کمکی به درک درست قضایا نمیکند که مانع از رسیدن به راهکاری مسالمتجویانه و انسانی برای تامین صلح در منطقه است. صلحی که خود پیش نیاز هرگونه راه حل منطقی و عادلانه است. از این رو، حتی مجال سخن برای انانکه میخواهند تحلیلهای واقع بینانه ارائه نمایند تنگ و بسیار محدود شده است. در عمل آنچه وجود دارد فضای قطبی شدهای است که تنها به افزایش بحران کمک میکند. در این بین گمانهی مذهبی شدن بحران نیز بر پیچیدگی امر افزوده است.
ارائهای تحلیلی مبتنی بر جامعه شناسی سیاسی کنونی عراق برای درک پیدایش گروه داعش لازم و ضروری به نظر میرسد. در این زمینه به نظر میرسد بحثی پیرامون گروه داعش لازم است تا به دنبال آن در زمینهی بازیگران داخلی و خارجی موثر در بحران صحبت کرد. ابتدا حوادث بعد از فروپاشی عراق در ٢٠٠٣ مورد بحث قرار میگیرد، سپس به تاثیر تحولات عراق بر پیدایش بحران اخیر میپردازم و با گمانه زنی در مورد آیندهی عراق یادداشت پایان میپذیرد.
با فروپاشی دولت بعثی در عراق بعد از حمله ی آمریکا و متحدان در سال ٢٠٠٣، امنیت داخلی عراق تا حال آسیب دیده است. این آسیب در حوزهی سیاسی نیز خود را نشان داد وقتی که از سویی گروههای سنی با ابراز نارضایتی از وضع بوجود آمده در عراق، با خودداری از ورود به ترتیبات سیاسی دولت جدید خود را به حاشیهی سیاست راندند. در این بین برخی از شخصیتهای بعثی و حامیان آنها نیز به بروز این شکاف یاری رساندند. در سال ٢٠٠٦ گروه معترض \"دولت اسلامی عراق\" با رهبری کسانی چون ابوبکر بغدادی که از گروه القاعده بودند، ایجاد شد و سلسله بمبگذاریهایی را در عراق انجام دادند. هدف آنها ظاهرا تاسیس یک امارت اسلامی در حد فاصل بین مرزهای عراق و سوریه است. آنها در استان انبار عراق حضور داشتند. به لحاظ نگرش مذهبی نیز تندرو هستند و مانند القاعده عمل میکنند.اگر در کنار این گروه به نقش عوامل داخلی و خارجی بحران عراق نظر کنیم مشخص است که عوامل داخلی موثر در بحران عمدتا عبارتند از اهل سنت، کردها و اهل تشیع.
اهل سنت عراق بعد از درگیریهای فلوجه و مخصوصا انتخابات ٢٠١٠ عراق، از وضعیت بوجود آمده ناراضی بودند و این بار برخلاف گذشته خود را در حاشیه میدیدند. علیرغم اینکه دولت مالکی یک دولت شکننده بود، اما در ایجاد فشار بر برخی از نمایندگان پارلمان سنی، اغماز نمیکرد. علاوه بر آن دولت مالکی کم کم در برابر کُردها نیز قرار گرفت و نتیجهی این کشمکش به یک سلسله اعتراضات علنی اهل سنت در عراق منجر شد. از این رو اهل سنت یک بازیگر ناراضی در عراق کنونی است و این مطالبات آنها را افزایش داده است.
