بازتاب امپریالیسم آمریکا
18:27 - 17 شهریور 1394
Unknown Author
بهنام چنگائی
بینیاز از آوردن صدها فاکت واقعی و بررسیهای نموداری که به اندازه کافی وجود دارد، ترجیحا و تنها با چشم بازِ خرد و تجربههای خونین خویش و بسنده در همین چند دههی گذشته، بسادگی ِساده میتوان دید که جهان بیمار و ناآرام ما از بالا تا پائین آن زیر بحران نابرابری، بیکاری، فقر، جنگ، تبعیض، ستم و برتریجوئیهای فرهنگ مسلط و \"سنتی ِراستِ آزمند\" دچار سرخوردگی و رکود پیاپی مانده و اینک آشکارا رو به فرسایش ارزشها و فروپاشی دستآوردهای هولناک و شگرف تاریخی جهانی برده است و ناچار میبایست در برابر عوامل ویرانگر هستی خودی و همگانی و همچنین برای نگهداری فرصت زندگی انسانمدارانه، و بویژه بسود حق زندگی \"نوع انسان\" آگاهانه و بیکم و کاست برپا ایستاد و بیهرگونه خودفریبی و سازشی، رسما و عملا متکی به بیداری هرچه بیشتر تودههای جامعه بشری شد که هم اکنون میلیاردها از آنها در فقر و جهل و گمراهیهای بیشمار فرورفتهاند.
همینک جنگهای کور مذاهب در خاورمیانه و بخش بزرگی از کشورهای مسلمان در شمال و کل آفریقا مشتعل و یا در حال گسترش اشتعال است. چربش قدرت اقتصادی جهان به سمت آسیا و کشورهای میانه و دور آن، رسما محرک ستیز و دشمنیهای بالقوه آمریکا و بلوک همگام او با این دگرگونیهای اقتصادی و شکلگیری قدرتهای سیاسی نوپا شده است و از همه هولناکتر چرخش سیاسی کشورهای شرق و\"پروغربِ در بالکان\" در همراهی با دسیسههای مرگبار آمریکا علیه روسیه و سپس چین، موتور این رودرروئیها و تشویق هرچه بیشتر ویرانگریهای فرداست. خصوصا تبعیت صِرف دیپلماتیک کشورهای اوکراین، لهستان، رومانی، مجارستان، لیتوانی، از طرحهای ملیتاریستی و خانمانبرانداز سرکردگی امپریالیسم آمریکا در آن نواحی، آشکارا در شرف تکوین و یا وقوع \"هرآن\" است و این در حالیست که سیاست جهانی زیر اتوریته غرب نیاز به مدیریت اخلاقی و سمتگیری مسالمتجویانه و ترغیب دوستی میان ملل دارد که نیست؛ آنهم در اغلب کشورهای مسلمان استبدادزده که زیر سیطره آمریکا رهبری میشود، در آنها دیکتاتورها حکومت مطلق میکنند و عملا نیز توسط \"بنیادگرایان دستساز آمریکا\" آدمی آدم را میخورد.
در این میانه جنگهای ضدبشری امروز، یگانه نیروی مقتدر، مخرب و ژندارم بیشرم جهان، همچنان امپریالیسم آمریکاست که به هر قیمت برای حفظ سرکردگی خویش بر جهان مصر و لجوجانه با میلتاریسماش ایستاده و با برنامهریزیهای شوم و سیستماتیک خود در گود همه کشتارهای فلهای پیدا و پنهان همه جا آماده نشسته و در هرسوی گیتی سرسپردگان و نوچههایش را برای سرکوب مخالفان چپ و مترقی خود و دستنشاندگانش در کشورهای مطیع هدایت مالی و لجستیک نظامی میکند. شایسته است همه ما بدانیم که هزینه هنگفت، میانگین و سراسری لشگرکشی این نیروهای خشونتکار در هر سال حدود ٦٥٠ میلیارد دلار و البته بدون هزینهی اشغال، دخالت و جنگ در عراق بوده که بزرگترین هزینه میلیتاریستی در بین کل کشورها و تقریباً معادل ٤٣% کل هزینههای نظامی جهان میباشد و هم اکنون آمریکا در سطح جهان دارای ٧٠٠پایگاه نظامی و استراتژیک، با بیش از ٢٨ لشگر مجهز مستقر است. جای پرسش در همین نکته میباشد که چرا آمریکا در سطح جهان این همه نیروی نظامی و ایستگاههای ثابت میلتاریستی دارد؟ در حالی که چین حتی یک سرباز هم در بیرون از کشور خود ندارد! و چرائی سکوت جامعهی صلحجوی بشری در برابر این حقیقت بیش از همه ناگوار است. اگرچه رسما خود چین نیز حقوقبشر را مدام پایمال میکند.
