بدبختی ما در این است که چاره تمام مشکلات را در ادیان میجوییم
16:11 - 3 آذر 1390
گفتگوی اختصاصی آژانس خبررسانی کُردپا با سیما ابخضر روزنامه نگار
موضوع گفتگو: خشونتها علیه زنان
مقارن با (بیست و پنجم نوامبر برابر با چهارم آذرماه روز بین المللی حذف خشونت علیه زنان)
بیوگرافی:
سیما ابخضر متولد شهرستان ماکو و روزنامهنگار
همانطور که مُطلعید خشونت و به ویژه اعمال انواع مختلف خشونتها علیه زنان از معضلات جامعهی امروز بشری در تمامی دنیاست. با این حال نوع و اعمال خشونت در بسیاری از کشورها بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی متفاوت است. ایران هم از این قائده مستثنی نیست. در طول سالهای مختلف بنا به شرایط موجود، اعمال خشونت در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی ادامه داشته است. اعمال خشونت سیستماتیک، گسترش خشونتهای اجتماعی و همینطور انواع مختلف خشونت از جمله قتلهای ناموسی، ضرب و شتم، آزار همسر و دیگر خشونتها همچنان در طول سالها نه تنها بر فعالیت زنان، بلکه بر جایگاه آنها در سطوح مختلف اجتماعی و خانوادگی تأثیر منفی و فروکاهنده داشته است .
کُردپا: در اکثر تئوریهای خشونت، مردان را به عنوان عاملان اصلی اعمال خشونت علیه زنان تلقی کردهاند اما در بطن و نهاد این مسئله باید دید که چه عواملی اعمال خشونت را در مردان نهادینه میکند و به آنها اجازه میدهد تا در اعمال خشونت علیه زنان آزادانه تر عمل کنند اصلا چگونه این تئوری شکل میگیرد و آیا میتوان مقصر تمامی عوامل را مردان دانست؟
سیما ابخضر: همه تئوریهای خشونت ، درآمده از نتايج تحقيقات روی خشونتهای عليه زن است. علت اينكه مردان به عنوان عاملان اصلی اعمال خشونت عليه زنان تلقی میشوند ، اين است كه همه ايدوئولوگها مردان هستند ، آفريدگار اديان موجود، افكار حاكم بر جامعه بشری و قوانين موجود ، مرد هست. همانگونه كه خالق اينها مرد بوده، پراكتيزه كردن آنها در جامعه بشری هم بر عهده مرد بوده و هست و هيچ كم و كاستی در مورد موقعيت و خواست و حقوق مرد ندارند و بر عكس آن هيچ حرف و حقی شامل زن نشده، مگر در جاهايی كه مرد باز هم بهخاطر منافع خود مکانی به زن داده كه آنهم حق نفس كشيدن در زير سلطه مرد است.
عواملى كه اعمال خشونت را در مورد مردان نهادينه میكند و به آنها اجازه مىدهند كه در اعمال خشونت آزادانه تر عمل كنند هم همين است. وقتى كه در يك جامعه چنین وضعی حاکم باشد طبیعتاً قدرت در مرد تجمع پیدا میکند و این کافی است برای خشونت کردن.
تئوری خشونت همراه با موارد و نمونههای عملی، مدام از طریق دستگاهای اجرایی ، رسانهها و مجموعهای از باورهای فرهنگ بومی تقویت میشود. گذشته از گسترش فرهنگ مردسالاری و سنتی که خود عامل اصلی اعمال خشونت علیه زنان میشود این خشونت در عادیترین روابط اجتماعی نیز شکل میگیرد که حاکمیت همانا قدرت اجرایی جامعه ایران خود بخشی از این موضوع میباشد.
