بیگ بنگ اجتماعی- قومی در ایران

15:41 - 22 شهریور 1393
Unknown Author
شهرام میرزایی

٦٦ سال از تصویب و اجرای اولین برنامەی مدون توسعەی ایران –که به برنامەهای عمرانی معروف بودند- می‌گذرد،طی سال های حکومت محمدرضا پهلوی، ٥ برنامەی عمرانی تصویب و اجرا شد که به صورت مداوم یک یا چند بند گنجانده شده در آن طرح‌ها، تلاش برای بهبود و کاهش فاصله و شکاف استان ها در توسعەی اقتصادی بود،اما متاسفانه نه تنها هیچ گونه تغییری در اوضاع و احوال مناطق حاشیەای ایران روی نداد بلکه عقب افتادگی اقتصادی و شکاف توسعەی منطقەای روزبه‌روز فزونتر می‌گردید تا بدانجا که بر اساس گزارش بانک جهانی در سال ١٣٥٥ ایران بیشترین اختلاف منطقەای را با معیار سرانه تولید ناخالص منطقەای داشته است.

برنامەهای به اصطلاح توسعەی ایران به دلیل وقوع انقلاب ٥٧ و نیز آغاز جنگ فرسایشی ٨ سالەی ایران و عراق از اواخر سال ٥٦ متوقف شد.با پایان جنگ دولت وقت، طرح‌های سازندگی و توسعه را آغاز نمود و برای رسیدن به اهداف خود برنامەی جامع و میان مدتی را طراحی کرد که به نام برنامەی توسعەی اول شناخته شد.از آن زمان تا کنون ٥ برنامەی توسعه طراحی و اجرا شدەاند که در هر کدام از برنامەهای ذکر شده توجه ویژەای به استان‌های حاشیەایی و محروم شدە است،اما متاسفانه با گذشت نزدیک به ٢٥ سال اجرایی شدن این طرح‌ها، تحولی در شرایط اقتصادی-اجتماعی این مناطق پدید نیامده است و تنها دستاورد بارز و آشکار آن فربەتر شدن و مرفەتر شدن مناطق مرکزی ایران بوده است.

خشت اول چون نهد معمار کج...

توسعه جریانی چند بعدی است که هدف اصلی آن بهبود شاخص‌های اقتصادی-اجتماعی است.حکومت و دولت مدرن ایران از بدو تولد خویش-١٣٠٤-با پیروی از یک خط مشی ثابت و لایتغیر که همانا سیاست مبتنی بر مرکزگرایی و نفی هویتی-زیستی ملیت‌های محصور در مرزهای بین‌المللی‌اش،بیشترین توان خویش را در دو مسیر اساسی و مرتبط باهم کانالیزه کرده است: الف)تاسیس و ساخت صنایع مادر و پیشرفته در مناطق مرکزی ب) انتقال منابع خام از استان‌های غنی و یا درآمدهای بدست آمده از فروش آن به این مراکز.

با استارت این پروژەی استثماری،سرکوب شدید و بی‌رحمانەی ملیت‌های دارندەی این منابع نیز از ملزومات اجرایی شدن طرح بود،سرکوب خونین قیام‌های حق خواهانەی ملل لر و عرب و کرد که از اواخر دورەی قاجار آغاز گردیده بود در همین راستا قرار میگیرد.بمباران هوایی مناطق لرنشین در سال های ١٣٠٤ تا ١٣٠٨ نمونەایی از سرکوب خونین قیام‌های ضد استعماری ملل محصور در ایران می‌باشد که البته نام ایران را به عنوان اولین کشوری که مردمان خود را با بمب‌های هوایی قتل و عام می‌کند در تاریخ ثبت کرده است.

تاسیس و ساخت صنایع مادر در استان‌های مرکزی ایران و انتقال منابع خام یا درآمدهای حاصله از آن ،به هر طریقی که شده و اساسا با زور سر نیزه تا به امروز ادامه دارد.اما اجرایی شدن این پروژه، نقشه اقتصادی ایران را از آن زمان تاکنون به کلی دگرگون ساختە است ،از یک سو تعداد قلیلی از استان‌های مرکز که مقصد اصلی منابع و ساخت و سازها بودند،با جهشی سریع مسیر توسعه و رفاه را پیمودند و از سویی دیگر استان‌های حاشیەایی کشور علی‌الخصوص در غرب،جنوب و جنوب غربی ایران مسیر قهقرایی سقوط و فقر را طی کردند.