بازیگر دوم کُردها هستند که از بعد از تشکیل منطقهی ممنوعهی پروازی در عراق، وضعیت تاحدودی تثبیت شده داشتهاند و بعد از فروپاشی هم، دولت اقلیم کُردستان در چهارچوب فدرالیسم شکنندهای که قانون اساسی به رسمیت شناخته بود؛ تشکیل شد. رویارویی دولت مالکی با کردها بعد از بروز اختلافات در تفسیر قانون اساسی و اعمال مادهی ١٤٠ این قانون در مورد مناطق مورد اختلاف از جمله کرکوک، کمکم آشکار شد و موضوعاتی چون صدور نفت بعد از اکتشاف آن در مناطق زیر سلطهی حکومت اقلیم کُردستان و بودجهی وزارت خانههای مختلف از جمله وزارت پیشمرگه و قطع آن از سوی دولت مالکی چالش کُردها با دولت مرکزی را به شکافی عمیق تبدیل کرد. اکنون کُردها نیز بازیگر ناراضی در عراق هستند و بعد از بروز بحران کنونی و تسلط آنها بر شهر کرکوک به نظر میرسد که مطالبات آنها نیز عملا افزایش یافته است.
اهل تشیع بازیگر دیگر در عراق است که بعد از فروپاشی دولت صدام حسین به یک بازیگر تعیین کننده در عراق تبدیل شد. البته آنها نیز همانند اهل سنت و کُردها از انسجام داخلی برخوردار نیستند. برخی از گروههای شیعه مانند ایاد علاوی سکولارند و می توانند با گروههای دیگر موجود در صحنهی سیاسی عراق همکاری داشته باشند. گروههایی نیز تندروند و مخصوصا بعد از بحران اول دولت با اهل سنت، در بصره و شهرهای دیگر عراق حرکات حذفی علیه برخی از شخصیتها و شهروندان سنی و حتی کُرد انجام دادهاند. جریان صدر و حکیم در کنار \"دولت قانون\" به رهبری مالکی بیشتر متمایل به ایران هستند و در دو دورهی اخیر دولت و انتخابات پارلمانی قدرت را در عراق در اختیار داشتهاند. در انتخابات اخیر پارلمانی نیز اگر چه جریان نوری مالکی حایز اکثریت نسبی آرا شد، اما به نظر میرسید که دو گروه عمده شیعه اینبار راضی به ائتلاف با وی نبوده و عملا ابراز نارضایتی از نوع اعمال قدرت توسط مالکی داشتند. حتی جریان صدر عملا خروج خود را از سیاست اعلام داشت. بنابراین میتوان گفت که برخی از گروههای شیعه نیز از جمله ناراضیان کنونی عراق هستند.
در کنار اینها بایستی وضعیت ارتش این کشور را نیز مورد توجه قرارداد که با مشکلات جدی روبروست. ارتش هنوز دارای عناصر وابسته به رژیم گذشته است.
تصفیهی همهی عناصر هم بیشتر به ارکان ارتش لطمه میزد. از این رو بوسیله قانون از ادامهی تصفیهی بعثیها جلوگیری شد.از بعد از انحلال اولیهی ارتش تاکنون؛ نه ساختار روسی قبل مانده است و نه ساختار آمریکایی جایگزین آن شده است. از این رو به نظر میرسد که ارتش در حال حاضر بازیگر توانمندی در عراق نیست.
عوامل موثر خارجی بر تحولات عراق را میتوان به حسب دوری و نزدیکی به منطقه، آمریکا، عربستان سعودی، ترکیه، سوریه و ایران دانست. آمریکا از همان ابتدا نقش خود را در فروپاشی دولت صدام حسین با حملهی مستقیم بازی کرد اما بعدها با افزایش تلفات و خواست عراقیها مخصوصا فشار مالکی؛ نیروهای خود را از این کشور خارج کرد. اما در همان اوایل توسط \"جو بایدن\" طرح تقسیم عراق به سه منطقهی مجزای کُرد، سنی و شیعه نشین در شمال، غرب و جنوب این کشور مطرح شد. اگر چه این طرح در آن هنگام نتوانست زیاد خود را برجسته نماید و با آن موافقت نشد، اما اکنون به نظر میرسد اگر توافقی ملی در عراق شکل نگیرد، خود بخود طرح مذکور اجرایی شده است.
کشور عربستان را به عنوان اخلالگری خارجی مورد ارزیابی قراردادهاند. با توجه به اینکه هم این کشور با عراق دارای مرز است هم از دولت سابق این کشور حمایت میکرد؛ بدیهی است که جای پای این کشور را در بحران عراق دیده میشود.