کُردپا: ما هر روزه با برخورد نهادهای مختلف حکومتی با زنان در خیابانها ـ به بهانهی بدحجابی ـ تحت عنوان طرحهایی تحت عنوان حجاب و عفاف روبرو هستیم، آیا نوع رفتار چنین نهادهای حکومتی در قلب جامعه، خود نوعی از باز تولید و ترویج خشونت علیه زنان نیست؟
سیما ابخضر: مسئله حجاب بطور کلی در خاورمیانه که مهد ادیان است و بخصوص در ایران که سیستم حکمرانی آن ولایتفقیه هست و دین از سیاست جدا نیست و با جنبه عرفانی انسانها بازار سیاست خودشان را رونق میبخشند میراثی است بجامانده از درمانگی دین اسلام در برابر کنترل کردن بخش غریزهای مردان دوران جاهلیت که امروزه همانند چاهی عمیق در سدراه پبشرفت بشریت قرار گرفته است. بنظر من حجاب هر چند که بر زن تحمیل شده و مردان هم زمانیکه یک زن در برابرشان رووسری بسر میگیرد احساس افتخار میکنند که گویا موجود مهی است/ ولی غافل از این واقعیت است که همین حجاب بزرگترین توهین به شخصیت خود اوست. زیرا این حجاب گویا برای دفاع از کرامت زن (بنا به تعریف دینی) در برابر مرد رواج پیدا کرده، یعنی مرد آنقدر ضعیفالنفس است که حتی قدرت کنترل کردن هوسهای خود را در برابر موهای بی جان زن را ندارد. نمیدانم مردان چگونه تحمل این نوع رفتار را نسبت به خودشان دارند . ولی مطئنا مطلع امر نیستند.
مدتیاست که طرح تفکیک جنسیتی در ایران شدیدتر از گذشته، از مرحله تئوری به مرحلهی عملی، گامی بلند برداشته است. این تفکیک جنسیتی بدون هیچ تخفیفی کودکان خردسال مهد کودکها و پیش دبستانیها تا دانشگاهها و بیمارستانها را نیز در برگرفته است.
کُردپا: آیا جداسازی و تفکیک جنسیتی از همان ابتدای زندگی انسان (دوران کودکی) ایجاد نوعی ذهنیت متفاوت بودن و محافظت از زنان در برابر لطمه ناشی از قدرت مردان نیست؟ آیا این سیاست نوعی مشروعیت بخشیدن و ایجاد ذهنیت قدرتمند بودن به مردان نمیباشد؟
سیما ابخضر: ترویج طرحهای حجاب و عفاف و اعمال نمودن چنین رفتارهایی در جامعه از طرف یک حکومتی چون ایران حیرت آور نیست. چیزی که باید بیشتر از همه چیز مایه شرم بشری باشد این است که چرا جامعه ایرانی بخصوص ملت کُرد که خود صاحب غنی ترین فرهنگ و آداب بوده باید حالا اینگونه هیپنوتیزه خرافات شده و اسیر افیون شده است.
من نمیدونم که آخوندهای ایرانی چطور میتوانند بیشتراز گذشته طرح تفکیک جنسیتی را جا بدهند.
تا آنجا که یادم میاد 25 سال پیش هم وقتی که ما کودکانی 6-7 ساله بودیم و دنیای کودکی ما هیچ رنگی جز سفید نداشت، باز هم ما را از هم جدا میکردند. به اعتقاد بنده تفکیک جنیستی ، یعنی ویران کردن پایه های یک جامعه، یعنی دادن یک تربیت غلط به نسل آینده آن جامعه که جبران آن شاید هم قرنها طول بکشد. زیرا نسل آینده ما با این فکر بزرگ میشوند که هر وقت پسر و دختری همدیگر را دیدند، قبل از اینکه فکر کنند که پیش از همه چیز دو انسانند، باید به همدیگر بفهمانند که دو جنس مخالفند و وقتی این ذهنیت باشد، دیگر اثری از یک رفاقت سالم باقی نمیماند و مشکلات اخلاقی زیادتر میشوند.
تفکیک جنیست نشانه رو به تزلزل نمودن جامعه ایران است و ضربهایست که هیچ ضربهای به اندازه آن نمیتواند هیکل یک جامعه را آنچنان بلرزاند.
اين تفكيك به هيچ وجه محافضی برای زنان در برابر لطمههای ناشی از مردان نیست، بر عکس سلاحی کشنده علیه روحیه سالم هر دو جنس است. بله طبیعتاً زن و مرد متفاوت از همدیگر هستند ولی این تفاوت تنها فیزیکی است. ولی تفاوتی که در نتیجه این ذهنیت در جامعه پدید میآید، تنها به رشد یک ذهنیت غریزهای کمک میکند. این ذهنیت اصلاً موجب قدرتمندتر شدن مرد نمیشود و اگر مردی هم چنین احساسی را داشته باشد، تنها خودفریبی میکند.