ایلام، لرستان، خوزستان، کردستان، کرمانشاه، سیستان و بلوچستان، چهارمحال‌وبختیاری و کهگیلویه‌وبویر احمد هشت استانی هستند که قبل از تشکیل حکومت مرکزگرای ایران از خودکفایی و وضعیت اقتصادی مناسبی برخوردار بودند،اما از زمان آغاز استثمار ملت‌های محصور در ایران همیشه فقر و عدم توسع یافتگی را به عنوان دو ویژگی اصلی خود یدک می‌کشند.

استثمار نوین و تغییر بافت هویتی منطقەایی

با ایجاد دنیای جدید و پر زرق و برق در مرکز ایران و در صدر قرار گرفتن استان‌های مرکزی در جدول توسعە، دو اتفاق ناگوار در مناطق محروم روی داد:١ مهاجرت نخبەها، فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌هاو عالمان فن و دانش به مرکز ٢-ایجاد احساس حقارت گسترده در برابر فرهگ وارداتی و تصنعی مرکزنشینان.

بی‌شک سرازیر شدن منابع مالی گسترده و توسعه اقتصادی بلند مدت مناطق مرکزی ایران باعث تمرکز نهادهای فرهنگی-علمی در این مناطق شدە است تا بدانجا که معتبرترین دانشگاەهای کشوری ،مراکز تحقیقاتی، نهادهای فرهنگی-هنری و... در این استانها تاسیس گردیدەاند، تمرکز سرمایه در مناطقی خاص، تمرکز نهادهای فرهنگی-علمی جامعه را نیز در آن مناطق درپی دارد این امر باعث گردید که در طول ٩٠ سال اخیر اکثر قشر فرهیخته و عالم مناطق محروم برای بدست آوردن آیندەایی روشن به این مناطق مهاجرت کنند.

از سویی دیگر،با ساخت دنیایی پیشرفته و شهری، که در آن همه امکانات در اختیار اقلیتی از مردمان ایران بوده و هست، حاشیە‌نشین‌های ایران را به نتیجەایی باور نکردنی رساند،نتیجەایی که بر اساس آن عامل عقب افتادگی اقتصادی-اجتماعی را در هویت و زبانشان جستجو می‌کرد-البته در این میان نباید نقش روشنفکرها و تحصیلکردهای غرق شده در زرق و برق مرکز را در رسیدن به این نتایج فراموش کرد-در این راستا بود که پدر و مادرها فرزندان خود را از زبان و فرهنگ آبا و اجدادیشان دور ساختند تا شاید آیندەایی روشن داشته باشند. این امر خود بر آشفتگی موضوع افزوده است.

دروغی بزرگ اما شیرین

اصل ٤٨ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تاکید می‌کند که: در بهره‏برداری از منابع طبیعی و استفاده از درآمدهای ملی در سطح استانها و توزیع فعالیت‌های اقتصادی میان استانها و مناطق مختلف کشور، باید تبعیض در کار نباشد، به طوری که هر منطقه فراخور نیازها و استعداد رشد خود، سرمایه و امکانات لازم در دسترس داشته باشد.

اما واقعیت چیز دیگری به ما می‌گوید،وجود ١٠ استان محروم،که خود از غنی‌ترین استانهای کشوری از لحاظ منابع زیرزمینی و روزمینی می‌باشند،آمار بالای بیکاری،نبود راههای مناسب روستایی، فقدان امکانات فرهنگی-هنری در مراکز استان‌های حاشیەایی یا شهرستان‌های وابسته –به عنوان نمونه شهر کرمانشاه با جمعیتی بالغ بر یک ملیون نفر تنها از یک سالن سینما برخوردار است- و در دسترس نبودن امکانات بهداشتی و سالم نبودن محیط زندگی–خوزستان مثال مناسبی است از نبود آب شرب در اکثر مناطق روستایی و شهری که طی گزارشات مکرری از طرف پایگاه‌های بهداشت به مرکز ارسال شدەاست و...نمونەایی از دهها تبعیض دیگری است که حقیقت مسلم امروز ملت های محصور در ایرانند.