همه ما میدانیم که ارتش آمریکا همزمان با استقلال کشور از بریتانیای بزرگ در سال ١٧٧٥ بتدریج سازمانی قدرتمند و بازتاب نظامی فراملی یافت و در طی تاریخ گذشته و تاکنون در بسیاری از فجیعترین جنگهای خونین و ضدبشری جهانی شرکت داشته و یا خود مستقیما در داخل کشور دست به قتلعامهای سرخ پوستان برده، و یا در خارج از مرزهای خود بدون هیچگونه دخالت خارجی در کشورش، عملا فجایع فراموش نشدنی جنگهای ویتنام، کره، و همین اخیر اشغال و ویرانی عراق و افغانستان و صدها جنایت بیشمار و کشتارهای حدیثه و محمودیه و شکنجه و آزار هولناک زندانیان ابوغریب و... را راسا و مستقلا و جنایتکارانه مدیریت کرده است.
آمریکای جهانخوار هیچگاه به عضویت دیوان بینالمللی کیفری درنیامده است؛ زیرا یکی از شروط دولت آمریکا برای پذیرش به عضویت در این دادگاه بهانه نبود امکان بررسی بیطرفانهی جنایتهای جنگی سربازانش است تا مگر محکوم به جنایتهای ضدبشری نشود، چون معتقد است که اینگونه دادگاهها براحتی \"میتواند بازیچه کشمکشهای سیاسی دول مخالف\" او گردد و این ترفند، جز ریائی رسوا بیش نیست.
فروریزی بیش از پیش اعتبار تاکنونی و استحکام سیاسی و اخلاقی امپریالیستها، سرخوردگی ساختارهای پریشان کاپیتالیستی، تشتت و به سخره گرفتگی بازار آزاد اقتصادی ویران غرب توسط رشد و چیرگی یافتن کامل چین بر شاهرگهای بازار اکسپورت تولیدی، سود سرشار مالی و شکوفائی کلان در عرصههای صنعتی او بر جهان غرب، و توامان ژرفش آشفتگی برجسته در سرکردگی آمریکا و سقوط توان دخالتگری جدی او در گسترهی جهان و خصوصا در کشورهای آمریکای لاتین و رشد افکار و اعمال ضدامپریالیستی مردم خاورمیانهی متلاطم، مجموعه زنجیرهای و مهمی از عوامل ریزشهای تدریجی، بلند و چشمگیر کشوری متناقض، هیولا و خودسر چون آمریکا بوده است که توان عمدهی او در طول همین تاریخ نوین، تنها معطوف به سرکوب حق آزاد در تعین سرنوشت خود و مخالفت با استقلال ارادهی ملتها و غارت ثروتها و علیه حقوقبشر آنها بوده که پیوسته بکار رفته و هنوز و در هر بزنگاهی سرنوشتساز همچنان بکارمیرود و خود کشور و مردم ما قربانی این تاخت و تاز سه دورهای انقلابهای شکست خورده هستیم که با دخالت آمریکا و انگلیس اسیر پاسداران حماقت و جور شاهان شدیم. توانی مهلکی که آشکارا دیریست روز بروز اقتدار عمومی و سرکشیهای یکه تازانهاش در حال ریزش پیگیر بوده و میباشد و یک امر جدی ست و آن بازگشت به ابرقدرتی او دیگر امکانپذیر نیست. خود روند این چالشهای پیشین و پیشارو، به دگرگونی جایگاه قطبهای اقتصادی گذشته انجامیده و ناگزیر، زمانهی ما زمینهای برای پیدایش قطبهای دیگر اقتصادی و به تبع آن فضای سیاست متفاوت جهان به سمت تازهای در حال گرودیدن است.