مردی که بنا به فرمایشات دینی یک جامعه که توان تحمل دیدن یک تار موی زن را ندارد، چطور میتواند بدون بودن با زن قدرتمندتر بشود و روحیهای سالم داشته باشد، همه میدانند که یکی از علتهای پیشرفت جوامع اروپی اشتراک زنان و مردان آن جوامع در بخشهای کاریست.
به طور کلی خشونت علیه زنان بیشتر به خشونتهای خانگی باز میگردد، اما شاهدیم که خشونتهایی از بطن حاکمیت نیز و شدیدتر از خشونت های خانگی و خیابانی علیه زنان اعمال می گردد که همیشه مورد اعتراض بوده است که از این نمونه احکامی چون سنگسار در مورد زنان میباشد.
کُردپا: آیا این نقش دولت در بسط این خشونتها تأثیر گذار نیست؟ چرا که از یک سو وجود انواع خشونت را توجیه میکند و از سوی دیگر به گسترش آن علیه زنان رسمیت میبخشد.
سیما ابخضر: سنگسار کردن زنان یکی از مجازات دینی است که در عصر نوین با وجود پیشرفتهای بشر در زمینهی عدالت اجتماعی و قوانین حقوق بشر هنوز هم نمایندگان دین اعراب دوران جاهلیت در ایران جابجا میکنند.
از یک طرف زنا را با همین طرحهای غلطشان رونق میدهند و از یک طرف هم به عنوان گناه نشان داده و با وحشت تمام مجازاتشان میکنند.
برداشت غلط از بیماریهای اجتماعی و تشخیص غلط از عوامل پدید آورنده این بیماریها و همینطور علاج غلط آنها موجب باقیماندن این روشهای مجازات است که در عصر حاضر به عنوان جنایات بشری نام بردن میشود.
اگر واقعا این شیوه مجازات در دین اسلام شرعیت دارد، شک میکنم از اینکه طبق روایات تاریخ ادیان، گفته میشود که گویا پیامبر خدا از زنده بهگور کردن دختران جلوگیری کرده است. بدبختی ما در این است که چاره تمام مشکلات را در ادیان میجوییم وهیچ ارزشی را برای پیشرفتهای بشر قائل نیستیم. یکی دیگر از علتهای سنگسار کردن زنان که مشکل اساسی مسئله هم همین است، این است که زن را محافظ اخلاق و جمع کننده آن میدانیم، چرا؟ چرا باید زن جوابگوی تمام بدبختیهای اخلاقی باشد. چرا باید موجود ظریفی چون زن بهخاطر هیمن حماقتهای خرافهپرستان دیروزی به فجیعترین نوع مجازات بشود.
اگر مرد هم چیزی بهنام پرده بکارت داشت، آنوقت جوامع مردسالار چه تعریفی برای ناموس میتوانستند داشته باشند؟ این چیزی است که هر مردی باید کمی روی آن تأمل بکند و پاسخی برای خود بیابد.
پا نوشت در پرسشی کوتاه:
کُردپا: به نظر شما آیا اختصاص دادن چنین روزی تحت عنوان روز بینالمللی حذف خشونت علیه زنان خود نوعی باز انتشار ذهنیت خشونت علیه زنان نیست؟
سیما ابخضر: روز جهانی حذف خشونت علیه زن تنها یک یادآوری برای وجدان صاحبان است. تنها یک قدم برای هوشیار کردن صاحبفکران است. ولی حذف کننده خشونت نیست. تا زمانی که ایدئولوگها باشند و تا زمانی که جامعه مردسالار باشد محال است که دنیایی بدون خشونت هم علیه زن هم علیه خود مرد داشته باشیم. اعتقادم این است که پیش از همه چیز باید تشخیص واقعی برای این مسئله گذاشت. تشخیصی که همه میدانیم ولی کمتر کسی صاحب جرأت انگشت گذاشتن روی آن را دارد و آن هم این است که باید بتوانیم آشکارا بگوییم که هر عصری قوانین مربوط به خود را دارد.
کُردپا: با تشکر و ممنون از قبول این گفتگو
سیما ابخضر: با تشکر از وب سایت کُردپا، همیشه پاینده باشید.
