بحران دریاچهی ارومیه
16:34 - 24 تیر 1391
Unknown Author
اسکندر جعفری
گاها شاهد برگزاری همایشهایی، آن هم پیوسته و شمارش شدهی آن! در جای جای استان عزیزمان هستیم. همایش اخیر نیز در رابطه با تالابهای استان و نیز دریاچهی ارومیه در شهر نقده برگزار شد. آن چه ما را به نگارش این مطلب واداشت در واقع تاثیراتیا عدم تاثیرات این گونه نشستها بر بحران دریاچهی ارومیه بود. این گردهمایی كه با حضور سازمان محیط زیست، هیاتی از استانداری، دانشگاه پیام نور، دفتر طرح حفاظت از تالابهای ایران و طبق روال عادی با حضور جمعی از خبرنگاران بی خبر، برگزار شد، ظاهرا در آن به مشكل دریاچهی ارومیه نیز در كنار احیای تالاب معروف شهر نقده رسیدگی شد.
در این بررسی ها برخی از آن جمله مشاورین و پیمانكاران بر این باور بودند كه پدیدهی سد سازی بر رودخانههای محوری واریز به این دریاچه، بر خشكیدن این دریاچه چندان تاثیری ندارد و این تاثیر را چیزی در حدود 5 درصد قلمداد میكردند. ولی گروهی دیگر كه از آن دستهاند ادارهی محیط زیست استان، بر این باورند كه پدیدهی سد سازی بر خشكیدن این دریاچه بسیار تاثیرگزار بوده و آمار این تاثیر را بسی بیش تر از 5 درصد اعلام شده از سوی مشاورین و پیمانكاران میدانند. اما در اصل تاثیر سد ها بر این آب به حدی است كه با گشودن دریچههای سدهای استان، تاثیر آن در كوتاه مدت نمایان میشود. وجود 40 سد ساخته شده و چهل سد در دست مطالعه و نیز 12 سد در حال احداث زنگ خطری برای ساكنین منطقه و كل استان میباشد. میدانیم بارندگی سالانهی استان در حد كافی بوده و میتواند جوابگوی نیاز اصلی این دریاچه باشد. به گونه ای كه در صورت باز گشودن دریچههای سدهای استان و منصرف شدن از ساخت سدهای جدید، دیگر نیازی به بارندگی مصنوعی و باردار ساختن ابرها برای تاثیر بر آب دریاچه نیست. تنها سه سد زرینه رود و سیمینه رود و باراندوز به ترتیب 605 میلیون متر مكعب، 269 میلیون متر مكعب و 164 میلیون متر مكعب روی هم یك پنجم آب ورودی به دریاچه را در خود نگه میدارند. بدین ترتیب تنها با بازكردن دریچههای این سه سد حدود بیست درصد از مشكل كمبود آب این دریاچه حل شده و ازطرفی هریك از سدهای كوچكی مانند سد راژان و یا سد بزرگ ارس نیز میتوانند درصدهایی از این آب را تامین نمایند.
دومین زیستگاه آرتمیا در جهان و تنها زیستگاه آرتمیا ارومیانا در نتیجهی عدم ورود آب كافی به این دریاچه و به دنبال خشكیدن دریاچهی ارومیه، در اثر شوره زار شدن این مكان، به بزرگترین قتل گاه آرتمیا ارومیانا تبدیل خواهد شد. آرتمیا خوراك فلامینگوها خواهد شد ولی دیری نمیپاید كه آرتمیا نیز تمام خواهد شد و پس از آن دیگر فلامینگو نیز در این منطقه یافت نخواهد شد. میدانیم یكی از علل وجود میلیون ها گردشگر، ایرانگرد، و جهانگرد در این دریاچه، بیشتر حكایت از وجود فلامینگوهایی با گردنی دراز و پاهایی سر به زیر كشیده داشت اما از این به بعد در صورتی كه خوراكی برای فلامینگوهای این منطقه یافت نشود، طبعا این فلامینگوها سر به زیر كشیده و نسل شان نیز در معرض انقراض خواهد بود.