با این وجود اما و دریغا که همچنان این ساختار فرسوده و مخرب مورد حمایت اغلب کشورهای اروپای غربی و صنعتی و وابستهی اوست و گوئی حیات بخش بزرگی از آنها به بقای آمریکا گره ناگسستنی خورده است و جای هیچ شگفتی نیز ندارد که (حدود ٧٠ در صد مصارف نظامی در سرتاسر جهان که ٩٢٠ ملیارد دلار تخمین زده میشود، این هزینه شگرف هنوز هم توسط ٣٠ کشور عضو اتحادیه همکاریهای اقتصادی، اکتشافی و انکشافی OECD تامین و پرداخت شده و میشود.
حیرت انگیزتر اینکه در مقابل آن سرمایهگذاریهای مرگبار، بودجهی مجموعه تمام این سی کشور برای همکاریهای اقتصادی، درهمین سالها و پیاپی در راستای همه جنگها، سالانه و هنوز حدود ١٠٠ میلیارد دلار بوده و میباشد) نیمی از ٩٢٠ میلیارد دلار سرمایهی بیپایان کافیست برای ساختن دنیائی زیبا و انسانی و آزاد! با این مختصر، آیا بازتاب وجود جهانی امپریالیسم آمریکا تاکنون ضدبشری نبوده است؟ با تمام وجود و توان علیه آمریکا و شرکایش در سطح جهان متحدانه روشنگری و افشاگری کنیم.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.
بینیاز از آوردن صدها فاکت واقعی و بررسیهای نموداری که به اندازه کافی وجود دارد، ترجیحا و تنها با چشم بازِ خرد و تجربههای خونین خویش و بسنده در همین چند دههی گذشته، بسادگی ِساده میتوان دید که جهان بیمار و ناآرام ما از بالا تا پائین آن زیر بحران نابرابری، بیکاری، فقر، جنگ، تبعیض، ستم و برتریجوئیهای فرهنگ مسلط و \"سنتی ِراستِ آزمند\" دچار سرخوردگی و رکود پیاپی مانده و اینک آشکارا رو به فرسایش ارزشها و فروپاشی دستآوردهای هولناک و شگرف تاریخی جهانی برده است و ناچار میبایست در برابر عوامل ویرانگر هستی خودی و همگانی و همچنین برای نگهداری فرصت زندگی انسانمدارانه، و بویژه بسود حق زندگی \"نوع انسان\" آگاهانه و بیکم و کاست برپا ایستاد و بیهرگونه خودفریبی و سازشی، رسما و عملا متکی به بیداری هرچه بیشتر تودههای جامعه بشری شد که هم اکنون میلیاردها از آنها در فقر و جهل و گمراهیهای بیشمار فرورفتهاند.