موضوع گفتگو: خشونتها علیه زنان
مقارن با (بیست و پنجم نوامبر برابر با چهارم آذرماه روز بین المللی حذف خشونت علیه زنان)
بیوگرافی:
سیما ابخضر متولد شهرستان ماکو و روزنامهنگار
همانطور که مُطلعید خشونت و به ویژه اعمال انواع مختلف خشونتها علیه زنان از معضلات جامعهی امروز بشری در تمامی دنیاست. با این حال نوع و اعمال خشونت در بسیاری از کشورها بسته به شرایط اجتماعی و سیاسی متفاوت است. ایران هم از این قائده مستثنی نیست. در طول سالهای مختلف بنا به شرایط موجود، اعمال خشونت در سطوح مختلف اجتماعی و سیاسی ادامه داشته است. اعمال خشونت سیستماتیک، گسترش خشونتهای اجتماعی و همینطور انواع مختلف خشونت از جمله قتلهای ناموسی، ضرب و شتم، آزار همسر و دیگر خشونتها همچنان در طول سالها نه تنها بر فعالیت زنان، بلکه بر جایگاه آنها در سطوح مختلف اجتماعی و خانوادگی تأثیر منفی و فروکاهنده داشته است .
کُردپا: در اکثر تئوریهای خشونت، مردان را به عنوان عاملان اصلی اعمال خشونت علیه زنان تلقی کردهاند اما در بطن و نهاد این مسئله باید دید که چه عواملی اعمال خشونت را در مردان نهادینه میکند و به آنها اجازه میدهد تا در اعمال خشونت علیه زنان آزادانه تر عمل کنند اصلا چگونه این تئوری شکل میگیرد و آیا میتوان مقصر تمامی عوامل را مردان دانست؟
سیما ابخضر: همه تئوریهای خشونت ، درآمده از نتايج تحقيقات روی خشونتهای عليه زن است. علت اينكه مردان به عنوان عاملان اصلی اعمال خشونت عليه زنان تلقی میشوند ، اين است كه همه ايدوئولوگها مردان هستند ، آفريدگار اديان موجود، افكار حاكم بر جامعه بشری و قوانين موجود ، مرد هست. همانگونه كه خالق اينها مرد بوده، پراكتيزه كردن آنها در جامعه بشری هم بر عهده مرد بوده و هست و هيچ كم و كاستی در مورد موقعيت و خواست و حقوق مرد ندارند و بر عكس آن هيچ حرف و حقی شامل زن نشده، مگر در جاهايی كه مرد باز هم بهخاطر منافع خود مکانی به زن داده كه آنهم حق نفس كشيدن در زير سلطه مرد است.
عواملى كه اعمال خشونت را در مورد مردان نهادينه میكند و به آنها اجازه مىدهند كه در اعمال خشونت آزادانه تر عمل كنند هم همين است. وقتى كه در يك جامعه چنین وضعی حاکم باشد طبیعتاً قدرت در مرد تجمع پیدا میکند و این کافی است برای خشونت کردن.
تئوری خشونت همراه با موارد و نمونههای عملی، مدام از طریق دستگاهای اجرایی ، رسانهها و مجموعهای از باورهای فرهنگ بومی تقویت میشود. گذشته از گسترش فرهنگ مردسالاری و سنتی که خود عامل اصلی اعمال خشونت علیه زنان میشود این خشونت در عادیترین روابط اجتماعی نیز شکل میگیرد که حاکمیت همانا قدرت اجرایی جامعه ایران خود بخشی از این موضوع میباشد.