تا چند سال پیش مردم بر این باور بودند كه آب این دریاچه برای بسیاری از بیماریها مانند رماتیسم، شفا بخش است. ولی با گسترش خشكیدن این دریاچه و موج عمیق اطلاع رسانی روزنامهها و خبرگزاریها و رسانههای تصویری در خصوص شورهزار شدن این دریاچه و تبدیل آن به یك بیابان بزرگ با میلیونها و شاید میلیاردها متر مكعب نمك، سبب شد بیم مردم از نمكگیر شدن توسط این دریاچه افزایش یابد؛ زیرا در سراسر دنیا چنین رسم است كه مردم در داخل آب یا آب نمك شنا میكنند نه در داخل نمك! ولی متاسفانه بحثی كه چندین سال پیش در مورد انتقال آب از دریاچهی خزر و نیز بحث اخیر در باب انتقال آب از زاب دیاله و راه احتمالی ورود آن از زاگرس شمالی یعنی بوزسینا و دالامپر ارومیه مطرح شد، با بی توجهی مسئولان دل به افسانههای تاریخی سپرده و بر قلم و كاغذ نباشد بر همه پنهان خواهد ماند كه روزگاری حرف از احیای این دریاچه زده میشد.
بر اساس پیش بینی سازمان محیط زیست 5 تا شش سال دیگر این دریاچه تبدیل به شورهزاری بزرگ خواهد شد. آیا از این پس میتوان در فكر ایجاد شهركهای صنعتی از فازهای 3 گرفته تا بیشتر در این شورهزار بود! كما این كه كوههای موجود در كنارههای شهرك صنعتی فاز یك و دوی ارومیه نیز بحث از دریاچه بودن این منطقه در روزگاری پیشتر مینماید.
از این بحث كه گذر كنیم به بحث مزرعههای استان میرسیم. شورهزار شدن این دریاچه تقریبا زندگی همهی ساكنین استان را با خطر مواجه میكند؛ زیرا بیشتر ساكنین اطراف دریاچهی ارومیه و بالاخص صدها روستای كنارهی آن به كار كشاورزی مشغول میباشند. با تغییرات جوی و آب و هوای كوهستانی استان، بادهایی كه عموما در پاییز موجی از سرما را به وجود آورده و نیز درختان را برای سال بعد باردار مینمایند، دیگر از این پس برای ساكنین، نمك به ارمغان میآورند. نمكی كه تنفس آزاد را از ساكنین گرفته و با نفوذ در مزرعهها و زمینهای كشاورزی و باغات این منطقه، دیگر اجازه نمیدهد كه منطقه دم از حاصلخیزی خاك خویش بزند. رفتهبهرفته كار كشاورزی باروری سالهای پیش را نخواهد داشت و این آمار پس از چندی به صفر رسیده و دیگر محصولی در این خاكها نمیتوان برداشت نمود. و چنانكه میدانیم این دریاچه در مركز استان قرار دارد و با پیشروی این روند رو به رشد، طبیعی است اقتصاد شهر ارومیه نیز دچار مشكل شود زیرا كسی نمیتواند منكر وجود چرخهی غذایی و وابستگی همهی موجودات و ذرات و عناصر آن باشد.
رویداد مهمی كه از اواخر مرداد ماه سال 89 به وقوع پیوسته آن است كه سطح آب این دریاچه به رنگ سرخ در آمده است. رنگی كه برخی از كارشناسان آن را در نتیجهی ورود موادی به مثابهی ازت و فسفر و برخی دیگر آن را به ورود فاضلابهای صنعتی و شهری نسبت میدهند. اما چیزی كه مسلم است آن است كه اگر از پس و پیش دریاچهی عزیزمان گذر كنیم، خواهیم دید كه این رنگ سرخ، به سان خونی است كه از بدن یك موجود زنده جریان دارد و در اثر اصابت چاقو به رگهایش به وجود آمده است! آیا دیگر موقع آن فرا نرسیده كه نیروهای اورژانسی به داد این دریاچه برسند؟!
متاسفانه برخی نیز به این دل خوش كردهاند كه پدیدهی سرخ شدن رنگ این دریاچه به سبب افزایش نمك ازیك حد عادی در این آب است. با پذیرش این فرضیه و با در نظر گرفتن عواقب وجود بیش از حد استاندارد نمك، باز هم باید شبها را با نگرانی كامل خوابید و روزی دیگر را با ترس به شب رسانید زیرا زندگی مردمان ما در این استان كمكم رو به مرحلهای پر مخاطره میرود.