همینک جنگهای کور مذاهب در خاورمیانه و بخش بزرگی از کشورهای مسلمان در شمال و کل آفریقا مشتعل و یا در حال گسترش اشتعال است. چربش قدرت اقتصادی جهان به سمت آسیا و کشورهای میانه و دور آن، رسما محرک ستیز و دشمنیهای بالقوه آمریکا و بلوک همگام او با این دگرگونیهای اقتصادی و شکلگیری قدرتهای سیاسی نوپا شده است و از همه هولناکتر چرخش سیاسی کشورهای شرق و\"پروغربِ در بالکان\" در همراهی با دسیسههای مرگبار آمریکا علیه روسیه و سپس چین، موتور این رودرروئیها و تشویق هرچه بیشتر ویرانگریهای فرداست. خصوصا تبعیت صِرف دیپلماتیک کشورهای اوکراین، لهستان، رومانی، مجارستان، لیتوانی، از طرحهای ملیتاریستی و خانمانبرانداز سرکردگی امپریالیسم آمریکا در آن نواحی، آشکارا در شرف تکوین و یا وقوع \"هرآن\" است و این در حالیست که سیاست جهانی زیر اتوریته غرب نیاز به مدیریت اخلاقی و سمتگیری مسالمتجویانه و ترغیب دوستی میان ملل دارد که نیست؛ آنهم در اغلب کشورهای مسلمان استبدادزده که زیر سیطره آمریکا رهبری میشود، در آنها دیکتاتورها حکومت مطلق میکنند و عملا نیز توسط \"بنیادگرایان دستساز آمریکا\" آدمی آدم را میخورد.
در این میانه جنگهای ضدبشری امروز، یگانه نیروی مقتدر، مخرب و ژندارم بیشرم جهان، همچنان امپریالیسم آمریکاست که به هر قیمت برای حفظ سرکردگی خویش بر جهان مصر و لجوجانه با میلتاریسماش ایستاده و با برنامهریزیهای شوم و سیستماتیک خود در گود همه کشتارهای فلهای پیدا و پنهان همه جا آماده نشسته و در هرسوی گیتی سرسپردگان و نوچههایش را برای سرکوب مخالفان چپ و مترقی خود و دستنشاندگانش در کشورهای مطیع هدایت مالی و لجستیک نظامی میکند. شایسته است همه ما بدانیم که هزینه هنگفت، میانگین و سراسری لشگرکشی این نیروهای خشونتکار در هر سال حدود ٦٥٠ میلیارد دلار و البته بدون هزینهی اشغال، دخالت و جنگ در عراق بوده که بزرگترین هزینه میلیتاریستی در بین کل کشورها و تقریباً معادل ٤٣% کل هزینههای نظامی جهان میباشد و هم اکنون آمریکا در سطح جهان دارای ٧٠٠پایگاه نظامی و استراتژیک، با بیش از ٢٨ لشگر مجهز مستقر است. جای پرسش در همین نکته میباشد که چرا آمریکا در سطح جهان این همه نیروی نظامی و ایستگاههای ثابت میلتاریستی دارد؟ در حالی که چین حتی یک سرباز هم در بیرون از کشور خود ندارد! و چرائی سکوت جامعهی صلحجوی بشری در برابر این حقیقت بیش از همه ناگوار است. اگرچه رسما خود چین نیز حقوقبشر را مدام پایمال میکند.
همه ما میدانیم که ارتش آمریکا همزمان با استقلال کشور از بریتانیای بزرگ در سال ١٧٧٥ بتدریج سازمانی قدرتمند و بازتاب نظامی فراملی یافت و در طی تاریخ گذشته و تاکنون در بسیاری از فجیعترین جنگهای خونین و ضدبشری جهانی شرکت داشته و یا خود مستقیما در داخل کشور دست به قتلعامهای سرخ پوستان برده، و یا در خارج از مرزهای خود بدون هیچگونه دخالت خارجی در کشورش، عملا فجایع فراموش نشدنی جنگهای ویتنام، کره، و همین اخیر اشغال و ویرانی عراق و افغانستان و صدها جنایت بیشمار و کشتارهای حدیثه و محمودیه و شکنجه و آزار هولناک زندانیان ابوغریب و... را راسا و مستقلا و جنایتکارانه مدیریت کرده است.
آمریکای جهانخوار هیچگاه به عضویت دیوان بینالمللی کیفری درنیامده است؛ زیرا یکی از شروط دولت آمریکا برای پذیرش به عضویت در این دادگاه بهانه نبود امکان بررسی بیطرفانهی جنایتهای جنگی سربازانش است تا مگر محکوم به جنایتهای ضدبشری نشود، چون معتقد است که اینگونه دادگاهها براحتی \"میتواند بازیچه کشمکشهای سیاسی دول مخالف\" او گردد و این ترفند، جز ریائی رسوا بیش نیست.