کُردپا: ما هر روزه با برخورد نهادهای مختلف حکومتی با زنان در خیابانها ـ به بهانهی بدحجابی ـ تحت عنوان طرحهایی تحت عنوان حجاب و عفاف روبرو هستیم، آیا نوع رفتار چنین نهادهای حکومتی در قلب جامعه، خود نوعی از باز تولید و ترویج خشونت علیه زنان نیست؟
سیما ابخضر: مسئله حجاب بطور کلی در خاورمیانه که مهد ادیان است و بخصوص در ایران که سیستم حکمرانی آن ولایتفقیه هست و دین از سیاست جدا نیست و با جنبه عرفانی انسانها بازار سیاست خودشان را رونق میبخشند میراثی است بجامانده از درمانگی دین اسلام در برابر کنترل کردن بخش غریزهای مردان دوران جاهلیت که امروزه همانند چاهی عمیق در سدراه پبشرفت بشریت قرار گرفته است. بنظر من حجاب هر چند که بر زن تحمیل شده و مردان هم زمانیکه یک زن در برابرشان رووسری بسر میگیرد احساس افتخار میکنند که گویا موجود مهی است/ ولی غافل از این واقعیت است که همین حجاب بزرگترین توهین به شخصیت خود اوست. زیرا این حجاب گویا برای دفاع از کرامت زن (بنا به تعریف دینی) در برابر مرد رواج پیدا کرده، یعنی مرد آنقدر ضعیفالنفس است که حتی قدرت کنترل کردن هوسهای خود را در برابر موهای بی جان زن را ندارد. نمیدانم مردان چگونه تحمل این نوع رفتار را نسبت به خودشان دارند . ولی مطئنا مطلع امر نیستند.
مدتیاست که طرح تفکیک جنسیتی در ایران شدیدتر از گذشته، از مرحله تئوری به مرحلهی عملی، گامی بلند برداشته است. این تفکیک جنسیتی بدون هیچ تخفیفی کودکان خردسال مهد کودکها و پیش دبستانیها تا دانشگاهها و بیمارستانها را نیز در برگرفته است.
کُردپا: آیا جداسازی و تفکیک جنسیتی از همان ابتدای زندگی انسان (دوران کودکی) ایجاد نوعی ذهنیت متفاوت بودن و محافظت از زنان در برابر لطمه ناشی از قدرت مردان نیست؟ آیا این سیاست نوعی مشروعیت بخشیدن و ایجاد ذهنیت قدرتمند بودن به مردان نمیباشد؟
سیما ابخضر: ترویج طرحهای حجاب و عفاف و اعمال نمودن چنین رفتارهایی در جامعه از طرف یک حکومتی چون ایران حیرت آور نیست. چیزی که باید بیشتر از همه چیز مایه شرم بشری باشد این است که چرا جامعه ایرانی بخصوص ملت کُرد که خود صاحب غنی ترین فرهنگ و آداب بوده باید حالا اینگونه هیپنوتیزه خرافات شده و اسیر افیون شده است.
من نمیدونم که آخوندهای ایرانی چطور میتوانند بیشتراز گذشته طرح تفکیک جنسیتی را جا بدهند.
تا آنجا که یادم میاد 25 سال پیش هم وقتی که ما کودکانی 6-7 ساله بودیم و دنیای کودکی ما هیچ رنگی جز سفید نداشت، باز هم ما را از هم جدا میکردند. به اعتقاد بنده تفکیک جنیستی ، یعنی ویران کردن پایه های یک جامعه، یعنی دادن یک تربیت غلط به نسل آینده آن جامعه که جبران آن شاید هم قرنها طول بکشد. زیرا نسل آینده ما با این فکر بزرگ میشوند که هر وقت پسر و دختری همدیگر را دیدند، قبل از اینکه فکر کنند که پیش از همه چیز دو انسانند، باید به همدیگر بفهمانند که دو جنس مخالفند و وقتی این ذهنیت باشد، دیگر اثری از یک رفاقت سالم باقی نمیماند و مشکلات اخلاقی زیادتر میشوند.
تفکیک جنیست نشانه رو به تزلزل نمودن جامعه ایران است و ضربهایست که هیچ ضربهای به اندازه آن نمیتواند هیکل یک جامعه را آنچنان بلرزاند.
اين تفكيك به هيچ وجه محافضی برای زنان در برابر لطمههای ناشی از مردان نیست، بر عکس سلاحی کشنده علیه روحیه سالم هر دو جنس است. بله طبیعتاً زن و مرد متفاوت از همدیگر هستند ولی این تفاوت تنها فیزیکی است. ولی تفاوتی که در نتیجه این ذهنیت در جامعه پدید میآید، تنها به رشد یک ذهنیت غریزهای کمک میکند. این ذهنیت اصلاً موجب قدرتمندتر شدن مرد نمیشود و اگر مردی هم چنین احساسی را داشته باشد، تنها خودفریبی میکند.