گاها شاهد برگزاری همایشهایی، آن هم پیوسته و شمارش شدهی آن! در جای جای استان عزیزمان هستیم. همایش اخیر نیز در رابطه با تالابهای استان و نیز دریاچهی ارومیه در شهر نقده برگزار شد. آن چه ما را به نگارش این مطلب واداشت در واقع تاثیراتیا عدم تاثیرات این گونه نشستها بر بحران دریاچهی ارومیه بود. این گردهمایی كه با حضور سازمان محیط زیست، هیاتی از استانداری، دانشگاه پیام نور، دفتر طرح حفاظت از تالابهای ایران و طبق روال عادی با حضور جمعی از خبرنگاران بی خبر، برگزار شد، ظاهرا در آن به مشكل دریاچهی ارومیه نیز در كنار احیای تالاب معروف شهر نقده رسیدگی شد.
در این بررسی ها برخی از آن جمله مشاورین و پیمانكاران بر این باور بودند كه پدیدهی سد سازی بر رودخانههای محوری واریز به این دریاچه، بر خشكیدن این دریاچه چندان تاثیری ندارد و این تاثیر را چیزی در حدود 5 درصد قلمداد میكردند. ولی گروهی دیگر كه از آن دستهاند ادارهی محیط زیست استان، بر این باورند كه پدیدهی سد سازی بر خشكیدن این دریاچه بسیار تاثیرگزار بوده و آمار این تاثیر را بسی بیش تر از 5 درصد اعلام شده از سوی مشاورین و پیمانكاران میدانند. اما در اصل تاثیر سد ها بر این آب به حدی است كه با گشودن دریچههای سدهای استان، تاثیر آن در كوتاه مدت نمایان میشود. وجود 40 سد ساخته شده و چهل سد در دست مطالعه و نیز 12 سد در حال احداث زنگ خطری برای ساكنین منطقه و كل استان میباشد. میدانیم بارندگی سالانهی استان در حد كافی بوده و میتواند جوابگوی نیاز اصلی این دریاچه باشد. به گونه ای كه در صورت باز گشودن دریچههای سدهای استان و منصرف شدن از ساخت سدهای جدید، دیگر نیازی به بارندگی مصنوعی و باردار ساختن ابرها برای تاثیر بر آب دریاچه نیست. تنها سه سد زرینه رود و سیمینه رود و باراندوز به ترتیب 605 میلیون متر مكعب، 269 میلیون متر مكعب و 164 میلیون متر مكعب روی هم یك پنجم آب ورودی به دریاچه را در خود نگه میدارند. بدین ترتیب تنها با بازكردن دریچههای این سه سد حدود بیست درصد از مشكل كمبود آب این دریاچه حل شده و ازطرفی هریك از سدهای كوچكی مانند سد راژان و یا سد بزرگ ارس نیز میتوانند درصدهایی از این آب را تامین نمایند.
دومین زیستگاه آرتمیا در جهان و تنها زیستگاه آرتمیا ارومیانا در نتیجهی عدم ورود آب كافی به این دریاچه و به دنبال خشكیدن دریاچهی ارومیه، در اثر شوره زار شدن این مكان، به بزرگترین قتل گاه آرتمیا ارومیانا تبدیل خواهد شد. آرتمیا خوراك فلامینگوها خواهد شد ولی دیری نمیپاید كه آرتمیا نیز تمام خواهد شد و پس از آن دیگر فلامینگو نیز در این منطقه یافت نخواهد شد. میدانیم یكی از علل وجود میلیون ها گردشگر، ایرانگرد، و جهانگرد در این دریاچه، بیشتر حكایت از وجود فلامینگوهایی با گردنی دراز و پاهایی سر به زیر كشیده داشت اما از این به بعد در صورتی كه خوراكی برای فلامینگوهای این منطقه یافت نشود، طبعا این فلامینگوها سر به زیر كشیده و نسل شان نیز در معرض انقراض خواهد بود.