سوریه کشوری است که علاوه بر اینکه خود دارای بحران مشروعیت بوده و بیش از دوسال است که با مردم خود درگیر جنگ داخلی است، و کشمکشهای سیاسی در این کشور تاثیر منفی خود را در عراق برجای گذارده است.
ترکیه کشوری است که میتوان گفت بیشترین سهم و نفع را از بحران کنونی برده است. ترکیه با تغییر اندکی از سیاست خود در قبال کُردها و تعدیل آن در این کشور و افزایش روابط با اقلیم کُردستان عراق، دامنهی نفوذ خود را در منطقه افزایش داده است. البته این سیاستها تاثیر منفی بر عراق داشته است.
ایران کشوری است که با عراق جدید از نظر جغرافیایی، مرز مشترک دارد و از نظر حضور نیروهای هوادار خود در عراق؛ با این کشور منافع مشترک دارد. دولت نوری مالکی همواره مورد حمایت کشور بوده است و میتوان گفت این امر موجب بروز برخی از نارضایتیها در میان شیعیان نیز شده است. از این رو است که ایاد علاوی معتقد است که مالکی باید برود. این درحالی است که نیچروان بارزانی نیر درخواست مشابهی را مطرح کرده و گفته است که بهتر است مالکی برود.
در بیان تاثیرات و نتایجی که از ترکیب نیروهای موجود و موثر در بحران عراق قابل تصور است میتوان گفت که:
١- وضعیت عراق بعد از بحران اخیر که هنوز دولت مالکی علیرغم اینکه بسیاری نیروهای مردمی از جنوب به آن پیوسته است؛ نتوانسته است پیشروی آنچنانی در مناطق زیر سلطه ی داعش و ناراضیان سنی داشته باشد؛ با ابهام زیاد روبروست. در عین حال میشود تصور کرد که بازگشت به وضعیت قبل از بحران اخیر نیز امکان ندارد. بنابراین خواستهای اهل سنت و کُردها در ترتیبات جدید عراق لحاظ خواهد شد.
٢- اقلیم سازی در عراق در حال تثبیت است به این معنا که اگر سامان سیاسی در عراق برپایه ی خواست نیروهای ناراضی موجود در صحنه ی این کشور شکل نگیرد، امکان تقسیم عراق به سه منطقه یا اقلیم جدا از یکدیگر افزایش مییابد.
در این صورت با وضعیت جدیدتری در خاورمیانه مواجه خواهیم بود. مخصوصا اینکه در حال حاضر برای اکثر کشورهای منطقه تاسیس دولتهای مستقل و کوچک از جمله یک دولت کُردی در کُردستان عراق؛ ایجاد مشکلات امنیتی جدی نمیکند و در واقع تهدیدی برای دیگران نخواهد بود. البته باید یادآور شد که ایران و ترکیه به تقسیم عراق راضی نیستند و نخواهند بود؛ اما محیط بینالمللی نیز تعیین کننده است و ممکن است تجزیهی عراق را بپذیرند.
٣- آنچه اکنون عراق و کشورهای منطقه به آن نیاز دارند شکلگیری یک اتفاق ملی بر پایهی مذاکره است. نظامهای سیاسی در این شرایط بایستی منطق خواست عمومی مردم برای داشتن دولتی با قدرت معطوف به خواست جامعه فارغ از تفاوتهای مذهبی، زبانی و نژادی و تامین برابری سیاسی برای همهی شهروندان آزاد و برابر را بپذیرد.
فارغ از این گمانه زنیها، میتوان به گونهای دیگر هم موضوع را مورد بحث قرار داد.
اگر از نظر کارکردی به موضوع بنگریم در زمانی که دولت سوریه در برابر مخالفان خود در موضع ضعف قرار داشت، ورود نیروهای تندرو داعش به بازی سیاسی سوریه و درگیری آنها با نیروهای مخالف این کشور تا اندازهی زیادی به توان مخالفان اسد ضربه زد و از آن به بعد؛ شانس اسد برای ماندن در قدرت افزایش یافت. به گونهای که امروز مشاهده میشود بعد از برگزاری انتخاباتی صوری؛ با اعتماد به نفس بیشتری گام برمیدارد و تاحدودی قدرتش تثبیت شده است.