هنگامی که برنامەهای توسعه بر اساس آمایش سرزمینی اجرایی نمی‌شوند، دستاوردی جزء توزیع ناعادلانە منابع و امکانات و نیز عدم توسعه متوازن در بر نخواهد داشت.درواقع تنها دستاورد اصل ٤٨ قانون اساسی نه برابری و توسعه متوازن بلکه انتقال گستردەی منابع روزمینی وزیرزمینی مناطق غنی اما در عین حال محروم است که نمونەی مشهود آن انتقال آب های شیرین خوزستان،لرستان وکهگیلویەوبویراحمد و چهارمحال بختیاری به استان‌های مرکزی و بیابانی ایران می باشد، نابودی محیط‌زیست مسجد سلیمان،آبادان و ایلام از دیگر نمونەهای آثار خارجی منفی برداشت حرص گونەی مرکزنشینان از منابع نفتی این مردمان بوده و هست.

نسلی نو و خیزشی نو

هنگامی که بر اساس آمار دولتی در بازەی زمانی سال های ٨٤ الی ٩٠ شمسی ،مناطق محروم دارای بالاترین شاخص کل بهای کالاهای و خدمات مصرفی بودەاند در مقابل استانهای فارس، تهران، اصفهان و کرمان از کمترین آن برخوردار گشتند، خودبه‌خود خیزش‌ها و حرکت‌های اعتراض‌آمیز مردمان بلوچ،لر،عرب و کرد پایەهایی برای توضیح و تفسیر پیدا خواهند کرد نبود عدالت در توزیع منابع و امکانات ،ظلم مضاعف بر مناطق محروم –علاوه برمحرومیت از منابع و امکانات،حضور گسترده و افسار گسیختەی گرانی در این مناطق- چپاول منابع ملی ملت‌های محصور در ایران، توهین‌های ملی به این مناطق، نبود زندگی سالم روانی-جسمی و نابودی ارزش‌ها وهنجارهای این مردمان از آیندەایی تاریک و نامعلوم خبر می‌دهد و در این راستاست که حرکت‌های مدنی و مسالمت آمیز نسل امروز از سال‌های ٨٠ شمسی به بعد گستردگی روزافزونی به خود دیده است که متاسفانه با سرکوب خشن و نامعقول دولت مرکزی ایران روبرو گردیده است و می‌توان بارزترین و خشن‌ترین نوع آنرا، سرکوب قیام اعراب در سال ٨٤ شمسی نام برد.

در واقع نسل امروز با دیدی کاملا تحلیلگرانه به وقایع و تحولات کشور می‌نگرد،به حقوق ملی و هویتی خود آگاهی کامل دارد و از اینترنت به عنوان ابزاری برای گسترش رابطه و تعامل خود با دیگر هویت خواهان در ایران استفاد می‌کند در واقع اینترنت در این راه به وسیلەایی برای انتقال تجارب مبدل گشتە است.وجود این نسل و امکان خطری که آنان می توانند برای منافع مرکز نشینان درپی داشته باشند را به وضوح در طراحی برنامەی پنجم توسعەی ایران می‌توان دید،اختصاص کامل یک فصل از برنامەی توسعه پنجم-فصل ٦- به توسعەی منطقەایی و کاهش شکاف‌های توسعەی استان‌ها و نیز افزودن مواد قانونی که شامل مادە ٨٠، ماده ٨٤ و ماده ٢٢٤ که بر توزیع عادلانه و توازن توسعەی منطقەایی دوباره تاکید می‌کنند،از این آگاهی خبر می‌دهند.

اما وجود \"اصل علیت انباشت\"و نیز کند بودن بیش از حد اجرای برنامەهای توسعه،تا کنون مانع اصلی از میان رفتن شکاف‌های توسعەی منطقەایی در ایران بودەاند،در این راستا نبود توزیع عادلانه منابع و امکانات ،گسترده‌تر شدن فاصلەی توسعەی استان‌ها،بیشتر شدن سرکوب‌های ملی ملل محصور در ایران، انتقال بی‌رویەی منابع و درآمدهای ناشی از فروش آن به مرکز، چشم انداز روشنی از آیندەی اقتصادی-اجتماع- سیاسی ایران بدست نمی‌دهد. بی‌شک جامعه ساکن در مناطق محروم و قومی ایران دیگر توان ادامه وضعیت ٩٠ ساله اخیر را ندارند و به بمبی ساعتی مبدل گشتەاند که تنها راه حنثی سازی آن رفع تبعیضات و رعایت حقوق ملی آنان است.