تا چند سال پیش مردم بر این باور بودند كه آب این دریاچه برای بسیاری از بیماریها مانند رماتیسم، شفا بخش است. ولی با گسترش خشكیدن این دریاچه و موج عمیق اطلاع رسانی روزنامهها و خبرگزاریها و رسانههای تصویری در خصوص شورهزار شدن این دریاچه و تبدیل آن به یك بیابان بزرگ با میلیونها و شاید میلیاردها متر مكعب نمك، سبب شد بیم مردم از نمكگیر شدن توسط این دریاچه افزایش یابد؛ زیرا در سراسر دنیا چنین رسم است كه مردم در داخل آب یا آب نمك شنا میكنند نه در داخل نمك! ولی متاسفانه بحثی كه چندین سال پیش در مورد انتقال آب از دریاچهی خزر و نیز بحث اخیر در باب انتقال آب از زاب دیاله و راه احتمالی ورود آن از زاگرس شمالی یعنی بوزسینا و دالامپر ارومیه مطرح شد، با بی توجهی مسئولان دل به افسانههای تاریخی سپرده و بر قلم و كاغذ نباشد بر همه پنهان خواهد ماند كه روزگاری حرف از احیای این دریاچه زده میشد.
بر اساس پیش بینی سازمان محیط زیست 5 تا شش سال دیگر این دریاچه تبدیل به شورهزاری بزرگ خواهد شد. آیا از این پس میتوان در فكر ایجاد شهركهای صنعتی از فازهای 3 گرفته تا بیشتر در این شورهزار بود! كما این كه كوههای موجود در كنارههای شهرك صنعتی فاز یك و دوی ارومیه نیز بحث از دریاچه بودن این منطقه در روزگاری پیشتر مینماید.
از این بحث كه گذر كنیم به بحث مزرعههای استان میرسیم. شورهزار شدن این دریاچه تقریبا زندگی همهی ساكنین استان را با خطر مواجه میكند؛ زیرا بیشتر ساكنین اطراف دریاچهی ارومیه و بالاخص صدها روستای كنارهی آن به كار كشاورزی مشغول میباشند. با تغییرات جوی و آب و هوای كوهستانی استان، بادهایی كه عموما در پاییز موجی از سرما را به وجود آورده و نیز درختان را برای سال بعد باردار مینمایند، دیگر از این پس برای ساكنین، نمك به ارمغان میآورند. نمكی كه تنفس آزاد را از ساكنین گرفته و با نفوذ در مزرعهها و زمینهای كشاورزی و باغات این منطقه، دیگر اجازه نمیدهد كه منطقه دم از حاصلخیزی خاك خویش بزند. رفتهبهرفته كار كشاورزی باروری سالهای پیش را نخواهد داشت و این آمار پس از چندی به صفر رسیده و دیگر محصولی در این خاكها نمیتوان برداشت نمود. و چنانكه میدانیم این دریاچه در مركز استان قرار دارد و با پیشروی این روند رو به رشد، طبیعی است اقتصاد شهر ارومیه نیز دچار مشكل شود زیرا كسی نمیتواند منكر وجود چرخهی غذایی و وابستگی همهی موجودات و ذرات و عناصر آن باشد.
رویداد مهمی كه از اواخر مرداد ماه سال 89 به وقوع پیوسته آن است كه سطح آب این دریاچه به رنگ سرخ در آمده است. رنگی كه برخی از كارشناسان آن را در نتیجهی ورود موادی به مثابهی ازت و فسفر و برخی دیگر آن را به ورود فاضلابهای صنعتی و شهری نسبت میدهند. اما چیزی كه مسلم است آن است كه اگر از پس و پیش دریاچهی عزیزمان گذر كنیم، خواهیم دید كه این رنگ سرخ، به سان خونی است كه از بدن یك موجود زنده جریان دارد و در اثر اصابت چاقو به رگهایش به وجود آمده است! آیا دیگر موقع آن فرا نرسیده كه نیروهای اورژانسی به داد این دریاچه برسند؟!
متاسفانه برخی نیز به این دل خوش كردهاند كه پدیدهی سرخ شدن رنگ این دریاچه به سبب افزایش نمك ازیك حد عادی در این آب است. با پذیرش این فرضیه و با در نظر گرفتن عواقب وجود بیش از حد استاندارد نمك، باز هم باید شبها را با نگرانی كامل خوابید و روزی دیگر را با ترس به شب رسانید زیرا زندگی مردمان ما در این استان كمكم رو به مرحلهای پر مخاطره میرود.