بنابراین وارد شدن داعش به بازی قدرت در سوریه موجب تثبیت نسبی قدرت اسد شد. اگر این کمانه زنی را به وضعیت فعلی عراق تسری بخشیم میتوان تا حدودی در مورد مشابهتهای آن با سوریه بحث کرد. زیرا درست بعد از انتخابات پارلمانی عراق و در حالی که بایستی رایزنی برای تشکیل دولت جدید صورت گیرد و اگر هیچ توافقی در بین گروههای حاضر در صحنهی سیاسی عراق وجود نداشته باشد، حداقل روی این امر که \"دیگر با مالکی نمیتوان کار کرد\" گروههای کُرد، سنی و حتی شیعهی عراق همصدا بودند، داعش براحتی از مرز گذشته و استانهای غربی و عمدتا سنی نشین عراق را به تصرف در میآورد . اکنون اگر مالکی بتواند با توجه به همصدایی که در عراق برای مقابله با داعش بوجود آمده است به مصاف داعش برود و آنها را از صحنه خارج کند؛ به قاعده مالکی به عنوان عامل موثر در \"پیروزی\" بر داعش و معارضان دیگر موقعیت خود را تحکیم میبخشد و دوباره خود را به گروههای سیاسی عراق برای یک دوره نخست وزیری و صدارت بر عراق تحمیل میکند. باید دید که این گمانه زنی تا کجا با واقعیت بازی قدرت در خاورمیانه همخوانی دارد.
*برگرفته از وبلاگ عبدالعزیز مولودی
موج خشونتی که اکنون در منطقه وجود دارد و افزایش آن در پی حملهی گروه \"دولت اسلامی عراق و شام\" موسوم به داعش، به نظر میرسد بیش از پیش منطقه را به فروغلتیدن در یک دوره ناپایداری سیاسی و نظامی تهدید میکند.
ارائهی تحلیلهای غیر واقع بینانه و یکسونگرانه از سوی کشورها، گروهها و نویسندگان و تحلیلگران سیاسی، نه تنها کمکی به درک درست قضایا نمیکند که مانع از رسیدن به راهکاری مسالمتجویانه و انسانی برای تامین صلح در منطقه است. صلحی که خود پیش نیاز هرگونه راه حل منطقی و عادلانه است. از این رو، حتی مجال سخن برای انانکه میخواهند تحلیلهای واقع بینانه ارائه نمایند تنگ و بسیار محدود شده است. در عمل آنچه وجود دارد فضای قطبی شدهای است که تنها به افزایش بحران کمک میکند. در این بین گمانهی مذهبی شدن بحران نیز بر پیچیدگی امر افزوده است.
ارائهای تحلیلی مبتنی بر جامعه شناسی سیاسی کنونی عراق برای درک پیدایش گروه داعش لازم و ضروری به نظر میرسد. در این زمینه به نظر میرسد بحثی پیرامون گروه داعش لازم است تا به دنبال آن در زمینهی بازیگران داخلی و خارجی موثر در بحران صحبت کرد. ابتدا حوادث بعد از فروپاشی عراق در ٢٠٠٣ مورد بحث قرار میگیرد، سپس به تاثیر تحولات عراق بر پیدایش بحران اخیر میپردازم و با گمانه زنی در مورد آیندهی عراق یادداشت پایان میپذیرد.