فروریزی بیش از پیش اعتبار تاکنونی و استحکام سیاسی و اخلاقی امپریالیستها، سرخوردگی ساختارهای پریشان کاپیتالیستی، تشتت و به سخره گرفتگی بازار آزاد اقتصادی ویران غرب توسط رشد و چیرگی یافتن کامل چین بر شاهرگهای بازار اکسپورت تولیدی، سود سرشار مالی و شکوفائی کلان در عرصههای صنعتی او بر جهان غرب، و توامان ژرفش آشفتگی برجسته در سرکردگی آمریکا و سقوط توان دخالتگری جدی او در گسترهی جهان و خصوصا در کشورهای آمریکای لاتین و رشد افکار و اعمال ضدامپریالیستی مردم خاورمیانهی متلاطم، مجموعه زنجیرهای و مهمی از عوامل ریزشهای تدریجی، بلند و چشمگیر کشوری متناقض، هیولا و خودسر چون آمریکا بوده است که توان عمدهی او در طول همین تاریخ نوین، تنها معطوف به سرکوب حق آزاد در تعین سرنوشت خود و مخالفت با استقلال ارادهی ملتها و غارت ثروتها و علیه حقوقبشر آنها بوده که پیوسته بکار رفته و هنوز و در هر بزنگاهی سرنوشتساز همچنان بکارمیرود و خود کشور و مردم ما قربانی این تاخت و تاز سه دورهای انقلابهای شکست خورده هستیم که با دخالت آمریکا و انگلیس اسیر پاسداران حماقت و جور شاهان شدیم. توانی مهلکی که آشکارا دیریست روز بروز اقتدار عمومی و سرکشیهای یکه تازانهاش در حال ریزش پیگیر بوده و میباشد و یک امر جدی ست و آن بازگشت به ابرقدرتی او دیگر امکانپذیر نیست. خود روند این چالشهای پیشین و پیشارو، به دگرگونی جایگاه قطبهای اقتصادی گذشته انجامیده و ناگزیر، زمانهی ما زمینهای برای پیدایش قطبهای دیگر اقتصادی و به تبع آن فضای سیاست متفاوت جهان به سمت تازهای در حال گرودیدن است.
با این وجود اما و دریغا که همچنان این ساختار فرسوده و مخرب مورد حمایت اغلب کشورهای اروپای غربی و صنعتی و وابستهی اوست و گوئی حیات بخش بزرگی از آنها به بقای آمریکا گره ناگسستنی خورده است و جای هیچ شگفتی نیز ندارد که (حدود ٧٠ در صد مصارف نظامی در سرتاسر جهان که ٩٢٠ ملیارد دلار تخمین زده میشود، این هزینه شگرف هنوز هم توسط ٣٠ کشور عضو اتحادیه همکاریهای اقتصادی، اکتشافی و انکشافی OECD تامین و پرداخت شده و میشود.
حیرت انگیزتر اینکه در مقابل آن سرمایهگذاریهای مرگبار، بودجهی مجموعه تمام این سی کشور برای همکاریهای اقتصادی، درهمین سالها و پیاپی در راستای همه جنگها، سالانه و هنوز حدود ١٠٠ میلیارد دلار بوده و میباشد) نیمی از ٩٢٠ میلیارد دلار سرمایهی بیپایان کافیست برای ساختن دنیائی زیبا و انسانی و آزاد! با این مختصر، آیا بازتاب وجود جهانی امپریالیسم آمریکا تاکنون ضدبشری نبوده است؟ با تمام وجود و توان علیه آمریکا و شرکایش در سطح جهان متحدانه روشنگری و افشاگری کنیم.
نظر نویسنده بازتاب دیدگاه آژانس خبررسانی کُردپا نمیباشد.