مردی که بنا به فرمایشات دینی یک جامعه که توان تحمل دیدن یک تار موی زن را ندارد، چطور میتواند بدون بودن با زن قدرتمندتر بشود و روحیهای سالم داشته باشد، همه میدانند که یکی از علتهای پیشرفت جوامع اروپی اشتراک زنان و مردان آن جوامع در بخشهای کاریست.
به طور کلی خشونت علیه زنان بیشتر به خشونتهای خانگی باز میگردد، اما شاهدیم که خشونتهایی از بطن حاکمیت نیز و شدیدتر از خشونت های خانگی و خیابانی علیه زنان اعمال می گردد که همیشه مورد اعتراض بوده است که از این نمونه احکامی چون سنگسار در مورد زنان میباشد.
کُردپا: آیا این نقش دولت در بسط این خشونتها تأثیر گذار نیست؟ چرا که از یک سو وجود انواع خشونت را توجیه میکند و از سوی دیگر به گسترش آن علیه زنان رسمیت میبخشد.
سیما ابخضر: سنگسار کردن زنان یکی از مجازات دینی است که در عصر نوین با وجود پیشرفتهای بشر در زمینهی عدالت اجتماعی و قوانین حقوق بشر هنوز هم نمایندگان دین اعراب دوران جاهلیت در ایران جابجا میکنند.
از یک طرف زنا را با همین طرحهای غلطشان رونق میدهند و از یک طرف هم به عنوان گناه نشان داده و با وحشت تمام مجازاتشان میکنند.
برداشت غلط از بیماریهای اجتماعی و تشخیص غلط از عوامل پدید آورنده این بیماریها و همینطور علاج غلط آنها موجب باقیماندن این روشهای مجازات است که در عصر حاضر به عنوان جنایات بشری نام بردن میشود.
اگر واقعا این شیوه مجازات در دین اسلام شرعیت دارد، شک میکنم از اینکه طبق روایات تاریخ ادیان، گفته میشود که گویا پیامبر خدا از زنده بهگور کردن دختران جلوگیری کرده است. بدبختی ما در این است که چاره تمام مشکلات را در ادیان میجوییم وهیچ ارزشی را برای پیشرفتهای بشر قائل نیستیم. یکی دیگر از علتهای سنگسار کردن زنان که مشکل اساسی مسئله هم همین است، این است که زن را محافظ اخلاق و جمع کننده آن میدانیم، چرا؟ چرا باید زن جوابگوی تمام بدبختیهای اخلاقی باشد. چرا باید موجود ظریفی چون زن بهخاطر هیمن حماقتهای خرافهپرستان دیروزی به فجیعترین نوع مجازات بشود.
اگر مرد هم چیزی بهنام پرده بکارت داشت، آنوقت جوامع مردسالار چه تعریفی برای ناموس میتوانستند داشته باشند؟ این چیزی است که هر مردی باید کمی روی آن تأمل بکند و پاسخی برای خود بیابد.
پا نوشت در پرسشی کوتاه:
کُردپا: به نظر شما آیا اختصاص دادن چنین روزی تحت عنوان روز بینالمللی حذف خشونت علیه زنان خود نوعی باز انتشار ذهنیت خشونت علیه زنان نیست؟
سیما ابخضر: روز جهانی حذف خشونت علیه زن تنها یک یادآوری برای وجدان صاحبان است. تنها یک قدم برای هوشیار کردن صاحبفکران است. ولی حذف کننده خشونت نیست. تا زمانی که ایدئولوگها باشند و تا زمانی که جامعه مردسالار باشد محال است که دنیایی بدون خشونت هم علیه زن هم علیه خود مرد داشته باشیم. اعتقادم این است که پیش از همه چیز باید تشخیص واقعی برای این مسئله گذاشت. تشخیصی که همه میدانیم ولی کمتر کسی صاحب جرأت انگشت گذاشتن روی آن را دارد و آن هم این است که باید بتوانیم آشکارا بگوییم که هر عصری قوانین مربوط به خود را دارد.
کُردپا: با تشکر و ممنون از قبول این گفتگو
سیما ابخضر: با تشکر از وب سایت کُردپا، همیشه پاینده باشید.