با فروپاشی دولت بعثی در عراق بعد از حمله ی آمریکا و متحدان در سال ٢٠٠٣، امنیت داخلی عراق تا حال آسیب دیده است. این آسیب در حوزهی سیاسی نیز خود را نشان داد وقتی که از سویی گروههای سنی با ابراز نارضایتی از وضع بوجود آمده در عراق، با خودداری از ورود به ترتیبات سیاسی دولت جدید خود را به حاشیهی سیاست راندند. در این بین برخی از شخصیتهای بعثی و حامیان آنها نیز به بروز این شکاف یاری رساندند. در سال ٢٠٠٦ گروه معترض \"دولت اسلامی عراق\" با رهبری کسانی چون ابوبکر بغدادی که از گروه القاعده بودند، ایجاد شد و سلسله بمبگذاریهایی را در عراق انجام دادند. هدف آنها ظاهرا تاسیس یک امارت اسلامی در حد فاصل بین مرزهای عراق و سوریه است. آنها در استان انبار عراق حضور داشتند. به لحاظ نگرش مذهبی نیز تندرو هستند و مانند القاعده عمل میکنند.اگر در کنار این گروه به نقش عوامل داخلی و خارجی بحران عراق نظر کنیم مشخص است که عوامل داخلی موثر در بحران عمدتا عبارتند از اهل سنت، کردها و اهل تشیع.
اهل سنت عراق بعد از درگیریهای فلوجه و مخصوصا انتخابات ٢٠١٠ عراق، از وضعیت بوجود آمده ناراضی بودند و این بار برخلاف گذشته خود را در حاشیه میدیدند. علیرغم اینکه دولت مالکی یک دولت شکننده بود، اما در ایجاد فشار بر برخی از نمایندگان پارلمان سنی، اغماز نمیکرد. علاوه بر آن دولت مالکی کم کم در برابر کُردها نیز قرار گرفت و نتیجهی این کشمکش به یک سلسله اعتراضات علنی اهل سنت در عراق منجر شد. از این رو اهل سنت یک بازیگر ناراضی در عراق کنونی است و این مطالبات آنها را افزایش داده است.
بازیگر دوم کُردها هستند که از بعد از تشکیل منطقهی ممنوعهی پروازی در عراق، وضعیت تاحدودی تثبیت شده داشتهاند و بعد از فروپاشی هم، دولت اقلیم کُردستان در چهارچوب فدرالیسم شکنندهای که قانون اساسی به رسمیت شناخته بود؛ تشکیل شد. رویارویی دولت مالکی با کردها بعد از بروز اختلافات در تفسیر قانون اساسی و اعمال مادهی ١٤٠ این قانون در مورد مناطق مورد اختلاف از جمله کرکوک، کمکم آشکار شد و موضوعاتی چون صدور نفت بعد از اکتشاف آن در مناطق زیر سلطهی حکومت اقلیم کُردستان و بودجهی وزارت خانههای مختلف از جمله وزارت پیشمرگه و قطع آن از سوی دولت مالکی چالش کُردها با دولت مرکزی را به شکافی عمیق تبدیل کرد. اکنون کُردها نیز بازیگر ناراضی در عراق هستند و بعد از بروز بحران کنونی و تسلط آنها بر شهر کرکوک به نظر میرسد که مطالبات آنها نیز عملا افزایش یافته است.
اهل تشیع بازیگر دیگر در عراق است که بعد از فروپاشی دولت صدام حسین به یک بازیگر تعیین کننده در عراق تبدیل شد. البته آنها نیز همانند اهل سنت و کُردها از انسجام داخلی برخوردار نیستند. برخی از گروههای شیعه مانند ایاد علاوی سکولارند و می توانند با گروههای دیگر موجود در صحنهی سیاسی عراق همکاری داشته باشند. گروههایی نیز تندروند و مخصوصا بعد از بحران اول دولت با اهل سنت، در بصره و شهرهای دیگر عراق حرکات حذفی علیه برخی از شخصیتها و شهروندان سنی و حتی کُرد انجام دادهاند. جریان صدر و حکیم در کنار \"دولت قانون\" به رهبری مالکی بیشتر متمایل به ایران هستند و در دو دورهی اخیر دولت و انتخابات پارلمانی قدرت را در عراق در اختیار داشتهاند. در انتخابات اخیر پارلمانی نیز اگر چه جریان نوری مالکی حایز اکثریت نسبی آرا شد، اما به نظر میرسید که دو گروه عمده شیعه اینبار راضی به ائتلاف با وی نبوده و عملا ابراز نارضایتی از نوع اعمال قدرت توسط مالکی داشتند. حتی جریان صدر عملا خروج خود را از سیاست اعلام داشت. بنابراین میتوان گفت که برخی از گروههای شیعه نیز از جمله ناراضیان کنونی عراق هستند.
در کنار اینها بایستی وضعیت ارتش این کشور را نیز مورد توجه قرارداد که با مشکلات جدی روبروست. ارتش هنوز دارای عناصر وابسته به رژیم گذشته است.
تصفیهی همهی عناصر هم بیشتر به ارکان ارتش لطمه میزد. از این رو بوسیله قانون از ادامهی تصفیهی بعثیها جلوگیری شد.از بعد از انحلال اولیهی ارتش تاکنون؛ نه ساختار روسی قبل مانده است و نه ساختار آمریکایی جایگزین آن شده است. از این رو به نظر میرسد که ارتش در حال حاضر بازیگر توانمندی در عراق نیست.
عوامل موثر خارجی بر تحولات عراق را میتوان به حسب دوری و نزدیکی به منطقه، آمریکا، عربستان سعودی، ترکیه، سوریه و ایران دانست. آمریکا از همان ابتدا نقش خود را در فروپاشی دولت صدام حسین با حملهی مستقیم بازی کرد اما بعدها با افزایش تلفات و خواست عراقیها مخصوصا فشار مالکی؛ نیروهای خود را از این کشور خارج کرد. اما در همان اوایل توسط \"جو بایدن\" طرح تقسیم عراق به سه منطقهی مجزای کُرد، سنی و شیعه نشین در شمال، غرب و جنوب این کشور مطرح شد. اگر چه این طرح در آن هنگام نتوانست زیاد خود را برجسته نماید و با آن موافقت نشد، اما اکنون به نظر میرسد اگر توافقی ملی در عراق شکل نگیرد، خود بخود طرح مذکور اجرایی شده است.
کشور عربستان را به عنوان اخلالگری خارجی مورد ارزیابی قراردادهاند. با توجه به اینکه هم این کشور با عراق دارای مرز است هم از دولت سابق این کشور حمایت میکرد؛ بدیهی است که جای پای این کشور را در بحران عراق دیده میشود.
سوریه کشوری است که علاوه بر اینکه خود دارای بحران مشروعیت بوده و بیش از دوسال است که با مردم خود درگیر جنگ داخلی است، و کشمکشهای سیاسی در این کشور تاثیر منفی خود را در عراق برجای گذارده است.
ترکیه کشوری است که میتوان گفت بیشترین سهم و نفع را از بحران کنونی برده است. ترکیه با تغییر اندکی از سیاست خود در قبال کُردها و تعدیل آن در این کشور و افزایش روابط با اقلیم کُردستان عراق، دامنهی نفوذ خود را در منطقه افزایش داده است. البته این سیاستها تاثیر منفی بر عراق داشته است.
ایران کشوری است که با عراق جدید از نظر جغرافیایی، مرز مشترک دارد و از نظر حضور نیروهای هوادار خود در عراق؛ با این کشور منافع مشترک دارد. دولت نوری مالکی همواره مورد حمایت کشور بوده است و میتوان گفت این امر موجب بروز برخی از نارضایتیها در میان شیعیان نیز شده است. از این رو است که ایاد علاوی معتقد است که مالکی باید برود. این درحالی است که نیچروان بارزانی نیر درخواست مشابهی را مطرح کرده و گفته است که بهتر است مالکی برود.
در بیان تاثیرات و نتایجی که از ترکیب نیروهای موجود و موثر در بحران عراق قابل تصور است میتوان گفت که:
١- وضعیت عراق بعد از بحران اخیر که هنوز دولت مالکی علیرغم اینکه بسیاری نیروهای مردمی از جنوب به آن پیوسته است؛ نتوانسته است پیشروی آنچنانی در مناطق زیر سلطه ی داعش و ناراضیان سنی داشته باشد؛ با ابهام زیاد روبروست. در عین حال میشود تصور کرد که بازگشت به وضعیت قبل از بحران اخیر نیز امکان ندارد. بنابراین خواستهای اهل سنت و کُردها در ترتیبات جدید عراق لحاظ خواهد شد.
٢- اقلیم سازی در عراق در حال تثبیت است به این معنا که اگر سامان سیاسی در عراق برپایه ی خواست نیروهای ناراضی موجود در صحنه ی این کشور شکل نگیرد، امکان تقسیم عراق به سه منطقه یا اقلیم جدا از یکدیگر افزایش مییابد.
در این صورت با وضعیت جدیدتری در خاورمیانه مواجه خواهیم بود. مخصوصا اینکه در حال حاضر برای اکثر کشورهای منطقه تاسیس دولتهای مستقل و کوچک از جمله یک دولت کُردی در کُردستان عراق؛ ایجاد مشکلات امنیتی جدی نمیکند و در واقع تهدیدی برای دیگران نخواهد بود. البته باید یادآور شد که ایران و ترکیه به تقسیم عراق راضی نیستند و نخواهند بود؛ اما محیط بینالمللی نیز تعیین کننده است و ممکن است تجزیهی عراق را بپذیرند.
٣- آنچه اکنون عراق و کشورهای منطقه به آن نیاز دارند شکلگیری یک اتفاق ملی بر پایهی مذاکره است. نظامهای سیاسی در این شرایط بایستی منطق خواست عمومی مردم برای داشتن دولتی با قدرت معطوف به خواست جامعه فارغ از تفاوتهای مذهبی، زبانی و نژادی و تامین برابری سیاسی برای همهی شهروندان آزاد و برابر را بپذیرد.
فارغ از این گمانه زنیها، میتوان به گونهای دیگر هم موضوع را مورد بحث قرار داد.
اگر از نظر کارکردی به موضوع بنگریم در زمانی که دولت سوریه در برابر مخالفان خود در موضع ضعف قرار داشت، ورود نیروهای تندرو داعش به بازی سیاسی سوریه و درگیری آنها با نیروهای مخالف این کشور تا اندازهی زیادی به توان مخالفان اسد ضربه زد و از آن به بعد؛ شانس اسد برای ماندن در قدرت افزایش یافت. به گونهای که امروز مشاهده میشود بعد از برگزاری انتخاباتی صوری؛ با اعتماد به نفس بیشتری گام برمیدارد و تاحدودی قدرتش تثبیت شده است.
بنابراین وارد شدن داعش به بازی قدرت در سوریه موجب تثبیت نسبی قدرت اسد شد. اگر این کمانه زنی را به وضعیت فعلی عراق تسری بخشیم میتوان تا حدودی در مورد مشابهتهای آن با سوریه بحث کرد. زیرا درست بعد از انتخابات پارلمانی عراق و در حالی که بایستی رایزنی برای تشکیل دولت جدید صورت گیرد و اگر هیچ توافقی در بین گروههای حاضر در صحنهی سیاسی عراق وجود نداشته باشد، حداقل روی این امر که \"دیگر با مالکی نمیتوان کار کرد\" گروههای کُرد، سنی و حتی شیعهی عراق همصدا بودند، داعش براحتی از مرز گذشته و استانهای غربی و عمدتا سنی نشین عراق را به تصرف در میآورد . اکنون اگر مالکی بتواند با توجه به همصدایی که در عراق برای مقابله با داعش بوجود آمده است به مصاف داعش برود و آنها را از صحنه خارج کند؛ به قاعده مالکی به عنوان عامل موثر در \"پیروزی\" بر داعش و معارضان دیگر موقعیت خود را تحکیم میبخشد و دوباره خود را به گروههای سیاسی عراق برای یک دوره نخست وزیری و صدارت بر عراق تحمیل میکند. باید دید که این گمانه زنی تا کجا با واقعیت بازی قدرت در خاورمیانه همخوانی دارد.
*برگرفته از وبلاگ عبدالعزیز مولودی